تفسیر سوره حمد :جلسه ۵
۱۴۰۱-۰۱-۱۲ ۱۴۰۲-۰۶-۱۴ ۱۴:۰۲تفسیر سوره حمد :جلسه ۵

تفسیر سوره حمد :جلسه ۵
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم. وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ، سِیَّمَا بَقیَّهِ الله فِی الأرَضین فَااللَّعْنَهُ اللَّهِ ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِین،
قال الله تبارک و تعالی: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ.
در ارتباط با چهارآیه از سوره حمد صحبت کردیم، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ تا اینجارا چند جلسه صحبت کردیم،احتمالاگفتیم خداوند در این سوره چهار وصف خود را آورده اول سوره،خودش را به چهار صفت ستوده ، الحمدلله ،حمد وستایش برای خدایی است که این چهار ویژگیش اینجا آمده،
۱- رب العالمین،پروردگار است ودر واقع ربوبیت دارد، که این ها را توضیح دادیم قبلا.
۲- الرحمن،رحمت عام دارد،فضل عام دارد،به مومن وکافر فضل عام دارد،رحمتش می رسد.
۳-الرحیم رحمت خاص دارد به مومنین رحمت ویژه می دهد.
۴-مالک یوم الدین،گرچه در دنیا هم او مالک است اما مالکیت او در قیامت بارز می شود،بلا خره ما در دنیا یک ادعا هایی داریم گاهی،خانه من ماشین من،ولی در روز قیامت ، لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ ،ملک وحکومت فقط برای خداست،مالکیت فقط برای خداست، بعد از آنی که خداوند این چهارتا صفت را آورد،مردم خدایی که رب است،رحمان است،رحیم است،مالک یوم الدین است،خب یک همچین خدایی را باید چه کرد؟ ایّاکَ نَعْبُدُ،مفسرین می گویند از غایب به مخاطب منتقل شد،یک مرتبه ضمیر غایب تبدیل به مخاطب شد،خداوند تبارک وتعالی داشت در این آیات وصف خودش را می گفت،حمد مخصوص خدایی است که پروردگار رحمان است رحیم است،مالک یوم الدین است،حالا چنین خدایی را نباید عبادت کرد، ایّاکَ نَعْبُدُ ،در واقع نقطه عطف سوره حمد است،نقطه اظهار بندگی در سوره حمد است،اولین مطلب این است که این نَعْبُدُ مطلق است،یعنی همه عبادت ها مال خداست،نگفته چه عبادتی،نعبد بالصلاه،نعبد بالصوم،نعبد بالزکاه،عبادت می کنیم با مالمان،با زکاتمان؟نه همه عبادت ها برای خداست.
ایّاکَ مقدم شده بر نعبد،مفعول مقدم است،یعنی فقط خدا زیبنده عبادت است، ایّاکَ نَعْبُد هیچ کسی زیبنده عبودیت وبندگی نیست،ببینید آقایان ،خواهران،بندگی از کلمه بند می آید،بند رخت،بندلباس،یک چیزی که بآن می بندند به آن می گویند بند،بندگی یعنی در بند خدا بودن،این معنای بندگی است در یک کلمه،متعلق به خدا بودن،وابسته به خدا بودن،استقلال برای خود قائل نشدن،این معنای بندگی،ولذا در واقع بندگی نشان دهنده سر سپردگی وخضوع عبد در مقابل مولاست،ببینید کلمه عبد را ما گاهی راجع به افراد عادی هم به کار می بریم،مثلا می گوییم فلانی عبد فلانی است،خوب دقت کنید چه می گویم،مرحوم علامه طباطبایی یک عبارت قشنگی در تفسیر المیزان دارد،سابقا که ارباب وبرده بود ،وبه آن برده می گفتند عبد،ارباب کاملا در واقع این عبد در اختیارش نبود،به میزانی که توانش بود ،مالکیتش بود این عبد دراختیارش بود،مثلا می توانست به این عبد بگوید برو وآب بیاور، به این عبد مثلا بگوید بدو در این باغچه خاک بریز،باید انجام می داد،به این عبد بگوید برو به این حیوانات غذا بده باید انجام بدهد،اما اگر این عبد پسر فلانی بود،میتوانست عوض کند بگوید پسر من،یا قدش بلند بود،می توانست کوتاه کند؟یا می توانست عمرش را افزایش دهد،نگذارند این عبد پیر شود؟نگذراد این عبد مریض شود؟نه، ایشان می گوید این عبدها ومولاهای دنیایی محدود است،یک چندتا اختیار دارند،مثلا این عبد مالش در اختیار اربابش بود،کارش در اختیار اربابش بود مسافرت می خواست برود اجازه از اربابش می گرفت،این طور نبود که،ولذا یک نکته ظریفی به شما عرض کنم اینکه کلمه عبد گاهی جمع بسته می شود به کلمه عباد،گاهی به عبید،در مورد افراد هیچ وقت نمی گوییم عباد، نمی گوییم فلانی عباد فلانی است،می گوییم فلانی عبید فلانی است،عبدی که به عبید جمع بسته می شود در مورد انسانها به کار می رود،اما عبدی که به عباد جمع بسته می شود فقط در مورد خداست،هیچ کس عباد هیچ کس نیست ،همه عباد خدا هستند، وَ عِبادُ الرَّحْمنِ،ولذا این نکته را دقت کنیدوقتی می گوییم إِیَّاکَ نَعْبُدُ، یعنی تمام عبودیت، تمام بندگی،تمام سر سپردگی متعلق به ذات اقدس الهی است،وهمه عبد وفرمانبر او هستند،ببینید آقایان، خواهران،عبودیت خدا یعنی آزادگی ،عبودیت خدا یعنی آرامش،بندگی خدا یعنی بریدن از غیر خدا،این یک افتخار است،مثل یک چشمه ای که افتخار کند به دریا وصل است،مثل یک جویی که افتخار کند به سد آب وصل است،مثل یک لامپی افتخار کند به موتور برق کارخانه وصل است،این افتخار است ولذا فرمود: لا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّ،بنده غیرخدا نباش،خدا تورا آزاد آفریده،اگر کسی بنده غیر خدا شد،که حالا عرض می کنم حقیق بندگی چیست،عبودیت چیست،بندگی خیلی مقام بالایی است،لذا در تشهد می گوییدأشهَدُ أنَ مُحَمَدًا عَبدُه ورَسولهُ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.
اول می گویید عبد، بعد می گویید رسول،خدا آنجاکه میخواهد خیلی پیغمبر را بالا ببرد می گوید عبد ماست سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ منزه است آن خدایی که عبدش را برد معراج،نمی گوید رسوله،نمی گوید نبییه، سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ،ببینید این ها در واقع نشان دهنده اهمیت مقام عبودیت است،خود خدا درقرآن سوره بقره آیه ۲۱دلیل این که چرا مردم عبد خدا هستند را آورده،می گوید چرا ما می گوییم عبادت کنید، یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ،مردم خدا را عبادت کنید، الَّذِی خَلَقَکُمْ خالق شماست،هستی شما در دست اوست،وابسته به او هستید،حکیم است ،علیم است،خیر شما را می خواهد،لذا برادران عزیز،خواهران گرامی تصور نشود که عبودیت خدا مثلا، رِقّیَّت ،نه،عبودیت خدا یعنی آرامش، یعنی آزادی، یعنی حریت ،به همین جهت هم در روایت داریم، إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ الْعَبْدَ،خدا اگر بنده ای را دوست داشته باشد، ألْهَمَهُ حُسنَ العِبادَهِ ،راه بندگی را به او یاد می دهد،که چجور بندگی کند،چجور بنده خدا باشد،این معنای ایاک نعبد،ایاک نعبد یعنی ما عبد خداییم،فقط اورا عبادت می کنیم،عبد شیطان نیستیم،عبد مال دنیا نیستیم،عبد دولت های ستمگر نیستیم،ایاک نعبد،چون می دانید توحید،چند جور داریم،یک توحید،توحید عبادی است که خیلی ها دراین توحید عبادی مشکل دارند،توحید ذات را قبول دارند،می گویند خدا یکی است،توحید صفات را قبول دارند،می گویند صفات خدا مثل ذاتش است،اما در توحید عبادی،آنی که واقعا موثر در عالم را فقط خدا بدانند،فقط بندگی اورا بکنند،این نکته مهمی است.
پیک کسی آمد خدمت آقا امام صادق،این روایت را خوب گوش دهید،پرسید یابن رسول الله عبودیت یعنی چه؟کی عبد خداست؟ببینید ما وقتی می گوییم بندگی،حالا من توضیح می دهم ،عبادت فورا ذهنتان روی نماز وروزه و اینها نرود،گرچه آن ها هم عبادت هستند، ولی مفهوم عبادت خیلی از این ها بالاتر است،اولین نکته مهم در عبادت معرفت است، أَوَّلُ عِبَادَهِ اللَّهِ تَعَالَى مَعْرِفَتُهُ،ببینید بالاترین نکته در عبادت معرفت است.
پیک کسی بود که خیلی عبادت می کرد در زمان بنی اسرائیل ،دوتا از فرشته های الهی به خدا گفتند،خدا این بنده ات خیلی عبادت می کند،خدا فرمود:عبادتس ارزشی ندارد چون معرفت مرا ندارد،تقلید است ،عادت است،خیلی تعجب کردند،خدایا این دائم دارد تورا عبادت می کند،در روایت دارد،خطاب شد،بروید با او صحبت کنید ببینید چقدر فهم دارد،چقدر درک دارد،این دوتا فرشته به صورت انسان درآمدند ،آمدند روی کره ی زمین وخدمت این آقا ،تقبل الله ،شما خیلی عبادت می کنید،در خواستی چیزی از خدا ندارید؟گفت: چرا لَیتَ لربی حمار،کاش خدای من یک حیوانی داشت،یک چهار پایی داشت می فرستاد این علف های اطراف خانه ما را میخورد هدر نرود،هرز نشود،برگشتند،خدا به اینها گفت ببینید این فهمش این است، لَیتَ لربی حمار،اینقدر خداشناس است، أَوَّلُ عِبَادَهِ اللَّهِ تَعَالَى مَعْرِفَتُهُ،بالاترین عبادت وآغاز عبادت معرفت الهی است.
از امام صادق سوال شد بندگی خدا چیست؟خب دقت کنیدفرمود :سه چیز،خوب دقت کنید،فرمود: سُئِلَ عَنْ حقیقه العبودیه،این روایت در منابع معتبری آمده،
سوال شد از امام صادق که حقیقت بندگی چیست؟به چه کسی می گویند عبد؟قال:ثالثه اشیاء،حقیقت بندگی سه چیز است،این کارهایی که ما انجام می دهیم این ها نمود بندگی است،مثلا نماز می خوانیم حج می رویم،روزه می گیریم، حقیقت بندگی سه تا درک است،سه تا فهم است،سه تا باور است،سئل صادق علیه السلام ان حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ؟گفتند آقا حقیقت عبودیت چیست؟فرمود سه چیز،
پ۱- : أَنْ لاَ یَرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْکًا،اولی این که بنده هیچ چیز را از خودش ندادند،همه چیز را از خدا بداند،انرژی من از خدا،توان من از خدا،مال من ازخدا،برای خودش مالکیت قائل نباشد،سلطنت وقدرت قائل نباشد،همان که حضرت امیر در دعای مناجات کوفه می گوید:الهی اَنْتَ الْمَوْلى وَ اَنَا الْعَبْدُ ، اَنْتَ الْغَنِىُّ وَ اَنَا الْفَقیرُ، اَنْتَ الْقَوِىُّ وَ اَنَا الضَّعیفُ،این اشکال در زندگی قارون بود،می گفت :انماأُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ،این ها که دارم برای خودم است،پس عبودیت اولین معنایش این است که انسان باورش این باشد که هرچه هست از اوست،خود انسان مالک چیزی نیست.
۴- اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرا همه امور تدبیرش با خداست،ما جبری نیستیم که برنامه ریزی هم می کنیم برای درس خواندن، برای مسافرت، برای ازدواج،ولی باورمان باشد که همه امور تحت فرمان خداست،تدبیر خداست.
پ۳- َ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَی بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ.بنده در زندگیش یک دغدغه داشته باشد،خوب دقت کنید سومی را،عبد خدا کسی است که یک دغدغه داشته باشد،از صبح که پا می شود تا شب،امر خدا را اطاعت کند،نهی خدا را کنار بگذارد،حالا خیلی نماز خواند،مستحبات انجام داد،نداد مهم نیست،این طور نیست که هرکه نماز هزار قل هوالله خواند این عبد خداست،هرکه همه اعمال مستحب ماه رجب راخواند،این ها خوب است،من نمی گویم این ها ،نمی خواهم بگویم مستحبات…،اما عبد خدا این است که مجموع کارهایی که انجام می دهد،نهی خدا در آن نباشد،این حرفی را می زنم دلی را نمی شکند؟این حرفی که می زنم غیبت نیست؟این مالی که می خورم حلال است؟این نگاهی که می کنم جایز است؟اگر دغدغه اش این بود که از صبح تا شب که پا می شود نهی خدا را انجام ندهد،امر خدا هم زمین نماند،این عبد است.
سه چیز می شود حقیقت عبودیت،یکی خودش را مالک نداند،یکی خودش را مدبر نداند،یکی هم تابع امر وتارک نهی الهی باشد،به یک عبارت دیگر ببینید آقایون،خواهران ،اینطور بگویم،آنقدر در اسلام معنای عبودیت گسترده است،متاسفانه بعضی از ماها عبودیت را محدودش کردیم.
=امام باقر داشت کشاورزی می کرد،برای رفاه زن وبچه اش، محمد بن مُنْکَدر آمد رد بشود،گفت یابن رسول الله ازشما بعید است،شما چرا کار می کنید،بیل می زنید در بیابان،شما باید در مسجد باشید بندگی کنید نماز بخوانید،این فکر می کند بیل به دست بودن وکشاورزی کردن، این عبادت نیست،آقا فرمود:والله
«لو جائنی الموت و أنا علی هذه الحال به خدا قسم اگر الان عزرائیل بیاید جان مرا بگیرد،در حال بیل به دست بودن نه سجاده،نه قلم ،نه خودکار ،نه دور کعبه،روی زمین کشاورزی بیل به دست عزرائیل بیاید جان مرا بگیرد به خدا در حال عبادت از دنیا رفته ام ،عبادت است ،فرمود اگر ده جزء داشته باشد عبادت ،روایت می گوید نه جزئش طلب روزی حلال است،کسی برای رفاه خانواده اش کار می کند این عبادت است،ما عبادت را گاهی محدود می کنیم،ببینید پیغمبر خدا فرمود:جبرئیل به من خبر داد این حدیث را ببینید، أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ ،جبرئیل به من خبر داد یا محمد، الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم، یَا مُحَمَّدُ لَوْ کَانَتْ عِبَادَتُنَا عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ،پیغمبر اگر قرار بود ما فرشته ها بیاییم روی کره زمین عبادت کنید ،فرض کنیم که خدا گفت از فردا صبح میکائیل وجبرئیل وعزرائیل واسرافیل و هرچی فرشته هستند بروند روی کره زمین عبادت کنند،می دانید فرشته راحت می تواند به چهره انسان در بیاید،ما می شدیم انسان می آمدیم روی کره ی زمین چکار میکردیم؟یا رسول الله اگر قرار بود ما فرشته ها روی کره ی زمین لَوْ کَانَتْ عِبَادَتُنَا عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ لَعَمِلْنَا ثَلاَثَ خِصَالٍ سه تا کار را انجام می دادیم میان این همه عبادت،سه تا کار را الویت می دادیم
۱-سَقْیَ اَلْمَاءِ لِلْمُسْلِمِین،آب به مردم بدهیم،آب دادن به مردم اصلا کسی رویش حساب باز نمی کنید،جبرئیل می گوید الویت من در عبادت ها سه چیز است،اولیش آب دادن به مردم.
۲-َ إِغَاثَهَ أَصْحَابِ اَلْعِیَالِ ،بگردیم در کره ی زمین عیال وارها را پیدا کنیم،درد از دلشان برداریم،اغاثه یعنی این، أَصْحَابِ اَلْعِیَالِ ،این بابا عیال وار است،در خرج خانه اش مانده،در جهاز دخترش مانده،توزن دادن پسرش مانده،در نسخه بیماری همسرش مانده،درد ازدل عیال وار برداریم.
۳- سَتْرَ اَلذُّنُوبِ سعی کنیم هی گناهان مردم را بپوشانیم،نگذاریم راز مردم کشف شود،این حدیث را حفظ کنید امشب،جبرئیل تعارف که نمی کند،نمی خواهد پیش پیغمبر اعتبار کسب کنه،فرشته مقرب خداست.
روایت هم در منابع معتبری آمده،اگر قرار بود ما فرشته ها عبادتی انجام دهیم ،سه عبادت برای ما الویت داشت،یکی آب رسانی به مردم،یکی رسیدگی به عیال وارها،یکی عیب پوشی،راز داری،این ها همه عبادت است،لذا دایره عبادت در اسلام خیلی گسترده است،بعضی ازما خیلی محدود نگاه می کنیم،یعنی تا حاشیه های مفاتیح هم عمل می کند،اما در فامیلش مریض هست نمی رود سر بزند،تا حاشیه های اعمال رجب هم انجام می دهد،اما در فامیلش دختری مانده می خواهد ازدواج کند،پسر دارد می تواند برود خواستگاری ،میتواند واسطه شود برایش مهم نیست،چرا پشت مسئله میفتیم،این مهم است،من نمی خواهم بگویم مستحبات نه،در جای خودش.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله الشریف،ایشان وقتی رفتند نجف درس بخوانند در ۱۶-۱۷سالگی،پدرش برایش یک نامه ای نوشت،نوشت پسرم راضی نیستم در آنجا مستحبات انجام دهی،فقط درس بخوان،یک پسر جوان رفته حوزه نجف،حالا آنجا گرایش های زیادی بود،مستحبات،صبح بیا حرم حضرت امیر بنشین تا ظهر جامعه کبیره وقرآن ،ظهر بنشین تا شب در مسجد کوفه نمازو…دیگر درس نمی خواند آیت الله بهجت نمی شود ،یکی ازاساتیدی که الان هست می گفت :ایشان نماز هم که می خواند تسبیحات را در راه می خواند،امر پدر هست دیگر،جوان ها می دانید اگر پدر امر کند مستحبات نمی توانی انجام دهی،فردا صبح آقا می خواهی برداری بروی مشهد،ماشین برداری ،پدر می گوید راضی نیستم،اگر بروی سفر،سفر معصیت هست،امر ونهی پدر در جایی که منطقی باشد،یک وقت در یک جایی که غیر منطقی باشد ،یک بحث دیگری است،آیت الله بهجت،خب درس خواندن خودش بالاترین عبادت است برای یک طلبه،کار برای کسی که برای رفاه خانواده تلاش می کند،بالاترین عبادت است،ببینید من چتدتا از عبادت ها را برای شما بشمارم،ببینید تمام اعضای ما عبادت دارد،فکر ما،ذهن ما،قلب ما،دست ما،گوش ما ،چشم ما عبادت دارد،خیلی در اسلام گسترده است،عبادت فکر چیست؟خود تفکر،بیشترین عبادت اباذر تفکر بود،انسان بنشیند فکر کند به گذشته اش،فکر کند به آینده اش،فکر سازنده،فکرهای مخرب نه،عبادت فکر چیست؟در روایت داریم حُسن الظنّ بالله من عبادت الله،حسن ظن به خدا دارد،آدم بدگمان به خدا نباشد،این عبادت است،عبادت چشم چیست؟نگاه به عالم،نگاه به سادات،نگاه به پدرومادر، نگاه به کعبه،نگاه به دریا،این ها روایت است همه، النَّظَرُ إلَى العالِمِ عِبادَهٌ، اَلنَّظَرُ إِلَى ذُرِّیَّتِنَا عِبَادَهٌ،ببینید این ها روایات است،عبادت گوش چیست؟همینکه شما الان دارید انجام می دهید،پای سخنرانی دینی بنشینید عبادت است،همه الان در حال عبادت هستید، مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ،هرکه نشست پای ناطق یعنی سخنران،بندگی کرده، مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ،ادامه روایت می گوید اگر آن ناطق از خدا بگوید شما بنده خدایید،اگر از شیطان بگوید،آن که می رود پای فیلمی ،پای تحلیلی،پای شبکه ای ناطق دارد ضد خدا ودین صحبت می کند،شبهه افکنی می کند،او همدعبد است منتها عبد شیطان.
روایت از امام جواد است،اگر ناطق از خدا بگوید شما عبد خدایید،اگر از شیطان می گوید، عبد شیطان هستید،اگر شبهه می افکند،ذهنی را خراب می کند،اگر پای شبکه های انحرافی می نشینید،پس گوش عبادتش أَصْغی است،گوش کردن،چشم عبادتش نظر است،نگاه کردن،اندیشه عبادتش حسن ظن وتفکر است،وبلاخره فرمود: حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَفْضَلُ عِبَادَهٍ،محبت اهل بیت بالاترین عبادت است،نه،کسی که عادت غلطی پیدا کرده،مثلا وسواس گرفته یه خانم،آب زیاد می ریزد،وضو را طول می دهد،غسل را طول می دهد،یک وسواسی گرفته،عادت کرده به کاری،عادت کرده به نگاه به نامحرم،عادت کرده به دروغ،خب باید تمام انرژی خود را صرف کنند شش ماه، یکسال،بااین عادتش مبارزه کند،آقا شش ماه تمام ،یکسال تمام تمرین می کند،وسواس را می گذارد کنار،تمرین می کند دروغ را می گذارد کنار،بر یک عادت غلطی غلبه می کند،تمام این شش ماه در حال عبادت است، أفضَلُ العِبادَهِ غَلَبَهُ العادَهِ ،روایت است ،بالاترین عبادت این است که آدم جلوی عادت غلط را بگیرد،عادت کرده به چشم چرانی،البته این عادت زود رفع نمی شود،دوماه، سه ماه، شش ماه،اینقدر با نذر ونیاز،با کنترل،بلاخره می گذارد کنار،این تمام مدتی که سعی می کردی این عادت بگذاری کنار این عبادت است،تمام این مدتی که سعی می کردی وسواس را بگذاری کنار این عبادت است،وسواسی زمانی که صرف می کند برای مبارزه با این عادت غلط عبادت است، أفضَلُ العِبادَهِ غَلَبَهُ العادَهِ ،عبادت خیلی گسترده است،یک خانمی که برای حفظ جامعه، برای حفظ خون شهدا،برای نلغزیدن جوان ها،برای به انحراف کشیده نشدن مردها در خیابان حجابش را رعایت می کند،اصلا اعتقاد هم ندارد به حجاب،عفتش را رعایت می کند،می گوید من اگر بدحجاب بیایم ،دوتا جوان مجرد که شرایط ازدواجشان فراهم نیست ،دوتا دانشجویی که دراین دانشگاه آمده که درس بخواند،نگاهش به من میفتد ،حواسش پرت می شود،می گوید من به خاطر اینکه جوان ها منحرف نشوند،خودم را کنترل می کنم،حجابم را رعایت می کنم،آرایش نمی کنم،این بالاترین عبادت است،کاری نکرده،بله، افضَلُ العبادَهِ العِفافُ،بالاترین عبادت عفت است،یک کسی برای حفظ دیگران خودش را حفظ کند که بقیه به معصیت نیفتند،این ها خیلی مهم است،ولذا رسیدگی به مردم عبادت است،بار ازروی دوش مردم گرفتن عبادت است،کار عبادت است،اندیشه عبادت است، ایّاکَ نَعْبُدُ ،در یک کلمه، ایّاکَ نَعْبُدُ یعنی تمام وجودمان بشود بندگی،یعنی چه؟از صبح تا شب نماز بخوانیم؟نه، همینی که گفتم،یعنی هرکاری که می خواهیم بکنیم بسنجیم،خدا ناظر است،خدا راضی هست یا نیست؟ اُعْبُدِاللّهَ کَاَنَّکَ تَراهُ،معنای ایّاکَ نَعْبُد ُاین است،همچین در بند خدا باش،این بچه هایی که سربازی می روند مخصوصا در آموزشی،دربند قوانین سربازی هستند،مرخصی با اجازه،خواب ساعت دارد،غذا ساعت دارد،همه چیز تابع محض آن فرمانده اند، العبدُ و ما فی یده کانَ لِمولاه بنده کسی است که تابع فرمان خداست،لای هزارتا بدحجاب افتاده،خدا می گوید نگاه نکن،نگاه نمی کند،صدتا صحنه فیلم مبتذل برایش فراهم است،خدا می گوید حرام است نگاه نمی کند،حالا هزار رکعت نماز بخواند،نگاه به نامحرم هم بکند،معصیت بکند،این عبودیت نیست،عبودیت در اسلام باید فعال باشد نه انفعالی،یعنی یک بنده همواره خودش را عبد وبنده خدا بداند،این همان است که در وجود اباعبدالله موج می زند،چون عبد خداست،مصائب برایش آسان است،چون عبد خداست،تسلیم خداست،چون عبد خداست،گله نمی کند از خدا،بالاترین ویژگی ائمه ما این است،بنده خداهستند،خودشان فرمودند:ما را از عبودیت خدا بالاتر نبرید،ما بنده خداهستیم،فضائل خیلی داریم بگویید،اما بدانید ما عبد خداییم.
امیرالمومنین فرمود: إِلَهِی کَفَی بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً ،این بالاترین عزت است که من بنده تو باشم،واین بالاترین افتخار است که تو رب من باشی،پروردگار من باشی.آری ابا عبدالله عبد محض خدا بود.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
عبودیت مقام بالایی است ،لذا شما وقتی می خواهید به حضرت عباس سلام بدهید،می گویید اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ ،عباس جان عبد بودی،چون عبد صالح بودی،لذا مطیع امامت بودی،مطیع خداهم بودی، الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ،علیهم السلام،این بالاترین عبد صالح بودن ،دعای اولیای خدا بوده،حضرت سلیمان دعا می کرد، أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبادِک الصَّالِحِینَ،خدایامرا به رحمت خودت جزو صالحین قراربده،حضرت ابراهیم دعا می کرد مرا جزو بنده های صالح قراربده،عباس عبد صالح خدا بود.
برویم در خانه ابالفضل عباس علیه السلام،بنده صالح خدا، عبد صالح خدا، أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَهِ ،آقاجان شهادت می دهیم وفادار بودی،پیرو امامت بودی،خیرخواه امامت بودی،تسلیم امامت بودی،وهرگز عظمت ابالفضل عباس در این مقام تسلیم بودن در مقابل امامش است ، چون عبد خداست ،تسلیم امامش هم هست،لذا داغ ابالفضل عباس خیلی برای اباعبدالله سنگین آمد،وقتی روی زمین افتاد اباعبدالله را صدا زد،ابی عبدالله با سرعت آمد کنار بدن،دید عبد صالح خدا روی زمین افتاد،دست ها قطع شده پاها قطع شده،عمود بر فرق مبارک آمده،خیلی نتوانست کنار بدن عباس بماند،صدا زد برادرم،دیده وا کن که طبیبت سر بالین آمد،دیده وا کن که حسین با دل خونین آمد،دیده برهم منه ای سرو به خون غلتیده ، تا نگویند حسین داغ برادر دیده،زود از نهر علقمه آمد ،ولی همین طور که در راه می آمد می گفت: وا عباسا،وا اخاها،آخ برادرم، آخ عزیزم،آخ سرمایه ام ،عرض کنم آقاجان سر عباس به روی دامن شما کنار بدن عباس آمدید،سایر شهدا هم بعضی شما را دیدند بعضی کنارشان آمدید،بعضی با شما وداع کردند،اما بمیرم برای خود اباعبدالله که لحظه آخر احدی نبود،سر پسر زهرا را به عهده بگیرد،به دامن بگیرد، وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى رمل و تُراب،صورت را گذاشت روی خاک کربلا ، یوم صدر المصطفی و یوم وجه الثری.
باسمک الاعظم یا الله،به آبروی اباعبدالله قسمت می دهم آبروی ما را حفظ کن، الهی آمین.
در ظهور امام زمان تعجیل بفرما،الهی آمین.
آنی ما را به خودمان وا مگذار،الهی آمین.
همه بیماران،بیماران منظور، جانبازان عزیز،شفا عنایت بفرما،الهی آمین.
کشور ما،نظام ما،رهبر عظیم الشان انقلاب ،محافظت بفرما،الهی آمین.
اموات ،گذشتگان،شهدا،امام عزیز،روحشان از این جلسه شاد بگردان،الهی آمین.
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی
موضوع: تفسیر سوره حمد | جلسه پنجم
مکان: حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
تاریخ: ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
.






