حُسْنِخُلْق ؛ اهمیت و انواع آن
۱۴۰۱-۰۱-۱۲ ۱۴۰۲-۰۶-۱۲ ۱۸:۰۷حُسْنِخُلْق ؛ اهمیت و انواع آن

حُسْنِخُلْق ؛ اهمیت و انواع آن
بسم الله الرحمن الرحیم
۱. حُسْنِخُلْق اماممجتبی علیهالسلام
امامحسن علیهالسلام گوسفندی داشت که به آن علاقه داشت. روزی دید که پای گوسفند شکسته. به غلامش فرمود: «چه کسی پای این گوسفند را شکسته؟» پاسخ داد: «من» امام فرمود: «چرا؟» گفت: «میخواستم تا شما را غمگین کنم!» امام علیهالسلام فرمود: «اما من تو را خوشحال خواهم کرد و تو در راه خدا آزادی!» در روایت دیگری است که فرمود:«لا غَمَن مَن اَمَرَکَ بِغَمی: من نیز غمگین میکنم آن کسی را که به تو دستور داده تا مرا غمگین کنی؛ یعنی شیطان» و بهدنبال آن غلام را آزاد کرد. [۱]
واقعاً اگر ما بودیم چکار میکردیم؟ الله اکبر به این حُسْنِخُلْق، امام همین است که در روایت میفرماید: «إِنْ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ : بهترین حُسْنِخُلْق، خلق امامحسن (علیهالسلام) است.»[۲] ما هم ایام ولادت با سعادت اماممجتبی را خدمت شما تبریک میگوییم و بهترین هدیهای را که میشود در این ایام از امامحسن (علیهالسلام) خواست، برای خودمان و شما درخواست میکنیم. این بهترین هدیه چیزی نیست جز همان حسنخلق اماممجتبی که انشاءالله ایشان ما را نیز به این حسنخلق مزین کنند و انشاءالله ما هم خلق امام حسنی پیدا کنیم؛ چراکه حسنخلق فوائد و آثار فراوان و اهمیت بیشماری دارد. از آن جمله کسی که حسنخلق داشته باشد، بهترین همنشین را دارد.
۲. اهمیت حُسن خُلق
۱. ۲. بهترین همنشین
عزیزان خلق و خوی خوش در هر حالی، یکی از بهترین همنشینان انسان است. بنابراین اگر کسی این حال را داشته باشد گنج بسیار بزرگی دارد. لذا در روایتی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چنین میخوانیم:«حُسْنُ اَلْخُلُقِ خَیرُ قَرِینٍ وَ عُنْوَانُ صَحِیفَهِ اَلْمُؤْمِنِ حسنخلقهِ: خوش اخلاقی بهترین همنشین است و سرآغاز دفتر مومن، خوش اخلاقی اوست.»[۳]
حسنخلق جاذبۀ عجیبى دارد که همه را به سوى خود جلب مىکند. یکی از ویژگیهای انسان خوشخلق، خوشرویی و خوشبرخوردی است.
شکی نیست که بدخوئی و کجخلقی انسان را از خدا و خَلق دور میکند. تجربه گواه است به اینکه طبع مردم از بدخو متنفر است و هر بد اخلاقی همواره مسخرۀ مردم است و لحظهای از اندوه و رنج خالی نیست.
یک جوی اگر خشک و بیآب باشد، خس و خاشاک در آنجا جمع میشوند. جوی بیآب، نه جایی را سبز میکند و نه کسی هوس میکند کنارش بنشیند.
ما آدمها هم مثل جوی آبیم.
هیچچیز برای جوی مثل آب نمیشود.
هیچچیز هم برای ما مثل خوشخلقی نخواهد بود.
یعنی هیچچیزی جای اخلاق خوب را پر نمیکند.
پر شویم از خوشخلقی وگرنه پر میشویم از خَسوخاشاک و گردوغبار بداخلاقی!
اگر در زندگی اخلاق خوش داشته باشیم، زیبا میشویم. تماشایی میشویم. هم خود سبز میشویم و هم پیرامون خود را سرسبز خواهیم کرد.[۴]
بله عزیزان اگر به دنبال این هستید که دوستانتان اطرافتان باشند، اگر به دنبال این هستید که همه از همنشینی با شما لذت ببرند، بهترین راه حسنخلق است. با خوشرویی میتوانید همه را دور خود جمع کنید.
۲.۲. زندگی خوش
بزرگواران یکی دیگر از اهمیتهای مهم حسنخلق که خوب است در ما باشد زندگی پاک و پاکیزه است که ثمرۀ داشتن حسنخلق در ماست. بنابراین در روایتی از امیرالمومنین علی(ع) چنین میخوانیم: «مَن حَسُنَت خَلیقَتُهُ طابَت عِشرَتُهُ: هرکس خوش اخلاق باشد، زندگىاش پاکیزه و گوارا مىشود.»
هرکس خوش اخلاق باشد زندگی خوشی دارد. زندگی خوش به پول و ثروت نیست، به خوش اخلاقی است.
شما خانهای را در بهترین نقطۀ شهر تصور کنید که خیلی بزرگ و زیباست و همۀ امکانات رفاهی هم در آن قرار دارد. سفرهای که در این خانه پهن میشود پر از غذاهای رنگارنگ است، اما افراد آن، با هم مهربان و خوش اخلاق نیستند. با کوچکترین ای با هم دعوا میکنند و همیشه سگرمۀ اعضای خانه درهم است. کوچکترین حرکت خلاف میلی در این خانه منجر به دادوفریاد میشود. آیا زیبایی، بزرگی و امکانات این خانه میتواند محیط آن را برای اهالیاش تحملپذیر کند؟ حالا خانهای را تصور کنید که خیلی کوچک است و کمترین امکانات هم بهسختی در آن یافت میشود. سفرۀ این خانه بسیار ساده و گاهی هم تنها عضو سفره، نان خالی است، اما اهالی این خانه با هم مهربان و خوشاخلاق هستند. نگاه اعضای این خانه به یکدیگر همیشه پر از محبت بوده و دعوا و عصبانیت در فرهنگ زندگیشان بیمعنا است. آیا تنگنای اقتصادی میتواند احساس خوش با هم بودن را از این خانه بگیرد؟ در چنین خانهای اگر اختلافی رخ دهد و کینهای ایجاد شود با همین اخلاق خوش بهراحتی از بین میرود.
به دوزخ بَرد مرد را خوی زشت که اخلاق نیک آمده است از بهشت
پس عزیزان، داشتن زندگی خوب و گوارا بستگی به حسنخلق ما دارد که اگر حسنخلق داشته باشیم این زندگی خوب برای ما رقم زده میشود. پدر و مادری که میگویی همیشه فرزندانم حواسشان به دوستان و موبایلشان است و از ما سراغی نمیگیرند، خانمی که میگویی شوهرم از صبح تا شب سر کار است شب را هم با دوستان یا با موبایل سر میکند، زندگی به دهانم تلخ شده است چکار کنم؟ او اشتباه میکند، ولی شما هم تلنگری به خودت بزن. ببین بهخاطر سوء خلق تو نیست که ایشان سراغ شما نمیآیند؟
۳.۲. زیادشدن دوستان
بزرگواران و علاقهمندان به اهلبیت (ع)، یکی دیگر از اهمیتهای ویژۀ حسنخلق، زیادشدن دوستان برای ماست. بنابراین در روایتی از امامالمتقین حضرتعلی(ع) چنین میخوانیم: «مَنْ حسنخلقهُ کثُرَ محِبُّوهُ و اَنَسَتِ النُّفُوسُ بِهِ: آن که خلق نیک داشته باشد، دوستانش زیاد شوند و دلها به او انس و الفت گیرند.»[۵]
کسی که حسنخلق داشته باشد، خوشرو و خوشبرخورد است. پس همین باعث جلب محبت میشود. چنانکه در روایت هم بیان شده: «اَلبَشاشَهُ حِبَالَهُ اَلمَوَدَّهِ: خوشرویی دام محبت و دوستی است.»[۶]
شهید مهدی زینالدین، حسنخلق داشت. یکی از دوستان ایشان نقل میکند که قبل از انقلاب، دم مغازۀ کتاب فروشیمان، پاسبان ثابتی گذاشته بودند که نکند کتابهای ممنوعه بفروشیم. عصرها، گاهی برای چایخوردن میآمد توی مغازه و کمکم با مهدی رفیق شده بود و تحتتأثیر حسنخلق ایشان قرار گرفت. سبیل کلفت و از بناگوش در رفتهای هم داشت. شبی، حدود ساعت ده داشتیم مغازه را میبستیم که سروکلهاش پیدا شد. رو کرد به مهدی و گفت: «ببینم، اگر تو ولیعهد بودی، به من چه دستوری میدادی؟» مهدی کمی نگاهش کرد و گفت « حالت خوبه؟ این وقت شب سؤال پیدا کردی بپرسی؟» باز هم پاسبان اصرار کرد که بگو چه دستوری میدادی؟ آخر سر مهدی گفت: «دستور میدادم سبیلتو بزنی.» همان شب در خانه را زدند. وقتی رفتیم دم در، دیدیم همان پاسبان خودمان است. به مهدی گفت: «خوب شد قربان؟» نصف شبی رفته بود سلمانی محل را بیدار کرده بود تا سبیلش را بزند. مهدی گفت: «اگر میدانستم این قدر مطیعی، دستور مهمتری میدادم.»
چند روز قبل از شهادتش، از سردشت به باختران میرفتیم. بین حرفهایش گفت: «بچهها، من دویست روز، روزه بدهکارم.» تعجب کردیم. گفت: «ششساله هیچجا ده روز نموندم که قصد روزه کنم.» وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد.کسی نمیتوانست جلوی بچهها را بگیرد. توی سروسینهشان میزدند. چند نفر بیحال شدند و روی دست بیرون میبردند. آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت: «شهید، به من سپرده بود که دویست روز روزۀ قضا داره. کی حاضره براش این روزهها رو بگیره؟» همه بلند شدند. نفری یک روز هم روزه میگرفتند، میشد ده هزار روز.[۷]
بنابراین عزیزان اگر دنبال این هستیم که دوستان خوب و صمیمی داشته باشیم، حسنخلق داشته باشیم که ثمرۀ این رفتار را خواهیم دید.
۴.۲. جبران کمبودهای عبادی
اثر و اهمیت بحث حسنخلق بسیار زیاد است. آنقدر این بحث مهم است که یکی از اهمیتهای بزرگ آن جبرانشدن کمبودهای عبادت و اطاعت ماست. در روایتی امامصادق (ع) فرمود: «گاهی بنده در مراتب عبادت دارای کمبودی است، اما خداوند با خوشخلقی، بنده را به درجۀ شبزندهدار و روزهدار میرساند.»
این کمبود عبادت یا مشغولیت به امور معیشت است یا مشکلات دیگر، اما بالاخره با خوشخلقی جبران شدنی است و جای ناامیدی نیست. در روایات داریم که کسی عبادات زیادی نداشته، اما با این خصیصه کمبودن عباداتش جبران شده. نمونۀ این بحث در داستانی در زمان پیامبر(ص) آمده است. از پیامبر سؤال کردند: «إِنَّ فُلَانَهَ تَصُومُ النَّهَارَ وَ تَقُومُ اللَّیْلَ وَ هِیَ سَیِّئَهُ الْخُلُقِ تُؤْذِی جِیرَانَهَا بِلِسَانِهَا فَقَالَ لَا خَیْرَ فِیهَا هِیَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ.» [۸] یا رسولالله خانمی هست که هر شب تا صبح عبادت میکند. روزها هم همیشه روزه میگیرد. اما اشکالش این است که در خانه بداخلاق است. همسایههایش را آزار میدهد. حضرت فرمود: «هیچ خیری در او نیست.» یعنی یک سر سوزن هم در این خانم خیر و خوبی نیست. در مقابلش سؤال کردند که یا رسولالله خانمی است که فقط واجباتش را انجام میدهد و شوهرداری میکند و خوشاخلاق است، این خانم چگونه است؟ حضرت فرمود: «او اهل بهشت است.» اخلاق خیلی مهم است. این قدر مهم است که در روایات میگویند که توبۀ بداخلاق قبول نیست. خدا توبۀ آدم بداخلاق را قبول نمیکند. پرسیدند یا رسولالله چرا خدا توبۀ بداخلاق را قبول نمیکند. فرمود: «استغفرالله بگویی و بعد دوباره در گناه بیفتی چه فایده دارد؟» وقتی عصبانی میشود میگوید استغفرالله بعد از چند لحظه دوباره عصبانی میشود.
عزیزان که بهدنبال عبادت و بهشت رفتن هستید و میخواهید صواب جمع کنید. صواب فقط در سجاده نیست عبادت فقط خموراستشدن و نمازخواندن نیست. حسنخلق شما، خندهرویی شما با همسر و همکار و فرزندتان نیز میتواند باشد.
۳. تعریف حسنخلق
عزیزان، خدا توفیق داد چند تا از اهمیتهای بحث حسنخلق را یاد گرفتیم. این حسنخلقی که از مهمترین ویژگیهای زندگی امامحسن مجتبی(ع) است، باید تعریف شود تا متوجه شویم که حسنخلق یعنی چه؟
حسنخلق فقط جوک گفتن و خندیدن نیست. مرحوم نراقی در معراج السعاده میفرماید که حسنخلق علاوه بر خوشرویی خوشرفتاری را هم در بر میگیرد. بدان معنا که من زمانی حسنخلق دارم که با شما خندهرو باشم، اما علاوه بر خندهرویی حسنخلق من در رفتار هم ظاهر شود. در رفتار وقتی شما به کمک احتیاج داشتید و من از دستم بر میآمد،کمکتان کنم. این میشود حسنخلق. این خوشرفتاری این رفتار خوش، قسمت مهمی از حسنخلق است. سنخلق حسن معاشرت با مردم است، اگر همسایه با همسایه موقع روبهروشدن سلام و احوالپرسی کند، خندهرو باشد موقع گرفتاری هم کمک کار او باشد، این میشود حسنخلق.
ما باید حسنخلق را در رفتارمان پیاده کنیم و این را از بزرگان اخلاق بیاموزیم که در رفتار با دیگران بسیار حسنخلق داشتند.
در سفری که مرحوم سیدحسن مدرس به استانبول داشت. دولت عثمانی برای احترام به ایشان، دستور داد واگنی اختصاصی در اختیارش گذاشته شود تا اگر در بین راه خواستند استراحت کنند. مدرس بلند شد، قلیان تمیزی چاق کرد و چای خوش عطری دم کرد و برای کارمندان و محافظان قطار برد. رئیس قطار از سیمای سادۀ مدرس فکر کرد او قهوهچی است. گفت: «یک چای دیگر هم بدهید.» مدرس با کمال خوشرویی چای دوم را هم برد. وقتی به مقصد رسیدند، رییس قطار پیش آمد و به مترجم گفت که میخواهد پول چای را بدهد. مترجم گفت: «پول لازم نیست.» رئیس قطار گفت: «مایل نیستم ضرری متوجه پیرمردِ قهوهچی بشود.» در همین وقت، جمعی از هیئت استقبال کردند و مدرس را با احترام، پیشاپیش بردند. مترجم به مسئولان قطار گفت: «اصلاً این واگن فوقالعاده، برای همین مرد محترم به قطار اضافه شده است.» رئیس که هم از این ماجرا شرمنده شده بود و هم از فروتنی مدرس تعجب کرده بود، رو به دوستان به ترکی گفت:«به خدا سوگند که بعد از فلانی، ما آقایی به این بزرگواری ندیدهایم.»
۴. انواع حسنخلق
۱. ۴. حسنخلق با مؤمنین
عزیزان این حسنخلقی که هم اهمیتهای آن را به سمع شما رساندیم و هم تعریفش را بیان کردیم، البته انواعی دارد که اولین نوع آن حسنخلق با مؤمنین است.
امامصادق (ع) در پاسخ به پرسش از معناى خوش اخلاقى فرمودند: «وَتَلقى أخاک بِبِشرٍ حَسَنٍ: با برادر مؤمنت با خوشرویى برخورد کنى.» [۹]
امامحسن (ع) دوستى شوخ طبع داشت. او روزى به خدمت امام رسید. امام(ع) پرسید: «شب را چگونه صبح کردى؟»
او در جواب گفت: «یابن رسولالله، شب را بر خلاف رضاى خود و خدا و شیطان به صبح آوردم.» امام خندید و فرمود چگونه؟
عرض کرد: «خداى عزوجل دوست دارد که او را اطاعت کنم و مرتکب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا کنم و او را اطاعت نکنم و این چنین هم نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمىباشم.»
از این داستان استفاده مىشود که امام با همۀ ابهت و بزرگى که داشتند به گونهاى با دیگران برخورد مىکردند که آنها بهراحتى در محضر او بلکه با خود او شوخى مىکردند و حضرت گوش مىدادند و مىخندیدند. این یعنی تلقی «اخاک ببشر حسن» این قدر با مؤمنین برادرانه صحبت میکردند که مؤمنین با ایشان شوخی هم میکردند.
وای به حال کسی که در برخورد با دیگران جوری خودش را میگیرد که کسی جرئت نمیکند در محضر کبریایی او حرف بزند و دستوپایش را گم میکند. قربان حضرت آقا، مقام معظم رهبری بروم که همه در محضر ایشان راحت و خودمانی و البته در کمال ادب وارد میشوند. حتی بچهها با ایشان صحبت میکنند و اصلاً حس تکبر از ایشان به کسی دست نمیدهد. شما مقایسه کنید با شاه ملعون که چنان تکبری در برخورد با مردم داشت که مگر کسی جرئت میکرد حرف بزند. وای به حال پدری که وقتی وارد خانه میشود، همۀ بچهها از ترس نفسشان بند میآید. وای به حال مدیری که کارمندانش از دیدن او رنگشان عوض شود. نه برادر من، نه خواهر من، ما اگر پیرو اماممجتبی هستیم باید اینقدر با مؤمنین خوشرفتار باشیم که در کنار ما احساس راحتی و آرامش کنند.
۲. ۴. حسنخلق با کفار
عزیزان نوع دیگر حسنخلق، با بقیۀ مردم در جامعه است. خب در جامعه همه که جزو مؤمنین نیستند. از ادیان دیگر، مذاهب دیگر و حتی کسانی که دین را قبول ندارند، زندگی میکنند و شاید در همسایگی ما به سر ببرند. بنابراین یکی از مهمترین رفتارهای خوب حسنخلق با این دسته است تا جایی که اینها وقتی رفتار خوب از ما ببینند متمایل به دین اسلام شده و مسلمان شوند، البته این امر مهم در طول تاریخ رخ داده است. در روایتی چنین آمده است که: قالَ لُقمانُ علیه السلام لاِبنِهِ: حَسِّن مَعَ جَمیعِ النّاسِ خُلُقَک؛ فَإِنَّ مَن حسنخلقهُ وأظهَرَ بِشرَهُ وبَسَطَهُ حَظِی عِندَ الأبرارِ، وأحَبَّهُ الأَخیارُ، وجانَبَهُ الفُجّارُ: لقمان(ع) به پسرش گفت: «اخلاقت را با همۀ مردم نیکو گردان؛ چراکه هرکس اخلاقش را نیکو کند و خوشخو و گشادهرو باشد، نزد نیکوکاران بهرهمند مىشود و نیکان او را دوست دارند و بَدان از او کناره مىگیرند.»[۱۰]
این از ویژگیهای حسنخلق با افراد است که باعث میشود دیگران مدافع شما شوند و شما را گرامی بدارند. شما ببینید این نحوۀ رفتار در زندگی معصومین(ع) موج میزند. این ایام هم که منصوب به اماممجتبی(ع) است. این حسنخلق در رفتار اماممجتبی(ع) بسیار زیاد است. با همسایهای که دین دیگری داشت، امام خوشرفتار بود. امامحسن مجتبی(ع) همسایهای داشتند که یهودی بود. این همسایه تحتتأثیر حسنخلق امام قرار گرفته بود. زمانی همسر این یهودی به خانۀ امامحسن(ع) رفت و متوجه شد که از چاه داخل خانۀ آنها به دیوار خانۀ حضرت سرایت کرده و امام(ع) اعتراضی نکرده و تحمل کردهاند. بسیار تعجب کرد. همین حسنخلق امام باعث شد مردم دیگر ادیان به دین اسلام متمایل شوند.[۱۱]
عزیزان اگر ما با همۀ مردم حسنخلق داشته باشیم، باعث عزیزشدن و رشد دین و گرویدن به دین خواهیم شد. پس چه خوب است که این اخلاق خوب را در خود نهادینه کنیم.
۳. ۴. با کفار حربی و منحرفان حسنخلق معنا ندارد
جرم و انحراف با روح شریعت سر ناسازگاری دارد و از هرکس که سر بزند زیانبار است. خردمندان موظفند از آن جلوگیری کنند و عقل و شرع میگوید خندیدن به روی مجرم، کاری نابخردانه است. بنابراین مسلمانان، گرچه از خصلت زیبای حسنخلق برخوردارند، ولی مجرمان و منحرفان، شایستۀ چنین موهبتی نیستند و نباید لبخند را تأیید اعمال ناشایست خود بدانند. بلکه در این گونه مواقع وظیفۀ اسلامی، عمل به نخستین مرحلۀ نهی از منکر است که رویگردانی و نشاندادن حالت تنفر و انزجار از عمل خلاف است. اگر خلافکار با ترشرویی و گرفتگی چهرۀ ما دست از خلاف نکشد، نوبت به امر و نهی زبانی میرسد که البته در این مقام باید مستدل و محکم و منطقی و در عین حال با ادب، خلافکار را نصیحت و موعظه کنیم. چنانکه قرآن مجید میفرماید: «اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ و جادِلْهُم بالَّتی هیَ اَحْسَنُ: با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها با نیکوترین وجه، مناظره نما.»[۱۲] در چنین مواقعی باید به ذکر آیه یا روایت یا طرح قانون و مقررات یا بیان صلاح و مصلحت فرد و مملکت، همین طور بازگوکردن آثار ناهنجار گناه و خلاف و پیامدهای زیانبار آن، خلافکار را به اشتباهی که مرتکب شده واقف کرد تا آن را ترک کند. باید دانست که حلاوت گفتار، خوشرویی، استدلال قوی و منطق در سخن و اخلاص و دلسوزی بیش از هر چیز دیگر برطرف مقابل تأثیر میگذارد و سبب اصلاح میشود.
به فرموده امامعلی(ع): «اَمَرنا رَسوُلُ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ اَنْ نَلْقی اَهْلَ الُمَعاصی بِوُجوُهٍ مُکفَهِرَّهٍ: پیامبر خدا(ص) به ما دستور داده است که با معصیتکاران با چهرههای عبوس روبهرو شویم.»[۱۳]
امام هشتم(ع) خطاب به شخصی فرمود: «چرا با عبدالرحمنبن یعقوب معاشرت میکنی؟» عرض کرد: «او دایی من است.» حضرت فرمود: «او دربارۀ خدا سخنان نادرستی میگوید. پس یا با او معاشرت کن و ما را واگذار و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن.» عرض کرد: «او هر چه میخواهد بگوید. به من چه زیانی دارد، وقتی از عقیدۀ او تبعیت نکنم؟!» حضرت فرمود: «آیا داستان آن شخص که خود از یاران حضرتموسی(ع) و پدرش از یاران فرعون بود نشنیدهای؟ هنگامی که لشکر فرعون در کنار دریا به موسی و یارانش رسید، آن پسر از موسی جدا شد که پدرش را نصیحت کند در حالی که پدر به راه خود بهدنبال فرعون غرق شد. آن دو نیز با هم غرق شدند! خبر به موسی(ع) رسید. فرمود: «او در رحمت خداست، ولی چون عذاب نازل شد از آنکه نزدیک گناهکار است دفاعی نشود.»[۱۴]
پس دقت داشته باشیم اگر میگوییم که با همۀ مردم حسنخلق داشته باشیم حتی کافر، کافر ذمی را میگوییم نه کافر حربی که قصد ضربهزدن به ما و دین ما را دارد و نه با منحرفان و گروههای ضاله و مجرمان که خوشرفتاری با آنها یعنی تأیید کارشان.
۵. راهکار حسنخلق: انعطاف و رأفت با زیردستان
خب عزیزان سؤال این است که چه کنیم تا حسنخلق داشته باشیم یا اگر حسنخلق داریم بیشترش کنیم، تقویتش کنیم. در واقع چه راهکارهایی برای رسیدن به حسنخلق وجود دارد؟ عزیزان یکی از راهکارهایی که در روایت برای رسیدن به حسنخلق بیان فرمودند انعطاف و الفتداشتن با زیردستان خودمان است. امام صادق(ع) فرمودند: «قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أ لا اُنَبّئُکُم بخِیارِکُم ؟ قالوا : بلى یا رسولَ اللّه ِ. قالَ : أحاسِنُکُم أخْلاقا المُوَطّئونَ أکْنافا ، الّذینَ یألَفونَ و یُؤْلَفونَ.
رسولخدا(ص) به اصحاب خود فرمود: آیا مىخواهید که شما را به برترینتان آگاه نمایم؟اظهار داشتند بلى اى رسول خدا.
فرمود: بهترین شما، خوش اخلاقترین شماست. قدم گذارنده و یاور ضعیفان، آنهایى که همدم مىشوند و همدم مىپذیرند.»[۱۵]
ما باید با زیردستانمان هم تمرین خوش اخلاقی داشته باشیم و بدانیم که این خوشرفتاری با زیردست آثار و برکات عجیبی دارد و اهلبیت(ع) به ما عنایت میکنند. جانم به اماممجتبی که بهخاطر دیدن حسنخلق از شخصی چه هدیۀ گرانقدری به او دادند. امامحسن(ع) در کوچهای دیدند که بردهای مشغول خوردن نان بود. دیدند جلویش سگی گرسنه است. او نانش را نصف کرد مقداری را پیش سگ انداخت و بقیه را خودش خورد. حضرت جلو آمدند و پرسیدند چرا این کار را کردی و چه احساسی داشتی؟ نان را درست نصف کردی و نصفش را به سگ دادی؟ گفت آقا داشتم نان میخوردم، چشمم به این سگ افتاد. دیدم بدجوری به من نگاه میکند. از این سگ خجالت کشیدم. من بخورم او نگاه کند و همه را خودم بخورم. امامحسن(ع) مکثی کرد و چشمش پر از اشک شد،گریه کرد و گفت مبارک باد بر تو ای برادر این اخلاق الهی که داری. کسی که از نگاه سگ گرسنه خجالت میکشد دارای محاسن دینی و ادب الهی است. امامحسن(ع) او را از صاحبش که مرد یهودی بود خرید و آزاد کرد و باغی را به او هدیه کرد. گفت تو انسان تمام عیاری هستی. دینی که همسفرهشدن حتی با سگ را به عنوان ادب دینی تبلیغ و ترویج میکند، دربارۀ انسان گرسنه میگوید بایستیم و نگاهش کنیم؟
ببینید حسنخلق بردهای با او چکار کرد! بله بزرگواران ما هم اگر دنبال آزاد شدن از بردگی شیطان هستیم باید حسنخلق داشته باشیم که نتیجۀ آن لطف و عنایت خداوند و ائمۀاطهار(ع) به ما خواهد بود. پس همین جا به خود قول بدهید ک سر کار در اداره یا خانه یا هر جا که زیردستی داریم با او به بهترین نحو برخورد کنیم و اصلاً خود را از او بالاتر نبینیم. چقدر عالی میشود که پدرها همین جا با خودشان عهد ببندند که مثلاً در خانه یک روز ظرفها با آنها باشد یا رسیدگی به امور بچهها با آنها باشد. اگر درس است، اگر خرید، اگر بازی است هرچه، من نمیدانم یک روز در خانه همۀ امور بچهها را پدر به عهده بگیرد تا قدری از خستگی مادر کم شود. یا سر کار رئیس هستی یک روز خودت چایی برای همه ببر و به آبدارچی استراحت بده یا هر چیز دیگری که من نمیدانم و شما بهتر بلدید. انشاءالله که اماممجتبی به ما هم هدیه بدهند و چه هدیهای بهتر از جواز کربلای معلی به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
* منبر کامل ۴۵ دقیقه
پی نوشت ها:
[۱] ملحقات احقاق الحق، ج۱۱، ص۱۱۷ و حیاه الامام الحسن(ع)، ج۱، ص ۳۱۴.
[۲] خصال ، ج۱، ص۲۹.
[۳] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، ج۱، ص۲۰۰.
[۴] تمثیلهای حاج آقای رنجبر.
[۵] غررالحکم، ح ۹۱۳۱.
[۶] نهجالبلاغه، حکمت ۶.
[۷] مجموعۀ «یادگاران»، جبل عاملی،احمد، کتاب شهید زینالدین، ص ۴، تهران، سوره مهر.
[۸] مجلسی، بحارالأنوار،ج ۶۸، ص ۳۹۴.
[۹] غررالحکم، ج۲، ص۴۵۱، ح۳۲۶۰.
[۱۰] عرائس المجالس، ص۳۱۵.
[۱۱] تحفه الواعظین، ج۲، ص۱۰۶.
[۱۲] نحل۱۲۵.
[۱۳] الکافى، ج۵، ص۹۵ .
[۱۴] طلیعۀ رمضان، خطیبی، ص۱۰۵.
[۱۵] بحار الأنوار، ۷۱/ ۳۹۶، ح ۷۶.
.



