تقوای الهی در قرآن کریم ؛ تقوا در بازار و محل کسب ؛ جلسه ۲
۱۴۰۰-۱۲-۱۵ ۱۴۰۲-۰۷-۰۹ ۱۶:۲۵تقوای الهی در قرآن کریم ؛ تقوا در بازار و محل کسب ؛ جلسه ۲

تقوای الهی در قرآن کریم ؛ تقوا در بازار و محل کسب ؛ جلسه ۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
شریعتی: سلام میکنم به همهی بینندههای خوب و شنوندههای بسیار نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. طاعات و عبادات شما قبول باشد. حاج آقای بهشتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله. بسم الله الرحمن الرحیم، من هم از خداوند میخواهم طاعات و عبادات و احیاء و انفاقات و صدقات و راهپیمایی روز قدس را از همه قبول بفرماید و همه ما را جزء کسانی که دریافت کننده جوایز در روز عید سعید فطر هستند، قرار بدهد و این گفتگوها را موجب خیر و رشد و نور برای همه ما قرار بدهد.
شریعتی: انشاءالله، قدر این روزهای باقیمانده را بدانیم. دیگر کم کم این سفره دارد جمع میشود، این سفره ضیافت به صرف رحمت و برکت و مغفرت، انشاءالله قدر لحظه لحظهاش را بدانیم تا به عید فطر برسیم و انشاءالله یک سال جدید معنوی را آغاز کنیم. مسأله شرعهی و فقهی امروز را بفرمایید و بعد وارد بحث امروز شویم.
حاج آقای بهشتی: مسأله مهمی که زیاد پیش میآید، هم در خانهها و هم در بیمارستانها برای بیماران، نمازگزار به سمت قبله باید نماز بخواند. تا میتواند ایستاده، اگر نتوانست نشسته، اگر نتوانست خوابیده، سؤال این است که چطور باید به سمت قبله بخوابیم؟ چند مدل میشود خوابید. آنچه من امروز نگاه کردم و مراجع تقلید هم اتفاق دارند، اولویت اول این است که صورت و سینه به سمت قبله باشد که بعضی هم اشتباه انجام میدهند. صورت و سینه به سمت قبله به پهلوی راست، اولویت دوم صورت و سینه به سمت قبله به پهلوی چپ، ممکن است پهلوی راستش جراحی داشته باشد. مشکلی داشته باشد، درد دارد. اولویت سوم اگر این دو حالت را نتوانست صورت و سینه به سمت آسمان و کف پا به سمت قبله باشد. من در چند بیمارستان دیدم که بیماران بیشتر حالت سوم را انجام میدهند. کف پا به سمت قبله است.
این برای کسی است که نتواند. اما کسانی که به هر جهت میتوانند باید سعی کنند، اولویت اول به پهلوی راست، اگر نتوانست به پهلوی چپ، اگر نتوانست سینه و صورت به سمت آسمان و کف پا به سمت قبله. مستحب است خواب ما هم به سمت قبله باشد با حالت اولی که اشاره کردم. حدیث داریم صورت را روی دست بگذاریم به پهلوی راست. در حدیث داریم با وضو بخوابد، آیت الکرسی بخواند، تسبیحات حضرت زهرا را بخواند. خوابیدن ده ادب دارد. ولی فرم خوابیدنی که ثواب دارد به پهلوی راست به سمت قبله است. ممکن است کسانی بگویند: حضرت امام(ره) روی تخت بیمارستان کف پایش به سمت قبله بود. ما به آن نشسته میگوییم. تخت را بالا میآورند، آن همچنان نشسته نماز خواندن است. اگر خوابیده بخواهد بخواند به شکلی است که عرض کردیم.
شریعتی: به بهانه ماه مبارک رمضان در محضر قرآن کریم بودیم که فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» (بقره/۱۸۳) تقوا مسأله روزهای یکشنبه ما بود. نکاتی را در ذیل این آیه شریفه اشاره کردند، تقوا در خانه، تقوا در بازار، تقوا در تعاملات و مراودات ما، بحث ما هفته گذشته ناتمام ماند. ادامه بحث را خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: ابتدا مثال بزنم، چون تقوا برای جاهایی است که لغزشگاه و پرتگاه هست. فرض کنید رانندهای میخواهد جاده چالوس برود. یک جاده پر گردنه و پر فراز و نشیب و جذاب، جذابیت جاده باعث میشود ما در دره سقوط کنیم. جادههایی که دشوار هست از قبل نیاز به تجربه دارد. دانش نیاز دارد، مراقبت نیاز دارد. بازار یک چنین جایی است. یک جای جذاب و پر مخاطره است. چرا؟ چون صحبت پول است. خدا طوری قرار داده که پول برای ما جذاب باشد. به این دلیل سفارش زیادی دارد که در بازار تقوا زیاد باید رعایت شود. مخصوصاً کسانی که میخواهد شغلی را انتخاب کنند. فضای بازار را از قبل ارزیابی کنند، اطلاعاتی که در مورد بازار هست از نظر شرعی باید بدانند. بازار مخاطره دارد. کسی به امام صادق(ع) گفت: پسرم به سنی رسیده که میخواهم سر کاری باشد، شما راهنمایی بفرمایید. حضرت شغلهایی را که به نظر ما حلال است، ولی تذکر دادند مواظب این شغلها باشید.
مثلاً زرگری، شغل حلالی است ولی مراقبت زیادی لازم دارد. چون به ربا نزدیک است یا با گرم سر و کار دارد. یا شغل سلاخی، یعنی کسی که تمام وقت گردن گوسفندان را قطع میکند. این در روح او اثر میگذارد. حلال است اما شغلی است که نیاز به مراقبت و تقوای بیشتر دارد.
آیهای است در مورد رزق که بیشتر مردم میدانند. مخصوصاً مذهبیها دنبال این هستند و میگویند: دعایی بگویید رزق ما زیاد شود. نیمی از آیه دوم و تمام آیه سوم سوره طلاق است. میفرماید: یک بازاری باید تقوا و توکل داشته باشد. بقیه را به حساب خدا بگذار. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» هرکس تقوای خدا را پیشه کند، یعنی به خلاف و گناه میرسد خویشتن داری کند. میداند این دروغ است و نباید بگوید و خودش را نگه دارد. هرکس تقوا پیشه کند خداوند گشایش برای او میآورد. «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» از یک جایی که حسابش را نمیکرد و پیشبینی نمیکرد، خدا به او رزق میدهد. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» هرکس به خدا تکیه کند او برایش کافی است.
«إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً» (طلاق/۳) خداوند بر کار او مسلط است. برای هر چیزی اندازهای قرار داده است. رزق ما دست خداست. وظیفه ما بندگی کردن است. تقوا و توکل! این آیات که نازل شد، کسانی کار و زندگی را رها کردند و به مسجد رفتند و به عبادت و دعا پرداختند. پیغمبر پرسید: چه میکنید؟ گفتند: شما گفتید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً». فکر کردند همین کافی است! نه، تقوا همان تلاش سالم است. تقوا پیشه کن، در میدان فعالیت حضور پیدا کن ولی به سلامت. از لغزشها و گناهها و حرامها فاصله بگیر. رزق را به عهده خدا بگذار. چقدر برای من، چقدر برای شما؟ خداوند چه سهمیهای را در نظر گرفته است و براساس چه حکمتی، بیاییم تسلیم خدا باشیم. به خدا واگذار کنیم. اگر کسی تسلیم خدا شد دیگر خدا بلد است خدایی کند.
نکته سوم اینکه تقوای در بازار را بزرگان ما اینطور فرمودند و میتوان در سه قسمت مطرح کرد. یکی در مورد شغل است. یکی در مورد محیط شغل است. سوم در مورد همکاران و مراجعان است. در هر سه زمینه باید تقوا را مراعات کنیم. اول شغل است، ما یک درسی داریم به نام مکاسب محرمه، یعنی کسبهای حرام. جوان، خانم یا آقایی که میخواهد شغلی را شروع کند و وارد بازار شود، باید اطلاعات لازم را داشته باشد. احکام بازار یا احکام تجارت یا احکام کسب و کار را بدانند. جناب آقای فلاح زاده و دیگر دوستان زحمت کشیدند و به صورت تصویری و صوتی تهیه کردند. حتی اصناف همت کردند به صورت قانون درآوردند که اگر کسی خواست پروانه کسب بگیرد این آموزشها را الزاماً ببیند.
حاج آقای قرائتی سالهاست برای کسانی که میخواهند ازدواج کنند، قبل از اینکه در آن دفتر نامشان ثبت شود، این توصیه را دارد. یک آموزشهایی در باب احکام و مسائل اخلاقی ببینند و بعد سراغ تالار بروند. یک بازاری مسلمان میخواهد شروع به کار کند، این آموزشها را ببیند، خلاصه هست و متوسط هست و طولانی هم هست. قدیمها هر روز تا چند سال وارد بازار میشدند، علمایی بودند صبحگاهان، گفتیم امیرالمؤمنین احکام بازار را بیان میکردند. بازاریان با مسجد بازار اتصال داشتند. از جمله در مسجد بازار احکام خرید و فروش و مبادلات و داد و ستد و نسیه و نقد مطرح بود.
در احادیث هشدارهایی داریم که اگر کسی بدون اطلاع، بدون آگاهی تجارت کند به حرام خواهد افتاد. داریم «مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ عِلْمٍ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا» (الکافی، ج ۵، ص ۱۵۴) اگر کسی بدون آگاهی تجارت کند، این در ورطهی حرام خواری خواهد افتاد. نمیداند این معامله حرام است، الآن در خیلی از بازارها سیستم صوتی وجود دارد. در بعضی بازارها سیستم تصویری هست. مثلاً در بازارهای جدیدی که ساخته میشود همه جا تلویزیون هست. گاهی برای کالایی تبلیغات میکنند. میتوان از این ابزار جدید استفاده کرد. مثلا گفته شود این نوع خرید و فروش و داد و ستد حرام است یا مکروه است و باید این دقتها صورت بگیرد. اینها مسائل مهمی است.
بعد از حرام یک شغلهایی در اسلام هست گفتند: مکروه است، یعنی نیاز به مراقبت دارد. انجام ندهیم بهتر است یا بخواهیم انجام بدهیم باید توجه داشته باشیم. شغلهایی هم مستحب است. مثل زراعت، کشاورزی، شاید دلیلش این باشد به محیط کشاورزی برگردد. غیر از شغل محیط شغل هم مهم است. جایی که ما روزی ده ساعت میخواهیم آنجا بنشینیم و بایستیم و تنفس کنیم. شخصیت ما از چه راههایی شکل پیدا میکند. از طریق دیدار، شنیدار، گفتار! با یک کسانی تعامل گفتاری داریم، تعامل دیداری داریم، تعامل شنیداری داریم. این محیط در ما تأثیرگذار است.
یک کشاورز در چه محیطی کار میکند؟ سر و کارش با آسمان، زمین، کوه، دریا، آب است. اینها مظاهر خدا هستند. حدیث داریم همه انبیاء برههای از عمرشان کشاورز بودند. روح بلندی پیدا میکردند. به ستارهها نگاه میکردند. زرگری هم یک شغل است و کشاورزی هم یک شغل است. پیامبر عزیز ما در کوه بوده که وحی بر آنها نازل شده است. پیغمبر خیلی کوه را دوست داشتند. درون غار عبادت میکرد و شبها به ستارهها خیره میشد، محو آیات خدا میشد. شغلهایی هستند که محیط شغل یک محیطی است وسیع، سالم، انسان را به تفکر وا میدارد. علاوه بر این یک ویژگی دیگری که کشاورزان دارند، توکلشان به خدا بیش از بقیه شغلهاست. دائم نگاهش به باران است. این روحیه بندگی و عبودیت و اتصال به خدا را نشان میدهد.
ماهیگیران هم همینطور هستند. تور را میاندازند و میگویند: توکلتُ علی الله! گاهی یک ماهیگیر سه تا ماهی میگیرد و دیگری با همان طور ماهی بیشتری میگیرد. میگوید: هرکس یک رزقی دارد. خدا برای ما این اندازه تقدیر کرده است. دائم خدا خدا میگویند. خانوادهاش هم همینطور هستند. میپرسیم: همسرت چه میکند؟ میگوید: توکل بر خدا میکند.
همین نگاه به بیابان، یک حکمتی وجود دارد که همه انبیاء ما بخشی از عمرشان را در بیابان بودند. یک محیط بزرگ و وسیع، مخصوصاً شب بیابان، خیره به ستارگان بودند. یا انبیاء خیلی کوه را دوست داشتند. بیشتر انبیاء چوپانی میکردند. یک چوپان وقتی با گوسفندان سر و کار دارد، حوصله زیاد پیدا میکند. گاهی چوپان میآید و میبیند دو تا گوسفند یا بز کم است. دوباره برمیگردد و میبیند کنار صخرهای خواب است. اینها نشان میدهد محیط شغل در روح ما اثر دارد. اول خود شغل حلال است یا حرام است. مکروه است یا مستحب است. بعد از شغل محیط شغل است. گاهی در یک محیطی هستیم، صداهایی که پخش میشود، موسیقیهایی که پخش میشود یا تصاویری که در آن محیط وجود دارد و من در آن محیط هستم و مجبور هستم هزار بار این تصویر را نگاه کنم. همین شخصیت مرا میسازد و ملکه میشود. یا اینکه شغل من طوری است که باید یک حرفی را تکرار کنم.
من یکسال از عمرم، قبل از انقلاب در شرکتی کار میکردم که برای توزیع کپسولهای گاز بود. مردم زنگ میزدند که برای ما کپسول بفرست. ما هم تا گوشی تلفن را برمیداشتیم یک جمله را تکرار میکردیم. یادم هست در خواب هم گاهی این جمله را تکرار میکردم. ما برای این دنیا آفریده نشدیم. ما برای یک جای دیگر، یک کار دیگر، مأموریت دیگر آفریده شدیم. گفتنیهای ما، دیدنیهای ما، شنیدنیهای ما، شخصیت ما را شکل میدهد. گاهی ما را از هدف دور میکند و گاهی به هدف نزدیک میکند. الآن مخاطبین برنامه ما به محیط کارشان دقت کنند. آن محیط فطرت خدایی و توحیدی ما را تحریک میکند یا فطرت آلوده و طبع حیوانی ما را تحریک میکند؟
حدیث داریم صبحها شیطان در بازار یک صندلی میگذارد، این معنایش این نیست که بازار جای بدی است. معنایش این است که بازار یک جاده مثل جاده چالوس است. حساس و پر پیچ است و لغزشگاه دارد. شیطان اعوان و انصار دارد. حزب و لشگر دارد. هوادار فرهنگی دارد. در حدیث دارد که شیطان هر روز صبح در بازار میآید و یک پرچمی میزند و یک صندلی میگذارد و مینشیند. نوچههای خودش را در بازار میفرستد. اینها میروند در مغازهها میبینند یکی را با کم فروشی، یکی با قسم، یکی با دروغ، یکی با غش، غش یعنی نا خالصی، برنج خارجی را با ایرانی قاطی میکند. چای خوب و بد را مخلوط میکند و به فروش میرساند. وقتی شیطان هر روز به بازار میآید، من چه باید بکنم؟ مراقبت، بیداری، تقوا! تقوا اینجا معنا پیدا میکند.
حدیث دارد اگر کسی در بازار یک سبحان الله بگوید، ثوابش یک میلیون برابر است. یعنی یک بازاری برای حراست از خودش، برای سلامت و آخرت خودش نیاز به یاد خدا دارد. چون در بازار زمینه برای غفلت خیلی زیاد است. دائم صحبت از پول است. صحبت سود و ضرر است، قرآن ستایش میکند، «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/۳۷) آنها را غافل نمیکند. تجارت یعنی معاملات بزرگ، بیع یعنی معاملات کوچکتر، نه معاملات کوچک و نه معاملات بزرگ آنها را از یاد خدا و نماز غافل نمیکند. صدای اذان بلند میشود به عشق خدا لبیک میگوید. چقدر سود خواهیم کرد؟ این در مغازه را میبندد یا به شاگردش میسپارد، حتی حدیث داریم بازرگانان و تجار و کسبه، نماز خواندنشان با شاگردانشان را نوبتی کنند. شاگرد هم یک انسان است. روحش نیاز به طراوت دارد. بگوید: من امروز فرادی میخوانم و تو به مسجد برو. در آینده این شاگرد وقتی صاحب شغلی شود، او هم به شاگردانش تعلیم میدهد.
برای ما در این دنیا چیزهایی زینت داده شده است. همسر، فرزندان، داراییها، «وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَه» (آلعمران/۱۴) داراییهای زیاد، «وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَه» به زبان امروزی یعنی ماشین، اینها جاذبههای این دنیاست. محل رد و بدل آن بازار است. در بازار برویم اما مراقب باشیم. حدیث داریم اگر عبادت ده قسمت باشد، نه قسمت در کسب حلال است. حدیث داریم اگر هفتاد قسمت باشد ۶۹ قسمت در کسب حلال است. یک میدانی است که باید وارد شویم. شهید مطهری میفرماید: تقوا دو جور است. تقوای پرهیز، تقوای ستیز، تقوای پرهیز یعنی بازار نرویم. مگر میتوانیم؟ ما انسان هستیم و خانواده داریم. نیاز به تأمین معاش داریم. برویم در کوه زندگی کنیم و نگاه ما به کسی نیافتد، این تقوای پرهیز است.
تقوای ستیز یعنی در گود زورخانه بیا! با این پهلوان دست و پنجه نرم کن. ببین میتوانی به زمینش بزنی؟ بازار یک چنین جایی است. شیاطین هر روز صبح طبق حدیث آنجا آماده هستند و تحریک میکنند. به بدی دعوت میکنند و طرف هم فرشتهها هستند. ما باید سیستم ارتباطمان را با خدا تنظیم کنیم و با کسانی که خدا از روی مهرش میفرستد تا ما سلامت باشیم. غیر از بازاریان چه کسانی هستند؟ مشتریان، طوری باشد که وقتی فروشنده و خریدار شب به منزل میرود احساس رضایت و خوشایندی بکند. بگوید: امروز فروش خوبی داشتیم. مشتریان خوبی داشتیم. مشتریها هم همین را بگویند. عجب مشتری خوشرو و با انصاف و دل رحمی بود!
بخش دیگر شغل مراجعان و همکاران هستند. در کارگاهی هشت نفر کار میکنند. این هفت نفر به جز من چه کسانی هستند؟ اخلاقشان، افکارشان، چون وقتی ما با هم زندگی میکنیم از هم تأثیر میپذیریم و در هم تأثیر میگذاریم. چقدر در مورد همکار حدیث داریم. دوست مثل غذاست، غذا ممکن است سالم باشد، ممکن است مسموم باشد. همکاران من چه کسانی هستند؟ با خدا و با نماز و با اخلاق هستند؟ اینها هست که آینده ما را میسازد. فقط حلال بودن شغل کافی نیست. غیر از حلال بودن شغل محیطی که آنجا کار میکنیم و بعد همکاران یا ممکن است شریک باشیم.
حاج آقای قرائتی میفرمودند: مدینه بودم، یک کسی آمد گفت: من شغلم نجاری است. سی سال با کسی شریک بودم. دیگران فکر میکردند ما برادر هستیم. اگر کسانی هستند که در ماه رمضان و شبهای قدر همدیگر را نبخشیدند، بیایند شب عید فطر همدیگر را ببخشند. این نجار تهرانی به حاج آقای قرائتی گفته بود: بعد از سی سال که خانوادههایمان با هم رفت و آمد داشتند، اختلاف حسابی پیش آمد و از هم جدا شدیم. بعد از دو سه ماه، شریک من از دنیا رفت. من در مراسم تشییع او شرکت نکردم. در مراسم ختم و چهلم او شرکت نکردم. تا اینکه به مدینه آمدم. به حرم پیغمبر آمدم و مشغول خواندن زیارتنامه پیغمبر بودم. شریک مقابل چشم من آمد. فهمیدم در آن دنیا، در عالم برزخ به دعای من محتاج است. دعایش نکرم! یک صفحه خواندم، دوباره مقابل چشم من آمد. هرچند مرتبه آمد دعایش نکردم. شب خوابیدم به خواب من آمد. از من پرسید: تو مسلمان هستی؟ یک مسلمان شبانه روز هفتاد بار کلمه رحم را میگوید. ما هفده رکعت نماز میخوانیم و در ده رکعت سوره حمد است.
«بسم الله الرحمن الرحیم» دوباره میخوانیم «الرحمن الرحیم». ده تا چنین رکعتی داریم، شصت مرتبه. در سلامهای نماز هم دو بار کلمه رحمت است. «السلام علیک ایها النبی و رحمه الله، السلام علیکم و رحمه الله» یعنی یک نمازگزار شبانه روز هفتاد بار «رحم» میگوید. میشود اهل رحم نباشد و سنگدل باشد؟ تو شیعه هستی؟ مسلمان هستی؟ در خواب اشک مرا درآورد. گاهی ما لج میکنیم و یادمان میرود چه دینی داریم و کتاب آسمانی ما قرآن است. اول همه سورهها رحمان و رحیم دارد. مسلمان باید اهل عاطفه باشد. اهل گذشت باشد. رحمان یعنی خدا همه را دوست داریم. رحیم یعنی مؤمنان را برای همیشه دوست دارد.
شریک کیست؟ گاهی میگوید: من با کسی شریک هستم و یقین دارم خمس نمیدهد. یا نماز نمیخواند، روزه نمیگیرد. توانایی و سلامت دارد، اینها تأثیرگذار است. در مورد دوست هم دین به ما همین را میگوید. از کسانی که با آنها رفت و آمد میکنید مراقبت کنید. اگر میتوانید در آنها تأثیر بگذارید ارتباط برقرار کنید. اما اگر میبینید آنها روی شما تأثیر میگذارند، رابطه را کم کنید. اگر از خویشان هستند ما موظف هستیم با خویشان ارتباط داشته باشیم. طوری تنظیم کنیم و از تأثیرات مراقبت کنیم. فرمودند: با کسی دوست شو که تو را بگریاند. با کسی دوست شو که «جَالِسُوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُویَتُهُ» (کافی، ج ۱، ص ۳۹) نگاهت به او میافتد یاد خدا بیافتی. «یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ» سخن گفتن او در رفتار شما اثر بگذارد. «وَ یُرَغِّبُکُمْ فِى الْآخِرَهِ عَمَلُهُ» رفتار او شما را مشتاق آخرت کند. با چنین کسانی باید دوست شویم. تقوا در چنین جاهایی لازم است. چه بسا افرادی میگویند: من اهل هیأت و روضه بودم، اهل مسجد بودم و مدتی است نمیروم. چرا؟ فلانی رابطه ما را با مسجد قطع کرد.
اما مراجعان و مشتریان؛ مشتریان هم مهم هستند. بعضی شغلها مشتریان خاص دارند. بعضی شغلها از نظر جنسیتی، فروشنده مرد است و بیشتر مشتریان خانم هستند. یا فروشنده خانم است و بیشتر مشتریها آقایان هستند. اینها مراقبت لازم دارد. بالاخره یک غریزهای خدا در وجود ما قرار داده و یک لغزشگاهی هست. در ارتباطاتمان باید دقت کنیم. مخصوصاً آنجایی که خلوت است. بعضی شغلها در فضای محدود است. کسی نیست و خلوت است، شرکتهایی هستند که یک خانم پاسخگو هست و آقایانی مراجعه میکنند یا برعکس! حدیث داریم که یک خانم و یک آقا در جای خلوت دو نفر نیستند، بدانند که سه نفر هستند. سومین نفر شیطان است. اینها مراقبتهایی است که تقوا باعث میشود مراقبت کنیم. احتمال سقوط معنوی ما مثل سقوط جسم نیست. گاهی وقتها جسم ما مریض میشود و با دوا و درمان و دکتر خوب میشود و در نهایت هم عضوی از بدن ما آسیب میبیند و تا آخر عمر با آن میسازیم. اما اگر جان ما آسیب ببیند چطور؟ سرنوشت جاویدان و آخرت ما به خطر میافتد.
مثلاً آقایی است که از صبح تا شب پانصد نفر خانم به او مراجعه میکنند. در انتخاب شغل دقت کنیم. اگر میشود شغل را تغییر بدهد و اگر نمیشود مراقبتش را زیاد کند. از حضرت امام استفتاء شده بود که من کسی هستم شغلم این هست که فیلمهایی را بازبینی میکنم که در آن صحنههای مبتذل دارد. مثلاً در صدا و سیما هست یا در وزارت ارشاد هست. یک کسانی آنجا هستند برای فیلتر و ناگزیر هستند بازبینی کنند. امام چند راهنمایی کردند. فرمودند: مستمر این کار را نکن! این دل سیاه میشود. یا فرمودند: این را به غیر جوانها بسپارید. مثلاً کسی که سن ۶۵ سال و ۷۵ سال دارد، البته او هم لغزشگاه دارد.
فرمودند: یاد خدا را زیاد داشته باش. حالا که ناچار هستی و این شغل را داری، این طرف را محکم کن. مولوی میگوید: سکنجبین درست میکنی اگر چشیدی و دیدی ترش است، اینبار شیرینی را زیاد کن. یا اگر شیرین بود سرکه را زیاد کن! حالا که در شغل من چنین پرتگاههایی هست، نماز من باید با نماز بقیه فرق کند. دعاها و گریههای من، شب زندهداریهای من باید متفاوت باشد. اینها شیرینیهایی هستند که ترشی را تحت الشعاع قرار میدهند.
شریعتی: چقدر مسألهی حساسی است. خدا کند حواس ما باشد. اگر بازار ما خوب باشد حال جامعه ما خوب است و بخواهیم و نخواهیم در زندگی ما اثر دارد
رمضان است رفیقان همه بیدار شویم *** همه بیدار در این فرصت سرشار شویم
قدر باقیمانده ماه مبارک رمضان را بدانیم و برای هم دعا کنیم. اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقای بهشتی: «وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» ما خدا را عادل میدانیم. خداوند میفرماید: ما به اندازهی توان افراد از آنها تکلیف میخواهیم. ما باید نهایت تلاش را بکنیم تا تکالیفمان را انجام بدهیم اما اگر از توان ما فراتر است، هرچه تلاش میکنیم میگوید: نمیتوانم روزه بگیرم و عاشق روزه هستم. چقدر گریه کردم و نتوانستم. خداوند بیش از این نمیخواهد. یا پولی ندارد انفاق کند، میگوید: من توانی ندارم. خداوند به اندازه توان از ما تکلیف میخواهد. تلاش میکنیم و بیش از آن خدا از ما نمیخواهد. دربارهی تقوا در بازار یک خاطره از حاج آقای قرائتی بگویم.
یک تاجر تهرانی عید نوروز میخواست به زیارت امام رضا(ع) برود. جا پیدا نمیکرد، با یکی از تجار مشهد تماس گرفت که با هم ارتباط داشتند. گفت: من هتل پیدا نکردم اگر میشود منزل شما بیایم. او هم با کمال میل قبول کرد. تاجر تهرانی به خانه تاجر مشهدی رفت و با یک کیف وارد خانه او شد. تا نگاه صاحبخانه به کیف افتاد خندید. گفت: مگر کیف من خنده دارد؟ گفت: روز آخر خواهم گفت. هروقت برای پذیرایی چیزی به اتاق میآورد تا نگاهش به کیف میافتاد، خنده میکرد. تاجر میگفت: علت خنده را بگو. او میگفت: روز آخر میگویم. روز آخر گفت: شبی که فردای آن روز شما آمدی، من خواب دیدم که امام رضا(ع) یک خوک را به من تحویل داد و گفت: این زائر من است و از او پذیرایی کن. یک کیف دستش بود و این کیف همان کیف شما بود! تاجر تهرانی شروع به گریه کرد و گفت: همین اندازه دلخوش هستم که امام رضا گفته: زائر من است و هنوز مرا دوست دارد.
اخیراً من شغلی را پیدا کردم که کثیف است. به احترام امام را شغلم را عوض میکنم. امامان ما، ما را خواهند دید و شاهد کار و درآمد ما هستند. در حدیث داریم که امام(ع) وقتی کارنامه ما را میخواند، گناهان ما را میبیند برای ما استغفار میکند. با دیدن خوبیهای ما در حق ما دعا میکند. از عملکرد ما خوشحال میشود.
شریعتی: اگر به هر دلیلی خاطر ما مُکّدر است و دلخوش نیستیم به فضایی که در آن تجارت و کار میکنیم، چه باید بکنیم؟
حاج آقای بهشتی: به خدا التماس کنیم. هنوز شبهای قدر مانده است. شب بیست و هفتم رمضان، شب عید فطر که حدیث داریم به تعدادی که خداوند از شب اول ماه رمضان تا شب عید فطر بخشیده است، شب عید فطر میبخشد. به خدا تضرع کنیم. دامن کبریایی او را بگیریم و اولیائش را واسطه قرار بدهیم که انشاءالله کمک ما کنند یک مسیری که به بهشت و سعادت ختم شود قدم بگذاریم.
شریعتی: انشاءالله فضای کسب و کار ما فضای سالمی باشد و جوانانی که جویای کار هستند، این محیط برایشان فراهم شود و انشاءالله تجارتهای ما سرشار از یاد خدا باشد. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای بهشتی: از خدا میخواهیم که فرج امام زمان را نزدیک بفرماید. وسیله ازدواج، اشتغال، تحصیل و مسکن جوانهای ما را فراهم بفرماید و شفای بیماران را از خداوند طلب میکنیم.
شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم. برای سلامتی امام زمان دعا کنیم.
کارشناس برنامه : حجت الاسلام و المسلمین سید جواد بهشتی
تاریخ پخش: ۲۰- ۰۳-۱۳۹۷
.






