ابعاد مختلف تربیت اعتقادی ۲ ؛ اعتقاد به امام عصر
۱۴۰۰-۱۲-۱۳ ۱۴۰۲-۰۷-۱۲ ۱۴:۳۷ابعاد مختلف تربیت اعتقادی ۲ ؛ اعتقاد به امام عصر

ابعاد مختلف تربیت اعتقادی ۲ ؛ اعتقاد به امام عصر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله هرجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد و دلتان گرم باشد به محبت اهلبیت(علیهم السلام). حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله. من هم خدمت شما و بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام میکنم. انشاءالله زندگی ما به سمت خدا باشد و پایان خوشی در انتظار ما باشد. از خداوند میخواهم این گفتگوها را موجب خیر و رشد و نور و به دور از هر آفت و اشتباه قرار بدهد.
شریعتی: بحث ما تربیت اعتقادی بود، اعتقاد به توحید و خداوند متعال، اعتقاد به فرشتگان، اعتقاد به نبوت و پیامبری پیامبران، بحث امامت را مطرح کردند. بحث مهدویت و اعتقاد به امام زمان(عج) مطرح شد و امروز اگر میخواهید بدانید ما در مورد چه چیزی صحبت میکنیم، میخواهیم در مورد معاد صحبت کنیم و تربیت اعتقادی، با موضوع معاد و اعتقاد به آخرت. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم. کتاب خدا کتاب تربیت است. بارها در قرآن آمده که انبیاء آمدند برای تربیت و تعلیم، «وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» (آلعمران/۱۶۴) سورههایی از قرآن با قسم شروع میشود. گاهی با یک قسم و گاهی با دو قسم، گاهی با چند قسم، بیشترین قسم قرآن در سوره شمس است. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها، وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» (شمس/۱-۳) یازده بار خدا قسم خورده و در پایان این را میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» (شمس/۹) پیروز شد کسی که خود را تربیت کرد. آنوقت از این کتابی که شش هزار و دویست و سی و شش آیه دارد، بزرگان ما میفرمایند: یک چهارمش در مورد معاد است. معنایش این است که ما نمیتوانیم تربیت شویم آنگونه که خدا میخواهد بدون توجه به معاد. کمتر صفحهای از قرآن هست که یاد معاد، بهشت، جهنم، کیفر، پاداش، حساب و میزان، سؤال و جواب در آن نباشد. منتهی بعضیها از بحث معاد فراری هستند. فکر میکنند بحث مرگ وقتی مطرح میشود یک تصویر نادرستی از مرگ دارند و فکر میکنند هلاکت و نابودی و پایان است. در حالی که این مرگی که قرآن به ما میگوید، باز شدن یک پنجرهای است و ورود به یک جهان زیباتر، شیرینتر و بزرگتر و ماندگارتر. یک پلی است از یک دنیای خیلی کوچک به یک دنیای خیلی بزرگ. روز قیامت مردم به هم میگویند: چقدر ما دنیا بودیم؟ یک آیه میگوید: ده روز در دنیا بودی. یک آیه میگوید: یک روز. آیه دیگر میگوید: «عَشِیَّهً أَوْ ضُحاها» (نازعات/۴۶) یعنی یک چاشتگاه یا یک ساعات آغاز شب، دو سه ساعت تمام بودن ما در دنیا طول نکشید. حالا آن دنیا چقدر طولانی است. چقدر وسیع است، چقدر زیبا، چقدر عمیق، چه نعمتهایی، یاد معاد خوشبختانه در برنامه سمت خدا توسط آقای عالی خیلی زیبا مطرح شده است که هرچه انسان بشنود جا دارد و برای تربیت ما لازم است. من فکر میکنم در دو یا سه جلسه بیشتر از بعد تربیت، میخواهیم بگوییم: ایمان به معاد در تربیت خود ما و بچههای ما چه آثاری دارد؟
پیامبر عزیز ما بچه مسلمانها را زیاد به خط خوش تشویق میکردند. دو پسر بچه نمونهای خط نوشته بودند، آوردند پیش دوستشان امام حسن مجتبی(ع). امام حسن دارد نگاه میکند که به این خطها نمره بدهد. ناگهان امیرالمؤمنین وارد خانه شد و این صحنه را دید که پسرش میخواهد یک داوری کند. حضرت خودش را بالای سر این سه تا پسر بچه رساند و به پسرش فرمود: پسرم خیلی دقت کن، هرطور الآن داوری کنی، فردا باید جواب بدهی. یعنی این بذر ایمان به معاد را از کودکی میآموزند. ما سورهای در قرآن داریم به نام سورهی لقمان، کسانی که به دنبال تربیت فرزندانشان هستند تفسیر این سوره را بخوانند. خوشبختانه تفسیرهای آسان و روانی هم هست. لقمان پیغمبر نبود اما خداوند از بس حرفهایش قشنگ است، حرفهای او را آورده در کتاب خودش درج کرده است. یکی از آن حکمتها این است «یا بُنَّیَ» عزیزم، فرزندم! کارهای تو «إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ» (لقمان/۱۶) یعنی به اندازهی یک چیز ریزی، مثل ارزن، به وزن آن اگر تو کاری کنی در آسمانها باشد، در اعماق کوهها باشد، در دل زمین باشد، دور از چشم مردم باشد، خداوند آن کار را میآورد. کارهای تو پنهان نمیماند. چه کار خوب، چه کار بد. یعنی یک پدر اینطور بچه را بار میآورد که مرگ پایان نیست. آغاز یک دوره جدید است. ما در زبان فارسی وقتی کسی میمیرد میگوییم: فوت کرد، یعنی تمام شد. وفات کرد درست است. یعنی یک جای دیگر رفت. وفات کرد یا تَوَفی، تحویل یک جای دیگر دادند. این انسانی که سی سال، شصت سال، هفتاد سال اینجا بود تحویل یک جای دیگر شد. قرآن میفرماید: «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» (عنکبوت/۶۴) زندگی واقعی آخرت است. حدیث میفرماید: «الدنیا مزرعه الاخره» (عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۶۷) اینجا محل کشت است و برداشت آنجاست. اینجا محل تمرین است. دریافت جایزه مثل کشتیگیری که چهار ماه تمرین میکند و به خودش سخت میگیرد و وزن خودش را سختگیری میکند تا روز مسابقه برسد. اینجا جای آن تمرینها است.
اگر کسی اینطور نگاه کند نا امید نمیشود. میگوید: هر زحمتی که میکشم ثبت میشود. دوباره به خودم برمیگردد. اگر مردم از من قدردانی نکردند، دلخور نمیشوم. دوست دارم مردم قدردانی بکنند ولی دلخور نمیشوند. ضمناً مواظب است گناه کند، ظلم کند، تجاوز کند ولو اسنادی اینجا از خودش به جا نگذارد، اینها ثبت میشود. ریز و درشت اعمال ما به ما برخواهد گشت. ماده پرستها در دنیا نگاهشان مثل مارکسیستها این است که ما به این دنیا آمدیم، یک فرصتی هست و بعد میرویم، تمام میشود. قرآن اینطور فرمود: کسانی میگویند: «ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ» (جاثیه/۲۴) همین روزگار ما را میمیراند. ما چیزی جز یک زندگی را درک نمیکنیم. پس از آن خبری نیست. اگر کسی اینطور فکر کند که مرگ پایان است، مرگ یعنی فنا، مرگ یعنی نابودی، برای چه باید خدمت کند؟ قطعاً به پوچی میرسد و گاهی وقتها میگوید: این زندگی تکراری به چه درد میخورد؟ کار کنیم درآمد کسب کنیم و درآمد را غذا کنیم که چه شود؟ حتی آنهایی که در رفاه هستند، باغ و ویلا و ماشین دارد ولی گاهی احساس میکند که چه شود. تا چهل سال دیگر هم همین است. اما کسی که چشمانداز بلند دارد، به جای زندگی هفتاد ساله، زندگی هفت هزار ساله را پیش روی خود میبیند برای آن برنامه ریزی میکند. ایمان به معاد به خصوص در تربیت بچهها خیلی اهمیت داریم. زیاد باید این موضوع را با آنها در میان بگذاریم متناسب با سنشان. همین اندازه بچه بداند کارهای او خوب یا بد ثبت میشود. پس از اینکه از دنیا رفتیم دوباره به ما برخواهد گشت. یک سورهای داریم به نام زلزال که خیلی از مردم ما حفظ هستند.
عربی مسلمان شده از روستا به شهر مدینه آمده است. آمد نزد پیامبر تقاضا کرد شما دستور بدهید یک کسی به من قرآن یاد بدهد. پیامبر یک معلم قرآنی را به این مسلمان معرفی کرد که قرآن بیاموز. این هم سوره زلزال را برای شروع انتخاب کرد. دو آیه آخر سوره زلزال این است «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ، وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» هرکس به وزن ذرهای خیر انجام بدهد همان کار را خواهد دید. هرکس به وزن ذرهای کار بد انجام بدهد، همان را خواهد دید. این عرب تازه مسلمان بود، گفت: این هم از قرآن بود؟ گفت: بله، گفت: برای من بس است. آنچه میخواستم گرفتم. معلم قرآن دلخور شد. آمد نزد پیامبر که آقا این چه شاگردی بود به ما دادی؟ یک سوره کوچک را یاد دادیم گفت بس است. پیغمبر فرمود: «انه رجع فقیها» فقیه یعنی کسی که عمیق مطلبی را میفهمد. یعنی از این شش هزار و چند صد آیه آن کسی که باید بفهمد، فهمید. آن کسی که باید میگرفت، گرفت. این خیلی پیام مهمی است. کار من خوب یا بد، پیدا یا پنهان، مادی یا معنوی، فردی یا اجتماعی، نگهداری میشود و دوباره به خود من برخواهد گشت. کسی به چنین چیزی اعتقاد داشته باشد اختلاس میکند؟ تجاوز میکند؟ ظلم میکند و دروغ میگوید؟ آدم میکشد و تحقیر میکند؟ دائم توجه دارد که کلام من ضبط میشود. نگاه آلوده من نگهداری میشود. این پولی که در دارایی دیگران چنگ میاندازم، قرآن میفرماید: این پولها روز قیامت داغ میشود و به بدنش میگذارند. در قرآن ۱۵۰۰ آیه در مورد این ماجرا هست. ماجرای پس از این دنیا، ما باید بنشینیم برنامهریزی کنیم. هرکاری که میکنیم اگر اینطور باشد در کارهای خوب با امید، جلو میرویم. درس بیشتر میخوانیم و کار بیشتر میکنیم. آقا چه خبر است اینقدر کار میکنی؟ میگوید: یک جهان بزرگتر در انتظار من است. باید توشه برای آن جهان بفرستم. وقت کم است. نمیدانم کی باید از این دنیا بروم.
دلایلی که بزرگان ما برای معاد آوردند برخاسته از قرآن و حدیث چند دلیل دارد که به دو دلیل اشاره میکنیم. چرا باید قیامتی باشد؟ دلیل اول عدل خداست. خداوند انسان را آفرید، آزاد و مختار. آدمها هم از روی اختیارشان بعضی کافر هستند، بعضی مؤمن. «فمنهم کافر و منهم مؤمن». آیا ممکن است خداوند با اینها یکجور رفتار کند؟ خودش از ما سؤال میکند. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِین» (قلم/۳۵) ما که خدا هستیم به نظر شما امکان دارد تبهکاران را با مسلمانان یکجور قرار بدهیم؟ ما جواب میدهیم نه! «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً» (سجده/۱۸) مؤمن بی گناه با گنهکار یکسان است؟ «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ» (ص/۲۸) به نظر شما ما که خدا هستیم و عادل هم هستیم، مؤمن صالح را با مفسد یکجور قرار میدهیم؟ این دلیل معاد است. یعنی خداوند بندگانش را دو دسته خواهد کرد. صالحان را میخواهد پاداش بدهد و مفسدان و ظالمان را میخواهد کیفر کند. شما میفرمایید: این دنیای دیگر نیاز ندارد. همینجا، این دلیل معاد نمیشود. جهان آخرتی که دوباره مردهها زنده شوند، چه نیازی به دنیا هست، همینجا خداوند مؤمنان و صالحان را پاداش بدهد و آنها را هم محروم کند و عقاب کند. میخواهیم بگوییم: چنین چیزی به چهار، پنج دلیل نشدنی است. چرا؟ اینجا محدودیتهایی وجود دارد که نمیشود. نمیشود یعنی چه؟ مثال میزنیم. مثلاً پیامبر عزیز اسلام، میلیونها انسان را در طول تاریخ هدایت کرده است. از ضلالت، از جهل و انحراف، نجات داده است. میخواهیم این شخصیت را در دنیا مزد بدهیم. چه بدهیم؟ بهترین غذا عسل، بهترین لباس حریر، بهترین فرش ابریشم، بهترین بنا یک ویلا، اینها مزد پیغمبر است؟ اینقدر این دنیا محدود است که نهایتش این است. امام خمینی(ره) یک شاگردی از شاگردان امیرالمؤمنین، میخواهیم به امام خمینی در این دنیا مزد بدهیم. باید یک خانه بزرگ، یک غذای خوشمزه باشد. یا آدمهای بد را میخواهیم کیفر کنیم، صدام را در همین دنیا، صدامی که دهها هزار نفر مظلوم را کشته است. دهها هزار خانواده را داغدار کرده و شهرها را خراب کرده است. هدایت انسانها را خراب کرده است. این یک لیست از جنایتهای صدام است و میخواهیم این را تنبیه کنیم. نهایت این است که او را اعدام کنیم. این کیفر اوست؟ یک دلیل مهم معاد این است که دنیا محدود است. مثلاً کسی در راه هدفی مقدس شهید شده است. با افتخار، با انتخاب و آگاهی جان خودش را تقدیم کرده و میخواهیم به این مزد بدهیم. محدودیت دنیا اجازه به چنین کاری نمیدهد.
جواب دوم؛ کیفر فوری بی لطفی است. یعنی همینجا یک نفر دروغ میگوید، خداوند دستش را کج کند. یا یک سیلی میزند فلج شود. بلافاصله خداوند او را تنبیه کند. این حق دارد به خداوند بگوید: پروردگارا درست است ما بد کردیم ولی یک فرصتی به ما میدادی. شاید توبه میکردیم و جبران میکردیم. یکی از اسمهای خداوند لطیف است و نسبت به بندگانش لطف است. این از لطف خداوند دور است که بلافاصله تنبیه کند. خداوند از روی لطفش فرصت و مهلت میدهد. کیفر و پاداش در دنیا هم هست برای بیداری، ولی کیفر و پاداش اصلی را برای آخرت گذاشته است. چرا؟ چون کیفر فوری بی لطفی است. خودش گفته من تواب را دوست دارم، چقدر از این فرصت بندگان خدا استفاده کردند. کسی مثل حر بن یزید ریاحی، شب عاشورا تا صبح بیدار مانده و فکر کرده است. صبح عاشورا تصمیم گرفته رویهی خودش را عوض کند. نزد حجت خدا امام حسین(ع) آمده است. جرایم خودش را به زبان آورده و بعد گفته: ای پسر رسول خدا، آیا این کار من توبه حساب میشود؟ امام حسین فرمود: بله. یعنی الآن که هزار و چند صد سال گذشته شاید صدها نفر نگاه به زندگی حر کردند و این نشانه لطف خداست. نه اینجا کیفر فوری، بی لطفی است.
یکی از جوابهای دیگر این است که اگر کیفر و پاداش فوری باشد، اختیار و آزادی را از ما میگیرد. یعنی فرض کنید ما یک کار خوبی کنیم و الآن جایزهاش را بگیریم. مثلاً به یک فقیر ده تومان بدهیم، همین الآن صد هزار تومان به ما بدهند. این بار آدمها از روی طمع کار خوب میکنند. یا از روی ترس، مثلاً همین الآن فوراً تا غیبت میکند مثلاً چشمش کور شود. خداوند اراده کرده از روی حکمتش که فرصت داشته باشند. وقتی اختیار هست قیمت دارد وگرنه فرشتگان بودند. خدا را تقدیس و تسبیح میکردند. الآن باید یک شرایطی پیش بیاید و یک جوانی به نام یوسف در معرض گناه قرار بگیرد به صورت جدی، یک بانویی خودش را آرایش کرده و درها را بسته است. خودش را در اختیار این جوان قرار داده است. این قشنگ است که این جوان میگوید: خدایا تو به من پناه بده. اما اگر بنا بود همینجا خداوند داوری بکند و تنبیه بکند، اصلاً ارادهای که کرده برای آزادی از دست میرفت. همینجا باید روشن شود یک کسی مثل ابراهیم، حاضر است با دست خودش بچهای را که شصت سال منتظر آمدنش بوده و چقدر دوستش داشته، حالا خدا فرموده این را قربانی کن. باید این فرصت باشد تا ابراهیمی خودش را نشان بدهد. هم ابراهیم، هم اسماعیل، «فَلَمَّا أَسْلَما» (صافات/۱۰۴) پدر و پسر هردو، این همان چیزی است که خداوند در آغاز خلقت به فرشتگان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» (بقره/۳۰) فوری اگر خدا در این دنیا پاداش بدهد یا کیفر بکند، اصلاً چیزی به نام اختیار معنا پیدا نمیکند. آزادی از بین میرود. آدمهای خوب از روی طمع کار خوب میکنند. میگوید: خدا همین الآن مزد او را میدهد. آدمهای بد از ترس، این هم یک دلیل.
دلیل دیگری که خداوند در دنیا کیفر و پاداش نمیدهد غالباً این است که کارهای ما فقط آن کار نیست و پیامدهایی دارد. یک آیهای در سوره مبارکه یس هست، آیههای قرآن همه نور هستند ولی گاهی آدم یک آیه را نگاه میکند که حالت کلیدی دارد و میدرخشد. بعضی ستارهها خیلی پرنور هستند. از آیاتی است که خوب است حفظ کنیم و روی آن فکر کنیم. «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/۱۲) مینویسیم اعمال انسانها را و آثار آن را. یعنی چه؟ آقای قرائتی مثال میزنند که مثلاً مجلس جشنی به پا شده است. یک کسی برای شوخی کلید برق را خاموش میکند. فرار میکند و میرود. الآن از ما بپرسند جرم این شخصی که با انگشت کلید برق را خاموش کرده چیست؟ شاید بعضی بگویند: یک سیلی هم بزنید زیاد است چون کاری نکرده است. اما پیامدهایی کار او داشت، ظرف آب جوش را کسی داشت میآورد، وقتی چراغ خاموش شد از پلهها افتاد و هشت نفر سوختند. سینی چای روی سر بچهها ریخت. یک کسی آتش حمل میکرد روی فرش دستباف ریخت. چند نفر از طبقه بالا، پایین افتادند. طایفه عروس و طایفه داماد فکر کردند این کار با غرض بود و با هم دعوا کردند.اینها پیامدهای این کار ناچیز است. آنوقت این کسی که کلید برق را زده به زندان میآورند. خنده میکند که من کاری نکردم! میگویند بله کار تو کوچک بود اما پیامدهای بزرگ داشت. سه نفر کشته شدند. هشت نفر در بیمارستان سوانح و سوختگی هستند.
یک نفر یک فیلم میسازد، یک فیلم هفتاد دقیقهای، خوب یا بد میخواهیم مزد بدهیم. چقدر پول بدهیم؟ محاسبه میکنیم چقدر هزینه کرده است؟ اما این فیلم چند نفر را هدایت کرده است؟ شاید این فیلم تا سی سال دیگر بیننده دارد. در سراسر جهان تبدیل و ترجمه شده به زبانهای دیگر، آدمهایی نشستند و دیدند. رویهی زندگیشان را تغییر دادند. بخاطر این فیلم میخواست طلاق بدهد، طلاق نداد. بخاطر این فیلم چقدر به فقرا کمک کرد و اینها پیامدهای فیلم است. یا یک فیلم فاسدی ساخته و چقدر جوان منحرف شدند. چقدر جوان معتاد شدند. چقدر آدم بی دین شدند؟ چقدر به دین بدبین شدند؟ اینها پیامدهای یک کار است. این چیزی است که آخرت و معاد را میطلبد.
دوستی داشتم، کتابی نوشته به نام خسارتهای معنوی، یعنی گاهی وقتها کارهای ما به ظاهر خسارت چندانی ندارد، ولی به صورت معنا دار خسارت وارد میکند. مثلاً خیابان ورود ممنوع را رفته است. نباید میرفت. آمبولانس مریض بدحالی را میخواست به بیمارستان بیاورد، این ماشین مانع او شده است. پنج دقیقه دیرتر آمبولانس به بیمارستان رسید و مریض جان داد. اینجا یک طوری با سر و صدا و دعوا از هم فاصله گرفتند و این دنبال کارش رفت. الآن جریمه ایشان چقدر است؟ یک جریمهای طبق قانون راهنمایی و رانندگی میشود. فکر نمیکند که بخاطر کار او یک مرد خانه از دنیا رفت. مرد خانه که از دنیا رفته زنش بی سرپرست شده و بچهها یتیم شدند. یکی از بچهها دیگر نتوانست ادامه تحصیل بدهد و معتاد شد. بچه دیگر نتوانست ازدواج کند و به راه بد کشیده شد. همین بچهها خواستند ازدواج کنند کسی دختر به اینها نداد. پسر به اینها نداد. یا ازدواج کردند و نسل بدی از آنها به وجود آمد. اگر اینطور نگاه کنیم ورود ممنوع نمیرویم. «مَنْ سَنَ سُنَّهً حَسَنَهً» هرکس یک سنت حسنهای را بنیان گذاری کند، یک مؤسسه خیریه بسازد، یک کار فرهنگی بکند. «فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ» (کافی، ج ۵، ص ۹) تا روز قیامت تمام کسانی که این رویه را ادامه میدهند، ثوابش به او هم میرسد. پس باید روزگار بگذرد و قیامتی برپا شود، اینها دلایلی است که در این دنیا امکان کیفر و پاداش نیست. یا اگر کسی سنت بدی گذاشت، یک ساختمان بدی، مرکز فرهنگی بدی، کتاب بدی، رویهی بدی را گذاشت، فیلم بدی که کسانی به دنبال او همین رویه را ادامه میدهند. «و من سن سنه سیئه کان علیه وزرها و وزر من عمل بها إلی یوم القیامه» (الفصول المختاره، ص۱۳۶) کیفر و وزر هرکسی که به آن کار بد عمل میکند، به حساب کسی که بنیانگذار آن حرکت بوده، باید زمان بگذرد. حتی روایت دارد که صد نسل از شما گذشته باشد، یکی از بچههای شما خدمتی یا عبادتی کند به حساب شما نوشته میشود. چون شما یک سنتی گذاشتید، مثلاً شما صبحها بلند میشدی قرآن میخواندی. بچه شما هم میگوید: من هم قرآن میخوانم. بچهی بچه او هم میخواند.
از امام باقر(ع) روایت شده که روز قیامت یک کسی پرونده عملش را نگاه میکند. همینطور صفحه به صفحه، به یک صفحه میرسد و به هوا میپرد و شادمانی میکند. فرشتهای میآید و از او سؤال میکند، چه خبر است؟ همه بر سر خودشان میزنند و گریه میکنند. میگوید: اینجا چیزی نوشته که من انجام ندادم. میگوید: نوشته تو به یک میلیون نفر قرآن یاد دادی. «ألف» در زبان عربی یعنی هزار، «ألف ألف» یعنی میلیون، این یک میلیون در حدیث است. تو به یک میلیون نفر قرآن یاد دادی. فکر میکند نه! من کی قرآن یاد دادم؟ من یکوقتی یک فرصتی بود، به مسجد محل میرفتم و به شش، هفت نفر قرآن یاد دادم و بعد هم یک شغلی پیدا کردم و این کار را رها کردم. میگویند: درست است ولی یکی از شاگردان تو به شصت نفر قرآن یاد داد. آن را به حساب تو واریز کردیم. یکی از آن شصت نفر به ششصد نفر یاد داده است. یکی از آن ششصد نفر به شصت هزار نفر از طریق تلویزیون یاد داده و آنها را به حساب تو واریز کردیم. اینها تأثیرات تربیتی ایمان به معاد است. یعنی همین اندازه که شما یک لیوان آب دست یک نفر میدهی فقط به این فکر نکن، به این فکر کن که این تشنه بود. الآن سیراب شد، از آن به بعد هر حرکت مثبتی میکند چه بسا شما در کار او شریک هستید.
یک پزشک جراح یک عالمی را جراحی میکند. این عالم هم از بیمارستان مرخص میشود به تعلیم و تربیت و تبلیغ خودش ادامه میدهد. از آن به بعد هر ثوابی که آن عالم دارد در تبلیغ، در تعلیم و در تربیت، یک نسخهاش به حساب آن جراح واریز میشود. اگر اینطور باشد جراح کیف میکند. معلم کیف میکند و دائم نگاهش به حقوقش نیست که حقوق معلمی، و بعد حسرت بخورد. به ثواب و حسنات آن فکر میکند. یعنی کار من الآن درست است من به بیست دانش آموز قرآن یاد دادم. این دانشآموزها جمعی علاقهمند به قرآن میشوند. معلمان قرآن میشوند. جزء عالمان میشوند. فرهیخته میشوند و کتاب مینویسند. یا فیلم میسازد، اگر اینطور نگاه کنید کار معلمی از کار مهندسی خیلی با شرافتتر است. یک پیامبر چه نقشی ایفا میکند. یکبار دیگر به حرف اول برگردیم؟ چرا باید معاد باشد؟ آخرتی باشد؟ مردهها زنده شوند و جهنم و بهشت؟ یک جواب این است که خدا عادل است. عادل است یعنی بین خوب و بد فرق میگذارد. بین صالح و مفسد فرق میگذارد. بین مؤمن و کافر فرق میگذارد. فرق میگذارد یعنی به یکی پاداش میدهد و یکی را کیفر میکند. اینها با هم مساوی نیستند. شما میگویید: همینجا کیفر کند. همینجا پاداش بدهد. میگوییم: اینجا به چند دلیل امکانش نیست. ۱- محدودیتی اینجا وجود دارد. ۲- خدا لطیف است و فرصت و مهلت میدهد. ۳- کارهای ما بسیاری پیامد دارد و باید منتظر ماند و فقط نباید به آن کار کیفر یا پاداش داد. چه بسا صد سال بعد، هزار سال بعد پیامد کارهای ما روشن شود.
مادری بچهای را به دنیا آورده است. این چقدر ثواب دارد. این بچه پسر یا دختر، در آینده بزرگ میشود و ازدواج میکند و بچههایی را تحویل جامعه میدهد. این مادر در آنها شریک است. در نوهها، نتیجهها و ندیدهها شریک است. پس دنیا فضایی ندارد که بتواند پاداش و کیفر را مهیا کند. دلیل دیگر هم این است که اگر خدا اینجا عذاب کند به دیگران هم سرایت میکند. مثلاً مرد خانه دزدی کرده است، همینجا خدا بخواهد کیفرش کند، اینکه عادلانه است ولی زن او چه گناهی دارد؟ خداوند اگر بنا باشد اینجا ماجرای آدمها را قطع کند، قرآن میفرماید: اگر خدا بخواهد در اینجا کیفر بدهد کسی نمیماند. جنبندهای نمیماند. چون خیلیها گناه و ظلم میکنند و خدا هم مهلت و فرصت میدهد. از طرفی اگر کسی اینجا تنبیه شود، بچهی او چه گناهی دارد. همسر او چه گناهی دارد؟ همینجا کور شود، میخواهد زندگی کند و سر کار برود. به این دلایل پس خداوند عادل است. دنیا هم به دلایلی امکان کیفر و پاداش ندارد، پس باید آخرتی باشد. اینطور اگر نگاه کنیم در تربیت ما و بچههایمان چقدر اثر گذار است؟ خیلی، یعنی درستکاری، امانتداری، طهارت، پاکیزگی، همه تحت الشعاع همین قرار میگیرد.
یک فضایی هست، کانالهای مختلف و سایتهای مختلف را ببینم. هیچکس نیست به من امر و نهی کند. اما میدانم نگاه من به این عکس و سایت و فیلم، ثبت میشود. مجدداً به خود من برمیگردد، نگاه نمیکنم. همینطور که در بخش توحید گفتیم. من متوجه هستم خدا مرا میبیند، بخاطر خدا گناه نمیکنم. اینجا هم ایمان به معاد، مطمئن هستم کارهای من روز قیامت، کوچک یا بزرگ، روز قیامت کسانی که پرونده به دست میگیرند این را میگویند: این چه پروندهای است؟! «ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/۴۹) همه را نوشته است. ما یک شوخی کردیم این را چرا نوشتی؟ اگر اینطور نگاه کنیم به خدمات و فعالیتهایمان امید میبندیم. به کجیها و بدیها که میرسیم حیاء میکنیم و جلوی خودمان را میگیریم. این پول را که حق مردم است، به صورت نجومی و میلیاردی، کسانی که این پولها را از روی جفا برداشتند، یک لحظاتی مینشستند فکر میکردند این پولی که من برداشتم قیامتم چه میشود؟ یک میلیارد از روی ظلم غصب کرده است. این فقط یک میلیارد نیست. چقدر خانوادهها بی سامان شدند و چقدر رابطهها به هم خورد. چقدر آدمها متهم شدند. چه بچههایی از تحصیل و سلامت محروم شدند. اگر اینطور فکر کنیم به کارهای مثبتمان زیادتر امید میبندیم، از کارهای منفی ترمز میکنیم و دست میکشیم.
شریعتی: واقعاً یاد مرگ آدم را زنده میکند. خیلیها از مرگ فرار میکنند ولی هرچقدر انس ما با مرگ بیشتر باشد، زندگی ما در این دنیا راحتتر خواهد بود.
درود و سلام و صلوات خدا بر حضرت محمد مصطفی و خاندان پاکش. اشاره قرآنی امروز را بشنویم و بعد قرار هست از عالم مجاهد و مبارز، میرزای شیرازی(ره) برای ما بگویند.
حاج آقای بهشتی: در این صفحه نکات زیادی در مورد بحث ما هست، اما در آیه آخر این صفحه میفرماید: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ» خدا آن روز همه را جمع میکند. «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ» روزی است که خیلیها مغبون شدند و میگویند: سرم کلاه رفت. چه کسانی پیروز هستند؟ «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً» ایمان و عمل صالح، «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ» چنین کسانی بدیهایشان پاک میشود «وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» آنها را وارد بهشتهایی که از زیر درختانش آبها جاری است میکنند، «خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» برای همیشه و این است یک پیروزی بزرگ.
میرزای شیرازی، این عالم بزرگ هم با یتیمی بزرگ شده است. من اصرار دارم مسأله یتیمان را امید ببندند به لطف پروردگار، این شخصیتهای بزرگ خیلیها با یتیمی بزرگ شدند. از نوابع بود و از چهارسالگی درس خواندن را شروع کرد. شش ساله بود درس طلبگی را آغاز کرد و هشت ساله بود که سخنرانی میکرد در مسجد وکیل شیراز برای تهذیب نفس و اخلاق سخنرانی میکرد و قبل از بیست سالگی درجه اجتهاد گرفت. یک چنین شخصیت نابغهای بودند. در شیراز، در اصفهان، در نجف، در کربلا، در سامرا، درس خوانده و درس داده است. با فتوایی که در زمان ناصرالدین شاه داد، دستگاه پادشاهی فکر نمیکرد که یک عالم و مرجعی اینقدر تأثیرگذار باشد و استعمار انگلیس را به زانو دربیاورد. ویژگی دیگر ایشان این بود که وکلایی از تجار در شهرها داشت به جز وکلایی که از علما داشت، لیست فقرای هر شهر را رصد میکرد که در این شهر چه کسانی فقیر هستند. آن لیست فقرای شهر را یکی برای علما میفرستاد و یکی برای وکلای تجار که به اینها ماهیانه و سالیانه رسیدگی کنید. عالمی است که وقتی از دنیا میرود خلأیی در جامعه ایجاد میشود، به لحاظ سیاسی آنگونه، به لحاظ علمی نبوغ دارد. شاگردانی پرورش داده که هر کدام قطبهایی هستند و به لحاظ مردمی شبانه روز به فکر فقرا هست و دغدغه فقرا را دارد.
خدایا یاد قیامت را که پیغمبر وقتی یاد قیامت میکرد، اشک میریخت، در وجود ما روز افزون بفرما. عالم قبر را عالم روشنایی ما و روز قیامت را روز سربلندی ما قرار بده. گذشتگان ما رحمت بفرما و در ظهور امام زمان(ع) تعجیل بفرما. وسیلهی ازدواج و اشتغال و مسکن جوانان را فراهم بفرما.
شریعتی:
ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد *** حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
سخنران: حجت الاسلام سید جواد بهشتی
تاریخ پخش : ۱۶-۱۰-۱۳۹۷
.
.






