Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
مسعود عالی حجت الاسلام عالی (م28) متن گردآوری مهدویت استاد عالی ؛ گردآوری مهدویت

دینداری در آخرالزمان ؛ جلسه ۱

emam-mahdi-alli3

دینداری در آخرالزمان ؛ جلسه ۱

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند و نه نبایدها، مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم، عمری است که لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره کرده ام باشد برای روز مبادا، اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست، آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز، روزی شبیه فردا، روزی درست مثل همین روزهای ماست، اما کسی چه می داند شاید امروز نیز روز مبادا باشد، وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند و نه نبایدها، هر روز بی تو روز مباداست.

سوال: هفته گذشته آخر برنامه یک سوالی را طرح کردیم که شاید پاسخ آن ناتمام ماند. شما به شرایط آخرالزمان اشاره کردید و زمینه هایی که در این دوره به تضعیف دینداری می انجامد. در فرهنگ دینی و فرهنگ شفاهی ما مردی به نام دَجال اشاره شده است که مثلاً یک چشم دارد و عده ای را هوادار خود می کند. آیا واقعاً چنین فردی با چنین اتفاقاتی رُخ خواهد داد و سارق دین مردم خواهد بود یا خیر؟

پاسخ: در رابطه با دجال بحث بسیار زیاد است که مقداری از آن را در جلسه قبل گفتم. اجازه می خواهم خیلی به آن بحث فعلاً نپردازیم. بعضی از بزرگان ما مثل شهید صدر در کتاب موسوه الامام المهدی که بعضی از قسمتهای آن ترجمه شده است به نام امام مهدی قبل از ظهور و پس از  ظهور در دو جلو مجزا است، ایشان یک احتمال معقول و منطقی درباره دجال دادند که آن یک چشم بودن دجال گفته شده است چه بسا اشاره به جریان فرهنگی فاسد در آخرالزمان است که فقط به چشم مادی و دنیا بین دارد و چشم ملکوتی و خدابین ندارد. چون بحث ما علائم ظهور نیست بهتر است بیشتر از این به آن نپردازیم. منتها آن تعبیر سارقین دین که تعبیر زیبایی است. البته من درباره اینکه دجال یا سفیانی سارق دین هستند، روایتی ندیدم، اما این تعبیر سارق دین در روایات به گونه ای دیگر آمده است. از پیغمبر اسلام نقل شده است که غارت زده و دزد زده آن کسی است که دینش را دزد برده است یعنی آنقدر که آدم دقت می کند نسبت به اموالش که مورد سرقت نگیرد، نسبت به دین دقت نمی کند و به تعبیر پیغمبر غارت زده واقعی چنین کسی است که دستش خالی شده است. در رابطه با سارقان دین از مباحث مهم این موضوع دینداری در آخرالزمان است.

ابتدا من یک نکته ای را عرض کنم. همانطور که ما نسبت به یک بیماری خطرناک و جدید وارد کشور می شود، برای خودمان و عزیزان احساس خطر می کنیم و سعی می کنیم آن بیماری را بشناسیم و علل بیماری و علائم ان را بشناسیم و راههای پیشگیری و درمان آن چیه؟ همینطور حتی دقیقتر و حساستر نسبت به آن چیزهایی که دین ما را مورد خطر و تهدید قرار می دهد آن آسیبها و آفات هایی که دین ما را مورد خطر قرار می دهد، باشیم. باید این را در نظر بگیریم به تعبیر حضرت امیر المومنین (ع) که فرمود: بزرگترین مصیبت، مصیبتی است که بر دین آدم وارد می شود و زندگی ابدی را دچار خسران و تباهی می کند. انصافاً باید دنبال این بحث باشیم با سوال و دنیال کردن بتوانیم این بحث را کاملاً به سرانجام برسانیم و برای خودمان جا بندازیم و به آن عمل کنیم. مهمترین چیز برای اولیاء دین و معصومین ما سلامتی دینشان بود. حتماً آن روایت معروف را شنیده اید که پیغمبر در آخرین هفته در جمعه ماه شعبان که در آستانه ماه مبارک رمضان بود، خطبه ای برای مردم خواندند. از فضایل ماه رمضان و وظایفی که مومنین در رمضان باید داشته باشند، گفتند.

امیرالمومنین (ع) در بین جمعیت بود بلند شد و سوال کرد، یا رسول الله، بالاترین عمل در ماه رمضان چیست؟ پیغمبر (ص) فرمودند: اینکه از محرمات خدا دوری کنید: الورع المحارم الله. بعد پیغمبر شروع به گریه کرد. همه تعجب کردند. حضرت امیر (ع) سوال کردند: چرا گریه می کنید؟ پیغمبر (ص) فرمودند: یا علی از آن حادثه ای که در این ماه برای تو رُخ خواهد داد و شقی ترین آدمها تو را در این ماه تو را به شهادت می رساند. وقتی امیرالمومنین (ع) خبر شهادت را شنیدند، اولین سوالی که کردند این بود که دینم سالم است؟ وقتی پیامبر (ص) بشارت دادند که شما در موقع شهادت دینتان سالم خواهد بود. امیرالمومنین (ع) فرمود: جای شکر دارد که من با دین سالم از دنیا می روم. ببینید مهمترین چیز برایشان این بوده است. یکی از اصحاب امام صادق (ع) که پیش حضرت رفت و آمد می کرد یک چند روز نیامد. از رفقای آن صحابی خدمت امام صادق (ع) آمد. امام (ع) پرسید: فلانی چند روز است که نیامده، چکار می کند؟ رفیق آن فرد چون آن دچار فقر مالی و ورشکستگی شده بود، برای اینکه امام ناراحت نشود، به ایشان نگفت.

حضرت فرمود: دینش برقرار است؟ رفیق آن فرد گفت: دینش سالم است. حضرت فرمود: به خدا قسم او داراست. متاسفانه بعضی از ما و خانواده ها آنقدر که فکر معیشت عزیزان خودشان هستند، فکر فرایض و اخلاقیات آنها نیستند چون اهمیت و ضرورت آن را حس نمی کنیم. پیغمبر اکرم (ص) یک جمله تکان دهنده ای دارند، فرمودند من تاسف بخورم از بچه های آخرالزمان به خاطر بزرگترهایشان. اصحاب گفتند: از پدر و مادر مشرکشان. فرمودند: از پدر و مادر مومن و باایمان، آنها وظایف خود را انجام نمی دهند و به یادگیری فرایض دینی و احکام و عمل به آنها اهمیت نمی دهند. این نشاندهنده این است که پیغمبر نگران بودند که در آخرالزمان مومنین و مسلمین آن اهمیت لازم را نسبت به آسیب های دینی ندهند. در رابطه با سارقین و راهزنان دین بخش کوچک آن می تواند شخص باشد و ممکن است به صورت پنهانی وارد زندگی ما بشود و خودمان نمی فهمیم و خطرش همین است که باید حساس باشیم. درد این بیماری و آفت مشخص و روشن نیست و زمانی می فهمیم که خیلی چیزها از دست ما رفته است.

عواملی که باعث دین گریزی و تضعیف دین می شود، دو دسته هستند: عوامل درونی که ریشه در درون ما دارند، مثل هوا و هوسهای کنترل نشده که انسان را نهایتاً به گناه می کشانند و این منجر به بی دینی می شود. دنیازدگی و تشریفات و لوکس دنیا شدن ریشه در درون ما دارد. عوامل بیرونی که از بیرون به ما تحمیل می شود و دین و اعتقادات ما را مورد حمله قرار می دهد. یرای مثال محیط آلوده و فاسد از جهت اخلاقی و فرهنگی می تواند انسان را از بیرون مورد خطر قرار بدهد یا تبلیغات و عملکرد دشمنان دین که این را نباید از نظر دور داشت. حملات در آخرالزمان از سمت دشمنان دین که در راس آن شیطان است، بسیار زیاد خواهد شد. فقر می تواند ناشی از عوامل بیرونی و هم درونی باشد. اگر درونی باشد که ریشه اش در بی مسئولیتها و تنبلی و راحت طلبی و در بعضی افکار و خصلت های ناپسند درون خود من باشد و یا در بیرون من باشد مانند ضعف مدیریت ها و سوء مدیریت ها و ظلمهای اجتماعی و بی توجهی ها و اصل آن آفت دین می تواند باشدکه روایات ما بسیار تکیه شده است.

یک نکته اینکه همه آفات را نمی توانیم در اینجا توضیح بدهیم، بلکه اهم آنها که بیشتر در زندگی ما می تواند نقش داشته باشد، آنها را و مقابله با آنها را می پردازیم. گناهان و هواهای سرکش و فقر فقط آخرالزمان دین را تهدید نمی کنند، بلکه همیشه بوده است، منتها اینها در آخرالزمان تشدید می شود. یکی از سنگین ترین و خطرناکترین عوامل که خیلی هم رایج است، بحث هواها و هوسها و سرکشی های نفس است که انسان را دچار گناهان و در نهایت باعث تضعیف و سستی و بی دینی خواهد شد. در ابتدا که نفس انسان تربیت نشده است، سرکشی ها و چموشی هایی دارد مثل یک اسب سرکش می ماند و نمی خواهد تحت برنامه ای در بیاید و اصلاً با هر برنامه ای مخالف است و آزادی مطلق می خواهد. چشم می خواهد هر چیزی را که دلش می خواهد، ببیند و لذت ببرد و حلال و حرام برای او مهم نیست. زبان هرچه دلش می خواهد بگوید و گوش هر چه می خواهد بشنود و شکم هر چه دلش می خواهد بخورد و لذت های او را تامین کند.

امام سجاد در مناجات شاکین در خمسه عشر تعبیری دارد که من توصیه می کنم که خمس عشر که ۱۵ تا مناجات است را بخصوص در ماه رجب بخوانند،  به خدا از نفس شکایت می کند: خدایا من شکایت دارم از نفسی که خیلی امر به بدی می کند و خیلی به سمت گناهان حرص دارد و مرا به آن سمت می خواهد ببرد. واقعاً ریشه بسیاری از بدیها و مشکلات در نفس مهار نشده و تربیت نشده است و به تعبیر مولوی مادر بتها، بت نفس شماست. بت اصلی اوست که در درون ماست و شکستن آن خیلی سخت است. مولوی یک تمثیل زیبایی دارد، کسی مادرش را کشت. از او سوال کردند که چرا مادرت را کشتی؟ گفت: من این را دیدم با یک مرد غریبه ای می گشت و رگ غیرتم به جوش آمد و دیدم نصیحت فایده ندارد، زدم او را کشتم. به او گفتم: خوب آن مرد را می کشتی، چرا مادرت را کشتی؟ گفت: من چند تا مرد را بکشم، من این را می بینم هر روز با کسی است من ام الفساد را قطع کردم. مولوی می گوید این ام الفساد نفس ماست که هر روز با یک شیطان دوستی می کند و ما را بیچاره می کند. مارگیری تمثیل بسیار زیبایی از سرکشی نفس است.

مولوی می گوید مارگیری ماری را بسیار عظیم الجثه در کوهستانهای برفی دید، آن مار یخ زده بود و خیال کرد مرده است. این مار را در بند کرد و خیلی خوشحال که در شهر می توانم با این مار یک بساط راه بیاندازم و پولی به جیب بزنم. با یک مکافاتی آن را به شهر بغداد آورد و افراد را دور خودش جمع کرد. مردم جمع شدند و آرام آرام آفتاب بالا آمد و خورشید بر این مار شروع به تابیدن کرد و یخ زدگی آن شروع به آب شدن کرد و این از کرختی در آمد و حمله کرد و اولین کسی را که بلعید مارگیر بود که در حالت بهت بود و بعد یک عده دیگر را زخمی کرد. مولوی درس زیبایی می دهد: اژدها را دار در برف فراق، هین مکش او را به خورشید عراق، نفست اژدرهاست او کی مرده است، از غم و بی آلتی افسرده است. این نفس را در برف فراق از دنیا نگهدار و نگذار گرمی های شهوتها و لذتهای دنیا اورا تحریک کند که اژدهایی می شود که اولین کسی را که می بلعد خود تو هستی.

البته توصیه مولوی بر او نقدی است چون او می گوید اژدها را دار در برف فراق، همیشه او را از دنیا دور بدار. آن چیزی که توصیه دینی است این است که نفس را تربیت اش کن. به قول شهید مطهری نمی شود همیشه تقوای گریز را توصیه کرد این برای مبتدی ها و اوائل کار است که توصیه می کنیم از دنیا دور باشید، ولی توصیه اصلی این است که تربیت اش کن و سرکشی را از بگیر. از پیغمبر (ص) سوال کردند یا رسول الله شما هم شیطانی دارید؟ حضرت فرمود: بله ولی شیطان من به دست من رام شده است. این نفس در درون زمینه را برای شیطان برون آماده می کند. بنابراین این هواها و سرکشی های نفسانی که حد نمی شناسد، انسان را به سوی گناه می کشاند و بدترین نتیجه گناه قطع رابطه با خداست. روایات زیادی داریم کسی که گناه می کند، در هنگام گناه، ارتباطش با خدا قطع می شود.

پیغمبر در یک روایتی فرمود: شخص در حال زنا مومن نیست و قطع رابطه با خدا صورت می گیرد در حال سرقت و گناه نیز همینطور است. لذا در آیه توبه تعبیری است که بعضی از مفسرین خیلی ظریف استفاده کردند  تابه و آمنوا و عملوالصالحات مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد که نشان می دهد که گناه ارتباط را قطع کرده بود و احتیاج به یک ایمان دارد و توبه و برگشتن به خدا آن قطع ارتباط را ترمیم و جبران می کند.

سوال: مشخص شد هواهای نفس از مهمترین منشاء گرفتاریهای ماست، راه درمان آن پیست؟

پاسخ: اگر ما این عامل را یک عامل ضربه زننده به اعتقادات و دین و سست کننده دین است و باعث قطع ارتباط با خدا می کند. شخص در هنگام ارتکاب در ولایت شیطان است و ولایت خدا نیست و تحت سرپرستی خدا قرار نگرفته است. لذا امام باقر (ع) فرمود: آدمی که گناه می کند یک نقطه سیاهی در دلش حک می شود، این نقطه سیاه شروع ولایت ابلیس بر جان و روح ماست چون سرپرستی ابلیس تاریکی و ظلمت می آورد. یخرجونهم من النور الی ظلمات (سوره بقره-آیه ۲۵۷). اگر چنین است و فرد آرام آرام ارتباطش با خدا کم می شود و اگر اهل تکالیف و دین بوده، کم کم به آنها بی رغبت و بی میل می شود. وقتی ارتباط با خدا قطع می شود عبادت برای او سنگین می شود و اگر انجام هم بدهد با بی رغبتی است. اولین چیزی که فرد باید بداند که بیمار شده، بی اشتهایی نسبت به مسائل دینی و معنوی است. ممکن است نماز بخواند ولی با بی میلی و همین ها می گویند که دینداری سخت است. این گناه باعث می شود که شیرینی و لذت نبرید بخصوص که گناه تکرار شود و جزء عادت شود. اگر نماز می خوانم و روزه می گیریم، صرفاً برای رفع تکلیف است و دیگر میل ندارم و چه بسا سال تا سال می گذرد و من حال ندارم که یک مفاتیح باز کنم و دعا بخوانم، اشک و ناله ندارم. بر دهان و بر دلش قفل است و بند، تا ننالد با خدا وقت گزند. دلی که به گناهان عادت کرده نی یک صفا می ماندش و نی لطف و فر، نی به سوی آسمان راه سفر.

پس اولین علامت بی اشتهایی و بی میلی است و اگر کسی خودش را مداوا نکرد دومین علامت سستی دین می آید، نسبت به بعضی از باورها و آموزهای دینی دچار شک می شود. آرام آرام بندهای دین در اینجا قطع می شود. علامت سوم سوء ظن است. نسبت به بعضی از مسائل دینی دچار سوء ظن می شود. ای په بسا می گوید بعضی از این مسایل دینی معلوم و راست نیست، اینها را از خودشان در آوردند و به ما گفتند. علامت چهارم دلمردگی است که دل می میرد. در مجلس یزید، وقتی یزید شروع به گفتن اشعار کفرآمیز کرد. حضرت زینب (س) به یزید فرمود: آیه سوره روم-آیه ۱۰ را خواند: ثم کان عاقبه الذین اساؤا السوآی ان کذبوا بایات الله وکانوا بهایستهزؤن: عاقبت گناه تکذیب آیات خدا و تمسخرآنها است. دلمردگی به جایی می رسد که مُهر می خورد: ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم (سوره بقره-آیه ۷). راه درمان آن سه چیز است که از روایات برای مقابله با گناه گرفته شده است. انشاءالله در آینده عواملی که باعث تقویت دین و غفلت زدایی می کند صحبت می کنیم.

اولین مطلب عزم جزم کند که گناه را ترک کند و از گناه بدش بیاید و به گناه افتخار نکند. در روایت داریم که علامت مومن این است که از گناه بدش می آید. آدم مومن ذاتش پاک است و با گناه سنخیت ندارد و لذا وقتی گناهی را انجام می دهد احساس خوبی ندارد. از امام موسی بن جعفر (ع) پرسیدند که شیعه شما گناه هم می کند؟ حضرت فرمود: بله. سوال کردند می توانیم از آنها تبری بجویم؟ فرمودند: نه چون ذات او خوب و پاک است و از طینت ما اهل بیت است، ولی عمل اش بد است و از عمل او تبری بجویید. سوال کردند: می توانیم به آنها بگوییم فاسق. حضرت فرمود: فاسق العمل، ولی طیب الروح است مثل یک الماسی است که در لجن افتاده است. الماس ذاتش ارزشمند است، ولی ظاهرش آلوده است. او می تواند خودش را پاک و رها کند. پس این مرحله خیلی مهم است و به تعبیر آقای بهجت ذکر عملی این است. ایشان یک تعبیر زیبایی دارد. می فرمایند بعضی می آیند از ما ذکر می خواهند و بالاترین ذکر، ذکر عملی است که شما تصمیم بگیرید گناه را ترک کنید. اگر این را هر مومنی در نظر بگیرد که اگر در حین گناه از دنیا برود، موقعی است که رابطه اش با خدا قطع است. این را اگر آدم در نظر بگیرد، به صورت جدی تصمیم می گیرد که دنبال گناهان نرود. نکته دوم و مرحله ای که باید شخص بعد از عزم و تصمیم انجام بدهد، مراقبه کوتاه مدت است.

سوال: شما در این برنامه از دینداری در آخرالزمان و شرایط و سارقان آن می گویید، اما من می خواهم به تکالیفم عمل کنم پیش خودم می گویم امام زمان (ع) که ۳۱۳ یار که بیشتر یار ندارد، با وجود این همه آدم خوب کی نوبت ما خواهد رسید که مورد توجه امام زمان (ع) قرار بگیریم.

پاسخ: این سوال بسیاری از افراد است و باید گفت که به هیچ وجه اینطور نیست که یاران امام زمان (ع) منحصر به ۳۱۳ شود. آن ۳۱۳ نفر اولین یاران حضرت و هسته مرکزی یاران حضرت که در واقع حکوکت امام را در جهان اداره می کنند و به تعبیر امروز کابینه امام را تشکیل می دهند. در روایت داریم که اینها حکام و کارگزاران خدا در زمین هستند. ما می توانیم جزء آن ۳۱۳ نفر باشیم، ولی یاران امام منحصر به آنها نیستند. اتفاقاً کسی که می خواهد جزء منتظران حضرت باشد، همت اش را بلند کند و جزء بهترین یاران حضرت باشد و جزء کسانی باشد که بار بیشتری از دوش امام برمی دارند. در روایتی از امام صادق (ع) است که از ایشان سوال کردند که کی حضرت خروج می کند؟ امام فرمود: خروج نمی کند مگر آنوقت که عدد تکمیل شود. سوال کردند آن عدد چقدر است برای شروع نهضت؟ امام فرمود: ده هزار نفر یعنی ابتدایی که حضرت ظهور می کند آن ۳۱۳ نفر اطراف امام را می گیرند و اولین کسانی هستند که با امام بیعت می کنند. در روایتی از امام محمد باقر (ع) است که اولین کسی که با امام زمان (ع) بیعت می کند جبرئیل است وبعد ۳۱۳ نفر است، ولی شروع نهضت زمانی است که ان ده هزار نفر جمع شوند. در روایت دیگر این تعداد را ۱۵ هزار نفر قید کردند و در روایت دیگر توده های مردم ذکر کرده است و اینها هیچ با هم منافات ندارند، اینها سیر تکاملی یاران حضرت هستند که پیوسته به حضرت (ع) برای یاری دادن می پیوندند. پس یک مومن با تلاش و همت خودش می تواند جزء ۳۱۳ نفر شود.

سوال: در ماه رجب چکار کنیم که امام زمان (ع) از ما خشنود شوند؟

پاسخ: در ماه رجب هستیم و در سه ماه رجب، شعبان و رمضان انسان می تواند خودش را در ردیف یاران امام زمان (ع) و حتی یاران خاص حضرت قرار دهد. باید در این ماهها با امام زمان (ع) سنخیت پیدا کرد. خیلی ها بودند که امام علی (ع) و معصومین را می دیدند، ولی در دل آنها جا نداشتند و یار نبودند، بلکه به تعبیر امام علی (ع) در نهج البلاغه خاری جلوی پای او بودند. از مرحوم بهلول کسی سوال کرد آیا می شود امام زمان (ع) را دید؟ بهلول گفت: بله، ولی مهمتر از اینکه حضرت را ببینید و توی چشم حضرت جا داشته باشید، این است که در دل حضرت جا داشته باشید. این ماهها برای اینکار است که پاک شویم و هم سنخ امام زمان (ع) شویم. ماه رجب مقدمه ای است که شخص برای شعبان و رمضان و درک شبهای قدر آماده شود.

در دعای روز اول ماه رجب در موقع دیدن هلال ماه می گویید: خدایا مرا موفق به اعمال این ماه بکن تا بتوانم به ماه رمضان برسم. در این ماه چکار کنیم؟ مهمترین سوال این است که چه نکنیم؟ ما در زندگی امان کارهای خوب زیاد می کنیم. برای مثال یک نماز جماعت که از ده نفر بالاتر باشد، ثواب آن را جن و انس نمی توانند بنویسند و ما از این جماعت ها زیاد خواندیم. در روایت است که پیغمبر (ص) فرمود: در ماه رمضان خوابتان عبادت است و نفس هایتان ذکر و تسبیح است و یک خط قرآن خواندن به اندازه ختم قرآن است. ما از این کارها زیاد کردیم، ولی چرا بالا نمی رویم؟ چون کارهایی می کنیم که نباید انجام بدهیم. معصومیت درست گفتند این ثوابها برای این اعمال است، ولی به شرطی که آنها را حفظ کنیم و نسوزانیم.

پیامبر (ص) فرمود: اگر سعی ما باشد که در ماه رجب و حتی شعبان و رمضان این خرابکاریها را نداشته باشیم، بسیار ارزنده است. لذا از اعمال رجب استغفار و پاک کردن است و خرابات را شستشو می کند. در روز ۷۰ مرتبه و یا در بعضی روایات صد مرتبه استغفار کند. اگر این ذکر را با توجه بگوید و عزم و تصمیم به ترک گناه داشته باشد و از گناه بدش بیاید، این خودش یک رشد است که در ماه رجب است. یکی دیگر از اعمال ماه رجب زیارت امام رضا (ع) از دور و نزدیک است.

از خدا توفیق می خواهیم که در این ماه و ماههایی که در پیش داریم، به ما کمک کند برای دور شدن از گناهان و انجام دادن آن ذکر عملی، تا این مقدمه ای شود برای یاری امام زمان (ع) و اینکه جزء یاران امام زمان (ع) قرار بگیریم.

گفت قطعه گمشده از پر پرواز کم است، یازده بار شمردیم ولی باز کم است، این همه آب نه از جاری اقیانوس است، عرق شرم زمین است که سرباز کم است.

کارشناس برنامه: حجت الاسلام مسعود عالی
تاریخ پخش : ۳۰-۰۳-۱۳۸۹

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *