بررسی عدالت گستری امام عصر ؛ جلسه ۲
۱۴۰۰-۱۲-۱۳ ۱۴۰۲-۰۷-۱۷ ۹:۱۳بررسی عدالت گستری امام عصر ؛ جلسه ۲

بررسی عدالت گستری امام عصر ؛ جلسه ۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
بعد تو چندین قیامت دیر شد، ما را ببخش *** مهر مرد و ماه در زنجیر شد، ما را ببخش
راوی این قصه از یعقوب هم یادی نکرد *** یوسف این قصه دیگر پیر شد، ما را ببخش
نازنینا عدل ما را کشت، تو دیگر نکش *** مهربانا ظلم عالمگیر شد، ما را ببخش
از حدیث قدسی چشمت کسی شرحی نخواند *** مصحف ظلم تو بد تفسیر شد، ما را ببخش
مدتی گر عاشقی از یاد رفت، از ما مرنج *** اندکی گر مثنوی تحقیر شد، ما را ببخش
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقایان. به سمت خدای امروز خوش آمدید. حاج آقای عالی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عالی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همهی بینندگان بزرگوار عرض سلام دارم.
آقای شریعتی: آرزو میکنم که خداوند متعال توفیق استفاده از فرصت باقیمانده شعبان را به ما بدهد، انشاءالله همه به رمضان المبارک برسیم. خوشحالیم که روزهای یکشنبه ما منور به نور حضرت مهدی(عج) است. در ادامه مباحثی که خدمت حاج آقای عالی هستیم به بحث عدل و عدالت رسیدیم نکات خوبی را شنیدیم. امروز همینطور که وعده داده بودند، به جزئیات بیشتری در مورد عدالت خواهند پرداخت.
حاج آقای عالی: بسم الله الرحمن الرحیم. همانطور که فرمودید بحث ما در مورد ین ویژگی منحر به فرد حضرت است که بحث عدالت وسیع و گستردهای است که در زمان ایشان محقق میشود. اگر بخواهیم در یک کلمه برجسته ترین ویژگی فرهنگ مهدوی را بیان کنیم، همین مسأله عدالت گستری هست که مظهر حکومت حضرت و جامعه مهدوی عدالت است و نماد تمام بدیها ظلم گستردهای است که قبل از او بوده و باید برچیده شود و از بین برود. در هر حال این خصوصیت حضرت یکی از مهمترین اهداف حضرت است.
عدالت نه به عنوان اینکه هدف اصلی و نهایی حضرت است، هدف اصلی و نهایی حضرت این است که بندگیهای خدا را گسترش بدهد. همه باید به آن بندگی برسد.همه به قرب خدا برسند. اینها آن هدف اصلی است. اگر آن قرب و بندگی و توحید بخواهد به صورت واقعی در خارج از عرصههای زندگی تحقق پیدا کند،انسان فقط در مسجد بنده خدا نباشد. در اداره هم بندگی کند. در خانه خودش بندگی کند. در سیاست و حکومتداری هم همینطور است. در همه عرصههای زندگی اگر بخواهند بندگی داشته باشد، قطعاً باید در بستر عدالت باشد.چون اگر ظلم و کجی باشد، در زندگی فردی و اجتماعی استعدادها رشد نمیکند. بندگی درست تحقق پیدا نمیکند. اخلاقیات زشت میآید. در بستر ظلم کجیها رشد میکند و بنابراین نمیشود شخص بنده باشد. هرکاری هم کرد، حتی فرد هم فرد خوبی باشد، ولی جامعه، جامعه خوبی نباشد، چه بسا آن رشد کامل را نخواهد داشت. لذا از این جهت هست که شاه کلید حکومت مهدوی و جامعه مهدوی که همه قفلها و گرهها را باز میکند، مسأله عدالت است.
عدالت حضرت همهجا را پر میکند، فقط یک عدالت در عرصه بیرون ما نیست. یعنی فقط اینطور نیست که در اقتصاد ما، در سیاست ما، در فرهنگ و آموزش ما، در مسائل حقوقی و قضایی و دادگاههای ما، فقط در این مسائل عدالت باشد. او هست ولی بالاتر از این است. عدالتی که حضرت میخواهد گسترش بدهد، نه فقط در بیرون، بلکه در درون ما یعنی به تعبیری عدالت فردی هم هست. علاوه بر عدالت اجتماعی، عدالت فردی از این جهت بالاتر است که در درون انسانها، در عمق است. یعنی فقط ساختارهای بیرون انسان نیست که یک نظام عادلانهای پیدا میکند. بلکه کجیهای درون انسان صاف میشود. کجیهای اعتقادی، فکری، اخلاقی، رفتاری، هر گناه که انسان انجام میدهد، مثلاً دروغ میگوید. این کجی از فطرتی است که خدا انسانها بر او ساخته است. انسان که نباید اینطور باشد. مگر انسانها باید چنگ و دندان به هم نشان بدهند، مگر باید همدیگر را گاز بگیرند. مگر باید از سر و کول هم بالا بروند. مگر باید درنده خو باشند. اینها همه کجیهاست که به تعبیر دیگر ظلم است. چون اعتدال نیست. عدالت یعنی استوا، یعنی صاف بودن. یک کجی و انحراف است. پس حضرت ولیعصر(ع) درون انسانها را هم صاف میکند.
خدا حضرت امام را رحمت کند. اگر افراد توجه داشته باشند که درون انسانها به یک صلاح به یک عدالت میرسد، آنوقت میبیند که این تعبیری که به وسیلهی او همهجا پر میشود. این فقط بیرون ما نیست، این درون ما است. این درون ما هم پر از عدالت میشود. حضرت امام تعبیر بلندی داشتند که در زمان او اعوجاجات و کجیها را در درون انسان درست میکند. درست است که گاهی ما به بعضیها عارف کامل میگوییم، ولی در زمان غیبت اصلاً انسان کاملی وجود ندارد. اصلاً نمیتوانی به کمال برسی. تا تحت تربیت مستقیم ولی خدا قرار نگیرد، نمیتواند انسان کاملی شود. گاهی در تعبیرات عرفا و بزرگان هست که مثلاً عارف کامل میگویند. عارف کامل به صورت نسبی عیبی ندارد، مثلاً نسبت به دیگری کاملتر بوده است. اما واقعاً در زمان غیبت که در پس پرده ابرها فیض از امام زمان میگیری و مستقیم تحت تربیت او نیستیم، کسی به کمال نمیرسد. آن خلأ تربیت مستقیم دقیقاً وجود دارد. اصلاً شما سید بحرالعلوم و آیت الله قاضی باش. حضرت امام خودمان که در زمان خودمان بودیم، باش. ولی چون جامعه به هر حال یک تأثیراتی روی فرد دارد، هرچقدر هم فرد بزرگ میشود، آن تأثیراتی که از جامعه میپذیرد، باعث میشود که کامل نشود.
یکی از فلسفهها و حکمتهایی که بعضی از انسانهای با استعداد و خوب که تمام زحمتشان را در دنیا برای خوب بودن کشیدند، اما یک چیزهایی دیگر دست خودشان نبود. دیگر خوبتر از آن نمیتوانستند، باشند. چون جامعه و بیرونشان آنها را کمک نمیکرد، این افراد در زمان رجعت برمیگردند، تا آن کمالشان را پیدا کنند. چون استعدادش را داشتند و زحمتش را هم کشیدند. دیگر تقصیری نداشتند، آنجا هم اگر ظلمی به آنها نشود در زمان رجعت به کمال میرسند. در زمان ظهور امام زمان(ع) درون انسانها هم به اعتدال میرسد. حضرت کسی را به زور عادل نمیکند. بسترهایی را فراهم میکند و رشد میدهد. وقتی عقل انسانها رشد پیدا کرد و فهمیدند که گناه و آلودگی و شرک و ظلم و امثال اینها، اینها را به کجاها میبرد، وقتی عقل رشد پیدا کرد، که در زمان حضرت این رشد را پیدا میکند، طبیعتاً تربیت حضرت را میپذیرند. آلودگیها به سمت صفر میرود. فرد این را میفهمد، به اینجا میرسد. خودش را در اختیار تربیت امام زمان(ع) قرار میدهد.
روایتی از امام صادق(ع) است که مرحوم مجلسی در جلد ۵۲ بحار آورده است. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ» (بحارالانوار/ج۵۲/ص۳۳۶) وقتی مهدی ما میآید دستش را بر سر عباد میکشد، «وَضَعَ یَدَهُ» بعضی گفتند: یا خداوند متعال آن دست رحمتش را بر سر بندگان میگذارد. با هم هیچ منافاتی ندارد. دست حضرت همان ید الله است. دستش را بر سر بندگان خدا میکشد و آن سایه رحمتش را بر آنها قرار میدهد. عقلها از پراکندگی درمیآید، و کامل میشود. «وَ أَکْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم» اخلاق را کامل میکند. اخلاق وقتی رشد پیدا میکند، خلق و خو هم کامل میشود. آن صفات زشت را دور میریزد.
امام باقر در روایتی فرمود: وقتی مهدی ما بیاید، کینه از دلها میرود. کینه که یک خصلت غیر انسانی است از دلها میرود و صفا و صمیمیت که صفت اهل بهشت است. خدا فرمود: «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ» (حجر/۴۷) اینها را از دلها میگیریم، بهشتیها برادرانه روبروی هم مینشینند و میگویند و میخندند. این تجلی از آنجا در واقع اینجا هست. در یک روایت دیگری از حضرت امیر هست که فرمود: خدا فرجی را به واسطه مهدی درست میکند. دلها را پر از عبادت و بندگی میکند. عدلش آنچنان وسعت و فراگیر خواهد شد، فراگیری پیدا خواهد کرد که دروغ ریشهکن میشود. یک کجی اخلاقی است، یک کجی رفتاری ریشهکن میشود. آن زمانه درنده خویی برداشته میشود. گرگ صفتی، از هم کندن، نسبت به همدیگر دشمنی داشتن، این حالت درنده خویی و حیوانی است، در دوران انسانیت خبری از آن نیست.
آقای شریعتی: یکوقتهایی میشنویم که میگویند: اگر دروغ نگوییم امورات ما نمیگذرد. آنوقت انسانها دروغ میگویند بخاطر اینکه منافعشان تأمین شود. در آن عصر با ترسیمی که شما کردید، احساس میکنم این صداقت است که منافع افراد را تأمین میکند.
حاج آقای عالی: این شخصی که میگوید: دروغ میگویم تا منفعت شخص من تأمین شود، با فرض اینکه اینطور شود، ولی به خاطر اینکه این باعث شود دیگری هم به او همین را هدیه کند و این دروغ در جامعه ترویج پیدا کند، بنابراین قطعاً خسارت بیشتری خواهد خورد. آخرتش بماند. آن رشد عقلی که اتفاق میافتد، اینها را به این نقطه میرساند. یعنی واقعاً عقل این را میفهمد که هم سعادت دنیای ما و هم سعادت آخرت ما در چیست. دلیلی ندارد که خودمان را در چاه بیاندازیم. دلیلی ندارد که خودمان را در چاهی بیاندازیم که دنیا و آخرتمان را از دست بدهیم. این روایات همه این اتفاقاتی است که در درون رخ میدهد و آن اعتدالی که حضرت در درون درست میکند و اعواج و انحراف را از فکر و اخلاق و رفتار همه را بیرون میبرد، این را ترسیم میکند. همین چیزها هست که ما را بیچاره کرده است. حجابهای ما همینها است. آن انسانیتی که قرار است تا بینهایت برسد، الآن در یک ظرف کوچک در بستهای حبس شده است و اجازه رشد ندارد.
حتماً داستان علی بن مهزیار اهوازی را شنیدهاید. مرقد ایشان در اهواز یک ضریح و بارگاهی دارد که جای بسیاری با معنویتی است. علی بن ابراهیم بم مهزیار، که در زمانهای نزدیک غیبت صغری بوده، معروف است. مرحوم مجلسی در جلد ۵۳ بحار نقل کرده است، مرحوم محدث نوری در کتاب نجم الثاقب نقل کرده است، مرحوم محدث بحرانی در کتاب عوالم نقل کرده است که علی بن مهزیار که از خوبان بود، ۱۹ سال به عشق دیدن امام زمان مکه رفت. در روایت هست که امام زمان ایام حج را در مکه هستند. نتوانست حضرت را ببیند، به عشق او رفته بود.
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار *** او خانه همی جوید و من صاحب خانه
دیگر تصمیم گرفت نرود. در حالتی به او گفتند: امسال هم بیا و خسته نشو. با آن مشکلات سفرهای قدیمی و راهزنهای بین راه و پیاده رفتنها و امثال اینها سال بیستم و بار بیستم هم حج رفت. مناسک را انجام داد و اعمال داشت تمام میشد. یک شبی در مسجدالحرام کسل نشسته بود، به خودش و حالات خودش افسوس میخورد که باز همنصیب ما نشد. من بیلیاقت بودم!
چون من گدایی بینشان، مشکل شود یار فلان *** سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
در همین حالا اشک میریخت. جوانی آمد به او نزدیک شد و گفت: شما علی بن مهزیار اهوازی هستید؟ گفت: بله! گفت: مژده که راه بر شما باز شد. بعد یک چیزی از او پرسید. گفت: یا ابالحسن، کنیه علی بن مهزیار، ابالحسن بود. گفت: دنبال چه میگردی؟ او گفت: دنبال آن امامی میگردم که محجوب از عالم است. پنهان است و پوشیده است. آن جوانی که راهنما بود و آمده بود علی بن مهزیار را ببرد، گفت: علی بن مهزیار، امام تو محجوب نیست.بدیهای خودتان هست که شما را در حجاب کرده است.
گفتم که روی ماهت از ما چرا نهان است *** گفتا تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است
مقصود من اینجاست. علی بن مهزیار گفت: آن جوان مرا خدمت حضرت برد. درب خیبر را کنار زدند و وارد خیمه شدم. دیدم آقا نشسته است. سلام عرض کردم، حضرت با مهربانی جواب سلام مرا داد و خستگی این بیست سال در رفت. اینقدر لیف با من برخورد کرد، جزئیات شمایل امام زمان راآنجا نقل کرده است. اینکه حضرت چه شکلی بود. ابروهایشان چطور بود. چشمانشان چطور بود. لباسشان چطور بود. چطور نشسته بود. همه را نقل کرده است. میگوید: حضرت یک جملهای به من گفت که من شرمنده شدم. از محبتی که حضرت به من داشت، حضرت فرمود: یا ابالحسن! علی بن مهزیار ما شب و روز منتظر تو بودیم. چرا دیر کردی؟ یعنی فکر نکن عاشق هستی، بیست سال ایام حج دنبال من آمدی. من شب و روز منتظر تو بودم.
سایه معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد *** ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود
سؤال حضرت این بود که چرا دیر کردی و زودتر از این نیامدی؟ گفت: آقا راهنما نداشتم. کسی را نداشتم که مرا پیش شما آورد. میگوید: تا این را گفتم، حضرت سر مبارکش را پایین انداخت و بعد فرمود: اینطور نیست. راهنما چیست؟ مگر من در کرهی دیگر هستم؟ مگر من در کوه و بیابان هستم که حتماً باید کسی بیاید و تو را اینطور برساند؟ دوری مکانی نیست. من کنارت هستم، چشمش را نداشتی. گوشش را نداشتی که صدا را بشنوی. حضرت فرمودند: نه این نیست. بگو: مهدی فاطمه دیگر از ما دلبری نکرد. بگو: دلبرهایمان را عوض کردیم. بگو: دنبال تکاثر رفتیم. دنبال دنیا طلبی رفتیم. زور گفتیم به آنهایی که ضعیف بودند. صفا و صمیمیت بین شما نیست. مشکل شما این چیزهاست. اینها حجابهای شماست. اینها مانع است. نه اینکه راهنما نداشتی. این نکتهای است که حضرت وقتی دارد دست میگذارد، همین موانعی را میگوید که در ما است. موقعی که آقا تشریف میآورند، این اعوجاجات نمیگذارد ما رشد کنیم. چون زمان حضرت زمان رشد است. زمان انسانیت است. اینها باعث میشود که انسان حیوانی زندگی کند و درنده خو باشد. اینها را آقا با تربیت مستقیم خودشان برمیدارند. منتهی این یک بعد بسیار مهم دوران ظهور و عدالت مهدوی است. کل این مبحث عدالتی که میگوییم، چه عدالت فردی، چه عدالت اجتماعی، زمینه و علتش چیست؟ علتش همان رشد عقل است. وقتی فهم و شعور و عقل بالا میرود، انسان هم خودش را تحت تربیت ولیاش قرار میدهد، و هم جامعه را در اختیار او قرار میدهد، و عدلت پذیر میشود. بستر عدالت مهدوی چه عدالت درونی، چه عدالت بیرونی، چه عدالت فردی، چه عدالت اجتماعی بسترش عقلانیت است. رشد عقلی است که حضرت دست ید اللهی را بر سرها میکشند. البته اینکه حالا این به شکل یک معجزهای است یا نه، به گونهای است که حضرت میآید، الگوی تام و تمام انسانیت است و به هر حال میتواند قفل انسانها را با کلیدی که دارد باز کند، فهم و عقل رشد پیدا میکند و به آن عدالت میرسد.
با توجه به این زمانی که مردم از ظلمها سرخورده شدند و خسته شدند، و طبیعتاً حاضر هستند خودشان را بسپارند به قدیسی که او زمینی نیست. در زمین هست ولی یک روح بلند و آسمانی دارد. طبیعتاً این رشدها در آنها به وجود میآید ولی با رشد عقلانیت است که این اتفاقها میافتد.
بخش دوم که آن هم فوقالعاده است و کاری است که در طول تاریخ انجام نشده و به دست حضرت انجام خواهد شد، این است که حضرت انسانها را در تمام حوزهها و زمینههای اجتماعیشان به عدالت میرساند. به تعبیر دیگر جامعه و نظامهای اجتماعی، چه فرهنگی، چه اقتصادی، چه حقوقی و قضایی، سیاسی، امنیتی و خانوادگی و هرچیزی که عرصه اجتماع است. عرصه ارتباط انسان با دیگران است. در تمام اینها عدالت را گسترش میدهد.
کتابی به نام «عصر زندگی» است که آقای محمد حکیمی این کتاب را نوشتند و کتاب بسیار ارزشمندی است. بخش مهمی از مبحث عدالت حضرت، بیشتر عدالت اجتماعی در این کتاب هست. یکی از عرصههای عدالت اجتماعی حضرت بحث عدالت فرهنگی است. یعنی اینکه حضرت در حوزه فرهنگ عمومی مردم و آن دیدگاهی که باید داشته باشند، گذشته از اینکه موانع رشد فرهنگی و فکری را از بین میبرد، موانع کفر است. خرافات است، بدفهمی از دین است. جهالت است، اینها همه چیزهایی است که مانع از این میشود که فکر درست کار کند و به حقیقت برسد. گذشته از این آنچنان بستری برای آموزش انسانها و علم آموزی و گسترش علم، آن هم آن علمی که حضرت در منطق اهلبیت علم است. هرچیزی را اهلبیت علم نمیدانند. آن چیزی که در منطق اهلبیت علم نافع است که با حقیقت هستی مرتبط میکند. این زمینه را فراهم میکند. از این جهت است که در روایات هست که رشد علمی در زمان حضرت به صورت جهشی به گونهی عجیبی است که وقتی روایت تشبیه کرده اینطور گفته است. گفته از ابتدای خلقت بشر تا زمان ظهور، دو حرف از ۲۷ حرف علم برای انسانها کشف شده است. ۲۵ حرف علم در زمان ظهور است. یعنی اگر علم را قامت انسان تصور کنیم، ما تا زمان ظهور به اندازهی قوزک پای انسان فهمیدیم. بقیه در زمانی است که حضرت میآیند. ذهنها به یک معنا هنوز آک بند است. هنوز افکار آن رشدی که باید بکند را ندارد.
از امام باقر(ع) روایتی هست که «وَ تُؤْتَوْنَ الْحِکْمَهَ فِی زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَهَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج۵۲/ص۳۵۲) حضرت آنچنان حکمت را در زمان خودش، علوم الهی و حقیقت هستی را به انسانها میشناساند، تا آنجایی که زنهایی که در خانه هستند، به عنوان کسانی که مثلاً فرض کنید در طول تاریخ چه بسا کسانی بودند که با اینکه بسیار استدلال هم داشتند، اما امکانات آموزش برایشان فراهم نشد. حضرت آنچنان علوم را گسترش میدهند که زنهایی که در خانه هستند، با کتاب و سنت به اجتهاد حکم میکنند. «لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص» یعنی دیگر فقط بانو امینه اصفهانی نیست که دهها کتاب تفسیر و معارف بنویسد. بلکه تمام زنان مؤمن که در خانه هستند خودشان حکم الهی را استنباط میکنند. یک رد فرهنگی بسیار گسترده و فکری در زمان حضرت اتفاق میافتد.
آقای شریعتی: امام رضا(ع) فرمودند: این روزها زیاد دعا کنیم، خدایا اگر در این فرصت که از ما گذشت، ما را نیامرزیدی در باقی ماه شعبان ما را ببخش و بیامرز. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای عالی بفرمایند.
حاج آقای عالی: آیه ۷۴ سوره مائده در راستای همین مطلبی است که فرمودید. در ماه شعبان مهمترین عمل ما همین است که لحظه لحظهاش و ساعات و روزها و شبهایش، بخواهیم که خدایا از ما بگذر. ما وارد ماه مبارک رمضان شویم و سر سفره تو قرار بگیریم. خداوند متعال فرمود: «أَ فَلَا یَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ» این آیه بعد از اینکه خداوند متعال از شرک و مذمت افکار شرک آلودی که بعضی از اهل کتاب داشتند، بعد از او آمده است. میفرماید: آیا توبه نمیکنید؟ یعنی حتی اگر از شرک هم توبه کنید، خدا میبخشد. با اینکه در جای دیگر قرآن خدا فرموده که خدا شرک را نمیبخشد. آن در جایی هست که کسی بی توبه مشرکانه از دنیا برود. و الا اگر کسی توبه کند، هرگناهی ولو شرک باشد، خدا میبخشد. «أَ فَلَا یَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ» آیا سمت خدا برنمیگردید و استغفار نمیکنید. «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» خدا میبخشد و رحمت خاصش را شامل حال شما میکند. در این باقیمانده ماه شعبان این استغفارهایی که در روز گفته شده، در روز هرکسی صد بار بگوید: «استغفرالله و اسئله التوبه». اگر هم نه با همان زبان ساده پشیمانی را اظهار کنند، خدا میبخشد.
آقای شریعتی: امروز روز مبلغان حوزه دین است. امروز را به همه مبلغان عرصه دین و همه مجاهدان عرصه تبلیغ تبریک و خدا قوت میگوییم. فرصت در اختیار شماست، بفرمایید.
حاج آقای عالی: یکی از ابعاد عدالت اجتماعی همان عدالت فرهنگی بود. یکی دیگر از ابعاد که بسیار مهم است مسألهی عدالت اقتصادی است. اگر از افراد معمولی میپرسید: که در زمان امام زمان چه اتفاقی رخ میدهد، بیشتر این عدالت اقتصادی در ذهنشان میآید، حضرت در امر معیشت و رفاه یک عدالت و اعتدالی برقرار میکنند، جلوگیری میکند از آن جامعه طبقاتی که یک عده آنقدر بخورند که به هر حال از سیری آروغ بزنند. یک عده هم از زور گرسنگی مجبور میشوند که در ضروریات زندگیشان محتاج باشند. تا امکانات تولیدی،منابع درآمد در اختیار همه قرار نگیرد، تا اینکه رانتخواریها و ویژهخواریها و امتیاز طلبیهای بیجا برچیده نشود، رشد فرهنگی هم صورت نمیگیرد. ولو آن عدالت فرهنگی مهمتر است. ولی تا معیشت مردم به سامان نشود، ان اخلاقیات زشت و آن روحیات زشت و ناامنیها از جامعه برچیده نخواهد شد. لذا امیرالمؤمنین(ع) در دورهی پنج سالهی حکومت خودشان، که در این پنج سال هم جنگهای متعددی بر حضرت تحمیل شد. ولی با این وجود خود حضرت فرمودند: در این مدت در حوزه حکومت من کسی نیست که گرسنه سر به بالین بگذارد یا سرپناه نداشته باشد. یعنی معیشت مردم را به سامان کرده بود. کسی نیست که از جهت غذا و مسکن مشکل داشته باشد. چون مشخص است که یک حاکم این را میداند ولی اگر معیشت مردم نابسامان باشد، جنبههای اخلاقی و دینیشان هم مشکل پیدا میکند.
در جامعهای که حاکم، حاکم عادلی است. قانونی که اجرا میشود کار مردم را گره نمیزند. مشکل را باز میکند، کتاب و سنت است. کارگزاران کسانی هستند که شایسته هستند و تخصص این کار را دارند، مدیریتش را دارند. تقوا و عدالت فوق العاده هم دارند. هرجا به مشکل برخوردند، از خود حضرت میپرسند. آن چیزهایی که موانع رشد اقتصادی است، دست افراد چپاول گر کوتاه میشود. طبیعی هست که رشد اقتصادی صورت بگیرد. طبیعی هست که دیگر نیازمندی نخواهد بود.
امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَتْرُکُ شَیْئاً مِنْ صُنُوفِ الْأَمْوَالِ إِلَّا وَ قَدْ قَسَمَهُ وَ أَعْطَى کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه» (تهذیب/ج۴/ص۱۳۰) خداوند متعال از ثروتها و اموال و منابع درآمد ثروت به همه داده است. برای همه مقدر کرده است. «الْخَاصَّهِ وَ الْعَامَّهِ» به خواص و عوام داده است. منتهی «وَ کُلِّ ضَرْبٍ مِنْ صُنُوفِ النَّاسِ» خدا به همه اصناف تقدیر کرده است. اگر کسی خیانت نکند، اگر کسی جلوگیری نکند، خدا ارزاق را درست تقسیم کرده است. بعضی از افراد ظالم هستند که رزق دیگری را که خداوند بر او مقدر کرده است، میچاپند. بعد حضرت فرمود: «وَ قَالَ لَوْ عُدِلَ بَیْنَ النَّاسِ اسْتَغْنَوْا» اگر عدالت در بین مردم برقرار شود، همه بینیاز میشوند. در زمان حضرت ولیعصر(ع) این اتفاق رخ میدهد. در روایات ما مکرر و متعدد داریم که حضرت وقتی «یقسم بالسویه» هیچ کسی که محتاج به زکات باشد ما در آن زمان نخواهیم داشت. طوری که در روایت هست فرد میگردد به دنبال اینکه خمس مال یا زکات مالش را جایی بدهد، کسی دیگر نیازمند نیست. منتهی مهمتر از این مطلب چیز دیگری است که در آن شیوه اقتصادی و عدالت اقتصادی که برقرار میکند هست. و آن این است که نه فقط مردم در ظاهر بینیاز میشوند و از ثروت بیرون بینیاز میشوند. رفاه تقسیم میشود، در حد معقول و مورد نیازش است. اما باطن انسانها هم به یک غنایی میرسد که دیگر حرص نمیزنند. آن خصلتها و اخلاق نظامهای سرمایهداری و سرمایه سالاری برچیده میشود. تعبیر پیغمبر اکرم این است که خدا بینیازی را در قلبها قرار میدهد.
کسی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: من یک روایتی از پیغمبر دیدم، «رِبْحُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا» (کافی/ج۵/ص۱۵۴) یک مؤمن از مؤمن دیگر سود بگیرد، ربا است. حضرت فرمود: نه! این روایتی که تو خواندی، برای زمان ظهور است. الآن عیب ندارد اگر عادلانه از هم سود بگیرید، عیبی ندارد. در زمان ظهور هست که آنجا خدمت رسانی صلواتی است. یعنی به تعبیر دیگر نظام ارزشی انسانها آنچنان عوض میشود، کار که میکنند، کارهای دنیاییشان به یک هدف دیگری است. به اندازهای که خرجشان دربیاید و اینقدر هم برکات زمینی بر آنها زیاد است، زندگیشان اداره میشود. الآن شاید مقداری پذیرش اینها سخت باشد. هرچند در زمان جبههها این اتفاق افتاده بود که فرد لقمه خودش را به دیگری میداد و صلواتی کار کردن خیلی عادی بود. ما باید با این اخلاقیات به آن سمت برویم. کسی که حرص میزند و زیاده خواه است، از امام عادل و مسلم دور میشود.
اگر ما بخواهیم به سمت جامعه عدالت گستر برویم، باید عدالت را در همه عرصهها تمرین کنیم. به همان مقدار که میدانید، در کاسبیهایمان، در روابط خانوادگیمان، در روابط اجتماعیمان، عادل بودن و زیاده خواه نبودن و از حق خود تجاوز نکردن را تمرین کنیم.
آقای شریعتی: انشاءالله عرصههای عدالت اجتماعی را هفتههای آتی با حضور حاج آقای عالی پی خواهیم گرفت. دعا بفرمایید.
حاج آقای عالی: خدایا ما را لایق او قرار بده. او که لایق هست، ما باید لایق او باشیم.
آقای شریعتی: انشاءالله بهترینها نصیب شما شود. والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام مسعود عالی
تاریخ پخش : ۰۱/۰۴/۹۳
–






