آرامش در زندگی؛ حدیث۳۷؛ خداشناسی
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۲ ۱۹:۳۷آرامش در زندگی؛ حدیث۳۷؛ خداشناسی

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۷؛ خداشناسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پیراهن من از صلوات است و سلام *** از صبح نگهبان خویشم تا شام
دیوار نمازخانه را میمانم *** مشتاق سجودم و موظف به قیام
شریعتی: سلام به همهی بینندههای عزیز و نازنینمان، انشاءالله هرجا هستید خدای متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. انشاءالله خداوند ما را لایق الطاف خود قرار بدهد و احادیثی که از اهلبیت میخوانیم به جان و دل ما بنشیند. هروقت آدم سراغ روایت اهلبیت میرود یک شیرینی در دل احساس میشود. وقتی آدم به روایات اهلبیت(ع) نگاه میکند یک آرامشی به دلش وارد میشود. اینکه این از یک لسان پاک آمده است. از جایی که محل جوشش علم و معدن علم است آمده است. این از جایی است که خطا ندارد و سعادتش صد در صدی است.
شریعتی: در محضر چهل حدیث حضرت امام هستیم و امروز حدیث سی و هفتم از چهل حدیث حضرت امام را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: احادیث زیبایی که حضرت امام(ره) در کتاب شریف چهل حدیث انتخاب کردند. حدیث از وجود امام صادق(ع) است، امیرالمؤمنین(ع) اینگونه فرمودند، «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ» خدا را به خدا بشناسید، جمله امری است.امر به معرفت و شناخت خدا، «وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَهِ» پیامبر اکرم را به رسالتشان بشناسید. «وَ أُولِی الْأَمْرِ» صاحبان امر را بشناسید، «بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ» به وسیله امر به معروف «وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ» عدل و احسان. به عنوان یکی از شاخصترین ابزار شناخت، مرحوم کلینی(ره) میفرماید: با شباهتها و مادیات خدا را نشناسید. بعضی وقتها شناختهای ما به واسطه محدودیتهای ذهنی ما باعث میشود همین محدودیت را نسبت به خدا هم داشته باشیم. ندانیم چه اتفاقی در شناخت ما میافتد. شناختهای ما به واسطه تخیلات و تصورات، خدایی را خروجی میدهد که خلق شده ذهن ماست.
بحث معرفت و شناخت که خیلی واجب است، مسائلی که انسان غالباً به آن نیاز دارد واجب است یاد بگیرد، از خدا چه بالاتر که آدم واجب باشد در موردش چیزی یاد بگیرد و اشتباه نکند. این کمال معرفت به خدا یک سری میوه و ثمره دارد. یعنی یکوقت از بیرون میگوییم: آدم با معرفتی باش. بی معرفت نباش! اینها یکسری دستورالعمل دارد. اگر فرمودند: «صلوا» نماز بخوانید، نحوه نماز خواندن را هم آموزش دادند. اگر فرمودند: «اعرفوا» نحوه معرفت را هم آموزش دادند. بحث معرفت خیلی مهم است چون ثمره عملی دارد. لذا قدم به قدم و مو به موی زندگی این معرفت تأثیر دارد. رسول الله(ص) فرمود: اگر حق معرفت الهی را شناختید، شناخت پیدا کردید، به دعای شما کوهها جا به جا میشد. این اتفاق میافتاد. آن چیزی که باعث میشود دعای من بی اثر باشد، این است که نمیدانیم از چه کسی دارم میخواهم، معرفتش را ندارم. آن شناخت بیاید نوع دعا فرق میکند. امیرالمؤمنین بسیار اهل دعا بودند. امیرالمؤمنین(ع) به واسطه شناختشون ارتباطشان از حیث دعا با خدا بسیار زیاد است. این به معنی سیری ناپذیری در ارتباط با خداست. این نفس ارتباط است.
خدا آقای مجتهدی را رحمت کند، میفرمود: خداوند از حضرت موسی فرمود: این چیست؟ حضرت شروع کرد توضیح داد این عصای من است، «هِیَ عَصایَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِی» (طه/۱۸) گوسفندانم را میچرانم و به آن تکیه میکنم. میخواسته این مکالمه قطع نشود و با خدا صحبت میکرد. نفس ارتباط با خدا در دعا خیلی اخذ شده است. مصادیق ذکر دعا و خواستن از خداست. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «یَنْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ اللَّهَ» شایسته است برای کسی که در مسیر معرفت الهی است و کسی که میخواهد شناخت خدا را پیدا کند، «سُبْحَانَهُ أَنْ لَا یَخْلُوَ قَلْبُهُ مِنْ رَجَائِهِ وَ خَوْفِهِ» قلبش از رجاء و خوف و امید و ناامیدی و ترس خالی نباشد. بگوید: من فقط امید به رحمت الهی دارم، خوف ندارم، من فقط میترسم و هیچ رجایی ندارم. هردو باید باهمدیگر باشد. این تناسب و اعتدال در رفتار است که انسان مؤمن و با معرفت میسازد. آیات قرآن را نگاه کنیم، اینها با همدیگر منافات دارند یا نه؟ بیم و امید هردو باید باشد. اگر میخواهم در دل خودم ببینم، خدای نکرده بی معرفت نشدم، ببینم ترس و رحمتم در دل من اندازه همدیگر هست یا نیست یا نسبت به یک نفر سبقت گرفتم. باز روایت دوم از امیرالمؤمنین(ع) است. صفت دوم این است که رغبت پیدا کند در چیزی که در نزد خداست.
همه توجه و میل و رغبتش در آن چیزی که نزد خداست باشد نه در چیزی که نزد غیر خداست. خدا دوستش ندارد. صاحب همه چیز خداست. آنهایی که خدا دوست دارد، میلش به میل خدا باشد، هرچه تو بگویی. پسندش اینطور باشد. من میپسندم آنچه را که تو بپسندی. لذا محاسبات آدم با معرفت، محاسبات الهی است. درد را زیبایی میبیند. مرگ را حلاوت میبیند. مکالماتی که در کربلا بین یاران امام حسین و امام حسین بود. محاسباتش محاسبات الهی است. دوست دارم الآن چه بپوشم؟ هوا گرم شده، هوا سرد شده است. سردی و گرمی هوا پوشیدن مرا رقم نمیزند. چه چیزی شیک است؟ خدا چه دوست دارد؟ خدا دوست دارد پوشش من اینطور باشد. همه عالم بگویند نه، من خودم را با تو تنظیم میکنم. گوشت فلان چیز حرام است ولی خوشمزه است، خوشمزگی مهم نیست. او دوست دارد یا نه؟ این مد است، شیک است، خدا هم دوست دارد یا نه؟ اگر در تعارض قرار گرفت من کدام را ترجیح میدهم. بی معرفت کسی است که خدا را کنار میگذارد.
اگر کسی خوش میگذراند ولی الهی است، امام حسین این همه زخم بر بدن مبارکش وارد شد اما همه بندگی خدا بود، عاشقی خداست. آرزو میکنیم کاش خاک پای آنها بودیم و در رکابشان بودیم. اگر معرفت داشتی خوشی را آن میبینی. «عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ اللَّهَ کَیْفَ لَا یَشْتَدُّ خَوْفُهُ» (غررالحکم/۳۳۸/ ۴)امیرالمؤمنین فرمود: تعجب میکنم از کسی که خدا را میشناسد، چطور ادعای خداشناسی دارد اما خوف در دلش نیست. بین مردم زیاد شنیدیم که خدا اینقدر سختگیر نیست که شما سخت میگیرید. خدا مهربان است! این دریای بی معرفتی است. برای خودش میبُرد و میدوزد. امام سجاد وقتی به آیههای عذاب میرسند شانههای مبارکشان میلرزد. «لا رفیق من لا رفیق له» خدا رفیق است اما معرفت داشته باش حق رفاقت را به جا بیاور. حق معرفت آن چیزی است که وظیفهای که دارم در مقابلش انجام بدهم. با خدا کار داشته باش، باید به خدا سر زد، حق رفاقت، زیارت است. بگوییم: خدایا ما آمدیم. از تو جدا نیستیم.
امام صادق(ع) فرمود: «ان أعلم الناس باللّه» عالمترین مردم، کسی که از همه بیشتر خداشناس است، «أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» آن کسی که از همه به قضای خدا راضیتر است. امیرالمؤمنین(ع) با همین سبک روایت، قسمت دوم، «أکثرهم له مسئله» آن کسی که از همه بیشتر از خدا چیزی میخواهد. حواسمان باشد از چه کسی میخواهیم؟ از کسی که قادر مطلق است. محدودیتی ندارد. بدانیم با حیاء از خدا بخواهیم. نوع روایات اهلبیت را ببینیم. خدایا من عبد هستم، ذلیل هستم، خاضع و خاشع هستم. خدایا من همان کسی هستم که اعتباری که دیگران میگویند را ندارم. خدایا تو چه کسی هستی؟ تو قادر و متعال هستی، تو پاک هستی از وصف کردن من، خدایا خیر را در اختیار من بگذار و مرا وقف خودت قرار بده.
در خطبه متقین امیرالمؤمنین(ع) صفات متقین را میفرماید: گوشهایشان را وقف میکنند. وقف یعنی چیزی که وقف میکنیم دیگر خودمان اجازه استفاده نداریم. خدایا طوری باشد من وقف تو باشم. وقف مسیر اهلبیت باشم. یکوقت وصیتنامهی آیت الله مرعشی نجفی را دیدم، سفارش کردند بدن مبارکشان را در کتابخانهای که تأسیس فرمودند، دفن کنند. در همان درب ورودی که هست. به ایشان گفته شده بود: شما در حرم برایتان جایگاهی در نظر گرفتند. فرمودند: نه، دوست دارم قبرم جایی باشد، محل ورود و خروج افرادی باشد که برای کسب علوم آل محمد از اینجا رفت و آمد میکنند. کسب معرفت و دانش، کسب علومی است که از طریق اهلبیت دستیابی پیدا میکنیم. حدیثی که خواندیم و موضوعاتی که مطرح میکنیم همه از کلام مبارک اهلبیت است. آیت الله مرعشی نجفی خیلی نظر کرده است نسبت به حضرات اهلبیت(ع)، ایشان در جوانی بیماری حصبه میگیرند، خیلی بیماری شدت پیدا میکند، حافظهشان ضعیف میشود و نوشتنشان کند میشود. وقتی به زیارت أباعبدالله میروند، نه چیز هست که ایشان میخواهند و به ایشان داده میشود، یکی همین حافظه فوق العادهای است که پیدا میکنند. ایشان فوق العاده بودند. انشاءالله خداوند این توفیق را به ما بدهد که در مسیر اهلبیت(ع) کاری کرده باشیم.
امیرالمؤمنین میفرماید: «أَعْرَفُ النَّاسِ بِاللَّهِ أَعْذَرُهُمْ لِلنَّاسِ وَ إِنْ لَمْ یَجِدْ لَهُمْ عُذْراً» (عیون الحکم/ص۱۲۲) یکی از نشانههای آدم با معرفت، کسی که برایش عذری میآورد، فوری میگوید: انشاءالله مقصر نبوده است. اگر چه عذری هم پیدا نکند و بگوید: من نمیدانم. صفات و ویژگیهای اهل معرفت را از زبان امیرالمؤمنین بگویم. «العارف» کسی که خدا را شناخت، «من عرف نفسه» کسی که خودش را شناخت، فهمید بنده نسبت به اوست، خودش را از بندگی دنیا آزاد کرد و منزه و پاک کرد، «الْعَارِفُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ وَ أَعْتَقَهَا وَ نَزَّهَهَا مِنْ کُلِّ مَا یُبْعِدُهَا وَ یُوبِقُهَا» (عیون الحکم/ص۵۳) از چیزی که دورش میکند از خدا و هلاکش میکند، لذا یکی از چیزهایی که عرفا میگویند، این است که هرکاری میکنید فکر کنید که این کار را خدا دوست دارد یا نه؟ این کار را انجام ندهم نفسم ناراحت میشود یا خدا غضب میکند؟ اگر محاسبه اینها بود آدم پیروز است. صورتش خندان و متبسم است و قلبش لرزان است. حزنش در قلبش است و بروز نمیدهد. اما صورتش را که نگاه میکنی مستبشر است، نسبت به مردم جذب دارد.
امام صادق(ع) فرمود: «ثِقْ بِاللَّهِ تَکُنْ عَارِفاً» به خدا اعتماد کن، آنوقت خداشناس میشوی. اگر میخواهی خداشناس باشی باید به خدا اعتماد کنی. اگر اعتماد نداشتی یعنی معرفت نداری. اعتماد داشتن یعنی قدمی که برمیدارم براساس خواست او و نتیجهای که او تضمین کرده را تضمین بدانم. از یکی چک میگیرم میگویم دو تا امضاء کن. یک نفر میگوید: من فردا پولت را میدهم، اصلاً چک نمیخواهد. حرف شما از همه چیز بهتر است.
شریعتی: همیشه قصه حضرت موسی و مادرش مرا متحیر میکند که وقتی گفت: فرزندت را به دریا بیانداز ما او را برمیگردانیم. چقدر آدم باید معرفت داشته باشد که اعتماد کند؟
حاج آقای سعیدی: بله، تمام قواعد دنیایی را ببینید، رود نیل که دریا گفته شده است، یک بچهای را در سبد بگذاری و در رود بیاندازی! حضرت ابراهیم در آتش، خودش را به خدا میسپارد. وقتی حضرت را با منجنیق پرتاب میکنند، روی آسمان جبرئیل میگوید: خواستهای داری؟ میگوید: دارم ولی از تو نه، از خدا! اعتمادم به اوست. این اطمینان قلبی میآورد. «قل هو الله احد، الله الصمد» اگر او را صمد دیدیم، بی نیاز واقعی دیدیم، همه نیازهایمان را پیش او میبریم. خدا را با خدا بشناسیم.
قسمت دوم روایت رسالت است. «وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَهِ»، «محمدٌ رسول الله» صفاتی را قرآن برای پیامبر اکرم به عنوان رسول میفرماید، «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» (توبه/۱۲۸) از جانب شما یک رسول و یک فرستادهای فرستادم، این صفاتش است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ» این چیزهایی که برای شما سخت است، برای او سخت است. درد و ناراحتی شما را نمیتواند ببیند و غصه میخورد از چیزهایی که برای شما غصهآور باشد. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» حرص دارد نسبت به شما، حریص یعنی حرص بر هدایت شما دارد. حرص داشتن یعنی طلب شدید داشتن و چیزی را خیلی خواستن، از جان و زندگیاش میزند که شما برگردید. همه عشقش این است که بندهها برگردند و با کفر از دنیا نروند. پیامبر اکرم چگونه خود را تعریف میکنند؟ «أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ وَ عَلِیٌ أَدِیبِی» من تربیت یافته خداوند هستم و علی تربیت یافته من است. وقتی تربیت از جانب خدا باشد نقص ندارد. وقتی تربیت از جانب معصوم باشد، وجود نازنین پیامبر اکرم نقص ندارد. انشاءالله خدا ما را نسبت به تربیتی که این بزرگواران برای ما در نظر گرفتند، منعطف قرار بدهد. یکوقت شما تربیت میکنی میگویی: قابلیت نداشت. نتوانست یاد بگیرد. میگویند: شما این وجود را تربیت کن. این طوطی را حرف زدن یاد بده. نگاه میکند و میگوید: این نژادی نیست که تربیت پیدا کند. خدایا ما بد ذات نشویم. در زمان پیغمبر مگر پیغمبر تربیت را برای همه نیاورد؟ آیا همه تربیت شدند؟ نه، ابوجهلها ماندند، پای کفرشان ایستادند و با همان حال ماندند. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» (انسان/۳) کفور صفت من است، نه کمبود هدایت الهی است، من یک جاهایی کم میگذارم.
«ایها الناس انما أنا رحمه محتاط» مردم من یک رحمتی هستم که هدیه شده از جانب خدا به شما، هدیه به کرم کسی است که هدیه میدهد. چه چیزی هدیه داده است؟ این انگشتر خیلی برای من عزیز است ولی به شما هدیه میدهم، یعنی شما را بیشتر دوست دارم. بندههای خدا، خدا خیلی شما را دوست دارد که برای شما پیغمبر قرار داده، امیرالمؤمنین قرار داده است، به نصب آنها ناشکری نکنید، هدیه خدا برای شما هستند. «أنا فئه المسلمین» من پشت و پناه مسلمانها هستم. خیلیها توسلاتی که به پیغمبر دارند، توسلات اهلبیت به پیغمبر چطور بوده است. صلوات بر محمد و آل محمد، همین حالت اظهار پشتیبانی است، یعنی وقتی صلوات میفرستیم، یعنی خدایا حواس ما به پیغمبر هست، دعایش میکنیم. دعایی که بی جواب نمیماند. لذا جلب خیلی از منافع به وسیله لفظ صلوات است. من اولین کسی هستم که در هنگام رستاخیز بیدار میشوم. اولین وجودی که خداوند برمیانگیزد وجود نازنین پیغمبر است. من اولین کسی هستم که بیان دارم و من بشارت میدهم وقتی همه مردم مأیوس میشوند میبینند روز قیامت دست خالی هستند، اولین کسی هستم که بشارت میدهم. «أنا قائد المرسلین و خاتم النبیین» من از همه فرستادههای خدا بالاتر هستم. من ختم تمام انبیای الهی هستم. اولین کسی هستم که شفاعت میکنم و اولین کسی هستم که شفاعت او پذیرفته میشود. اولین کسی هستم که دق الباب جنت را میکنم و در بهشت به دست مبارک پیغمبر باز میشود. اولین کسی هستم که در حضور خداوند کریم کتاب خدا، قرآن کریم و اهل بیتم پشت سر من، میگویم: با کتاب خدا و اهلبیت من چه کردید؟ این را مستقیم خود پیغمبر میپرسد. با هدایت الهی چه کردید؟ با اهل بیت و قرآن چه کردید؟
وقتی خواستند خانه حضرت زهرا را آتش بزنند، حاج آقا مجتبی تهرانی نقل میفرمودند که دختر پیغمبر در این خانه است! گفته شد: اگرچه باشد، باشد اشکالی ندارد میسوزانیم. ایشان روضه میخواندند. اینجا چه کسی میتواند پاسخ بدهد که با اهلبیت چه کردید؟ با قرآن و هدایت چه کار کردید؟ دلمان برای پیغمبرمان میسوزد که ایشان دستور به مودت داد، امام سجاد میفرماید: اگر پیغمبر دستور به دشمنی داده بود، چیزی را فروگذار در انجام آن دستور نکردید!
قسمت سوم «وَ أُولِی الْأَمْرِ» صاحبان امر، امور به دست آنها گفته شده و سپرده شده است. پیامبر، اهلبیت(ع) و اولی الامر، آنهایی که اهلبیت(ع) منتصب کردند و خاصه و عامه بودند. شاخصه شناخت ما چیست؟ «بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ» به وسیله امر به معروف بشناسید. اهل امر به معروف هستند یا نه؟ اگر میخواهید امری به دست کسی بسپارید، اهل امر به معروف هست یا نیست؟ معروف و منکر را باید اول شناخت، حتماً کسی که صاحب امر است باید عالم دین باشد. برای اینکه امر به معروف کند، من باید خوبی و بدی غذا را بفهمم و بعد به فرزندم توصیه کنم این غذا را بخور یا نخور! باید منبع علمی داشته باشم وگرنه آمر و ناهی بودن بدون علم مهال است. اهل ذکر چه کسانی هستند؟ در تفاسیر پیامبر اکرم به مصداق مشخص میکنند. کسانی که در مسائل ابتدایی پاسخگو نبودند و مراجعه به اهلبیت میکردند، مقدم هستند یا خود اهلبیت(ع)؟ «وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ» یک تعریفی در مورد عدل، قرار دادن شی در جای خودش است. ظلم هم در غیر جای خود چیزی را قرار دادن است.
فرقه شیعه یعنی فرقه عدلیه هم میگویند، یعنی صفت عدل را در مقابل خداوند قبول داریم. اصول دین سه تا اول است، اصول مذهب به معنی اینکه خاص است میگویند ولی پنج تا را اصول دین هم میگویند. شهید مطهری کتابی دارد به نام عدل الهی که آنجا بیان میکنند خداوند یک چیزی را که خوب است برای ما قرار میدهد و چیزی که بعد است را برای ما نهی میکند. میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر را که عرض کردیم، صفت دوم اهل عدل است یا نیست؟ عدالت در موقعیت اجتماعی به صاحب امر است، اهل عدالت است یا نه؟ صاحب امری که امر به او سپرده میشود را میخواهیم بشناسیم یعنی اگر اینها را نداشت عادل هست یا نیست؟ در جای خودش قرار میدهد یا نه؟ ظلم میکند یا نمیکند؟ این ظلم یکوقت به قول قرآن کریم «ظلمت نفسی» است، ظلم به نفس است لذا در قرآن هم داریم که وقتی حضرت ابراهیم از خداوند خواستند که ذریه ایشان را از ائمه قرار بدهد، خداوند فرمود: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین» (بقره/۱۲۴) عهد من به ظالمین نیل نمیکند. به اهل ظلم نمیرسد، میگویند: یکی از اقل ظلم، ظلم به نفس است. کسی که یکبار هم گناه کرده باشد، در این مصداق میآید. لذا میفرماید: کسی که اولی الامر است، باید معصوم باشد.
«الاحسان»، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُ الْمُحْسِنِین» (بقره/۱۹۵) همیشه عدل و احسان کنار هم است. یکوقت عدل است، به اندازهای که پول میدهی آش میخوری. یکوقت احسان است، بیش از مقداری که پول میدهی آش میخوری. اضافهتر بر آنچه خواستم به من دادند. یکوقت قوانین به معنی حداقلهاست. مثلاً نفقه، شوهری نسبت به همسرش باید نفقه بدهد. بیاید یک نانی را در خانه بیاندازد. ولی یکوقت زحمت میکشد و یک غذای بهتری تهیه میکند یا خانمی نسبت به شوهرش سفره بهتری میچیند. اینجا احسان هست و احسان از صفات ولی امر به این معنا هست. بیش از آن چیزی که حداقلها هست نسبت به خوبیها، ۱- آدم کریم النفس باشد. آدمی که اولی الامر است باید کرامت نفس داشته باشد. محسن باشد و اهل احسان باشد. از همه کس احسان برنمیآید. در مورد حاتم طاعی هست که یکوقت برادرش خواست یک چنین کاری انجام بدهد، خانهاش درهای متعددی داشت. سائلها میآمدند و میگرفتند. یک نفر دید یک خانمی از در اول آمد به او داد، در دوم، در سوم تا در آخر، دیگر ناراحت شد و گفت: بس است دیگر همه جا آمدی گرفتی. رویش را کنار زد دید مادرش است. آمد گفت: دیدی نمیتوانی مثل حاتم باشی! حاتم شیرخواره هم بود، تا وقتی بچهای دیگر نبود شیر میخورد، ذات او فرق میکرد.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و از شخصیت جناب عثمان بن مظعون بشنویم.
حاج آقای سعیدی: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً»(ابراهیم /۲۸) یک قابلیتی وجود دارد میشود نعمت خدا را تکفیر کرد و با کفران نعمت از بین برد. میشود نعمت ولایت امیرالمؤمنین را تبدیل به چیز دیگری کرد. خدایا این نعمت را تا آخر عمر برای ما پایدار نگه دارد. وقتی بحث رزق میشود همیشه در ذهن ما کسب رزق است. رزقمان بیشتر شود. بیشتر جاهایی که رزق در قرآن آمده است، اینطور آمده است. انفاق رزق بیشتر آمده است. کلمه همراه رزق بیشتر انفاق است نه کسب رزق، انفاق کسب زیر مجموعهاش است. حواسمان به انفاق رزقمان باشد.
عثمان بن مظعون یار پیامبر که بعد از وفاتشان، پیامبر پیشانی او را پرسیدند. پیامبر یک سنگی را بالای سر مزار ایشان گذاشتند و به زیارت او میرفتند، این سنگ مدتها بود و بعدها برداشته شد. رفاقت و برادر شیری پیامبر اکرم بود و رفاقت با امیرالمؤمنین و پیغمبر داشت. عثمان بن علی این نام را به واسطه عشقی که به ایشان داشتند بر روی یکی از فرزندانشان گذاشته بودند.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۹/۲۷
.






