آرامش در زندگی؛ حدیث۳۴؛ منزلت مؤمن ۱
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۳ ۱۴:۴۵آرامش در زندگی؛ حدیث۳۴؛ منزلت مؤمن ۱

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۴؛ منزلت مؤمن ۱
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حسن شدی که کریمان فقط دو تا باشند *** دو تا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر ازبقیع برگشتند*** کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشهی انگور عسکری این است *** که تاکها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مضیف چشمانت *** تمام هر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت *** بقیع آمدهها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم *** همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که غریبی غریبتر باشد *** که زائران تو در بین کوچهها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد *** که خادمان تو در شهر کربلا باشند
شریعتی: سلام میکنیم به امام عسکری، سلام بر پدر امام زمان ما و عرض می کنیم «آجرک الله یا صاحبالزمان» این روز را به همه شما تسلیت میگویم. سلام به همهی بینندههای عزیز و نازنینمان، انشاءالله عزاداریهای شما قبول باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید. این روز را تسلیت میگویم.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. عرض تسلیت دارم انشاءالله خداوند به ما توفیق عزاداری و انجام وظیفه را نسبت به حضرات اهلبیت(ع) تا آخر عمر مستدام قرار بدهد. روزی که قلب مبارک حضرت حجت پر از درد است.
شریعتی:
سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن *** تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
امروز حدیث ۳۴ از چهل حدیث امام خمینی را با هم مرور خواهیم کرد. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، حدیث از وجود نازنین امام باقر (علیهالسلام) هست، در مورد معراج پیامبر اکرم (صلواتاللهعلیه) حضرت اینگونه فرمودند: «لمّا أسری بالنبیّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قال» وقتی که سیر دادند، «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِه» آیات اول سوره مبارکه اسراء، پیامبر اینگونه به خداوند عرضه داشتند. «یا ربّ ما حال المؤمن عندک؟» مؤمن نزد تو چه جایگاهی دارد؟ نزدیک به هشتاد و خردهای حدیث معراج داریم، بعضی میگویند: تعداد معراج زیاد بوده و بعضی میگویند: نه، یک معراج بود و معارف مختلفی است که در منزلگاههای مختلف آن زمان به پیامبر منتقل شد. «قال: یا محمّد! مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً» خداوند در مقام بیان منزلت و جایگاه مؤمن در نزد خودش، اگر کسی به دوست من اهانت کند، ولی بیانگر حال مؤمن است. «فَقَدْ بارزَنی بالمُحاربه» مرا به مبارزه طلبیده است. پس حرمت و قدر و منزلت مؤمن نزد من اینطور است که اگر کسی به او اهانت کند به جنگ با من پرداخته است. «وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْءٍ إِلَى نُصْرَهِ أَوْلِیَائِی» من هم اگر دوستانم کمک بخواهند، فوری به کمک آنها میآیم. خدا نکند آدم طرف مقابل جنگ خدا قرار بگیرد. این در مقام بیان جایگاه اهانت هم هست که بدانید جنگیدن با مؤمن لزوماً به معنی شمشیر کشیدن نیست. جنگیدن محارب با خدای مؤمن به معنی اهانت با اوست. کسانی مثل فرعون و نمرود را هی میخواهی بچینی، یک عطفی باید باشد کسی که اهانت به مؤمن میکند، اگر اهانت کردی تو هم دشمن خدا هستی. پس اگر زبان ما به راحتی به اهانت باز شد مثل کسی است که به راحتی ربا میخورد. در اهانت به دیگران اینقدر احتیاط میکنیم. یکوقت میخواهم خودم را بالا ببرم، کسی را پایین میآورم، اشتباه کسی را بیان میکند.
در حدیثی داریم که خداوند اهل دنیا را برای پیامبر تعریف میکند که اینها آدمهایی هستند که بدیهای مردم را زیاد میگویند. این بد است، میخواهد بالا بیاید باید دیگران را پایین ببرد. در اداره باشد، در مدرسه باشد. در جامعه باشد. بارها برای من پیش آمده که میگویند: آقای فلانی این حرف را زده است. مرجع تقلید است. فلان مرجع این حرف را زده است. بعضی از حرفها، حرفهای دیگر به دنبال دارد. بچه میگوید: غذا نمیخورم. اسباب بازی را پرت میکند، مادر میگوید: خوابش میآید. بچه در حرفهایش نگفت خوابش میآید ولی از رفتار بچه مشخص است. وقتی خوابید و بیدار شد، غذایش را میخورد و با اسباب بازیهایش بازی میکند. این بچه نگفت: خوابش میآید ولی مادر فهمید تمام این بهانهها پشت سرش خواب است.
آدمی که اهانت کرد یک حرفی پشت سر حرفهایش هست. میگوید: از اسلام و دین دفاع میکنم. در اداره میگوید: از بیتالمال دفاع میکنم. پشت سر فلانی حرف میزنی، یکوقت واقعاً موضوع این است، آن هم علامت دارد. یکوقت به رئیس اداره میگوید، اینجا بیت المال اینطور میشود و یکوقت در اداره پخش میکند و تخریبش میکند و خیلی بد است. موقعیت گفتن عیبها را خواهیم گفت. پس اهانت برای پایین آوردن دیگران است و برای بالا بردن خود است. من بیشتر میفهمم و توهین است. گاهی شیطان به زبان آدم حرف میزند. یعنی چه؟ امیرالمؤمنین در خطبه متقین میفرماید، شخصی به نام همام، دوست امیرالمؤمنین است و با حضرت صحبت میکند. حضرت صفات متقین را میفرمایند. به جایی میرسند یک صیحه میکشد و از دنیا میرود. نزدیک خورشید شدن سوختن را دارد. حضرت میفرماید: از همین میترسیدم. یک نفر هم نشسته کنار همام و حرف زشتی به حضرت میزند که چرا خودت چیزی نشدی؟ حضرت میگوید: شیطان این را بر زبانت آورد که اینطور رفتار کنی. شیطان بر زبان تو دمید. میشود لسانی، چشمی، گوشی و دستی و پایی، مجرای کار شیطان باشد. طرف شیطان را درس میدهد یعنی دست و پای شیطان میشود. بعضی آدمها دستشان دست خدایی میشود. حرفش را میشوی یاد خدا میافتی و حرف او را میشنوی غفلت میکنی. نگاهش میکنی یاد خدا میافتی. عکسش هم داری نگاه میکنی روحیهی خوب پیدا میکنی. روحیهی مطالعه و دوری از نفس را پیدا میکنی. افرادی هم هستند که وقتی نگاهشان میکنی مکدر میشوی. نگاه میکنی این پر از نفسانیت است، از کنارش هم رد شوی، همینطور است. یک حال دیگر برایت اتفاق میافتد. اگر اهانت شد، اگر زبان آدم عادت به اهانت کرد، یکوقت یکبار و یکوقت عادت است. میبیند طرف مشهور است، من الآن مشهور نیستم پس باید توهین کنم. بی هیچ دلیلی او را بزنم تا بالا بروم. عقده نفس خودم را خالی کنم. چرا او بالا باشد و من نباشم، او هم بزنم پایین بیاید. اینها عقدههای درونی است. نمیتواند بالا بودن دیگران را ببیند. اگر یک آبنبات را از بچه بگیری خودش را میزند ولی اگر از ما بگیرید، هیچوقت چنین کاری نمیکنیم. نگاهم به این است که او کیست؟ بنده خداست. در وهلهی دوم و سوم برادر و رفیق من است، رئیس من است ولی بنده خداست. خدا نسبت به بندهاش غیور است. اگر کاری کردی، خدا بصیر بالعباد است. اگر رفتی اهانت کردی، برای همین محاربه با خود خداست. من بگویم: من بچه شما را میزنم، شما بگویی: به من ربطی ندارد! عه! بچه من است. عکس طرف را زیر پایم بگذارم و بگویم عکس است. عکس طرف نمایه طرف است و این بی احترامی به خود شخص است. لذا عنصر احتیاط قبل قضیه قرار بگیرد.
در کتب فقهی و اصولی بزرگان گاهی اقوال همدیگر را رد میکنند، در فقه این فتوا را قبول ندارم. چقدر با احترام رد میکنند. مستقیم نظر ایشان را رد میکند حتی اگر استادش باشد. بعضیها هم اینگونه میگویند، برای اینکه نگوید: من مقابل استادم ایستادم، میگوید: بعضیها! ره از آن رو که رهروان رفتند! چطور به بزرگتر خودش احترام میگذارد. از یکی از بزرگان نقل است که در نجف بودند، میگویند: خدمت ایشان آمده بودند برای مرجعیت و گفته بودند: شما مرجعیت ثابت دارید و میخواهیم این مسأله را از شما تقلید کنیم. فرموده بودند: من حاضر به رساله دادن نیستم. شما که این مسأله را یقین میدانید. فرموده بودند: در مورد بعضی مسائل فقهی یک استثنائاتی در ذهنم هست که اگر مطرح کنم چون خلاف عموم تشیع و مراجع عظام گذشته است یک تزلزل و اختلافی پیش میآید، مردم که متخصص نیستند. میگویند: همه تا حالا غلط میگفتند. دو گروه میشوند. یکسری این طرفی و یکسری آن طرفی میشوند، در موقعیت علمی دشنام جا ندارد ولی در موقعیت عوام یک اختلاف تاریخی و فقهی باعث دشنام میشود و ایشان این مسأله را قبول نکردند و گفتند: این باعث تضعیف شیعه میشود. من آب به آسیاب این تضعیف بریزم. فلان نظر این آقا با این آقا متفاوت است. این داعشیت که ایجاد میشود برای خطوات نفس و طرز فکر نفسانی است. مگر شیطان فرق کرده و نفس فرق کرده است؟ حواسمان به مسألهی اهانت باشد. گاهی من تحلیل را بلد نیستم. در مورد ملاصدرا میگوید: بعضی از مردم چطور لعنش میکردند. یکوقت از یکی پرسید: چه کسی را لعن میکنی؟ گفت: فلانی. گفت: چرا؟ گفت: قائل به وحدت موجود است. گفت: اشکال ندارد لعن کن. همراه میشود و بعد قربتاً الی الله میگوید. این همان سر بریدن است. همان الله اکبر گفتن است. میگوید: الله اکبر و سر میبرد.
خاصیت جنگ با خدا همین است. مگر خدا در جنگش بیکار است؟ صلح و امنیت و آرامش برای زمان جنگ نیست. ولی وقتی جنگیدی صدمه میخوری از کسی که صدمه زدنش با حوصله است. پس «وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْءٍ إِلَى نُصْرَهِ أَوْلِیَائِی» خیلی سریع به حسابش میرسم. در این دنیا جای خود، چون بعضی گناهان دو جهته است. مثل العیاذ بالله وهن و توهین نسبت به پدر و مادر، هم در این دنیا مسأله دارد هم در آن دنیا. خیر رساندن به پدر و مادر هم در این دنیا ثمره دارد و هم در این دنیا. در این دنیا هم گرفتار میشود. در این دنیا کسی که توهین کرد، گرفتار میشود. پس این پشتوانهی احتیاط را داشته باشیم.
«وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ» من در چیزی تردید نکردم، خداوند عالم در چیزی تردید نمیکند. «أَنَا فَاعِلُهُ» چیزی که من انجام میدهم، «کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ الْمُؤْمِنِ» در چیزی تردید نکردم، جز اینکه مثل قبض روح مؤمن باشد. بخواهم جانش را بگیرم، «یَکْرَهُ الْمَوْتَ» از موت کراهت دارد، «وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ» من هم از بدی او کراهت دارم، من هم خوبی را برایش میخواهم. خوبیاش این است که از این دنیا مفارقت کند. به معنی مثل تردید انسان، تقریب به ذهن انسانی میشود. یعنی یک دو دلی و تردید وجود دارد. برای خود مؤمن این است که از یک جهت میداند خدا برایش بهترین را موقع رفتن میخواهد و از یک طرف هم در دنیا دلبستگی وجود دارد. هی تردید است و نگاهش به آخرت و دنیا میشود. پسرم بیا برویم. در خانه برایت چیز خوبی آماده کردم. پسر میگوید: در پارک بمانیم! در پارک به بازی مشغول است. این بازی در ذهن ما اهمیت بیشتری پیدا میکند و رفتم برای ما تلخ میشود وگرنه رفتن از این دنیا برای مؤمن مانند بو کردن گل است و مثل درآوردن یک لباس چرک و کثیف و پوشیدن یک لباس تمیز است. مؤمن وقتی از دنیا میرود، تعجب میکند از گریهی اطرافیان، میگوید: من راحت شدم. تازه اول خوشبختی من است.
حضرت امام میفرمایند: کُمّلین اینطور هستند، آنهایی که خیلی کامل هستند، علاقهشان به دنیا نیست. خدایا امروز برای من حیات را رقم زدی، الهی شکر. فردا گفتی باید برویم، خداحافظ، الهی شکر! خدایا عاقبت همه ما را بخیر کن. خدایا بودن و رفتن ما به رضا و تسلیم تو باشد. از یک طرف مریضی و دیابت داری، از یک طرف خربزه سر سفره است. این تردید وجود دارد و میدانی صلاح تو در دوری از سفره است و از طرفی دلت میخواهد. آن کسی که خربزه را برای مریضی خود سم دید، حتی میلش هم منعطف نمیشود. کسی که فهمید داخل این چیزی است که برایش ضرر دارد، ذات دنیا را کشف کرد دیگر کشش ندارد. آن کامل است. خدایا از این تقواها و ایمانها به ما هم بچشان. اگر بچشیم اینقدر راحت زندگی میکنیم. لذت پرواز به این است که آدم به چیزی گیر نیست. پرنده خیلی بیشتر لذت میبرد. اگر یک پرندهی خوش پرواز یک کیلو طلا به پایش ببندند، نمیتواند پرواز کند. بعضی مواقع طلاها قشنگ هستند ولی جلوی پرواز ما را میگیرند. «وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى» بعضی از بندههای من هستند که فقط باید به آنها غنی و بی نیازی بدهم تا اصلاح شوند. باید پول در دست و بالشان زیاد شود تا اصلاح شوند. فقر آنها را بگیرد کار خراب میشود. در قرآن گفتی: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق/۶و۷) پس این روایت چیست؟
«وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ» اگر منصرفش کنم به غیر از این وصیت مالی، اگر ندهم به او هلاک میشود. در مسیر دین الهی نمیآید. یکوقت بچهات اصرار دارد فلان چیز را برای من بخر. یکوقت نوشابه است، دو تا لیوان برایش بریز. لیوان اول را میخورد. لیوان دوم، لیوان سوم هم بریز. دیگر میل و رغبت نیست. آنوقت اصرار کن که باید بخوری. حالم بد شد، نمیخواهم لذا حضرت امام در توضیح این مقدار روایت میفرمایند: بعضی با داشتن خدا اصلاحشان میکند. افرادی هستند که اگر نداشته باشند عقده دنیا و محبت دنیا تا آخر عمر بر دلشان میماند. ولی خدا به آنها میدهد، دنیا را با سختیهای خودش میدهد. درد میکشد. طلایی است که به پای پرنده بستند. میگویند: خوش به حال پرنده. شماره پای شما ۴۰ است کفشی با شماره ۳۷ از طلا به شما میدهند. پایت را در این میکنند و زجر میکشی. همه از بیرون میبینند و میگویند: خوش به حالش! خداوند به بعضی طلا میدهد برای اینکه از دنیا سیر شوند. بندهای که پشت به خدا کرده و خدا هم به او میدهد از دایره بحث ما خارج است. خداوند اینجا به او دارایی میدهد برای اینکه آن دارایی برایش بی مزه شود. حالا آرامش را از او میگیرد. نگران است، غصه بچهاش را دارد.
یکی از آقایان میگفت: بنده خدایی به من گفت: خوش به حالت ناهار خانه میروی. گفت: وقتی خانه میروم از روی در یخچال میفهمم غذا چه داریم. گفت: خانم من صبح به صبح برای گردش میرود و روی یخچال میزند ناهار این است و خودت گرم کن و بخور. من اینقدر دوست دارم با کسی بنشینم و غذا بخورم ولی تنها هستم. من دوستی داشتم میگفت: با موتور میرفتم. سر چهارراه نگاه کردم، دیدم یک آقایی با یک ماشین آخرین مدل کنارم ایستاده بود. به شیشه زدم و گفتم: حاجی عوض کن! گفت: شیشه را پایین داد و دیدم یک بچه با مریضی خاص داشت. گفت: با این عوض میکنی؟ جا خوردم. روی موتور سوار بودم و تا خانه داد میزدم و گریه میکردم. خدایا غلط کردم! همیشه اینطور نیست. بعضی مواقع همین بچه نعمت خداست و طریقهی ارتقاء برای یک نفر است و خدا میخواهد صبر و تحمل بندهاش را بسنجد. یکوقت خدا با یک تیر هزار نشان میزند. شیشه ماشین دودی است و تو از بیرون میبینی، شیشه پایین بیاید درون را ببینی گریهات میگیرد.
در فضای مجازی شما میگویی: خوش به حالش چه زندگی دارد. لذا باعث میشود یک نمایه آرزویی از همه دنیا پیدا کنی. میگویی: من بدبخت هستم و همه خوشبخت هستند. در حالی که واقع نگاری نیست. فکر کنید بگویند: یک موسسه آماری میخواهد در مورد زندگی مردم تحقیق کند. مبنا از روی شبکههای اجتماعی است! اصلاً چنین چیزی قابل اعتبار نیست. باید بروی در متن زندگی مردم و ببینی. این همین است که من بخواهم هی زندگیام را مقایسه کنم. از این طرف هم کسی حق ندارد طوری زندگی کند مورد نهی قرار گرفته، که زندگیاش در چشم دیگران باشد. آه بکشند، دیگران حسرت بخورند. در زندگی غربی هم حلال و حرام داریم و نباید از راه دزدی باشد، اما وقتی از راه حلال بدست آوردی، حالا هرطور دوست داری خرج کن. در فرهنگ دینی ما هم خلاف این است. هرطور بدست آوردی نمیشود، باید راه حلال باشد. هرطور هم دلت خواست نمیتوانی خرج کنی. اسراف و تبذیر باشد، دور ریز داشته باشد، اینها را هم حق نداریم. حساب یعنی همین، یعنی فردا از همه نعمتها هم حساب میکشند. از راه حلال بود، چطور مصرف کردی؟ قلب دیگری سوخت از این نعمت تو یا نه، عفت زکات زیبایی است. اگر خدا نعمت زیبارویی به من داد، باعث شدم فلانی و فلانی به گناه بیافتد یا حفظ حجاب کردم، یا تبرج کردم، دیگری را به گناه انداختم. مرز ایمان ظریف و حساس است. برای همین در دین ما نیامده «آمنوا» و رها کند… وقتی روایات ایمان را میبینی، این همه روایت دارد. ایمان درجه دارد. یک چیزهایی ما را در ایمان پایین میکشد. خدا بعضیها را هم با فقر، اصلاح میکند. بعضی هم که دلشان یک طور دیگر است، مثل پزشکی که به یکی یک دارو و به دیگری داروی دیگری میدهد.
شریعتی: سید علی آقای قاضی که خیلی در فقر و تنگنا به سر میبرد، خیلی کرامات داشت، ایشان میگفت: احساس میکنم که خدا همین فقر را برای من خواسته است …
حاج آقای سعیدی: شاید فکر نمیکنیم این اشتباه باشد یا مظلمهای بر گردن ما باشد، موقع میوه سوا کردن یک فشاری به هر میوهای میدهی که ببینی کدام سفت است یا نرم، جای همان دست لک میشود و طرف نمیتواند بفروشد. ضرری که به این طرف زدی، ممکن است توجه هم نکنی، ولی به گردنش هست. این در اوج گرفتنهای آدم اشکال ایجاد میکند. نمیتوانی پرواز کنی. شاید یک چیزی بود متوجه نشدم به کسی تنه زدم، در مجلسی یک چیزی گفتم، یکی ضایع شده است. اینها را دقت کنیم. اینها بار آدم را سبک میکند و اثر وضعی دارد. حالت سبکی و استجابت دعا و تقرب به خدا ایجاد میشود.
فدای نام و یاد حضرت امام عسکری پدر حضرت حجت(عج)، یک روایت بخوانم. «مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ» کسی که برادر دینی خود را وعظ کند ولی در تنهایی، آبرویش نرود، او را زینت کرده و اصلاح کرده است. «وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِیَهً فَقَدْ شَانَهُ» کسی که عیبهایش را در جمع بگوید، خدای نکرده خرابش کرده است. کاری میکند نسبت به عیبش جرأت هم پیدا کند. انشاءالله اعمال و رفتار ما برای ما زینت باشد. یعنی اعمال و رفتار ما گاهی باعث ناراحتی و سرشکستگی امام زمان میشود. دلهایمان داغدار است، داغ دل امام زمان خیلی داغ سنگینی است. پدری از دست دادند که ۲۸ ساله هستند و خود حضرت پنج ساله هستند، خدایا فرج آقا امام زمان را نزدیک بگردان و ما را از اعوان و انصارش قرار بده که بهترین عاقبت بخیری عاشقی حضرت حجت است.
شریعتی: سامرا از غم تو جامه دران است هنوز…
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۸/۱۵
.






