آرامش در زندگی؛ حدیث۳۰؛ قلب سلیم
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۴ ۹:۵۸آرامش در زندگی؛ حدیث۳۰؛ قلب سلیم

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۰؛ قلب سلیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وا کردهام آغوش قل الله شهیدا *** نزدیک بیا اقرب من حبل وریدا
از کوچه گذشتی و نگاهم به تو افتاد *** لرزید ذلم زلزل زلزال شدیدا
عشاق رهیدند و اسیران عقلایند *** مردم دو گروهند شقیاً و سعیدا
از کعبه و بتخانه قیاماً و قعودا *** رفتم به در میکده عبداً و عبیدا
با جوهر خاکستر پروانه نوشتم *** من مات من العشق فمن مات شهیدا
شریعتی: سلام به شما دوستان عزیز و نازنینم، بینندهها و شنوندههای عزیزمان، حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: بحث ما در چهل حدیث حضرت امام به قلب رسید، انشاءالله همه تنتان سالم و قلبتان سلیم باشد. در مورد قلب سلیم صحبت میکنیم.
حاج آقای سعیدی: انشاءالله به فضل این نامهای مبارکی که در هرجایی از اهلبیت میآوریم، خدا کمک کند که امارت و سازندگی قلب داشته باشیم. حدیث اول امروز با توجه به چهل حدیث امام و با توجه به موضوع اصلی که آرامش قلبی و درونی بود، مستقیم هم ارتباط به بحث ما دارد از امام زین العابدین(ع) است. «أَلَا إِنَ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَ أَعْیُنٍ» هرکسی چهار چشم دارد، دو چشم صورت و دو چشم قلب، «عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ» چشم عادی که راه و چاه دنیایی را میبیند، «وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ» (خصال/ج۱/ص۲۴۰) دو چشم هم خدا میدهد که امر آخرت را ببینی. افق دید ما، صد متر، دویست متر، سیصد متر، هرچه دقیقتر باشد بهتر میبیند. اما چند کیلومتر به بالا را نمیبینیم و تشخیص در جزئیات نداریم. اما یکوقت یک دوربین جلوی چشم میگذاریم و کیلومترها برای ما سانتیمتر میشود، امر آخرتی به این معنا، چشمی که برای امر آخرتی است، چشم آدم باز شود جزئیات را میبیند. کسی که با عینک رانندگی میکند، اگر عینک را بردارد دیگر پیچ را نمیبیند و با خطر مواجه میشود، اما اگر کسی چشم آخرتی داشت، از قبل میبیند و میداند چه اتفاقی میافتد. الآن باید اینجا سرعت را کم کنم. چشم آخرتی به این معناست که الآن چه کار کنم که آنجا گیر نیافتم.
«فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً» خدا برای کسی خیر بخواهد، «فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ» خدا آن دو چشمی که در قلبش هست را باز میکند. چشم دل باز کن که آن بینی. «فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْغَیْبَ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ» حالا به واسطهی دو چشم قلبش امر آخرت و امور آخرتی را نگاه میکند. تصمیمگیری و عملکردش در دنیا متغیر میشود. «وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَیْرَ ذَلِکَ» خدا نخواهد و دیگر چشم دل بسته شود، «تَرَکَ الْقَلْبَ بِمَا فِیهِ» واگذار به خودش میکنند که هرطور میخواهی زندگی کن. برو هرکاری دوست داری بکن! امر آخرت را نگاهی نداری که بخواهی جدی ببینی یا نه! انشاءالله خدا چشم دل ما را باز کند و ببینیم. اگر یکوقتهایی آدم چشمش تار میشود و غبار میگیرد، اینها راهکار دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر اینطور نبود که شما پراکندگی قلب داشتید، ای یک دلهی صد دله دل یک دله کن. این صد دله بودن، یکی دنیال این و یکی دنبال آن است، حضرت میفرماید: اگر اینطور نبود و قلب شما جهتش در جهت خدا بود و حرف زیادی نمیزدید، آنچه من میشنیدم شما هم میشنیدید. قلب آن چیزی است که واسطهی بین انسان و خداست و اگر پراکنده کردی مانع وحی هم میشود. حضرت میفرماید: قلب من به جهت خداست و من حرف اضافه نمیزنم. یک مشاور ممکن است صبح تا شب زیاد حرف بزند ول حرف زیادی نزند. یک وقت دو جمله میگوید و یکی اضافه هست. زوائد کلام خود را بزنیم، یکوقتی اگر بگویند: یک کنتور برای زبان قرار دادند پول میگیرند، ما چطور حرف میزنیم؟ آنجایی که برای ما سخت است پیامک بزنیم، چطور جملهها را میزنیم؟! گزیده انتخاب میکنیم و اضافه نمیکنیم. در پنج جمله کل منظور را میفهمانیم. حرفهایی که وقتی میگویی دل یک کسی را خالی میکنی. میگویی برای یک نفر، روحیهی عبادت و بندگی او را کمرنگ میکنی. میگویی برای یک نفر تخفیف گناه ایجاد میکنی. ای بابا من هم کردم چیزی نشد!
من یکوقت به بچهها میگویم: بزرگترین خائن کسی است که وقتی درس میخوانید، به شما میگوید: ول کن بابا، من هم نخواندم! ای بابا هنوز هم داری میخوانی؟ یکوقت یک کلام است، اینها همان حرفهای زیادی است که مشکلات قلبی را برای ما میآورد. یک چیزهایی طهارت قلب میآورد و باید قلبمان را از چیزهایی پاک کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید: «طَهِّرُوا قُلُوبَکُمْ مِنْ دَرَنِ السَّیِّئَاتِ تَتَضَاعَفْ لَکُمُ الْحَسَنَاتُ» (عیون الحکم/ص۳۱۸) قلب را از چرکهای کثیف پاک کنیم. همین که پاک کردید، حسنات شما بهتر میشود. آلودگی باعث میشود حسناتی که درونش میریزی خراب شود. قلب اگر پاک و تمیز شد، ظرف اگر تمیز شد، شما کیفیت بهتری در غذایت داری. یک ظرف از غذای قبلی شما مانده باشد، شما بخواهی غذای جدید درونش بریزی، فاسد میشود. مزهاش خراب میشود و به فساد نزدیکتر میشود. همین که از چرک دلت را خالی کنی، باعث میشود دلت پاکیزه شود. دل پاکیزه یک حسنه را مضاعف میکند. مثل آینه محدب است، چطور یک چیزی را بزرگتر نشان میدهد.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «طَهِّرُوا نُفُوسَکُمْ مِنْ دَنَسِ الشَّهَوَاتِ تُدْرِکُوا رَفِیعَ الدَّرَجَاتِ» (عیون الحکم/ص۳۱۸) از خواستهای دنیایی، چیزهایی که کشش شدید به دنیا دارد، خودتان را حفظ کنید و نفستان را پاک کنید. اگر اینطور شد، حالا درجه شما بالا میرود. خداوند به تناسب انسان و به تناسب درجه نسبت به او اعطاء میکند. اگر درجهات بالا رفت، من غذایی که سر سفره میکشم، برای بچه کوچک در ظرف کوچک غذا میریزم، وقتی بزرگتر شد ظرف بزرگتر میشود. وقتی درجه من بالاتر رفت یک غذای بهتر و بیشتر به من میدهند. حضرت علی(ع) میفرماید: «طَهِّرُوا قُلُوبَکُمْ مِنَ الْحِقْدِ فَإِنَّهُ دَاءٌ مُوبِئٌ» (عیون الحکم/ص۲۹۹) از کینه پاک کنید، یکوقت یک بیماری مُسری است، با آدم کینهای که مینشینی از این و آن برایت میگوید و احساس میکنی دلت سیاه و سنگین شد. این مجالست که روایات از حضرت لقمان حکیم، حضرت مسیح و حضرت داود هست و منحصر به دین ما هم نیست. حواستان به همنشینی باشد. مجالست خیلی روی آدم تأثیر دارد. آدمی که کینهای است، هم خودش را اذیت میکند و هم دیگران را اذیت میکند. یکوقت میبینی طرف از مسیر خطا برگشته و تو داری این را میگویی. بعضی موقعها لجاجت میآورد. از حقد به خدا پناه میبریم.
در قرآن داریم که حضرت میفرماید: قلبها بعضی مواقع نابینا میشوند. «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى» (اسراء/۷۲) کسی که اینجا نابینا بود و چشمش بسته بود، «فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى» در آخرت هم همینطور است. روایت از وجود نازنین امام باقر میفرماید که حضرت فرمود: آن کسی که در دنیا نشانههای الهی را به چشم ظاهر دید ولی تأثیر نداشت، این کوردل است. یکوقت یک عارف و عالم را میبینیم، یک گل را نگاه میکنند. خلقت آدم را نگاه میکند، دنیا و عالم و نظم و ترتیب را نگاه میکند. اینها همه او را به خداوند راهنمایی میکند. یقینش هم بیشتر میشود. همه را آیه و نشانه میبیند و آیه و نشانه ایمان ما را تقویت میکند. به خودت و خلقتت نگاه کن. به اینکه همه رو به کمال هستند. «به صحرا بنگردم صحرا تو بینم» هرجا را نگاه کنم، «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیم» (بقره/۱۱۵) همه وجه خدا را دیدند. «فهو فی الآخره أعمی» در آخرت هم اعمی است و کوردل است. چون همه آیات را اینجا دید و ایمان نیاورد.
پیامبر اکرم و پیامبران گذشته چطور استدلال میکردند؟ نگاه کنید به خلقت، وقتی به بت پرستان میرسیدند میگفتند: از دست این بتها کاری برمیآید؟ این نظام خلقت را ببینید. به فطرت واقعی توجه میدادند. به فطرت واقعی خود رجوع کنیم که این کارها کار خداست. همان کسی که تا اینجا رسانده میداند کار مرا چطور باید به پایان برساند. همان کسی که تا به حال این نظام احسن را مدیریت کرده، از این به بعد هم توانایی دارد. وقتی آدم میبیند خدا در قعر دریا چطور موجودات را زنده نگه داشته، خدا چطور اینها را بنیان کرده است؟ خدای من هم هست و من هم بندهی او هستم. حواسش به من هست اگرچه من خیلی مواقع حواسم به او نیست.
حضرت خیلی زیاد این دعا را میکردند، پیامبر اکرم(ص) خیلی میگفتند: «یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» خدایا در روش و دین و مسیر خودت، ثبوت قلب داشته باشم و هی زمین نخورم. جهت من منحرف نشود و دلم با تو باشد. وقتی ثبوت قلب داشته باشم زندگی لذت بخش است. فکر کنید آدم میخواهد جایی برود و زمین سُر است. نمیتوانی بگویی: برویم یک خرده قدم بزنیم کیف کنیم. هی باید زمین بخوری! ولی آنجایی که ثبوت قدم داری دوست داری قدم بزنی. خدایا من میخواهم و هدفم این است که از مسیر تو دور نشوم. خدایا قلب ما را قبل از اینکه قساوت پیدا کند، اصلاح کن. امیرالمؤمنین(ع) فرمود، از وصیتهایی که به امام حسن(ع) فرمودند. «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ» (نهجالبلاغه/ص۳۹۳) قلب جوان مثل یک زمین خالی است. زمینی که آمادهی بذر پاشی است. هرچه بریزی از گندم و جو، قبولش میکند و پرورش میدهد. چون زمینی است که آماده پذیرش هست. حضرت فرمود: «مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ» مبادرت به ادب کردنت میکند. قلب ما ادب کردن نیاز دارد. «قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ» قبل از اینکه قساوت قلب پیدا کنی. یعنی اگر قلب در جوانی تربیت نشد، سفت میشود. «وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ» فکرت مشغول شود و اشتغال فکری پیدا کنی و دیگر این طرف و آن طرف بروی، ادب کردن سخت میشود. تا وقتی جوان است، خیلی وقتها رذایل اخلاقی در جوانی خیلی راحتتر قابل حل است. متصل شدن به صفت حمیدهی اخلاقی راحتتر است. در همه دنیا آموزش و پرورش در جوانی سرمایهگذاری میکنند. باید در جوانی آموزش داد که این آگاه شود و دلش سنگ نشود و آن حالت روحیه و اشتغال هنوز اتفاق نیفتاده باشد و خالص باشد.
یک چیزهایی دل ما را بیمار میکند. «إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَهَ» (کافی/ج۲/ص۲۰۰) مراء و بگو مگو. خصومت، دشمنی، «فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاقُ» بدانید که این دو قلب آدم را مریض میکند و نسبت به برادرانت مریض میشوی. یکوقت آدم گرسنه است، تشنه است، هوا گرم است، یک چیزی میگویند، اعصابش خرد است و به دیگران میپرد! وقتی گرسنه نیست و هوا خوب است، همین حرف را بگویی عکس العمل نشان نمیدهد. یک عوامل بیرونی باعث میشود مقاومتش کم شود. مریضی قلب همین است. اگر آدم اهل مراء شد، بگو مگو و جرّ و بحث شد، قلبش مریض میشود نسبت به برادران دینیاش قلبش مریض است. براساس این است که رشد نفاق در دل آدم اتفاق میافتد. این مراء از محرمات حج است و اصلاً نباید جرّ و بحث کنیم. از مسیر حق آدم را خارج میکند و از خاصیتهایش این است. یکوقت در مورد مسألهای میگویم: مسأله الف درست است؟ شما میگویی: نه! اما اگر روی خصومت بیافتد، من بخواهم خودم را ثابت کنم، نفسانیات میشود. از خودم دفاع میکنم. مراء خاصیتی که پیدا میکند این است که دیگر نمیخواهم او را ثابت کنم، خودم را ثابت میکنم. یعنی تخطئهی طرف را میکنم نه فکرش را، حتی اگر حق باشد. تو همان کسی هستی که اینطور میکردی نه اینکه این اعتقاد باطل است. تو همان هستی و دیگر بحث شخصی میشود، مراء و زد و خرد میشود و آبرویش را میبرد. در موقعیتهای سیاسی شروع میکنند از طرف حرف زدند، نسبت به تفکر و تحلیل سیاسی دیگر چیزی ندارند. آقا زمان آقای فلانی اینطور بود. این فعل غلط است چرا زمانها را بررسی میکنید؟ دیگر از انصاف خارج میشود و ته ندارد. اگر خصومت پیش آمد دیگر اصلاح هم ندارد. هیچوقت با کسی که زد و خرد زبانی داری، یا خصومت قلبی داری، نمیگویی: الحمدلله اصلاح شد. آخر این است که نتواند جوابت را بدهد ساکت میشود و منتظر میشود یک جای دیگر یک چیزی از شما پیدا کند و آبرویت را ببرد. دنبال درمان این مسأله نیستی، مثل اینکه نزد پزشک بروی و دروغ بگویی، مثلاً چشم درد داری بگویی: پا درد دارم! این به صلاح نیست. مراء قلب را از بین میبرد.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «لَا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ» (کافی/ج۲/ص۲۷۵) آن چیزی که مریضی ایجاد میکند، گناه است. اصرار بر گناه کار را خراب میکند. دلت مریض میشود. دیگر از آدمهای خوب و کارهای خوب خوشت نمیآید. قلب مریض شده است. دیگر حوصلهی صحبت با کسی که دوست داشتی را هم نداری. آدم به بداخلاقی میل میکند، بزرگان ما اینطور نبودند حتی در اوج مریضی باز هم اخلاق خوش داشتند. انشاءالله خداوند اخلاق خوش را با قلبهای ما آمیخته کند. «اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمْ طَالِعَ الْمَشْرِقِ سَلَکَ بِکُمْ» (کافی/ج۸/ص۶۶) روایات مختلف دارد که اشاره به امام زمان(عج) دارد. آن کسی که از مشرق ظهور میکند. حضرت میفرماید: اگر بدانید پیروزی سر برمیآورد. آن کسی که میآید پیروزی با او است و اگر از او پیروی کنید، شما را به راه رسول میبرد. انشاءالله خدا همه ما را پیرو امام زمانمان قرار بدهد. «مَنَاهِجَ الرَّسُولِ ص فَتَدَاوَیْتُمْ مِنَ الْعَمَى وَ الصَّمَمِ وَ الْبَکَمِ وَ کُفِیتُمْ مَئُونَهَ الطَّلَبِ» دلهایتان و چشمهایتان از کوردلی نجات پیدا میکند. عقول کامل میشود.
حضرت میفرماید: دلهایتان در عالم شفا پیدا میکند، «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ» (نهجالبلاغه/ص۳۱۲) تقوای الهی، حد و مرزهای الهی را بشناسید. خدا بصیر بالعباد است. اگر رد نکردی دلت دواء پیدا میکند و قلبت آرام میشود. همه دردی که میکشیم این است که از خدا دور هستیم. دوری از خدا باعث همه دردها میشود وگرنه ما همه اینها را در پیامبران الهی داشتیم. اینها به واسطه این است که قلبشان با خدا بود و قلبشان مریض نبود و با این چیزها با خدا بودند. اما یک نفر را نگاه میکنی که داشتنش او را از خدا دور میکند. ثروتش از خدا دورش میکند. حضرت سلیمان حکومت عالم را دارد اما از خدا دور نیست اما یک نفر یک ماشین پیدا میکند، یک امضاء میزند میبینی بهم ریخت. همه مرض و درد و بلای عالم بر سرش آمد. برای حیاط خانهمان بیشتر از دلمان حرمت قائل هستیم. برای شنیدنمان حرمت قائل هستیم که آقا اینطور حرف نزن، زشت است. ولی برای دلمان حرمت قائل نیستیم. اینجا آب و جارو نیاز دارد. در حرم خدا غیر خدا را نمیآورند. حضرت سلیمان با آن دارایی، همه عالم برای او بود، یک ذره در دلش جا نگرفت، این قلب، قلب خدایی است.
چیزهایی که قلب را میمیراند، محبت زیاد نسبت به چیزی و دلبستگی به دنیا پیدا کنیم. روایت داریم «أعمی بصره» چشمش کور میشود. «و امرض قلبه» قلبش را مریض میکند، قلبی که قرار بود هدایتش کند، قلبی که قرار بود صاف و صیقلی باشد، مریض میشود. نگاه میکند به چشمی که درست نمیبیند، خطا دارد، خطای دید برای محبت زیاد به چیزی است و گوشش یک چیز دیگر میشنود. یکوقتهایی فکر میکنیم کسی ما را صدا کرد، چون منتظر شنیدن صدایش هستیم. چشم و گوش آدم اشتباه میکند. شهوات عقلش را پاره میکند و خراب میکند. دیگر تصمیم او عاقلانه نیست. دنیا قلبش را میکشد. قلبی که مرد، خدا انشاءالله ما را زنده دل قرار بدهد. «الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ» (خصال/ج۱/ص۲۲۸) گناه روی گناه، اگر استغفار نکنی و گناه را پاک کنی، گناه روی گناه شود، سفت کاری میشود، دیگر دستیابی به گناه گذشته برایت سخت میشود. گناه برایت آسان میشود و استغفار برایت سخت میشود. با آدمی که عقلش نمیرسد جرّ و بحث کنی، یکی تو بگویی و یکی او بگوید. این شکل همان بحث قبلی است که داشتیم. هی تو بگویی و هی او بگوید، این هم به خیر نرسد.
اگر دیدی عقلش نمیرسد، بگو: بله، شما درست میگویی. خدا رحمت کند آقا میرزا جواد ملکی تبریزی(ره) یکوقتهایی کسی سر کلاس اشکالی میکرد که نامربوط بود ایشان پاسخی نمیداد. دستش را جلوی دهان گرفت و میخندید و رد میکردند و میرفتند. وقتی اینجا رسیدی با سلم رد کن، «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» اگر نگویم، کوچک میشوم. شیطان این حرفها را میزند. سرش را در جوی آب کرده بود و گفت: اینطور آب نخور احمق میشوی. آمد سرش را بلند کرد و گفت: عقل چیست؟ گفت: بخور و راحت باش! باز حضرت میفرماید: «مُجَالَسَهُ الْمَوْتَى» همنشینی با مردهها، «فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْمَوْتَى» این مردهها چه کسی هستند؟ «قَالَ کُلُّ غَنِیٍّ مُتْرَفٍ» (خصال/ج۱/ص۲۲۸) آدمهایی که اهل ثروت هستند اما خوش گذران و اسرافکار هستند. با اینها بنشینی قلبت میمیرد. خاصیت همنشینی اینهاست. جهتدهی قلبت را میآورند در حد یک حیوان، خوشی را برایت تعریف میکنند یعنی خوردن و خوابیدن. تو را کوچک میکنند. قلب آدم در دنیا سیراب نمیشود. قلب آدم با بندگی خدا سیراب میشود. کسی بگوید: اینقدر زنده دل شدم از اینکه قرمه سبزی خوردم. خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت، آدم وقتی نگاهش میکرد شوق میگرفت. بزرگان دینی ما همینطور هستند.
این مرده دلها چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مُجَالَسَهُ کُلِ ضَالٍ عَنِ الْإِیمَانِ وَ جَائِرٍ فِی الْأَحْکَامِ» (امالی/ص۳۱۵) گمراه از ایمان است. وقتی حرف میزند نسبت به قرآن بی ادبی میکند. ضلالت از ایمان و راستی پیدا کرده است. بی نماز و بی روزه است. نسبت به نجس و پاکی و حلال و حرام مقید نیست. با اینها نشست و برخاست داشته باشی دل مرده میشوی. وقتی کنار یک عالم مینشینی، دو کلمه حرف حساب میزند، میبینی حالت بهتر شد. سنگینیهایی را از دلت برداشت. بدانیم نسبت به هدایت آنها چطور رفتار کنیم. اگ شما بدانی بچهات مریض است، چشمش درد میکند، چقدر دنبال میکنی. وقتی از تو پرسید: مامان چرا نماز میخوانی؟ وقتی خدا را نمیبینی چرا نماز میخوانی؟ این هم یک دغدغه است. بلدی جواب بده و نمیتوانی از عالم محل میپرسی. ما نسبت به بچهها و اطرافیانمان مسئولیت داریم. یک استادی داشتیم میگفتند: با دو نفر بحث کنید یا علم داشته باشد، یا تقوا. علم و تقوا داشته باشد که عالی است. اگر علم داشته باشد، حرف نامربوط نمیزند. مرتبط با بحث حرف میزند. اگر تقوا داشته باشد حرف ناحق نمیزند. تو حرف حق میشنوی، یا به علمت اضافه میشود یا بر حقهایی که باید بشنوی اضافه میشود. بحث اینجا خوب است، لذا مباحثهی علما ساعتها طول میکشید. یک چیزهایی احیاء قلب میکند. یکباره از مردن به زنده بودن احیاء میکند. جاهایی داریم حضرت میفرماید: مجالس اهل علم را شلوغ کنید. اینقدر بنشینید که مجبور شوید دو زانو بنشینید. فشرده بنشینید و یاد بگیرید. اگر دیدید مجالس علما، مجالسی که در آن کلام اهلبیت گفته میشود، خلوت شد. نگاه کنید ببینید بیشتر رستورانها شلوغ است یا لباس فروشیها یا مجالس علما؟ از این شلوغی و بازخورد بفهمیم طلب ما چیست؟ دغدغهی چه چیزی جدی شده است؟ اگر به همین تناسب ارائه داشتیم، بردیم. انشاءالله خدا نیاز قلب سلیم و خواستها را در دلهای ما بیشتر کند.
شریعتی: امروز تازه فهمیدم که وقتی حضرت امیر فرمودند که پیامبر «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه» اصل طبابت همینجاست که دل و قلب ما را درمان کنند. انشاءالله همه زنده دل باشیم و ظرف دل ما مستعد و مهیای حقایق آسمانی باشد و بهترینها برای همه ما رقم بخورد. مجالس سیدالشهداء یکی از چیزهایی است که دل را زنده میکند. این هفته در مورد شخصیت میثم تمار صحبت خواهیم کرد… انشاءالله زیارت مشهد و امام رضا(ع) رزق و روزی همه ما شود. نکته قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: آیه ۱۴۶ سوره مبارکه انعام «وَ عَلَى الَّذِینَ هادُوا» بر یهودیان یک چیزهایی را خداوند حرام کرده، «حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ» گاو و گوسفند و بعضی قسمتهای بدنشان، اینها که در دین ما حرام نیست. واقعاً یکوقتهایی یک چیزهایی حرام است و یکوقتهایی حرام نیست. اگر بد است چرا خدا برای ما حلال کرده است؟ «ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ» این جزای آنها بود و آنها را به خاطر طغیانی که داشتند، محروم کردیم. طغیان در زندگی باعث میشود خدا آدم را از یک چیزهایی محروم کند که این آیه هم این را میفرماید. یکوقت میگوید: بچه تو را پارک نمیبرم، پارک بد نیست. چون خطا کردی من هم از پارک محرومت میکنم. بغی و طغیان باعث محرومیت میشود.
شریعتی: کتاب «شرح چهل حدیث حضرت امام (ره)» مدتهاست که با حاج آقای سعیدی شروع کردیم با نکاتی که حضرت امام در ذیل احادیث حضرات معصومین فرمودند، این هفته به حدیث سیام رسیدیم که در مورد قلب بود… در مورد شخصیت میثم تمار برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: شخصیت میثم تمار، چند صفت را در مورد ایشان خیلی زیاد بیان میکنند، یکی سخنوری است. کلامش در خدمت اهلبیت و در خدمت حق بود. لذا میگویند: کینهای که ابن زیاد اولین بار نسبت به میثم گرفت سر طرفداری او از جهت اقتصادی نسبت به میوه و ترهباری که آن زمان وجود داشت، کلامی گفت که ابن زیاد نتوانست جواب بدهد و جلوی همه ضایع شد و این کینه را از آن موقع در دلش گرفت. سخنوری در مورد حق، مفسر قرآن بود و به او مراجعه میکردند بالاخص چیزهایی که از پیامبر نسبت به اهلبیت(ع) آموخته بود. آیه رجس، تطهیر، تمام روایاتی که از پیغمبر نقل شده، خیلیها را میثم نقل میکند. راوی حدیث در صدر اسلام بود. به عنوان یک راوی موثق همه او را میشناختند و زبانش زبان روایی بود. خیلیها از این زبان ترسیدند و عاقبت شهید راه زبان شد. وقتی او را به نخل به دار زدند، زبانش را بریدند چون فضیلت علی را میگفت. خدایا ما را در راه علی(ع) و در بیان فضایل اهلبیت موفق کن.
شریعتی: «الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۶/۰۶
.






