آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ خوف از خداوند
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۸ ۱۰:۲۰آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ خوف از خداوند

آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ خوف از خداوند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برگشتهام امشب به خود از راه نشابور *** شیرین دلکم یک دو دهن شور بخوان شور
ای سوره اعراف من ای قبلهی هشتم *** در ظلمت من پنجرهای باز کن از نور
ای طوس تو میقات همه چله نشینان *** آبیتری از نور درخشان تری از طور
در حادثه موسای به هوش آمده ماییم *** سبحانک یا نور تر از نور تر از نور
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان عزیز و نازنینم، بینندهها و شنوندههای نازنینمان. هرکسی در هرجایی که هست انشاءالله همه ما زیر سایهی علی بن موسی الرضا باشیم، در ایام دهه کرامت و در ایامی که عید میلاد حضرت نزدیک میشود. انشاءالله خداوند متعال زیارت حضرت و توجهات حضرت را نصیب همه ما بکند. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. ایام پر برکت را تبریک میگویم. ایامی که خداوند فضل خودش را بر زمین فرستاد. امام رضای عزیز در ایران زمینی که نگین است. انشاءالله خداوند توفیق بدهد، شناخت و معرفت ما از این بزرگواران بیشتر شود و تابعیت بیشتری داشته باشیم.
شریعتی: چهل حدیث حضرت امام را مرور میکنیم، در هفته گذشته وارد حدیث بیست و نهم شدیم، نکاتی را در مورد صدق و کذب شنیدیم، یک جلسه در مورد ورع شنیدیم، آثار ورع را برای ما گفتند. امروز در مورد خوف و ترس صحبت خواهیم کرد.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، وصایای پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین(ع) بود و سفارشهای ویژه، سومین سفارش رسیدیم. «وَ الثَّالِثُ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى کَأَنَّکَ تَرَاهُ» از خداوند بزرگ بترسی. کما اینکه میبینی، مثل اینکه تو خداوند را از نزدیک میبینی. وقتی من در دلم یا در عالم عادی یک ترسی ایجاد میشود برای موقعی است که کسی دارد نگاه میکند. میترسم آبروی من برود، پلیس را ببینی، حواست را جمع میکنی. از دور میبینی اتوبان دوربین دارد، سرعت را کم میکنی. غیر مجاز نمیروی. رؤیت ما نسبت به آن فرد محترم یا دوربین باعث میشود عملکرد ما تغییر کند. از خدا بترس مثل اینکه داری خدا را میبینی. بله ما با چشممان خدا را نمیبینیم، لذا در روایات دیگر دارد شما خدا را نمیبینید، خدا شما را میبیند. آنجا حیاء کنید.
اگر آدم آگاه بود نسبت به خدا، خودش را در محضر خدا دید، این خوف هم حس میکند. واقعاً خدا ترسناک است؟ باید ترسید یا نه؟ جنس این ترس چیست؟ یکجا میگوید: انبیای الهی خدا ترس بودند. یکجا میگوید: «لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» بالاخره کدام یک؟ اینها فرق دارد. کسی که از خدا ترسید از غیر خدا نمیترسید. کسی که از غیر خدا ترسید دیگر از خدا نمیترسد. در بیان خوف حق تعالی سه جور اثر دارد. یکی از کمالات معنوی است. خوف از خدا داشتن یک کمال معنوی است. حضرت امام میفرماید: آدم از حیث معنوی وقتی خوف داشته باشد، یک پله بالاتر است. منشأ بسیاری از فضایل نفسانی است. فضیلتهای نفسانی را جذب میکند وقتی آدم ترس از خدا داشت، یکسری از فضیلتها را جذب میکند. وقتی ترس از مسیری داشتم، این مسیر ممکن است سنگلاخ داشته باشد، کفش خوب میپوشم. ممکن است تشنگی داشته باشد، آب برمیدارم. این ترس به این معنا، ترس از مسیری که داریم. پس یکسری فضیلتها را برای خودم جمع میکنم.
سوم از مصلحات مهمه نفس است. اصلاح میکند نفس را، اینجا خطاست، اینجا مشکل داری. هم آرایشی و هم پیرایشی است. هم اضافه میکند و هم کسر میکند. ترس از خدا یک استحمام کامل است. اندازه دارد و گاهی تذکر عذاب است. خدایی که بهشت و جهنم را خلق کرده است. خدایی که عذاب الیم را در قرآن گفته است. آنجایی که شیطنتهای نفسانی هست این خوف را کمرنگ میکند. خدا میبخشد اما «کَلِمَهُ حَقٍ یُرَادُ بِهَا بَاطِل» میشود با یک حقی باطل را اراده کرد. به امیرالمؤمنین گفتند: «ان الحکم الا لله» حکم فقط برای خداست! خدا میبخشد، خدا بزرگ است. تعادل خوف و رجاء را از بین ببرد. کسی روی بند راه میرود، یک چوب هم دستش است، شما میگویی: اینقدر من این آدم را دوست دارم الآن یک شمش طلا به او میدهم. این کج میشود میافتد! تعادلش را به هم ریختی. در خوف و رجاء تعادل به هم زدن با بهترین چیزها هم میشود. «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً» (اسراء/۸۲) میشود با آیه قرآن برای کسی خسارت ایجاد کرد.
من با خدا رفیق هستم، اینقدر از این ادعاها زیاد است. شیطان به همه زبانی هم مسلط است. یک قرائتی برایت قرار میدهد برای اینکه از مسیر خوف خدا تو را دور کند.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت *** نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
همین را میشود با یک قرائت شیطنت آمیز اینطور خواند:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟ نه! *** همین لباس زیباست نشان آدمیت
معنی ۱۸۰ درجه تغییر میکند. در قرآن تعادل در خوف و رجاء هست. یک طرفه شود خراب میشود. من اینقدر خدا را دوست دارم میخواهم چند رکعت نماز صبح بخوانم! من اینقدر کریم هستم دو به اضافه دو هشت میشود. این جهل شما نسبت به قاعده ریاضی است. خوف از خدا روش انبیای الهی بوده است. پیامبران الهی گریه میکردند، بالآخره خدا با گریه است یا با خنده است؟ این عدم تعادل داشتن و عدم فهم و ایجاد یک فهم ساختگی در ذهن، من از خدا یک چیزی در ذهنم بسازم و بپرستم و به آن افتراء بزنم، من به خودم بگویم: اینجا میبخشد، چنین میکند. فلانی این کار را میکند، ای بابا یک شب که هزار شب نمیشود. مگر خدا جهنم میبرد؟ یک مو بیرون باشد خدا اینطور است؟ به جای خدا تصمیمگیری و قضاوت میکنم، بهشت و جهنم را تقسیم میکنم و امضاء میکنم. هرجا از این حرفها شنیدیم، بگوییم: در قرآن و روایات هم داریم؟ نقطه تعادل را چه تعریف کردند؟
اهوال صراط، هولهایی که در صراط وجود دارد، آنجایی که از آدم حساب کشی میشود. عذابهای گوناگون جهنم برای ما ذکر شده است. قرآن برای تفریحات ماست یا تنبهات است؟ حضرت امام میفرماید: یکی از مسائلی که آدم را در مقابل حق هوشیار نگه میدارد احساس حضور در مقابل حق تعالی است. عالم محضر خداست. مؤمنین و متقین خودشان را با ترک نواهی، این حضور را حس میکنند. ترس دارند از اینکه یک چیزی خدای نکرده از آنها سر بزند. آدم با تقوا صفاتش این است. میگوید: آنجایی که خدا دوست ندارد، او را نمیبیند. ملاکم خدا دوست دارد و خدا دوست ندارد باشد. مجذوبین که به حق جذب شدند، به ترک توجه به غیر و انقطاع از غیر روی آوردند. به غیر توجه ندارند، از خودشان میترسند. میترسند که نکند دلم پرت شود و جای دیگر برود! کسی که خوابش میآید و پشت فرمان مینشیند، تنها هم بنشیند باز هم میترسد. لذا استغفار در مورد انبیای الهی، از ذنوب نیست به معنای گناه، آنها معصوم هستند. استغفار از این چیزهاست، اولیاء و کُمَّل به سبب غیریت و نفی علانیت است. اینکه غیر از خدا چیزی را در عالم نبینند. لذا بسیاری از استغفاراتی که انبیاء و پیامبران الهی دارند، این است که اصلاً کاری که در دنیا میکنند، توجه به غیر خداست، اگرچه در مسیر خداست اما جذبه الهی نیست. همین که حضور دیگران را احساس میکنند. از خدا میخواهیم برای ما ایجاد کند و خوف و ترس ما از خدا باشد.
چند مورد ویژه از خوف بگویم. امام باقر(ع) فرمود: «تَحَرَّزْ مِنْ إِبْلِیسَ» از شیطان هم بترسید، خوف از خدا یکی از زیر مجموعههایش حیاء کردن از خداست، از شیطان هم بترسید، حواسش جمع است اگر حواس ما پرت باشد. «بِالْخَوْفِ الصَّادِقِ» واقعاً بترسید. «وَ إِیَّاکَ وَ الرَّجَاءَ الْکَاذِبَ» امید، رجاء کاذب، الکی امیدوار باشی. خدا میبخشد بیخودی! دلیل هم داری؟ شرایط توبه را رعایت کردی که میگویی توبه کردم؟ دلت پر از شوق گناه نیست. بعضی گناه میکنند و دلشان پر از شوق گناه است. «من استهزء بنفسه» طرف خودش را مسخره کرده، یکی همینجاست. اینطور که میگویی خدا میبخشد و بهشت و جهنم را برای خودت تقسیم کردی، ببین خدا اینطور هست یا داری افتراء به خدا میبندی؟ یهود همینطور بود، در سوره بقره داریم که میگفتند: ما با خدا عهد داریم، خدا با ما چنین است. چه وقت از خدا عهد گرفتید که خدا خبر ندارد؟ به عالم دین و متون دینی مراجعه کنید.
خشیت و ترس از عذاب خدا «الْخَشْیَهُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ شِیَمُ الْمُتَّقِینَ» شیمَ یعنی خلق و خو، شالودهی مؤمن اینطور است که دائماً با ترس است و جزء وجودش شده است. اهل تقوا چنین هستند. امام صادق(ع) ریشهی این نترسیدن از خدا را نشناختن خدا میدانند. کسی که خدا را شناخت، میترسد. کسی که بهشت و جهنم را فهمید، میترسد. کسی که خداترس شد دل از دنیا میکند. فهمید مسیری که میرود خطرناک است. کسی که خداترس شد و عذابهای الهی را دانست، کسی که هم خیر خدا را دانست که چطور میرسد و هم دانست جایگاه عذاب الهی چیست، تعادل را حفظ میکند.
«المؤمن بین المخافتین»مؤمن بین دو ترس است. «صدق رسول الله» خدا از رحمتش دور کند آنهایی را که سد عن سبیل الله شدند. در قم، در مصادر بحارالانوار کار میکنیم، وقتی نگاه میکنیم مرحوم مجلسی ذکر میکند فلان کتاب از فلانجا، میبینیم سند را پیدا نمیکنیم. سوزانده شده در کتاب سوزیها و قصههای تاریخی و کتاب نیست. اینها روایات و سندهای علمی ما با خون دل به ما رسیده است. چطور اینها را منتقل کنیم به اطرافیان و نسل بعد، اینها سلیقه دینی نیاز دارد. اینکه اینطور با خون دل به ما رسیده را درست منتقل کنیم.
پیامبر(ص) میفرماید: یکی از زمان گذشتهی خودش، نمیداند خدا گناهانی که کرده را آمرزیده یا نه؟ خدا عبادتهایی که کرده را آمرزیده یا نه؟ مخلوط با ریا و شرک بوده است. خدایا از گناهان و ثوابهایمان استغفرالله، خوف دوم از عمری است که برایش باقی مانده است. بین دو خوف گذشته و آینده است. گذشته را چه کردم؟ خدایا در آینده بنده تو هستم؟ اولین نگرانی امیرالمؤمنین در زمان احتضار پیامبر اکرم(ص) این بود که حضرت بشارت میدهند و شهادت امیرالمؤمنین را میگویند، اولین سؤالشان این است که آیا دین من در آن لحظه پابرجا هست؟ ترس تا آن زمان بر پا برجا بودن صراط مستقیم است. این را باید یاد بگیریم. لذا یکی از جاهایی که خوب شیطان زمین میزند اطمینان نسبت به آینده است. شیطان و تو! ما پرونده شیطان را بستیم و کنار گذاشتیم. آقا من مسجدی شدم، ریش و انگشتر دارم، دیگر شیطان سراغ من نمیآید. شیطان سراغ همه میرود! اگر قرار بود سراغ کسی نیاید سراغ پیامبران الهی نمیرفت. اینقدر روایت داریم که شیطان سراغ همه رفته است. از هیچکس هم نا امید نمیشود. آخرین کسی که از انسان نا امید میشود، شیطان است. تا لحظهای که جان به گلویش میرسد سراغش میآید. قصهی برصیصای عابد را شنیدهاید که در لحظه آخر طناب دار را به گردنش انداختند، گفت: اینجا هم میتوانم نجاتت بدهم. گفت: چطور؟ گفت: به من سجده کن نجاتت میدهم. گفت: چطور سجده کنم؟ گفت: با چشمهایت سجده کن! چشمهایش را بست او را بالا کشیدند. دروغگو هم هست. محل امن وجود ندارد! هم نسبت به گذشته و اینکه خداوند گذشته را ببخشد و خوف در دلت باشد، هم نسبت به آینده اطمینان پیدا نکنی.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خَیْرُ الْأَعْمَالِ اعْتِدَالُ الرَّجَاءِ وَ الْخَوْفِ» باید خیر باشد و اعتدال داشته باشد. دارو برایت درست میکنند، پنج واحد فلان چیز را بریز و ده واحد فلان چیز را بریز. نمیشود بگویی: آقا من میخواهم از این دارو زیاد بخورم. یک شبه خوب شوم. این سم میشود! همه داروهای عالم سم هم هستند. اگر میزان را رعایت نکنیم سم میشود. دارو بودن یا کشنده بودن به ماهیت خود شیء نیست، به اندازه مصرف آن است. خوف و رجاء همین است. لذا در روایات داریم یکطوری به خدا امید داشته باشید، گویی هیچ گناهی انجام ندادید. طوری از خدا بترسید، گویی هیچ بخششی در کار نیست. تعادل خیلی سخت است. پیروی از اهلبیت و تفکر نیاز دارد. جاهایی که شیطان سراغت میآید باید در دهانش بزنی. میخواهد گناهی را برایت ساده کند، استصغار داشته باشد، یک معصیت را برایت کوچک کند، اینجاها زود بزن برود. امام صادق(ع) فرمود: عبد مؤمن نمیشود، «لَا تَکُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَکُونَ خَائِفاً رَاجِیاً» ایمان به غیر از خوف و رجاء با هم اتفاق نمیافتد. «حَتَّى تَکُونَ عَامِلًا لِمَا تَخَافُ وَ تَرْجُو» خائف و راجی هم اتفاق نمیافتد، مگر اینکه براساس خوف و رجاء عمل کند. براساس خوف چطور عمل میکنیم؟ زود شروع میکنیم خدایا میترسم از چیزهایی که قرار است بر سرم بیاید. فضیلت جمع میکنم برای اینکه از مسیر خوف دارم. رجاء چیست؟ امید دارد خدا بهترین را به او بدهد. دنبال فضایل میرود. عملکرد او براساس خوف و رجاء است. شیطان یک جایی در رجاء سراغ آدم میآید، میگوید: خدا میبخشد ولش کن. یکجایی در خوف میآید. میگوید: آب که از سر گذشت، چه یک نی، چه صد نی! این حرفها برای آدمهای خوب است، تو که میدانی قعر جهنم هستی! میخواهد مرا از توبه منصرف کند. «صد بار اگر توبه شکستی باز آ» اینجا رجاء باید بیاید خوف را خراب کند. خوف نابجا و خوفی که شیطان در دل ما وارد میکند. حواسمان باشد که اگر تعادل شد، توبه و عمل صالح هم دارد. مثل دو بال است که آدم را به سر منزل مقصود میرساند.
امام صادق(ع) فرمود: «الْخَائِفُ مَنْ لَمْ تَدَعْ لَهُ الرَّهْبَهُ لِسَاناً یَنْطِقُ بِهِ» (تحف العقول/ص۳۶۲) زبانش بند میآید کسی که خائف باشد. اولین علامت کسی که خوف خدا را دارد این است که زبانش تحت کنترل خودش است. همینطور هر حرفی را به زبانش بیاید، نمیگوید. اگر کسی را میخواهیم ببینیم که خوف از خدا ندارد، یا میخواهیم خودمان را بسنجیم که فلانی درست شدی یا نه، نگاه کن ببین زبانت چقدر کار میکند. همینطور پشت سر فلانی حرف میزنی یعنی خداترس نیستی. در مورد احکام شرعی این اتفاق میافتد. بعضی مواقع همینطور نظر میدهد. حلال است، حرام است، چنین و چنان است. در مجلسی که سه چهار پزشک نشستند، بگویند: در مورد سرماخوردگی چه پیشنهادی دارید؟ جلوی پزشکها حرف نمیزنیم. اما یک جایی که بدانیم کسی اطلاعات ندارد، پزشک میشویم و نظر میدهیم و طبابت میدهیم. اگر زبانت از خوف خدا بند آمد، حضرت آیت الله جوادی آملی در مورد یک مطلب یک آیه قرآن میآورند و میگویند: شاید اینگونه هم بشود گفت، اینگونه به نظر برسد. فلانی هم در کتاب این را نقل کرده است. اینقدر در استناد دادنها احتیاط میکنند، خیلی حساب شده هست. آنوقت بعضی به راحتی نظر میدهند که اینجا چنین بوده است. قرآن اینطور نازل شده است. در محضر خدا هستیم، احتیاط کنیم.
«إِذَا خِفْتَ الْخَالِقَ فَرَرْتَ إِلَیْهِ، إِذَا خِفْتَ الْمَخْلُوقَ فَرَرْتَ مِنْهُ» اگر از خالق ترسیدی، به طرف او فرار میکنی. اگر آدم خدا ترس شد، «اللهم انی اعوذ بک» خدایا به تو پناه میبرم، اما اگر از مخلوق خدا ترسیدی، از او فرار میکنی و طرفش نمیروی. حضرت یک راهکار میدهد که حواستان باشد، از خدا بترسید ولی بغل خودش بروید. راهکار را خودش میدهد. این ولایت پدر و مادر را خدا قرار داده برای اینکه شما طعم ولایت دنیایی را بچشید. یکوقت بچهای کار خطایی میکند، وقتی میگویی: چرا این کار را کردی؟ یکباره در آغوشت میآید. به خودت پناه میآورد. خیلی چیزها را باید از بچهها یاد بگیریم. خدایا گناه کردیم، خطا کردیم و آلوده هستیم، خدایا عمر ما تلف شد، خودت بهترین جبران کننده هستی. هیچ امیدی به غیر تو نداریم!
امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ خَافَ اللَّهَ، أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» اگر کسی از خدا ترسید، همه از او میترسند. اگر ترسمان از خدا بود، دیگر تمام امتها از ما میترسند. خودت را به خدا وصل کردی. اگر کسی از خدا نترسید، خدا کاری میکند که او از همه چیز بترسد. از فنای خودش و از بین رفتن مالش میترسد. دائم دلهره دارد. با یاد خدا دل آرام میشود. اگر امتی از خدا ترسید و از غیر خدا نترسید، محکم میشود. آنوقت شهادت برایش افتخار میشود. اگر خدا ترس بودیم و از خدا ترسیدیم، خدا کمک میکند. این قاعده الهی و ناموس هستی است. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»
«مسکینٌ ابن آدم» بیچاره آدمیزاد، بدبختیهای آدمیزاد است. امام صادق فرمود: بیچاره است. «مِسْکِینٌ ابْنُ آدَمَ لَوْ خَافَ مِنَ النَّارِ کَمَا یَخَافُ مِنَ الْفَقْرِ لِأَمْنِهِمَا جَمِیعاً وَ لَوْ خَافَ اللَّهَ فِی الْبَاطِنِ کَمَا یَخَافُ خَلْقَهُ فِی الظَّاهِرِ لَسَعِدَ فِی الدَّارَیْن» (مجموعه ورام/ج۲/ص۱۱۲) اگر کسی، بنی آدم، از آتش جهنم میترسید همانطور که از فقر میترسید، هم از آتش جهنم ایمن بود و هم از فقر ایمن بود. همین که فقر وجود دارد برای این است که بعضی از آتش جهنم نمیترسند. خدا ترسی نیست. نمیترسد سر فلانی کلاه میگذارد. نمیترسد دروغ میگوید، نمیترسد در فلان موقعیت دولتی هست. موقعیت کاسبی هست و هرجا هست، گرانفروشی میکند و دروغ میگوید و جا به جا میکند. اختلاس میکند، خداترسی نیست. فقر ایجاد میشود، به ازای هزار میلیارد اختلاس، اینقدر آدم هم برایشان فقر ایجاد میشود. اگر خداترسی بود این فقر نبود. بعضی چیزها شاه کلید است. یعنی اگر ما تبلیغ دینداری و خداترسی کردیم، دیگر این اتفاق نمیافتد. حضرت میفرماید: یک جایی اگر یک ثروت انباشته دیدید، دنبال جایی بگردید که یک فقری جای دیگر ایجاد شده است. از یک جیبی آمده تا به یک جیب دیگر رسیده است.
گاهی سوء مدیریت هست، حسن معاش نداریم، بگردید یک جایی یک خطایی در معاش دارید، یک منبع آب بزرگی است که سوراخ دارد و آب خالی میشود، باید بگردی سوراخ را پیدا کنی. یک جاهایی پیدا نکردیم، اشتباهاتی که در خرج کردن داریم، نگاه کنیم کسانی که وضعیت مالی خوب دارند چه میکنند؟ خیلی با صداقت وضعیت مالیشان خوب شده است. راهش را یاد بگیریم. بعضی مواقع آدم مظلوم واقع میشود و مالش را میخورند. بعضی مواقع اتفاقی میافتد که سر کارگری حق کسی را خورده است، اینها هم هست اما اگر همه را گردن دیگران انداختی، چیزی برای جبران خودت باقی نمیماند. فکر نمیکنی در این موقعیت چه کنم. اگر قرار هست ده واحد فقیر باشم، هشت واحد فقیر باشم، دو واحد کمتر باشم. خیلی از جاها بی حساب و کتابی که هست در محاسبات اقتصادی، خودشان باعث گرفتاری خود شدند.
رسول الله(ص) فرمود: دو ترس و دو امنیت خداوند با همدیگر برای بندگانش فراهم نمیکند، اگر در دنیای خودش، خودش را از من ایمن بداند، ترس نداشته باشد، در روز قیامت هراسان قرار میدهم. کسی که خوف خدا را در این دنیا نداشت، خوف و ترسش در این دنیا زیاد است. اما اگر در دنیا خوف خدا داشت، در آن دنیا ایمن است. ایمنی این دنیا را میخواهی یا آن دنیا را؟ حواست باشد سرت کلاه نرود، «إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ» (بحارالانوار/ج۲۰/ص۱۶) شیطان اولیاء را میترساند. شیطان میترساند، میخواهی به دیگری کمک کنی، امسال اگر اجاره را بالا نبرم، خودم چه کنم؟ تو بالا نبر، دیگری هم نمیبرد. فرهنگ میشود و قیمت پایین میآید. اگر همه این کار را کردیم، فرهنگ سازی میشود. سبقت در کار خیر گرفتی. کسی که اولین ظلم را کرد، لیاقتش در عذاب از همه بیشتر است. چون ساختار شکنی کرد. اگر من قیمت را بالا بردم، دیگری به من نگاه کرد، همه اینطور هستند، چون یک نفر اگر این کار را کرد، میگوید: همه اینطور هستند. تا خودمان به هم رحم نکنیم اتفاقی نمیافتد. دنبال اتفاق کثیر نباشیم، خدا که قرار است به ما رحم کند. بگذارید به همدیگر رحم کنیم و از خدا نتیجه بگیریم.
شریعتی: خوشا به حال آنهایی که ثمرهی ایمانشان ترس از خدا و خشوع از اوست و انشاءالله همین ترس ما را برساند به آنجایی که باید برسیم. خوش به حال مردم ایران که زیر سایهی دسته گلهای حضرت موسی بن جعفر هستند، از حضرت معصومه در قم گرفته تا شیراز حضرت شاهچراغ و احمد بن موسی و حضرت صالح بن موسی که این هفته در مورد این شخصیتها صحبت میکنیم. چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات را هم به این بزرگواران هدیه کنیم.
اشاره قرآنی را بفرمایید و از دهه کرامت برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: «وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً» هرچیزی که از خیر انجام بدهی، خدا میبیند و جزا میدهد و نسبت به آن عالم است. یکوقت نسبت به چیزی علم داریم ولی نمیتوانیم کاری کنیم. علم خداوند فرق میکند، خدا وقتی عالم است یعنی میتواند جزایش را هم بدهد. حواسمان به خیر رسانی به دیگران باشد، در وصیتنامه بزرگان هست که فرمودند: اگر تمام زندگیتان را صرف خیر رسانی به دیگران کردید، ضرر نمیکنید. بزرگترین خیرخواهی ما میشود هدایت معنوی دیگران باشد. یک روایت به کسی یاد بدهیم، یکوقت خدمت به معنویت و دانش است، یکوقت دیانت مردم است. یکوقت خدمت به جسم است و یکوقت خدمت مالی است. بی تفاوتی بزرگترین درد است. درد بی دردی دوایش آتش است! حواسمان باشد نسبت به مردم بی درد نباشیم. انشاءالله خدا این خیر را به همه ما بدهد.
انشاءالله خدا زیارت امام رضا(ع) را قسمت همه ما بکند. زیارت حضرت معصومه(س) که این کلمه معصومه، صفت را امام رضا(ع) برای حضرت گفتند. این مسألهای که زیارتها چه اثری روی ما دارد و اینکه این مشاهد شریفه که برای زیارتش میرویم و علما و بزرگان به زیارت مدام در اینها مقید بودند، یک اثری در ما میگذارد. مجاورتها روی ما اثر سنخیت میگذارد. هرچقدر بیشتر کنار اینها باشیم و خودمان را در معرض این نور قرار بدهیم، حال و هوای ما عوض میشود. موقعی که شما وارد حرم حضرت رضا میشوی، با حضرت حرف میزنی، خودمانی با او حرف میزنی، از گذشتهات عذرخواهی میکنی، از عدم وفای به عهدی که داشتی، موقعی که سبک بیرون میروی حال و هوایت فرق میکند. از خاصیت زیارت امام رضا سبک شدن است. در زیارت امامزادهها هم این اثر هست. سفرهای خودتان را برنامهریزی کنید. حتماً به زیارت بروید، در روایات داریم که اهلبیت(ع) بعد از شهادتشان دستشان بازتر از زمان حیاتشان است. نیاز به باور و عملکرد دارد. خدایا زیارت آنها را به کرّات نصیب ما بکن و روزی باشد که دیگر زیارت اولی نداشته باشیم.
قرار بر این بود که چشم و گوش و قلب ما امام زمانی باشد. اگر نگاهت به مسیر، مسیر خداپسندانه بود، مسیری که امامش امام زمان است. امام تو یکسری راهکارهایی را برای تو روشن میکند، اگر مسیر تو امام زمانی شد، هر موقع بالا را نگاه میکنی میبینی امام زمانت به تو لبخند میزند. دوست دارم که آنطور که من دوست دارم زندگی میکنی. اگر در مسیر تاریکی رفتی، دیگر آنجایی که امام چراغ انداخته نگاه نکردی، منتظر لبخند امام زمانمان نباشیم. انشاءالله امام زمان به زندگیهای ما لبخند بزند و پروندههای ما وقتی به دست حضرت میرسد، حضرت مباهات کنند و بگویند: این شیعه ماست. خدایا به چشم ظاهر و دنیای ظاهرمان نصیب ما کن که امام زمان را ببینیم و از اعوان و انصار حضرت باشیم. «اللهم عجل لولیک الفرج»
شریعتی:
در خرابات دلم خانهی آبادی هست *** تا که بر روی زمین صحن گهرشادی هست
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۴/۱۹
.






