آرامش در زندگی؛ حدیث۲۸؛ لقاءالله
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۸ ۱۵:۰۰آرامش در زندگی؛ حدیث۲۸؛ لقاءالله

آرامش در زندگی؛ حدیث۲۸؛ لقاءالله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
گرچه شبیه وضع شهر خود وخیمیم *** ما همچنان پابند آن عهد قدیمیم
تهران اگرچه مثل مشهد، مثل قم نیست *** ما هم کنار سفرهی شاه کریمیم
عطر گلابش را گرفتیم آنقدر که *** در پیچ و تاب زلف او همچون نسیمیم
گفتند او باب الحوائج بوده و هست *** ما همچنان محتاج جنّات النعیمیم
ضامن شده امشب برات کربلا را *** از چه دگر در غصه، در امید و بیمیم
ما را از این پس کربلا رفته بدانید *** ما زائران حضرت عبدالعظیمیم
شریعتی: سلام میکنم به سید جلیل القدر، محدث بزرگوار، فقیه عالیقدر، امامزادهی واجب التعظیم حضرت عبدالعظیم حسنی که امروز سالروز وفات ایشان و سالروز وفات سیدالشهداء حضرت حمزه عموی گرامی پیغمبر است. امروز را به همه دوستان عزیزم، بینندهها و شنوندههای نازنینمان تسلیت میگویم. به همه شما سلام میکنم و امیدوارم خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: در خدمت چهل حدیث امام خمینی هستیم. با احادیث نورانی که امروز به حدیث بیست و هشتم خواهیم رسید. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: حدیثی از احادیث چهل حدیث امام خمینی(ره)، خیلی زود گذشت و خیلی خوش گذشت. انشاءالله خداوند انس ما را با این احادیث بیشتر کند. آدم وقتی کلام اهلبیت را میشنود دلش به کلام اهلبیت آرام میگیرد. دلش آرام میگیرد از چیزی که از سبب متصل ارض و سماء صادر میشود و این با حرفهای معمولی خیلی فرق میکند و آموزههایش در انسان خیلی شیرینتر است. از خدا میخواهم عمر ما را با نام و یاد اهلبیت مستدام نگه دارد و کلمات آخر ما را نام حضرات اهلبیت قرار بدهد.
شخصی نزد امام صادق آمد و سؤال کرد. «مَنْ أَحَبَ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَ اللَّهُ لِقَاءَهُ» کسی که دیدار خداوند را دوست دارد، خدا هم دیدار او را دوست دارد، «وَ مَنْ أَبْغَضَ لِقَاءَ اللَّهِ أَبْغَضَ اللَّهُ لِقَاءَهُ» کسی هم که بغض دارد و بدش میآید، خدا هم از لقاء او بدش میآید. آیا اینطور هست یا نیست؟ حضرت تأیید فرمودند. دوباره سؤال کرد: «قُلْتُ فَوَ اللَّهِ إِنَّا لَنَکْرَهُ الْمَوْتَ» ما از موت کراهت داریم و خوشمان نمیآید. «فَقَالَ لَیْسَ ذَلکَ حَیْثُ تَذْهَبُ» اینطور نیست که فکر میکنی. تو گفتی لقاء الله همان مرگ است و من هرچه فکر میکنم نسبت به این کراهت دارم. «إِنَّمَا ذَلِکَ [ذَاکَ] عِنْدَ الْمُعَایَنَهِ» این مسأله هنگام معاینه است. معاینه، منظور دیدن مرگ است. درواقع حضرت یک تصویری کردند و یک کوری و نابینایی در دنیا برای ما وجود دارد که نسبت به زمان مرگ سنجیده میشود. ما در زمان دنیایمان خیلی چیزها را محو میبینیم. چرا طرف عمل صالحش را به تأخیر میاندازد و انجام نمیدهد؟ چرا گناه میکند؟ چون اثرش را واضح نمیبیند. نسبت به جهنم و بهشت اعتقادش خراب است. صالح و غیر صالح بودن عمل را درکی ندارد. اما در لحظه مرگ معاینه است و چشم باز میشود. آن زمانی که یک قرعه کشی انجام میدهد، در یکی جایزه هست و در یکی جایزه نیست، همه دلهره دارند اما موقعی که باز میشود، آن کسی که به اسمش درآمده خوشحال است. آن کسی که به اسمش درنیامده ناراحت میشود. این برای لحظه باز شدن است. لحظه مرگ چشم همه باز میشود. مؤمن و کافر چشمشان باز میشود. اما یکی خوشحال میشود و یکی ناراحت است. و آن چیزی که میبیند دروغ نیست و واقعیت است. خودت میبینی نمیتوانی چیزی را انکار کنی. آن موقع که دهان بسته میشود، نمیتوانی بگویی: اینها که کارهای من نیست. اینها همیشه با تو همراه بودهاند. این اخلاق تو، بداخلاقی که داشته با تو بودند. تو میخواستی اینها را نبینی. تعفن بداخلاقی هست و بینی تو الآن باز شده است. خوبیها و خیرها با تو بوده و توجه نداشتی، الآن میبینی چه نتایجی دارد. عملکرد من چه حالتهایی برایم ایجاد کرده است. این اوج تقواست که امیرالمؤمنین در خطبه متقین میفرماید: متقین در دنیا بهشت و جهنم را میبینند و در آن زندگی میکنند. چشمشان زودتر از موعد باز شده است. لذا لذت میبرند، از عمل خیرشان لذت میبرند و شوق در عبادت دارند. انشاءالله نسبت به زشتیها هیچ هوسی برای انجامش پیدا نکنیم.
حضرت میفرماید: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا رَأَى مَا یُحِبُّ [عَایَنَ الْمَوْتَ] فَلَیْسَ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ [یُقْدِمَ عَلَى اللَّهِ]» وقتی میبیند آن چیزی که دوست دارد، لحظه مرگ چشمش باز میشود و میگوید: وای چقدر نعمت، چقدر خوشی و خوبی هست، آنوقت هیچ چیزی برایش محبوبتر از این نیست که نزد خدا برود. «وَ اللَّهُ یُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ هُوَ یُحِبُّ لِقَاءَ اللَّهِ حِینَئِذٍ» خدا دوست دارد او بیاید لقائش را داشته باشد و او هم دوست دارد لقاء خدا را. «وَ إِذَا رَأَى مَا یَکْرَهُ فَلَیْسَ شَیْءٌ أَبْغَضَ إِلَیْهِ مِنْ لِقَاءِ اللَّهِ» وقتی آن چیزهایی که کراهت دارد، یک آدم چشم باز میکند میبیند همه بدیهایی که با آن بود، حالا بیرون آمد. آنوقت هیچ چیزی به اندازه لقاء الله برایش تلخ نیست. «وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ لِقَاءَهُ» خدا هم از لقاء این بنده بدش میآید. خداوند میفرماید: من در هیچ چیزی تردید ندارم، الا در یک چیز، از کسی که دوست دارد در دنیا زندگی کند و من برای او بعد از مرگش چنان چیزی را آماده کردم که خیر اوست. او میخواهد در دنیا بماند، من میخواهم جانش را بگیرم که نزد من بیاید. من لقاء الله برایش آماده کردم، او به محبت حیات دنیا دعا میکند بماند، من میخواهم دعایش را مستجاب کنم که در دنیا بماند. از طرفی هم دوست دارم او بیاید که بهتری برایش آماده کردم. تردید در چیزی نکردم الا به این دو تا. یعنی این بنده آرزو میکند که بماند، در حالی که من میدانم چه برایش آماده کردم. لذا امیرالمؤمنین در خطبه متقین میفرماید: « شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ» اصلاً اینها روحشان در بدنشان به واسطه شوقی که از ثواب رسیدن خیر آنچه که در دنیا داشتند، یک لحظه نمیماند.
خیلی خدای مهربانی داریم که چیزهای خوبی برای ما گذاشته است. منتهی یک ذره چشم ما باید باز شود. اینها هرکدام امتحان است و انشاءالله خدا بخواهد از این امتحان پیروز بیرون بیاییم. اما متن حدیث، اینجا حضرت امام میفرمایند: راوی موت را ملازم با لقاء الله تصور کرده، گفته: کسانی که لقاء الله را دوست دارند چرا از مرگ بدشان میآید، گفته: مرگ همان لقاء الله است که اینجا امام صادق(ع) برایش تفکیک میکند. لحظهی موت لحظهی معاینه است. چشمت باز میشود و حالا اگر آنجا اهل صلاح و فلاح بودی دوست داری نزد خدا بروی، اگر نبودی به لقاء میرسی. لذا برای بعضی از اولیاء الله، لحظه مرگ هم برایشان تغییری ایجاد نمیشود. آنها در عوالم خودشان به این چشم بازی رسیدند لذا مرگ برایشان کشف تازهای نیست. همان چیزی که در مسیر زندگی، حتی در عملکردها از علما سؤال میشود، اگر به شما بگویند: دو روز دیگر میمیری، میگوید: همین کارهایی را میکنم که همین الآن میکنم. یعنی تکلیف همان است که انجام میدهد. یقین به حالت مرگش دارد، به اینکه عملکردش الآن درست است. انشاءالله ما هم اینطور باشیم که در مسیرمان بگوییم آقا اگر به ما خبر دادند تغییری در زندگی ما ایجاد نمیشود. داریم همان مسیری را میرویمک که رضایت خدا در آن هست.
باز در لقاء الله و کیفیت آن حضرت امام میفرماید: اینکه من لقاء الله را تصور کنم که چیست یعنی باید به کنه ذات الهی پی ببرم، این امکان ندارد. در مورد هیچ نبی مرسلی این مسأله نیست. شناخحت یک مفهوم اندازهای است. من میگویم: درس خواندم، ده گرفتم. پانزده گرفتم، بیست گرفتم. هرکس به اندازه خودش، این شناخت است که باعث لقاء میشود. لذا خداشناسی را اینقدر علما و بزرگان ما پیشنهاد میکنند. اینکه بیایند در خداشناسی صفات خدا را پیشنهاد میکنند. بدان که خدا رزاق است، بدان که خدا بصیر بالعباد است. تو را میبیند و برای بندههایش خیر میخواهد. اینها همه خروجی دارد. یعنی راضی میشوی به آنچه خدا برایت در نظر گرفته است. اگر بدانی خدا حکیم است میگویی: خدایا راضی هستم به رضای تو. اگر بدانی خدا خیر بندههایش را میخواهد، میگویی خدایا این خیر من است. اگر بدانی وقتی مصیبتی میآید، تو میگویی: خدایا تو داری مرا در این دنیا پاک میکنی. خدایا از عمل خودم است که این مسأله هست. خدایا این یک امتحان الهی است، تلاش من در اعتراض به تو نیست، تلاشم در این است که از این امتحان پیروز بیرون بیایم. این روش اولیای الهی است. در بحث امتحانات تلاششان در پیروزی است نه اشکال تراشی و اعتراض به خدا. خدایا از این امتحان پیروز بیرون بیایم و همیشه در اوج سختیها هم شاکر باشم. این سخت است اما چیزی است که دین به ما میگوید. اندازه شکر خودتان را بسنجید. تمام مصائب ما را جمع کنند اندازه حضرت ایوب(ع) نمیشود. انبیای الهی آمدند برای ما اسوه باشند. این شکرها «لازیدنکم» دارد. شکر که کردی انشاءالله خدا بهترین را به تو میدهد.
حضرت امام بسیار با مناجات شعبانیه مأنوس هستند. «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» خدایا از همه قطع شوم و به تو وصل شوم. دل از همه ببرم و به تو وصل شوم. دلی که در گرو دیگران بود، نمیتواند پرواز کند. دنیا همین چسبندگیها را برای آدم دارد. معاینه که پیش میآید آدم میبیند چسبها واقعی نبود. محبتهای دنیا واقعی نبود. چیزهایی که برای من بود، برای من نیست. سند خانهات هم در وقت مرگ اعتبار ندارد. وقتی رفتی دیگر برای تو نیست. یکوقت به دوستان گفتم: تمام معاملات ما رضایت نیاز دارد. اما مرگ تنها معاملهای است که رضایت هم نیاز ندارد. وقتی مردی، مال و ماشین و خانه و همه بدون رضایت پخش میشود به کسانی که ممکن است راضی نباشی ولی پخش میشود به همان نسبت قانونیاش هم پخش میشود. خدایا همین جا از اینها ببرم و دلم با آنها نباشد، کار و تلاش بکنم اما دلم با تو باشد! من در میان جمع و دلم جای دیگر است!
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِک» خدایا به عذابت صبر میکنم، «فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِک» خدایا چطور به چشم برگرداندن تو و قهرت صبر کنم؟ این را امیرالمؤمنین میگوید. یکوقت پدر بچهای را دعوا میکند و پشت دستش میزند و یکوقت میگوید: دیگر دوستت ندارم. این خیلی برای بچه سنگین است. روی برگرداندن الهی، خدایا برای آنها که غضب کردی. برای کسی که معرفت و دوستی و زیبایی لقاء را میفهمد، این سخت است. آنوقت اینجاست که مرگ برایش شیرین میشود. اینجاست که حضرت میگوید: فزتُ، راحت شدم. از دست مردم و بی وفایی آنها راحت شدم. در روایت زیاد داریم «ما رأیت شیئاً الا و رأیت الله معه و قبله و فیه» یا «لم اعبد رباً لم اره» خدایی که ندیدم را عبادت نمیکنم! این رؤیت معلوم است رؤیت با چشم نیست. اگر بقیع مشرف شوید، آنجا بعضی را گذاشتند و فارسی هم صحبت میکنند. میگویند: خدا در روز قیامت دیده میشود. مثل نوار همینطور تکرار میکنند. میگویند: خدا در روز قیامت دیده میشود. یکوقت به طلبهها گفتم: بروید بگویید اگر دیده میشود، میشود نیشگون هم گرفت!؟! دیدن اثرش چیست؟ وقتی ما چیزی را میبینیم نسبت به آن واکنش نشان میدهیم. وقتی من چشمانم را ببندم و مستقیم بروم به دیوار میخورم. از این پله زمین میخورم. اما وقتی پله را میبینم، حواسم هست پایم را درست میگذارم. دیوار را میبینم به آن نمیخورم. گرما و سرما را با دستم حس میکنم. وقتی چیزی گرم است، دستم را میکشم. احساس ما عملکرد ما را تغییر میدهد. اگر من دیدم مانع را میایستم. دیدن و لقاء و اینکه رؤیت آدم نسبت به خداوندی که ناظر است و تمام صفات را دارد، یکسری عملکردها را در ما زنده میکند. چرا در دوربین مخفیها، دوربین مخفی قرار میدهند؟ چرا سه پایه نمیگذارند همان وسط دوربین بگذارند؟ باید مخفی باشد. وقتی مخفی است عملکرد طرف طور دیگری است. وقتی دوربین را میبیند عملکرد طور دیگری است. عملکردهای ما اگر دیدیم خداوند بصیر بالعباد است، عالم محضر خداست، عملکردهای ما فرق میکند. پس همان نگاهی که ما میگوییم: چرا ما از مرگ حرف بزنیم؟ ما زنده هستیم، چرا از مرگ حرف بزنیم، چرا از فردا حرف بزنیم؟ اتفاقاً امروز باید از فردا حرف بزنیم. بدانی عملکرد امروزت چه تأثیری در فردای خودت دارد؟ آقا پنجاه سالگی آزمایش میدهم ببینم چه مشکلاتی دارم؟ امروز باید بفهمی چطور باید غذا بخوری که پنجاه سالگی آن بیماری را نداشته باشی.
سبک زندگی امروز من وابسته به فهم زندگی فردای من است. بدانم که فردا چگونه زندگی خودم را رقم میزنم. با مرگ زندگی کردن، اصل زندگی است. لذا اصل پویاست، اینکه امروز غربیها میگویند: هرچه از یاد مرگ غفلت داشته باشی، امید به زندگی بالاتر میرود. این با غفلت است. مثل اینکه بگویی: گاز بده برو، نمیدانی عاقبت این تند رفتن تو یک نتیجهای دارد. اما یاد مرگ در دین ما، علامت امید به زندگی و علامت نحوه امیدوار زندگی کردن است. زندگی خودت را تباه نمیبینی. وقتی یاد مرگ میکنی میبینی لحظه لحظهاش دارد برای شما محاسبه میشود. آنوقت خروجیاش بندگی خدا و خیر رسانی به دیگران میشود. مرگ دوری از گذشته و رویکرد به آینده است. اگر گذشته دار کبد است، قبول کردی دنیا دار سختیهاست، وقتی نزدیک مرگ میشوی بهجت و خوشحالی تو را میگیرد. خدایا شکرت که از این سختیها دارم دور میشوم و به جایی که نتیجه عمل صالحم را میبینم نزدیک میشوم. «حرامٌ علی کل نفس أن تخرج من الدنیا حتی تعلم انه من اهل الجنه هی ام من اهل النار» قطعاً اینطور است که هرکس از دنیا میرود لحظه مرگش بداند، یقین میکند اهل بهشت شد یا اهل جهنم شد. انشاءالله خداوند همه ما را عاقبت بخیر کند. حسن عاقبت مهم است. ببینی در جمع بندی ترازویت چه جوابی میدهد؟ از این بیان معلوم میشود انسان در وقت معاینه و احتضار، معاینه آنچه در خود بوده و از آن مطلع نبوده مینمایم. چشمش باز میشود، نمیدانسته چه خبر بوده و فکر میکرد ای بابا اینکه چیزی نیست. بذر این معاینه را خود در وجود خود نهاده است. خودمان کاشتیم. معاینه زمان تعجب نیست. مثل اینکه شما بگویی: پسرم نمرهات پنج شده است. مگر غیر از تو نوشته امتحان را، جواب سؤالها را خودت نوشتی. همه کسانی که از امتحان بیرون میآیند، نگاهشان کند. هرکس نسبت بصیر به نفس است، یعنی همین. خودش هم نگاه کند میداند چه کرده است.
پس از مهمات امور مواظبت به این امر است، مواظب خودمان باشیم. ما حیف هستیم، خدا ما را برای خیلی بالاتر از این خلق کرده است. انسان حالت قلب را الهی کند، قلبت را الهی کن و بگو: این قلب حرم خداست. جای سکونت غیر خدا نیست. اگر آمد با کفش داخل میآید، خدا پاک و منزه است. دیگران با کفش و آلودگی داخل میآیند. قلب شما حیف است، قلب را الهی کنند، وجهه آن را به جانب حق و اولیای او و دار کرامت او متوجه کنند. صورتش را برگردان و بگذار چیزهای خوبی ببیند. قلب ما نباید خیلی چیزها را ببیند. اگر دنیا را برایش جلوهگری کردی، کار شیطان همین است، خوشگل جلوه دادی و تغییر دادی، همان کارهایی که شیطان میکند، چیز صیقلی را نمیشود خوب چسباند. بعد از آن طرف میبینی وجهه تو کم میشود و دلت با خدا نیست و کیف نمیکنی. ما آدمهایی هستیم که لذت ما را در چیزهای دیگر تعریف کردند. آدم تعریفش با همه موجودات فرق میکند. آدم را خدا برایش تکلیف قرار داده است. خدا برای آدم لقاء الله قرار داده است. حدیث امام صادق(ع) است. خدا برای آدم مرگ را اول زندگی قرار داده است. مرگ نابودی و نیستی نیست. اگر این درک درست را داشتیم، گفتیم: در خلقت، کجای خلقت ایستادیم، به خدا حیفمان میآید خودمان را در غیر مسیر خدا صرف کنیم. انشاءالله خدا این توفیق را بدهد مسیر ما رو به سوی خدا باشد.
شریعتی: یک کلام نورانی امیرالمؤمنین دارند و میفرمایند: «وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً» (نهجالبلاغه/ص۷۵) حیف است این دنیا هزینه وجود تو شود. تو خیلی بزرگتر از این هستی. حالا خیلی از ما به واسطه همین دلی که نمیدانیم چه کار باید با آن کرد، درگیر دنیا و مشغولیات شدیم.
حاج آقای سعیدی: تمیزش کنیم و نگذاریم خیلی چرک شود، یاد مرگ این کار را میکند. خدایا میخواهم نزد تو بیایم و تمیز باشم. وقتی میخواهیم دیدار بزرگی برویم، چطور از قبل تمیز میرویم و در آینه چند بار نگاه میکنیم، صد بار در آینه نگاه کنیم، مؤمن آینه مؤمن است. میشود از دیگری پرسید و میشود به روایات مراجعه کرد. میشود آدم بهتری بود. شیطان میگوید: نمیشود. ولی بدانید در اوج، در پیری، در هر لحظه از عمرتان میشود آدم برگردد و آدم بهتری باشد و لحظه به لحظه از زندگیاش را کیف کند.
شریعتی: گفت: با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر. نکات خیلی خوبی را شنیدیم. از خدا عاقبت بخیری بخواهیم. گفت:
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است *** آن به که کار خود به عنایت رها کنند
انشاءالله در پناه خدای متعال همه عاقبت بخیر شویم.
به همه مبلغین، ائمه جماعات و روحانیون عزیز متذکر میشوم که برای اعزام زائر اولیها به مشهد الرضا امکان اعزام انفرادی نداریم لذا از همه درخواست میکنیم که ثبت نام را انجام بدهند، گروه سی و هشت، چهل نفری که دوستان ما کارهای اجرایی اعزام را انجام خواهند داد و فقط زحمت ثبت نام با شما هست که انشاءالله این اتفاق بیافتد و دلهایی را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنیم. اشاره قرآنی را بفرمایید و حضرت عبدالعظیم حسنی برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: اول سوره نساء در مورد نکاح هست، بعضی از افراد میپرسند: چه دعایی بکنیم بخت ما باز شود یا مسأله ازدواج پیش بیاید. اولاً دعا یک پایه قضیه هست. در رزق هم ما چنین مسألهای را داریم و اینطور نیست فقط رزق با دعا باشد. از دعاهایی که مستجاب نمیشود، دعایی است که یکی یک گوشه بنشیند و بگوید: خدایا رزق مرا برسان. در این مسأله هم تلاش هست و هم دعا هست، هردو کنار هم هست. آن دعایی که میکنید، گاهی دعا میکند خدایا یک شوهر خیلی خوب نصیب من شود. خدایا یک همسر خیلی خوب قسمت من شود. شما که زن خوب میخواهی، زن خوب هم دعا میکند شوهر خوب، اگر بد باشی که نصیب او نمیشوی. چون او هم دعا میکند. باید خوب باشی که نصیب خوب شوی. یعنی طیّب للطیّب، خوب برای خوب باشد. این قاعده الهی است. این را از خدا بخواهیم، خدایا خوب قسمت ما کن و خدایا دعای او هم مستجاب شود. لذا بحث خوب بودن هم گول زدن خود نیست. یعنی چشمت پاک و طاهر باشد، یعنی گوشت پاک و طاهر باشد، یعنی یک سری جاها نباید بروی، یکسری چیزها را باید خودت را نگه داری و کف نفس کنی. در بحث ازدواج خیلی این بحث را دنبال کنید. اینکه بعضی میگویند: ازدواج کند درست میشود، این خبرها نیست. اینها حرفهای شیطانی است. درست شوید تا ازدواج خوب هم قسمت شما شود.
کنیه حضرت عبدالعظیم، ابوالقاسم است، ابوالفتح هم در مورد ایشان گفتند. با چند واسطه به وجد نازنین پیامبر اکرم میرسد. دو تا ویژکی در مورد ایشان گفتند. یکی اینکه اهل مجاهدت و پیکار بودند. یکی از علتهایی که در مهاجرت ایشان به ری ذکر شده است این است که نسبت به سختگیریها و حکومت زمان، ایشان سفرشان سفر تبلیغی بود. یعنی برای اینکه بتوانند مبارزات خودشان را ادامه بدهند به ری آمدند. یکی هم اهل کرامت بودند. سید الکریم، یکی از جاهایی که ما نزد واسطههایی میرویم. میگوییم: خدایا تو به اینها یک آبرویی دادی. چطور در دعای توسل میخوانیم «یا وجیهاً عند الله» سید الکریم را هم فراموش نکنیم. خدا به واسطه آن مجاهدتها و بزرگواریهایی که اینها داشتند یک چیزهایی به اینها داده است. باید رفت و گرفت و خواست. آن کسی که میخواهد و سؤال میکند به پاسخ میرسد. سؤال و خواست به ما گفته شده است. ایشان هم امام رضا را درک کردند، هم امام جواد و امام هادی و امام عسگری(ع) را درک کردند. حضرت امام هادی برای حل بعضی از مشکلات ارجاع میدادند، شخصی خدمت امام هادی در سامرا رسید و از حضرت سؤالی کرد، موقع خداحافظی حضرت به او گفت: در ری از فلانی بپرس. یعنی امام(ع) جایگزین خودش قرار میدهد. او نماینده ماست. بعضی از امامزادهها فقط امامزاده هستند و ایشان علاوه بر امامزاده بودن عالم دینی و فقیه هست، کسی است که ارجاع مسأله دینی و اعتقادی به او میشود و این خیلی مقام بالایی است. به حدی که امام به او ارجاع بدهد. یعنی پاسخ او پاسخ من است. کتابی دارد به نام «خطب امیرالمؤمنین» نقل شده بعضی از علما قاطع میگویند که یکی از مصادر نهجالبلاغه است. یعنی نهجالبلاغه از آنجا نقل میشود. سابقه مبارزاتی و شخصیتی ایشان در کتابهای مختلفی هست، یکی کتاب حکمت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی هست برای آیت الله ری شهری است. وقتی زیارت کسی معادل زیارت امام حسین قرار داده شده یعنی حکمتی دارد. برویم زیارت و این زیارتها ما را صیقل میدهد و ما را عوض میکند. گاهی که دلمان میگیرد با زیارت دلمان را جلا بدهیم. اگر ما کسی را نداریم، شما را که داریم. انشاءالله خدا به برکت زیارت آنها ما را هم ببخشد و بیامرزد.
شریعتی: چه شخصیت والا مقامی در تهران داریم و گاهی غافل هستیم. انشاءالله توفیق زیارت پیدا کنیم و برای همدیگر دعا کنیم. از امام زمانمان برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: نگاه به امام زمان چیست؟ چطور امام زمانمان را میبینیم؟ آیا بعید میبینیم یا قریب میبینیم؟ نگاهمان به امام زمانمان چیست؟ قریب به معنی نزدیک، نزدیک است و میآید و امید من به او چگونه است. وقتی حادثهای برای شما نزدیک و نزدیکتر میشود، عملکرد شما نسبت به آن حادثه تغییر میکند. وقتی میگویند: امتحانات یکسال دیگر است. وقتی میگوییم شش ماه دیگر است، وقتی میگوییم: شب امتحان است. فرق میکند. وقتی میگوییم: ظهور حضرت نزدیک است. قرارمان این بود در دعای عهد او را نزدیک ببینیم. امتحان که نزدیک شد، ظهور که نزدیک شد، زمان جنگ که نزدیک شد، این بچهها را در عملیات ببریم. شبهای عملیات حال بچهها فرق میکرد. فرماندهها هم اینطور بودند. در مسائل نظامی خواب و خوراک محاسبات دارد. امام ما آمدنش نزدیک است. تکلیف ما این است که نگاهمان اینطور باشد. وقتی نگاه اینطور بود، یعنی باید عملکرد ما متفاوت باشد. عملکرد یعنی اگر فردا ندا آمد این جمعه حضرت میآید، آمادگی داشته باشید. آمادگی جسم و روحت، آمادگی اینکه دل کندن تو وقتی حضرت میگوید: به جهاد بیایید. وقتی امیرالمؤمنین گفت: به جهاد بیایید. به حضرت چه جوابی دادند؟ امروز گرم است. نخلها خرما داده و وقت چیدن است. مگر امامها با هم فرق میکنند؟ مردم هم خیلی فرق نمیکنند. وقتی ندای «هل من ناصر» حضرت آمد، اگر «نراهُ قریبا» بود، یعنی آماده جنگ هستم. آماده جنگ باید از همه بریده باشد و چالاک باشد. در دنیا آماده پرواز طرف حضرت حجت باشیم. «هل من ناصر» لبیک! ما هستیم، این ما هستیم یعنی از همه دنیا بریدم! من با دنیا نیستم و بریدن من برای حضور و زمان ظهور تو نیست. برای همین الآن است، هرچه اینجا ببرم دلم با تو قویتر میشود. مهدی فاطمه به همه ما توفیق بده که سربازان خوبی برای تو باشیم. در هر زمینهای تو را حاضر ببینیم و بدانیم برگی از درخت بدون اجازه تو نمیافتد.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۲۹-۰۳-۱۳۹۸
.






