آرامش در زندگی؛ حدیث۱۱؛ فطرت توحیدی
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۹ ۹:۳۲آرامش در زندگی؛ حدیث۱۱؛ فطرت توحیدی

آرامش در زندگی؛ حدیث۱۱؛ فطرت توحیدی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نباش آرام حتی گر نشان از گردبادی نیست *** به این صحرا که من میآیم از آن اعتمادی نیست
به دنبال چه میگردند مردم در شبستانها *** در این مسجد که من دیدم فروغ اعتقادی نیست
نه تنها غم که لبخند سلامت باد مستان هم *** گواهی میدهد دنیای ما دنیای شادی نیست
چرا بی عشق سر بر سجده تسلیم بگذارم *** نمیخواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست
کنار بسترم بنشین و دستم را بگیر ای عشق *** برای آخرین سوگندها وقت زیادی نیست
مرا با چشمهای بسته از پل بگذران ای دوست *** تو وقتی با منی دیگر مرا بیم معادی نیست
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. آرزو میکنم در این روزهای پاییزی دل و جانتان بهاری و سبز باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. خداوند پروندههای ما را امضاء شده اهلبیت(ع) قرار بدهد.
شریعتی: امروز قرار هست حدیث یازدهم را با هم مرور کنیم که در مورد فطرت است. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: باز هم کلمات ناب و زیبای حضرات اهلبیت (ع) خاصه امام صادق (ع) که این حدیث از زُراره است که از معتبرترین محدثین ما هستند و این احادیث معرفتی و فقهی که از ایشان داریم فوقالعاده است. از شاگردان خاص حضرت هستند که در روایات داریم که حضرت جان ایشان را نجات دادند و یکبار زراره را لعن کردند برای اینکه جانشان نجات پیدا کند، دشمنان فکر کردند زراره از اصحاب حضرت جدا شده است. بعد دارد به پسر زراره میگوید: او از اصحاب ماست و من برای حفظ جان او این کار را کردم. زراره خیلی خاص است و سؤالهای خاصی هم دارد. سؤالهای فقهی و زیبایی میپرسد. یعنی هنر در محضر امام بودن را زُراره دارد. چه بپرسم و چه بگویم که جواب ناب را میشنود. «قال: سألت أبا عبد الله، علیه السّلام، عن قول الله عزّ و جلّ: «فِطْرَتَ الله الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها.» این آیه معنیاش چیست؟ چه تفسیری دارد؟ «قال: فطرهم جمیعا علی التّوحید» این خلقتی که خدا براساس فطرت انجام داده یعنی چه، فطرت چیست؟ امام صادق(ع) یک بیان مصداق میفرماید که توحید است. خدا همه را بر مبنای توحید آفریده است. «کل مولودٍ یولدُ علی الفطره» یعنی تمام موجوداتی که متولد میشوند و خلق میشوند براساس فطرت خلق میشوند. توحید در فطرتشان هست. پس چرا همه خداپرست نیستند؟ اگر براساس فطرت است، وجود نازنین حضرت میفرماید: «فطرهُم جمیعاً» همه بر مبنای توحید است. پس چرا این اتفاق نمیافتد که همه خداپرست باشند. چرا اشتباهاتی پیش میآید؟ یعنی همه براساس فهمی از وحدانیت خدا میآیند اما گاهی فطرتها پوشیده میشود. مگر تو فلان مطلب را حفظ نکرده بودی؟ میگوید: حفظ کرده بودم اما یادم رفت.
مگر فلان چیز را نمیدانستی؟ میدانستم ولی توجه نداشتم. پس یک غباری به نام غفلت میتواند آینه را از آینه بودن بیاندازد. شما جلوی آینه رفتی؟ بله. چیزی هم دیدی؟ ندیدم. چرا آینه، آینه نبود؟ بود، اما غبار اینقدر سنگین بود که تو هیچ ندیدی با اینکه در کمال آینه هیچ نقصی وجود ندارد. اگر حواسش نباشد غبار روز به روز بیشتر میشود. اگر این دستمال دستت نباشد، لکهها زیاد شود، هیچی نمیبینی! باید این دل گردگیری شود وگرنه تشویش و به هم ریختگی میآید. وقتی وحدانیت خدا و خدا را ندیدی، متکی به خودت میشوی. یکجایی باید انسان به خدا توکل کند اما متکی به خودش است، به خودش توجه دارد و بعد که نقایصش را میبیند، میبیند اوضاع خیلی خراب است. اما کسی که توکل به خدا دارد آرام مثل کشتی میرود و دلش نگران نیست. این توحید را از حیث فطری همه میفهمند. اما شیطان هم کارش را بلد است. حضرت آقای مجتهدی میفرمودند: یکوقتهایی شیطان پای منبرهای حضرت نوح و حضرت ابراهیم نشسته است و خوب وارد است. کاری نمیکند که بگوید: فطرت نداشته باش. آنجا نمیتواند دست کاری کند. فطرت انسان کمال طلب است، مصداقی که حضرت امام میفرماید: کمال طلب است و همه جا این کمال طلبی هست، اما آن چیزی که کمال است و کامل است و نقص ندارد را عوض میکند. میگوید: این خوب است. به حضرت آدم میگوید: مگر نمیخواهی جاودانه باشی؟ نمیگوید: جاودانه بودن خوب نیست. نمیتواند اینجا دخل و تصرف کند چون انسان میل به کمال دارد. این کمال را میفهمد و میگوید: این کمالی که تو دنبالش هستی در اثر جاودانه بودن، در اثر خوردن این میوه هست!
همه انسانها گرایش به کمال دارند ولی آدرس کمال را عوض کردند. اگر شما انسان را حیوان تعریف کنی، کمالاتش را چیز دیگری تعریف کنی، من میخواهم بگویم: آقای شریعتی خیلی آدم بزرگی است، بگویم: آقای شریعتی اینقدر آدم بزرگی است که از این در وارد نمیشود. در واقع یک تخریب است. بزرگی اصلش به بزرگواری بود. من تمام شما را به بزرگی هیکل تعریف کردم! کلمه همان بزرگی است و کلمه همان کمال است. شیطان جایگزین میدهد. میگوید: آدمیزاد نهایت خواست تو چیست؟ خوشی است. خوشی چیست؟ آن چیزی است که در دنیاست. قرآن هی آدرس میدهد که دنیا دار کَبَد است، دار سختی است. فکر نکنی آمدی خوش بگذرانی. آنجایی که یک ذره حرف بد و نا مربوط در آن نمیشنوی برای بهشت است. میگوید: نه بهشت همینجاست. همینجا جاودانه شو. لذا کسی که میخواهد کاسبی کند در مغازه مینویسد: توقع بیجا مانع کسب است. حرف غیر کاسبی نزنید. اینجا کمال کاسبی من این است که حرف کاسبی زده شود. مانع کسب است، کسی که خودش را در دنیا کاسب آخرت دید، میگوید: توقع بیجا مانع کسب است! مدت زمان کمی بازار دنیا باز است و قرار است من بیع داشته باشم، در این زمان میخواهم حواسم را پرت دیگری کنم، موقعی که بازار بسته شد و دستها بالا شد، تو باید ببینی چقدر جمع کردی. دخل را میکشی میبینی ای داد و بیداد من به غیر عُدّه شدم! دستم خالی است، کوله پشتی من خالی است. پس شیطان تعریف آدمها را از خودشان عوض میکند. معرفت نفسشان را میگیرد. این در آنجا دخالت میکند، میگوید: تو کی هستی؟ مجموعهای هستی از طلب لذتهای دنیایی، هر آنچه در دنیا دمی را خوش است، آنچه در دنیا کسب کردی، هر آنچه که بیشتر کسب کردی فلاح و رستگاری تو و خوشبختی تو میشود. لذا خوشبختی را همه دوست دارند. اما چه تعریفش میکنی. حضرت امام میفرماید: اینقدر برهانی است که قابل استدلال نیست.
نه زمان دارد، نه مکان دارد. منتهی گاهی مصداقها را اشتباه میکنند، این اشتباه کردن چیز زشتی را زیبا جلوه دادن کار شیطان است. الهه قرار دادن، موسی برای ما الهه قرار بده، یک چیزی که آن را پرستش کنیم. مصداق پرست شویم، برای ما غذا قرار بده، مائده آسمانی، گاهی برای اطمینان قلب است و گاهی برای خسته شدن است. «وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» (بقره/۶۱) گاهی تمام خواستشان از موسی کلیم الله میشود عدس و بصل دنیایی، تعریفشان از پیغمبر چه شد؟ تأمین کننده نیازهای مادی ما در دنیا، وقتی تعریفت از پیغمبر این شد، خواستهات از پیغمبر میشود برای ما نان و گوشت قرار بده. در این سطح نگاه کردی، خودت هم اینطور نگاه کردی، پس انسان از پیغمبرش هم میتواند خواست خطا داشته باشد. نزد یک آدم کریم بروی، یک آدمی که حاتم زمان است، بگویی: ببخشید میشود هزار تومان به من بدهی؟ این همه راه رفتی چه میخواهی؟ در خانه خدا رفتن آداب دارد. ما صحیفه سجادیه را میبینیم اگر درکی از خدا داشته باشیم میفهمیم امام سجاد(ع) از خدا چه میخواهد و با چه معرفتی! بدان چه هستی و نیازت چیست. بروم یکجا و بگویم: نیاز من این است که یک ساندویچ بخورم! نزد یک دکتر رفتی آقای دکتر برایت ساندویچ بیاورد یا سلامتی تو را تأمین کند. بفهم که نیازت چیست. آزمایشها را نکردیم و برگه آزمایش در دست ما نیست و نمیدانیم فاکتورهای خونی ما چیست. اینجا چربیات بالاست، درکی نداریم. اگر درک نداشتی، قدیمیها مثالی میزنند که خیلی شیرین است. طرف سرش را کرده بود در جوی آب و داشت آب میخورد، به او گفتند: اینطور آب نخور، کراهت دارد. عقل را کم میکند. سرش را بلند کرد و گفت: عقل چیست؟ گفتند: راحت باش! درکی از عقل ندارد. بحث معرفتی پیش میآید و حدیث امام صادق(ع)، درکی از این موضوع ندارد که این احادیث با جان ما کار دارد. لذا میگوید: خور و خواب و خشم و شهوت!
عمر گرانمایه در این صرف شد *** تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
چون تعریفش از اول غلط است. فطرتاً کمال طلب بود اما شیطان و نفسش آدرس کمال را عوض میکنند. حضرت امام میفرماید: چطور مچ بگیریم؟ مگر قرار نبود ما دنبال کمال مطلق و بهترین باشیم. نگاه کنید به هر کمالی که میرسید به بالاتری طمع دارید و نگاه میکنید. پس میدانی که اشتباه گرفتی. کمالی که به آن رسیدی اشتباه بود. به ماشین الف رسیدی، میگویی: وای ماشین ب! به خانه الف رسیدی، راه را داری اشتباه میروی. اگر درست بود اینجا باید سیر میشدی. شیطان گفت: این کمال مطلق است و بیا بگیر، باید اینجا سیر میشدی. در معنویت افقش ما مثل خدا را در نظر میگیریم. لذا همه معنویات ما یک نخ تسبیح دارد. قربتاً الی الله است. میخواهی به بالاتر برسی. دنیا آخر ندارد چون هیچوقت نمیتواند برایت سیری ایجاد کند. لذا کسی که در مسیر معنوی میرود هرچه بالاتر برود لذتش بیشتر میشود. اما آن کسی که در دنیاست، گرسنگیاش بیشتر میشود. احساس ضعفش بیشتر میشود. با یک ماشین که سیر نمیشود هیچ، دو تا ماشین هم سیرش نمیکند. اما نسبت به خداوند هرچه میگذرد لذتش بیشتر میشود تا اینکه به مراتب بالا که دیگر از عقل و فهم و بیان من که خارج است میرسد. اما اینکه حضرت امام میفرماید: حواسمان باشد شیطان آدرس اشتباه به ما ندهد. ۱- عبرت گرفتن؛ عبرت بگیریم آنهایی که براساس فطرتشان کمال طلبی را اشتباه گرفتند، این اشتباهها به نتیجه رسیدند یا نه. شاهان قدیم، جایگاه دنیاییشان کجاست؟ اگر به خاطر دنیای خودشان دست و پا زدند، ببینیم دنیا چقدر به آنها چسبیده است. کمال و جاودانگی که دنبالش بودیم. نگاه کنید اثرات کمالاتی که میگفتند با آنها هست یا نه؟ جاودانه شدن از زمان حضرت آدم اتفاق افتاد یا نه هبوط اتفاق افتاد. آدرس اشتباه فقط نرسیدن نیست، دور شدن از مقصد هم هست یعنی اگر از آن میوه استفاده شد، از آن طرف هبوط به زمین اتفاق میافتد. لازمهی ذاتیاش این است. دو با دو جمع شود، لازمه ذاتیاش چهار شدن است.
اگر سراغ کمالی به غیر از کمال واقعی رفتی، لازمه ذاتیاش هبوط و پایین آمدن است. اگر مقصدت دنیا شد، افق دید تو دنیا شد، پایین میآیی. چون سنگین است، اگر در آب شنا میکند یک وزنه به پایت ببندند پایین میروی و این کار را سختتر میکند. دنیا آدم را خفه میکند. آدم برای پرواز ساخته شده است. آدم برای لقاء الله ساخته شده است. دنیا آن سنگهایی است که به پای ما بسته میشود و ما را پایین میکشد اینقدر که خفه شویم. ما را در حد یک حیوان پایین میآورد. افقی که برای خودت تعریف میکنی آن چیزی باید باشد که اهلبیت میگویند. دنیا را دنیا طلب برای تو همینطور تصویر میکند. آن کسی که با دنیای خودش گره خورده وقتی حرف دین و خدا پیش میآید، نمیخواهد از وحدانیت و توحید خدا و از خدایی خدا حرفی به میان بیاید. کوتاهی خودش را طور دیگری توجیه میکند. به فقیرها میخواهد کمک کند، میگوید: اینقدر آدم دروغگو هست. هدفت چیست؟ اینکه نمیخواهی دستت در جیبت برود. منتهی میخواهی توجیه کنی که این خطا را انجام دادی. امام صادق(ع) فرمودند: شخصی بت پرست نزد حضرت آمد و گفت: خدا را چطور اثبات میکنی؟ حضرت از همین برهان فطرت جلو آمدند. گفتند: زمانی که در دریا افتاده باشی و در حال غرق شدن باشی، نفسهای آخرت باشد، امیدت به کیست؟ این فطری است. آن امید خداست، آن آن نقطه روشن خداست، اما اگر من عادت کردم به گره زدن امیدم به غیر خدا و فقط به این و آن امید بستم دنیا برای من تنگ و تلخ میشود. چون امید غیر واقعی است. به ناتوانها امید بستم. به کورها و نابیناها امید هدایت بستم. حالا باید بکشیم.
این حدیث را بارها از زبان حضرت آیت الله مجتهدی شنیدم، فرمود: به عزت و جلالم نا امید میکنم امید کسی را که به غیر من امید داشته باشد. بنا بر این است، اگر امیدت واقعی بود قدم به قدم جلو میروی. اگر امیدت به دنیا و بندگان خدا بود، قدم به قدم به قهقرا میروی. میبینی چقدر دنیا بی وفاست. دنیا جای امید بستن نیست. حواست باشد خودت را مسافر تعیین کنی. اگر فهمیدیم که فقط اوست که در وجود ما مؤثر است و فطرت باید همین را بگوید. در زمان پیامبر میگفتند: در گوشتان پنبه بگذارید تا وقتی از کنارش رد میشوید سخنانش را نشنوید. او سحر میکند و جادو میکند! او متوجه فطرتتان میکند. لذا میفرمایند: دو عنصر اصلی که همه پیامبران الهی به آن گوشزد میکنند یکی توحید است و یکی معاد است. این هردو فطری است. روزی هست به نام روز بازگشت، یکوقت میخواهد یک کار و خطایی انجام بدهد، «بَلى قادِرِینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ» (قیامت/۴) سرانگشتان شما، تمام وجود شما را خداوند در روز قیامت میتواند برگرداند. همان کسی است که اولین بار آن را درست کرده است. آدمها ایراد به قیامت میگیرند اما «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ» (قیامت/۵) اراده میکند انسان که فسق و فجور کند. میخواهد همه زندگیاش را با فسق پیش ببرد و مانعی نداشته باشد، رفع مانع را با این شبهه مطرح میکند. حضرت آیت الله جوادی آملی میفرماید: اینجا شبهه علمی نیست، شهوت عملی است. شبهه علمی آنجایی است که واقعاً ندانم. فطرت تو بالاتر است از هر استدلالی و دارد به تو روز جزا و قیامت و روزی که پاسخ این مسائل چه ظلم باشد و چه خیر باشد، هردو را شهادت میدهد که میبینی. فطرتاً میفهمی، اما وقتی اراده فجور دارد، شبههها اینطور نیست که آیا خدا میتواند سرانگشتان مرا برگرداند؟ حرف پشت حرف را بفهم که دارد یک حرف دیگر میزند که میخواهم فجور کنم اما بدون عذاب وجدان و مانع، میخواهم راحت باشم. بگذار این را ادامه بدهم و فکر کنم کسی ظلم مرا نمیبیند. یعنی نمیخواهم عبد باشم! لذا شبهه علمی ایجاد میکند و بیانش بیان شبهه علمی است برخواسته از یک شهوت عملی.
این فقط در مسأله توحید نیست و در جاهای دیگر هم مصداق دارد. کاری را میخواهیم انجام بدهیم توجیه میکنیم. معلوم نیست اینطور باشد اما همه حرفها را میزنی، دست و پا زدن خنده دار برای کسی که اهل تقواست و میفهمد داری چه کار میکنی. دست و پا زدن خنده دار برای فجور در هر زمینهای، پشت سر دیگری میخواهد حرف بزند یک جور میگوید. من نمیخواهم بگویم غیبتش شود، ولی من جلوی رویش هم میگویم! اگر جلوی رویش بگویی، پشت سرش ناراحت شود کافی است برای غیبت شدنش! انسان دنبال کمال مطلق و علم مطلق است، همه چیز را دنبال اطلاقش میگردد و فطرتاً این جمله را میفهمد. قرار شد در تمام فطریات یک رهزنی و یک طریقی هم به نام شیطان و نفس داشته باشیم. قرار شد مچگیری کنیم. گاهی غلیظ میشود، داریم به مرحله بعد وارد میشویم. یادتان هست گفتیم آینه غبار میگیرد و گاهی با یک فوت کردن از بین میرود. چه باعث میشود یکباره گرد و خاک ایجاد شود و هی باید شوینده بزنی و اصلاً پاک نمیشود. بعضی مواقع مرور زمان و کهنگی باعث میشود. آدم وقتی ذکر نداشته باشد، واعظ نداشته باشد، این واعظ من نفسه میتواند باشد یا از بیرون باشد. وقتی وعظ نشنود و گوشش مشغول دنیا شود و به دنیا شنیدن عادت نکند، این غبار غلیظ میشود. حضرت آیت الله بهاءالدینی میگوید: من وقتی نزدیک مسجد جمکران میشوم حال و هوایم عوض میشود. آن فطرت و حالت توحیدی که دارد، نزدیک که میشود بو را حس میکند. شامه من میتواند اینقدر تیز باشد که تشخیص بدهد. گاهی عطرفروشی که میروی چند عطر که بو میکنی آخریها را دیگر متوجه نمیشوی. حواسم باشد که گاهی غبار روی آینه غلیظ میشود. نگذارم فاصله بیافتد، خودم را عادت به ذکر بدهم. چیزهایی که پاک کننده است. اشک چشم پاک کننده است. در نمازمان داریم برای خوف از خدا یکوقتهایی آدم باید نیمه شب بیدار شود و با خدا حرف بزند. بگوید: خدایا دلم میگیرد اگر نباشی. خدایا خیلی با دنیا قاطی شدم و میدانم مرغ باغ ملکوتم، خدایا تو فطرت مرا براساس توحید خودت قرار دادی. اصلاً علم پیش فرضی من، این علم اکتسابی نیست که بگویم: رفتم مدرسه یاد گرفتم، تو مرا براساس وحدانیت و وحدت خودت قرار دادی.
خدایا این عواملی که باعث میشود من یادم برود، حواسم پرت شود، شعبده باز با یک دستش کار میکند و با دست دیگر دارد از درون جیبش چیزی درمیآورد، شعبدههای دنیا و سحرهای دنیا طوری ما را منحرف میکند که یکباره باورمان میشود تا ابد اینجا هستیم. میگوید: یاد مرگ نداشته باشی. مرگ چیست؟ این حرفها چیست ذهن ما تلخ میشود. حواست باشد یک روز میروی و خودت را مسافر تصور کن. نگذار غبار غلیظ شود و غافلگیر شوی. ای داد بیداد عمرم گذشت! بگذار یک جوری باشد بگویی: الحمدلله عمرم به بندگی گذشت. روز به روزش را محاسبه میکنی خروجیاش شکر باشد و ترس از فردا، امیرالمؤمنین(ع) مؤمن را خائف از این جهت میشمرد. ترسو است! مؤمن واقعاً ترسو است؟ نه، این عبارتها یک عبارتهای خاص است. خائف از دینش در فرداست. وقتی آدم ترسید خوابش نمیبرد. نگران فردایش است. لذا غبارها را میشود پاک کرد. خدایا به من حاج آقا میگویند، چقدر مشهور و پولدار شدم، خدا میدانم میخواهم خودم را تصور کنم باید اینطور تصور کنم «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه» (فاطر/۱۵) چرا ذکر نماز باید دائم باشد؟ «ایاک نعبد و ایک نستعین» فقط از تو کمک میخواهیم. فقط تو را بندگی میکنیم. خدایا تو براساس فطرت ما را خلق کردی و ما براساس راهنماییهای شیطنت آمیز و نفسانی رفتار کردیم. خدایا ما از فطرتمان دور شدیم، ما را به فطرتمان برگردان.
شریعتی: رجوع به فطرت یعنی همیشه دائم الذکر باشی. حواست باشد که چه کار میکنی و در چه مسیری هستی. آیا این به این معنی هست که از دنیا لذت نمیبریم؟
حاج آقای سعیدی: قطعاً لذت از دنیا را آن کسی که خدا را منعم میبیند بیشتر میبرد. اگر تعریف کردی لذت بردن را به لذت حیوانی از دنیا و خودت را جسم تعریف کردی یکطور لذت میبری و اگر خودت را روح معنی کردی و همراه با جسم طور دیگری لذت میبری. اگر خودت را جسم تعریف کردی سر سفره از خوردن گوشت سفره لذت میبری اما اگر مادر بودی و لذتت این بود که بچههایت بخورند و به به بگویند، از نخوردن گوشت خیلی بیشتر لذت میبری. خسته به خانه میآیی، خستگی لذت بخش نیست اما موقعی که خانمت میگوید: خسته نباشی، بچهها میگویند: بابا چه خریدی؟ دست پر به خانه میآیی، اینطور لذت خستگی خیلی بیشتر است. ببین خودت را چه تعریف کردی. لذت نفس تعریف کردی، مادر تعریف کردی، پدر تعریف کردی، بزرگتر تعریف کردی، آنوقت جنگ و شهادت هم برایت لذت بخش میشود. هیچ زخم خوردنی لذت بخش از حیث حیوانیت انسان نیست، اما اگر آدم بودی برایت مرگ «احلی من العسل» میشود. در آغوش گرفتن مرگ هم برایت زیبا میشود. برای مؤمن مثل بو کردن گل میشود. این برای آنهایی است که روی فطرتشان غباری نیست و اگر هم غبار نشسته است زود پاک کردند. لذا پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت ما استغفارهایشان برای همین است، گناه نیست، عصمت است. یک ذره غبار هم به واسطه در همین دنیا بودنشان و تعامل با اهل دنیا زود جارو میزنند. نمیگذارد گردی روی آن بنشیند. استغفار به معنی دور از گناه نیست، نزدیک شدن به خداست. نزدیک شدن و طلب مغفرت الهی است. پس وارد راهکار بعدی شدیم، میفرمایند: کثرت استغفار شما را پاک و لطیف میکند. اما وقتی احساس کردی حس تو طوری است که چیزی تکانت نمیدهد، آنوقت باید با یک ماده شویندهی قویتر بشویند. اگر یکوقت آلودگی با تو حل شد، آنوقت باید یکبار ذوبش کنند و دوباره خالص و ناخالص از هم جدا شود، دوباره بسازند. این همان حالتی است که برای مؤمن پیش میآید لذا در آن دنیا ذوبش میکنند. آتشی که میگویند برای پاک شدن مؤمن است اینطور است. خدا یک چیزهایی را به لطف خودش به او عطا میکند و یک مشکلاتی را میدهد و میگوید: باید ناخالصیها از درونت بیرون بیاید و امیدهایی که بستی درست شود، خطاهای عملکرد تو درست شود. خدا براساس فطرت ما را خلق کرده است. ما زیاد یادمان میرود، غفلت پیش میآید، غفلت اندازه دارد میشود از غافلین شمرده شود و میشود با یک غفلت کوچک گوش ما را بگیرند و یک تکان بدهند. فلانی! حواست را جمع کن. لذا میگوید: هرجا برایت مشکل هم پیش آمد الحمدلله بگو. خدایا شکرت که سرم رو به آسمان بلند شد و شکر که براساس فطرت خودم و آن چیزی که من آموزش دادی برگشتم! باور کنم که نصرت از جانب خداست و اگر آدم نصرت را از جانب خدا دید، نصرت را از جانب دیگران نمیبیند وگرنه شیطنتهای «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» در امروزش هم اثر میگذارد. تو را میترساند، تحریمت میکند. خودش را مؤثر فی الوجود تعریف میکند. آمریکای جهان خوار امروزی میگوید: من رئیس عالم هستم. خودش را رئیس تعریف میکند و تو را میترساند. اگر خدا را ندیدی قطعاً از او خواهی ترسید. خدایا ما را به فطرت پاکی که خودت برای ما قرار دادی، برگردان. انشاءالله!
شریعتی: انشاءالله جز دسته «َلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» باشیم. خوف و حزنی در دل هیچکدام از دوستان ما نباشد. پیامبر فرمودند: دلهای شما زنگار میگیرد. این زنگارها را از بین ببرید، همانطور که آهن زنگ میزند. یکی بلند شد گفت: یا رسول الله! اگر دلهای ما زنگ زد چه کار کنیم؟ پیامبر فرمود: جلای دلهای زنگار گرفته یاد مرگ است و خواندن آیههای قرآن کریم. ا
شریعتی: «مقتضای نفوس بشری این نیست که کافر باشند و ضلالت پیدا کنند وقتی گفتید این دروغ طوری نیست و این غیبت بد نیست، نتیجه آن انکار دستگاه خداست وگرنه موجودی را که خدا آفریده است، موجودی نیست که معصیت بخواهد بلکه فطرت انسان، فطرت هدایت و ایمان و عبودیت است. انسان با معصیت خدا این فطرت را از دست میدهد. وقتی دروغ میگوید و معصیت خدا میکند، میگوید: عقاب نشدیم و ضرری هم به ما وارد نشد. باید گفت: عقاب و ضرر این کار این است که بدبخت شدی و صلاحیت برای رحمت الهی نداریم.» بخشهایی بود از کتاب «سبک بندگی» گزیدهای از سخنان فقیه وارسته حضرت آیت الله العظمی بهاء الدینی که این هفته در مورد این شخصیت وارسته صحبت میکنیم. حاج آقای سعیدی از این عالم بزرگ برای ما نکاتی را بیان کنند و بعد هم اشاره قرآنی را بشنویم.
حاج آقای سعیدی: حضرت آیت الله بهاءالدینی فوق العاده بودند، از ایشان پرسیده بودند: یک مدتی است که میبینیم شما «اللهم کن لولیک» در قنوتهایتان میخوانید. فرمودند: بله، حضرت خواستند که اینطور باشد. شاید ارتباطی داشتند که بخوانید و ما به توصیه آنها عمل کنیم. مسأله توجه به امام زمان راهکار ماست. اگر غفلت از امام زمان پیدا کردیم دچار شقاوت میشویم. بزرگترین نشانه الهی روی زمین است. اگر به آن نشانه روشن بی توجهی کردم دیگر امید فلاح و رستگاری در من نیست. انشاءالله خدا فرج آقا امام زمان را برساند که قلبهای ما را متوجه آن بزرگوار قرار بدهد.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» بعضی از فکرهایی که در مورد دیگران داریم و ظنونی که به ذهنمان میرسد گناه در مورد دیگران است. فکر بد در ذهن شما میآید یا کسی که فکر بد به ذهن شما میآورد، فلانی اینطور است. حرفش را رد کن و نگذار در ذهنت وارد شود. انشاءالله خداوند اذهان ما را از ظن بد پاک کند.
شریعتی: ماه ربیع الاول برای برنامه سمت خدا یادآور طرحهای شیرین و دل انگیز است. خیلیها قبل از ماه ربیع سراغ طرح رد مظالم را میگرفتند. در این سالها یک سنت شده است. برنامه سمت خدا از همه مراجع معظم تقلید تشکر میکند که اجازه دادند تا سقف پانصد هزار تومان رد مظالم بدهند. یعنی اگر شما حقی بر گردنتان هست و صاحب آن حق را نمیشناسید از هزار تومان تا پانصد هزار تومان، هرچقدر میتوانید به فقرا بپردازید. اگر خواستید بیشتر از این مبلغ یا همین مبلغ غیر از ماه ربیع الاول به فقرا بپردازید، مستلزم اجازه است. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: اللهم عجل لولیک الفرج، خدایا ما را از اعوان و انصار حضرت حجت قرار بده و چشم ما را به جمالش روشن کن. مشکلات و مسائل عالم را با فرج حضرت هرچه زودتر حل بفرما.
شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۷/۰۹/۰۷
.






