آرامش در زندگی؛ حدیث۱۰؛ هوای نفس و آرزوهای طولانی
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۹ ۹:۳۷آرامش در زندگی؛ حدیث۱۰؛ هوای نفس و آرزوهای طولانی

آرامش در زندگی؛ حدیث۱۰؛ هوای نفس و آرزوهای طولانی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندههای خوب و نازنینمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. خیلی خوشحالیم که در این روزهای نورانی و منور به نام نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی و در هفته وحدت همراه شما هستیم. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. عرض تبریک دارم ایام ولادت پیامبر اکرم(ص)، چون نام حضرت شیرینی خاصی را در اذهان ما ایجاد میکند و اصلاً این خلق عظیم گره خورده با پیغمبر ماست. خدا انشاءالله ما را به اخلاق محمدی متصّف کند.
شریعتی: چهل حدیث حضرت امام (ره) سفرهای است که این روزها در برنامه سمت خدا گسترده است و نکات ناب و لطیف اخلاقی را میشنویم. امروز حدیث دهم را با هم مرور میکنیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: سر سفره وجود نازنین امیرالمؤمنین علی (ع) هستیم، «انما أخاف علیکم اثنتین» از دو چیز برای شما میترسم. یعنی واقعاً ترسناک و مخوف هست. اگر ما نترسیدیم از باب نفهمیدن خطر است نه از باب شجاعت، بچهای که از بخاری داغ نمیترسد نمیگوییم چه بچهی شجاعی است. میگوییم: خطر را نمیفهمد چیست. لبه بام راه میرود نمیفهمد افتادن چیست. آن کسی که کاسبی میکند نمیفهمد تو جوان هستی، آمدی و نمیدانی چطور سرت کلاه میگذارند. امیرالمؤمنین(ع) به واسطه فهم دقیقی که نسبت به این موارد دارد، پس ببینیم خوف امیرالمؤمنین(ع) چیست و عدم خوف ما چیست. «اتباع الهوی» اتباع، تبعیت بر هوای نفس، خواستن شدید و خواستنی که بر خواست خدا مقدم شود. «و طول الأمل» آرزوهای طولانی، آرزوی آدم آرزوی دنیایی شود، «طول الأمل» به این معناست. حضرت امام اشاره میکند که فکر نکنید آرزوی امروز بود، آرزوی فردای تو فوق آن است. اینقدر که تمامی ندارد، «اما اتباع الهوی فانه یصدعن الحق» مانع حق میشود. مانع درستی و راستی میشود. مانع فلاح و رستگاری میشود. اما آرزوهای طولانی و دنیایی «فینسی الاخره» آدم آخرت را یادش میرود. خاصیتش این است که آخرت را فراموش میکند. اصل دین ما، پایه همه ادیان از حضرت آدم(ع) این بود که توحید، خدا و روز قیامت، این معاد را میزند. یعنی طول الأمل چه پایه مهمی را میزند.
بحث اتباع الهوی، تبعیت از هوی، تأثیر است که بر ترجیح وجود دارد. هر آدمی هوای نفس دارد، حضرت امام میفرماید: گروههایی هستند که عماد مخلص الهی هستند، آن جای خود است. اینطور آدمها هوای نفس دارند اما مسأله ترجیح است نسبت به اینکه من هوای نفس دارم، خواست نفسانی دارم و خواست خدایی هم هست. حالا کدام را ترجیح بدهم؟ آنچه را دلم میخواهد یا آنچه خدا میخواهد؟ خلاصه بحث ما دلم یا خدا است؟ تعارض وقتی دارد دلم عبادتی را نمیخواهد. دلم گناهی را میخواهد العیاذ بالله ولی خواست خدا چیست؟ آنهایی که خواست خدا را ترجیح میدهند، فلاح و رستگاری و برنده بودن برای آنهاست. آن کسی که خواست خودش را ترجیح میدهد، بیچارگی برای اوست. خواستش مشخص است، یکوقت من میگویم نمیدانم فلانی چه میخواهد، یکوقت میگویم هرچه گفت میدانم ته حرفش چیست. گاهی بچه حرف میزند، پدر و مادر میگویند: یک ساعت هم حرف بزنی من فلان مطلب را اجازه نمیدهم. من آخر حرف تو را میدانم. «انسان علی نفسه بصیره» خودمان میدانیم یک جاهایی شیطنت میکنیم و حرف شیطان را گوش میکنیم، اتباع هوای نفس داریم و رنگ و بوی دیگر میزنیم و دست و پا میزنیم از این میان دربیاییم. بالاخره آدم نیاز به تفریح دارد. دائم نمیشود که چنین باشد! بالاخره آدم دلش میپوسد! میخواهد فلان موسیقی حرام را گوش بدهد. ما هم دل داریم دیگه! چنین توجیه میکند. هوای نفس بر خواست الهی مقدم میشود. حضرت امام میفرماید: اشتهایش سیری ناپذیر است. اینطور نیست کسی بگوید: من اشتهای کشورگشایی دارم. همین کشور همسایه را گرفتیم بس است! در سطح عادی دنیایی هم همین است. منتهی بدیاش این است که هرچه آدم غرق شود نجاتش سختتر میشود.
حضرت امام میفرمایند: در ابتدای امر خدا، انسان را بنا بر فطرت و پاکی آفرید. اما انسان که به دنیا میآید یک تولد حیوانی دارد، احشام متولد میشوند، آدمها هم همینطور متولد میشوند. یک تولد انسانی دارد. ممکن است انسانی از حیث حیوانی سی سالش باشد، حیث حیوانی آنچه در شناسنامه نوشته است. در چه روزی به دنیا آمد. ولی ممکن است از حیث انسانی یک سالش باشد. ممکن است هنوز متولد نشده باشد. حضرت امام میفرماید: تولد انسانی، وقتی آدم خودش را آدم تعریف کرد. از قالب خور و خشم و خواب و شهوت بیرون آمد. تازه متولد شد، من با حیوانات یک فرقی دارم، انسان هستم و مکلف هستم. این زمان تولد انسانی است. در این زمان با خودش چگونه برخورد میکند؟ ولادت ثانویه میفرمایند. برای تولد بچهای که به دنیا میآید، شیر احتیاج هست و یکسری نجاسات باید از او گرفته شود، حرف زدن یادش میدهند. همه اینها را در ولادت ثانویه هم دارد. یعنی باید حرف زدن یاد بگیری، دعا حرف زدن با خداست. مناجات حرف زدن با خداست. ما گاهی بلد نیستیم چطور با خدا حرف بزنیم. پدر میگوید: بگو بابا! علماء و بزرگان ما گفتند، امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه گفته است کلمه به کلمه اینطور صحبت کن. یکسری از نجاسات را به ما بیان میکنند. ما این کتابها و روایات اهلبیت(ع) را میخوانیم و آنها هدی للناس هستند. اگر حیوان بودیم که «هدی للناس» برای ما معنی ندارد. وقتی آدم شدیم هدایت برای آدمها هست. منتهی درجه دارد. اندازه دارد، یک نفر اول راه است و یک نفر خبره راه است. یک نفر تازه راه رفتن را یاد میگیرد، یکوقت نه، دونده است. با سرعت زیاد میدود. انشاءالله خدا سرعت و استقامتش را به ما بدهد.
میزان بازماندن از حق متابعت هوای نفس است. هرچقدر متابعت از هوای نفس داشته باشد، همان مقدار از حق و فلاح و رستگاری باز میمانیم. حضرت امام تعریفی دارند و به سه قسمت حق را تقسیم میکنند. اعتقادات، احکام، اخلاق، در این سه زمینه هوای نفس وارد میشود. در اعتقادات، در تفکرات، «اشهد ان لا اله الا الله، لا مؤثر فی الوجود الا الله» اعتقاد ماست. ببین در واقعیت هم اینطور فکر میکنی یا نه اگر فلانی نبود این کاره نمیشد. باید بروم دم فلانی را ببینم تا کارم درست شود. باید نزد خدا بروی. چقدر مشرک هستی، چقدر در ذهنم نسبت به خدا مشرک هستم. قولم چیست؟ «لا اله الا الله» فکرم چیست، همه کسی را به جز خدا اتفاقاً مؤثر میبینم. اعتقادات و هواس نفس ترجیح است. لذا عملکرد من به جای در خانه خدا رفتن در خانه ناس رفتن است. به عزت و جلالم نا امید میکنم امید کسی که به غیر من امید داشته باشد. امیدم باید به خدا باشد ولی به بندههای خداست. در احکام هم کلاه شرعی گذاشتن، فلان حکم چون یهود هم همینطور بودند، اولین کسانی که این مسأله را ابداع کردند یهودیها بودند. میخواهد خمس ندهد، میگوید: حالا من بخشیدم، دوباره دو ساعت بعد پس میگیرم. فلانجا ربا هست. میخواهد حرامی را حلال کند. این بازیها و دور زدنها! در اخلاقیات هم همین است، جایی میخواهد خودش را ثابت کند، میگوید: بیا نصیحت کنم، بیا این روایت را بخوانم که به دردت بخورد! هوای نفسش دستور میدهد از خودت تعریف کن. خودت را در ملأ عام قرار بده. بگذار مختال فخور شوی اما قیافهاش چطور است؟شاید بگویند: چقدر قشنگ صحبت میکند و چه نصیحتی میکند. اینجا ممانعت از حق پیش میآید توسط ترجیح دادن هواس نفس. اینقدر هم ظریف جلو میآید و کارش را بلد است. با کید شیطان، با کیدش نفس جلو میآید و توجیه میکند تا حدی که برای انسان عادت میشود. طرف مثلاً بد دهان است، دارد رد میشود زمین میخورد. بلافاصله کلمه بدی از دهانش درمیآید و بعد خجالت میکشد. این زبان بی تربیت شده است و عادت کرده است. عادت نشود! شیطان و هوای نفس میخواهند طوری زمین بزنند که بلند نشوی. یعنی همانطور تا آخر عمر زمینگیر شوی. زانویت را بگیرد و نتوانی بلند شوی.
یک روایتی از امیرالمؤمنین(ع) است که حضرت امام میفرمایند، «و عزتی و جلالی و عظمتی» وقتی این میشود دیگر قسمهای سنگینی است و قطعی بودن حدیث را میرساند. خداوند به اینها قسم میخورد. «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی وَ عَظَمَتِی وَ کِبْرِیَائِی وَ نُورِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لا یُوثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَی هَوَایَ إِلا شَتَّتُ عَلَیْهِ أَمْرَه» (کافی/ج۲/ص۳۳۵) اگر کسی هوا و خواسته نفسانیاش را به خواست من مقدم کرد، دلم میخواهد، متشتت میکنم امرش را. کار دنیایش را به هم میریزد. تعریف الهی با تعریف ما فرق میکند، یکوقت من یک سمی به شما تعارف میکنم و بعد این ظرف را بشکنم. شما وقتی ندانی سم است میگویی: ای داد بی داد، فلانی چه کار بدی کرد. میخواستند یک شربتی به من بدهند مانع شد. اما من خیر شما را ایجاد کردم. بچهای که لب پشت بام است و دارد میافتد، پدر میدود و محکم میزند و روی پشت بام میافتد. دردش میگیرد ولی نمیداند از چه مرگی نجات پیدا کرد. متشتت شدن امر دنیا گاهی از آن طرف است. یعنی گاهی یک معامله خوب میخواهد برایت پیش بیاید، این متشتت شدن امر دنیا، سر نماز اول وقت برایت پیش میآید، میبینی همه کارهایت میافتد و ترجیح نماز اول وقتت آنجا میشود. این برای چیست؟ شیرینی دنیا در زبانت شیرین میشود، عبادت تلخ میشود. قلبش مشغول هوای دنیا میشود. دیگر حواسش به من نیست و مرا فراموش میکند. کار میکند که اینقدر سرش شلوغ شود یادش برود خدا هست. از دنیا آنچه من مقدر کردم به او میرسد نه چیزی اضافهتر!
روایات اهلبیت(ع) نور است. «وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لا یُوثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَی هَوَایَ» حالا اگر عبدی هوا و خواسته مرا بر خواسته خود ترجیح داد، ملائکه من برای حفاظ از او میآیند. حفاظ از حیوان یعنی چه؟ در قفسی بگذاری که سرما و گرما به او نرسد. بگویی: من مواظب هستم کسی حرف بد به این حیوان نزند. این که متوجه نمیشود. اگر خودت را آدم تعریف کردی، حفاظ از آدمها یک معنی دیگر دارد. یکوقت شما یک مهمانی داری، یک غذای خیلی خوبی است، جلویت پرت کنند و بگویند: بگیر بخور. آدم اصلاً چه رغبتی پیدا میکند؟ برای حیوان فرقی نمیکند غذای خوشمزهتر بهتر است ولی برای آدم قابل مقایسه نیست. اگر آدمها حیوان شدند العیاذ بالله تولد اولیه برایشان بود، مزه را با زبانشان حس میکنند. اگر آدمها آدم بودند مزه را با کرامت نفسانیشان حس میکنند. خدا حفظش میکند «إِلا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلائِکَتِی» و ملائکه را برای حفظش میفرستد. یعنی عزتش حفظ میشود و آن سم را میزنند میشکنند. اگر قرار است حرام و مال شبهه ناک به او برسد، یکی ایجاد میشود در این مال ضرر میکند. چقدر هم غصه میخورد اما فردا میفهمد حیف نشد و چقدر خوب شد انجام نشد! این حفظ خداست «فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین» (یوسف/۶۴) خدا بهترین حافظ است. اگر من حفاظ از خودم را به حیث حیوانیت خودم یا انسانیت خودم نگاه کردم معنی حافظ هم فرق میکند. لذا از عالم و خطرات عالم نمیترسی. «وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» (بقره/۶۲) یعنی انبیای الهی را اذیت نکردند، با سنگ نزدند؟ اذیت کردند ولی حفاظ بود. پس یعنی خدا در حفاظش مشکل داشت العیاذ بالله یا نه معنای حفاظ برای نبی و بنده خدا، برای یک انسان فرق میکند؟ باید ببینی برای خودت چه تعریفی کردی لذا خوشمزهها فرق میکند.
«وَ کَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الارَضِینَ رِزْقَهُ» آسمان و زمین رزق این را تکفل میکنند. من به اینها دستور میدهم که رزقش را تکفل کنید. امروز رزقش را کربلا قرار دادم. رزقش را مال حلال قرار دادم، میخواهد در رزقش حرام بیاید از زمین و آسمان برایش مصیبت میآید که این حرام به او نرسد. میخواهد فرزندی به او بدهد چنان دلش گره بخورد با این فرزند که فردا روز نتواند دل بکند، خدا به او فرزند نمیدهد. میگوید: من تو را میشناسم. من برای کفالت از اینکه تو مرگ خوبی رزقت باشد، این فرزند را نمیدهم که گره نخوری چون تو آدمی هستی که هوای نفست را زمین زدی و خواست خدا را ترجیح دادی. من اینجا هم کمک تو میکنم، بعد فردا میبینی بندهها اینقدر شاکر هستند از چیزهایی که نداشتند. چون نمیدانند چه اتفاقی میافتد. «وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَهِ کُلِّ تَاجِرٍ» من برایش تجارت میکنم. تجارت به معنی خرید و فروش مادی نیست. هرکس بخواهد به این سود برساند من سود بیشتری به او میرسانم. شما وکیل من باش و برو کاسبی کن، خدا وکیل آدم باشد، خدا سرش کلاه میرود العیاذ بالله؟ نه، همه چیز به ید قدرت اوست. فقط باید تکیه و توکل کنی. مالش، رزقش، تمام زندگیاش دست خدا میشود فقط آنچه خدا خواست من ترجیح دادم.
یک قصهای دارد که نقل میکنند در بازار نجف، میگویند: یک شخصی بود باربر بود. یک بچهای از بالای پشت بام پایین افتاد. به بچه گفت: نیافتی! بچه ماند و نیافتاد. مردم رفتند گرفتند و گفتند: شما چه کار میکنی؟ چه وردی خواندی؟ گفت: یک عمری خدا گفت و من گفتم: چشم، حالا من گفتم و خدا گفت: چشم! حدیث سنگین است. «أنا مطیع لمن أطاعنی» من مطیع کسی هستم که مرا اطاعت کند. انشاءالله اطاعتش را به همه ما بدهد. دنیا ذلیلش شود، دیگر در نظرش دنیا جلوهگری نمیکند که بخواهد خودش را پست کند. هرجا میبینی خدا این را میخواهد چشم!
در ادامه حدیث میفرماید: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ» ترسناکترین چیزی که من برای شما میترسم این دوتاست، مسیر انحرافی که در این دو مسأله هست بسیار قوی است. مسأله دوم طول الأمل است که نسیان آخرت میآورد. آرزوهای دنیایی و طولانی، دنیا را مقصد و مأوا دیدن، یکوقت من در شهری مسافر هستم وقتی مسافرخانه میروم یا هتل، به اندازه مسافرتم آنجا را نگاه میکنم، میگویم: این هتل ممکن است سی سال دیگر بریزد، پایههایش اینطور است. پس الآن این هتل را نگیرم! دو روز میخواهی بمانی، داری از کنار جاده رد میشوی، میگویی: اینجا بنشینیم یک چیزی بخوریم. نمیخواهی که بخری و مالک شوی، اصلاً فکر نمیکنی، اینکه کسی بگوید: باید سند اینجا را نگاه کنی، ما مسافر هستیم و مقصد ما جای دیگری است. حضرت امام میگوید: آرزوهای طولانی که با دنیا گره بخورد، عروسی نوهام را ببینم. نتیجهام را ببینم. توجیهاش این است که فلان کار را انجام بدهم هیچ آرزویی ندارم! موقعی که آدم میخواهد ماشین بخرد، اول که ماشین ندارد میگوید: یک چهارچرخ باشد کافی است. یک سقفی بالای سر ما باشد کافی است. هی بالاتر میرود، ادامه پیدا میکند.
شریعتی: یک وجه تشابه بین کلام امیرالمؤمنین و روایت نورانی است که هم هوای نفس و هم طول أمل هیچکدام تمامی ندارد.
حاج آقای سعیدی: هرچقدر هم درونش بروی تشنگی تو را بیشتر میکند تا وقتی که صاحبش را میکشد. پس چه کنیم؟ چارهاش را حضرت امام میفرماید: یاد مرگ باش. ببین آن آرزوهایی که برای دیگران بود، آرزوی چند نفر در دنیا بود و به آن رسیدند و فروختند. گاهی در قبرستانهای ماشینها که نگاه میکنی یک ماشین را اوراق میکنند، همان ماشین روزی عشق یک نفر بوده و هر روز با دستمال پاک میکرده است. لوازم دنیا برای ما هستند ولی ما برای دنیا نیستیم. خیلی باید سطحت را پایین بیاوری که هم تراز آنها شوی. بخواهی خودت را جسم و جرم و حیوانات تعریف کنی. ما آدم هستیم و با خودمان تکرار کنیم. خلیفه الله هستیم، کسانی که از ما به عنوان بنده خدا یاد شده است.
شریعتی: حضرت امیر میفرماید: «لبئس المتجرأن ترى الدنیا لنفسک ثمناً» (نهجالبلاغه، خطبه ۳۲) قیمت تو این نیست.
حاج آقای سعیدی: پناه بر خدا، در تمام مسائلی که عرض کردیم یک وجه مشترک هست. «الهیِّ لا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَدا» خدایا به خودمان واگذار نشویم. دنیا را درست ببینیم. طول أمل، هوای نفس و آرزوهای طولانی را سخیف ببینیم و تو را بزرگتر ببینیم و مؤثر ببینیم. به ما توفیق بده در مسیر خودت قدم برداریم. این خواست خودمان را به هیچ وجه به خواست تو ترجیح ندهیم. امام عسگری میفرماید: «لیس منا من لیس له المراقبه» اگر مراقبت از خودت نداشته باشی نمیرسی. اصلاً جزء شیعیان ما نیستی. ما پشت پرونده تو را امضاء نمیکنیم. اگر قرار هست حسابت با ما باشد باید مراقب خودت باشی. یکی از راهکارهای دیگر که حضرت امام فرمودند: «أنا و علی أبوا هذه الأمه» ما پدران این امت هستیم. حضرت امام میفرمایند: از روی پیغمبر و امیرالمؤمنین خجالت بکشیم. برای آنها زینت باشیم. وقتی هوای نفست پیش میآید، خواست خدا و خواست بنده خدا، خواست خدا و خواست خودت، خواست خدا و خواست شیطان و نفس پیش میآید، لحظه ترجیح یاد پیغمبر بیافت، بگو پدرم شرمنده میشود. بگو: باعث سرشکستگی امام زمانم شوم یا باعث زینتش باشم؟ اگر اینطور محاسبه کردی امام زمانی و پیغمبری نگاهش کردی آنوقت پیغمبر برایت دعا میکند. بالاخره برای امام و نبیمان باعث سرافکندگی هستیم یا باعث خوشحالی هستیم؟ هر گناهی دل امام زمان را به درد میآورد، ما که دعا میکنیم «اللهم کن لولیک الفرج» ما خیلی دوستت داریم، آقا به دلی که دوستش داریم چنگ میزنیم؟ ما نسبت به حضرات اهلبیت مطیع باشیم انشاءالله.
شریعتی: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى» (نازعات/۴۰ و۴۱) انشاءالله از این هوای نفس همه دوری کنیم با نورانیت کلام اهلبیت(ع) و انشاءالله بهشت نصیب همه ما شود. انشاءالله فرصت باشد بتوانیم همه تأمل کنیم و تفکر کنیم و مراقبه داشته باشیم و راهمان را پیدا کنیم.
شریعتی: سلام و درود خدا بر امام رئوفمان علی بن موسی الرضا، اشاره قرآنی امروز را بشنویم و قرار هست این هفته از علامه جعفری(ره) بشنویم.
حاج آقای سعیدی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» اطاعت درجه دارد. یکوقت میگویند: بچه من هم خوب است ولی فلانی بیشتر حرف گوش میکند. اطاعت اندازه دارد. یعنی در همه مسائل اطاعت داشته باشیم، اطاعت ما مبنی بر خواست ماست، آن ترجیح دادن هواست. اگر خواست و هوای نفسمان را بر خواست الهی ترجیح دادیم نمیتوانیم مطیع باشیم. خود اطاعت یعنی هیچ چیزی را به خواست الهی ترجیح ندهی. «وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ» اعمالتان را باطل نکنید، پس میشود عملی ثبت شود و اما بعداً خط بخورد. یکوقت به واسطه عدم اطاعت باشد، قلب نبی از دست تو آزرده شود. اصل عملت از بین برود. انقلاب کردن و حفظ انقلاب، شاید دومی از اولی سختتر باشد. «إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» معرفی قرآن این است. لعب، بازیچه، لعاب هم میگویند. حضرت آقای قرائتی در تفسیر نور میفرمایند: لعب را از لعاب گرفتند در بحث لغت و من لغات را نگاه کردم، لعاب به آب دهان بچه که از دهانش میآید میگویند. دنیا این حالت لعاب گونه دارد، وقتی مشغول دنیا شویم زشتی ما در نظر اهل معرفت بسیار نمایان است. خودمان حواسمان نیست. لذا تعابیری که امیرالمؤمنین در مورد دنیا چه میگوید، در مورد انسانی که با دنیا مخلوط است چه میگوید. حیات دنیا لعبٌ و لهوٌ، بازی است و هدف خاصی ندارد و به نتیجه نمیرساند. اگر من یک خرید و فروشی داشته باشم، ملکیت انتقال پیدا نمیکند، خرید و فروشهای دنیا لهو است، ملکیت اتفاق نمیافتد، چون وقتی میخواهی از دنیا بروی، مال تو نیست. در مغازه بروی خرید و فروش کنی، از مغازه بیرون بیایی و بگویی: الکی گفتم. دیگر حق نداری با خودت چیزی ببری. یک پول الکی به صاحب مغازه بدهی نمیگذارد جنس را ببری! اگر پول الکی دادی نمیگذارند جنسهای دنیایی را ببری، اما اگر واقعی خرج کردی، نماز و روزهات، با خودت در قبر میآید و در آخرت هست و باعث نورانیت شما میشود.
شریعتی: یکی از ویژگیهای حضرت علامه جعفری(ره) جامعیت شخصیت ایشان بود. در علوم مختلف متبحّر بودند، صاحب نظر و اندیشه بودند و به تعبیر حضرت آقا هنر را خوب میشناختند و هنرمند واقعی بودند. در مورد این شخصیت بشنویم و بعد قرار هست در مورد رد مظالم و طرحهای ماه ربیع توضیح بدهیم.
حاج آقای سعیدی: خدا رحمت کند ایشان فوق العاده لطیف بودند. روح خیلی لطیف و هنرمندی داشتند، خیلی تقرب به خدا داشتند و اندک چیزی ایشان را متحول میکرد. وقتی روضه میشنید همان اول زود منقلب میشد. کاری به ادامه روضه نداشت. نقل میکنند یکوقت در مجلسی یک بنده خدایی یک عکسی میآورد و میگوید: این به عنوان زیباترین زن قرن یا سال است، چه کسی حاضر است هزار سال با چنین زنی زندگی کند و یا از آن طرف یک لحظه چهره مبارک امیرالمؤمنین(ع) را ببیند؟ هرکس یک حرفی زد و بعضی به شوخی چیزی گفتند. بعضی گفتند: هرکس بمیرد در آن دنیا امیرالمؤمنین را میبیند! ایشان وقتی عکس به دستش رسید، چشمش تار شد و دیگر چیزی ندید. بعضی میگویند: اصلاً ایشان بلند شد و رفت. چند دقیقه استراحت کرد و در همان حال و هوا چهره مبارک امیرالمؤمنین را دید. ایشان به حجره دوستان برگشت و گفت: به مراد دلتان رسیدید؟ تصمیمتان چه شد؟ گفتند: این عکس است و ما به مراد دلمان نرسیدیم. ایشان گفت: اما من به مراد دلم رسیدم. اصل مقایسه برای ایشان تلخ بود و این یعنی تقوا، یعنی عشق و عاشق خدا بودن، عاشق امیرالمؤمنین بودن و هیچ چیزی را به او ترجیح ندهی. انشاءالله خدا اینطور ما را عاشق کند.
شریعتی: هرسال در ایام ماه ربیع اتفاقات خوبی در برنامه میافتد، اولاً گفتیم ماه ربیع در خاطر بچهها شیرین و ماندگار شود، سالهاست مخاطبین برنامه و همراهان همیشگی آنهایی که بچه محصل دارند قرار گذاشتند برای بچهها یک جعبه شیرینی میخرند و به مدرسه میبرند و خیلی دل انگیز است. بحث دوم هم رد مظالم هست و امسال با اجازهای که برنامه سمت خدا از مراجع محترم تقلید گرفته تا سقف ۵۰۰ هزار تومان میتوانند رد مظالم بدهند.
حاج آقای سعیدی: بحث رد مظالم آن چیزهایی است که به گردن هست و آدم نمیتواند احقاق حق کند، بیست سال پیش طرف هم نمیشناسد، داشته رد میشده خانه کسی بوده، با ماشین میرفته و زده آینه ماشین طرف را شکسته است. وظیفه آدم این است که همان موقع جریمه را پرداخت کند. وقتی به اینجا رسید که دستیابی نبود حتماً گناه و کثیفی آن روی آدم میماند. این اثر وضعی را آدم از بین ببرد. جواب پس دادن در این دنیا خیلی سادهتر از آن دنیاست. لذا رد مظالم دنیایی را جدی بگیریم و یک ذره اضافهتر، فردا همین احتیاط هم نزد خدا مأجور است. چون خداوند احتیاط را دوست دارد. اگر هزار تومان بود و هزار و پانصد دادی، ثواب و اجر جداگانهای دارد. در بحث رد مظالم یک مقدار بیشتر پرداخت کردن خوب است. پول آدم که حلال و طیب شد، شیرین میشود.
شریعتی: شما میتوانید تا سقف پانصد هزار تومان این حق و این مبلغ را به فقرایی که میشناسید پرداخت کنید. اگر بیشتر از این مبلغ بود باید از مراجع اجازه مجدد گرفت و میتوانید با دفاتر مراجع تماس بگیرید. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: اللهم عجل لولیک الفرج، خدایا دل ما برای امام زمانمان تنگ است. زمان ظهور را هرچه سریعتر برسان و ما را از اعوان و انصار حضرت قرار بده.
شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم و کبوتر دلمان را راهی مسجد النبی میکنیم.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۷/۰۸/۳۰
.






