آرامش در زندگی؛ حدیث۳؛ عُجب
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۹ ۱۳:۳۰آرامش در زندگی؛ حدیث۳؛ عُجب

آرامش در زندگی؛ حدیث۳؛ عُجب
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، انشاءالله هرجا که هستید زیر سایه امام حسین(ع) باشید. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید، حاج آقای سعیدی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: بحث ما با حاج آقای سعیدی در این هفتهها در مورد آرامش بود و راهکارهای رسیدن به این آرامش که گمشده خیلی از ما هست، با نظر به چهل حدیث حضرت امام(ره) این بحث را مرور میکنیم. ادامه فرمایشات حاج آقای سعیدی را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: آرامش در گرو بندگی خدا، قرار بر این بود که «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» خدایی که یادش اطمینان قلب میآورد، به طریق اولی اطاعتش آرامش فوق العادهای به انسان میدهد، اگر آدم در این مسیر قدم گذاشت و خودش را مطیع خدا دید، در امور دنیایی نگاهش این بود که حول و قوهای به جز خدا نیست و تأثیری در وجود به جز خدا ندارد بتواند تکیه کند و توکلش را به او جلب کرد دیگر هیچ چیز او را به هم نمیریزد، اینها مسائلی است که نه بیماری است و نه اقتصادی است، «وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» (بقره/۶۲) اینها مقدماتی بود که هفتههای گذشته هم خدمت عزیزان داشتیم. اما همینطور که اطمینان یک ارزش است و آرامش یک ارزش است و خدا به بندههای خوبش میدهد، «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» (فجر/۲۷) اینطور است که خدا با نفس مطمئنه او را دوست دارد و به او جایزه میدهد، «ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّه» شیطان هم همه اینها را بلد است. خدا آقای مجتهدی را رحمت کند. میفرمودند: شیطان پای منبر نوح و ابراهیم نشسته، بدانید هرچه ما میخوانیم او هم بلد است. هرچه ما بلد هستیم او بیشتر از ما مطالعه داشته و این کارها را انجام داده است. لذا سر هر بندگی خدا یک «لا» میآورد. نه این کار را انجام نده، اطمینان و آرامش درونش بندگی هست، نتیجه بندگی هست، او برعکس عمل میکند که تشویش و نگرانی باشد. دریای دل آدم را خروشان میکند و به هم میریزد، اگر به هم ریخته شد، بندگی از درونش حذف میشود. حتی دارد که شیطان به هیچ چیز قناعت نمیکند. در باب قناعت اگر نگاه کنیم میفرماید: شیطان قناعت نمیکند، هرچقدر گمراه کرد و خطا ایجاد کرد، نمیگوید: بس است و حریص است و کوتاه نمیآید. صفت حریص به خود پیغمبر در قرآن در مورد هدایت ما گفته شده است. آن حضرت نسبت به ما مشتاق شدید است که هدایت کند.
داشتیم ابزار شیطان را از باب فرمایشات امام(ره) شناسایی میکردیم که شیطان چه میکند، با ابزار نفس آمد، با ابزار ریا آمد که آدم را به هم بریزد. امروز با ابزار مهمی به نام عُجب میآید. نزد امام رضا آمد و فرمود: «سئلته عن العجب الذی یفسد العمل» از حضرت پرسید: آن عجبی که عمل را فاسد میکند چیست؟ صفت عجب این است که عمل را فاسد میکند. فاسد یعنی بی اثر، فلان چیز فاسد شده و اثری ندارد. نه تنها بی اثر میکند، اثر برعکس هم دارد. عمل صالح، اثر سوء میشود؟ بله. حضرت میفرماید: درجات مختلفی دارد «الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً» یک عمل بدی دارد انجام میدهد فکر میکند خوب است. خوب میبیند، چیزی با رؤیت ما عوض نمیشود. من اگر سراب دیدم آب ایجاد نمیشود، اما سراب میبینم و تهییج نفس من نسبت به سراب ایجاد میشود. مایه حرکت من میشود اما آبی ایجاد نمیشود. تخیل است، رؤیا است، نگاهش است اما این نگاه در واقعیت تأثیری ندارد. «فَیُعْجِبَهُ و َیَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً» فکر میکند دارد کار خوبی انجام میدهد. بسیاری از خطاهای ما همین است.
در مغازه میرویم میخواهیم خرید کنیم. شروع میکنیم اینقدر چانه میزنیم، صاحب مغازه را اذیت میکنیم، آخر هم یا نمیخریم یا معامله را تلخ میکنیم، انصاف داشته باشیم. زیاد چانه زدن کراهت دارد. بگذاریم کاسبی شیرین باشد. من در ذهن خودم میگویم: بالاخره باید صرفهجویی میکردم، همه اینها را برای خودم میسازم ولی تلخ کردم و باید منتظر باشم زندگی برای ما یکجایی تلخ شود. لذا وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) در بحث عمل سوء، فرمودند:«خالط الناس» با مردم طوری باشید که اگر مردید، برای شما گریه کنند و اشک بریزند. اگر زنده بودید با شوق طرف شما میآیند. راهشان را عوض نکنند و از زندگی با شما کیف کنند. یکی از کارهایی که خداوند انجام میدهد تقابل عمل انسان نسبت به بندههای دیگر و عملکرد خدا در مورد اوست. یعنی خدا میگوید: ببینم با بندههای دیگر من چطور رفتار کردی؟ با رحم و مروت بود، خواستهشان را برآورده کردی. من هم با تو همانطور رفتار میکنم. آرامش دیگران را به هم زدی و معامله را برایش تلخ کردی، بچه از تو ترسید.
بنده خدایی میگفت: بچه تجدید گرفته بود، ناراحت بود. از ترس اینکه بابا غروب به خانه بیاید تجدید را ببیند، اینقدر این بچه در خانه داد زد و دور حوض دوید، غروب دیگر دیوانه شد و شفا پیدا نکرد! ببین پدر از خودت برای این بچه چه تصویری ساختی!! از شدت فشار عصبی دیوانه شد. بدانیم با مردم چطور رفتار میکنیم. چه اقتداری دارم؟ اقتدار بار مثبت دارد. چه جذبهای دارم، چه ترسی ایجاد کردی؟ چه غضبی داری؟ منتهی تصویر یک چیز بد را خوب جلوه دادن، اینها انواع و اقسام این است. اگر کسی آرامش دیگری را به هم زد و گفت: میخواستم تربیت کنم، آرامش دیگری را به هم زد و گفت: میخواستم او را آدم کنم. دیدی به من چه گفت؟ حقش بود این کار را بکنم. باید یک جایی منتظر پس گردنی باشد. خدا کارش سر وقت است، دیر و زودش هم سر وقت است و من فکر میکنم دیر شد. باید یک جایی باشد تا از عزت پایین بیایی، باید ذلیل شوی، چون یکی دیگر را ذلیل کردی. منتهی باورمان شود پژواک عمل ما در دنیا دیده میشود و خدا کند در همین دنیا صاف شویم و برویم و وای به موقعی که به روز قیامت برسیم. اینها را مثال زدیم برای اینکه گاهی سوء عمل ما حسن عمل است و اشتباه میکنیم.
«وَ مِنْهَا أَنْ یُومِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُ» (کافی، ج ۲، ص ۳۱۳) ایمان دارد ولی بخاطر ایمانش سر خدا منت میگذارد. بعضی میگویند: خدا فلان کار را نکرد و من هم دیگر نماز نمیخوانم. حالا که این کار را نکردی العیاذ بالله یک تنبیهی برای خدا درنظر میگیرم و نماز نمیخوانم. این یک منت است. تو که کاری برای من نمیکنی، انگار یک خدایی وجود دارد و یک منی هم وجود دارد، مثلاً با هم دو طرف هستیم، یک هستی او هست و یک هستی من هستم. نه اینکه همه هست من در قبال هست اوست. من با دستم دعوا کنم، این همه اراده من است که در این دست جاری میشود. وجود و حرکت و همه چیز ما اراده الهی است. حالا من بگویم در مقابل خدا منت هم میگذارد. لذا حضرت امام میفرماید: حواستان باشد بعضی چیزها را اشتباه به عجب نکنید. ایشان میفرماید: مسرور شدن به تواضع و فروتنی که آدم در برابر خدا پیدا میکند، میگوید: خدایا شکرت، من موفق شدم این عمل را انجام دهم. این شکر آن عجب نیست. اینکه بگویم موفق شدم، البته من یک آدم دیگری هستم، که این کار را انجام دادم، نگاه میکنم میبینم مثلاً سرپرستی چند یتیم را گرفتم. یکوقت میگویم: خدایا شکرت مرا به این کار موفق کردی. خدایا شکرت توانستم دستی سر این بچهها بکشم. صدقه بدهم و کمک مالی کنم، این شکر میشود و خیلی هم خوب است. اما یکوقت میگویم: اگر من نبودم اینها چه کار میکردند؟ خودش را مقصر میداند.
حضرت امام(ره) عزاداری سیدالشهداء(ع) را مثال میزنند. میگوید: عزاداری را برگزار میکند و میگوید: این من هستم که دین را زنده نگه داشتم. احیای شعائر به وسیله من است. وای از این من که هرجا این نجس میآید، همه جا را متنجّس میکند. بوی تعفّن من هرجا میآید، از بین میرود. باید خدا را بیرون کنی تا خودت وسط بیایی! عبادت بوی تعفن میگیرد، کمک به دیگران بوی تعفّن میگیرد. من دوستی داشتم میگفت: لولههای گاز را میبینید، میدانی ما چطور میفهمیم سوراخ دارد؟ گفت: گاز متعفّنی را در این لوله رها میکنیم اگر ببینیم فشار کم شده شروع میکنیم در مسیر این لوله رفتن، اگر یک سوراخ سوزن هم داشته باشد اینقدر این گاز بد بود است که ما از فاصله چند متری میفهمیم کجاست و دنبالش میکنیم و پیدا میکنیم. اینقدر این نفس بد بو است، اگر یک سوراخ سوزنی راه پیدا کند، اگر منیت و کبر آدم یک جا راه پیدا کند تعفّن آن همه عمل ما را میگیرد. من احیاء کردم، رونقی در دین احیاء شده به واسطه این کار من، خودت را حساب میکنی آنوقت عجب است. یک سنت خیلی زشتی است که انشاءالله برداشته شود. بعضی از کسانی که اطلاع ندارند و بعد از محرم و صفر دم در مسجدها در میزنند و میگویند: ده تا مسجد را در بزنیم و از امام حسین اجر بگیریم. بگوییم ما آمدیم عزاداری کردیم و این کار را کردیم. این خیلی ضعیف است و زشت است. من بخواهم بدهیام را به یک نفر بدهم، همه زندگیام را بدهکار به او هستم، یک بخشی را بدهم و بگویم: اجر من چیست در مورد این بدهی که دادم؟ یاران حضرت أباعبدالله در بغل حضرت دارد از دنیا میرود، حضرت آمده خاک و خونها را از صورت پاک میکند، اولین جمله به حضرت این است «هل أوفیت» آقا وفا کردم؟ همه کار را درست انجام دادم؟ نگرانی برای درست انجام دادن کار است. نسبت به خدا و اهلبیت با معرفتتر باشیم.
لذا حضرت امام در مورد عبادت میفرماید: عبادتی که کردی گاهی به هوای حوری بهشتی و غذای بهشتی بود. ولی اول یک دروغ بزرگ همه ما میگوییم: چهار رکعت نماز ظهر قربتاً الی الله! این رفت. یکوقت یکی از عزیزان خوابی دیده بود و میگفت: دیدم مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی هستم، گفتم: نمازهای ما چطور است؟ ایشان گفت: نماز بخوان. نماز خواندم، خواستم بگویم «ایاک نعبد و ایاک نستعین» دیدم دارم حرف بیهوده میزنم. این را نمیگوید، نگاه کردم دیدم آقا مجتبی به من میخندد! دروغ میگویی، خدایا فقط تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم، حرف بی معنایی است که تو داری میگویی! این بنده خدا میگفت خوابم را برای اهل دلی نقل کردم و گفتم: چنین خوابی دیدم و فهمیدم نمازهایم اینطور است. گفت: مگر خیال میکنی بقیه نمازهایشان درست است؟ «ایاک نعبدُ» خیلی حرف بزرگی است. بعضی از ما در نمازهایمان روزی پنج وعده دروغ میگوییم «ایاک نعبدُ و ایاک نستعین» قربتاً الی الله! ادعای بندگی شوخی نیست. وقتی قربتاً الی الله میگویی به اینها توجه کن دیگر عُجب تو را نمیگیرد. وقتی قربتاً الی الله میگویی، بگو: خدایا دوست دارم در این سمت باشم. فقط برای تو باشد، خدایا اینکه میگویم دارم به تکلیف تو عمل میکنم نه اینکه باورم شود من یک آدمی هستم، یک مالی به من دادی، دستی از فقیر گرفتم، یکی من و یکی تو نیست! خدایا شکرت که مرا مجرای فیض خودت قرار دادی. برای این فقرا از دست من رفت، خدایا شکرت مرا حساب کردی و این توفیق را به من دادی. ایشان میفرماید: مفاسدی که دارد و اشکالاتی که ایجاد میکند این است که آدمها معصیت را کوچک حساب میکنند. من که بنده خوبی هستم، حالا یک چیزی هم از دست ما در رفت! استصغار هم میگویند، این که چیزی نیست. بالاخره ما عمری اهل عبادت و دستگیری بودیم.
حضرت امام میفرماید: یکوقتی بلا و مشکلی میآید، به خدا میگوید. خدایا ما بنده تو بودیم، این بلا و ضرر نباید برای ما باشد. یکوقت دیگری به او میگوید: این بلا و مشکلی که ایجاد شد، میگوید: «البلاء للولاء» یعنی بالاخره در ولایت الهی «هرکه در این درگه مقربتر است…» این را برای خودش میگوید. پناه بر خدا! زبان ملبّس به من! این آلودگی و چرک باید از زبانت پاک شود. نگویی: چه حرف حکیمانهای زدم و چه حدیثی خواندم. خودت را تأیید کردی. «استکبار طاعه» بزرگ شمردن طاعت است. اگر کثیر هم هست باید قلیل بشماری، خدایا این در مقابل تو چیزی نیست. بندگی که کردم کاری نکردم. خودت به من توفیق همین را دادی. ما حق نداریم به کافر اینطور نگاه کنیم که من خدا را قبول دارم، او خدا را قبول ندارد. بیاییم قرار بگذاریم کسی را قضاوت نکنیم. «تألّی» نزد پیامبر آمدند و گفتند: فلانی بهشتی و فلانی جهنمی است. حضرت خیلی نهی کرد، از تألّی نهی کرد و گفت: این کار را نکنید. ما اجازه تحلیل افعال داریم ولی اجازه تحلیل افراد نداریم. امر به معروف و نهی از منکر، معروف و منکر، قرآن چطور امر به معروف میکند، «یا ایها الذین آمنوا» بندههای گل من، ایمان آوردهها، این کار را انجام بدهید و این کار را انجام ندهید.
حضرت امام میفرماید: منشأ عجب، حبّ نفس است. خودم را دوست دارم. حبّ نفس که شد، حبّ نفس مثل یک ضریب است. ضریب را پشت هر عددی بگذاری خیلی تغییر میکند. اگر هزار تومان خیر است، وقتی حبّ نفس بگوید: من این خیر را انجام دادم، ضرب در من شود، هزار تومان را ده هزار تومان میبینیم. اما یکباره جذر گرفته شود، یکباره از بین میرود وقتی عمل را از دیگری ببینی. حالا مگر چه کار کرده است؟ حتی اگر عمل مساوی باشد و شکل هم باشد، تو در مورد خودت اینطور حساب میکنی و در مورد او شروع میکنی به اشکال تراشی کردن. با چه نیتی این کار را کردی؟ عمل خیری که تو انجام ندادی و او انجام داده شروع به تشکیک کردن میکنی! برای چه به هیأت امام حسین کمک میکنی، اگر راست میگویی بیا اینجا کمک کن! چون این کار را خودت انجام دادی! او این کار را انجام داده و تو انجام ندادی، منتهی میخواهی توجیه کنی بگویی: هیأت را همه کمک میکنند. بیا به فقرای خودمان کمک کن. این حبّ نفس است. خودش یک کمکی کرده میخواهد این بالا برود. این ترجیح عقلی نیست. چون اهل نماز و روزه نیست، میخواهد ابهت نماز و روزه و عبادت او را بشکند، برای اینکه عمل خودش را بالا ببرد. ما یکوقت میخواهیم از جایی بالا برویم، چون بالا رفتن نسبی است دو حالت دارد. یا از نردبان بالا میرویم، یا بقیه را قد کوتاه میکنیم. اگر همه در مجلسی نشستند، شما از همه بلندتر میشوی. میخواهی بشکنی و بگویی: کدام نماز و روزه شما به درد خودتان میخورد، عبادت را میکوبد. میخواهد بندگی دیگران را حقیر کند! عجب در کفر عنوانی است که حضرت امام میفرماید.
حتی کافر هیچکدام از اینها را قبول ندارد، میگوید: من آزاده هستم و تقلید نمیکنم. من روشنفکر هستم. این هم برای حبّ نفس است. عُجب دارد و ریشه حبّ نفس، عُجب است. من تقلید نمیکنم، این موهومات چیست نسبت به او دارید. دین را موهومات میگوید، این هم باز عُجب خودپسندی است. میبیند او انجام میدهد و این انجام نمیدهد، باید او را بکوبد و خودش بالا برود. رذایل و فضایل اخلاقی، ما از بیان اهلبیت(ع) مسلمان و کافر نمیشناسیم، اگر حسود شد کافر هم باشد «لا یسود» آقا نمیشود و عزت پیدا نمیکند.
شریعتی: ما به اینجا رسیدیم که در عبادات و بی عبادتیهای ما اگر من وسط آمد یک زلزله چند ده ریشتری است که آرامش را از تو میگیرد.
حاج آقای سعیدی: همینطور است و اگر بخاطر من شروع به کار کردن کردی، این من سیر شدنی نیست. لذت هم ندارد یعنی اول مثل خوردن آب شور است، بعد تلخ میشود و دل را میزند. تا جایی که دیگر مؤمنین را کافر میشماری و کفر خودت را ایمان میبینی. خودش را طلبکار میبیند، از خدا طلبکار میبیند. میگوید: من به واسطه این عبادتی که دارم مستحق هستم، لذا ایشان میگوید: بعضی دعاها را در خفا برعکس میخواند. خدایا با عدلت با ما برخورد کنی جای ما بهشت است! خودش را از مردم ممتاز میداند، خودش را محبوب حق میداند، میگوید: خدا مرا دوست دارد. این من هستم، کسی که خدا دوست دارد. وقتی از جلسه امام حسین بیرون میآیی بگویی: خدایا شکرت که برای امام حسین اشک ریختم. خدایا شکرت مرا راه دادی! خدایا میدانم تو به لیاقت تقسیم نکردی و به فضلت تقسیم کردی. میدانم اهلبیت(ع) همه را میدانند و دست مرا گرفتند و آوردند. اهلبیت دستگیری میکنند. لذا حضرات علما میفرمودند: به روضه مشرف شدیم! ما را به روضه آوردند. خودشان مجلس روضه را تشکیل میدادند اما میگفتند: سعی کنید شما را روضه بیاورند. ما اصلاً خودمان را فاعلیت نمیبینیم. خدایا این شیرینی گریه برای أباعبدالله را از من نگیر.
حضرت امام میفرمایند: این را دائم تکرار کنید «ما عرفناک حق معرفتک» خدایا نشناختیم تو را آنقدر که حق معرفت بود. «ما عبدناک حق عبادتک» هیچ عبادت ما حق عبادت تو نبود. هرچه بود وظیفهای بود که تو گفتی که میترسم در آن هم قصور کرده باشم. نگرانی من این است که برای تو کار کردم. عجب اینجا هم هست که میگوید: شیطان که دیگر ما را گول نمیزند. یکی از کارهای شیطان این است که تو و من خودمان را ایمن ببینیم از شر او، بگوییم که ما بنده هستیم، ما که اهل این حرفها نیستیم. شیطان کجا و ما کجا، یکوقت این را در همین برنامه نقل کردم، راننده کامیون به من گفت: میدانی کی تصادف میکنی؟ آن موقع که میگوییم: تصادف برای این جوجه رانندههاست. ما که عمری در جاده هستیم، تصادف نمیکنیم. همیشه باید خودت را در معرض خطر بدانی لذا دقت تو بالا میرود. شیطان عدوّ مبین است و ایستاده و لحظه به لحظه به او اطلاع میدهد، حواست باشد، بیا بستر را آماده کن و برایش بریز! پناه بر خدا! حیف است از عمرهای ما که اینطور تباه شود. هم سفره بودن با أبا عبدالله را با هم سفره بودن دنیا و منیت و کثیفی و آلودگی همراه نکنیم.
شریعتی: وقتی قطعنامه امضاء شد، به خانه آمد و خودش را با گریه بغل پدر انداخت و گفت: بابا دیدی جنگ تمام شد. گفت: جنگ تمام نشده! گفت: امروز اعلام کردند جنگ تمام شد. پدر گفت: جنگ ادامه دارد. گفت: کجا؟ پدر به سینه خود اشاره کرد و گفت: اینجا، بین ما با نفس، اینجا همیشه رزمنده و بسیجی میخواهد و باید همیشه آماده بود. به این بهانه یاد همه شهدا و رزمندگان دفاع مقدس را گرامی بداریم. این مبارزه باید همینطور ادامه داشته باشد و انشاءالله در این روزها و شبها با تفکر و تأمل به نکاتی که حاج آقای سعیدی گفتند فکر کنیم و مسیر را اصلاح کنیم و به سعادت واقعی برسیم و انشاءالله هیچوقت اهلبیت نگاهشان را از ما دریغ نکنند.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از عالم وارسته و مرجع تقلید بزرگ حضرت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی یاد کنیم، اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد از زبان شما از این شخصیت بزرگ بشنویم.
حاج آقای سعیدی: «اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ» صبر کن نسبت به چیزی که به تو میگویند و شکیبایی داشته باش. در بحث عبادات و هر بحثی که در مسائل الهی پیش میآید یک «ما یقولون» داریم. حرف بزن داریم، هر کاری بکنیم یک چیزی پشت سرش هست. نسبت به ما نه، نسبت به انبیای الهی هم بوده است. به حضرت نوح مجنون میگفتند، به پیامبر ما العیاذ بالله توهین میکردند. اما وظیفه ما طبق امر قرآنی صبر است. خدا حضرت آقای جاودان را حفظ کند، میفرمودند: یک وقتی اگر دیدید حرف نامربوطی به شما زدند، یک رودخانه فکر کنید که از اینجا تا بهشت برای شما کشیده شده است. این توهین را به تو کردند یا دین تو؟ به تو کردند یا به اخلاقت؟ اگر به خاطر دینت است، این رودخانه دارد آنجا میبرد، چیزی در عالم گم نمیشود. لذا برای آدم صبر و تحملش ساده و بهتر میشود.
مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی از حیث علمی و تقوا فوق العاده است، همین تحریر الوسیله حضرت امام، وسیله النجاه آ سید ابوالحسن است، مبنای فقهی و علمیت آ سید ابوالحسن طوری است که مبنا قرار میگیرد برای نوشتن کتاب تحریرالوسیله برای حضرت امام، فوق العاده بودند در زمانشان و شاگردان فوق العادهای داشتند. حواسمان باشد، ما دستور داریم نسبت به آبرودارهای پیش خداوند توسل داشته باشید. اهلبیت(ع) نمره یک این قضیه هستند ولی علماء و بزرگان هم هستند. نام اینها که میآید یک رحمتی از خدا برایشان بخواهیم. دو رکعت نماز بخوانیم و به این بزرگان هدیه بدهیم. علماء و بزرگان ما نسبت به علمای خودشان این ادب را داشتند و به زیارت قبورشان میآمدند و فاتحه میخواندند. این سنت خوبی که در برنامهها نسبت به بزرگان گذاشته میشود، انشاءالله در زندگی ما برکت دارد و این هدیهها را نسبت به این بزرگان فراموش نکنیم.
خدایا از ادامه غیبت حضرت صرف نظر کن. اسم وقت که میآید یاد حضرت حجت میافتیم. اگر تلخی و مشکلاتی در زندگی ما هست، هیچکدام قابل مقایسه با دوری از امام زمانمان نیست. دلتنگی است. حضرت ابالفضل(ع) گفت: سینه تنگ شده است، وقتی میبیند علی اکبر رفته و دیگران رفتند سینهاش تنگ میشود. خدایا دلمان تنگ است، یا امام زمان به دلهای ما رحم کن. به زمانه ما رحم کن. خود حضرت حجت هم برای فرجشان بیشتر از همه ما دعا میکنند. خدایا به ما توفیق بده با همین چشم سر ببینیم. روزی که دست به دیوار خانه کعبه بزند و أنا بقیه الله بگوید. بعد فوج فوج مردم بیایند کنار حضرت بایستند. آن روز جزء یاران حضرت باشیم. بگوییم: اگر روزی جد تو گفت: «هی من ناصرٍ ینصرنی» و صدایی نیامد، امروز بگو که همه ما انشاءالله جزء ناصر تو هستیم! انشاءالله لبیک بگوییم و آن روز بیاید و شیعه آن روز را نزدیک میبیند. انشاءالله توفیق داشته باشیم سربازی کنیم. به این امید زنده هستیم. «اللهم عجل لولیک الفرج»
شریعتی: ای روز آفتابی، ای مثل چشمهای خدا آبی، ای روز آمدن، ای مثل روز آمدنت روشن، این روزها که میگذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم. اما با من بگو که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: خدایا تو را به آبروی امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره(س)، محبت گناه و محبت دنیا، رذایل اخلاقی را از دلهای ما بیرون کن. خدایا تا ما را نیامرزیدی از این دنیا نبر. خدایا ما را عاشق و عارف نسبت به اهلبیت(ع) قرار بده. خدایا چشم ما را به جمال حضرت حجت روشن کن. انقلاب ما را به انقلاب حضرت حجت متصل کن. انشاءالله به رهبری حضرت آقا بتوانیم خدمتگزار حضرت حجت باشیم.
شریعتی:
گرفتارم گرفتارم ابالفضل *** گره افتاده در کارم ابالفضل
دعایی کن دوباره چند وقتی است *** هوای کربلا دارم ابالفضل
«السلام علیک یا أبا عبدالله»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۷/۰۷/۰۴
.






