Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه اول: به صورت یکپارچه (م 29) متن تولیدی راه‌های معرفت الله

راه‌های معرفت الله ۱ ؛ ادراک حسی

راه‌های معرفت الله

راه‌های معرفت الله ۱ ؛ ادراک حسی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

منبر اول (مقدمات و معرفت حسی)

۱- چه چیزی زشت است؟

می خواهم بحث امسال خود را با سؤال متفاوتی آغاز کنم. به نظر شما چه چیزی زشت است؟ عقیده ‎های مختلفی وجود دارد مانند اینکه: زشت این است که انسان چهره و لباس خوبی نداشته باشد؟ یا یک نفر پس از ۳۰- ۴۰ سال عمر، یک خانه از خودش نداشته باشد! یا یک نفر پیج اینستاگرام با حداقل ۲۰ هزار فالور نداشته باشد، یا صفرهای حساب های بانکی افراد از ۹ رقم کمتر باشد. اما امام صادق علیه السلام عقیده ی دیگری دارند!

روزی معاویه بن وهب این روایت پیرامون رسول الله را که می فرماید «رسول خدا صلى الله علیه و آله پروردگار خود را دید و مؤمنان نیز در بهشت پروردگار خویش را مى بینند» خواند و خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرضه داشت: یابن رسول الله خدا را به چه شکل مى بینند؟ امام تبسّمى کرد و پاسخ داد: «اى معاویه! چه زشت است براى مردی که هفتاد یا هشتاد سال در مُلک خدا زندگى کند و از نعمت هاى او بخورد، اما خدا را چنان که هست نشناسد.[۱]».

باید بگوییم زشت این است که مؤمن پس از یک عمر زندگی در کشور اسلامی و زیر بیرق امام حسین و اهل بیت علیهم السلام خدا را درست نشناسد و معرفت صحیحی به الله نداشته باشد. در این سه جلسه که به مناسبت اعتکاف دور هم جمع شده ایم، برآن شدم که در مورد معرفت الله و راه های شناخت الله صحبت کنم و جالب آنکه امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز که در ایام ولادت ایشان هستیم، پیرامون اعتکاف روایتی می فرماید که مرتبط با موضوع ما هست. امام علی علیه السّلام فرمود:

«یَلزَمُ المُعتَکِفُ المَسجِدَ وَ یَلزَمُ ذِکرَ اللهِ وَ التَلاوَهَ وَ الصَّلاهَ؛ واجب است معتکف در مسجد بماند و شایسته است که به ذکر خدا، تلاوت قرآن و نماز مشغول گردد.[۲]»

و چه چیزی شایسته تر و مهم تر از اینکه ما نیز در مسجد نشسته و می خواهیم پیرامون ذکر خدا و معرفت الله صحبت کنیم؛ چرا که این خداشناسی بسیار مهم است و متأسفانه ما عموماً در خداشناسی به مطالب دبستان و مدرسه اکتفا کرده ایم و آنطور که باید و شاید معرفت الله نداریم و حتی نمی دانیم از چه راه هایی می توان این معرفت الله را به دست آورد؛ زیرا از اهمیت معرفت الله غافل هستیم. در زیر به چند مورد از موارد اهمیت معرفت الله اشاره می کنیم.

۲- اهمیت معرفت الله

۲.۱- معرفت الله، زیر بنای عقائد دینی

امام خمینی رحمت الله علیه در جلد نخست از کتاب “آیین انقلاب اسلامی” فرمود: «معرفت الله ریشه ی همه ی عقائد انسان است؛» یعنی شما اگر به امیرالمؤمنین علی علیه السلام، اباعبدالله علیه السلام، صاحب الزمان، معاد و قیامت و به هر عقیده ای از عقاید اسلامی باور دارید ریشه ی آن معرفت الله است. این مطلب را با مثالی شرح می‎دهم. (البته این سخن از امام خمینی رحمت الله علیه است و ایشان نیز از روایت نبوی برای تأیید سخنان خویش بهره می‎برند.) معرفت الله برای عقائد مانند شاسی و محور برای خودرو است. این محور و شاسی هر چقدر محکم تر و استوار تر، این ماشین قابل اطمینان تر خواهد بود. شاید یک ماشین، لاستیک خوب و تودوزی و رنگ و جلای خوبی داشته باشد، ولی خریدار خوب ابتدا به شاسی ماشین نگاه می کند و اگر شاسی سست و خراب باشد هیچ کس این ماشین را نمی خرد و ارزش آنچنانی ندارد؛ چون می دانند شاسی این ماشین جوش داده شده و در یک دست انداز که بیفتد و یا کمی بار ماشین سنگین شود و یا ضربه محکمی بخورد تمام ماشین پایین می آید و حتی همان لاستیک عالی هم به لاستیک سابی می افتد و هر چند موتور آن عالی باشد، اما وقتی به سرعت ۱۰۰ می رسد تمام ماشین به لرزه می افتد. اگرچه ممکن است چند نفر ظاهربین از کنار این رنگ و لعاب رد شوند و به به و چه چه کنند، ولی کارشناس اتومبیل آن را تأیید نمی کند و قیمت آن نیز پایین است.

در واقع باید گفت در مشکلات و سختی ها است که مشخص می شود که ما چقدر مرد میدان هستیم، چقدر عقاید صحیح داریم. در حقیقت این معرفت الله ما است که توان تحمل سختی ها را دارد. اگر پس از مشکلی کوچک، خدا را فراموش می کنیم و به سمت کار نادرست می رویم، زیرا شناخت ما نسبت به خدا ضعیف است. کسی که در فقر به فکر دزدی و خوردن مال مردم می افتد یا در مریضی به خدا بد می گوید یا در بیماری خدا را فراموش می کند و به خدا ناسزا می گوید، این یعنی شاسی ماشین این شخص ضعیف است و توان کشیدن بار مشکلات را ندارد؛ حتی اگر در خوشی ها دینداری می کرد ولی در سختی و ناخوشی است که معرفت شخص نسبت به خدا نمایان می شود؛ چراکه اگر به خدا معرفت داشته باشیم با کمترین مشکلات از جاده ی توحید و ایمان خارج نمی شویم.

در اینجا توصیه ای به والدین دارم. اگر می خواهید فرزندانتان نمازخوان، باحجاب، مؤمن و متعهد شوند، خدا را به زیبایی در قلب او بشناسانید و او را با خدا آشنا کنید.

مشکل اینجاست ما خدا را به فرزند خود نمی شناسانیم؛ حتی شناساندن خداوند به فرزند را بلد نیستیم و فقط می خواهیم او نماز بخواند و مسجد بیاید و … . اگر انسان خداشناس شود، سایر کارها خود به خود درست می شود.

۲.۲- معرفت الله، باعث جلوگیری از پوچی در دنیا

مرکز اطلاعاتی جهانی “World Population Review” در ابتدای سال ۲۰۲۰ گزارشی درباره ی میزان خودکشی در میان کشورها منتشر کرده است. بر اساس این گزارش، میزان خودکشی در ابتدای سال ۲۰۲۰ نسبت به اوایل سال گذشته (۲۰۱۹) افزایش قابل توجهی داشته است. نکته ی جالب اینکه این آمار در کشورهای صنعتی و پیشرفته که از باورهای دینی و اعتقادی فاصله بسیاری دارند و خدا در زندگی آنها جایی نداشته و شناختی نسبت به خداوند ندارند، بسیار بالاتر است؛ به عنوان مثال از لحاظ نرخ خودکشی، کشورهایی مانند ژاپن، روسیه، کره ی جنوبی، فنلاند، بلژیک، لهستان، فرانسه، آمریکا، سوئد در رتبه های اول تا نهم قرار دارند. این بدان معناست که اعتقاد به خدا و شناخت او حتی به صورت مختصر و مجمل و نیز حتی اعتقاد به خدای غلط، سبب زندگی بهتر در دنیا و مانع خودکشی و نیهیلیسم است. مشکلی که نسل امروز با آن روبرو و در حال گسترش است، ناامیدی و بی انگیزگی برای ادامه ی زندگی و سخن گفتن مداوم از مرگ و پوچی و بی معنی شدن دنیاست و به محض سخن گفتن با آنها درباره ی خداوند، پاسخ می دهند چه خدایی!؟ کدام خدا!؟ اصلا چه کسی گفته است خدایی وجود دارد!؟ خدا چیست!؟ خدا کیست!؟ اما زمانی که از خدا برای آنها صحبت می کنیم و به اندازه ی سر سوزنی نور معرفت الله را در دل آنها روشن می کنیم، نگاهشان نسبت به زندگی تغییر می کند و دیگر میل به خودکشی و حس پوچی را ندارند. در مجموع ما نیز اگر بخواهیم در زندگی سرزنده تر باشیم، باید معرفت به خدا را افزایش دهیم.

۲.۳- معرفت الله در ذات تمامی انسانهاست

یکی از دوستان تعریف می کرد: چند سال پیش در یک شهرستان، ماه رمضان، تبلیغ رفته بودم. در آنجا پیرمردی بود که بسیار مقید به نماز اول وقت و مسجد و منبر و محراب بود؛ به گونه ای که پیش از همه می آمد درب مسجد را باز می کرد (البته خادم مسجد نبود) و بعد از همه از مسجد خارج می شد. او بسیار به بنده احترام می گذاشت و گاهی به حال ایشان غبطه می خوردم که چقدر حال عبادت دارد. یک بار به ایشان گفتم خوش به حال شما که این قدر مقید هستید و خوش به حال خانواده و بچه های شما که چنین پدری دارند. به محض اینکه نام خانواده را بردم سگرمه های پیرمرد در هم رفت و سرش را پایین انداخت و چند لحظه ای مکث کرد و سر بلند کرد و گفت: راستش حاج آقا! چند روزی است که می خواستم درباره ی همین مسئله با شما صحبت کنم! حاج آقا! فرزندم! پسرم! … بر خلاف من که این قدر به مسجد علاقه دارم، پسرم هیچ کاری با خدا و نماز و امام حسین علیه السلام ندارد! من شرمم می آید که بگویم این فرزند من است! پسرم می گوید: من با تو و خدای تو کاری ندارم! می خواستم شما کمی با او صحبت کنید شاید به راه راست هدایت بشود!

دستش را گرفتم و گفتم توکلت بر خدا باشه! انشاءالله خدا خودش هدایتش می کند، من هم هر کاری که از دستم بر بیاید در خدمتم.

شبی که خانه ی این بنده خدا دعوت بودیم و سر سفره ی افطار نشسته بودیم، پسر او بی اعتنا وارد شد و به اتاق خود رفت و حتی سلام هم نکرد. پس از افطار بلند شدم یا الله گفتم و وارد اتاق او شدم! انتظار هر چیزی داشت جز این که من به اتاقش بروم! سخت بود ولی به هر شکل سر صحبت را با او باز کردم و یک راست رفتم سر اصل مطلب که این چه حال و وضعیه که دارد!؟ چرا مسجد نمی آید!؟ حیف این بابا نیست که..! تا نام بابا آمد گفت: حاج آقا! علت همه ی بی دینی من این باباست. گفتم چطور؟ خیلی صحبت کرد، ولی خلاصه ی صحبتش این بود که؛ من بی دینم!! یکی برای اینکه اصلا این بابام هر روز این همه نماز می خونه نمی دونه چی میگه! یکبار ازش پرسیدم این “غیر المغضوب علیهم و لا الضالین” که این همه می کشی که بند دل آدم پاره می شه! معنیش چیه؟ نمی دونست! و یکی هم این که؛ نوجوون که بودم سرِ زمین کشاورزی ازش پرسیدم خدا کجاست و چه شکلیه؟! گفت خدا دیدنی نیست! گفتم چرا؟ همچنان عصبانی شد که دسته ی بیل را محکم به بازوم زد و گفت فلان فلان شده! کجا من لقمه ی حروم به تو دادم که داری این سؤال ها را می کنی؟! از اون روز به بعد گفتم: اون دینی که دیندارش تو باشی که نتوانی درباره ی کسی که می پرستی دو دقیقه صحبت کنی را نمی خواهم! می گفت: حاج آقا از شما چه پنهان! من هم برای خودم خدا و دین و مرام و مسلک دارم. بعد از این که با خدای بابام قهر کردم، خیلی دلتنگ خدا شدم. برای همین یه خدایی برای خودم دارم که هر شب باهاش صحبت می کنم. روی این صندلی می نشیند، یک کت شلوار سفید پوشیده، موهای سفید و بلند و منظمی داره! و خوب به حرف هایم گوش میدهد! من هر شب باهاش درد دل می کنم!!

در مجموع باید گفت: خداشناسی یا همان معرفت الله، در نهاد و فطرت همه ی ما وجود دارد. نمونه ی آن همین جوان، زمانی که کودک بوده درباره ی خدا، چگونگی و چیستی و کجایی خدا سؤال داشته است؛ یعنی فطرت او به دنبال خدا بوده و فطرت خداجوی وی با دسته ی بیل پدرش کور می شود؛ اما با این وجود، جوان نمی تواند این فطرت را نادیده گرفته و به فراموشی بسپارد و در نهایت خدای کت و شلواری با موهای بلند برای خویش پیدا می کند. همه اینها نشان دهنده ی این است که خداشناسی فطری است و امام محمدباقر علیه السلام نیز در روایتی می فرماید: « قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَی الْمَعْرِفَۀ بِهِ[۳]؛ خدا انسان ها را بر فطرتی خداجوی آفریده است».

اگر والدین فطرت خداجوی فرزندان را بیدار و هوشیار نگه دارند، فرزندان به سمت خداشناسی رفته و خداشناس هایی عالی می شوند.

۳- حس به عنوان اولین راه معرفت الله

راه های افزایش معرفت الله چیست و چگونه باید خداشناسی پیدا کرده و معرفت خود را به خدا افزایش دهیم؟

در این زمینه باید بگوییم که ادراکات ما از سه طریق حاصل می شود؛ به عبارتی خدا سه کانال برای فهمیدن در انسان قرار داده و انسان نیز از همین سه راه می تواند خدا را بشناسد (البته با سطوح متفاوت که در این چند جلسه درباره ی آن صحبت خواهیم کرد).

نخستین راه درک انسان، حس است؛ خدا، حواسی (که به حواس پنجگانه معروف است) برای انسان قرار داده و ما می توانیم از همین راه خدا را بشناسیم و در قرآن و روایات نیز بر این راه تأکید شده است. به عنوان نمونه امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ی ۱۶۵ نهج البلاغه می فرماید: «یکى از عجیب ترین آنها (پرندگان) از نظر آفرینش، طاووس است که خداوند آن را در موزون ترین شکل آفرید و با رنگ هاى مختلف به بهترین صورت رنگ آمیزى نمود، با بال و پرهایى که شهپرهاى آن بر روى یکدیگر قرار گرفته و به هم آمیخته و دُمى که دامن آن را گسترده و بر زمین مى کشد. هنگامى که طاووس به سوى جفت خود حرکت مى کند، دم خود را مى گشاید و همچون چترى (بسیار زیبا) بر سر خود سایبان مى سازد، گویى بادبان کشتى است که از سرزمین «دارین» مشک با خود آورده و ناخدا آن را برافراشته است. (در این حال) او با این همه رنگ هاى زیبا غرق در غرور مى شود و با حرکات متکبرانه به خود مى نازد.» سپس ایشان اشاره می کنند که «… در این باب از تو مى خواهم که خود به چشم خود ببینى»؛ چراکه راهی از راه های معرفت الله را همین چشم و دیدن می دانند و در قرآن کریم هم در سوره ی غاشیه می فرماید:

«أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ؛ آیا به شتر نمى ‏نگرند که چگونه آفریده شده ؛ وَ إِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ؛ و به آسمان که چگونه برافراشته شده؛ وَ إِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ؛ و به کوه ‏ها که چگونه برپا داشته شده؛ وَ إِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ؛ و به زمین که چگونه گسترده شده است»[۴]

هر چقدر این دریافت های حسی در انسان بیشتر شود، معرفت های ناب تری برای انسان پیدا خواهد شد.

دانشمندانی که با عمق بیشتری، به دیدن، حس و لمس این عالم ماده پرداخته اند، به مراتب بیشتر نیز به خدا پی برده اند. به عنوان مثال “گالیله” می گوید‌: «خداوند در اعمال‌ طبیعت‌، بیشتر از جمله ‌های‌ مقدّس‌ انجیل‌، متجلّی‌ می‌شود». “نیوتن” می گوید‌: «این‌ زیباترین‌ نظام‌ خورشید و سیّارات‌ و ستاره‌های ‌دنباله‌دار، تنها می‌تواند در نتیجه‌ ی تدبیر و حاکمیت‌ یک‌ موجود دانا و توانا پدید آید».

بنابراین گام نخستِ معرفت الله این است که این درک حسی را به خوبی به کار گیریم.

خدا از کسانی که از این مبادی درک حسی، خوب استفاده نمی کنند گِلِه مند است: «… لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ… أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»[۵]. در روانشناسی نیز می گویند: اگر می خواهید فرزندانی داشته باشید که خدا را قبول کنند و خدا را بشناسند، سرمایه های معنوی فرزندان را در کودکی زیاد کنید. زمانی که از آنها سؤال می شود که منظور از سرمایه های معنوی چیست؟ در پاسخ می گویند: یعنی بچه ها را به صحرا و طبیعت ببرید تا قدرت خدا را ببینند و با این دیدن، خدا در وجودشان قدرت گیرد. صدای شرشر آب را بشنوند، صدای چهچه ی قناری را بشنوند، بزرگی کوه و وسعت دریا را ببیند، خود به خود خدا در وجودشان فراگیر می شود. یکی از نخستین راه های شناخت خدا، دیدن و شنیدن است.

در ابتدای ظهور اسلام، هنگام ایام حج، مشرکان مکه به کسانی که وارد مکه می شدند می گفتند: اگر می خواهید گمراه نشوید گوش های خود را با پنبه ببندید. اسعد بن زراره از قبیله خزرج (در زمان ظهور اسلام) در ایام حج و به قصد پیدا کردن همپیمان علیه قبیله اوس، به مکه آمد. وی شنیده بود که ساحری در مکه ظهور کرده که ادعای پیامبری می کند. اسعد وارد مسجد الحرام شد در حالى که هر دو گوش خود را با پنبه محکم بسته بود و مشغول طواف خانه کعبه شد، در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله نیز با جمعى از بنى هاشم در حجر اسماعیل و در کنار خانه ی کعبه نشسته بودند. او نگاهى به پیامبر صلى الله علیه وآله انداخت و به سرعت از آنجا گذشت. در دور دوم طواف با خود گفت: «هیچ کس احمق تر از من نیست، آیا مى شود یک چنین داستان مهمى در مکه بر سر زبان ها باشد و من از آن خبر نگیرم و قوم خود را در جریان نگذارم!» دست کرد و پنبه ها را از گوش بیرون آورد و در مقابل پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله قرار گرفت و پرسید: تو ما را به چه چیز دعوت مى کنى؟! پیامبر صلى الله علیه وآله به آرامى فرمود: «به شهادت بر یگانگى خدا و اینکه من فرستاده ی او هستم و نیز شما را به این کارها دعوت مى کنم…» سپس آیات ۱۵۱ تا ۱۵۳ سوره انعام: «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً…» تا آخر آیات که مجموعه اى است از معارف عالى اسلامى و دستورات اجتماعى و مسائل اخلاقى (که مجموعاً ده دستور است) را براى او تلاوت فرمود. هنگامى که اسعد این آیات را شنید به کلى منقلب شد و فریاد زد: «اشهد ان لا اله اِلاّ اللّه و اشهد انَّ محمّداً رسول اللّه». به این ترتیب این جریان سرآغاز آشنایی اهل یثرب با پیامبر و آماده سازی هجرت آن حضرت شد.

بنابراین، شنیدن، مقدمه ی هدایت شد. در حقیقت شنیدن به عنوان مقدمه ی معرفت الله ارزش دارد و این شنیدن، مقدمه ای است برای معارف الهی. در روز عاشورا نیز عمر سعد برای اینکه لشکریانش سخنان امام حسین علیه السلام را نشنوند و هدایت نشوند، هنگام خواندن خطبه توسط امام حسین علیه السلام دستور داد آنهایی که طبل دارند، طبل زده و سایرین نیز هلهله کنند. امام حسین علیه السلام بارها فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ …؛ ای مردم سخن مرا بشنوید و در جنگ شتاب مکنید تا شما را به چیزی که ادای آن بر من فریضه است و حق شما بر من است موعظه کنم…».[۶] با وجود سخنان آن حضرت، اما شیاطین جن و انس به خوبی می دانستند که چگونه راه را بر ورود حق بر دوستان خود ببندند.

۴- اگر حس نباشد شناخت محدود می شود

از آنجا که ما در عالم ماده خلق شده ایم؛ لذا آغاز معرفت های ما نیز از حس است و از این کانال باید شروع کرده و به مراتب بالاتر دست یابیم. اهمیت این کانال به اندازه ای است که اگر انسان یکی از ابزار حسی خود را از دست دهد علوم مربوط به آن ابزار را نیز از دست خواهد داد؛ تا آنجا که ابوعلی سینا می گوید: «من فقد حسا فقد فقد علما؛ هر کس حسی را از دست دهد علمی را از دست داده است». افرادی که کور مادرزاد هستند بسیاری از ادراکات را ندارند. آنها نمی توانند رنگ را درک کنند و هیچ درکی از رنگین کمان ندارند. به یک کور مادر زاد می گفتم: رنگ سفید چگونه است؟ دستش را روی دستش می کشید می گفت: به همین نازکی و لطیفی! وی درکی از رنگ ندارد. کسی که مادرزاد نمی شنود درکی از صدای چه چه بلبل و شُر شُر آب و صوت قاری قرآن ندارد؛ کسی که بویایی ندارد، درکی از بو ندارد؛ کسی که ذائقه اش مشکل دارد، متوجه مزه نمی شود و شما هر چقدر به او بگویید که بین مزه توت فرنگی و لیموترش تفاوت وجود دارد، او آن را درک نخواهد کرد. درواقع این شخص شکل آن را می بیند، زبری و نرمی اش را درک می کند، اما بیش از آن را درک نمی کند. مثال ملموس تر اینکه وقتی شما میوه ی جدیدی ببینید مثلا میوه ی اژدها که به دراگون فروت معروف است یا میوه ی فیسالیس یا برخی از میوه های جدید، هر چقدر هم که لمس کنید و نگاه کنید تا آن را مزه نکنید درکی از طعم میوه نخواهید داشت. بنابراین حواس پنج گانه راهی برای درک بیشتر هستند و نبود آنها باعث محدود شدن شناخت می شود.

۵- سفر، یکی از راه های حسی کسب معرفت الله

۵.۱- سفر به طبیعت

حال که متوجه شدیم حواس پنجگانه راهی در جهت معرفت الله هستند و فقدان هر کدام از این حواس پنجگانه، سبب محدود شدن بخشی از درک و شناخت ماست و اکنون که پی بردیم قرآن کریم هم به این نمونه از شناخت که از طریق حواس است، توصیه کرده، باید بدانیم که قرآن برای درک و معرفت نسبت به خدا از طریق دیدن، راهکارهای جالب و متنوعی را بیان نموده است.

خداوند متعال در قرآن از معرفت حسی بسیار استفاده کرده است و در جای جای قرآن دستور به دیدن و شنیدن اطراف داده است. به عنوان مثال: نگاه به وضعیت تغییر فصل ها و زنده شدن زمین در بهار «فَانظُر إِلى آثارِ رَحمَتِ اللَّهِ کَیفَ یُحییِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحییِ المَوتى وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ؛ به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می‌کند؛ چنین کسی (که زمین مرده را زنده کرد) زنده‌کننده مردگان (در قیامت) است؛ و او بر همه چیز تواناست!» [۷]

در روایت نیز داریم: «اذا رأیتم الربیع فاکثروا ذکر النشور؛ هر زمان بهار را دیدید بسیار از قیامت یاد کنید».[۸]

نخستین پیشنهاد قرآن برای کسب معرفت الله از طریق حس، رفتن به طبیعت است. بنابراین پسندیده است که مراکز فرهنگی و مساجد علاوه بر حلقه های صالحین، برای کسب معرفت الله، اردوی شمال نیز قرار دهند؛ یا پدر و مادرها علاوه بر مساجد و هیئات، فرزندان را به شمال و دشت و صحرا نیز برده و کوه را نشان او دهند و قدرت الهی را متذکر شوند؛ دریاها و صحراها را نشان او دهند و وسعت الهی را متذکر شده و با نشان دادن گل و گیاه، لطافت الهی را متذکر شوند. بنابرایت با طبیعت نیز می توان فرزندان و حتی خود را به یاد خدا و معرفت الله انداخت.

۵.۲- سفر به اماکن تاریخی

دومین پیشنهاد خدا در قران کریم برای کسب معرفت الله، مشاهده ی اماکن تاریخی است. خداوند در قرآن می فرماید: سیر و سفر کنید و روی زمین بگردید و از عاقبت اقوام گذشته درس بگیرید: «قُل سیروا فیِ الأَرضِ ثُمَّ انظُروا کَیفَ کانَ عاقِبَهُ المُکَذِّبینَ[۹]؛ بگو: روی زمین گردش کنید! سپس بنگرید عاقبتِ تکذیب‌کنندگان آیات الهی چه شد؟!»

گاهی مشاهده ی آثار باستانی مانند تخت جمشید و پاسارگاد و بافت های قدیمی و… می تواند شما را متوجه این امر کند که چه افرادی، با چه آرزوها و عملکردهایی که پیش از ما بوده اند و اکنون نیستند. مثلا با مشاهده ی اهرام ثلاثه ی مصر به این نکته پی می بریم که در دورانی برخی انسان ها وجود داشتند که از ما قوی تر بوده و کارهایی کرده اند که امروز با این پیشرفت تکنولوژی نیز انجام آن سخت و دشوار است. قرآن کریم می فرماید: «او أَوَلَمْ یَسِیرُوا فیِ الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ کَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَآثَارًا فیِ الْأَرْضِ…؛ آیا آنها در زمین سیر نکردند تا بنگرند عاقبت کار کسانى که پیش از آنها بودند، چگونه است؟ آنها از اینان از نظر نیرو (ى انسانى و مالى) و آثار وجودى در روى زمین (مانند قلعه‌ها، شهرها و بناها) بیشتر و قوى‌ تر بودند، پس خدا آنها را به کیفر گناهانشان مؤاخذه کرد و براى آنها نگهدارنده ‌اى از (عذاب) خدا نبود.»[۱۰].

در مجموع باید گفت: بجا است با مشاهده ی اماکن تاریخی، متذکر این نکته شویم که دنیا باقی نخواهد ماند و از این طریق به معرفت الله دست یابیم.

پایان

[۱]. الإمامُ الصّادقُ علیه السلام «لَمّا سَألَهُ مُعاوِیهُ بنُ وَهَبٍ عَنِ الخَبرِ الّذی رُوِیَ أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله رَأى رَبَّهُ عَلى أیِّ صورَهٍ رَآهُ؟ و أنَّ المُؤمِنینَ یَرَونَ رَبَّهُم فی الجَنَّهِ عَلى أیِّ صورَهٍ یَرَونَهُ؟ فتَبَسَّمَ و أجابَ: «یا مُعاوِیهُ، ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ یأتی عَلَیهِ سَبعونَ سَنَهً، أو ثَمانونَ سَنَهً یَعیشُ فی مُلکِ اللّه ِ و یَأکُلُ مِن نِعَمِهِ ثُمّ لا یَعرِفُ اللّهَ حَقَّ مَعرِفتِهِ!»؛ بحار الأنوار، ۴/۵۴/۳۴ .

[۲]. مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۵۶۴.

[۳]. محمد باقر المجلسی، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳، ج۳، ص۲۸۰، حدیث۱۳.

[۴]. غاشیه: ۱۷-۲۰.

[۵]. اعراف: ۱۷۹‏.

[۶] شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.

[۷] سوره ی روم آیه ی ۵۰

[۸] مفاتیح الغیب،از فخرالدین رازی ،جلد ‏۱۷، ص: ۱۹۴

[۹]. انعام: ۱۱.

[۱۰]. غافر:۲۱.

 

 

 

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *