Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
بصورت یکپارچه (ج 2 م 26)

صفات حضرت زهرا ؛ تزکیه

hazrat-fatemeh-06

صفات حضرت زهرا ؛ تزکیه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱- مباهات امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها

در تاریخ آمده است: امیر مؤمنان علی علیه‌السلام بعد از بازگشت از جنگ نهروان[۱] خبردار شد که معاویه علیه اللعنه به ایشان توهین کرده و نعوذ بالله سبّ می‌کند. مولا دیدند فضای جامعه به‌گونه‌ای است که لازم است از خود دفاع کنند و شایعاتی که پشت سرشان است را خاتمه دهند. از این رو، امیرالمؤمنین شروع کردند به بیان فضائل و مناقب خودشان. در خطبه‌ای مفصل شروع کردند به حمد و ثنای الهی و درود و صلوات بر رسول‌الله صلی الله علیه وآله و سپس فرمودند:

«لَوْ لَا آیَهٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ مَا ذَکَرْتُ مَا أَنَا ذَاکِرُهُ فِی مَقَامِی هَذَا یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى نِعَمِکَ الَّتِی لَا تُحْصَى»؛ اگر نبود در کتاب خدا که یادآوری کن نعمت‌هایی را که پروردگارت به تو داده است، من این حرف‌ها را نمی‌زدم. اما خدای متعال به من نعمت‌هایی داده است که قابل‌شمارش نیست.

سپس شروع کردند به بیان نعمت‌هایی که خدا به ایشان داده است:

من رسول‌الله را یاری کردم. من قابض ارواح هستم، من «عماد الاصفیاء»[۲] هستم. من…

مولا بیانی دارند که تمام دلیل من، برای ذکر این داستان همین کلام مولاست. ایشان می‌فرماید:

«أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فَاطِمَهَ التَّقِیَّهِ الزَّکِیَّهِ.»[۳]

یکی از افتخارات امیرالمؤمنین علیه‌السلام این است که همسر فاطمه­ ی زهرا علیها السلام هستند. مگر فاطمه کیست که همسری‌اش برای امیرالمؤمنین افتخار است؟ مولا یکی از جنبه‌های این افتخار را زکیه­ بودن حضرت زهرا بیان می‌فرماید.

زکیه به چه معناست و چه انواعی دارد؟ اسباب و راهش چیست؟ در این جلسه به این سؤالات خواهیم پرداخت.

۲- اهمیت و آثار تزکیه

۲-۱ تزکیه­ ی نفس مفهومی مشترک بین همه ادیان ها

شاید برای بسیاری افراد عجیب و جالب باشد که در سایر ادیان الهی نیز به مسئله­ ی تزکیه توجه و به‌ آن سفارش شده است و یهودیان و مسیحیان و صابئین نیز با این مفهوم آشنا هستند.

حتی در ادیان‌ غیر ابراهیمی که بیشتر ادیان ‌شرقی را شامل می‌شود و اصلاً پشتوانه­ ی اله ی ندارند، از قبیل بودیسم و هندوئیسم، نیز برای صفای درون و رشد و تعالی نفس اهمیت خاصی قائل‌اند. روا نیست ما به عنوان مسلمان شیعه با این الگوهای والایی که داریم و با این همه تأکیدی که اسلام دارد، از تزکیه غافل شویم.

۲-۲ هدف اصلی انبیا

قرآن در آیاتى، یکى از عمده‌ترین اهداف انبیا را تزکیه­ ی ‌نفس و پاک کردن بشر از آلودگی‌ها دانسته است؛ از جمله در آیه ۱۵۱ بقره خطاب به مسلمانان مى‌گوید: ما به سوى شما پیامبرى فرستادیم تا با تلاوت آیات الهى شما را از آلودگی‌ها پاک سازد: «اَرسَلنا فیکُم رَسولاً مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایـتِنا و یُزَکّیکُم.»

۲-۳ فلاح و رستگاری

قرآن کریم ۲۵ مرتبه از تزکیه صحبت کرده و آثار زیادی برای آن شمرده است. در سوره ­ی شمس خداوند بعد از یازده قسم، می‌فرماید: رستگار شد آنکه تزکیه کرد. این مطلب را در کنار این نکته قرار دهید که خدا برای بیان مطالب مهم گاهی قسم یاد کرده است و در اینجا بعد از یازده قسم، اصلی‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله زندگی انسان یعنی سعادت و رستگاری او را به تزکیه وابسته دانسته و فرموده: هر آینه رستگار شد آنکه تزکیه کرد.

تزکیه یعنی دوری کردن از پلیدی. شهدا از صدر اسلام تاکنون با تزکیه­ ی نفس به مقام والای شهادت رسیدند.

از شهید نیری جریانی نقل شده که اوج پاکی او را نشان می‌دهد:

روزی با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگ‌ترها گفت: احمد آقا برو کتری را آب کن. من راه افتادم به سمت رودخانه. راه زیاد بود. کم‌کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته‌ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد سرم را انداختم پایین و همان‌جا نشستم. بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمی‌دانستم چه کار کنم. همان‌جا پشت درخت ماندم.

کنار رودخانه چند دختر جوان مشغول شنا بودند. همان‌جا خدا را صدا کردم و کمک خواستم. شیطان مرا وسوسه می‌کرد. اگر نگاه می‌کردم هیچ‌ کس متوجه نمی‌شد. اما به خاطر خدا از آن گناه گذاشتم. از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه‌ها و مشغول درست کردن آتش شدم. دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود. یادم افتاد حاج آقا حق‌شناس گفته بود هر کس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. با خود گفتم: «از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم.» حالم منقلب بود و هنوز از آن امتحان سخت کنار رودخانه دگرگون بودم و اشک می‌ریختم و مناجات می‌کردم. خیلی باتوجه گفتم: «یا الله یا الله»، به محض تکرار این عبارات از همه طرف صدا می‌شنیدم، از همه سنگریزه‌ها و درخت‌ها و کوه صدا می‌آمد! همه می‌گفتند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا وَ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوح‏.»

از آن موقع کم‌کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد.

۲۷ سال پس از شهادت احمد آقا، در سال ۱۳۹۱، دفترچه‌ای از داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود به دست آمد. در آخرین صفحه نوشته بود: در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم، حضرت مهدی (عج) را زیارت کردم.

یکی از همرزمان احمد می‌گفت: در لحظه­ ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد:

«السلام علیک یا ابا عبدالله»

بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی‌کفن خود رفت.

۲-۴ تقدم تزکیه بر تعلیم و تعلم

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه»؛ اول تزکیه می‌کند سپس تعلیم می‌دهد کتاب و حکمت را.

این نکته تربیتی است. پدر و مادر اگر قرار است به فرزند تعلیمی بدهند باید اول فرزند را تزکیه کنند. سپس به سراغ تعلیم بروند. اگر بخواهیم در ظرفی چیزی بریزیم اول باید آن ظرف را از آلودگی پاک نگه داریم. مادرها قوطی چای را در کنار قوطی ادویه نمی‌گذارند. معتقدند ادویه‌ها بو دارد و چای بو برمی‌دارد. این دقیقاً معنای تزکیه است. باید نفس را از پلیدی‌ها دور نگه داشت چراکه حتی اگر مرتکب پلیدی هم نشویم وقتی در کنار پلیدی‌ها باشیم، نفس بو برمی‌دارد. برای تربیت فرزند باید ابتدا او را از جمع‌ها و گروه‌های مبتذل دور نگه داشت و بعد او را به کلاس‌های مناسب و جمع‌های موردپسند برد وگرنه صد کلاس قرآن هم که برود وقتی کلاس رقص و موسیقی رفت، قرآن در او بی‌اثر می‌شود.

اول ای جان دفع شر موش کن            وانگهان در جمع گندم جوش کن[۴]

۳- تعریف تزکیه و تفاوت آن با تطهیر و تهذیب نفس

در معنای تزکیه اقوال مختلفی آمده برخی تزکیه را با تطهیر و تهذیب یکی می‌دانند اما برخی آن را متمایز از آن دو تعریف کرده‌اند. عده‌ای تزکیه را به معنای دوری از عیب و نقص، پاک و اصلاح کردن نفس از آلودگی‌ها و جایگزین نمودن صفات پسندیده، جهت رسیدن به سعادت می‌دانند که به معنای رشد دادن نفس و پاک کردن آن است؛ دقیقاً مانند کاری که باغبان‌ها انجام می‌دهند. آن‌ها درختان را هرس می‌کنند. هرس کردن شاید از نظر کسانی که به باغبانی آشنا نباشند تار و مار کردن درخت باشد اما باغبان می‌داند که بریدن شاخه‌های اضافه، رشد و بارده ی درخت را افزایش می‌دهد. در مورد انسان هم همین‌طور است؛ باید عیب‌ها و خطاها کنار گذاشته شود تا روح انسان رشد کند.

معنای دقیق‌تری هم برای تزکیه وجود دارد که آن را از تطهیر و تهذیب متمایز می‌کند. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نفس آدمی به پارچه‌ای سفید تشبیه شده است که هر گناه بر این پارچه لکه‌ای سیاه می‌اندازد.[۵]

در این تمثیل، مراقبت از پارچه و دور نگه داشتن آن از آلودگی، تزکیه و شستن پارچه و از بین بردن لکه‌ها، تطهیر و آراستن آن، تهذیب خواهد بود.

در مثال چای، دور نگه داشتن چای از سایر ادویه‌ها تزکیه و معطر کردن آن با هل و زعفران تهذیب است.[۶]

۴- انواع تزکیه

۱-۴ تزکیه­‌ی ممدوح: تزکیه‌ی عملی

قرآن از دو نوع تزکیه سخن به میان آورده است: تزکیه­ ی مذموم و تزکیه­ ی ممدوح.

تزکیه­ ی نفس ممدوح با عمل شایسته حاصل می‌شود. مؤمن می‌کوشد تا در عمل، منش و کنش و واکنش‌های خویش، شایسته و معروف را به جا آورد و از امور ناشایست پرهیز کند. این نوع تزکیه­ ی نفس مورد ستایش و پذیرش قرآن و پیامبران و همگان است و اصطلاحاً تزکیه و تطهیر عملی نام دارد.

۲-۴ تزکیه­‌ی مذموم: تزکیه­‌ی گفتاری

تزکیه­ ی نفس مذموم، ستایش و تعریف کردن از خود است. شخص به جای آن که با عمل و کارهای نیک و پسندیده، خود را تطهیر و پاک نماید می‌کوشد با کلام و گفتار، خود را پاک و مطهر بنمایاند. چنین تزکیه ­ی نفسی نه تنها مقبول و پسندیده­ ی شرع و شارع نیست بلکه مردم نیز آن را خوش ندارند؛ به قول معروف:

مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید.[۷]

در نهج البلاغه آمده: «نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِیَهِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ.»[۸] تزکیه‌ای که امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن را منهای خداوند دانسته همین خودستایی است. افرادی که دچار این بیماری هستند، در هر فرصتی تلاش می‌کنند کمالات خود را به رخ دیگران بکشند و کاری به تناسب و ضرورت ندارند. اگر دانشجو هستند، سعی می‌کنند در هر مکانی به اندک تناسبی، خود را به عنوان دانشجو و روشنفکر و دانا معرفی کنند. در مکالمات معمول خود، از اصطلاحات و عباراتی که در بحث‌های علمی به کار می‌رود، استفاده می‌کنند تا کمال خود را مطرح نمایند. اگر مسئولیت اجتماعی و سیاسی و نظامی و… دارند تلاش می‌کنند به نحوی خود را معرفی کنند و از جایگاه خود سخن بگویند.

قرآن کریم می‌فرماید:

« فَلا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی»[۹]؛ خودستایی مکنید، او بهتر از شما پرهیزکاران را می‌شناسد.

امام باقر (ع) در تفسیر آیه فوق فرمود:

«لَا یفْتَخِرْ أَحَدُکمْ بِکثْرَهِ صَلَاتِهِ وَ صِیامِهِ وَ زَکاتِهِ وَ نُسُکهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی»[۱۰]؛ احدی از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مناسک حج و عمره­ ی خود افتخار کند؛ زیرا خداوند پرهیزکاران شما را، از همه بهتر می‌شناسد.

چقدر زشت است که بعضی افراد هر جا بنشینند می‌گویند مغازه­ ی من، کارخانه­ ی من، ماشین من، درس من، پست من، مقام من، من من من…

تزکیه ­ی گفتاری به همین‌جا ختم نمی‌شود و اوضاع وخیم‌تر هم می‌شود؛ کار به جایی می‌رسد که حتی اگر اشتباه کنند، با زبان، کار خود را تزکیه و به اصطلاح توجیه می‌کنند. توجیه پای انسان را کم‌کم به گناه باز می‌کند. به چنین فردی می‌گویی: غیبت حرام است؛ «الغیبهُ اشدُّ من الزِّنا»[۱۱]؛ غیبت کننده و غیبت شنونده «السامع للغیبه کالمغتاب»[۱۲]؛ غیبت نکن! او سریع توجیه می‌کند که «غیبت نیست. به خودش هم می‌گویم!» یا «مگر دروغ است! راست می‌گویم!» اصلاً اگر راست باشد غیبت است؛ دروغ باشد تهمت است!

با خودمان روراست باشیم و تزکیه ­ی گفتاری قبل از گناه (خودستایی) و تزکیه­ ی گفتاری بعد از گناه (توجیه) را کنار بگذاریم. تلاش کنیم آن‌طور که مورد پسند خدا و خوبان است تزکیه کنیم؛ یعنی تزکیه­ ی عملی.

۵- اسباب تزکیه

۱-۵ خواست و اراده الهی

مهم‌ترین عامل تزکیه­ ی بشر، توفیق الهی و فراهم کردن اسباب از جانب خداوند است. خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

«ولـکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم.»[۱۳] خداوند نسبت به درخواست کسانی که خواهان تزکیه باشند شنوا و نسبت به کسانی که آمادگی تزکیه دارند آگاه است. اگر فضل و رحمت خداوند نباشد هیچ کس قادر به تزکیه ­ی خودش نخواهد بود.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هرگاه آیه­ ی «رستگار شد، کسى که نفْس را تزکیه کرد» را مى‌خواند، درنگ مى‌کرد و سپس مى‌گفت: خدایا! نفْس مرا تقوا عطا فرما که تو سرپرست و مولاى آنى؛ و آن را پاک و تزکیه فرما که براى تزکیه­ ی آن تو بهترینى.[۱۴]

اوایل سال ۴۰ که برای تحصیل به قم رفته بودیم[۱۵] شب‌های جمعه در درس اخلاق مرحوم حاج آقا حسین فاطمی- از شاگردان مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی صاحب المراقبات- شرکت می‌کردیم. در آن موقع ایشان پیرمردی حدوداً نود ساله بودند. ایشان خیلی روی این مطلب تأکید می‌کرد که خداوند متعال در سوره مبارکه شمس یازده قسم آورده و بعد از این قسم‌ها فرموده کسی که تزکیه­ ی نفس کرد رستگار می‌شود.[۱۶]

بدون تزکیه و تهذیب نفس، رسیدن به فلاح و رستگاری ممکن نیست. این نفس درست شدنی نیست. نباید نفس را رها کرد. نکته­ ی مهم این است که وقتی حضرت به این آیه می‌رسیدند صبر می‌کردند و دعای فوق را می‌خواندند. نکته این است که خودسازی علاوه بر تلاش و ریاضت و مجاهدت نیاز به التماس و دعا و تضرع به درگاه الهی و دستگیری خدا هم دارد. بدون کمک و توفیق الهی امکان ندارد انسان بتواند صرفاً با مجاهدت، خودسازی کند؛ علاقه‌مندان به سیر و سلوک خصوصاً طلاب علوم دینی و علمای اعلام، این دو جهت را باید رعایت کنند: اوّل، التماس به درگاه خدا برای توفیق؛ دوم، تلاش. بدون این دو تهذیب امکان‌پذیر نیست.[۱۷]

۲-۵ جهاد با نفس

جهاد نفس در ذهن اغلب ما تعیین مجازات و تنبیه نفس است. اما این معنای از جهاد بیشتر مناسب تطهیر نفس (بعد از گناه) است. جهاد با نفس برای تهذیب متفاوت است. هدف این جهاد، دور نگه داشتن است نه تطهیر کردن. نفسِ آدم «اماره بالسوء» است؛ به بیان عامیانه، مثل یک بچه لوسِ نُنُری که وقتی او را به اسباب‌بازی‌فروشی می‌بری، مدام می‌گوید: «این را بخر!» می‌گویی: نه این گران است. می‌گوید: «آن را بخر!» می‌گویی: بابا این نمی‌شود! می‌گوید: «خُب، این را بخر!» نفس این‌طوری است، زیاد در مقابل آدم مقاومت نمی‌کند، ولی یک چیز دیگر را وسط می‌آورد. به همین دلیل اهل‌بیت بسیار مراقب بودند. امام صادق (ع) به نقل از پدرانش فرمود: مقدارى خَبیص[۱۸] خدمت امیرالمؤمنین (ع) آوردند، حضرت از خوردن آن خوددارى ورزید. عرض کردند: آیا آن را حرام می‌دانید؟ فرمود: نه اما می‌ترسم نفْسم به آن علاقه‌مند شود و به دنبال آن بروم.[۱۹]

چون غذای خوشمزه‌ای بود حضرت امیر (ع) نخوردند و توضیح دادند که اگر من اینجا به خواسته­ ی نفس خودم پاسخ مثبت بدهم این نفس پُررو می‌شود و جاهای دیگر شروع می‌کند به نِق زدن و زیاده‌خواهی کردن، و بعد دیگر نمی‌توان از پس آن برآمد.

خدا رحمت کند میرزا غلامرضای یزدی از فحول و بزرگان یزد که قبر ایشان محل حاجت گرفتن است. ایشان در خاطراتش آورده:

از بچگی به باقلوای یزدی بسیار علاقه داشتم. این نفسم حال می‌آمد با خوردن باقلوا. هم شیرین است و هم چرب و هم هل و گلاب و زعفران و مغز پسته دارد. لذت فراوانی داشت خوردنش برای من اما از وقتی که سرم به حساب آمد و در راه قرار گرفتم، پول برای باقلوا خریدن ندادم. با خودم می‌گفتم: «پول را برای کتاب باید داد نه باقلوا.» به همین دلیل مدت مدیدی بود باقلوا نخورده بودم. یک بار در خانه ما را زدند. یکی از دوستداران ما بود. آمد و یک جعبه باقلوا به ما به صورت تعارفی هدیه داد. من هم با خود گفتم: «این‌که دیگر برایش پول ندادم و می‌شود خورد. یک دلی از عزا درمی‌آورم.» همین که نشستم به باقلوا خوردن صدای درب خانه دوباره بلند شد. پیرزنی بود که برای گدایی آمده بود. گفت پول بده. گفتم: «در خانه پول ندارم.» می‌خواست برود که یاد باقلوا افتادم. جعبه باقلوا را کامل به او دادم. او هم تشکر کرد و رفت. همین که رفت بر شکم خود زدم و گفتم: «داغش را به دلت گذاشتم.»

این یعنی تزکیه نفس. چقدر خوب است ما هم گربه را دم حجله بکشیم. باید در مقابل خواسته‌های نفس ایستاد و الّا لوس و پُررو می‌شود و دیگر از عهده آن برنمی‌آییم.

باید از همان ابتدا نفس را از پلیدی‌ها دور نگه داریم. راهش چیست؟ دور نگه داشتن نفس از لذایذ حلال. نمی‌گویم همه حلال‌ها را بر خودت حرام کن. نه. می‌گویم بعضی وقت‌ها به این بچه لوس ننر نه هم بگو.

«آقا حلال است! اشکال شرعی ندارد!» قبول اما نه بگو تا نفس از پلیدی‌ها دور بماند. سر سفره که نشستی گرسنه هستی، غذا هم خوشمزه است، تو هم دوست داری؛ یک لقمه بخور، بعد نخور. حداقل دو سه دقیقه‌ای صبر کن بعد بخور یا بلند شو برو آب بیاور، نمک بیاور، یک‌جوری سرت را گرم کن تا غذای لذیذی که دوست داری بخوری را دیرتر بخوری. نفس اگر نه بشنود تزکیه می‌شود.

۶- ذکر مصیبت

جابر بن عبدالله نقل می‌کند: با رسول خدا صلی الله علیه وآله به خانه­ ی حضرت فاطمه سلام الله علیها آمدیم. سلام کرد و اذن خواست و فرمود: فاطمه جان! اجازه می‌دهی داخل شوم؟ حضرت سلام الله علیها عرض کرد: بفرمایید! پیامبر صلی الله علیه وآله دوباره سلام داد و اجازه گرفت. فرمود: فاطمه جانم! تنها نیستم. کسی همراه من است. اجازه می‌دهی با همراهم وارد شوم؟ وقتی دوباره بی‌بی اجازه داد، با هم وارد خانه فاطمه سلام الله علیها شدیم. همین که پیامبر صلی الله علیه وآله حضرت زهرا سلام الله علیها را دیدند، او را به آغوش کشیدند و به دست و صورت وی بوسه زدند.[۲۰]

عرضه می‌داریم: یا رسول‌الله، نبودید ببینید بعد از شما چه بلاهایی بر سر دختر گرامی‌تان آوردند!

طبق وصیت بی‌بی (سلام الله علیها)، حضرت امیر (علیه‌السلام) نیمه‌های شب، بدن آزرده­ ی زهرایش را غسل می‌داد. وقتی می‌خواست صورت بی‌بی (سلام الله علیها) را با کفن بپوشاند، دید بچه‌ها و یتیم‌های زهرا سلام الله علیها خیره خیره نگاه می‌کنند. آقا صدا زدند: «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکمْ»؛ بیایید برای آخرین بار با مادر جوانتان وداع کنید. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یدَیهَا وَ ضمَّتْهُمَا إِلَی صدْرِهَا ملِیاً»[۲۱]؛ خدا را شاهد می‌گیرم که وقتی حسنین خود را بر سینه­ ی مادر انداختند، ناله­ ی جان‌سوزی از دل زهرا سلام الله علیها بلند شد. بندهای کفن باز گشته، فاطمه سلام الله علیها حسنین علیهما السلام را به سینه چسباند.

آن‌چنان این منظره دل‌خراش بود که ندایی از آسمان بلند شد: «یا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَهَ السَّمَاوَات‏»؛[۲۲] علی جان، این دو آقازاده را از مادر جدا کن چراکه تمام ملائکه­ ی آسمان‌ها و عرش خون گریه می‌کنند.

أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى‏ الْقَوْمِ الظَّالِمِین‏ وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏.

پی نوشت ها:

[۱] جنگ با خوارج

[۲] رکن پاکان

[۳] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۳۳، ص ۲۸۳.

[۴] مولوی

[۵] إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا یُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص ۲۷۱).

[۶] تفاوت تزکیه با تطهیر و تهذیب در این است که در تطهیر دستیابی به «طهارت» در برابر «رجس» و در تزکیه کنار زدن آنچه باید کنار گذاشته شود و در تهذیب، حاصل شدن صلاح و خلوص، مورد نظر است (التحقیق، حسن مصطفوی، ج‌۴، ص‌۳۳۷). 

[۷] سعدی

[۸] وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِیَهِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَکَرَ ذَاکِرٌ فَضَائِلَ جَمَّهً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِین‏ (نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۸۶، نامه ۲۸).

[۹] مصباح الشریعه، ص ۷۳، الباب الثانی و الثلاثون فی التواضع.

[۱۰] تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۵۳۴ و ج ۳، ص ۲۰۹

[۱۱] الخصال، ج‏۱، ص ۶۳.

[۱۲] شنونده غیبت مثل غیبت کننده است‏ (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۶۲).

[۱۳] نور، آیه ۲۱.

[۱۴] عن سعید بن أبی هلال: کانَ رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله إذا قَرَأ هذِهِ الآیَهَ «قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکّاها» وَقَفَ ثُمّ قالَ: اللَّهُمَّ آتِ‌ نَفسِی‌ تَقواها، أنتَ وَلِیُّها و مَولاها، و زَکِّها و أنتَ خَیرُ مَن زَکّاها (میزان الحکمه، ج‌۵، ص ۳۱ به نقل از مجمع البیان).

[۱۵] استاد محمدی ری شهری

[۱۶] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‌. وَ الشَّمْسِ وَ ضُحئهَا وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَئهَا وَ النهَّارِ إِذَا جَلَّئهَا وَ الَّیْلِ إِذَا یَغْشَئهَا وَ السَّمَاءِ وَ مَا بَنَئهَا وَ الْأَرْضِ وَ مَا طحَئهَا وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا فَأَلهْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَئهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا (شمس،‌آیات ۱-۹).

[۱۷] درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری

[۱۸] حلوایى تهیه شده از آرد و خرما و کشمش و روغن.

[۱۹]. عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع أُتِیَ بِخَبِیصٍ فَأَبَى أَنْ یَأْکُلَهُ فَقَالُوا لَهُ أَ تُحَرِّمُهُ قَالَ لَا وَ لَکِنِّی أَخْشَى أَنْ تَتُوقَ إِلَیْهِ نَفْسِی فَأَطْلُبَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ- أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها (امالی مفید، ص ۱۳۴ و الغارات، ج ۱، ص ۵۹). مشابه همین داستان را برای حضرت رسول (ص) نیز نقل کرده‌اند (محاسن، ج ۲، ص ۴۰۹).

[۲۰] جلاء العیون، محمدباقر مجلسی، ص ۱۱۰، سرور، قم، ۱۳۹۲ ش.

[۲۱] بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۱۷۹.

[۲۲] المناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۲۴۱.

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *