روضۀ کوچه ؛ از تو خجالت میکشم
۱۴۰۰-۱۰-۰۷ ۱۴۰۲-۰۷-۰۵ ۹:۰۶روضۀ کوچه ؛ از تو خجالت میکشم

روضۀ کوچه ؛ از تو خجالت میکشم
یا فاطِمَهُ الزَّهْراءُ ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ ، یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ ، یَا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا ، یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّهِ
امیرالمومنین علیه السلام وقتی که وارد خانه می شود این شبها دیگر شب های آخر عمر حضرت زهرا هستی گر وقتی وارد می شود می بیند شمع خانه اش دارد آب می شود هر روز لاغر تر هر روز حضرت افتاده تر امیرالمومنین علیه السلام غیرت الله است وقتی این صحنه ها را می بیند :
ای گل صد برگ من پرپر مشو
شمع من خاموش و خاکستر مشو
آه ای گل دست بر پهلو مگیر
من که ام دیگر از من رو نگیر
شمع خانه علی داری آب می شوی
جان حیدر دست بر پهلو مگیر
من که مُردم دیگر از من رو مگیر
فاطمه جان از من همه رو می گیری
از حدیث کوچه غرقِ آتشم
فاطمه، از تو خجالت میکشم
فاطمه جان شنیدم نامحرم ها توی کوچه محاصره ات کردند فاطمه از تو خجالت می کشم. روز اول ازدواجمان پدر بزرگوارت آمد خانه دستمان را توی دست هم گذاشت گفت: علی جان کارهای بیرون منزل با تو باشد فاطمه جان کارهای درون منزل هم با تو. تو چقدر خوشحال شدی که الحمدالله پدرم جوری تقسیم کار کرد که من بیرون نروم نامحرمی را نبینم نامحرمی من را نبیند اما فاطمه جان مثل اینکه برعکس شد من خانه نشین شدم و تو بیرون خانه حامی من شدی.
* روضه خوانی حجت الاسلام و المسلمین حبیب الله فرحزاد
.



