زندگی پر برکت ۶ ؛ شکرگزاری از واسطههای نعمت
۱۴۰۰-۱۰-۰۷ ۱۴۰۲-۰۸-۳۰ ۱۲:۴۶زندگی پر برکت ۶ ؛ شکرگزاری از واسطههای نعمت

زندگی پر برکت ۶ ؛ شکرگزاری از واسطههای نعمت
بسم الله الرحمن الرحیم
و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
نه مثل سارهای و مریم، نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی، شبیه خودت زهرا
اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیهی تطهیری، شبیه سورهی اعطینا
شناسنامهی تو صبح است، پدر تبسم و مادر نور
سلام ما به تو ای باران، درود ما به تو ای دریا
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقایان. خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما. آرزو میکنم در هر کجا که هستید، تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. ایام میلاد پر برکت حضرت فاطمه زهرا(س) خدمت همهی شما مخصوصاً خانمهای گرامی و گرانقدر تبریک و شادباش میگویم. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم خیلی خوش آمدید. ایام مبارک باشد.
حاج آقای فرحزاد: علیکم السلام و رحمه الله، خدمت شما و همهی بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام داریم و ایام فرخنده و خجستهی میلاد حضرت زهرا(س) و همچنین ایام بانوان را خدمت همهی عزیزان تبریک میگوییم. چقدر خوب است ایام جشن و شادی حداقل یک هفته باشد و همچنین احترام و تکریم بانوان و مادران و خواهران و همسران و دختران را هم در یک روز و دو روز برگزار نکنیم. آنهایی که از قافله عقب ماندند، کل سال فرصت دارند، منتهی اوج آن در این ایام باشد. باید یک وقت طولانی باشد تا عزیزان بتوانند از کسانی که به هر شکلی به ما محبت کردند از صمیم دل تشکر کنند و دعا گوی همه باشند.
آقای شریعتی: … حاج آقای فرحزاد خدمت شما هستیم، بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. موضوع بحثمان چیزهایی است که برکت را زیاد میکند. حضرت زهرا (س) هم خیر کثیر و کوثر و مبارکه هستند. اتصال به این بانو خیر و برکت را زیاد میکند. یکی از عوامل مهم خیر و برکت شکرگزاری است که چند جلسهی قبل گفتیم: درک نعمت شکر نعمت است. دریافت نعمت شکر نعمت است. یکی، دو جلسه دربارهی مجالس شکرگزاری صحبت کردیم. توجه کردن، یادآوری، گفتن، ذکر کردن نعمت خودش شکرگزاری است. در این جلسه که موضوع مهمی هم هست و ما هم در آیات و روایات داریم، شکرگزاری از واسطههای نعمت است. معمولاً شکرگزاری که ما میگوییم، در ذهن عزیزان میآید که از خدای متعال باید شکر کرد، در این شکی نیست و همه نعمتها از اوست. «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» (نحل/۵۳) هرچه نعمت به هرکس که میرسد از خداست. و لذا الحمدلله هم که میگوییم، یعنی همه ستایشها و حمدها برای خداست. حتی از دیگران که تعریف میکنیم از خودشان چیزی ندارند و در واقع ستایش خدای متعال است. ولی در روایات ما خیلی پافشاری و تأکید شده به اینکه اگر کسی بخواهد شاگر واقعی خدا باشد باید حتماً شکر همه واسطههای نعمت و کسانی که به او خدمت میکنند به جا آورد و الا شکرگزار خدا هم نخواهد بود.
تعبیر زیبایی در روایات ما از امیرالمؤمنین(ع) هست که میفرماید: «أَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاس» (کافی/ج۲/ص۹۹) چه کسی از همه بیشتر شاکر خدای متعال است. آن کسی که از همه بیشتر شکرگزار بندگان خدا هست. ما باید دو بینی را از خودمان دور کنیم. اینکه بگوییم خدا نعوذ بالله یک گوشه و کناری است و مخلوق و بندگانش جدا از خدا هستند، این حرف اشتباه و غلطی است. خدا در تمام ذرات عالم تجلی دارد. یعنی از یک گل و گیاه تشکر کنی، از خدا تشکر میکنی چون ساخته شدهی خداست. قدرت خداست، علم خداست و حیات خداست. جدا نبیند، «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (نور/۳۵) این بحث خیلی آرامش دهنده است و هم خیلی آدم را به عبودیت و بندگی و شناخت بالایی میبرد که انسان حواسش جمع باشد. یعنی جایی نیست که خدا نباشد، هستی مطلق است. همهجا هست. خدمت به عالم، خدمت به خداست. عشق به عالم، عشق به خداست. عشق به موجودات، عشق به خداست. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست. اذیت و آزار به بندگان خدا، اذیت و آزار خداست. این کلید خیلی از معضلات و مشکلات است. اینکه ما مثلاً در آیهی قرآن داریم که «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ» (زخرف/۵۵) یعنی خدای مهربان میفرماید: وقتی ما را ناراحت کردند، «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ» متأسف کردند، انتقام گرفتیم. سؤال کردند مگر خدا هم متأسف میشود؟ اصلاً غضب و تأسف دربارهی خدا حالاتی است که برای مخلوق پیش میآید و برای خدا راه ندارد. روایتهای جالبی داریم که امام صادق(ع) میفرماید: خدا عجل و اعز و اکرم است از اینکه تأسف بخورد، به او ظلم شود، کدروت و ناراحتی در ساحت قدسی او راه پیدا کند. ولیکن خدا «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه» (کافی/ج۱/ص۱۴۶) خدای مهربان برتر و بالاتر از این است که مثل آدمیزاد خوشحال شود یا متأسف و ناراحت شود. ولیکن خدای متعال «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ» در حد اعلی خودش را با ما ترکیب کرده است. امامان، چهارده معصوم، تجلی همه اسماء و صفات خدا هستند. خیلفهی کامل خدا هستند، بقیهی موجودات و انسان رتبههای پایینتر را دارند. «خَلَطَنَا» حد اعلایش برای امامان است. ولی در بقیه هم، ظلم به گل و گیاه هم، ظلم به خداست. ظلم به هستی است. شما نوشتار یک بچه را خط بزنی و دور بیاندازی، بگویی: بد است، به او نسبت دادی. به خط اهانت کردی، ولی در واقع به خطاط اهانت کردهای. اگر تشکر کنی از خطاط تشکر کردهای. اگر ما میگوییم: خط زیبا و نقش زیبا، در واقع داریم از آفرینندهاش تشکر میکنیم. در اصول کافی هست که «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ» ما را با خودش ترکیب کرده است. یعنی خلق را از خدا جدا نبینیم. البته انبیاء و اولیا در حد اعلی ذوب در خدا هستند، بقیه در حد پایینتر هستند. لذا شکرگزاری از خدا، شکرگزاری از خلقش است. شکرگزاری از خلق، شکرگزاری از خدای متعال است.
روایت داریم «أَشَدُّکُمْ حُبّاً لِلَّهِ أَشَدُّکُمْ حُبّاً لِلنَّاسِ» (مستدرک/ج۱۲/ص۳۵۸) چه کسی خدا را خیلی دوست دارد. آن کسی که بندههای خدا را هم خیلی دوست دارد. مرحوم دولابی میفرمودند: اگر کسی بگوید: من عاشق خدا هستم ولی بندگانش را دوست ندارم. این امکان ندارد، یعنی نمی شود جدا کرد. البته ما باید از بندههای بد به خاطر صفات بد و اعمال زشت، از آنها تبّری بجوییم که به ما سرایت نکند. اگر ما بوی بد احساس کنیم، جلوی بینیمان را میگیریم. ولی آنچه خدا خلق کرده، نسبت به خدا دارد، از باب نسبت به خدا نمی توانیم بد باشیم. اینکه خدا با قدرتش این را خلق و ایجاد کرده است، نمیتوانیم ذاتش را نهی کنیم و انکار کنیم. لذا این حدیث خیلی مهم است. «أَشَدُّکُمْ حُبّاً لِلَّهِ أَشَدُّکُمْ حُبّاً لِلنَّاسِ» یعنی هرکس که عاشق خداست، این همان مضمونی است که سعدی به شعر درآورده:
به جهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست *** عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است *** به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد *** ساقیا باده بده شادی آن کین غم از اوست
یا در شعر دیگر حافظ خیلی زیبا میفرماید:
گر رنج پیش آید و گر راهت ای حکیم *** نسبت نکن به غیر که اینها خدا کند
هیچ برگ درختی و هیچ حادثهای بدون اذن خدا انجام نمیشود و هیچ خلق و صنعتی هم منهای صنعت و خلقت خدا نیست. یک انتسابی به خدا دارد. لذا میفرماید: کسی که خدا را خیلی دوست دارد، علامتش این است که مردم را هم خیلی دوست داشته باشد. آقا من میخواهم به خدا خدمت کنم. به خدا عشق بورزم. خدا میگوید: من در مخلوقاتم تجلی کردم.
بزرگی میفرمود: اینکه میگوییم خدا مربی ما است، تجلی ربوبیت خدا در مادر و پدر تجلی کرده است. در استاد تجلی کرده است. در رفیق خوب تجلی کرده است.یک بزرگی باز کلام قشنگی داشت، میفرمودند: بعضیها مدتها خدا، خدا میکنند. خدایا ما تو را میخواهیم. دوستت داریم، کجا پیدایت کنیم؟ خدای متعال اجابت دعای آنها را در تجلی یک انسان، یک مؤمن، یک دوست با ایمان و با تقوا، دعایش را مستجاب میکند، میگوید: من را میخواهی. بیا این دوست خوبی که مرا به سوی تو دعوت میکند، و صفات من در او تجلی پیدا کرده، او را بگیر و استفاده کن، همینطور دست به دست تا به امام و ولی خدا و انسان کامل برسد. لذا ظلم و آزار بندگان خدا آزار خداست، محبت به آنها محبت به خداست. خدمت به آنها، خدمت به خداست. در باب شکر هم همینطور است. «أَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاسِ» (کافی/ج۲/ص۹۹) امیرالمؤمنین میفرماید: هرکس که بیشتر از همه واسطههای نعمت، شکرگزار واسطههای نعمت است، این از همه بیشتر شاکر خدای متعال است. بلکه آن طرف هم حدیث داریم. آن طرفش میگوید: اگر شکر بندهها را ه جای آوری، شکر مرا هم به جای نیاوردی.
امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» (وسایل الشیعه/ج۱۶/ص۳۱۳) این تعبیری که در لسانها هست من به صورت حدیث پیدا نکردم. «من لم یشکر المخلوق، من لم یشکر الخالق» مضمونش هست ولی این تعبیر از امام هشتم(ع) است. «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» این همان تعبیر است، منتهی زیباتر است. کسی که شکرگزار مخلوق و واسطه نعمت نباشد، اگر شکر پدر و مادر، همسر، اولاد، استاد، معلم، مربی را به جای نیاوردی، شک نکن شکر خدا را هم بر جای نیاورده است. خدا میگوید: من قبول ندارم. یک روایت تکان دهندهای دیدم، من نمیدانستم شکرگزاری نکردن از بندگان خدا، آدم را به جهنم میبرد.
مادران زیادی به من پیامک میدهند، میگویند: دریغ و درد از اینکه فرزند من ماه به ماه به من زنگ بزند. از من احوالپرسی کند و یک پیامک بدهد. به دیگران خیلی میرسد، به رفقا و همسرش میرسد این بسیار خوب است ولی اینکه مادر را فراموش میکند، خیلی بد است. در پیامکها هست، مادرانی میگویند: فرزندشان زیارت میروند، هیأت میروند، ولی دریغ از اینکه روز مادر یک شاخه گل برای مادرش ببرد.
در پیامکها یک خانمی نوشته بود شش سال است که با شوهرم ازدواج کردم، در این شش سال این داغ به دل من مانده است یک هزار تومانی ناقابل به من هدیه بدهد. بگوید: همسر عزیزم من این گل را برای تو خریدم! چرا ما اینگونه هستیم؟ یعنی واقعاً آدم در انسانیت اینها شک میکند. من واقعاً عذرخواهی میکنم. شاید این تعبیر من خیلی تند باشد. شما به یک حیوان محبت میکنید، دم تکان میدهد، سر تکان میدهد، تشکر میکند. کسی میگفت: ما به یک سگ خدمتی کردیم، چندین سال از خانه ما حفاظت میکرد، به خاطر انکه یکبار ما به این گوشت دادیم. هرکاری هم میکردیم جای دیگر نمیرفت. چرا بشر اینقدر ناسپاس و ناشکر است؟ ناشکری از بندگان خدا و واسطههای نعمت آدم را به جهنم میبرد. علی بن موسی الرضا(ع) از پدران بزرگوارش و از پیغمبر خدا نقل میکند.
پیغمبر خدا میفرماید: «یُؤْتَى الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَه» بندهای را روز قیامت پای حساب میآورند، «حَتَّى یُوقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» خداوند موقع حساب امر میکند او را در آتش جهنم ببرید. امر میکنند جهنم ببرید. «فَیَأْمُرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَیَقُولُ أَیْ رَبِّ أَمَرْتَ بِی إِلَى النَّارِ وَ قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآن» (وسایلالشیعه/ج۱۶/ص۳۱۲) میگوید: خدایا من قاری قرآن هستم، قرآن تلاوت میکنم. مؤمن بودم، مسلمان بودم، هیأتی بودم، چرا مرا طرف جهنم میبری؟ «فَیَقُولُ اللَّهُ أَیْ عَبْدِی» خدا میفرماید: ای بنده من «إِنِّی قَدْ أَنْعَمْتُ عَلَیْکَ وَ لَمْ تَشْکُرْ نِعْمَتِی» من به تو نعمت دادم، شکر نعمت مرا به جای نیاوردی. این بعد به ندا درمیآید: «فَیَقُولُ أَیْ رَبِّ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ بِکَذَا وَ شَکَرْتُکَ بِکَذَا» خدایا تو شاهد هستی، فلانجا نعمت سلامتی دادی. من شکر کردم، الحمدلله گفتم، نماز شکر خواندم. فلانجا مرا از خطر رد کردی. فلانجا به من نعمت دادی. همینطور میشمرد، «فَلَا یَزَالُ یُحْصِی النِّعْمَه» نعمتها را میشمرد، میگوید: خدایا من شکر تو را به جا آوردم. خدایا تو شاهد هستی که من الحمدلله گفتم و شکر تو را کردم. قبول است؟ خدا میگوید: قبول است. «فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى صَدَقْتَ عَبْدِی» شکر مرا به جا آوردی. ولی چرا من میگویم: تو را جهنم ببرند؟ «إِلَّا أَنَّکَ لَمْ تَشْکُرْ مَنْ أَجْرَیْتُ لَکَ (النِّعْمَهَ عَلَى یَدَیْهِ)» شکر من خدا را به جا آوردی ولی شکر واسطههای نعمت را به جا نیاوردی. شکر بعد از پیغمبر و اهلبیت، شکر پدر و مادر، استاد، معلم، دوست، حتی کسی که به آدم آب و غذا بدهد، چرا ما شکر واسطههای نعمت را فراموش میکنیم؟
آقای شریعتی: یعنی واقعاً بدون تعارف باید گفت، احساس میکنم که روحیهی ناسپاسی در ما بسیار پررنگ است. این خیلی بد است.
حاج آقای فرحزاد: چقدر خستگی طرف درمیرود. چقدر شکرگزاری، کدورتها و کینهها را میبرد. خانمی میگوید: من سی سال است در این خانه کار میکنم، یکبار دریغ از اینکه شوهر و بچههای من بگویند: مادر، دست شما درد نکند غذا درست کردی. لباس ما را شستی. میگوید: من یکبار سفره را جمع نکردم، تا غروب این سفره پهن بود. گفتم: لااقل یکبار شما جمع کنید.
یک خانمی گفته بود: من یکبار ناهار درست نکرده بودم، یک مقدار علف آوردم در سفره گذاشتم. گفتند: امروز چرا غذا نداریم؟ گفتم: امروز علف بخورید. حیوانات بهتر از شما هستند. به حیوان یک غذایی میدهی، دم تکان میدهد، یک تشکر و قدردانی کنید. چرا اینقدر به تشویق سفارش شده است؟ پیامبر خدا خیلی صریح فرمودند و امام هشتم هم از پدرانش نقل میکند. خدای مهربان، خدایی که ارحم الراحمین است، میگوید: او را جهنم ببرید، میگوید: چرا میبرید، من شکر تو را بر جای آوردم؟ میگوید: «لَمْ تَشْکُرْ مَنْ أَجْرَیْتُ لَکَ نِعْمَتِی» (بحارالانوار/ج۷/ص۲۲۳) شکر آنهایی که واسطهی جریان نعمت بودند، انجام ندادی. قسمت تکان دهندهی حدیث اینجاست، «وَ إِنِّی قَدْ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی» بالاترین قسمها این است که خدا قسم بخورد.
دلخوشی من از اینکه به این برنامه میآیم، این است که خروجی خوبی داشته باشد. تأثیرگذار باشد. اگر بدانم تأثیر ندارد، یک روز هم نخواهم آمد. من میخواهم همهی سمت خداییها بهشتی باشند و هیچکس جهنم نرود. هشداری برای بینندگان عزیز باشد که خدا میفرمایند: من به خودم قسم خوردم. خدا به خودش قسم بخورد، خیلی است. «آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی أَنْ لَا أَقْبَلَ شُکْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَهٍ أَنْعَمْتُهَا عَلَیْهِ حَتَّى یَشْکُرَ سَائِقَهَا مِنْ خَلْقِی إِلَیْهِ» خدا میگوید: من به خودم سوگند خوردم اگر کسی شکر واسطهی نعمت مرا بر جای نیاورد، من اصلاً از او قبول نمیکنم و در آتش جهنم میفرستم. بیاییم از این به بعد شروع کنیم.
مرحوم دولابی یک زمانی فرمودند: حداقل عرض ادب و احترام چیست؟ سلام کردن است. جواب سلام واجب است. ما چنین مکتبی داریم. کمترین عرض ادب یک سلام علیکم است. ولی پاسخ آن در نماز واجب، در رکوع، سجده و جماعت و فرادی، با خدا صحبت میکنیم. به فتوای همه مراجع ما کلام خلقی بطلان کنندهی نماز است. ولی اگر شما جواب سلام ندهی، گناه کردی و برای شما معصیت مینویسند. حتی یک جماعت اگر جواب سلام ندهند، همه گناه کردهاند. جایی که جواب یک سلام در مکتب ما واجب است، کسی ده برابر، هزار برابر، صد هزار برابر سلام به ما خدمت و محبت کرده، ما را احیا کرده است، ما نباید تشکر کنیم. ایشان میفرمودند: احکام از بالا آمده، همه برای ما پیام دارد. سلام کردنی که این همه سفارش شده و جوابش هم واجب است، اگر جواب ندهی برایت گناه مینویسند. سلام کردن ۶۹ حسنه و جواب سلام یک حسنه دارد. چون او ابتدا محبت کرده است.
یک نفر یک شاخه گل به امام حسن مجتبی هدیه داد، حضرت فرمودند: «انت حره فی سبیل الله» تو را در راه خدا آزاد کردیم. گفتند: آقا یک شاخه گل چیز قیمتی نیست. فرمودند: خدا در قرآن ما را ادب کرده است. اینکه در قرآن آیهی شکر خلق را به جا بیاورید، یکی این آیه است. «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» (نساء/۸۶) اگر کسی به شما هدیهای داد، اظهار محبتی کرد، هر نوع خدمتی کرد، شما مطابق او انجام ندهی. بهتر انجام بده. «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» اگر نتوانستی بهتر جبران کنی، حداقل مثل آن را جبران کن. به همان اندازهی او شما انجام بده. یک گره باز کرده، شما هم یک گره باز کن. ولی اگر میتوانی «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» و لذا امام مجتبی(ع) فرمودند: خدا اینگونه ما را تربیت کرده است. او یک شاخه گل داد، من هم اگر یک شاخه گل بدهم، مثل او میشوم. من او را آزاد کردم که برتر و بالاتر است. این سیرهی پیغمبر و اهلبیت ما بوده که فراوان در رفتار اینها میبینیم. چه زمان قبل از بعثت پیغمبر، چه بعد از بعثت ریزترین خدمتی که کسی به پیغمبر میکرد، حضرت پاسخ او را میداد. مثلاً فرمودند: وقتی من به مقام محمود شفاعت نائل شوم، دوستی در زمان جاهلیت به من خدمتی کردند، دست او را میگیرم و شفاعت میکنم. هرکس در طول زندگی پیغمبر کمترین قدم برداشته بود، یک کفش جفت کرده است، عرض ادب کرده، حضرت پاسخ میدادند. این خیلی عجیب است. همینطور که خدا شکور است، دوست دارد ما هم شکور باشیم.
اگر خانم به استقابل آقا بیاید، عزیز من! شما بیرون زحمت کشیدی، کار کردی، واقعاً تمام خستگی او درمیورد. از معلم تشکر کنیم. خستگیاش درمیرود. از مادر و پدر تشکر کنیم، خستگیشان درمیرود. روایت زیبایی در اصول کافی است. دیوار منزل پیغمبر خراب شده بود، ترک برداشته بود، داشتند اصلاح میکردند. جوانی داشت عبور میکرد، دید پیغمبر مشغول تعمیر هستند. آمد گفت: آقا اجازه میدهی من کمک شما کنم. آب و گلی بیاورم و کمک شما کنم. حضرت فرمودند: مانعی ندارد و خودش پیشنهاد داد. کمک کرد، حضرت دیوار را اصلاح کردند. دیوار که تمام شد، حضرت فرمودند: خواستهای داری، به من بگو. آدم بسیار زیرک و فهمیدهای بود، تأملی کرد و گفت: خواستهی من این است که در بهشت برین در کنار شما باشم. خیلی زرنگ بود! ولی پیغمبر هم خودشان پیشنهاد دادند، فرمودند: خواستهات را بگو. گفت: من میخواهم در اعلی درجه بهشت در کنار شما باشم. انسان باید از بزرگ چیز بزرگ بخواهد.
بعضیها مشهد میروند، جمکران میروند، همه خواستههایشان این است که قرض من را ادا کن. مریض من را شفا بده. چیزهای بزرگ بخواهیم. خیر دنیا و آخرت بخواهیم. عاقبت بخیری بخواهیم. اینکه با چهارده معصوم باشیم، بخواهیم. فقط مادیات نخواهیم. حضرت سرشان را پایین انداختند و مدتی تأمل کردند. فرمودند: باشد من قبول میکنم، ولی «أَعِنِّی بِکَثْرَهِ السُّجُودِ» (بحارالانوار/ج۸۲/ص۱۶۴) مرا با زیاد سجده کردن کمک کن. روایت داریم از چیزهایی که ما را با پیامبر خدا محشور میکند، کثرت سجده است. در نماز سجدهها را طولانی کنیم. این را پیغمبر خیلی دوست داشته و باعث میشود ما با پیغمبر خدا محشور شویم.
پیغمبر خدا از همه کسانی که خدمت و محبت میکردند، بارها یاد همسرشان میافتادند. گریه میکردند و میفرمودند: چه کسی برای من مثل خدیجه خواهد شد؟ پیغمبر ما بعد از ۶۰ سال سر قبر حضرت آمنه مادر بزرگوارشان آمدند، حدود ۶۰ سال قبل بعد از اینکه مسلمانها زیاد شدند و پیغمبر جهانی شده، به یاد محبتهای مادرشان نشستند و مثل ابر بهار گریه کردند. آنقدر گریه کردند که اصحاب از گریه پیغمبر، گریه کردند. اینکه آدم قدرشناس باشد خیلی مهم است.
چه مادر، چه دایه، چه پرستارهایی که در بهزیستیها به جای مادر خدمت میکنند. چه کسانی که خدای نکرده طلاق گرفتند، یا مادر از دست دادند، یا نامادری به آنها خدمت میکند، یا مادربزرگ و عمه و خاله به آنها خدمت میکنند. زنده یا مرده فرق نمیکند. خیلیها ممکن است بگویند: پدران و مادران ما فوت کردند. وقت خوبی است برای آنها خیرات بدهیم، صدقه بدهیم، دسته گلهای معنوی برایشان بفرستیم، به یادشان باشیم، ما حدیث داریم بعضیها پدر و مادرهای مرده را فراموش میکنند و عاق میشوند. یا خدمت میکنند و از عاق بودن در میآیند. اینها خیلی اثر دارد.
یک خاطره را آیت الله شبیری زنجانی میگفتند که خیلی عجیب است. کتابی از فرمایشات ایشان به نام «جرعهای دریا» چاپ شده است. من تازگی در جلد دوم نگاه میکردم، ایشان از قول آیت الله وحید خراسانی نقل میکنند که ایشان مرجع هستند، که یکی از بزرگترین علمای مشهد، مرحوم سید هاشم قزوینی از علمای مشهد بوده است. ایشان فرموده بودند: من یک روزی در قبرستان میرفتم، از کنار قبری رد شدم، در بیداری مکاشفه شد. یک سگی روی قبر نشسته و به من التماس میکند، من فهمیدم این سگ صاحب این قبر است و در آن عالم به صورت سگ درنده محشور شده و به من التماس میکرد من در زمان حیاتم به مادرم اذیت و آزار رساندم. بروید مادرم را راضی کنید مرا از آن درندگی و از این عذاب قبر نجات بدهد. ما داستانهایی که سلسله سندش مراجع باشند کم داریم. مرحوم آیت الله سید هشم قزوینی میگوید: من در بیداری دیدم، برای ایشان کشف شد که این حیوان درنده صاحب قبر بود و به من التماس میکرد، بروید مادرم را از من راضی کنید. سفارش به مادر بعد از پیغمبر و اهلبیت و اولیای خدا بیشترین سفارشی است که در روایت و آیات قرآن سفارش شده است.
سورهی مبارکهی لقمان میفرماید: «أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْک» (لقمان/۱۴) یعنی بعد از خدا، والدین را میگوید. باز روایت داریم کسی به محضر پیغمبر آمد، عرض کرد: یا رسول الله! من به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: مادرت! دوباره پرسید: دیگر به چه کسی خدمت کنم؟ فرمود: مادرت! بار سوم پرسید: دیگر چه؟ فرمود: مادرت! بار چهارم پرسید: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: پدرت! یعنی سه بار فرمود: مادر، مادر، مادر! بار چهارم فرمود: پدر!
مادری که اینقدر در ایام بارداری خون دل میخورد، آنهایی که بچه دار نمیشوند، خدا را به حق حضرت زهرا(س) قسم میدهیم، به آنها بچه مرحمت بفرماید و دلشان را خوش و شاد کند. کسانی که بچهدار نمیشوند، چقدر دارو و درمان میکنند، بچهدار شوند. بعد از اینکه بچه دار شدند، دوران حمل چقدر سخت است، بعد که متولد میشود شب و روز باید زحمت بکشد، این بچه را بزرگ کند و تا روز آخر هم باید دغدغهی این بچه را داشته باشد. یعنی مهر و محبتی که در مادر هست، بعد از پیغمبر و اهلبیت در هیچکسی نیست. لذا ما روایت داریم که یک جوانی مادرش را کول کرده بود و این طرف و آن طرف میبرد و زمینگیر و پیر شده بود. به پیغمبر خدا رسید. عرض کرد: یا رسول الله! من مثل دوران کودکی به مادرم احسان و محبت می کنم. حقش را ادا کردم؟ فرمودند: خیر! نالهای که مادر برای تو زده است، حق یک ناله مادر را هم ادا نکردی. از پیامبر سؤال کردند: یا رسول الله چرا؟ فرمود: آن عشق وزی خالصانهای که مادر دارد، اولاد ندارد. مادر حاضر است هستیاش را فدا کند. بعد هم امید دارد که این بزرگ شود و به سر و سامان برسد. گاهی بچهها، مادربزرگها و مادرها را نگه میدارند، ولی میگویند: خسته شدیم. یا نوبتی میگذارند.
پیامک زیبایی به دست ما رسید، نوشته بود: یک مادر، بیست فرزند را با عاطفه و عشق نگهداری میکند، ولی گاهی ده فرزند نمیتوانند یک مادر را نگهداری کنند و نوبتی میکنند. عاطفهای که در مادر هست، در دیگران نیست. میشود که ما همنشین پیغمبرها و امامان شویم. همجوار خدا در بهشت برین شویم. حتماً باید آیت الله العظمی باشیم، حتماً باید پروفسور دانشگاه و عابد و زاهد باشیم؟ نه، اینگونه نیست.
یک انسان معمولی آمد به پیغمبر خدمتی کرد، و گفت من میخواهم با شما محشور شوم. راه خیلی نزدیک و سریع است. یک میانبر همین است که آدم بیاید از ولی خدا مثل پیغمبر، یا سید و بزرگواری چنین درخواستی کند، او مدیون میشود. میگوید: من مییخواهم در کنار شما باشم. او هم قبول میکند. «أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلَامِ» (کافی/ج۲/ص۶۴۴) کسی که غرورش را میشکند، به همه میگوید: ابتدا من به تو سلام میکنم، از همه به خدا و پیغمبر نزدیکتر است. به هرکس که میرسی غرورت را بشکن و ابتدا سلام کن. شما با پیغمبر محشور میشوی.
حضرت موسی(ع) به خدای متعال عرض کرد: پروردگارا! من دوست دارم همنشین خودم را در بهشت دنیا ببینم. انسان در هر قشری میتواند ولی خدا و همنیشین اهلبیت و اولیا شود. ما پنج پیغمبر اولوالعزم داریم. قاعدتاً در ذهن او بوده که همنشین من پیغمبری مثل من است. وصی پیغمبری مثل من است. اول عابد زمان است. اول عالم زمان است. ولی برای حضرت موسی هم خیلی جای تعجب بود. خطاب رسید: ای موسی! همنشین شما یک قصابی در فلان محله است. اتفاقاً قصابی هم شغل مکروهی است. قساوت قلب میآورد. حرام نیست، مکروه است. اصلاً به ذهن آدم خطور نمیکند که قصاب سر محله همنشین پیغمبر اولوالعزم شود. راه به سوی خدا نزدیک است. برای همه ما اینگونه راهها هست. منتهی باید اهلش باشیم در آن مسیری که خدا برای ما درست کرده است، مسیر درست را برویم و به انبیاء برسیم.
حضرت موسی تعجب کرد. این چه کاری کرده است؟ آدرس گرفت و در مغازهی او رفت و دید مثل بقیهی کاسبها، به اندازه میخرد و می فروشد و انصاف دارد. آدم ظالمی نیست و حلالخور است. قصاب حلالخور زیاد است، چرا این قصاب همنشین من است؟ آن مرد حضرت موسی را به خانه برد، حضرت موسی این مرد را نمیشناخت. گفت: من خیلی عذر میخواهم، قبل از اینکه از شما پذیرایی کنم، یک کار خیلی واجبی دارم. رفت و دید یک زنبیلی آویزان است، به خاطر اینکه حیوانی حمله نکند و آسیبی به او نرسد. زنبیل را آورد دید پیرزنی که مادرش است را در این زنبیل گذاشته است. او را روی زمین گذاشت و غذا به او داد و به او رسیدگی کرد. حضرت موسی هم نگاه میکرد. وقتی به او رسید و او را سیر کرد، این مادر دستانش را بلند کرد، گفت: ای خدا فرزند مرا همنیشین موسای کلیم الله قرار بده. در آن زمان بالاتر از حضرت موسی کسی نبوده است. ما پنج پیغمبر اولوالعزم داریم. این خیلی مهم است.نماز شب خوان و ریاضت کش نبود. فقط دعای مادرش بود. ما حدیث داریم دعا و نفرین پدر و مادر زود میگیرد.. خیلی مواظب باشیم.
حضرت زهرا(س) به شخصی فرمودند: ملازم پای مادرت باش. این یعنی تواضع و فروتنی کن و افتادگی بده. نوازش کن و ببوس و دست بکش. مرحوم آقای دولابی خیلی سفارش میکردند، که پای مادر را ببوسید، آنقدر نوازش کنید، که مادر گریه بیفتد. آن موقع خودت هم اشکت جاری میشود و منقلب میشوی. «ما اکرمهن الا کریم و ما اهانهن الا لئیم» کسی حرمت بانوان را نگه نمیدارد مگر اینکه با کرامت و با شخصیت باشد. کسی به بانوان آزار و اذیت نمیدهد، مگر پست فطرت باشد، لئین یعنی از انسانیت به دور باشد.
آقای شریعتی: یکوقتهایی بعضیها گلایه میکنند، میگویند: مادر من مثلاً بداخلاق است، چطور ممکن است بهشت زیر پا او باشد؟ ما در برنامه قبلاً گفتیم که ما وظیفهی خودمان را انجام بدهیم و به او خدمت کنیم تا به بهشتی که زیر پای او هست، برسیم.
حاج آقای فرحزاد: خیلی سؤال کردند که پدر و مادران کافر چطور؟ اینها هیچ استثنایی ندارند. برای شما رشد آور است. واسطهی وجودی خلقت تو این بوده است. وظیفهی ما خدمت کردن است.
آقای شریعتی: بحث ما با حاج آقای فرحزاد ذیل بحث خیر و برکت در زندگی است و اگر امروز به واسطههای شکر پرداختند، اگر ما شاکر باشیم، علاوه بر آن ثواب و عقابی که احیاناً شاید شامل حال ما شود، قطعاً در دنیا و در زندگی ما سرشار از خیر و برکت خواهد بود. … کتاب زیبای اخلاق نوشتهی حاج آقای فرحزاد به کتابخانهی مجازی ما اهدا شد و دوستان میتوانند به پایگاه اینترنتی ما مراجعه کنند و انشاءالله این کتاب را در قالب نسخههای پیدی اف، اندروید و جاوا دریافت کنند. حاج آقا دعا بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد همه ما را قدردان همه نعمتها قرار بدهد و خود این صلوات هم شکر از پیغمبر و آل پیغمبر است و انشاءالله مادران و پدرانی که از دنیا رفتند روحشان شاد باشد. خدا را قسم میدهیم که فرج امام زمان را نزدیک و ما را مشمول شفاعت حضرت زهرا(س) قرار بدهد.
آقای شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین حبیب الله فرحزاد
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۳/۰۲/۰۱
.






