القاب حضرت زهرا ؛ حانیه
۱۴۰۰-۰۹-۰۹ ۱۴۰۲-۰۹-۰۴ ۱۹:۰۰القاب حضرت زهرا ؛ حانیه

القاب حضرت زهرا ؛ حانیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱- مهربانی حضرت زهرا سلام الله علیها
۱/۱- داستان مهربانی حضرت زهرا به حاج احمد کاظمی
شهید احمد کاظمی از شهدایی است که در پرتو عنایات ائمه بهویژه فاطمه زهرا سلامالله علیها به جایگاهی رفیع دست یافت. در بخشی از کتاب “مهر مادر” یکی از همرزمان این شهید نقل میکند:
ارادتی عجیب به حضرت زهرا (س) داشت، در هر پست و مقامی بود مجلس عزای فاطمیه را برپا میکرد و خودش هم مانند خادمان، در کنار در میایستاد و خوشآمد میگفت. در نیروی هوایی که بود مسجد حضرت زهرا (س) را در پادگان ولیعصر (عج) راهاندازی کرد.
وقتی به فرماندهی نیروی زمینی انتخاب شد در مراسم رسمی پشت تریبون رفت و خدا را به حق حضرت زهرا (س) قسم داد و گفت: «من دوست داشتم در نیروی هوایی شهید شوم ولی انشاءالله در نیروی زمینی دوران شهادتم فرا برسد.»
علت این همه عشق و علاقهاش به حضرت زهرا (س) را دوستان قدیمی او میدانستند. یکی از آنها میگفت «اوایل سال ۱۳۶۱ در عملیات بیتالمقدس در خدمت حاج احمد بودیم. او فرمانده تیپ نجف بود. نیروها خیلی به او علاقه داشتند.
در حین عملیات به سختی مجروح شد، ترکش به سرش خورده بود. با اصرار او را به بیمارستان صحرایی بردیم. شهید کاظمی میگفت: «کسی نفهمد من زخمی شدم. همینجا مداوایم کنید. میخواست روحیه نیروها خراب نشود.»
دکتر گفت: «این زخم عمیق است، باید کاملاً مداوا و بعد بخیه شود.» به همین دلیل بستری شد. خونریزی او بهقدری زیاد بود که بیهوش شد. مدتی گذشت، یکدفعه از جا پرید و گفت: «بلند شو، باید برویم خط!» هر چه اصرار کردیم بیفایده بود. بالاخره همراه ایشان راهی مقر نیروها شدیم. در طی راه از ایشان پرسیدم: شما بیهوش بودی، چه شد که یکدفعه از جا بلند شدی؟ هر چه میپرسیدم جواب نمیداد.
قسمش دادم که به من بگویید چه شد. نگاهی به چهره من انداخت و گفت: «میگویم، به شرطی که تا وقتی زندهام به کسی حرفی نزنی.»
بعد خیلی آرام ادامه داد: «وقتی در اتاق خوابیده بودم، یکباره دیدم خانم فاطمه زهرا (س) آمدند داخل اتاق، به من فرمودند: چرا خوابیدی؟ گفتم: سرم مجروح شده، نمیتوانم ادامه دهم. حضرت زهرا (س) دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو، بلند شو، چیزی نیست، برو به کارهایت برس.»
حضرت زهرا سلام الله علیها مثل مادری که به فرزندان خود مهربان است برای همه شیعیان مهربان هستند و این گوشهای از مهربانی حضرت زهرا بود.
۱/۲- لقب حانیه
در کتاب ارزنده بحار الانوار در مورد کنیه و القاب و اسامی حضرت فاطمه (س) این روایت ذکر شده است: اسامی آن حضرت عبارت است از: زهرا، بتول، حصان، حره، سیده، عذراء، زهراء و … بعد میفرماید: و در آسمان به او “نوریه سماویه” یعنی نور آسمانی گفته میشود و در آخر آمده است:”الحانیه”.[۱]
مرحوم مجلسی در مورد معنای این اسم میفرماید: «حانیه» به زنی گفته میشود که نسبت به شوهر و فرزندانش مهربان و دلسوز است.[۲]
اما کلمه «هانیه» از ماده هنئ و به معنای مطبوع و دلنشین و گوارا است و از اسماء حضرت زهرا نیست.
۲- آثار مهربانی به دیگران
۲/۱- سلامت جسم روح انسان
[۳] شاید به نظر برسد تنها فردی که از مهربانی سود میبرد، شخصی است که مهربانی در حق وی انجام گرفته اما نتایج پژوهشها نشان داده است تأثیر مثبت مهربانی، بر شخص مهربان بیشتر از فرد دریافتکننده مهربانی است.
نتایج پژوهشهایی که درباره مهربانی انجام شده، نشان داده است مهربانی کردن در حق دیگران دارای فواید جسمانی و روانی متعددی است که از مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
سیستم ایمنی مهربانها عملکرد بهتری دارد
انجام فعالیتهای خیرخواهانه تأثیر بیشتری از ترک سیگار یا ورزش کردن بر سلامتی دارند. نتایج پژوهشها حاکی از آن است که انجام اعمالی مانند کمک کردن به همسایگان، انجام فعالیتهای داوطلبانه و کمکهای نقدی و غیر نقدی موجب نیرومندتر شدن سیستم ایمنی بدن و در نتیجه سلامت جسمانی فرد کمککننده میشود.
مهربانها زندگی رضایتبخشتر و طولانیتری دارند
افرادی که فعالیتهای داوطلبانه انجام میدهند، کمتر به دردهای جسمانی مبتلا میشوند. مهربانی کردن به دیگران دو برابر بیشتر از مصرف آسپرین از ما در مقابل حملات قلبی محافظت میکند. در یک بررسی گزارش شد که میزان مرگومیر در افرادی که بالای ۵۵ سال سن داشتند و در دو موسسه به فعالیت داوطلبانه مشغول بودند، ۴۴% کمتر از همسالانشان بود که به کارهای عامالمنفعه نمیپرداختند.
مهربانها اضطراب کمتری دارند
در یک بررسی، پژوهشگران دانشگاه بریتیش کلمبیا از افرادی که سطح اضطرابشان بالا بود، خواستند در هفته حداقل شش عمل مهربانانه انجام دهند. نتایج پژوهش نشان داد کمک کردن به دیگران موجب افزایش معنادار خلق مثبت شرکتکنندگان در پژوهش شد. به علاوه این کار باعث افزایش رضایت از روابط و کاهش اجتناب اجتماعی در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی شد.
مهربانها شادترند
سونیا لیوبومیرسکی[۴] استاد دانشگاه و نویسنده کتاب مثبت اندیشی میگوید: افرادی که به انجام کارهای مهربانانه میپردازند، به مرور زمان شادتر میشوند.
وقتی مهربانی میکنید، استرس تأثیری بر رویتان نخواهد داشت
نشان دادن محبت به دیگری – بهویژه کسی که دوستش دارید – از سیستم عصبی بدنتان در برابر اضطرابهای روزانه محافظت میکند. در سال ۲۰۰۷ محققی از دانشگاه آریزونا میزان هورمون کورتیزول در ۱۵ مرد و زنی که در برابر عوامل استرسزای متعدد قرار گرفته بودند را ارزیابی کرد. سپس از بعضی از شرکتکنندهها خواسته شد نامهها یا یادداشتهایی به کسی که دوستش دارند بنویسند و در آن همه دلایلی را که باعث میشود او را آنقدر دوست داشته باشند بیان کنند. آن دسته از شرکتکنندههایی که نامه محبتآمیز را نوشته بودند، میزان کورتیزول بهمراتب پایینتری نسبت به آنهایی داشتند که هیچ محبتی ابراز نکرده بودند.
۲/۲- کلید رزق
در روایات هم برای مهربانی اثراتی گفته شده است. یکی از اثرات مهربانی افزایش رزق و روزی است. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «التَّلَطُّفُ مِفتاحُ الرِّزقِ.»[۵]
سطحیترین نمونه این مورد را میتوان در شلوغی و رونق مغازههایی دید که صاحبانی خوشاخلاق و مهربان دارند.
معلوم است دیگر خود شما اگر یک مغازه داری در محله سراغ داشته باشید که کمک به فقرا می کند بارهای مشتری ها را هم تا ماشین می آورد و یک مغازه دار دیگر نه تنها به کسی مهربانی نمیکند بلکه بدرفتاری هم دارد برای خرید سراغ مغازه دار مهربان می روید نه آن نفر دوم
۲/۳- جلب رحمت الهی
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: با مهربانى به دیگران است که رحمت [خدا] فرود میآید.[۶]
میزان مهربانی خدا با شما به میزان مهربانی شما با اعضای خانواده، همسایهها و خویشان و برادران مؤمن بستگی دارد.
نمیدانم شنیده اید داستان غلامی که به یک سگ مهربانی کرد را یا خیر؟
روزی امام حسین علیه السلام غلامی را دید که با سگی غذا می خورد.
غلام گفت:« ای فرزند رسول خدا! من دلم گرفته و ناراحتم، و می خواهم با مهربانی به این سگ و شادکردنش شاد شوم. چون صاحب من یهودی است و من نمیخواهم به او خدمت کنم».
امام حسین علیه السلام به قصد خریداری غلام نزد صاحبش رفت و خواست او را به دویست دینار بخرد.
یهودی گفت:« این غلام فدای قدم شما و این باغ هم برای او؛ پولتان (دویست دینار) را هم به شما باز میگردانم.»
امام فرمود:« من این پول را به تو می بخشم».
یهودی گفت:« من نیز آن را به غلام بخشیدم.»
حسین علیه السلام غلام را آزاد کرد و همه اموال را به او بخشید».
زن آن یهودی گفت:« من مسلمان شدم و مهر خود رابه شوهرم بخشیدم».
یهودی گفت:« من نیز مسلمان شدم و این خانه را به زن بخشیدم. »[۷]
۳- تفاوت حانیه و شفقت
حانیه به کسی میگویند که آگاهی عمیق از رنج شخص دیگر دارد که [این آگاهی] همراه با تمایل به کمک یا رهایی کسی از رنجها است.
میگویند: فقیری کنار راهی نشسته بود و گریه میکرد. مردی با چندین نان در بغل گذر میکرد و او را دید. کنارش نشست و دلیل گریهاش را پرسید. فقیر از گرسنگی شکوه کرد. رهگذر نان به دست، دستمال از جیبش درآورد و جلوی صورت گرفت و زارزار گریه کرد. فقیر که دلش برای او سوخته بود از وی خواست یکی از نانها را به او بدهد تا هر دو از گریه برهند. رهگذر گفت: اگر بخواهی تا شب برایت گریه میکنم اما لقمهای نان نمیدهم.
برخی افراد دلسوزی میکنند اما در عمل، محبتی از خود نشان نمیدهند؛ مهربان، کسی است که در عمل برای رفع رنج دیگران کاری انجام بدهد؛ چنین شخصی حانیه است.
۴- انواع مهربانی
۴/۱- تاجرانه
شخص تا وقتی مهربان است که نفعی برایش داشته باشد و سودی ببرد یا به کسی مهربانی میکند که میداند جبران خواهد کرد.
این روزها آدمهایی که بی چشمداشت کاری را برای کسی انجام دهند، کم هستند. بسیاری از افرادی که کار خیری انجام میدهند هدفشان فقط نمایش و شهرت است. این مسئله در میان آدمهای مشهور بیشتر دیده میشود اما در میان آدمهای عادی هم رواج دارد.
صفحات اینستاگرام و فیسبوک مملو از عکسهای افراد مشهور و غیرمشهور در حین کمک به افراد نیازمند، شرکت در مسابقات فوتبال و عکس گرفتن با بچههای کار و… است. عکسهایی که نهتنها حسی از خیرخواهی و کمک در بیننده ایجاد نمیکند بلکه بیشتر حال آدم را بد میکند. آدمهایی که مهربانیشان بی چشم داشت باشد آن را در بوق و کرنا نمیکنند.
مهربانی اگر بی چشم داشت باشد هرچند کوچک باشد اثر بزرگی خواهد داشت. میگویند میلیونها درخت در جهان بهطور اتفاقی توسط سنجابهایی کاشته شدند که دانههایی را خاک کردند و سپس جای آن را فراموش کردند. خوبی کن و فراموش کن. روزی رشد خواهد کرد. ایمان داشته باش که خدا میبیند و هرگز فراموش نخواهد کرد!
برخی مواقع مهربانی ها اسم مهربانی دارد ؛اما در واقع همان تجارت است.
اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام مقداری پول نقد (دینار) داشت و در این موقعیت مردی از قریش تصمیم داشت که به یمن مسافرتی بکند.
اسماعیل به پدرش امام صادق علیه السلام عرض کرد: پدر جان فلانی قصد مسافرت دارد و من مقداری پول دارم آیا به نظر شما پولهایم را به او بدهم تا برایم جنس و کالایی بخرد؟
حضرت به فرزندش فرمود: پسرم آیا خبر نداری که این شخص شراب مینوشد؟
اسماعیل پاسخ داد: مردم چنین میگویند. یعنی من که ندیده ام شاید مردم اشتباه میگویند. ببینید این حرف به ظاهر مهربانی است به ظاهر دلسوزی برای آن شخص است اما در واقع مهربانی تاجرانه است.
امام فرمود: پسرم این کار را نکن پولهایت را به این شخص تحویل نده.
اسماعیل توصیه پدرش را گوش نداد و مخالفت کرد و پولها را تحویل آن شخص داد و او نیز همه پولها را از بین برد و چیزی برای اسماعیل نیاورد. از باب اتفاق، همان سال امام صادق علیه السلام به حج مشرف شد و اسماعیل نیز همراه پدرش بود، اسماعیل خانه خدا را طواف میکرد و گفت: خدایا آنچه از دست من رفته است در عوضش جایگزینی عنایت کن.
امام صادق علیه السلام که شاهد این صحنه بود خودش را به اسماعیل رساند و با دست او را از پشت تکان داد و فرمود: آرام باش پسرم، نه به خدا سوگند، خدا چنین کاری برایت نمیکند و دعایت را مستجاب نخواهد کرد، تو خودت زمینه از بین رفتن مالت را درست کردی، تو خبر داشتی که آن شخص که به او پول دادی شرابخوار بوده است.
اسماعیل به پدرش گفت: پدر جان، من ندیدهام که شراب بنوشد تنها از مردم شنیدم که چنین میگویند.
حضرت فرمود: پسرم خداوند در قرآن میفرماید: پیامبر خدا خداوند و انسانهای باایمان را تصدیق میکند.[۸] اگر مؤمنان در نزد تو به مطلبی گواهی دادند آن را تصدیق کن و به شرابخوار اطمینان مکن زیرا خداوند در قرآن میفرماید: اموال خودتان را به سفیهان ندهید.[۹] کدام سفیه از شرابخوار سفیهتر است؟ شرابخوار وقتی به خواستگاری میرود به او زن نمیدهند و کسی برای او شفاعت نمیکند و کسی به امانتداری او اطمینان نمیکند و هر کس او را امین شمرد و امانتی به او سپرد و آن را از بین برد خداوند هیچگاه جایگزینی برای مال از دست رفته قرار نمیدهد.[۱۰]
۴/۲- احمقانه
بعضی مهربانیها، احمقانه است؛ مهربانیهایی از جنس دوستی خاله خرسه که برای درست کردن ابرو است ولی چشم را کور میکند.
نباید به کسی بیش از ظرفیتش کمک کرد وگرنه ضرر بزرگی را متوجه خود یا دیگران میکنند. از طرفی مهربانی به کسی که ارزش مهربانی کردن ندارد، ممکن است موجب برداشت نادرست شود و حرمت فردی که مهربانی میکند از بین برود.
خداوند به پیامبرش میفرماید بعضیها ارزش مهربانی ندارند. پیامبری که اوج مهربانی است باید با عدهای نامهربان باشد: «مَّحمدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم.»[۱۱]
بنابراین کفار ارزش مهربانی را ندارند. به آنها که ارزشش را دارند هم نباید بیش از اندازه محبت کرد. محبت بیاندازه مخصوصاً در خصوص فرزندان، آسیبهای جدی را به دنبال دارد. در رابطه با افراد دیگر یعنی همسایهها و همکاران و فامیل هم خوبی از حد بگذرد، نادان خیال بد کند.
نمونه دیگر مهربانی احمقانه این است که افراد، به خاطر مهربانی به دیگران، خود را در موقعیتهای خطرناک قرار میدهند؛ مثلاً دوستش میگوید: «این بسته را نگه دار، بعداً از تو میگیرم.» ممکن است آن بسته، مواد یا چیزهایی از این قبیل باشد؛ و او به خاطر دوستش و مهربانی و کمک به او میپذیرد و در نظر نمیگیرد که شاید این کار عواقب جدی برایش به دنبال بیاورد. زندانها مملو از افرادی است که با چنین مهربانیهایی عاقبت خود را بد رقم زدهاند.
دوستی داشتم که در زندان زنان شهر کاشان برای سخنرانی دعوت شده بود ایشان میگفتند:
بعد از سخنرانی و روضه دیدم یکی از خانمها بیش از حد گریه میکند و دلش شکسه است گمان کردم اعدامی است و تا چند روز دیگر قرار است اعدام شود. بعد از روضه سراغ من آمد و گفت:حاج آقا من استاد دانشگاه هستم .هرسال سفره ی حضرت رقیه علیها السلام در خانه پهن میکردم تا اینکه سال گذشته یکی از دوستانم به من گفت ضامن وام چند ده میلیونی بشوم و ابراز تنگدستی و نداری کرد؛من هم دلم برایش سوخت و ضامنش شدم نتوانست وام را پرداخت کند و متاسفانه من را گرفتند و الان اینجا هستم .
مصداق دیگر مهربانی احمقانه، ترحم کردن به انسانهای خطرناک است:
ترحم بر پلنگ تیزدندان ، ستمکاری بود بر گوسفندان[۱۲]
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: گذشت به همان اندازه که شخص بزرگوار را درست میکند، شخص فرومایه را تباه میگرداند.[۱۳]
۴/۳- مهربانی عاقلانه
مهربانی اگر نه منفعتطلبانه باشد و نه احمقانه و بی حدوحصر،عاقلانه است. در روانشناسی میگویند برای سنجش ارزشها از جدول ۳ آ استفاده کنید. در یک ستون، ارزشهایتان بنویسید؛ مثلاً خانواده، سلامتی، آبرو، دین، دوست و … . در ستون دوم که ستون اهمیت نام دارد به ارزشهای ذاتی و درونی ستون اول از یک تا بیست نمره دهید. در ستون سوم که ستون اولویت است، آنها را اولویتبندی کنید.
اولویت، ارزش بیرونی یک موضوع را مشخص میکند؛ مثلاً دوست شما و خانواده شما همزمان میخواهند شما را ببینند. شاید طبق ستون دوم، ارزش خانواده برای شما بیشتر باشد اما هنوز برای قضاوت زود است. از دوستتان میپرسید چه کار دارید و او میگوید ماشینم پنچر شده و در خیابان ماندهام. از خانواده میپرسید چه کار دارید؟ جواب میدهند میخواهم روی ماهت را ببینم، کار خاصی نداشتم.
اینجاست که ستون اولویتها، نتیجه را برعکس میکند.[۱۴] با وجود اینکه ارزش و اهمیت خانواده بیشتر بود، از اولویت کمتری برخوردار است ولی دوست با اینکه اهمیت کمتری برای شما دارد، اولویت بیشتری دارد و شما باید به کمک دوستتان بروید.
اگر کسی از شما درخواست کرد ماشینتان را به او قرض بدهید، نگاه کنید ببینید اهمیت این فرد برای شما تا چه حد است و اولویت کمک به او چقدر است. اگر این شخص خوشسابقه نیست و اهل خلاف است،اهمیت و اولویتی برای دریافت کمک ندارد و اگر به او مهربانی کردید و ضرر دیدید، مهربانی شما احمقانه بوده است.
مثال مهربانی عاقلانه منطبق بر جدول ۳ آ مثال آن پدر عاقل مهربان است که در سال ۲۰۱۲ پسرش بیماری پوستی داشت
به گزارش خبرگزاری آلمان، این خانواده مهربان در شهری کوچک و سنتی در جنوب آلمان زندگی میکنند . پسر ۵ ساله این خانواده بخاطر بیماری پوستی که در ناحیه پاها دارد مجبور است دامن بپوشد.به نقل از پرداد به گفته آقای “نیلز پیکرت” پدر پسر ۵ ساله : پسرم همیشه از پوشیدن دامنهای زنانه خجالت میکشید و علت آن طعنه و تمسخر دوستان و کودکان هم سن و سالش در مهد کودک بود.
پدر مهربان خانواده برای اینکه به او کمکی کرده باشد تصمیم گرفت همراه با پسرش لباس زنانه بپوشد و پا به پای او در خیابان قدم بزند ، او با این اقدام سعی دارد عشق و همبستگی عمیقش را به پسرش نشان دهد.نیلز پیکرت در ادامه میگوید: درک این مسئله برای او و خانواده اش بسیار ساده است و مهم نیست که این تصمیم خنده دار و یا احمقانه جلوه کند .او می افزاید نگاه خیره مردم اصلا برایش اهمیتی ندارد و تنها مسئله مهم این است که او الگوی پسرش باشد.وی میگوید اگرچه مردم مذهبی و سنتی این شهر او را به دید یک دیوانه نگاه میکنند اما از اینکه فرزندش را شاد میکند خوشحال است. وی معتقد است نمیتوان از بچه هایی در این سن انتظار داشت مسائل را درک کنند و آنها برای انجام هرکاری احتیاج به یک الگو دارند تا بتوانند مثل او رفتار کرده و نتیجه مورد انتظار بزرگترها را برآورده کنند.
چقدر خوب است ما هم طبق همین جدول زندگی خود را پیش ببریم و رفتاری منطبق این جدول انجام دهیم
روضه
اسماء میگوید: خوب خودش را شست، تمام زخمها را. گفت: شما شاهد باشید من بدنم را پاکیزه کردم. شب به هیچ وجه نگذارید علی لباس مرا از تنم دربیاورد؛ برای اینکه علی میمیرد اگر ببیند.
بعد فرمود: فضه دست به هیچ کاری نمیزنی.
خیلی خوشحال شدم دیدم حالش خوب شده، خدا را شکر کردم که دعای علی گرفته. فرمود: خودم خانه را جارو میکنم. بچهها را حمام کرد و موهایشان را شانه زد. گفت: تنور را روشن کن. دیدم آرامآرام آمد کنار تنور و نان را با همان دست کبود طبخ کرد. کار خانه که تمام شد، گفت: دخترها را ببرید خانه دخترعمویم. پسرها را هم نزد پدرشان فرستاد. بعد فرمود: بسترم را وسط اتاق بینداز. دستش را زیر صورت کبودش گذاشت و گفت: کمی صبر کن و بعد مرا صدا بزن، اگر پاسخ تو را دادم که هیچ وگرنه بدان که من به سوی پدر خود رفتم.
اسماء میگوید: من هر چه صدا زدم حبیبه خدا، قره عین الرسول، فاطمه جان… جوابی نیامد. روانداز را کنار زدم و دیدم زهرا جان داده.
اسماء از خانه بیرون آمد. حسنین او را دیدند و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ اسماء جوابی نداد. آنها وارد خانه شدند و دیدند حضرت دراز کشیده. حسن خودش را روی بدن مادر انداخت و گفت: قبل از اینکه روحم از بدنم جدا شود با من حرف بزن مادر! حسین خودش را روی پاهای مادر انداخت و پاهای او را بوسید گفت: قبل از اینکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من حرف بزن مادر!
اسماء حسنین را به دنبال علی فرستاد. حسنین از منزل بیرون رفتند در حالی که صدا میزدند: یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفتند و على علیه السلام را خبردار کردند. حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت. به هوش که آمد فرمود: تو آرام دل من بودی، تو تسلای من بودی،در غم تو چه کسی مرا دلداری و تسلی بدهد؟[۱۵]
از مسجد تا خانه راهی نبود اما در همین اندک مسیر هم چند بار علی زمین خورد.
ردایش دور پا پیچیده میشد / جهانش پیش دیده تیره میشد
رسید و دید فریاد و فغان است / بهار عمر زهرایش خزان است
ز سر عمامه خود بر زمین زد / گریبان چاک و لطمه بر جبین زد
نشست و گفت شه با حال خسته / ز جا برخیز اى پهلو شکسته
پی نوشت ها:
[۱] بحارالأنوار (ط – بیروت)، ج۴۳، ص ۱۶.
[۲] همان
[۳] باشگاه خبرنگاران جوان (https://www.yjc.news/fa/news/6242684)
[۴] Sonja Lyubomirsky
[۵] لطف (مهربانى)، کلید روزى است (أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمی، ص ۹۶، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام. ۱۴۰۸ ق).
[۶] بِبَذلِ الرحمَهِ تُستَنزَلُ الرحمَهُ (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۰۵).
[۷] بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۴، حدیث ۷- مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۷۳، ۷۰.
[۸] مومن بالله و یومن للمومنین (سوره توبه، ۶۱).
[۹] وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ (سوره نساء، ۵).
[۱۰] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۵، ص ۲۹۹.
[۱۱] سوره فتح، آیه ۲۹.
[۱۲] گلستان سعدی » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۸
[۱۳] العَفوُ یُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدرِ إصلاحِهِ مِنَ الکَریمِ (بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۴، ص ۴۱۹).
[۱۴] مجموع امتیاز اولویت و اهمیت، ارزش را مشخص میکند.
[۱۵] فَتَلَقَّاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا أَیْنَ أُمُّنَا فَسَکَتَتْ فَدَخَلَا الْبَیْتَ فَإِذَا هِیَ مُمْتَدَّهٌ فَحَرَّکَهَا الْحُسَیْنُ فَإِذَا هِیَ مَیِّتَهٌ فَقَالَ یَا أَخَاهْ آجَرَکَ اللَّهُ فِی الْوَالِدَهِ وَ خَرَجَا یُنَادِیَانِ یَا مُحَمَّدَاهْ یَا أَحْمَدَاهْ الْیَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُکَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّى رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّى أَدْخَلَهُمَا بَیْتَ فَاطِمَهَ وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْکِی وَ تَقُولُ وَا یَتَامَى مُحَمَّدٍ کُنَّا نَتَعَزَّى بِفَاطِمَهَ بَعْدَ مَوْتِ جَدِّکُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّى بَعْدَهَا (بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۳، ص ۲۱۴).
.


