شرح خطبۀ حضرت زهرا ۶ ؛ فرازهای پایانی خطبه
۱۴۰۰-۰۹-۰۷ ۱۴۰۲-۰۹-۰۱ ۱۶:۳۴شرح خطبۀ حضرت زهرا ۶ ؛ فرازهای پایانی خطبه

شرح خطبۀ حضرت زهرا ۶ ؛ فرازهای پایانی خطبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
شریعتی: «اللهم وفقنا لما تحب و ترضی و اجعل عاقبه امرنا خیرا» سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، انشاءالله عاقبت همه ما ختم بخیر شود. خوشحالیم که در آستانه میلاد با سعادت حضرت زهرا، صدیقه طاهره(س) در خدمت شما هستیم. انشاءالله بهترینها در این ایام برای همه شما رقم بخورد. روز زن و روز مادر را به همه خانمهای بزرگوار و مادران عزیز تبریک و شادباش میگوییم و سبد سبد این گلهای زیبا تقدیم حضور شما باشد. حاج آقای نظری منفرد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای نظری منفرد: سلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: در کربلای معلی نائب الزیاره و دعاگوی شما بودیم. امروز هم دوستان ما منتظر هستند تا خطبهی حضرت زهرا(س) را بشنوند.
حاج آقای نظری منفرد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین.
به همه بینندگان و شنوندگان عزیز سلام عرض میکنم و امیدوارم موفق باشند. ایام ولادت با سعادت بی بی دو عالم حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را تبریک میگویم. امیدوارم این روز، روز مبارکی برای همه باشد. خصوصاً برای مادرهای عزیز، آنهایی که مادر دارند، قدر مادر را بدانند. مادر نعمت بسیار بزرگ و عزیز و محترمی است. هم در زمان حیاتشان قدردانی کنند و هم بعد از وفاتشان آنها را فراموش نکنند. تکریم مادر یک سلسله آثار و برکات زیادی در زندگی انسان دارد. باعث خوشبختی فرزند میشود. باعث طول عمر فرزند میشود و همیشه دعای خیر آن مادری که احسان فرزند را میبیند به همراه خواهد داشت.
امروز خطبه زهرا را ادامه میدهیم. حضرت در قسمت پایانی این خطبه میفرمایند: «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ» یکی از جریانهای مهمی که در عصر رسول خدا بعد از بعثت اتفاق افتاد، جریان منافقین بود که قرآن مجید در آیات فراوانی از منافقین یاد کرده است. اول سوره مبارکه بقره، هم منافقین و هم خصوصیات آنها را ذکر کرده است. در سوره توبه مفصل از منافقین و حضور آنها در جنگ تبوک یاد کرده است. در قرآن مجید سورهای به نام سوره منافقون داریم. «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» (منافقون/۱) نفاق در حقیقت دو رویی است. ما امروز هم برکات و آثار این بحث را در زندگی روزمره خودمان لمس کنیم، انشاءالله بهرهی عینی و عملی از این بگیریم. فقط حکایت از یک ماجرایی که افتاده نباشد. کلمهی نفق، عربها به تونلهایی که زیر کوه یا زیر زمین زده میشود میگویند. چون به ظاهر معلوم نیست. اما درونش خودش یک راهی است. انسانهایی که در زندگی دو رو هستند. دو چهره هستند. به تعبیری ذو وجهین هستند. دو وجه، دو صورت دارند، این را منافق گویند. این یک خصلت ناپسندی است. شاید اختصاص به ما مسلمانها نداشته باشد. سایر مذاهب و ادیان و کسانی که معتقد به خدا و معاد هم نیستند، از افراد دو رو و دو چهره متنفر هستند. چون میدانند ظاهر و باطن اینها یکسان نیست. آنچه که زبانشان میگوید دل آنها نمیگوید. «یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ» (آلعمران/۱۶۷) منافقین اینطور هستند و حرف و دلشان با هم یکی نیست.
در میان مسلمانها افراد منافق بودند و اینها شناخته شده نبودند. عجیب این است که قرآن میفرماید: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن» (بقره/۱۴) به مسلمانها که میرسیدند، میگفتند: «آمَنَّا» ما مسلمان هستیم. ما مؤمن هستیم. «وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن» به هم کیشان خودشان، منافقین دیگر میگفتند: ما با شما هستیم و ما مسلمانها را مسخره میکنیم. این روش آنها بود. به قدری اینها از نظر ظاهر هم جنبه ظاهری آنها، هم تظاهر آنها به دین، عجیب بود که قرآن مجید میفرماید: «وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» (منافقون/۴) پیامبر اینهایی که شما میبینی خیلی ظاهر آراستهای دارند. به قدری زیبا صحبت میکنند که شما هم شنوندهی سخنان آنها میشوید. اما این سخنان فقط ظاهر است. باطن به گونهی دیگری است. خطر اینها از کفار برای مسلمانها به مراتب بیشتر بود. چون کفار رسماً میگفتند: ما کافر هستیم و مسلمان نیستیم. ما کیش و آئین شما را قبول نداریم. اما اینها میآمدند در لباس و چهره اسلام میگفتند: ما مسلمان هستیم و شروع به کارشکنی میکردند. آسیب میرساندند. چون اینها معتقد نبودند و اسلام را قبول نداشتند. گاهی شروع میکردند به سست کردن عقیده مسلمانها! در جنگهاو مبارزهها سعی میکردند کاری کنند مسلمانها حضور در جبهه و جهاد نداشته باشند. این یک خطری بود.
قرآن مجید در آخر سوره مبارکه توبه میفرماید: «وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» (توبه/۱۰۱) کسانی که در مدینه هستند، یعنی عوامل نفوذی دشمن تنها خارج مدینه نیستند. در میان خود شما مسلمانها، در مسجد پیامبر حضور پیدا میکنند. با پیامبر نماز میخوانند. مواظب اینها باشید. من برای اینکه این بحث را باز کنم و برای بینندگان هم اثر داشته باشد، اگر انسان به اقسام نفاق توجه کند و اینکه نفاق چند قسم است، در جریان قرار بگیرد و چیزهایی که از نظر اسلام یا اساساً از نظر عقل نفاق محسوب میشود و انسان احساس میکند این نفاق یک صفت بدی است. وقتی شناخت پیدا کرد خود به خود سعی میکند که خودش را مبّرا کند از این مسأله.
یک نفاق، نفاق در عقیده است. یعنی کسی اظهار میکند من مسلمان هستم و مسلمان نیست. «قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّه» (منافقون/۱) منافقین میآمدند میگفتند: ما شهادت میدهیم که شما پیامبر هستید. خدا میداند شما پیامبر هستید. «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون» خدا شهادت میدهد که اینها دروغ میگویند. این نفاق و دو رویی و دو چهرهای در عقیده و باورهاست. چیزی را اظهار میکنند که به آن چیز باور ندارند. این یک جور نفاق است. نفاق در اصول.
یک نفاق، نفاق در اخلاق است. یک کسی تظاهر به راستگویی میکند. شاید سوگند یاد کند که من دروغ نمیگویم اما دروغ میگوید. تظاهر به راستگویی اما در واقع این چنین نیست. یا تظاهر به تواضع اما متواضع نیست. تظاهر به اینکه من حسود نیستم اما حسود است. این هم یکجور نفاق است. نفاق در اخلاق، قسم سوم نفاق، نفاق در عمل است. میآید اظهار میکند من اهل نماز هستم. من اهل عبادات هستم ولی ممکن است در مسجد بیاید و نماز بخواند اما در منزل دیگر نماز نمیخواند. همه اینها مذموم است.
ما در میان مسلمانها معمولاً نفاق در اعتقاد نداریم و اسلام هم بنایش بر این است که حکم در ظاهر بکند. منافقینی که اظهار اسلام میکردند میآمدند در مسجد نماز میخواندند. به همان ظاهر بسنده شده است که وقتی کسی به ظاهر اظهار میکند همان اظهار ظاهرش را قبول کند. اما نفاق در اخلاق و نفاق در عمل مهم است. ما باید سعی کنیم از این دو قسم تبری بجوییم. این دو قسم را نداشته باشیم. گاهی بیرون خوش اخلاق هستیم، در خانه و محیط خانه با همسر و فرزند بداخلاق هستیم. این نفاق است. برداشت و تلقی مردم از ما این است که فلانی آدم خوش اخلاقی است. اما داخل خانه میرود میشود «عَبُوساً قَمْطَرِیراً» (انسان/۱۰) دائماً چهرهاش گرفته است. هم برخورد نامناسب با همسرش دارد، هم برخورد نامناسب با فرزندش دارد. این تنها مربوط به پدر خانواده نیست، گاهی مادر خانواده هم اینطور میشود. با دوستانش وقتی مینشیند خوش اخلاق است، در محیط منزل با فرزندانش بداخلاقی میکند. یا فرزند با دوستانش، با هم دورهها و هم کلاسیها خوب برخورد میکند، اما در خانه با پدر و مادر بد اخلاقی و تندی میکند. این هم نفاق است.
گاهی نفاق در عمل است. نفاق در عمل را به نماز مثال زدیم. اما در چیزهای دیگر هم میشود. کسی وعده میدهد و خلاف میکند. امام(ع) میفرماید: «لِلْمُنَافِقِ ثَلاثُ عَلامَاتٍ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ» از نشانههای نفاق این است که وقتی صحبت میکند و خبری را میدهد دروغ میگوید. اما به گونهای وانمود میکند که من دارم راست میگویم. «وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ» وعده میدهد و به وعده عمل نمیکند. وقتی وعده میدهد یعنی من متعهد هستم در فلان وقت حضور پیدا کنم و فلان کار را انجام بدهم، اینها دو رویی است. عرض کردیم نفاق یعنی دو رویی و دو چهره بودن. الآن که من وعده میدهم یعنی متعهد میشوم در آن وقت معین، آن کار را انجام بدهم، سر موعد بیایم اما در دلم نیت است که این کار را نکنم. حالا یکوقت برای انسان کاری پیش میآید، نمیداند معذور است و عذرش را بیان میکند. بنا دارد در زندگی به وعدههایی که میدهد عمل کند. آدمیزاد است و گاهی اتفاق میافتد و یک حادثهای پیش میآید و نمیتواند. اینطور انسان منافق نمیشود. این آدم الآن که وعده میدهد بنا دارد به وعدهاش عمل نکند. این نفاق است.
«وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ» (من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۸) یکی از نشانههای نفاق این است که به گونهای در میان مردم بروز و ظهور دارد، خودش را امین نشان داده است. اما خیانت میکند این نشانه نفاق است. حوزه نفاق در روایت ما منحصر به نفاق اعتقادی نیست. نفاق اخلاقی و نفاق عملی را هم شامل میشود. انسان خودش را امین معرفی کند و بعد خیانت در امانت کند. تمام اینها از نظر اسلام ناپسند است.
شاید در میان همه ملل هم اینطور باشد. یعنی بدانند این شخص دروغگو است. دیگر به او اطمینان نمیکنند. این میگوید: من راست میگویم اما راست نمیگوید. این شخص میگوید: من به وعدهام عمل میکنم اما نمیکند. این دو رنگی و دو رویی است. بنابراین دایرهی نفاق یک دایرهی وسیعی است. هم در اعتقادات و هم در عرصهی اخلاق، هم در عرصهی عمل انسان باید سعی کند صاف باشد. یک حدیث بخوانم که پیغمبر فرمود: «لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّى یَستَقیمَ قَلبُهُ» ایمان انسان مستقیم و راست نمیشود، مگر اینکه درونش، قلب و روحش صاف شود. «و لا یَستَقیمُ قَلبُهُ حتّى یَستَقیمَ لِسانُهُ» هماهنگی ظاهر با باطن، هماهنگی زبان با روح، قلب مستقیم نمیشود مگر زمانی که زبان مستقیم شود. یعنی اینها باید با هم هماهنگ باشد. انسان باید از درون شروع کند. یعنی باید درون را اصلاح کند.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلانِیَتَهُ» کسی که سریر است، باطن و درون خودش را اصلاح کرد، خدا ظاهرش را اصلاح میکند. اینها همه نشانه این است که ما بایستی یک رنگ باشیم. صاف باشیم، این یکرنگ بودن و هم سو بودن زبان با روح و قلب را همه دوست دارند. حتی یک بچه وقتی ببیند انسان… روایت دارد وقتی به فرزندانتان یک وعدهای دادید، خلاف نکنید. چون اطمینان آنها از شما سلب میشود. قرآن مجید یکی از انبیاء را میستاید و میفرماید: اسماعیل صادق الوعد بود. «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا» (مریم/۵۴) باز هم عرض کنیم که در مورد نفاق انسان نباید سخنی را بگوید و عمل نکند. این یک نوع نفاق است. اول سوره مبارکه تغابن خدای متعال میفرماید: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/۳) حرفی که میزنی خودت به آن عمل نکنی. گناه بزرگی است و باعث غضب خدا میشود که انسان سخنی را بگوید و عمل نکند. دیگران را به کار خوب دعوت کند و خودش کار خوب انجام ندهد. نمیشود. آنوقت تأثیر در کلام هم نیست.
روایت دارد روز قیامت که میشود برخی از افراد را میبینند که به سمت آتش میروند. دیگران به سمت بهشت میآیند. آن کسانی که سمت بهشت میروند، حرف خوب آن شخص را گوش کردند و سمت بهشت میروند. این حرف خوبی که گفته خودش عمل نکرده و سمت آتش میرود. من تصور میکنم با این توضیحاتی که عرض شد هم نفاق و هم حوزه نفاق را مشخص کردیم. اما در مورد خطبه حضرت زهرا که بحث ما هست. این منافقین میان اصحاب رسول خدا بودند، دائماً هم آسیب میزدند. هم آسیب به مسلمانها میرساندند و هم آنها را گاهی از رفتنبه جنگ باز میداشتند. این چهرهها میان اصحاب رسول خدا مخفی بود. فاطمه زهرا(س) در این قسمت از خطبه میفرماید: این منافقینی که در میان اصحاب رسول خدا گم بودند و شناخته شده نبودند، پیامبر که از دنیا رفت، اینها چهره خودشان را نشان دادند. به میدان آمدند. چرا؟ چون دیگر خطری احساس نمیکردند. یک جاسوس که منافق است میآید خودش را هم سو با مردم معرفی میکند و کسی او را نمیشناسد. الآن اینجا اظهار نمیکند من جاسوس هستم. اما وقتی گذشت از خطر عبور کرد و نزد هم کیشان خودش رفت و ورق برگشت، درون خودش را اظهار میکند.
یک سخنی از عمار یاسر شهید صفین هست که ایشان روز جنگ صفین یک نگاهی کرد و بعضی از افراد را دید که با امیرالمؤمنین مشغول جنگ و مبارزه هستند که اینها زمان پیغمبر هم بودند، گفت: «و الله مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ» (نهج البلاغه/ نامه ۱۶) به خدا سوگند اینها از اول مسلمان نشده بودند. ترس از دین اسلام بود که آمدند دیدند، نمیتوانند و شرایط ایجاب نمیکند در کفر باقی بمانند، فعلاً مصلحت در این است بیایند مسلمان شوند. یک عده نان را به نرخ روز میخورند. به ظاهر اسلام آوردند، وقتی دیدند میدان برایشان باز است، آن کفر درونیشان را اظهار کردند. دیدند دیگر ترسی نیست با سوگند این را عمار یاسر یاد میکند. فاطمه زهرا(س) در این خطبه میفرماید: «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ» وقتی پیامبر از دنیا رفت و خداوند خواست او را از این عالم به عالم دیگر منتقل کند، «وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ» تعبیر خیلی زیبایی است.
زمستان که فرا میرسد بیابان خشک میشود. روییدههای بیابان را هم حیوانات میخورند، تیغها را میخورند. اما ریشه تیغ در درون زمین هست. الآن کم کم فصل بهار فرا میرسد. نزولات آسمانی از آسمان میبارد، زمین هم گرم میشود. ریشه در اثر رسیدن مواد غذایی و آب، خودش را نشان میدهد. الآن در ماه اسفند هستیم، انسان خشک میبیند. یک ماه دیگر میبیند همه جا سر سبز است. حضرت صدیقه طاهره(س) میفرماید: منافقین مثل تیغهایی هستند که «حَسکَه» تیغ است که ریشه این تیغ در درون زمین است اما بروز و ظهور ندارد. پیامبر که از دنیا رفت، اینها سبز شدند و خودشان را نشان دادند. حضرت باتشبیه مطلب را بیان میکند که در شنونده بیشتر تأثیر بگذارد. در این تشبیهات یک زیباییهایی در کلام هست، «وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّهِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً» در این تعبیراتی که خواندم، زیباییهایی هست که حضرت میفرمایند: شیطان از پوست خودش، از لاک خودش بعد از پیغمبر خدا بیرون آمد، شما را صدا زد و شما جواب دادید. عجب پیروان خوبی هستید! «فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ» شما آماده برای پاسخگویی هستید و تحت فرمان او هستید. بعد حضرت گلایه میکنند و میفرمایند: «هذا وَ الْعَهْدُ قَریبٌ» پیغمبر تازه از دنیا رفته است. «وَالْکَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلُ» این جراحتی که در اثر فقدان رسول خدا پدید آمده این هنوز جبران نشده «وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَرُ» پیامبر هنوز دفن نشده است. از شما سؤال میکنیم: چرا با ما چنین کردید؟ چرا با دین چنین کردید؟ شما عذر میآورید «اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَهِ» ما دیدیم میخواهد فتنه به پا شود برای اینکه فتنه را بخوابانیم اقدام کردیم. در خانه اهلبیت را بستیم. «اَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا» شما سقوط در فتنه کردید. یعنی انسان میآید از خطر فرار کند در خطر واقع میشود. شما از فتنه فرار کردید، خودتان در چاه فتنه افتادید. «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرینَ» آتش محیط به کافرین هست. این بخشی از خطبه حضرت زهرا بود.
شریعتی: نکات خیلی خوبی را شنیدیم. … برای شفای همه مریضها دعا کنیم، انشاءالله به حق حضرت زهرا خداوند متعال شفای کامل به همه عنایت کند. پرستارهای عزیز اهل محبت و ایثار و از خودگذشتگی هستند و آنهایی که مریض دارند و خودشان مبتلای به بیماری هستند میدانند چقدر پرستارها حق عظیمی بر گردن ما دارند و اهل رشادت و ایثار هستند. … حاج آقای نظری اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد انشاءالله از مرحوم آیت الله طالقانی بشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: در آیه یازده سوره مبارکه رعد که تلاوت شد، یک نکته مهمی را خدای متعال بیان میکند. میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» خدای متعال کریم است. وقتی نعمتی را به کسی عنایت کرد، آن نعمت را نمیگیرد مگر خود شخص کاری کند که آن نعمت از او گرفته شود. گاهی ما با دست خودمان این نعمت سلامتی را به خطر میاندازیم. با خوردن غذاهای نامناسب، یا با کارهایی که میکنیم سلامتیمان را در معرض خطر قرار میدهیم. چیزهای دیگر هم همینطور است. این اختصاص به سلامتی ندارد. نعمتهای خدا نعمتهای فراوانی هست. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (ابراهیم/۳۴) نمیشود نعمتها را شمرد. نعمتها فراوان است و ما باید سعی کنیم قدردان نعمتها باشیم برای حفظ نعمتها اولاً دقت کنیم، نعمتهای الهی را حفظ کنیم. نعمت مال است، نعمت سلامتی است، نعمت فرزند است، نعمت عزت است. نعمت امنیت است. نعمتهای فراوانی را خدای متعال به ما مرحمت کرده است. نعمت دین، نعمت ولایت، همه نعمتهای الهی است. این نعمتها را حفظ کنیم و بعد شاکر این نعمتهای الهی باشیم. بنابراین از این آیه شریفه استفاده میشود که خداوند متعال نعمتها را نمیگیرد، مگر خود شخص اقدام کند به از بین بردن این نعمتها. باید دقت کرد اولاً نعمتها را ارج نهاد، دیگر اینکه قدر دانست و شاکر بود. شکر هر نعمتی یک جور است. نعمت مال این است که انسان انفاق کند. نعمت علم این است که انفاق کند. «زکاه العلم نشره»
شریعتی: این هفته در برنامه از مرحوم طالقانی یاد میکنیم. این عالم مجاهد و مفسر قرآن کریم که دوستان با تفسیر «پرتویی از قرآنشان» هم آشنا هستند. در مورد زوایای مختلف شخصیت این عالم بزرگوار برای ما بفرمایید.
حاج آقای نظری منفرد: ایشان از کسانی هستند که در پیروزی انقلاب تأثیر بسزایی داشتند. در بیداری مردم قبل از انقلاب، همین باعث شد که رژیم گذشته ایشان را مدتها در زندان، زندانی کرد. از کسانی هستند که زجر دیده قبل از انقلاب هستند. بعد از انقلاب هم که سمت امام جمعه را از حضرت امام داشتند. امام جمعه تهران بودند و اولین امام جمعه تهران بودند. خاطرم هست تفسیر قرآن ایشان از سیما پخش میشد و خیلی بیننده داشت. انشاءالله خداوند ایشان را با اجداد طاهرینش محشور بفرماید.
شریعتی: به تعبیر حضرت امام ابوذر زمان ما بودند. … حسن ختام فرمایشات شما را میشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: در آستانه ولادت با سعادت حضرت صدیقه طاهره(س) هستیم. خداوند متعال به پیامبر کوثر عطا کرد. بانوی بزرگواری که در همه عرصهها نمونه بود. هم در عرصه علم، هم در عرصه نَسَب، هم در عرصه شوهرداری و همسرداری و هم در عرصه تربیت فرزند. انسان وقتی تاریخ زندگی حضرت زهرا(س) را میبیند همه اینها را لمس میکند و مشهود است که ایشان واقعاً اسوه بودند. همانطور که پدر بزرگوارشان اسوه بودند. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (احزاب/۲۱) حضرت زهرا(س) هم اسوه هستند نه تنها برای زنان اسوه هستند، برای مردان هم اسوه هستند. در جنبههای عفاف، پاکدامنی، حجاب، تقوا، فرزند تربیت کردن اسوه هستند برای زنان، شجاعت، ایستادگی در برابر ظلم و خستگی ناپذیری در برابر مسئولیتی که دارند. اینها برای زن و مرد همه درس است. وقتی وجود مقدس حضرت ولیعصر میفرمایند: «لی ببنه الرسول اسوه حسنه» من به فرزند پیامبر، دختر پیامبر را اسوه خودم قرار میدهم. حجه الله، بقیه الله، امام عصر، کسی که خلیفه الهی است و امام دوازدهم است، میفرماید: من به مادرم حضرت زهرا اقتدا میکنم. خدمت بینندگان این ولادت را تبریک عرض میکنم و امیدواریم که حضرت زهرا را واقعاً الگو قرار بدهیم و این خوبیهایی که در این وجود مقدس بوده است، از پیغمبر خدا نقل شده یک حدیثی که فرمود: اگر حسن متمثل شود، یعنی شخص بشود و پیدا شود، فاطمه زهراست. اگر بتوانیم زیبایی را ببینیم، فاطمه زهراست. چرا انسان به یک چنین شخصیتی اقتدا نکند و ایشان را الگو قرار ندهد. وقتی الگویی برای حضرت ولیعصر هست، حضرت صدیقه طاهره برای ما هم الگو است. از خدای متعال توفیق میخواهیم و برای همه بینندگان که انشاءالله حضرت زهرا(س) را الگو قرار بدهند. بنا بگذاریم در زندگی خوبی کنیم. چون با خوبی انسان در پیری هم لذت میبرد وقتی ببیند کارنامه زندگیاش پر از خوبیهاست. آن موقع هم لذت میبرد. اما اگر خوبی نکرد، به پایان عمر که میرسد جز افسردگی و پشیمانی و حسرت چیزی نخواهد داشت.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای نظری منفرد: اللهم صل علی محمد و آل محمد. به حق این مولودی که خداوند در بیستم این ماه به پیامبر عطا کرد، از خدا میخواهم که رفع گرفتاری وپریشانی از همه دوستان و علاقه مندان حضرت زهرا بنماید. خدایا وسیله کسب و کار و ازدواج برای نسل جوان ما فراهم بفرما. امنیت را بر کشور ما مستدام بدار. حشر و نشر ما را با خاندان عصمت و طهارت قرار بده.
شریعتی: «و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین علی نظریمنفرد
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵
.






