سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳۲
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۱-۰۳ ۱۶:۳۷سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳۲

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ربنا آتنا نگاهش را که هوایم دوباره بارانی است
السلام علیک یا دریا که دلم بی قرار و طوفانی است
ان فی خلق تو، خدا هم مست، روح حیران، فرشتهها هم مست
ان فی خلق تو زمین مبهوت، زیر یک آسمان پریشانی است
لا الهام، کجای الایی، روح دریا کجای دریایی
مثل آبی به چشم ماهیها، ای هو الظاهری که پیدایی
یا سریع الرضای لبخندت، عاشقان را کشیده در بندت
ای هو الآخری که ایمانت، اول پرچم مسلمانی است
و اذا الشمس روی تو تابان، و اذا البحر عشق تو طوفان
و اذا القلب من که میپرسند، به کدامین گناه قرآنی است
من که از انما ولی مستم، در هوای هو العلی هستم
از شراباً طهور چشمانت، شب میخانهام چراغانی است
اشهد ان هرچه دارم تو، و قنا من عذاب نارم تو
آه یا ایها العزیزم، آه توشهام این غزل که میخوانی است
شریعتی: سلام میکنم به دوستان عزیزم، بینندههای خوب و نازنینمان، ایام ماه ولایت که همچنان در آن هستیم خدمت شما تبریک میگویم. انشاءالله زیر سایهی حضرت مولا باشید. به سمت خدای امروز خوش آمدید. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم.
شریعتی: در محضر قصهی حضرت موسی هستیم، بحث امروز را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله به حق این ماهی که ایام ویژه الهی در آن سرشار است و تفضلات و افاضات الهی در این ماه برای مؤمنین بسیار است، خدای سبحان دلهای همه ما را به نور ولایت روشن کند و قلبهای ما را متصل بگرداند و از ولایت دور نکند و همیشه زیر سایه ولایت باشیم. بحث نزول سوره هل أتی که امروز را مزین کرده به نزول این سوره و جذبههای الهی در این روز به خصوص برای کسانی که به دنبال این هستند که راهی را از سنن معصومین یاد بگیرند و به آن سنت تأسی بکنند، این روز پر غنیمت است برای انفاق و صدقه، همانطور که حضرت امیر، فاطمه زهرا و حسنین(ع) در این روز به این مقام رسیدند در «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورا» (انسان/۹) وقتی به این مقام رسیدند و غذای خود را در عین احتیاج بعد از اینکه روز گرفته بودند سه شب این غذا را انفاق کردند، وقتی بعد از سه روز امیرالمؤمنین، حسنین را خدمت پیغمبر بردند، مثل جوجهای که میلرزد، اینها میلرزیدند و وقتی پیغمبر اینها را دید خیلی متأثر شد. وقتی همراه اینها به خانه آمد دید فاطمه زهرا هم مشغول عبادت است در حالی که رنگ و روی حضرت پریده و آنجا بود که خدای سبحان به ملائکه مباهات کرد بخاطر وجود این بندگانی که اینگونه در راه رضای الهی از خود گذشتگی دارند و سوره هل أتی نازل شد. امروز روزی است که اگر کسی به دنبال دادن صدقه است، به تأسی از مجرای ولایت صدقه را بدهد تا هزار برابر یا به تعبیر بعضی روایات دویست هزار برابر یا میلیون برابر میشود. انشاءالله این را از دست ندهیم.
موسی کلیم خطاب میکند و از خدای سبحان سؤال میکند: «قَالَ مُوسَى إِلَهِی فَمَا جَزَاءُ مَنْ أَطْعَمَ مِسْکِیناً ابْتِغَاءَ وَجْهِکَ» این «ابتغاء وجهک» مراتب انفاق است به لحاظ نیت، یعنی عمق وجودی انسان باعث میشود عمل توان پیدا کند. عمل ما مثل عدد دو است، که پایه است و توان آن نیت ماست. هرچقدر نیت ما عظیمتر شود همان عمل سادهای که به ظاهر همه انجام میدهند، دو به توان ده است یا دو به توان صد است. گاهی من صد تومان انفاق میکنم، میتواند دو به توان ده باشد یا صد یا نا متناهی باشد. وقتی عمل در نیت به خدا گره میخورد، توان پیدا میکند. در قرآن کریم میفرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ» (بقره/۲۶۱) هفت خوشه و هر خوشه صد دانه، هفتصد برابر. «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/۲۶۵) اینجا میفرماید: «کَمَثَلِ جَنَّهٍ» مثل باغی است. یعنی خود عمل اولین رتبه که توان پیدا میکند یک باغی است که در جایی قرار دارد که بهترین باران را دارد. باغ چقدر محصول میدهد و یک دانه چقدر محصول میدهد. در نیت و قصد خود چقدر خسارت میبینیم و اگر این مرتبه به آن مرتبه تبدیل شود همین عمل یکباره جزاء و اثرش بالاتر میرود. موسی کلیم مِیفرماید: در راه ابتغاء وجه شما، «قَالَ یَا مُوسَى» منادی از طرف من ندا میکند «آمُرُ مُنَادِیاً یُنَادِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ أَنَّ فُلَانَ بْن فُلَانٍ مِنْ عُتَقَاءِ اللَّهِ مِنَ النَّارِ» ما نمیدانیم آزاد شدن از آتش یعنی چه. از آتش رهایی پیدا کردن یعنی از انتقام الهی و سخط الهی در امان ماند. همه جور امکان شفاعت برای این برقرار است.
انشاءالله این روز را با این حدیث قدسی و با سورهای که در وصف اهل بیت است گره بزنیم.عرض ادب خدمت حضرت موسی داریم و اذن ورود میگیریم، به اینجا رسیدیم که بعد از نبوت و رسالت خدای سبحان به موسی خطاب کرد «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/۲۴) طغیان گذشتن از حدی است که جاهلانه نباشد. یک موقع هست آدم حدی را زیر پا میگذارد، کسی رانندگی میکند به حریمی نباید وارد شود، خط ویژه هست، ورود ممنوع است، بدون اینکه حواسش باشد وارد میشود، گناه و خطا هست اما این جاهلانه این کار را کرده است. یکوقتی هم میداند و این کار را میکند، طغیان اینگونه است که انسان از حد تجاوز میکند به حدی که عالمانه و عامدانه است. طغیان دو مرتبه دارد یک موقع انسان به خدا طغیان میکند و یک موقع به مردم طغیان میکند. تجاوز از حدی است که دو ناحیه دارد. گاهی یک کسی هم حدود مردم را زیر پا میگذارد و هم حدود الهی را و اگر کسی حدود الهی را رعایت نکرد، نمیتواند حدود مردم را هم رعایت کند. چون دین خداست که بهترین حد را برای رعایت عدالت بین مردم و حدود حق الناس وضع کرده است.فرعون دو جهت را داشت، هم در رابطه با مردم تکبر و تجبر داشت، به طوری که مردم را زیر دست خودش و عبد خودش میدید. نگاهش تحقیر آمیز بود و مردم را عمله و اسیر خود میدانست. کسی نباید تخطی کند و همه باید عظمت او را ببینند و حقارت خودشان، این در ناحیه مردم بود.
همین حقیقت وقتی در ناحیهی طغیان بر مردم اینگونه میشود به جایی میرسد که این قدرت مطلقه است لذا بر خدای سبحان تکبر و طغیان میکند و جای خدا مینشیند. طغیان از کجا آغاز میشود؟ آیا ما بری هستیم. اگر یک موقع دیدیم کسی مسئول و مدیر است و سخنور است، یک کسی مداح هست، هرکسی در هر جایی است که عدهای به او توجه دارند، حرفش، امرش، قدرتش، یک جایی نافذ است، اگر نگاهش به مردم نگاهی بود که من هستم به اینها حکم میکنم و هدایت میکنم، اگر نگاهش تحقیر آمیز بود هرچقدر این شخص عالمتر باشد. نگاه تحقیر آمیز کرد آغاز طغیان است. فرعون یکباره طغیانگر نشد. حقیقت طغیان برگشت به این دارد که منیت خود را قویتر میبیند. هرچقدر خودش را بزرگتر ببیند، میگویند: در نگاه الهی حد زدن به خودش است. کم کم به جایی میرسد اسماء خدا را میگوید: من خالق هستم و من دارم. همه اسماء را در وجود خودش میبیند و برتر از خودش را امکان ندارد ببیند، از اینجا شروع میشود. لذا اگر پدر و مادری رازق خانواده هستند، هرچقدر خودشان را رازق ببینند، بچه پدر و مادر را رازق میبیند اما پدر و مادر نباید خودشان را رازق ببینند. پدر و مادر باید بچه را عبور بدهند که رازق بالاتر از اینهاست.
اگر پدر و مادر خودشان را روزی دهنده دیدند، به همین مقدار حد زدند و کار را تنگ کردند. رزقی که از جانب خدای سبحان میخواهد با یک سعه بیاید، در وجود این حد میزند که من هستم. این نگاه هرچه بالاتر بیاید، یک مدیر در مؤسسه، یک وزیر در وزارتخانه، یک وکیل در قانونگذاری، این وکیل قانون را در حد خودش تصویب کرده و حد زده به این مصوبه. هیأت دولتی که خودشان را قانون گذار ببینند، حد زدند. مثل ملائکه الله که مجریان امر الهی هستند و حد نمیزنند چون منیتی ندارند. اگر این نگاه را داشته باشیم، آنوقت «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» اوج طغیان است، اوج از حد گذشتن منیت است، یعنی همه چیز را در خودش میدید حتی صفات ربوبیت، دست ما گاهی بیشتر نرسیده و نتوانستیم بگوییم: «أنا ربکم الاعلی» وگرنه وقتی کسی در این مرتبه خودش را رازق میبیند، این همان قارون است و نگاه قارونی دارد. من این را با علم خودم بدست آوردم. این نگاه آغازش اینجاست و اوجش فرعون است. یعنی اگر روز قیامت فرعون را صدا بزنند، اتباعش فقط آنهایی نبودند که در دربارش بودند. اتباع او همه کسانی هستند که آن جهانبینی و نگاه را در طول تاریخ دارند. خدای نکرده انسان میبیند این حزب فرعون بوده است. اینجا که موسی خطاب به او میشود، میخواهد نشان بدهد در مقابل طغیان «رَبِ اشْرَحْ لِی صَدْرِی،وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی» (طه/۲۵-۲۸)
خدایا اگر میخواهم در مقابل طغیانگری قیام کنم، شرح صدر نیاز است. شرح صدر هم تو بدهی. یعنی اینجا همه چیز منصوب به توست. من رسول تو هستم. لذا شرح صدر از تو میخواهم. من قدرت پیدا کنم، تو به من توان بدهی که امر را بتوانم انجام بدهم. آنجایی که خطاب به پیغمبر میشود «وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى» (اعلی/۸) وجود تو، ذات تو اینقدر سعه پیدا کرد که هر عسری برای تو یُسر است. هر عسری برای تو یُسر است، نه اینکه فقط این امر یُسر شود. یک موقع وجود عین سعه است که پیغمبر اکرم «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» (لیل/۱۰) عسری برای او باقی نمیماند بلکه بزرگ شده است. این رابطه با خدا اینطور ایجاد میکند. یعنی خدای سبحان یُسر را یک موقع هست امر عُسری را ساده میکند، یک موقع این وجود را سعه میدهد نسبت به امر سختی برایش آسان میشود و یک موقع هست این وجود ذاتش سعه میشود و همه چیز برایش ساده میشود. مثل خدای سبحان که اینقدر قدرتش مطلق است که سختی برای او معنا ندارد. خلقت آسمان و زمین با خلقت موجود کوچک تفاوتی ندارد. کسی که با خدا پیوند میخورد، امر برایش یُسر میشود. اگر این پیوند اطلاقی شد، هیچ چیز از خودش ندید، او بود که به مقام مخلصین رسید.
اگر ابراهیم خلیل میفرماید: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی سَیَهْدِینِ» (صافات/۹۹) خدای سبحان نسبت به پیغمبر اکرم میفرماید: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِه» (اسراء/۱) اگر او میگوید: من به سوی خدا میروم. اینجا میگوید: او میبرد. «رب اشرح لی صدری» خدایا به من شرح صدر بده، آنجا میگوید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» به تو دادیم. اگر این نگاه باشد، پیغمبری که این مرتبه وجودیاش است، امتش را دعوت به موطن خود میکند. حضرات معصومین(ع) در این رتبه ما را دعوت میکنند که «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» چقدر این برای ما افتخار است. پس استعداد رسیدن به مرتبه دعوت در این امت هست که به پیغمبرش میگویند«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ». امت میتوانند به آن رتبه برسند. لذا اگر رسول گرامی اسلام در هر صفتی تمام صفات انبیاء را در کنار هم جمع کنند همه اینها شأنی از صفات پیغمبر اکرم میشود، آن موقع فقط این نیست که بگوییم: چه پیغمبری، بلکه این امتی که در زمان پیغمبر قرار گرفتند، چه امتی که این امت دعوت شدند به مرتبه صفات این پیغمبر که استعداد این پیغمبر در این امت قرار داده شده است و پیغمبران براساس استعداد امت مبعوث به رسالت میشدند.
آنچه در قرآن کریم و کتب آسمانی آمده بیان در موطن دعوت امت است. لذا امام سجاد (ع) به خدا عرض میکند خدایا چگونه شاکر باشم که در زمان پیغمبر خاتم و اصل اسلام به دنیا آمدم. طغیان با این نگاه برگشت میکند به منیتها و خودخواهیها ساده از همینجا آغاز میشود. هرکس خودخواهی پیشه کرد مرتبهای از طغیان است و مرتبهای از حزب و قوم فرعون شدن است. لذا باید سعی کنیم هر تبعیتی که به این صفات رذیله برمیگردد، هرکدام از اینها انسان را داخل در ولایت فرعونی میکند.یک موقع هست من در مقابل دعوت حضرت نوح قیام میکنم، طغیان در مقابل دعوت نوح(ع)، یک موقع طغیان در برابر دعوت رسول گرامی اسلام است و طغیان من در این مرتبه هست. وقتی پیغمبر اکرم آمد هفت آسمان از هم تمیز داده شدند و شیطان پایش از هفت آسمان کوتاه شد، در مقابل هفت آسمان هفت زمین قرار دارد. این هفت زمین ممتاز شدن یعنی مراتب شقاوت در مقابل مراتب سعادت است. حق و باطل کاملاً مراتبشان با هم متمایز میشود. تا زمان عیسی(ع) آسمانها با هم تفکیک نداشت.
عیسی(ع) که آمد چهار آسمان تمییز پیدا کرد و با آمدن پیغمبر اکرم هفت آسمان از هم تمییز پیدا کرد. لذا مراتب شقاوت و طغیان هم به این نسبت است. هر معصیتی انسان مبتلا میشود احساس میکند وارد حزب نمرود میشود و از حزب ولایت اهلبیت دور میشود. عظمت گناه باعث میشود انسان به گناه حساسیتش بالاتر برود. فقط یک گناه ساده نیست به خصوص کسی که عالمتر و داناتر است. کسی که داناتر است هم طاعتش بالاتر است و هم عصیانش شقاوت بالاتری میآورد.اثر این طغیان این است که جهانبینی کسی که طغیانگر است این است که به هر طغیانی که انجام میدهد انتخاب حیات دنیا بر آخرت است. هرجایی که انسان نگاهش و جهانبینیاش منیت و خود خواهی باشد، یعنی حیات دنیا را انتخاب میکند. لذا هرجا انسان به غرور و خودخواهی و منیت و بخل رو بیاورد آنجا ملاک را دنیا طلبی قرار داده است. لذا اگر فرعون میگوید: «انه طغی» یعنی مظهر تام انتخاب حیات دنیاست به عنوان میزان و ملاک.
شریعتی: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى» یعنی چه؟
حاج آقای عابدینی: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» ملکش دنیا طلبی میشود. هرچقدر انسان وجودش وسیعتر شود خدا را میبیند و هرچه خداییتر شود نیازش کمتر میشود و محتاجتر به خداست. هرچقدر انسان استغنا میبیند یعنی دنیا را دیده و همین را استغنا میبیند. منشأ طغیان، دنیا طلبی است. بی نیازی است که با دنیا محقق میشود. کسی که در مرتبه نگاه الهی حرکت میکند هرچقدر داراتر میشود خودش را محتاجتر میبیند. لذا پیغمبر اکرم تضرع و نیازشان به خدای سبحان از همه بیشتر بود چون از همه داراتر بودند. انبیاء ابواب بودند. چون میفهمیدند هرچه دارند از آنجاست. اگر آنی کند نازی فرو ریزند قالبها! یکباره قارون در زمین فرو میرود چون فقط با این نگاه میشد این را نشان داد که طغیان تو و منیت این در چشم مردم آشکار شود و بفهمند پوچ است. هنوز که هنوز است قارون در زمین فرو میرود و قارونیت اینقدر شدید بود که عمق زمین شقاوت هرچه فرو بروی نا متناهی در فرو رفتن است. او در زمین فرو میرود و او در آب غرق میشود.
در روایت داریم اینها غرق شدند و سوختند. نار اینها در آب بود. اگر جدا شدن از طغیان را انسان تمرین کند، موسای وجود و فطرت وجود را ببیند تا او را از طغیان نجات بدهند.بعد میگوید: «وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی» آیا به این معناست که موسی کمبودی داشت با اینکه جریان نبوت اساسش گفتار و بیان و بنان است. اساس نبوت بیان است و بنان است که انگشت نوشتن است. اگر نبی کم داشته باشد قطعاً نبوت سزاوار او نیست.اینها میبینند امر الهی اینقدر عظیم است هرچقدر این قلب شرح داشته باشد و باز باشد و بیان عظیم و فصیح باشد، باز هم نسبت به آن امر کوچک است. میخواهد کانال وجود زبان خدا شود.
وقتی میخواهد زبان خدا شود او خودش را صاحب عقده و گرفتگی میبیند در مقابل عظمت بیانی که بر این منتقل میشود. اگر زبان من شد زبان شما و گره گشاییاش به دست خدا شد میتواند امر الهی را بیان کند، این زبان برای این باز شود تا بتواند این کلام الهی را به مردم برساند تا بفهمند. در وجودش هیچ منیتی باقی نماند در مقابل آن طغیان، این مظهر همه فناست که زبان و قلبم و همه وجودم الهی شود. خدا تصرف کند. زبان من الهی شود، اگر این نگاه افقش در دو طرف برای ما ترسیم کردند تا ما دو معیار پیدا کنیم و هرچقدر به سمت طغیانگری حرکت کنیم این کوچک شدن انسان است و هرچقدر به سمت الهیت حرکت کنیم بزرگ شدن انسان است تا به مرتبه «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» برسد.
این «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» در مقابل تقاضا نیست که اجابت باشد.وقتی من تقاضا میکنم اجابت الهی صورت میگیرد، اجابت الهی در حد تقاضای من است لذا «رب اشرح لی صدری» تقاضای موسوی است. اجابت این در مرتبه موسوی است، اما وقتی میگوید«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» از آن طرف اعطا است و حد ندارد. در مرتبه اول «اذهب الی فرعون» مرتبه اول خطاب به موسی است و بعد به دنبال اینکه موسی کلیم اظهار میکند «وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی» خدایا هارون برادرم را وزیر من قرار بده، «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی، هارُونَ أَخِی،اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی، کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً، وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» (طه/۲۹-۳۴) این تقاضایی که موسی کلیم میکند، مرحوم علامه در المیزان از طرق برادران اهل تسنن نقل میکند، پیغمبر در کنار کوه ثَبیر میفرماید: من از شما تقاضا میکنم، تقاضایی که موسی از شما کرد، «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص بِإِزَاءِ ثَبِیرَ وَ هُوَ یَقُولُ أَشْرِقْ ثَبِیرُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مَا سَأَلَکَ أَخِی مُوسَى أَنْ تَشْرَحَ لِی صَدْرِی وَ أَنْ تُیَسِّرَ لِی أَمْرِی وَ أَنْ تُحَلِّلَ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی. وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی علی عَلِیّاً أَخِی. اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی. کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً. إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً»
تمام جریاناتی که در قرآن آمده بیان انسان کامل است که در وجود انبیاء ظاهر میشود. این جریانی که موسی کلیم تقاضا کرد برادرش را شریک در امرش بکند اختصاص به موسی کلیم دارد و این اختصاص جریان پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین است.«وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی» یعنی اینکه تبلیغ دین مرا به واسطه هارون بکن؟ همه موظف به این هستند. وظیفه همه هست تبلیغ دین بکنند. آیا نبوت موسی شریک بردار است؟ موسی ضعف در نبوت داشت؟ نه، امر عمومی که همه موظف هستند به بیان دین، نیست. موسی کلیم برای چه تقاضا میکند؟ نبوت موسی کلیم از طریق موسی به هارون میرسد وحی که به موسی میشد از طریق موسی به هارون میرسد و هارون همان وظیفه که موسی کلیم داشت انجام میدهد و مردم نسبت به هارون همانطور بودند که به موسی بودند.
عین همین جریان نسبت به امیرالمؤمنین و پیغمبر اکرم است که وحی نبوتی بر پیغمبر اکرم است و شریک در این مسأله نیست. اما همین وحی و حقایق نوریه به امیرالمؤمنین نیست که «یا علی انک تَسمعُ ما أسمع و تری ما أری» وقتی امیرالمؤمنین پایین کوه صدای ناله را شنید و سؤال کرد: این صدا چیست؟ فرمود: ناله شیطان است. این همان اشرکه فی امری است که امیرالمؤمنین مثل جریان هارون فقط مسأله این است که نبوت در جریان امیرالمؤمنین نیست چون خاتم الانبیاء پیغمبر اکرم است اما اینکه وحی از جانب پیغمبر به امیرالمؤمنین میرسد، همان وجوب طاعتی که به پیغمبر هست از جانب مردم به امیرالمؤمنین هم هست که به عنوان ماه ذی الحجه تطبیق این مسأله جالب است. به پیغمبر وحی میشد و به امیرالمؤمنین از طریق پیغمبر میرسید.
شریعتی: کتاب «اهلبیتیها» با توجه به اینکه در آستانه ماه محرم هستیم، توصیه میکنم این کتاب را بخوانید. تحقق خانواده ولایی با مجالس حسینی مجموعه فرمایشات حاج آقای عابدینی عزیز است. نشر معارف این کتاب را منتشر کرده و برای تهیه کتاب میتوانید به سایت و کانال برنامه مراجعه کنید. انگیزه شما از تألیف این کتاب چیست؟
حاج آقای عابدینی: آقا فرمودند: در مجالس امام حسین(ع) نقش خانوادهها را پر رنگ کنید، وقتی به روایات رجوع کردیم، روایات ما رابطه خانواده را به عنوان یک وزنه، روابط را طوری میکند که خانواده آماده میشود از رحم جسمی، نازله رحمه ولایی شود. لذا صله رحم از خانواده شروع میشود و در اوج به حضرات معصومین میرسد و به رحم رحمانی میرسد که ارتباط با خدای سبحان است که رحم شاخهای از رحمت الهی است.
شریعتی: دعا بفرمایید آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: انشاءالله خداوند به حق قنبر امیرالمؤمنین (ع) که این هفته از ایشان در برنامه صحبت میکنیم و خادم امیرالمؤمنین بود و همیشه با شوق خدمت به حضرت میکرد، ما را خدمتگزار اهلبیت قرار بدهد. این کشوری که منتسب به امیرالمؤمنین هست را از همه آفات محفوظ بدارد.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۹/۰۵/۲۵
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






