سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۲۲
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۱-۰۲ ۱۶:۴۷سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۲۲

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۲۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندگان و شنوندگان عزیز، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله هرجا هستید خداوند متعال هم پشت و پناه شما باشد، باغ ایمانتان آباد باشد و دل و جانتان بهاری و سبز، حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم.
شریعتی: قصه ما قصهی حضرت موسی است، نکات ناب و لطیف شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله دلهای ما همیشه مهدوی باشد و به یاد حضرت صبح به پا خیزیم و شب با یاد حضرت سر به بستر بگذاریم که صبح که بلند میشویم جزء ناصران و یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم.
خدمت حضرت موسی کلیم الله ادب میکنیم و از ایشان اذن میگیریم که اجازه بدهند وارد بحث شویم و از خطا و انحراف مصون باشیم و شیطان در حرفهای ما دخالت نکند و حرفهایی باشد که اگر به قرآن کریم و روایات نسبت میدهیم، صالح باشد. ابتدا برای اینکه یک گفتگویی را در مورد حضرت موسی کلیم داشتیم و روایات زیادی از احادیث قدسی از موسی کلیم رسیده و این روایات را نمیتوانیم در انتها یک بحث مفصلی بگذاریم، سعی میکنیم به مناسبتها این حدیث قدسی را بگوییم، از این به بعد انشاءالله یک حدیث قدسی را ابتدا خواهیم گفت. در این روایت شریف امام صادق میفرمایند: «قال:مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاهِ أَنَّ بُیُوتِی فِی الارْضِ الْمَسَاجِدُ فَطُوبَی لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ» (وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۳۸۱) خدای سبحان میفرماید: مساجد در زمین خانههای من هستند. همینطور که کعبه بیت الله هست، مساجد شئون کعبه هستند، لذا قبله و توجه به قبله در مساجد، کسی که در خانه وضو بگیرد، «ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی أَلا إِنَّ عَلَی الْمَزُورِ کَرَامَهَ الزَّائِرِ» مرا زیارت بکند، گویی به ملاقات خدا میرود. کسی که به زیارت کسی میرود، صاحبخانه، هرچه از او بیاید از زائر پذیرایی میکند. چقدر زیباست که وقتی به مساجد میرویم خدا میزبان است. باور کنیم به زیارت خدا میرویم و وقتی برمیگردیم از زیارت خدا برگشتیم و حال طهارت برای ما ایجاد شده است. «أَلَا بَشِّرِ الْمَشَّاءِینَ فِی الظُّلُمَاتِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» آنهایی که شب یا صبح هنوز روشن نیست، «بَشِّرِ الْمَشَّاءِینَ» اینهایی که قدم میزنند، «فِی الظُّلُمَاتِ إِلَى الْمَسَاجِد بِالنُّورِ السَّاطِعِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» اینها نور ساطع دارند. چون دارند به سمت خدا حرکت میکنند و به زیارت خدا میروند.
فکر میکنید اگر مزور بخواهد از زائر پذیرایی کند و مزور خداست، چطور پذیرایی میکند؟ کریمی که مطلق است چطور پذیرایی میکند؟ مبهم گذاشتند. تا اینکه هر احتمالی در کرامت به اندازه افق دید زائری که آنجا میرود به او داده شود، وفا کند. مساجد ما به نوعی مهمانخانه خدا هستند. یکوقت آدم بیرون خانه مینشیند، یک بار اندرونی خانه مینشیند. اگر با این نگاه انسان به مساجد نگاه کند، یک مسجدی را که میبیند حتی اگر وقت نماز نیست، با یک محبتی به مسجد نگاه کند، بعد از یک غربت و دوران هجرانی که باید از مساجد پرهیز میشد تا بیماری شیوع پیدا نکند، حالا که مساجد باز شده احساس کند که یک حال جدیدی به مساجد پیدا کرده است.
در محضر بحث موسی کلیم بودیم، به آیاتی رسیدیم که موسی کلیم مبعوث به نبوت و رسالت شد، بحثی در خلافت آدم(ع) داشتیم، جریان خلق آدم فقط و فقط در مورد جریان اصل خلق آدم است، مخصوص آدم(ع) بود. لذا در مورد کسی دیگر این جریان مخصوص آدم (ع) بود. لذا در مورد کسی دیگر این جریان تکرار نشده است، اگر در مورد عیسی روح الله هست، آنجا هم برای مریم «بَشَراً سَوِیًّا» (مریم/۱۷) آن مسأله در قیاس با اینکه آدم را چگونه خلق کردند، سجده ملائکه و تمرد شیطان و بعد ورود به بهشت و هبوط، همه اختصاص داشت از جهت بیان در قرآن به آدم(ع) و سرایت به اینکه این نسبت به همه انسانها محقق است اما این اختصاص داشت بین همه انسانهایی که در قرآن ذکر شده به آدم(ع)، این جریان بعثت و نحوه بعثتی که در قرآن کریم نسبت به موسی کلیم ذکر شده، اختصاص به موسی کلیم دارد با اینکه این همه انبیاء و رسل داریم اما ذکر بعثت به این نحوه که چطور موسی کلیم مبعوث شد تا به بهثت رسید، همه انبیاء وقایع بعثتشان عظیم بوده، همه در زندگی انسانی، هم در زندگی هر نبی و رسولی بوده اما در بین همه اینها میبینیم از حضرت آدم برای بعثتش چیزی گفته نمیشود و برای حضرت نوح(ع) لحظه بعثت چیزی گفته نمیشود، برای ابراهیم خلیل در لحظه بعثت چیزی گفته نمیشود. مراتب ابتلای ابراهیم خلیل بوده که مرتبه بالاتر میرفت اما اینکه لحظه بعثت چه واقعهای رخ داد و خدا چگونه با او ارتباط برقرار کرد، به لحاظ بیان در قرآن، یک حقیقت عظیمی است که اختصاص پیدا کرده در ذکر و بیان همانطور که خلقت نسبت به آدم اختصاص پیدا کرد، جریان بعثت اختصاص پیدا کرده نحوهی بعث و نزول وحی و ارتباط به اینکه خدا چگونه تجلی کرد، آن وقایع تنها جایی که بیان شده مبسوطاً جریان موسی کلیم است نسبت به عیسی روح الله هم این را نداریم. نسبت به پیغمبر اکرم (ص) در رابطه با جریان اقراء که نازل شد، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَق» (علق/۱) به صورت اجمال در آنجا ذکری شد. جزئیات بعثت در آنجا نمیبینیم.
در روایات گاهی نسبت به بعضی انبیاء کم ذکر شده است، اما این جریان در چند جای قرآن، یک حقیقتی است که اختصاص پیدا میکند و لذا نمیشود کم حرف زد و از آن زود عبور کرد. مثل جریان خلقت آدم که یک انسان شناسی عظیمی را نسبت به عالم انسانی در پی داشت و فقط یک واقعه تاریخی نبود، جریان موسی کلیم که در قرآن ذکر شده یک جریان عظیم در بین انبیاء برای بعثت ظهور این حقیقت، در وجود موسی کلیم وارث شده است. این جای دقیقی است و شاید کمتر به این توجه شود. این تنها نقطه بزنگاه بیان همه انبیاء است، آنجا اوج را بیان کرده تا بقیه انبیاء قیاس به این شوند. موسی کلیم و تمام شئونش شأن نبی ختمی هستند اما پیغمبر اکرم ظهورش در بحث بعثت در وجود موسی کلیم تجلی پیدا کرده همچنان که ظهورش در بحث خلقت به حضرت آدم تجلی کرده بود. بعثت خیلی امر عظیمی است. این تنها نبی است که در قرآن و چند جا میتوانست خدای سبحان پخش کند. اما همه را در رابطه با موسی کلیم الله ذکر کرده و این تکرار را تأکید گرفته است که اهمیت مسأله را آشکار کند و آغازش با کلام الهی است. لذا موسی به عنوان کلیم الله مشهور شد. این نکته دقیقی است که باید به عنوان یک شاخصه و میزان در وجود موسی کلیم دید و شاید یکی از بزنگاههای وجود انبیاء است و از نقطههای کلیدی وجود انبیاء است.
نکته دیگر این است که نسبت به حوادث تلخ نباید ترسید و اگر پیش آمد و انسان کوتاهی نکرده بود، معلوم نیست که نتیجهاش مثل خودش تلخ باشد و نتیجه مثل خودش نیست. یک نکته این است که اگر خدا تصمیم بگیرد ارادهاش بر چیزی تعلق بگیرد، همه آن چیزهایی که به ظاهر ربطی به این ندارد و غیر مرتبط است، همه در راستای این قرار میگیرد و این سنتهای الهی است. قرار شد موسی مبعوث به رسالت شود و هر واقعهای که در زندگی موسی بود همه به این مرتبط شد به این، اگر همسرش سختی کشید و اگر رعد و برق شد و آتش بود، هر چیزی شد در راستای اینکه محقق شود، قرار میگیرد. گاهی ما متوجه نمیشویم ولی هست، وقتی اراده الهی در راستای تحقق چیزی قرار میگیرد میخواهد انسان را برساند و کاملاً جهتدار هستند اما برای ما دیدنش سخت است. حتی گاهی بعد از واقعه هم توجه نداریم و میبینیم اتفاقاً این واقعه شد. اگر یاد گرفتیم آنجایی که پس از واقعه نتیجه کار را میبینیم تحلیل کنیم، حقایق قبل از واقعه را و برسیم به اینکه آنها چه نقشی داشتند در این واقعه، اگر رسیدیم قدرت پیدا میکنیم بر اینکه آنجایی که هنوز قبل از واقعه هستیم بتوانیم مقصود و نتیجه را بدست آوردیم.
اگر آدم هدف را بشناسد خیلی آرامش دارد و خیلی چیزها ساده میشود، لذا راه رسیدن و شناختن اینطور است که آنجایی که بعد از واقعه میفهمیم واقعه چه بود، بیاییم علل قبل از واقعه را تحلیل کنیم و علتها را بشناسیم. اگر این کار را کردیم یک تمرینی میشود برای اینکه وقتی انسان قبل از واقعه است و علتها کنار هم هستند بتواند ارتباط بین علتها را بشناسد تا از ارتباط بین علتها بفهمد به کدام سمت میرود. چه چیزی را محقق میکند و رسیدن به آن نتیجه برای انسان سادهتر میشود. وقتی خدا اراده میکند حقیقتی محقق شود همه وقایع در راستای آن قرار میگیرد و با این نگاه نقش هرکدام آشکار میشود و اگر نقش آشکار شد، انسان آن حقیقت را با علتش پیدا کرده است. چون علت عظمت در وجود انسان ایجاد میکند. گاهی یک چیزی را فقط معلول میبینیم اما گاهی در حد علت با او ارتباط برقرار میکنیم. اگر در حد علت ارتباط برقرار شود عظمت آن شیء آشکار میشود و منحصر به این واقعه نمیشود. از اینها میفهمیم و آتش را تصور میکنیم اما انبیاء در وحی یابی، اول حقیقت معقول شهودی را مییابند و بعد به حس کشیده میشود. صدق دعوت انبیاء از این باب است که اول طرف را مییابند و بعد به ظاهر کشیده میشود.
اگر انسان در حرکتش نظام الهی پیدا کرد، چون در دایره ولایت الهی به انسان اعطاء میشود، بعد میبیند آن حقیقت را به او میدهند. گاهی حتی زبان پیدا نمیکند چطور بگوید و ترسیم کند. لفظ و صورت برایش پیدا نمیکند ولی ما صورتها را داریم و گاهی میخواهیم به یک معنا برسیم. ممکن است به معنا برسیم و ممکن است غفلت ما را بگیرد. خیلی تفاوت است آنجایی که نسبت صورت به معنا مثل نسبت یک انگشتر است در بیابانها، یک انگشتر در بیابان چقدر کوچک است. چقدر این انگشتر در بیابان کوچک است و ارزشش چقدر است. نسبت عالم صورت به نسبت عالم معنا نسبت یک انگشتر است به بیابانها، آنوقت اگر کسی از آن طرف بیاید به این طرف، آن چیزی که ما به شما میگوییم با این صورتها به قدر عقول شماست که عالم صور است.
لذا گاهی برای بعضی که یک تجربه شهودی پیش میآید، اگر اینها بخواهند زبان بدهند میبینند چقدر سخت است. چرا؟ چون عالم صور نسبت به آن طرف خیلی کوچک است. حروفی که هستند اینقدر محدود باشند لغت نباشد برای وضع معانی چقدر سخت است. گاهی چندین لغت را باید ترکیب کند تا معنا را برساند. ما به این قانع شدیم و این هم جزء تواناییهای وجود انسان است. یعنی انسان قوای معنا یاب دارد ولی به کار نمیگیریم. لذا دائماً از این طرف به آن طرف میرویم. گاهی اشتغالات کثیر مانع است در اینکه انسان معنایاب شود. معنا دائماً در تجلی است. حواس ما قوای معنایاب ما خاموش است. ما خودمان را یک عایقی ایجاد کردیم که نمیگذارد این پیام به ما برسد. لذا «ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى» (نجم/۱۱) جای کذب و تکذیب نیست. اما در عالم حس جای خطا هست. یافت شهودی جای خطا ندارد. اینجا که جای حس است و یک صورتی از این در ذهن من میآید، نمیدانم این صورتی که آمده درست آمده است. ولی آنجا اینطور نیست. حتی از آن طرف وقتی به این عالم نگاه کنی، «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (انعام/۷۵) اما از ملکوت به این عالم نگاه میکرد. اینها جزء قوای وجود انسان و تواناییهای انسان است که به کار نگرفتیم، ما خیلی هنر کردیم حواس پنج گانه ظاهری خود را حفظ کنیم.
نکته دیگر اینکه ما مأمور به انجام وظیفه ظاهری هستیم. خدای سبحان الطاف خفیهاش کار خودش را میکند. لذا منتظر نباشیم خدا بعثت برای ما ایجاد کند، لذا موسی کلیم موظف به انجام وظیفه ظاهریاش بود. داشت به همسرش رسیدگی میکرد، اما خدای سبحان در ضمن این آن کار را محقق میکند. یادمان باشد که دست از وظایف ظاهری برنداریم. اگر تکالیف درست انجام شود، خدای سبحان الطاف خفیهاش و راههای مخفی را هم به روی انسان باز میکند. اینها نکات دقیقی است که گاهی افراط و تفریط میشود و گاهی افراد به دنبال حقایق معنوی هستند و تکالیف ظاهری را زیر پا میگذارند و یادشان میرود زندگی و خانواده و همسر و فرزند، مادر و دوستان، اگر رعایت نکنیم، تکالیف ظاهری را رعایت نکردی و بعد دیدی مکاشفات باطنی برایت ایجاد میشود حتماً شیطانی است. هیچ شک نکند شیطانی است. افراط و تفریط کار شیطانی این است که استعدادها را ضایع کند. حتی شده با مکاشفات باطنی خیلی دلپسند، خیلی جذبه دار، اما اگر کسی تکالیف ظاهریاش خدشه دار شده اما در کنار خدشهدار شدن این یک بابی از باطن برایش باز شده حتماً آن باب شیطانی است.
لذا باید حتماً وظایف ظاهری، از راه وظایف ظاهری امکان پذیر است. لذا دنبال آتشی بود که همسر و فرزندش گرم شوند. الطاف خفیه الهی پشت این حقایق است. لذا تکالیف ظاهری ما به ظاهر یک چیز سادهای است اما به انسان دارد قوایی میدهد که برای انسان اعضاء و جوارحی تولید میکند مثل اینکه در رحم مادر بچه دست و پا درمیآورد ولی به کار نمیآید. وقتی در این عالم میآید همه را نیاز دارد. تکالیف ظاهری که برای ما در نظام شریعت قرار دادند ایجاد آلات و قوا و اعضاء و جوارحی است که کارآییشان خوب آشکار نمیشود. مثل رحم است. ما داریم اعضاء و جوارح را به اختیار خود ایجاد میکنیم چون خدا میداند بعد از این چه خبر است و چه عالمی در پیش ماست و هرکدام از اینها که هرچه هستند اگر نباشد، آنوقت انسان میفهمد گاهی کور است و گاهی کر است. چرا؟ چون ترک کاری را کرده بود که اینجا امر شده بود. تراشیدن یعنی عذرگذاری و صورت دهی، اینها را انجام میدهد تا انسان وقتی وارد آن عالم میشود یکباره ببیند تناسب کاملی با این عالم دارد. با اینکه اینجا نمیفهمید. چون حقایق آن عالم و آنچه فضای آن عالم است ما نمیشناسیم. ما داریم شما را انشاء میکنیم طوری که نمیشناسید. چون نمیشناسیم و نمیدانیم، نمیدانیم باید چه کنیم که مناسبت آنجا شویم. رحم صد ساله عالم دنیا چنانچه آن نه ماهه رحم بود برای آمدن صد ساله یک تجربهای است که این صد ساله را اختیاراً یک رحمی است که انسان وارد عالم آخرت میشود.
اینجا بعثت موسی کلیم حقایقی را میآورد که این حقایق میخواهد انسانها را از اینجا به آخرت ببرد. اینها سنتهای الهی است که اگر آدم دقت کند چقدر لحظات عمرمان را راحت از دست میدهیم. «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» یک اشاره است به اینکه محبتها را نشان میدهد، یک اشاره به این است که وقتی انسان میرسد پا بر مرکب باشد پیاده میشود و اگر پایش چیزی باشد درمیآورد، «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» اشاره به این است که موسی از سفر رسیدی، اینجا دیگر محضر است. این را از پا در بیاور. انسان به مسجد میرسد و پایش را از کفش درمیآورد. اینجا زائر است و به مزور رسیده است. اگر آدم اینها را باور کند زندگی شیرین میشود.
شریعتی: شخصیت حضرت موسی با نکاتی که قصهاش دارد، نرفتیم مطالعه کنیم.
حاج آقای عابدینی: موسی کلیمی که قرآن کریم معرفی میکند خیلی جذاب است به طوری که با موسی کلیمی که در تورات و انجیل معرفی شده است، خیلی متفاوت است. اگر آنها موسایی که ما معرفی میکنیم بشناسند، قطعاً به این موسی ایمان میآورند. نه به موسایی که خود میشناختند چون آنجا با نقصها و تفریطها و افراطهاست. این موسی در اوج کمال و زیبایی و ارتباط با خدا و عصمت مطلق و دلنشین و جذاب است. در محضر چند سوره بودیم که آیات را عرض میکردیم، از جمله در سوره طه و نمل و قصص بود، در یکی از اینها داشت که وقتی قصه را معنا میکرد، فرمودند: «فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَهِ الْمُبارَکَهِ مِنَ الشَّجَرَهِ أَنْ یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» (قصص/۳۰) موسی کلیم در اینجا دو کار برایش محقق شد، چند آیه دلالت بر نبوت موسی دارد و چندین آیه دلالت دارد بر اینکه مبعوث به رسالت شد. اول مبعوث به نبوت و بعد مبعوث به رسالت شد. بعث نبوتی آنجایی است که حقیقت خود شخص مورد خطاب قرار میگیرد. بعث رسالتی آنجایی است که شخص نسبت به هدایت دیگران مورد خطاب قرار میگیرد. بعث نبوتی که موسی میخواهد برانگیخته شود، چه نکاتی را ذکر کرده است؟ بعث رسالتی که موسی میخواهد دیگران را دعوت کند، حقایق آن چه بعثی است؟ اینها در وجود انسان و حرکتی که باید نسبت به خود و دیگران انجام بدهد، الگو است. مثلاً در سوره طه میفرماید: «فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ یا مُوسى، إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً» اینها در بعث نبوتی است. موسی دارد خودش را آماده میکند. نبوت مقدمه رسالت هست اما بعث نبوتی هم بعث خودش را دارد.
اگر باور کردیم که مجلس شورای اسلامی ما که اولین جلساتش است، اگر قانون گذاری اسلامی را تثبیت و بیان کنند، اگر این باور شد که محیط، محیطی است که میخواهد مشروع قوانین دین را بیان کند و مردم را به سمت خدا حرکت کند، اگر این باور شد مجلس شورای اسلامی وادی مقدس میشود چون میخواهد حکم خدا را استخراج کند نه امیال و هوا و میلشان، هیچگاه یک نماینده حق ندارد و از جهت الهی اجازه ندارد، میل خودش را اجرا کند. باید حکم خدا را اجرا کند. درست است من مجتهد نیستم حکم خدا را بشناسم اما دنبال این هستم که بفهمم حکم خدا چگونه است. بعد هم شورای نگهبان برود،اما من با تمام سعیام اگر اینطور شد محلی که میخواهد حکم خدا مذاکره شود مسجد میشود. لذا تمام محبتهای میل و هوا و هوسهای تعلقات قبلی را ببرند، احساس کنند این مکان بقعه مبارکه است. به نسبت خود وادی مقدس است. مثل مساجدی که وادی مقدس هستند. با حالت «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»، قطع همه تعلقات شخصیه و ارتباطات شخصیه وارد شوند و وقتی میخواهد قانون بگذارد نگاهش به قانون گذاری برای کل باشد. بداند شما با این قانون جامعه را سیر میدهی، ما داریم یک سمت و سویی را در هدایت بشریت ایجاد میکنیم. این جامعه در توجه همه جهان است که اگر درست اجرا شود، مقدمه ظهور با این محقق میشود. اگر با این نگاه انسان حرفی که میخواهد بزند احساس کند این حرفی که میزند در وادی مقدس است و در مرعی و منظر مخصوص خدای سبحان است، با این نگاه انسان، «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» ورودش به مجلس باید با تمام گسستن همه تعلقات باشد که وارد میشود.
ما باید آن چیزهایی که عادت باعث شده که حواس ما پرت شود و غیر خدا در زندگی ما حاکم شود را جدا کنیم. این برای دوستان مجلس یک چنین حسنی را دارد که اینجا بعث نبوتی یکی این بود که «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى» (طه/۱۳) وقتی حرف در عربی اضافه میشود، دلالت بر تأکید بیشتر است. یعنی شنیدن با تأکید، «فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى» سهم تمام وجود موسی کلیم شنیدن میشود. لذا دارد که با تمام وجود میشنید و تمام اعضای وجودش میشنیدند. «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی» (طه/۱۴) اینها همه بیان نبوت است. این هم آن معرفت بود که «فاعبدنی» توحید در عمل است. «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی»،«فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى» سه چیز است.
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا» مرحوم علامه خیلی زیبا بیان کرده است. تأکید نیست، هرکدام یک بیانی دارد. «فَاعْبُدْنِی» اگر میخواهیم نظام عملی ما درست شود باید یک معرفت اجمالی به مباحث توحید داشته باشیم و به مباحث معاد و نبوت اجمالاً، بعد وارد نظام عمل شویم و در نظام عمل تفصیل توحید و معاد و نبوت را پیدا کنیم. لذا در این چند آیه معاد و توحید و نبوت را بیان کرده است. «إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکادُ أُخْفِیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى» حتماً آمدنی است. من این را مخفی کردم، تا مخفی کردن این دلیل است تا هرکس به نتیجه اعمالش برسد.
شریعتی: … دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: باور به اینکه شراکت در چنین قربانی عظیمی که هرکس کمک میکند در ۵۰۰ تا شریک است نه در یکی و به هرکسی که از این میرسد شریک است. انشاءالله دوستان قدر بدانند و خدای سبحان ما را به انجام وظیفهمان یاری کند و به مجلس جدید که تازه تشکیل شده همتی بدهد تا بتوانند برای مردم کار جدی بکنند. مشکلات اقتصادی را بدون هیچ نگاه گروهی و فردی و جناحی حل کنند. انشاءالله خداوند همه ما را از شر شیطان در امان نگه دارد.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






