سیرۀ تربیتی امام صادق ؛ جاذبه و حکومتداری
۱۴۰۰-۰۸-۰۹ ۱۴۰۲-۱۲-۱۶ ۱۳:۳۱سیرۀ تربیتی امام صادق ؛ جاذبه و حکومتداری

سیرۀ تربیتی امام صادق ؛ جاذبه و حکومتداری
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
شریعتی: سلام میکنم خدمت شما بینندگان خوب و شنوندگان نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله هرجا هستید خدای متعال پشت و پناه شما باشد و بهترینها برای شما رقم بخورد. حاج آقای حسینی قمی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام حسینیقمی: سلام علیکم و رحمه الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان عزیز دارم. آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه دارم.
شریعتی: به ایام شهادت امام صادق(ع) نزدیک میشویم، امروز از سیره تربیتی حضرت برای ما خواهند گفت. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام حسینیقمی: بسم الله الرحمن الرحیم، در آستانهی شهادت وجود مقدس امام صادق هستیم و فردا شب، شب شهادت حضرت هست. امسال یک شرایط ویژهای داریم ولی هرکس با رعایت مسائل بهداشتی، اگر میتواند در مراسم شرکت کند. اگر از ائمه ما مثلاً ما دو سه هزار روایت داریم، از امام صادق(ع) سی و هشت هزار حدیث داریم و قابل مقایسه نیست. لذا خیلی باید قدردان حضرت باشیم و بیان معارف دینی آنچه امروز به دست ما رسیده به برکت علمی امام صادق است. به هر شکلی هست ایام شهادت را تعظیم و تکریم کنیم. به چهار ویژگی از زندگی حضرت بپردازیم.
جاذبهی شدید اهلبیت علیهمالسلام
ویژگی اول جاذبهی شدید اهلبیت مخصوصاً در زندگانی امام صادق(ع)، اینها در اوج جذب بودیم و جاذبه خیلی قوی بود. قدرت جذب فوق العادهای داشتند. این برای ما امروز الگو هست، حوصله ما خیلی کم شده در دعوت به معارف دین. یکی از اصحاب امام صادق(ع) میگوید: من برادرزادهای داشتم که جزء یکی از گروههای انحرافی و باطل بود. جَهمیه کسانی بودند که اعتقادات باطلی داشتند از جمله معتقد به جبر بودند، اختیاری در افعال نداریم و همه کارهایی که میکنیم مجبور هستیم. یا مثل مُرجعه میگفتند: همین که انسان ایمان بیاورد، ولو عملی انجام ندهد ایمان کفایت میکند. لازم نیست عمل صالح داشته باشد. افکار باطلی داشتند. این صحابه امام صادق میگوید: برادر زادهای داشتم که جزء فرقه انحرافی باطل بود. اتفاقاً تعبیر این برادرزاده این است که از خبیثهای گروه انحرافی بود.
به من گفت: یکوقتی از امام خود بگیر، مگر تو به امام صادق معتقد نیستی. من بیایم مناظره کنم و محکومش کنم. خدمت امام صادق آمدم و گفتم: این برادرزادهی ما وقت میخواهد بیاید شما را محکوم کند. حضرت فرمود: مانعی ندارد. میگوید: رفتم و برگشتم و گفتم: آقا ببخشید من خیلی میترسم این آدم خبیثی است یکوقت جسارت نکند. حضرت فرمود: برای من میترسی؟ ترسی نداری. هرچه میخواهد بگوید. محضر امام صادق آمد. حضرت تا نشست یک سؤال از ایشان پرسیدند. این متحیر ماند.
در مناظره که یک فن است، یک دانش مهمی است که آدم با یک جمله میتواند طرف را مغلوب کند. یک سؤال از او پرسید در اعتقادات خود، در جوابش ماند، گفت: نمیدانم. بروم فکر کنم. رفت یک مدتی فکر کرد و به عمویش گفت: یکوقت دیگر برای ما بگیر ببینیم باز میتوانیم حضرت را مغلوب کنیم؟ دوباره حضرت آمد این سه سؤال پرسید. باز هم متحیر شد و گفت: بروم جوابش را پیدا کنم. برای سومین بار به عمویش گفت: یکبار دیگر وقت ملاقات بگیر. خدمت امام صادق آمد و گفت: سومین بار است برادرزاده ما وقت ملاقات میخواهد. حضرت فرمود: مانعی ندارد. فردا بیاید در منطقهای در کوفه، خدمت امام صادق رفت. بار سوم دید نه، مثل اینکه این یک حساب دیگری است و تسلیم امام صادق شد. گفت: من بار اول شکست خوردم و بار دوم شکست خوردم. الآن هم شکست خوردم. متوجه شدم مسیر من باطل است. بدست امام صادق از آن انحراف و فرقهی انحرافی جدا شد.
این آقایی که سه مرتبه آمده بود امام را شکست بدهد و نتوانست و به قول عمویش خبیث ترین فرد گروه انحرافی بود. این آقا نفر اول شاگردان امام صادق(ع) شد، که در مباحث اعتقادی و کلامی و مناظره با مخالفین از این بالاتر نداریم. این شخصیت کسی نیست جز هشام بن حکم که به جایی رسید راوی صدها حدیث از امام صادق است و دهها کتاب از او به جای مانده است. استاد مناظره شد. شیخ مفید درباره او مینویسد که جزء رؤسایی است که امروز تمام حرام وحلالی که به دست ما رسیده به واسطه این آقا و امثال اوست. همان شخصیتی است که شاید عزیزان این را شنیده باشند. یک وقتی امام صادق(ع) در منا نشسته بودند و چشم انتظار آمدن هشام بن حکم بودند. سر میکشیدند ببینند کی میآید، وقتی آمد و مناظره بسیار جالبی کرد که مجال نیست. امام صادق درباره او فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده» این یار و یاور ماست با فکر و زبان و همه وجودش. هرکس به دنبال هشام برود تابع هشام باشد تابع ماست و هرکس با او مخالفت کند، با ما دشمن است. در تاریخ هست آنقدر حضرت خوشحال شدند حتی دندانهای مبارک حضرت پیدا میشد وقتی مناظره هشام را میدید.
چون عمر طولانی داشت و زمان امام کاظم و امام رضا(ع) بود، هارون یک وقتی از او دعوت کرد در مناظرهای شرکت کند، در آن مناظره هارون پشت پرده نشسته بود و مناظره را گوش میکرد. چنان هشام بن حکم در آن جلسه غالب شد، هارون الرشید گفت: زبان هشام از هزار شمشیر برندهتر، مؤثرتر است. هارون در آن جلسه خیلی عصبانی بود. چون بحث امامت پیش آمد. ناچار شد مدتی مخفی زندگی کرد و قصد جانش را کردند و همین باعث مرگش شد. امام صادق از کسی که نفر اول فرقه انحرافی است کسی را میسازد که نفر اول مناظرات و مباحثات کلامی و اعتقادی امام صادق(ع) است.
در منابع قدیمی ما هست، یکی از اصحاب امام صادق به نام عامر بن عبدالله، میگوید: نشسته بودم. یکوقت کسی آمد. این صحابی که بعدها آدم خوب میشود مرا دید و به من گلایه کرد و گفت: تو رفتی علیه من نزد امام صادق صحبت کردی؟ گفت: نه، چیزی نگفتم. همین مقدار بگویم که از امام صادق سؤال کردم آیا شراب حرام است؟ حضرت فرمود: حرام است ولی فلانی دارد میخورد. گفت: من نگفتم امام فرمود تو میخوری! همین جمله امام عجیب در او تحول ایجاد کرد که حجت و ولی خدا خبر دارد. امام میدانست این مسیر هدایتش در همین مسیر است. همین جمله را که شنید گفت: توبه میکنم. به درجهای رسید که من نام نمیبرم. در حالات یکی از علما دیدم، یکوقتی گفته بودند: فلانی شراب میخورد. شما دستوری ندارید به او بگوییم: ترک کند. فرمود: به او بگویید: از این به بعد هروقت میخواهد بخورد، بخورد. ولی بسم الله بگوید و بخورد. به او میگویند، بار دیگر که آمد شراب بخورد، بسم الله گفت، خجالت کشید و همین باعث ترکش شد. گاهی یک سخن اثر دارد. این جاذبه امام است. امام با یک گزارش و لطافتی که بلد هستند مسیر زندگی را عوض میکنند.
نمونه سوم چند نفر از اصحاب خوب امام صادق(ع)، زراره، محمد بن مسلم و ابوبصیر یک نامه برای حضرت نوشتند. اینها جزء ردههای اول اصحاب امام صادق هستند. محمد بن مسلم که این هفته تجلیل از این بزرگوار هست، بیشترین روایاتی که از امام صادق به ما رسیده از محمد بن مسلم است. بسیار جلیل القدر است. در سند بیش از شش هزار حدیث حضور دارد. یک نامه به امام صادق نوشتند و گفتند: شما در مدینه هستید و ما در کوفه هستیم، یکی از اصحاب شما در کوفه هست، یک کارهایی دارد که ما گلایه داریم. از جناب مفضّل گلایه کرده بودند. مفضل از اصحاب درجه یک امام صادق است. توحید مفضل که حضرت چهار روز در خانه درس توحید به او دادند. جزء اصحاب خاص حضرت است.
نامه نوشتند و از مفضل شکایت کردند، «إن المفضل یجالس الشطار، و أصحاب الحمام، و قوما یشربون شرابا» این صحابی درجه یک شما در کوفه با آدمهای ناباب نشست و برخاست دارد. شما به مفضل تذکر بده با اینها رفت و آمد نکند. حضرت برای اصحابشان نامه نوشتند، برای زراره، برای ابوبصیر، فرمودند: نامه مرا به مفضل بدهید. خوشحال شدند و فکر کردند متن نامه سرزنش است. نامه را به مفضل دادند، مفضل نامه را باز کرد و امام صادق چیزی در مورد موضوع ننوشته بود، ما یکسری چیزهایی لازم داریم برای ما در کوفه خریداری کن. مفضل نامه را خواند و دید پول سنگینی است. به زراره داد و گفت: این نامه را بخوان. زراره نامه را خواند، امام صادق سی هزار درهم، پنجاه هزار درهم پول نیاز دارد. به بغل دستیاش محمد بن مسلم داد. او هم خواند و به بغل دستیاش داد.
روایت این است که گفتند: ما چنین پولی نداریم بدهیم. باشد بررسی کنیم. نامه را به مفضل دادند و گفتند: در توان ما نیست و جا خوردند! گفتند برویم. مفضل گفت: تا اینجا آمدید، ناهار بمانید. مفضل بیرون آمد و نزد رفقای ناباب خود، لاتهای شهر رفت! گفت: امام صادق نامهای نوشته و پنجاه هزار درهم پول نیاز دارد. گفتند: چشم! آقا جان بخواهد، پول چیزی نیست. مفضل پولها را آورد و دید اینها هنوز سر سفره ناهار هستند. گفت: حضرت چقدر پول میخواست؟ پنجاه هزار درهم را آوردم!
امام صادق نمیخواهد کار جوانهای لا ابالی را تأیید کند. اینها حاضر هستند از مال و جانشان برای امام سرمایهگذاری کنند. شما هنر داری نقاط ضعفش را برطرف کن. امام صادق به اصحاب دیگرش فرمود: کار مفضل درست است. سیرهی پیامبر ما این است، اگر در همین عنوان اول جاذبه اهلبیت صحبت کنیم دهها نمونه بحث داریم.
یکوقت گفتیم: زنی از مکه به نام ساره، در تفسیر فرات هست. زنی از مکه به مدینه خدمت پیامبر رسید و درخواست کمک مالی کرد. حضرت فرمود: هجرت کردی و مسلمان شدی و آمدی؟ گفت: نه، همان زن کافری که بودم هستم. حضرت فرمود: مگر جوانهای مکه ادارهات نمیکنند؟ چرا جوانهای مکه ادارهاش کنند؟ چون این زنی بود که در جلسات عیاشی مکه آوازه خوان بود. گفت: نه، بعد از جنگ بدر جلسات تعطیل شده است. حضرت نفرمود: به جهنم! از گرسنگی بمیر! گرسنه و گرفتار است و پناه آورده است. روایت دارد به غریبهها حواله ندادند و به قوم خود فرمودند: ادارهاش کنید. لباس و پوشاک و مسکن و خرجی دادند.
شیخ بهایی کتابی دارد، استاد علامه مجلسی اول است. مرحوم شیخ بهایی مینویسد: امام صادق در کوچههای مدینه حرکت میکرد، سید حِمیری را دید که ظرف شراب در دست به خانه میرود. سید حمیری آدمی است که میگفت: اگر کسی بتواند در مورد امیرالمؤمنین فضیلتی بگوید که من در قالب شعر نیاورده باشم، جایزه میدهم. خیلی مهم است آن هم در دوران بنی امیه و بنی عباس، یعنی در یک کلمه چوب دارش به دوشش بود. با همه خوبیهایش یک اشکال بزرگ در زندگی داشت. امام صادق او را با ظرف شرابی دید. حضرت فرمود: چه در ظرف داری؟ گفت: شیر است. حضرت فرمود: شیر است. یک مقدار از شیرت در دست من بریز. ظرف را سرازیر کرد، شیر بود. ظرف شراب مرا امام صادق با یک نگاه تبدیل به شیر کرد که من خجالت نکشم.
داستان امام باقر و مرد شامی را گفتیم، آدمی که صریحاً به امام باقر میگوید: اگر من جلسه شما میآیم فقط جاذبه اخلاق شماست و الا از نظر فکری من شما را قبول ندارم. ما تربیت یافته مکتب شام هستیم. ما اعتقاد داریم کسی بخواهد مطیع خدا و رسول باشد باید دشمن شما باشد. حضرت فرمود: باشد بیا. آمد از دنیا رفت، روزی که از دنیا رفت به امام باقر گفتند: این بیچاره وصیت کرده که شما نماز میت بخوانی. شامی تربیت یافته مکتب بنی امیه به امام باقر(ع) وصیت کرد که بیا نماز بخوان. مرحوم شیخ طوسی در امالی نقل میکند، امام باقر(ع) آمدند و فرمودند: این نمرده و از دنیا نرفته است. در مسجد مدینه دعا و نماز خواندند و دعا کردند و منزل این مرد شامی آمد و فرمود: مرد شامی کو؟ گفتند: کفنش کردیم و شما نماز بخوان. فرمود: نمرده، چرا کفنش کردید؟ یا شامی بلند شو! آقا تکان خورد و بلند شد. حضرت فرمود: چیزی به او بدهید بخورد و مرده را زنده کرد. آنوقت از بهترین اصحاب امام باقر شده است. کسی به امام باقر میگوید: من به اندازه کسی را بیشتر دشمن ندارم.
حکومت داری
عنوان دوم؛ امام صادق(ع) سختی اداره حکومت دین را یاد اصحاب خود میدادند. همین مفضل که از اصحاب خوب امام صادق است. میگوید: داشتیم طواف میکردیم، حضرت نگاهی به من کردند و فرمودند: مفضل چرا غمگین و افسرده هستی، غصهدار هستی؟ مفضل گفت: در حال طواف فکر میکردم که حکومت دست بنی عباس است. اینها خیلی به امام صادق ظلم کردند. کاش حکومت دست شما بود. در طواف غصه خوردم و ناراحت شدم! تا این جمله را گفتم، امام فرمود: «یا مُفَضَّل، لَوْ کَانَ ذَاکَ، مَا کَانَ إِلَّا سِیَاسَهَ اللَّیْلِ، و سِیَاحَهَ النَّهَارِ» امروز اینها ظلم کردند و حکومت را از ما گرفتند، ولی میدانی اگر دست ما بود باید چه میکردیم؟ شب تا صبح باید مینشستیم برای اداره حکومت برنامهریزی میکردیم. صبح تا شب میگشتیم گرفتاریهای مردم را برطرف میکردیم.
«و لُبْسَ الْخَشِنِ، و أَکْلَ الْجَشِبِ شِبْهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ إِلَّا فَالنَّارُ» باید شب تا صبح برنامهریزی میکردیم، صبح تا شب میگشتیم، سادهترین لباسها را مانند جدمان امیرالمؤمنین استفاده میکردیم، و الا آتش سراغ ما میآمد. «فَزُوِیَ ذَلِکَ عَنَّا فَصِرْنَا نَأْکُلُ وَ نَشْرَبُ وَ هَلْ رَأَیْتَ ظُلَامَهً جَعَلَهَا اللَّهُ نِعْمَهً مِثْلَ هَذَا» به ما ظلم کردند ولی این ظلم امروز ظلمی است که ما سختیهای آن زمان را نداریم ولی بدان اگر این ظلمها نبود، حکومت دینی به این آسانی است.
ابوموسی اشعری میگوید: از امیرالمؤمنین یک سؤالی کردم و گفتم: کسی چنین جرم و جنایتی مرتکب شده است. حکم فقهی و شرعی چیست؟ امیرالمؤمنین فرمود: من قلمرو حکومت خودم را خوب میشناسم. در حکومت من این مدل جرم و جنایت امکان ندارد پیش بیاید. گفت: پس بگذارید صادقانه بگویم. سؤال را معاویه از شام فرستاده و گفته از علی بن ابیطالب بپرس. امام صادق فرمود: اگر حکومت دینی دست ما بود اینطور بود. یادمان باشد امروز که این حکومت دینی دست ما هست، ما مسئولیت داریم. عمار یکی از اصحاب حضرت است. از امام صادق سؤال کرد: میشود محرمات را برای من بشمارید؟ حضرت فرمود: یکی دو تا نیست. پول شراب، از چیزهای حرام است. اگر کسی معاذ الله در مسیر فحشاء درآمد داشته باشد. گفت: چرا سراغ این موارد رفتید؟ اگر یک قاضی رشوه بگیرد حرام نیست؟ فرمود: یا عمار، چه میگویی؟ آن کفر است. این حدیث را شیخ انصاری در بحث رشوه در مکاسب محرمه به عنوان نمونه آورده است. هر منکری، منکر است ولی درجات منکر یادمان باشد. بدحجابی منکر است. شرابخواری منکر است. فحشاء منکر است. اخیراً در رسانه ملی مطالبهگری را مشاهده کردم و بسیار پسندیدم. اینکه بعضی مشکلات اقتصادی و اجتماعی را ریشهای گزارش تهیه کردند، خیلی مؤثر است. رسانه ملی در این موضوع نقش مهمی دارد.
امام صادق یک نامه مفصلی به والی اهواز نوشتند. والی اهواز به امام نوشت که من استاندار اهواز شدم، مرا نصیحت کنید. حضرت فرمود: خیلی خوشحال و خیلی ناراحت شدم. ناراحت شدم مبادا اگر یکوقت مراجعه کنندهها را تحویل نگیری، بوی بهشت به مشام تو نمیرسد. خوشحال شدم بلکه گرفتاری مردم را برطرف کنم. حضرت نوشتند: بدان نجات تو در این است که خون بیگناه نریزی. آزار تو به مردم نرسد. مردم اذیت نشوند و راحت باشند. با مردم مدارا کن. خوش برخورد باش. شدید باش ولی زور نگو.
خیلیها نوشته بودند در مورد مستأجرها صحبت کردید، صاحبخانه ما با ما مدارا کرده است، کرایه را زیاد نکرده است. ما واقعاً تشکر میکنیم. از کارهایی که در سیره تربیتی حضرت هست، در حالات امام صادق هست که فرمود: «و إِنِّی لَمِنْ أَکْثَرِ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَالًا» من جزء نفرهای اول ثروتمندان مدینه هستم. امام صادق در اثر کار و تلاش و عمران و کشاورزی و آبادانی که داشتند، ولی حضرت فرمود: «مَا مَنْزِلَهُ الدُّنْیَا مِنْ نَفْسِی إِلَّا بِمَنْزِلَهِ الْمَیْتَهِ إِذَا اضْطُرِرْتُ إِلَیْهَا أَکَلْتُ مِنْهَا» ولی در حد اضطرار و ضرورت از دنیا استفاده میکنم. چطور آدم یکوقت مجبور شود، یک حرامی برایش حلال میشود، اگر در گرسنگی بماند و در بیابانی گیر کند، مردار هم میتواند بخورد، من اینطور با دنیا رفتار میکنم. اگر امام صادق سیره و برنامهاش این است، ما به امیرالمؤمنین و امام صادق نمیرسیم. کسی آمد به امام صادق گفت: پولی از کسی طلب دارم میخواهم خانهاش را بردارم. فرمود: به خدا پناهت میدهم. پناه بر خدا که اگر کسی بخاطر بدهی مالی از سرپناهش بیرونش کنند. اگر از کسی طلب داریم، رهنش را نتوانسته بدهد، به احترام حضرت زهرا، به احترام امام صادق، بخاطر خدا، کوتاه بیایید تا از این بحران عبور کنیم.
شریعتی: … نکات پایانی شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام حسینیقمی: یکی از اصحاب امام صادق میفرماید: من هرجا میرفتم به من میگفتند: میشود این حدیث را یکبار دیگر برای ما بخوانید. حدیث این است که گفت: «رُوِّینَا أَنَّ عَابِدَ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَ إِذَا بَلَغَ الْغَایَهَ فِی الْعِبَادَهِ» عابدهای بنی اسرائیل وقتی به اوج عبادت میرسیدند، چه میکردند؟ «صَارَ مَشَّاءً فِی حَوَائِجِ النَّاسِ» تازه راه میافتادند گرفتاریهای مردم را برطرف کنند. در احوالات مرحوم آیت الله غروی اصفهانی میدیدم مرد بزرگی بود، استاد آیت الله العظمی خویی و استاد علامه طباطبایی بود، استاد خیلی از بزرگان بود. به ایشان گفتند: اگر به شما بگویند: نیم ساعت آخر عمر چه میکنید؟ فرمود: دم در مینشینم، گرفتاری کسی که رد میشود را حل کنم.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین سید حسین حسینی قمی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۹/۰۳/۲۶
موضوع کلی: سیرۀ تربیتی امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه
.






