Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
سید حسین حسینی‌قمی تربیت دینی 2: حجت الاسلام حسینی قمی تعلیم و تربیت (حسینی قمی تربیت دینی2) متن گردآوری تربیت دینی استاد حسینی قمی ؛ گردآوری تربیت دینی

سیرۀ تربیتی امام علی ؛ تعلیم و تربیت

HusseiniQomi_NahjolBalagheh10

سیرۀ تربیتی امام علی ؛ تعلیم و تربیت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

نه چون اهل خطا بودیم، رسوا ساختی ما را *** که از اول برای خاک دنیا ساختی ما را
ملائک با نگاه یأس بر ما سجده می‌کردند*** ملائک راست می‌گفتند، اما ساختی ما را
که باور می‌کند با اینکه از آغاز می‌دیدی *** که منکر می‌شویم آخر خودت را ساختی ما را
به ظاهر ماهیانی ناگزیر از تنگ تقدیریم *** تو خود بازیچه‌ی اهل تماشا ساختی ما را
به جای شکر گاهی صخره‌ها در گریه می‌گویند *** چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را
دل آزردگانت را به کام آتش افکندی *** به خاکستر نشاندی، سوختی، تا ساختی ما را

شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان، نماز و روزه‌هایتان مقبول درگاه خداوند متعال. حاج آقای حسینی قمی، سلام علیکم و رحمه الله.

حجت الاسلام حسینی‌قمی: علیکم السلام و رحمه الله، عرض سلام و ارادت خالصانه به‌ همه‌ی‌ بینندگان عزیز دارم. آروزی قبولی طاعات را دارم.بحث ما سیره تربیتی امیرالمؤمنان بود. بحث سیره تربیتی بحث بسیار گسترده‌ای است و یک سوم نهج‌البلاغه است. امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومتشان این کار سیره تربیتی را در زندگی‌شان در حد اعلی پیاده می‌کردند. امام باقر(ع) فرمودند: امیرالمؤمنان نماز صبح را که در مسجد کوفه می‌خواندند، در محراب می‌نشستند و تا طلوع آفتاب مشغول عبادت بودند. وقتی آفتاب طلوع می‌کرد، اولین برنامه کاری امیرالمؤمنین هر روز صبح بعد از طلوع آفتاب این بود که مردم جمع می‌شدند و کلاس تعلیم قرآن و مسائل دینی می‌گذاشتند. این خیلی پیام دارد. اولین کار امیرالمؤمنین سیره تربیتی و تعلیم و تربیت بود.نامه ۵۳ نهج‌البلاغه نامه حضرت به مالک اشتر است.

«وَ أَکْثِرْ مُدَارَسَهَ الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَهَ الْحُکَمَاءِ» (نهج البلاغه/ص۴۳۰) بیش از همه با علما و دانشمندان رفت و آمد داشته باشید. با حکما نشست و برخاست داشته باش. این دستور العمل به استاندارهاست. استاندار موفق کسی نیست که بگوید: من فقط پروژه‌های عمرانی را انجام می‌دهم. استاندار موفق حکومت علوی دائما باید با علما و اهل حکمت نشست و برخاست داشته باشد. با اینکه مالک خودش از اصحاب خاص امیرالمؤمنین بود. ولی باز حضرت می‌فرماید: وقتی به شهری می‌روی نشست و برخاست تو با دانشمندان باشد.شخصی خدمت امیرالمؤمنین آمد، حضرت فرمودند: این نوجوانی که همراه شماست، کیست؟ گفت: پسرم است. دارم به او شعر یاد می‌دهم. امیدوارم در آینده شاعر قوی و زبر دستی باشد. حضرت نگاهی کرد و دید یک پدر همتش را برای تعلیم شعر فرزندش گذاشته است. فرمودند: شعر یادش می‌دهی؟

«لو أقرأته القرآن فهو خیر له» (شرح نهج‌البلاغه/ج۲۰/ص۹۶) قرآن یادش بده. یعنی حتی مواظب بودند.در کتاب قطب راوندی(ره) آمده است، امیرالمؤمنین در بازار کوفه راه می‌افتادند و افراد و اصناف را موعظه می‌کردند. حضرت در بازار کوفه قدم می‌زدند، جوانی داشت خیاطی می‌کرد و آواز می‌خواند. امیرالمؤمنین(س) ایستادند. فرمودند: آواز می‌خوانی؟ قرآن بخوان برایت بهتر است. جوان گفت: قرآن را بلد نیستم. امیرالمؤمنین جمله‌ای را در گوش جوان فرمودند. به محض اینکه این جمله را بیان کردند، در آن واحد حافظ کل قرآن شد.

امروز می‌خواهیم سراغ یکی از زیباترین کلمه حکمت‌ آمیز نهج‌البلاغه برویم. شماره ۱۵۰ از کلمات قصار است. «وَ قَالَ ع لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ یَعِظَهُ» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج۱۸/ص۳۵۶) یک فرد معمولی گفت: ما را موعظه کنید. حضرت شروع به موعظه آن فرد کردند.کتابی به نام کنزالعمال داریم. از کتاب‌های حدیثی اهل سنت است. نویسنده آن فاضل هندی است. ۵۰۰ سال از وفاتش می گذرد. دهها بار در کشورهای مختلف چاپ شده است. ایشان نوشته: امیرالمؤمنین بالای منبر آمدند. وقتی این آقا از حضرت موعظه خواستند، حمد خدا را گفتند. این موعظه بعد از جنگ نهروان بود. حضرت در مدت ۵ سال درگیر سه جنگ بودند. جنگ جمل خیلی طول نکشید. شیخ مفید کتابی راجع به جنگ جمل دارد که نزدیک به سی هزار نفر در جنگ جمل کشته شدند. ۲۵ هزار نفر از جملی‌ها و پنج هزار نفر از یاران امیرالمؤمنین کشته شدند. امیرالمؤمنین تازه خلافت را شروع کرده بودند. جنگ صفین با معاویه شروع شد. خیلی طول کشید، جنگ صفین بسیار طولانی و تلفات بسیار زیادی داشت. نتیجه جنگ صفین جنگ نهروان شد. این سه جنگ خیلی حضرت را خسته کرد. در این مدت امیرالمؤمنین را خسته کردند.

امیرالمؤمنین بالای منبر رفتند، آمدند سخن بگویند گریه امان نداد. خدا مرحوم آیت الله احمدی میانجی را رحمت کند. این داستان را از ایشان شنیده بودم. امیرالمؤمنین بالای منبر کوفه، مقابل جمع بعد از سه جنگ سنگینی که حضرت را خسته کردند، چرا باید حکومت اسلامی درگیر این جنگ‌های داخلی باشد؟ حضرت گریه کردند و نتوانستند سخن بگویند. «حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِه‏» اشک آمد محاسن امام را پر کرد. به قدری اشک از حضرت روی محاسن ریخت که از محاسن جاری شد. حضرت یک حرکتی دادند. به قدری محاسن حضرت پر از اشک بود که این اشک روی صورت جمعیتی که پای منبر حضرت بودند، ریخت. بعضی به امیرالمؤمنین می‌فرمودند: چرا مثل معاویه امر نمی‌کنید؟ معاویه خیلی سیاستمدار است. در نهج‌البلاغه حضرت جواب دادند: نه، به خدا قسم معاویه از من سیاستمدارتر نیست. او با فسق و فجور و خیانت حکومت می‌کند. خیلی از یاران امیرالمؤمنین را می‌کشت، مالک اشتر را زهر داد و برایش مهم نبود.

«وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی‏» (شرح نهج‌البلاغه/ج۷/ص۷۰) در طول تاریخ مردم از ستم حاکمانشان نگران بودند. ولی نوبت به من که رسید به کسی ظلم نکردم. مردم با حضرت هماهنگی نداشتند. امیرالمؤمنین در حکمت ۱۵۰ می‌فرمایند: بعد از این گریه مفصلی که بالای منبر کوفه داشتند، شروع به موعظه کردند.سید رضی عبارتی دارد، می‌فرماید: «و لو لم یکن فی هذا الکتاب إلا هذا الکلام» (نهج‌البلاغه/ص۴۹۹) همین جمله «لکفى به موعظه ناجعه و حکمه بالغه و بصیره لمبصر و عبره لناظر مفکر» کافی بود برای کسی که بخواهد موعظه بگیرد. ۲۸ دستور تربیتی در این کلمه ۱۵۰ آمده است.

«لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَهَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ وَ یُرْجِئُ التَّوْبَهَ بِطُولِ الْأَمَلِ یَقُولُ فِی الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ» از آنهایی نباش که می‌خواهد بدون عمل آخرت خوبی داشته باشد. چون آروزهای طولانی دارد، توبه را به تأخیر می‌اندازد. اگر آدم در ماه رمضان توبه نکند، دیگر کجا فرصت توبه دارد؟یکی از شارعین نهج‌البلاغه استاد مغنیه است. شهید عماد مغنیه هم از این خاندان هستند. ایشان عبارت زیبایی دارد. می‌گوید: من تعجب می‌کنم. چطور برای رسیدن به مطاع دنیا، باید کار کنیم. آنوقت برای مطاع آخرت می‌شود انتظار داشته باشیم بدون عمل باشد.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: امیرالمؤمنین کسی بود که «وَ لَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ کَأَنَّهُ یَنْظُرُ إِلَى الْجَنَّهِ وَ النَّارِ» (کافی/ج۸/ص۱۶۳) امیرالمؤمنین مثل کسی کار و تلاش می‌کرد که گویی آتش دوزخ را می‌بیند. در عبادت سرآمد عابدان است. در شجاعت، سرآمد شجاعان است. در ایثار سرآمد ایثارگران است.خطبه ۲۸ از قسمت خطبه‌ها هست. «أَلَا وَ إِنِّی لَمْ أَرَ کَالْجَنَّهِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا کَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا» (شرح نهج‌البلاغه/ج۲/ص۹۱) ندیدم چیزی مثل بهشت که طالبین بهشت همه در خواب هستند. تو طالب بهشت هستی، آثارش کجاست؟ می‌گوید: از آتش فراری هستم. کجاست؟ تو که لب پرتگاه آتش خوابیده‌ای.جمله‌ای هم در خطبه ۱۷۶ است، حضرت می‌فرماید: اگر این پنج کار را انجام بدهید، من شفیع شما در روز قیامت هستم.

تلاش «الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَایَهَ النِّهَایَهَ» (شرح نهج‌البلاغه/ج۱۰/ص۲۴) کار را به نهایت برسان. تا اینجا روزه گرفتی، نگو: دیگر ما بریدیم.خدا حضرت آیت الله شب زنده‌دار را سلامت بدارد. ایشان از آیت الله طباطبایی نقل می‌کردند. درست است الآن هوا گرم است و روزه داری سخت است. ولی در عین حال کار خودمان را خیلی بزرگ جلوه ندهیم. سید محمد حسین طباطبایی برادری داشتند در تبریز بود، او هم مرد بزرگی بود. سید محمد حسن طباطبایی در تبریز بود. معروف به الهی طباطبایی بودند. فرمودند برادرم یک زمان نامه‌ای به من نوشت که کسی آمده پیش ما درس بخواند، گفته: من ارتباط با ارواح دارم. روح ارسطو را احضار کردم، شما را معرفی کرده و کتابی هم معرفی کرده است. این آقا پیش من درس می‌‌خواند و در احضار ارواح موفق است. حتی گاهی من مشکلات علمی برایم پیش می‌آید، به او می‌گویم و او هم با احضار روح ابوعلی سینا مسأله مرا می‌پرسد. یکوقت به او گفتم: روح پدر ما را احضار کن.

برادر به علامه نامه نوشته که این آقا روح پدر ما را احضار کرده و پدر از شما شکایت دارد. گفته: ایشان با نوشتن تفسیر المیزان ما را در این ثواب شریک نکرده است. من منظورم از این قصه این است، علامه طباطبایی وقتی نامه را می‌خواند که پدر از شما شکایت دارد که چرا در تفسیر المیزان ما را سهیم نکردی، خوب است چه جوابی داده باشد؟ در جواب می‌گوید: من تفسیر المیزان را کار مهمی ندیدم که بخواهم پدرم را سهیم کنم. می‌دانید در عالم تشیع هیچ کسی نیست که تفسیر ببیند و بنویسد، نیازمندان را نبیند. ایشان حتی تفسیر را هم بدون نقطه نوشتند. مبادا وقتشان را بگیرد. بعد می‌گوید: خدایا، اگر نوشتن المیزان پیش تو ثوابی دارد، پدر ما هم سهیم باشد. بعد از مدتی دوباره نامه می‌آید که ما روح پدر را احضار کردیم، پدر از شما راضی شد. منطور من این است که اگر هم کاری نکردیم، مغرور نشویم:

۱- «الْعَمَلَ الْعَمَلَ»
۲-  «ثُمَّ النِّهَایَهَ النِّهَایَهَ» به سرانجام برسانید.
۳-«وَ الِاسْتِقَامَهَ الِاسْتِقَامَهَ»
۴- «الصَّبْرَ الصَّبْرَ» قطعاً عبادات تلاش و مقاومت و صبر می‌خواهد.
۵- «وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ»

می‌فرماید: اگر این پنج کار را انجام دادی، «أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ وَ حَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَنْکُمْ» من روز قیامت پشتیبان شما هستم.

شریعتی: … اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. … انشاءالله زندگی همه ما منور به نور قرآن و معطر به عطر صلوات باشد. حاج آقای حسینی اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.

حاج آقای حسینی: آیه‌ا‌ی که تلاوت شد «مَن جَاءَ بِالحَْسَنَهِ فَلَهُ عَشرُْ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلَا یجُْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ»(انعام/۱۶۰) کسی کار خوب بیاورد، ده پاداش دارد. اما گناه اضافه‌ای ندارد. مفسرین یک نکته‌ای را خیلی زیبا اشاره کردند، زیباست. قرآن نمی‌فرماید: «من عمل بالحسنه» کسی حسنه‌ای انجام بدهد، می‌گوید: «مَن جَاءَ بِالحَْسَنَهِ» حسنه را با خودش بیاورد. آوردن خیلی مهم است. ما ممکن است حسنه‌ای را انجام بدهیم، ولی معلوم نیست بتوانیم با خودمان ببریم.

در جای دیگر داریم «مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ» (ق/۳۳) با قلب منیب بیاید. کسی که غیبت کند تمام اعمال حسنه‌اش منتقل می‌شود به کسی که غیبت می‌کند. می‌گوید: من در دمای ۵۰ درجه روزه گرفتم، در نامه اعمالم نیست! می‌گوید: باید می‌آوردی، نیاوردی. در راه خرابش کردی. به کسی دادی که غیبت او را کرده بودی. «مَن جَاءَ بِالحَْسَنَهِ فَلَهُ عَشرُْ أَمْثَالِهَا» اعمال مختلف است. ثواب اعمال گاهی ده تا، گاهی هفتصد تا، گاهی بیشتر و گاهی بی‌حساب است. دیگر بستگی به اعمال ما دارد.حضرت فرمود: «لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَهَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ» از کسانی نباش که امید آخرت، پاداش بدون عمل.

«وَ یُرْجِئُ التَّوْبَهَ بِطُولِ الْأَمَلِ» توبه را با آرزوهای طولانی به تأخیر می‌اندازد. «یَقُولُ فِی الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ» وقتی حرف می‌زند طوری است که آدم فکر می‌کند این دیگر زاهد درجه یک است. وقتی پای صحبتش می‌نشینی، می‌بینی دنیا را سه طلاقه کرده است. اما عملش «وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ» آنچنان دنبال دنیا می‌دود، حتی داریم وقتی کسی بعد از نماز زود می‌رود و تعقیبات هم نمی‌خواند، خدا به فرشتگان خطاب می‌کند، بنده را ببینید. فکر می‌کند حوائج او دست دیگری است. اگر می‌دانست حوائجش دست من است، اینقدر زود نمی‌رفت.

«إِنْ أُعْطِیَ مِنْهَا لَمْ یَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یَقْنَعْ» اگر از دنیا به او بدهند، سیر نمی‌شود. حضرت امیر فرمود: دو گرسنه هستند که هرگز سیر نمی‌شوند. یکی طالب علم و دیگری طالب دنیا است. طالب دنیا هم سیر نمی‌شود. «لَمْ یَقْنَعْ» اهل قناعت نیست. «یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ» از شکر آن چیزهایی که خدا به او داده است، عاجز است اما باز دنبال زیاده است. امیرالمؤمنین فقط کلام نبود، بالاتر از کلام، زندگی امیرالمؤمنین بود. سید بن طاووس داستانی را نقل کرده است که امیرالمؤمنین دو مهمان در صحن دارالاماره داشتند. شب از نیمه گذشت، امیرالمؤمنین از اتاقشان بیرون آمدند، طوری گریه می‌کردند که به کمک دیوار از پله پایین می‌آمدند. از خوف خدا در دل شب اینطور گریه می‌کردند. به این مهمان‌ها رسیدند. فرمودند: خواب هستید یا بیدار؟ گفتند: با گریه‌ای که شما می‌کنید مگر برای کسی خواب می‌ماند؟ ما هم گریه می‌کنیم. فرمودند: گریه کنید. قطره‌ای اشک از خوف خدا دریاهایی از آتش را خاموش می‌کند. گفتند: شما برای چه گریه می‌کنید؟ ما گریه کنیم به حال خودمان حق است. شما چرا؟ حضرت فرمودند: ما فردای قیامت در پیشگاه الهی موقفی داریم که چیزی از اعمال ما مخفی نیست. خدا به من و شما از رگ گردن نزدیک‌تر است. امیرالمؤمنین از اینها جدا شد و نگاه به آسمان جمله‌ای فرمود: ای خدای علی! نمی‌دانم کاش می‌دانستم. امیرالمؤمنان لحظه‌ای غفلت نداشت. عرضه می‌کرد: ای کاش می‌دانستم که در لحظه غفلت رویت را از من برگرداندی یا باز به من توجه داری؟امیدواریم خدا به حق محمد و آل محمد در این روزها و شب‌های پایانی ماه رمضان به لطف و عنایت خودش آنچه به همه خوبان ماه رمضان عطا می‌کند به ما هم عنایت کند.

شریعتی:

روزه‌ی هجر تو از پای درآورد مرا *** کی شود با رطب روی تو افطار کنم

والحمدلله رب العالمین و صل‌ الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.

 

کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین سید حسین حسینی قمی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۳/۰۴/۳۱
موضوع کلی: سیرۀ تربیتی امام علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *