سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۵
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۲-۰۱ ۱۸:۲۹سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۵

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۵
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هنوز این کوچهها بوی پدر دارد *** نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد
هنوز ای مهربان در ماتمت هر تار جان من *** نیستان در نیستان زخم خاک شعلهور دارد
نمیگویم تو پایان بهاری بعد تو اما *** بهار عیش ما لبخند از خون جگر دارد
اگر خورشید رفت این آسمان خورشید میزاید *** اگر خورشید رفت این آسمان قرص قمر دارد
در این بازار عاشقتر کسی کاز خود نمیگوید ***همیشه مرد کم گو دردهای بیشتر دارد
مخواه از نا برادرها که یار و مونست باشند *** عزیز مصر بودن یوسف من دردسر دارد
دو روزی مهربانا غربت ما را تحمل کن *** میآید آنکه از درد تمام ما خبر دارد
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، غزلی تقدیم به روح بلند امام راحل عظیم الشأنمان در سالروز ورودشان به میهن پهناور اسلامی و آغاز دهه فجر را به همه دوستان عزیزم تبریک میگویم. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله همه زیر سایه مادریهای حضرت زهرا باشیم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز هم عرض سلام دارم.
شریعتی: بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله یادهایی که از اولیای الهی میکنیم باعث شود دل ما به سمت آنها جذب شود بخصوص ولی آخرالزمانی که منتظرش هستیم، انشاءالله از یاران و یاوران و سرداران حضرت باشیم.
دهه فجر را تبریک میگویم که با ورود امام «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» (اسراء/۸۱) آغاز شد و بعد از دویست سال عقبنشینی مسلمانها در اثر فشار زیاد غرب آغازی بر یک تهاجم، مقاومت و استقامت و بازیافتن دوباره مسلمانها در نبرد حق و باطل، دوازده فروردین یک نقش پررنگی را به عهده دارد که نباید از بین ببریم که آمدن امام و جریان دوازده بهمن یک حقیقتی را ایجاد کرد که یک آغاز جدیدی بر استقامت و اعتماد مردم بوده که تا امروز این تهاجم روز به روز قوت بیشتری در عرصه نبرد حق و باطل پیدا کرده و انشاءالله به ظهور و نبرد اصلی حق و باطل و استقرار کامل حق محقق خواهد شد. این بازیافتن روحیه و اعتماد به نفسی که مسلمانها بعد از دویست سال فشار بر آنها تحمل کرده بودند یک نقطه عطف و امیدی برای مسلمانان جهان ایجاد کرده و آثارش روز به روز دارد آشکارتر میشود. نباید یادمان برود که حقی که امام به گردن ما دارد نعمت عظیمی است و این نعمت عظیم فراموش کردنش کفران نعمت است. یاد داشتن و پاس داشتن و ارتباط داشتنش شکر نعمت است. شکر نعمت، نعمت را افزون میکند. شناخت امام و حرکت امام و دستاوردی که امام به عنوان جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده، هرچقدر ما به این معتقد تر شویم و از جهت فکری و عملی خودمان را با آن هماهنگ کنیم و بشناسیم، انشاءالله خدا به برکت این شکر نعمت، نعمتش را افزون میکند و صاحب اصلی جهان را میرساند.
شریعتی: باید بگوییم: در بهار آزادی جای امام و شهدا خالی… بحث شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: بحثی که امروز محضر دوستان هستیم که در رابطه با حضرت موسی(ع) هست و اذن از حضرت میگیریم، تا چند جلسه گذشته ما فاصله بین حضرت یوسف(س) تا حضرت موسی را بیان کردیم، چه فرهنگ انتظاری که بنیان گذاری شد و چه تشابهی با دوران ما دارد را در این چند جلسه به صورت اختصار بیان کردیم، از امروز وارد جریان ولادت حضرت موسی میشویم و به فال نیک میگیریم که جریان ولادت حضرت موسی را با جریان انقلاب اسلامی و از آن برخوردار میشویم. جریان ولادت حضرت موسی(ع) یک عقبهی مهمی دارد که مردم اصل مسأله را میدانند، ما قصدمان فقط قصه نیست، نکات توحیدی و سیره تربیتی که در این جریان پیش آمده مقصود ماست. اینها نکتههایی است که از قبل قصه به عنوان سیره تربیتی استفاده میشود لذا بحث حضرت موسی هم از همین نگاه به عنوان یک نگاه تربیتی و توحیدی است. جریان موسی(ع) بعد از بشارتی که یوسف داده بود که منتظر منجی باشند در بین بنی اسرائیل این خبر زبان به زبان میچرخید و منتقل میشد به زمانی بعد زمانی که منتظر باشند که کسی برای اینها منجی قیام خواهد کرد که آن منجی با آن مشخصات است و منتظر بودند. نزدیک ولادت موسی(ع) با توجه به زمانی که از ابتدا گفته شده بود، انتظار و پچپچها بیشتر شده بود. این شدت پچ پچها و اسراری که در گوش هم میگفتند، یواش یواش جریان فرعون را هم حساس کرد و جواسیسی را گماشت تا ببیند محور این جریانات چیست. کم کم فهمیدند که جریان ظهور نزدیک شده و اینها دارند حالت آماده شدن برای استقبال از منجیشان را پیدا میکنند، لذا آنها را هم حساس کرد.
نکته دیگر اینکه فرعون خواب دید که آتشی از بیت المقدس به مصر میآید و این آتش بر خانههای مصریان فرود میآید، برخلاف بنی اسرائیلی که آنجا ساکن بودند خانههای آنها در امان است و این آتش بر خانههای مصریان فرود آمد و این خواب را با کائنان و معبران وقتی مطرح کرد، گفتند: این خواب دلالت بر این دارد که کسی خواهد آمد که ریشه مصریان با آمدن او کنده خواهد شد. نکته سوم این بود که کاهنان مصر در نگاه به کواکب و نجوم احساس کردند تغییراتی در حال روی دادن است و نشان از تولد و به دنیا آمدن کودکی میکند که این کودک بنیان فرعون را بر باد خواهد داد. این سه نکته باعث شد اگر فرعون شک در یکی داشت، وقتی سه نکته با هم شد، هم خواب خودش و هم پچ پچهای و اسرار درونی بنی اسرائیل یک عزم جدی پیدا کرد برای اینکه یک تصمیم جدی در رابطه با بنی اسرائیل بگیرد. تعبیری که قرآن کریم دارد این هست که با کشتن پسرانی که به دنیا میآمدند خواست تصمیم خود را محقر کند که این فرزند به دنیا نیاید و یا اگر حامله هستند پس از حمل این از دنیا برود یا تفارق بین زن و شوهرها بیاندازد و نگذارد نطفه این فرزند بسته شود. یک سری دستورالعملها و قوانینی صادر کرد و قابلههای زیادی را همراه با گماشتههایی بالای سر این قابلهها قرار داد تا این وضع شکل بگیرد و کنترل بر موسی داشته باشند.
یکی از کارهایی که فرعون بعد از جریان حضرت موسی پیش گرفت، «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُم» (بقره/۴۹) یکی از کارهایش بود. یعنی جریان ذبح اطفال را فرعون در سه مرحله اجرا کرد و این قانون طوری بود که در تصمیمگیریهایش زود به این نکته میرسید. لذا جزء اولین دستورهایی که میرسید این بود. یکی این بود که بنی اسرائیل چون تعدادشان رو به ازدیاد بود و به سرعت گسترده میشدند و تعداد بنی اسرائیل از تعداد مصریان جلو میزد، یک ترسی افتاد که اینها را کنترل کنند، یکی دیگر هم این بود که اصلاً میخواستند اینها را ضعیف کنند. برای اینکه اینها را ضعیف کنند و خیال حاکمیت از سر اینها خارج شود فرزندان پسر اینها را دوره به دوره میدیدند، قدرت گرفتن اینها را میدیدند حدود را اجرا میکردند.
یکی از دورههایی که این را تشدید کردند جریان قبل از تولد حضرت موسی(ع) بود که این کار را تشدید کردند که عدهای سراغ فرعون آمدند و گفتند: با این کار تو، خدمتکاران ما اینها هستند و این کار اینهاست. لذا آمدند فرصت گرفتند که اگر میخواهی این کار را کنی یک سال را آزاد بگذارد که یک سال به دنیا بیایند، حضرت هارون در این فرجه به دنیا آمد که اینها خودشان این را بدانند یک سال فرجه باشد که خدمتکار اینها از بین نروند، چون پیرمردها از دنیا میرفتند، جوانها پیر میشدند و بچهای که جای اینها را پر کند، نبود. یک نگاه جمعیتی دقیقی کردند و گفتند برای اینکه اختلال ایجاد نشود، عاقل هم بودند، باعث شده بود پیشبینیهای بعدیشان را هم داشته باشند. بعضی میگویند: این قضیه مربوط به جریان قبل از حضرت موسی بود که این سختگیری دائمی شده بود، گفتند: با این کار دورهای کردند ولی با اینجا تطابق دارد. تا اینجا بحث این است که این کار را تشدید میکند. آیات قرآن نزدیک چندین بار ماجرای ذبح فرزندان را در سورههای مختلف قرآن آورده است و این قصه پنج شش بار هم مفصل تکرار شده است، «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُم» خصوصیت این سوره که خیلی مهم است، پیغمبر اکرم در سالهایی که در مکه شدت فشار قریش بر آنها زیاد شد به طوری که به اوج فشار بر پیامبر اکرم در دوران بعثت در مکه که بودند، این فشار شدید شد، بعضی از قصههای قرآنی که آمده برای تسلی دادن پیغمبر است که ببینید انبیای گذشته در فشارهای عظیمی قرار گرفتند اما این فشارها باعث نشد اینها از بین بروند، بلکه گشایش در او فشار محقق شد. دست الهی و قدرت الهی و نگاه توحیدی برای پیامبر اکرم یعنی همانجایی که نا امیدی باید پیش بیاید و فشارها به اوج رسیده، اصلاً در دوره ما اینطور نشده است. سنت الهی است که هرگاه فشار بیشتر شود فرج نزدیکتر میشود لذا مؤمنین آنجا آمادهتر هستند. اینجا شوقشان بیشتر میشود. میفرماید: تا آنجایی که شما دستتان است باید بکشید، اما تا آنجا که شما دستتان است شما باید بکشید اما اگر فشار زیاد شد و دست شما نبود ما اینجا درکار هستیم و شما را رها نمیکنیم.
«طسم، تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ، نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (قصص/۱-۳) این آیات را برای تو میخوانیم، «لقومٍ یؤمنون» یعنی برای اهل ایمان امید و بشارت است. نه فقط اهل ایمانی که پیغمبر بودند، این سنت الهی «لقومٍ یؤمنون» است. هرگاه مؤمنین در هرجا در کار باشند، جریان نبأ موسی و فرعون به عنوان یک سنت حاکم است در بین ظالمین که برای مظلومین فشار ایجاد میکنند، این سنت الهی است که آنجا مظلومین میتوانند با این امید پیدا کرده و با توکل بر خدای سبحان در مقابل تمام ظلم بایستند و خودشان را فراموش شده نبینند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان میفرماید: غرض این سوره وعده جمیلی است برای مؤمنینی که در مکه بودند. مؤمنینی که در مکه بودند، عدهشان هم کم بود، اینها را آن شکنجههای زیادی که بلال و عمار و یاسر و سمیه کشیدند و شهید شدند، اینها را با این فشار تحت شدیدترین نیتها قرار داده بودند.
در آن روز هم سختترین لحظاتی بود که بر پیغمبر میگذشت به خصوص شعب ابی طالب و محاصره اقتصادی، همانجایی که در اوج فشار و سختی هستند، خدا بشارت میدهد که آنها را وارث ارض خواهد کرد. تحمل با امید، یک موقع تحمل برای این هست که بگوید چه کار میتوانید بکنید اما بدانید دست خدا در کار است و خدا میخواهد شما را وارث زمین قرار بدهد. وقتی کسی با این امید و نگاه در مقابل ظلم قرار میگیرد ظالم از ظلم کردن عاجز میشود تا این را زمین بزند و نا امید کند اما اگر این قدرت امید در اینها شکل بگیرد به طوری که در اوج فشار وعده الهی را باور داشته باشند، دیگر این فشار بر اینها فشاری نیست. این فشار به خود ظالم میآید یعنی ظالم عاصی میشود و میبیند این فشاری که بر این میآورد شاد است و خوش است و امیدوار است.
الآن آمریکا از تحریم ما غیظ دارد، اما اینطور نیست که مردم احساس داشته باشند که از تمام زندگی افتاده باشند که چه کنیم، فشار هست اما مردم زندگی عادیشان مختل نشده است. زمینگیر نشدیم و بالاترین تحریمی که ممکن بوده را ایجاد کردند اما مردم با این سختی که زندگی میکنند و غضبی که میگوید: چرا تحریم من جواب نمیدهد و مردم بلند نمیشود، بیشتر به خودش برمیگردد. در این اوج فشار آیات نازل شد «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ» (قصص/۵) اگر آدم باور به این آیه کند در وقتی که اوج فشار است چقدر روحیه ایجاد میشود که خدا بفرماید: ما اراده کردیم منت بگذاریم بر کسانی که مورد استضعاف قرار گرفتند، یعنی دیگران تضعیفشان کردند نه اینها ضعیف باشند. و الا اینها قدرتمند هستند. قدرتمندها جلوی قدرت اینها و رشد اینها را گرفتند. آدمهای از کار افتادهای نیستند. هر موقع هم میدان اینها را بطلبد در میدان هستند. منتظر اینگونه است، آماده است نه اینکه بگوییم وعده سر خرمن است و تو زندگی کن ببینیم کی میشود. نه!
مرحوم علامه میفرماید: تصور کنید در این فضا این سوره نازل شده است که اوج فشارهاست و آنوقت اوج فشار جریان موسی را میگوید که ما به موسی این وعده را دادیم و بعد محقق کردیم. عین این جریان برای پیامبر اکرم دیده شود و سنت الهی شود و برای همه مؤمنین در سراسر زمان، خدا همان خداست و وقتی ظالم فشارش را بیشتر میکند، مؤمن تا جایی که میتواند مقاومت میکند، خدای سبحان این مظلوم را در جایی که تحت فشار قرار گرفته امداد میکند. وقتی این آیه برای ظالمی که ظلم میکند بپیچد، بگوید: اینها اعتقادشان این است که مدتی نخواهد گذشت که بر شما مسلط خواهیم شد. با باور و ایمان اگر یک چنین چیزی شکل بگیرد یقین برای انسان باشد، میدانید چقدر آن ظالم را به هم میریزد. میگوید: من به اینها در اوج سختی فشار میآورم و اینها خوش هستند به اینکه چند وقت دیگر بر ما حاکم میشوند. روحیه او را به هم میریزد چون محاسباتش مادی است. وقتی این برایش پیش میآید محقق میشود. این قدرت امید اگر در مملکت و مردمی از دست نرود و باور ایجاد شود، قدرت امید قدرت اراده است. چون اراده این براساس محاسبات مادی و غیر مادی است. اینکه آدم باور دارد پشت این حقیقت عظیم اراده الهی خوابیده است.
«نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ، إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ» این عَلا فِی الْأَرْضِ یعنی آنچه امکان داشت قدرت پیدا کرد، یعنی تمام اسباب قدرت را برای خودش محقق کرد به طوری که در زمین علو و برتری جویی کرد و استکبار کرد «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» توانست اهل ارض را، حتی خود مصریها را هم تحت سلطه گرفت، هم بنی اسرائیل را تحت سلطه گرفت با دسته دسته کردن، یکی از کارهایی که دشمنان میکنند گروه گروه کردن است، یکوقت گروه گروه کردن قومیتهاست، مرزهای قومیت را پررنگ کنند تا جایی که هم افزایی ایجاد کند، مرزهای قومیت معارضه ایجاد کند. آن کسی که سلطه پیدا میکند میتواند به راحتی بر همه اینها نفوذ کند اما اگر این قومیتها اسباب هم افزایی شد، این قومیت با این نگاه یک کمالی داشت، این کمالها به هم ضمیمه شد. خدا میگوید: «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا» (حجرات/۱۳) اصلاً من این را به عنوان یک کمال قرار دادم. قومیتها و سرزمینها را سبب کمال قرار دادم تا این یک سبب رقابت صحیح و کمک با هم شود.
چقدر این نگاه با آن نگاهی که قومیتها را بخواهند در مقابل هم قرار بدهند متفاوت میشود، بعد میفرماید: «یَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ» (قصص/۴) وقتی اینها را گروه گروه قرار داد، گروهی را تحت استضعاف قرار داد، از این گروه قبطیها یک دسته و از بنی اسرائیل دسته دیگری، دستهای از اینها را مورد استضعاف قرار داد که بنی اسرائیل باشند «یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ» فرزندان پسر را ذبح میکرد و فرزندان دختر اینها را یستحیی، مفسرین دو گونه تفسیر کردند. «یستحیی» یعنی زنده نگه میداشت. برای چه زنده نگه میداشت؟ زنده نگه میداشت تا اینکه اینها را به عنوان کنیزکان دربار قرار بده، خدمتکاران که سوء استفاده کنند، بعضی «یستحیی» را از حیا گرفتند، یعنی طلب میکرد حیاء اینها را از بین ببرد که اینها را با آوردن در دربار و ملعبه شدن برای دربار اسباب عیش و نوش شدند، شأن اینها را بگیرد و اینها را به یک اسباب تفریح تبدیل کند. این باعث شد حیاء اینها ریخته شود و فرهنگ اینها از دست برود. «إِنَّهُ کانَ مِنَالْمُفْسِدِینَ» زنده نگه داشتن مانعی ندارد ولی با قرینه «إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» نشان میدهد ذبح ابناء و زنده نگه داشتن نساء در دایره فساد اینها بود،«إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» کار فرعون فساد بود. اگر میخواست بگوید: زنده نگه میداشت لزومی نداشت بگوید: «یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ» همین که میگفت: آنها را میکشد کفایت میکرد بر اینکه اینها زنده هستند. پس «یستحیی» علاوه بر زنده ماندندلیل بر این است که کار ویژهای با اینها داشت که اینها را مورد یک نوع هجوم فرهنگی قرار میداد.
اگر جامعه ما یک چنین تصوری شود که جامعه ما یک قدرتی بر این حاکم بود و فرزندان پسر را اینطور از بین میبرد و دختران را اینطور به فساد میکشاند، در این جامعه چه حیثیت اجتماعی میماند، خودمان را در آن جریان ببریم و ببینیم فشار چقدر طاقت فرسا بود. همه چیز تحت اختیار او بود و چیزی برای خودشان نداشتند و در مقابل استقلال اینها همه وجودشان عین امر او بود که هرچه میخواست باید انجام میشد. با این نگاه «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» (قصص/۵) فرعون اینها را استضعاف کرد و ما اراده کردیم برای آنها در حالی که در شرایط سخت قرار گرفتند، منت گذاشتیم و اراده کردیم، «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یس/۸۲) اراده خدا مثل اراده ما نیست، اریدُ گاهی در جایی که بیان شود لطافت است ولی «نُریدُ» یعنی ما میخواهیم این کار را کنیم، یعنی تمام دستگاه الهی برای اقامه حاکمیت به کار افتاده، در کل ارض اینها به استضعاف کشیده شدند، «وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ» ما اینها را وارث ارض قرار میدهیم، ما در ارض به اینها تمکین میدهیم، «وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ» (قصص/۶) از چیزی که میترسیدند و بخاطرش اینقدر فشار به اینها آوردند ما اینها را به آنها میچشانیم.
اگر آدم ببیند طرف ما خدایی است که اینطور پشت کار است، نیتها و نقشههای آنها را میداند، اگر با این باور کسی در نگاه الهی زندگی کند، چه زندگی فردی و اجتماعی و مشکلات فردی و خانوادگی و مشکلات کشوری و اجتماعی، مشکلات منطقهای و جهانی، وقتی با این نگاه آدم زندگی کند اصلاً نگاه دیگری است و سنتهای الهی را اگر ببیند حال انسان خیلی متفاوت میشود که میفرماید: «ما کانُوا یَحْذَرُونَ» را به آنها خواهیم چشاند. از اینجا نطفه موسی بسته میشود. «وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى» وارد قصه تولد موسی میشود. در اوج فشاری که اینها گفتند: بچه به دنیا نیاید، ما میتوانستیم کاری کنیم که موسی(ع) در جایی مخفی به دنیا بیاید، اولاً به اینها خبر دادیم که تمام قدرت خود را بسیج کنند. بیایید جلوی به دنیا آمدن این منجی را بگیرید اگر میتوانید. نطفهای بسته شد و دوران حمل طی شد و بچه به دنیا آمد. بعد هم برای جلوه دادن بیشتر این بچه، او در دربار فرعون رشد کرد. خدا چطور به ما نشان بدهد تا باور کنیم. اگر خدا میخواست به ما نشان بدهد ما باور کنیم قدرت الهی و سنت خدا را، در جریان حضرت یوسف یادتان هست چقدر قدرت نمایی خدا عظیم بود و هرچه جلویشان را گرفتند، پررنگتر شد. اینجا هم میگوید: خبردار باشید و جلویش را بگیرید و هرکاری میتوانید بکنید. دوران حمل و به دنیا آمدن طی میشود و بعد هم بچه را در دامن شما میگذاریم و بزرگش کنید تا علیه شما قیام کنند. از این زیباتر قدرتنمایی چطور ممکن است. در روایتی که کمال الدین صدوق جریان غیبت و فرهنگ انتظار و ظهور را بیان کردیم، امام صادق این روایت را نقل کردند که بعد از جریان موسی(ع)، عمران که از فرزندان لاوی است، لاوی برادر حضرت یوسف و فرزند یعقوب بود، اینجا عمران پدر موسی است.
شریعتی: … ادامه مباحث شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: این روایت شریف از امام باقر(ع) است که میگوید: وقتی جریان ظهور موسی(ع) نزدیک شد، مدعیان زیادی به عنوان موسوی و موسی بودن قیام کردند که پنجاه نفر بودند. از اینکه این اتفاق میافتد، «یرجفون به» دید امیدهایی در دل اینها زنده شده و دنبال آن منجی هستند، «أَنَّهُمْ یُرْجِفُونَ بِهِ وَ یَطْلُبُونَ هَذَا الْغُلَامَ وَ قَالَ لَهُ کَهَنَتُهُ وَ سَحَرَتُهُ إِنَّ هَلَاکَ دِینِکَ وَ قَوْمِکَ عَلَى یَدَیْ» این غلامی که به دنیا آمد، این جوان دین تو و حاکم تو بر این از دست خواهد رفت. «هَذَا الْغُلَامِ الَّذِی یُولَدُ الْعَامَ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ» امسال به دنیا میآید. لذا کودکان آن سال را شروع به کشتن کرد و برای هر زنی قابلهای بود. زن حامله تا آخر تحت مراقبه بود. «فَوَضَعَ الْقَوَابِلَ عَلَى النِّسَاءِ وَ قَالَ لَا یُولَدُ الْعَامَ وَلَدٌ إِلَّا ذُبِحَ» امر کرد هر فرزند پسری کشته شود «وَ وَضَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى قَابِلَهً» یک نقل این است که مادر موسی اثر وضع و حمل نداشت مانند مادر امام زمان(عج)، حتی حکیمه خاتون وقتی که امام عسکری او را احضار کرد و گفت: امشب فرزندی به دنیا خواهد آمد، گفت: از چه کسی؟ از نرجس خاتون که نمیشود. او علامت حمل ندارد. بعضی روایات دارد که قابلهها برای آنهایی که حتی وضع حمل نداشتند، مرتب سرکشی داشتند.
«فَلَمَّا رَأَى ذَلِکَ بَنُو إِسْرَائِیل قَالُوا إِذَا ذُبِحَ الْغِلْمَانُ» وقتی شروع به کشتن فرزندان و زنده نگه داشتن زنان کردند، یک عده نزد فرعون آمدند و گفتند: این همه ما را از بین برد، بهتر است خانوادهای تشکیل ندهیم. پدر موسی گفت: باید امر الهی را اطاعت کنیم و آماده فرج باشیم. لذا نطفه موسی(ع) بسته شد و قابلهای که آمد «فَإِذَا قَامَتْ قَامَتْ وَ إِذَا قَعَدَتْ قَعَدَتْ» بلند میشد چون با همه زنهای حامله، با این مقدار مراقبت بود «فَلَمَّا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَقَعَتْ عَلَیْهَا الْمَحَبَّهُ» وقتی نزدیک وضع حملش شد، محبت موسی بر دل این قابله افتاد «وَ کَذَلِکَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ» حجتهای خدا بر خلق همین هستند که اگر کسی همان دوران حمل هم با اینها ارتباط برقرار کند محبت بر دل اینها میافتد، «فَقَالَتْ لَهَا الْقَابِلَهُ مَا لَکِ یَا بُنَیَّهُ» به مادر موسی گفت: چه شده که میبینم رنگ و روی تو پریده و رنگت زرد و سفید میشود، «تَصْفَرِّینَ وَ تَذُوبِینَ قَالَتْ لَا تَلُومِینِی فَإِنِّی إِذَا وَلَدْتُ أُخِذَ وَلَدِی فَذُبِحَ» چرا نترسم؟ تو اینجا منتظر هستی که فرزند مرا بکشی، «قَالَتْ لَا تَحْزَنِی فَإِنِّی سَوْفَ أَکْتُمُ عَلَیْکِ فَلَمْ تُصَدِّقْهَا» من این را کتمان میکنم و نمیگذارم کسی بفهمد. «فَلَمَّا أَنْ وَلَدَتْ» وقتی موسی به دنیا آمد، موسی(ع) خیلی زیبا بود. یکی از شروط بقای او زیبایی او بود. باعث میشد همه تا میدیدند از او خوششان میآمد. «الْتَفَتَتْ إِلَیْهَا وَ هِیَ مُقْبِلَهٌ فَقَالَتْ مَا شَاءَ اللَّهُ فَقَالَتْ لَهَا أَ لَمْ أَقُلْ إِنِّی سَوْفَ أَکْتُمُ عَلَیْکِ» این سنت خدا که میخواهد فرزندش را حفظ کند، محبتهای اطراف را به این جذب میکند. رگههای محبتی که اولیای الهی بوده، حواسمان باشد آدمهای خوب را دوست داشته باشیم.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: این هفته قرار بود از حنظله غسیل الملائکه علیه الرحمه یاد کنیم، انشاءالله خدای سبحان این جوان با وفایی که در اوج جوانی ازدواج کرد و عازم میدان جهاد شد و به شهادت رسید و غسل در شهادتش با غسل آنچه بر گردنش بود یکجا محقق شد و اینقدر تعجیل در رفتن به جبهه داشت و آیه برای این جوان نازل شد، انشاءالله خدای سبحان ما را در مواقعی که لازم برای جهاد و دفاع از دین است، موفق بدارد و جوانهای ما را به برکت حنظله غسیل الملائکه حفظ کند.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






