سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۲-۱۱ ۱۹:۲۳سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
در این کشتی در آ پا در رکاب ماست دریاها *** مترس از موج بسم الله مجراها و مرساها
اگر این ساحران اطوار میریزند طوری نیست *** عصا در دست اینک میرسند از کوه موساها
زمین آسمان جول را به حال خویش بگذارید *** کسی چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها
بیاید هرکه از فرهاد شیرینعقلتر باشد *** نیاید هیچکس جز ما و مجنونها و لیلاها
همین از سر گذشتن سرگذشت ماست انگاری *** همین سرها، سرهای سرگردان صحراها
شب قدری رقم زد خون ما تقدیر عالم را *** که همرنگ غروب ماست، صبح سرخ فرداها
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز هم عرض سلام دارم.
شریعتی: هفته گذشته در ذیل بحث سیره تربیتی انبیاء، وارد قصهی حضرت موسی(ع) شدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد از یاران و یاوران و سرداران حضرت باشیم.
در محضر حضرت موسی(ع) هستیم و عرض ادب خدمت ایشان داریم و اذن میگیریم که اجازه بدهند وارد سرگذشتشان شویم و بتوانیم بهترین بهرهها را از سرگذشت ایشان در جریان قوم بنی اسرائیل به دست آوردیم. با نگاهی که قبلاً عرض کردیم، جریاناتی که خدای سبحان در عالم پیش آورده است، همه در نقشه الهی مقدمه بوده برای اینکه انسان در آخرالزمان به استعدادی برسد، دوران کودکی و نوجوانی و جوانی بشریت است و تا این بشریت به بلوغ برسد، از نتیجهای که در دولت آخرالزمانی خدای سبحان میخواهد محقق کند.
لذا کاملاً نقشه الهی است و همه انبیاء آمدند مرتبهای از این بلوغ را ایجاد کنند تا آمادگی کامل ایجاد شود و لذا همه آنها با همه کارهایی که کردند و سختیهایی که کشیدند به دنبال این هستند و نگاهشان به ماست که پس از آن همه زحمتها، وظیفهای که به دست ما رسیده میتوانیم به انجام برسانیم و خدا سبحان امداد کند تا بتوانیم این بار امانت را به نتیجه نهاییاش که حاکمیت توحید در سراسر عالم است و رسیدن انسانها به نهایت استعداد هست برسیم. این طرح کلی خدای سبحان است در خلقت عالم و افتخاری است برای ما که در دورهای قرار گرفتیم که تمام زحمتهای گذشتگان خلاصه و عصارهاش به عنوان استعداد برای ما مطرح است و آخرین وزنهای که دولت آخرالزمانی است را برای ما و بدست ما مقدمهاش را برپا کنند. نمیشود خدای سبحان تکلیفی را از کسی بخواهد و قبلش استعداد و سرمایهاش را نداده باشد.
ابتدای بحث این نکته را عرض کنم که مردم الحمدلله در حماسه دیگری در نماز جمعه تاریخی شرکت کردند و الحمدلله بسیاری از توطئهها را خنثی کردند. نماز شکر و خضوع و تواضع به امامت نایب عام امام زمان با شوق برپا شد و این شرکت حبّی و شوقی رحمت حق را نازل میکند. ایشان نکتهای را مطرح کردند و سرلوحه بحثشان بود و آیاتی را از سوره ابراهیم خواندند در رابطه با حضرت موسی و نکتهاش را عرض میکنیم، این آیات را تلاوت کردند که «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» (ابراهیم/۵) این آیه بسیار عالی است و چقدر دقیق انتخاب کردند، این ظلمات همه ظلمات را شامل میشود. از ظلمتهای ضعف و بیچارگی که در مقابل فرعونیان بودند تا تاریکیهای جهالت و عدم هدایت را شامل میشود. هر ظلمتی که برای بشر. خدای سبحان موسی را فرستاد تا همه عزت و نور را به این قوم بدهد. کمالات با هم متحد هستند هرچند ظلمتها متکثر هستند، منتهی رسالت موسی با «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ» است که «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» مرحومه علامه طباطبایی ذیل این آیه نکته شنیدنی را بیان میکنند که تفصیلی است که خالی از زیبایی نیست. ایشان میفرمایند: ایام چیست؟ مگر همه ایام مربوط به خدا نیست؟
چرا این ایام اختصاص به خدا پیدا میکنند؟ میفرماید: این ایام خاص است که نه فقط ایام، بلکه تمام اشیایی که در زمان هستند مربوط به خداست. یک جایی که فقط ظهور خداست، در بعضی ایام آدم احتمال میدهد که این را به خدا نسبت بدهد، به اغیار نسبت بدهد، ظاهر مانعی ندارد. یک روزهایی است که فقط آدم میخواهد بگوید: من بودم، این بوده، نمیشود. این یک قدرت فوق العادهای است که ظهور کرده است. هرجایی اینطور تجلی ایجاد شود که هرچه آدم نگاه میکند، پیروزی انقلاب از ایام الله بود که کسی باور نمیکرد که پیروزی محقق شود و امثال اینها که امام چند بار تذکر دادند. بعضی از ایام الله بعداً هستند. مثلاً میفرمایند: وقتی انسان میمیرد، موت هرکسی جزء ایام الله است. یوم الظهور که امام زمان تجلی میکند ایام الله است. اینها روایت است که بعداً محقق خواهد شد. قیامت از ایام الله است که فقط خدا ظهور دارد. روز قیامت و روز رجعت و روز ظهور فقط خدا آشکار است.
در بعضی از ایام الله خدا ظاهر است اما آدم میفهمد که اینجا نمیشود به غیر نگاه کرد. دست خدا آشکار است و پنهان نیست. آیات وحدانیت و سلطنت خدا آشکار میشود، سلطان آخرت در آن ایام، چون دست خدا در آخرت وضوح تام دارد، دیدن خدا آشکارا، ظهور و سلطنت خدا «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» (ابراهیم/۴۸) مظهری از آنها به نحو مظاهر آن روز در عالم دنیا محقق میشود که با اسباب دنیا سازگار نیست. بعد میفرماید: اینها مثل قیامت و مرگ، آنوقتهایی که قوم نوح و عاد و ثمود دچار عذاب شدند و نابود شدند. اینها جزء ایام الله است. میفرماید: گاهی غلبه و عزت الهی است ظهورش و گاهی نعمت و جمال الهی است. یکجا قوم نوح و عاد و ثمود از بین میروند، گاهی غلبه نعمت است و اینقدر تجلی نعمت آشکار است، آدم میفهمد این غیر از عنایت الهی نیست. وقتی سفینه نوح به برکت الهی بر جودی نشست و یا وقتی ابراهیم خلیل الرحمان آتش برایش سرد شد. این هم تجلی نعمت بی نظیر است. گاهی خدا در زندگی افراد پیش میآورد که یکباره بن بستی باز میشود یا راهی که باز بود یکباره بسته میشود. هردوی اینها جزء یوم الله برای انسان است که اگر این ایام را چه نسبت به فرد باشد یا اجتماع، اگر زنده نگه داشتند و یادشان ماند، این آیات نجات دهنده است و رحمت حق را نازل میکند. «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» (ابراهیم/۶) یادتان باشد یکی از آنها وقتی بود که شما را از آل فرعون نجات داد. این یادآوری یکطور شکرگزاری است و باعث میشود آدم موحد بماند و گرفتار اسباب نشود و دچار یأس نشود. خدا در کار است و برای خدا بن بست معنا ندارد.
شهادت سردار سلیمانی برای ما ذکر ایامی شد که ایمان در دلها دوباره زنده شد، شهادت طلبی در دلها زنده شد و یاد خدا در دلها زنده شد. آن چیزی که دشمن میخواست برای ما بن بست ایجاد کند، از قبل این دلها پر کشید و یک انقلابی در وجود مردم ایجاد شد. ما باید خیلی صبر داشته باشید و لبریز باشیم. اگر انسان در وقتش لبریز از صبر و شکر شد، اگر کم کم عادتها انسان را دور میکند، ولی این لبریز از صبر ممکن است به صبر تبدیل شود ولی میماند. اما اگر در لحظه وقوعش این مرتبه از صبر و شکر ایجاد نشد، ممکن است عادتها از یاد انسان ببرد. همینطور در پاسخی که با حمله هوایی به آنها دادیم، خدای سبحان در دل آنها رعب ایجاد کرد و شکست را پذیرفتند و قدمی از قدم برنداشتند و این از ایام الله است. این کار موشک نبود، کار هدایت موشکی نبود، کار من و شما نبود و فقط کار خدا بود و این «صبار شکور» است. دست خدا را ببینیم. روز قیامت وقتی خدای سبحان تجلی میکند دارد «یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّه» (زمر/۵۶) آدم میبیند با همه چیز محشور بوده غیر از خدا! چقدر کوتاهی کردم در حالی که در جنب الهی بودم. با همه چیز خودم را محشور دیدم غیر از خدای سبحان و این حسرت عظیمی به دنبال دارد. انشاءالله همگی صبار و شکور باشیم. این نماز جمعه با حضور مردم یوم الله بود.
بحث ما در جریان حضرت موسی(ع) با مقدماتی از حضرت یوسف(ع) گفتیم که وقت وفات یوسف آغاز شد و بنی اسرائیل را جمع کرد و گفت: یک دوران چهارصد سالهی سخت و شدید برای بنی اسرائیل در پیش است که بنی اسرائیل به ذلت کشیده میشوند، فرزندان پسر و مردان اینها کشته میشوند، زنان اینها زنده نگه داشته میشوند و این زنان به بیگاری کشیده میشوند و این یک ذلتی است که قومی زنانش در درگاه دیگران و پیشکار دیگران باشند و هر جسارتی بخواهند نسبت به اینها داشته باشند و این بالاترین ذلتی است که باعث شد حتی اعراب در زمان جاهلیت بخاطر ترس از این دختران را زنده به گور میکردند که در دست دیگران نیافتند.
حضرت یوسف یک چنین حالی برای بنی اسرائیل پیش بینی کرد که پیش خواهد آمد. توصیه کرد که این سه جریانی که اینها به شما تهاجم فرهنگی خواهند کرد و مردانتان را اینطور ذبح خواهند کرد و از طرف دیگری نظام درون خانواده را متلاشی خواهند کرد، چون بنی اسرائیل از یک فرهنگ توحیدی برخوردار بودند، که از ابراهیم خلیل شروع شده بود تا یوسف نبی، یک فرهنگ غنی ایجاد شده بود که به راحتی مورد هجوم قرار نمیگرفت. اما حاکمیتی که یوسف(ع) ایجاد کرد ضمیمه کرد این فرهنگ غنی را به حاکمیت توحیدی، وقتی یک فرهنگ حاکمیت پیدا میکند غنای آن فرهنگ آشکار میشود، غنای فرهنگ وقتی آشکار شد به این راحتی از یادها نمیرود.
وقتی انقلاب ما پیروز شد، تئوریسینهای غربی پیش بینی کردند که قبل از پیروزی انقلاب، پایان تمدنها محقق شده و تمدن بشریت به نهایت رسیده است و دیگر جنگی به عنوان جنگ تمدنها در کار نخواهد بود و این آخرین دستاورد بشری است و بعد از اینکه انقلاب پیروز شد، همان کسانی که پیش بینی کرده بودند، دوباره تحلیل جدیدی کردند که این جنگ دیگری در پیش است و انقلاب اسلامی یک حاکمیت نیست، یک فرهنگ است که خودش را به رخ جهانیان میکشد و امروز این فرهنگ زندهتر شده و اینکه به چالش کشانده تمام عناصری که عناصر مثبت فرهنگی و لیبرالیستی میدیدند، تمام را به چالش کشیده و باعث شده عریان اینها آشکار شوند. یعنی دست به ترور میزنند و جنگ راه میاندازند تا منافعشان تأمین شود و همان وحشیگری قرون جاهلیت بشریت را که با یک زرورق در غالب لیبرالیستی امروز به عنوان آخرین دستاورد بشر عرضه کردند بودند، همین جاهلیت را آشکار میکند و همه وحشیگریها و گرسنگیها دست پنجه در فقر و سختی دارند مثل یمن اما به واسطه اینکه یک ابر قدرتی منافعش را این میبیند، اجازه نمیدهند در این محاصره سازمانهای بین المللی به اینها کمک کنند.
فکر نکنیم داریم به تاریخ بی ربط به خودمان را میبینیم. همان قدرتها در آن روز این کارها را میکردند و امروز هم با وحشی گری این کارها را میکنند. همه اینها منتسب به یک نوع تفکر است. قدرت طلبی و سلطه که وقتی میآید دیکتاتوری و استکبار درونش است. لذا آن زمان هم وقتی یوسف از دنیا رفت، فرعونیان و مصریان که حاکمیت داشتند، فرعونیان و مصریانی که با جریان یوسف به کما رفته بودند، بعد شروع به بازگشت کردند و در بازگشت شروع کردند اول پستها را گرفتند.
شریعتی: بنی اسرائیل یک نگاه توحیدی داشت، این نگاه توحیدی تبدیل به فرهنگ شد و این فرهنگ حاکمیت پیدا کرد و هجمهها شروع شد.
حجت الاسلام عابدینی: حالا یوسف از دنیا رفته، اینطور نیست که کسی مثل یوسف جانشین شود، قدرت اصلی دست آنها بوده ولی در رده حاکمیت بودند، لذا قدرت اصلی دست آنها برگشته و با حسادتهایی که از اینها داشتند حریف یوسف نبی نمیشدند و حالا که نیست اینها جرأت پیدا میکنند و در قبال فرهنگ اینها میدانند که اگر حاکمیت از دست اینها خارج شود، فرهنگ به تنهایی تبلیغ و رواجش سخت است. این از بحثهایی است که خیلی باید روی آن کار شود. وقتی پیغمبر اکرم به مدینه تشریف آوردند، اولین کار این بود که حاکمیت تشکیل دادند. با اینکه یهودیان مختلف اطراف مدینه دور تا دور پیغمبر را گرفته بودند، دیدند اگر این دین و فرهنگ بخواهد رشد کند، این یک دستور برای ماست که تا جایی که میتوانیم باید حاکمیت را در یک محله و شهر پیاده کنیم. حتی وقتی موسی(ع) برای نجات بنی اسرائیل آمد، اولین دستوری که داد این بود که خانههایتان را مقابل هم قرار بدهید. یعنی یک محله قدرتمند تشکیل بدهیم و این نحوهای از حاکمیت است که بیاییم از بی در و پیکر بودن رهایی پیدا کنیم و جامعه منسجم باشد. اینها دستورات انبیاء است. اگر در جامعهای حاکمیت خوب اجرا نمیشود، برای اجرای بهتر حاکمیت باید از این سنخ استفاده کرد، بیاییم هستههایی را محکم بنا کنیم و از اینجا منتشر کنیم که ببینند و الگوسازی کنیم و این تحقق حاکمیت را نشان بدهیم.
عدهای به واسطه زیرکی در حاکمیت ماندند و آشکار نشدند و با تهاجم فرهنگی باعث شدند جریان بنی اسرائیل از استحکام فرهنگی به تکثر فرهنگی کشیده شود و تکثر فرهنگی وحدت را از بین میبرد و اثرش این است که در وقتهای سخت خودشان را با هم یکی نمیدیدند. هرکس یک سازی برای خود داشت و بی تفاوت نسبت به همدیگر بودند. این فرهنگ باعث شد یک من واحد تشکیل شود. این فرهنگ واحد باعث شد من واحد تشکیل شود و اگر یکی آسیب میدید دیگری احساس میکرد به دیگری آسیب وارد شده است. برای رفعش کمک میکرد. وقتی تکثر فرهنگی ایجاد شد دیگر مثل افراد مختلفی که به هم کاری ندارند، با این دوازده فرزندی که از یعقوب بودند اختلافاتی که داشتند ولی در پرتو فرهنگ واحد بودند و با از دست دادن فرهنگ، اینها درس برای امروز ماست که اگر اختلاف و تکثر هست باید با منشأهای وحدتی که اصل فرهنگ حاکم بر ماست و دین ماست که کثرتها باید تحت این دیده شوند اما پررنگ نباشند. کثرت مؤید است و نقطه قوت است، به شرطی که کثرت نماند و وحدت از بین برود. در حالی که وحدت غالب باشد و این کثرتها دیده شود، این کثرت اثر خوب دارد و ممدوح است.
نکته دیگر این بود که اینها زنان اینها را که گسستن خانوادهها بود را از درون خانهها بیرون کشیدند و به بیگاری گرفتند. زنان اینها کم کم وقتی در زندگی آنها قرار میگرفتند، نگاه شهوترانی آنها به زنان اینها آثاری را به جا گذاشت و فرزندانی به دنیا آمدند که نه متعلق به بنی اسرائیل بودند و آن فرهنگ را داشتند و نه متعلق به آنها بودند و آن فرهنگ را داشتند. نه آنها میپذیرفتند، نه اینجا قابل قبول بودند. اینها یک طایفهای شدند که همیشه بعد از اینکه موسی آمد یکی از مسائل و مصائب موسی در تمام جاها عدهای بودند که به ظاهر داخل در بنی اسرائیل بودند اما دلهایشان اینجا نبود و دلبستگی به اینجا نداشتند، لذا بیشترین آسیبها به موسی کلیم از این دسته ایجاد میشد و به بقیه کشیده میشد. گاهی ولنگاری اجتماعی نسلی را به وجود میآورد که این نسل اجتماع را از بین میبرد. متأسفانه بعضی کشورهای همسایه ما این فرهنگ قوی حاکم نیست و این ولنگاری اجتماعی تأثیر بیشتری میگذارد. این نسل کم کم شکل میگیرد و ممکن است در سالهای بعدی بیشتر خودش را آشکار کند و خطراتی است که اگر امروز به آن نپردازیم تمام هستی ما و اطراف ما را از بین میبرد.
اینها چاره اندیشیدند و در مقابل تمام چارهجوییهایی که اینها کرده بودند جریان انتظار را به عنوان یک حقیقت حاکم امید بخش اثرگذار توحد آفرین برای قوم بنی اسرائیل ایجاد کردند. این چهارصد سال یک اجل محتوم نبود، لذا در ادامه وقتی شدت بر بنی اسرائیل بیشتر شد و تضرعات اینها به درگاه الهی بیشتر شد، این ایام کم شد و این زودتر اتفاق افتاد. در بحثی که داشتیم در کتاب کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق که در مورد امام زمان(عج) هست، ترجمه شده است. این کتاب اولین ابوابش دربارهی غیبتهای انبیاء است که از ادریس(س) این غیبت آغاز میشود و غیبت زمان حضرت ادریس که چندین ساله بود و بعد حضرت آمد و آن شدت تبدیل به فرج شد و بعد از زمان ادریس به زمان نوح وعده داده شد و این دوران تا نوح ظهور کرد و آمد و بعد هم خود نوح غیبتی داشت که از آن عبور میکنیم تا نوح به حضرت هود وعده داد که این دوران بین نوح تا هود، فرزندان هود حاکمیت پیدا کردند اما حاکمیتشان صالحه نبود لذا باز هم ظلم حاکم شد و فرزندی که وصی نوح بود به حاکمیت نرسید و بعد از هود(ع) که قیام کننده بود، حضرت صالح قیام کرد تا از زمان هود(ع) به جریان حضرت ابراهیم خلیل رسید و حضرت ابراهیم خلیل به عنوان یکی از اولوالعزم من الرسل که قیام عظیمی هم داشت تا حضرت ابراهیم هم غیبتهایی داشته که از خود تولدش که غائبانه بود و اثر حمل نبود و سیزده سال در غار غائب بود تا وقتی آمد و هجرت کرد.
بعد از جریان ابراهیم خلیل، زمان یوسف(ع) شد که یوسف هم یک غیبت بیست ساله داشت که از یعقوب و فرزندان یعقوب دور شد به دست خود فرزندان یعقوب و این غیبت یوسف(ع) بود. بعد از این جریان یوسف دارد وعده میدهد به بالاترین بحثی که در بحث غیبت جدید است و آثار جدید دارد. چهارصد سال این غیبت قرار است طول بکشد و شدت قرار است بعد از چشیدن حاکمیت باشد. تا جایی که گفتیم رجال را میکشند، زنان حامله را میشکافند و فرزندان پسر را ذبح میکنند. تا اینکه کسی از فرزندان لاوی بن یعقوب که قائم مینامند و منظور حضرت موسی است، امید را در بنی اسرائیل در این دوران سخت با این وعده ظهور باعث شد بنی اسرائیل در این فشارها دوام بیاورند. اینقدر فشار سنگین بود، اینها فقط کارهای سنگین و سخت را میکردند و حتی در نظام تکنولوژی و فناوریها اجازه نداشتند. آهنگری را نمیتوانستند بکنند. نجاری حق نداشتند یاد بگیرند چون ممکن است در خفی همین شما را به یک قدرتی مسلح کند. چون قوم با همی بودند فقط خدمتهای سخت از اینها میگرفتند. همان کاری که دشمن ما امروز به ما میگوید که شما حق ندارید تکنولوژی پیشرفته داشته باشید. لذا وقتی مادر موسی میخواست یک گهواره بسازد، هرچه رجوع کرد یک بنی اسرائیل نجار پیدا کند، هیچکس را پیدا نکرد. هیچ جایی برای اینها در نظام فنی نگذاشته بودند، دشمن تا این مرتبه را میخواهد و به هیچ مرتبهای از ما راضی نیست که بگوید: هستهای نباشد، موشکی هم نباشد، نظام نانو نباشد، هرکدام را دست میگذاریم میگوید: نباشد. لذا اینها در یک شدتی بودند و فشاری که علمایی داشتند و برایشان این علما گاهی در خفی صحبت میکردند. در صحرا میرفتند و برای اینها صحبت میکردند. لذا هروقت خیلی برایشان جو سنگین میشد و ناامیدی غلبه میکرد سراغ عالمانشان میرفتند که میشود برای ما جلسه بگذارید که از ناامیدی دربیاییم.
وقتی خیلی سنگین شد برایشان «وَ طُلِبَ الْفَقِیهُ الَّذِی کَانُوا یَسْتَرِیحُونَ إِلَى أَحَادِیثِهِ فَاسْتَتَرَ وَ رَاسَلُوهُ فَقَالُوا کُنَّا مَعَ الشِّدَّهِ نَسْتَرِیحُ إِلَى حَدِیثِکَ» وقتی خیلی کار برای ما سخت میشود، شما که صحبت میکنید ما آرامش پیدا میکنیم. خدا امام را رحمت کند. وقتی عراق اول انقلاب چند فرودگاه را بمباران کرد، امام فرمود: یک دزدی سر دیوار آمد و چند سنگ انداخت و رفت، یکباره مسأله ساده شد. صحبتهای آقا همه امیدآفرین است. لذا آن فقیه و عالم امید آفرین بود. در عین هشداری اینها بیداری و امید میدادند. چون بعضی میگویند: باید امید داد که تحمل کنید. ظلم پذیری اینجا نیست، امیدی است که ایجاد میکند آماده کند اینها را برای ظهور، یعنی باید قوی شوند و آماده شوند. دارد که «فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى بَعْضِ الصَّحَارِی» در بیابانها قرار گذاشتند «وَ جَلَسَ یُحَدِّثُهُمْ حَدِیثَ الْقَائِمِ» با اینها شروع به گفتگو کرد. چیزی که به اینها امید میداد، گفتار در مورد ظهور بود. ما ظرفیت جریان ظهور را هنوز خوب استفاده نکردیم و اگر امروز برای ما زمینه شود، امیدی ایجاد میشود که کسی جلودارش نیست و هیچ قدرتی نمیتواند مقاومت کند به واسطه انرژی که این جریان به ما میدهد. وقتی شروع کرد از خصوصیات حجت گفت، به جایی رسید که یکباره دیدند کسی از دور میآید.
شریعتی: … نکات پایانی شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عابدینی: در این حالتی که حالت اضطرار اینها بود و خیلی هم متضرع به درگاه الهی بودند، خدای سبحان رحمتش را نازل کرد. همینطور که اینها مشغول گفتگو بودند و توسلات را شدید کردند، دیدند از دور کسی میآید. وقتی دیدند این شخص آمد، چون موسی را ندیده بودند و نمیشناختند، دیدند همان خصوصیات را دارد. وقتی از او سؤال کرد دید موسی است. مرتبهای از اجابت در اینجا محقق شد ولی موسی(ع) اینطور نبود که به رسالت مبعوث شده باشد اما طلیعهی این نجات محقق شد. موسی کلیم از اینجا به مدین رفت و بعد دوباره این دوره برای اینها سخت شد و ده سال طول کشید و این فقیه را خواستند و این گفت: حدود پنجاه سال دیگر مانده و ده سال با شعیب گذشت و چهل سال باقی مانده بود. اینها اظهار ستایش الهی کردند که خدایا شکرت که چهل سال دیگر باقی مانده است. تا خدای سبحان مقام ستایش اینها را دید، گفت: چهل سال تبدیل به سی سال شد. دوباره در سه مرحله به درگاه الهی تضرع داشتند تا اینکه هنوز بلند نشده بودند موسی با رسالت بر آنها رسید. اینقدر اثر دارد که انسان یاد منجی باشد و تضرع کند در تسریع ظهور بسیار تأثیر دارد و سعی کنیم این را جز زندگیمان قرار بدهیم. با یک سلام، صلوات، ادعیه و دعای عهد و گفتمان مهدویت را در زندگی جاری کنیم.
انشاءالله خدای سبحان سختیهایی که برای سیل زدگان پیش آمده را با رحمت خود جبران کند و دل مردم را که از این سختی به رحمت جوشیده را مقبول خود قرار بدهد.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






