سیرۀ تربیتی حضرت یوسف در قرآن ۵۶؛ یاس و ناامیدی
۱۴۰۰-۰۸-۰۹ ۱۴۰۲-۱۲-۱۲ ۱۴:۳۲سیرۀ تربیتی حضرت یوسف در قرآن ۵۶؛ یاس و ناامیدی

سیرۀ تربیتی حضرت یوسف در قرآن ۵۶؛ یاس و ناامیدی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای بسیار نازنینمان، اولین روز فصل زمستان شما به خیر باشد. انشاءالله دل و جانتان بهاری و سبز باشد. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز هم عرض سلام دارم. در این روزی که بارش باران و برف در بسیاری از شهرها هست، انشاءالله خدای سبحان از این رحمت نازله ما را هم بهرهمند کند که این زمان موقع استجابت دعاست. لذا یادمان نرود بعد از ظهر و بعد از نماز، بارش باران هم هست، اینها اسباب مختلفی برای اجابت دعاست. انشاءالله خدای سبحان همه حاجات مؤمنین را به برکت این رحمت نازله برآورده کند.
شریعتی: در رأس خواستههایمان دعا برای سلامتی و ظهور حضرت ولیعصر (عج) را قرار بدهیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خدای سبحان به همه ما توفیق بدهد که این نظام اسلامی را به عنوان زمینهساز ظهور یاری و پشتیبانی کنیم و ما هم جزء یاران و سرداران حضرت قلمداد شویم. در محضر آیات ۶۷ به بعد سوره مبارکه یوسف(ع) بودیم که در این آیات «وَ قالَ یا بَنِیَ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» بحث عمده این آیه شریفه را جلسه گذشته گفتیم.
نکته اول این است که «وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ» از راههای مختلف وارد شوید. این «وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ» همین معنای اولی مراد است که از درهای مختلف وارد شوید و با هم دیده نشوید، یازده برادر هستید که از جهت ظاهری اینها رشید بودند. زیبا بودند و از زیباییهای یوسف بهرههایی داشتند. اینها بار قبل کاروانی رفته بودند و در چشم نبودند. اما این بار با هم میرفتند، ممکن بود جلب توجه شود. نگاه دیگر هم این است که «وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ» به این ناظر باشد که این هم مطلبی است که در بعضی تفاسیر به آن توجه شده است. برای رسیدن به حاجت هیچ موقع یک راه را انتخاب نکنید. فکر نکنید هرچیزی فقط یک راه دارد. خدای سبحان اسباب مختلفی را برای رسیدن به نتیجه قرار داده است. یک راه را جلو برویم و استفاده کنیم اما فکر نکنیم هرچیزی یک راه دارد که اگر دیدیم این راه نمیشود ناامید شویم. این نکته خیلی زیباست. اگر انسان فکر کرد هر چیزی یک راه دارد، وقتی رفت و دید نتیجه نمیگیرد دیگر ناامید میشود. اما اگر بداند خداوند برای هر کاری ابواب متفرقه قرار داده است، این راهی که به نظر ما رسیده و رفتیم ممکن است یک اسبابی برایش فراهم نباشد یا یک موانعی برایش موجود باشد که این به نتیجه نرسد اما دلیل بر این نیست که این راه اصلاً به نتیجه نرسد. راه دیگری برای به نتیجه رسیدن این امکان پذیر است. اگر این نگاه ایجاد شود به خصوص در عرصه علم، در عرصه علم اگر باور کنیم راهی که باید برویم فقط آن راه رفتهای است که دیگران رفتند، همیشه ما عقب هستیم. اما اگر باور کردیم که این محقق هم هست و در علم هم ثابت شده است.
وقتی شما یک مسألهی حساب یا جبر را حل میکنید، میبینید یک راه هست گاهی دو صفحه طول میکشد تا به نتیجه برسد. همین راه دیگری دارد و گاهی با دو خط حل میشود. در نظام تکوین و وجود هم همینطور است. از اینجا به آنجا میروید چند راه هست، یک راه هست که تا به حال امتحان نکردید. بین دو نقطه مسیرهای مختلفی است که گاهی برای رسیدن میلیونها و میلیونها راه ممکن است باشد، هرچند ممکن است بعضی نزدیکتر و بعضی دورتر باشد اما ممکن است آنکه دورتر است، راحتتر بشود رفت و سرعت بیشتری بشود رفت. آنکه نزدیکتر است ممکن است موانعش بیشتر باشد. همیشه یک راه را برای رسیدن نگاه نکنیم که فقط یک راه است. از تجربیات دیگران استفاده کنیم و حواسمان باشد اما تنها یک راه را نبینیم.
لذا گاهی برای اینکه در نظام علمی یک حصری ایجاد کنند که دیگران نتوانند دست پیدا کنند، یک اشیاء و عناصری را درون این ترکیبها قرار میدهند که نقشی ندارد. یک خنثی کننده هم قرار میدهند که حواسها پرت شود و از راه منحرف شود و نگویند: این طرف امکان پذیر و راحت باشد. در نظام علمی گاهی کسانی که میخواهند انحصار سرمایه را برای خودشان حفظ کنند، لذا ما اگر یک خرده از دورتر برویم به مسأله نگاه کنیم، نقش هرکدام از اینها را ببینیم، خیلی وقتها نقشها خنثی کننده است. فقط همین است و بیش از این نقشی ندارد. همه اینها حذف کنیم باز میبینیم با یک راه سادهای، اگر در نگاههای مختلف چه در اخلاق، مثلاً میگویند: در نظام اخلاقی راه معرفت نفس یک راه نزدیکتری است. هرچند خیلی مراقبت زیادتری میخواهد اما این هم یک راه است که راه نزدیکتری است. در نظام اعتقادات و اعمال انسان، همه اینها را باید حواسمان باشد. گاهی خدای سبحان بعضی از اعمال را میانبر برای رسیدن به هدف قرار داده است. اینها گاهی در روایات ذکر شده است.
گاهی در نظام علمی همینطور است. راهها را منحصر نبینیم، هم میتواند آن نگاه باشد که از ابواب متفرق وارد شوید و از راه واحد وارد نشوید. یکی هم اینکه برای رسیدن به نتیجهای که میخواهید فقط یک راه را امتحان نکنید، از راههای مختلف ورود کنید. وقتی مانع ایجاد میشود احساس میکنیم به بن بست رسیدیم خیلی از بن بستها برای این است که آدم فقط یک راه را دیده و غیر از این را احتمال نداده است. در خیلی از مسائل زندگی اینطور است که آدم این احساس را که کرد بعد موانع ایجاد میشود و بعد احساس یأس میکند. این خیلی نگاه خوبی است که حواسمان باشد که خدا سنتش بر این است که راههای مختلفی برای رسیدن قرار داده است. البته صراط مستقیم واحد است. اما راههایی که به صراط مستقیم میرسد میتواند متکثر باشد تا به این صراط مستقیم برسند.
از راههای فرعی مختلفی انسان به این صراط واحد مستقیم الهی که حقیقت ولایت و نبوت است، آن راه واحد است اما از راههای مختلف، یکی از راه سخاوت جذب میشود، یکی از راه رحمت جذب میشود. هرکسی از یک راهی جذب این صراط میشود وقتی افتاد دیگر شاهراه میشود. این نگاه قابل تفکر است. انسانهای بدبین معمولاً از ابتدا منفی بافی میکنند و به سرعت نا امیدی را به خودشان و دیگران تزریق میکنند که نمیشود، امکان ندارد. ما در نظام علمی این باور را داریم که نظام علمی راههای میانبر دارد. اگر انسان به خصوص با نگاه الهی وارد شود خدای سبحان گفته من مخرج و فرج قرار میدهم. راه میانبر نشان میدهم. جلو بروید و نظام علم را به کار بگیرید، با تمام توجه هم بروید اما راه را منحصر ندانید که دنبال هماه راهی که رفتند، برود. آن هم توجه داشته باشد و قواعد آن را هم بدست بیاورد. آن را هم به عنوان علم نگاه داشته باشد، اما احساس نکند تنها راه این راهی است که اینقدر دور زده شده تا آنجا رفته است. گاهی راههای میانبری در کار هست که انسان را به سرعت میتواند به قله برساند. «وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ» همین بحث اگر گسترش پیدا کند راهکار زیادی در هر نظام فکری ایجاد میکند که انسان را از یک حالت یأس و نا امیدی یا اینکه دنباله روی دور میکند. آدم نا متناهی بودن تجلیات الهی را اینطور ندیده است. وقتی نامتناهی بودن تجلیات الهی را دید میفهمد که خیلی راههای زیادی هست.
الآن در فیزیک میگویند: ما تا به حال به عنوان یک فرضیه تا به حال فکر میکردند راه بین دو نقطه، نزدیکترین راه خط مستقیم است، الآن میگویند: نه، غیر از این هم راه هست. عوالم گاهی به صورت موازی هستند. گاهی بین دو خطی که مستقیم بود و صد کیلومتر بینشان فاصله بود راه موازی دیگری در کار است که به لحاظ ابعاد از راه دیگری است که انحنای عالم است لذا از این راه میتوانند به آن راه با پنج کیلومتر برسند. اینها راههای میانبری است که با شناخت ابعاد عالم است و در نظام فکری و نظامهای دیگر هست. اینها خیلی جالب است و به نظرم میرسد که حواسمان باشد جوانهای متفکر ما این نگاه را در نظام فکری و فناوری و تکنولوژی، تئوری پردازی، در تمام اینها امکان پذیر است.
نکته دیگر که در رابطه با بحث چشم زخم بود، اینکه یعقوب(ع) فرمود: از ابواب متفرقه وارد شوید و فرمود: «وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ» هرچند شما این را رعایت کنید که رجوع به اسباب است اما این شما را از خدا بی نیاز نمیکند، چون خدا هم سبب را قرار داده و هم اسباب دیگری را قرار داده که حاکم بر اینها هستند. هم اسباب را خدا قرار داده و هم حاکم بر این اسباب را قرار داده است. چشم زخم را اگر در نگاه بالاتری ببریم، اثر چشم منحصر به چشم زخم نیست. چشم زخم یک جنبه منفی است. اثر چشم میتواند با چشم تأیید کننده باشد. یعنی همیشه ضربه زننده نیست. هم مثبت و هم منفی دارد. یک قوهای در وجود انسانهاست که این قوه راههای گسترش و تقویت دارد چه در جانب مثبتش و چه در جانب منفی. اگر انسانی در نگاهش به هستی مثبتبین شود یعنی وقتی میرسد به جای اینکه موانع جلویش میآیند، این موانع را ببیند و در وجودش بزرگ کند، نه، آن مثبتها را نگاه کند. چشم مثبت بین تقویت کننده و حرکت دهنده میشود. در رأس مثبت بینها انبیاء هستند. در رأس کسانی که در عالم به هستی انرژی مثبت میدهند، که با چشمشان هدایتگری برای دیگران ایجاد میکردند. برای اذهان و افکار مردم افق میگشودند. این هم چشم است.
شریعتی:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند *** آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند.
حجت الاسلام عابدینی: این واقعیت است. یعنی یک نگاه و نظر آنها، این نظر رحیمانه، خیلی اثر دارد. ما نیاییم چشم زخم را آنچنان برای خودمان بزرگ کنیم که از آثار نگاه مثبت غفلت کنیم و در همین هم بدبینانه نگاه کنیم. متأسفانه زود ذهنها به این سمت گرایش پیدا میکند. از آن جهت که خدای سبحان دست را باز گذاشته و او را غالب قرار داده و خیلی تأثیر گذار قرار داده، خودمان را کمتر بهرهمند میکنیم. هم خودمان در مسیرش کمتر قدم برمیداریم و هم از نگاه کسانی که در آن مسیر عظیم قرار دارند و جلو رفتند، خودمان را کمتر در معرض استفاده از آنها قرار میدهیم، در حالی که بسیاری از گرفتاریهای ما با نشست و برخاست با ولی الهی، در محضر او قرار گرفتن، پیش عالم ربانی قرار گرفتن، نفس رفتن و آمدن رفع گرفتاری میکند بدون اینکه گفتاری صورت بگیرد. یعنی کسی که وجودش و نگاهش مثبت بین است، با خدا رابطه دارد، این وجودش نورانی است و نگاهش ایجاد مشکل گشایی میکند. این را دستور دادند انجام بدهید، بروید و بهرهمند باشید. کمتر از این استفاده میکنیم. با کسانی بنشینید که شما را به یاد خدا میاندازند. این نگاه اینها انرژی مثبت و القای مثبت به انسان میکند. گاهی یک کلام کوتاه از اینها مسیر زندگی انسان را عوض میکند.
ولی ما میدانیم که خدای سبحان اصل این مسأله را که ممکن است عدهای با نگاه بدبینانه و نگاه کسی که دنبال فساد هست، از نگاه بدبینی این قوه شروع میشود و چشم در درون این شروع به تقویت شدن میکند. هرچه بدبینانهتر نگاه میکند و شر آمیزتر به حوادث نگاه میکند، این قوه کم کم در وجود بعضیها تقویت میشود به حدی که ممکن است یک قوه تأثیرگذار نه فقط در خودش باشد، در دیگران هم ممکن است گاهی تأثیر ایجاد کند اما خدا هم این را خیلی محدود قرار داده و اجازه نداده، چون سبقت رحمت بر غضب است. هم حق ندارند به راحتی در زندگی دیگران تصرف کنند. برای آنها راههای گشایش قرار داده، هم اینکه اگر در جایی استثنائاً و خیلی قلیلاً موردی ایجاد شد راههای دفعش را هم قرار دادند. غیر از آنکه رجوع به اولیای الهی و ارتباط با آنها و رفتن در مجامع مؤمنین دافع چشم زخم است، حضور در مجلس مؤمنینی که اهل ایمان جمع میشوند، نماز جمعه، نماز جماعت، رفت و آمدهای بین مؤمنین، اینها خنثی میکند چون نگاه مثبت را در آن وجود تقویت میکند. هرچه انسان به فردگرایی برود، خودش را ضعیف کرده و ممکن است تصرف سوء را در وجودش بیشتر کند. لذا رفت و آمد به جمعهای مؤمنین ارتباطات مثبت را زیاد میکنید. حضرت رضا(ع) میفرمایند: بروید با همدیگر زیارت کنید، این رفت و آمد شما نزدیک شدن به من است.
اینها نگاهی است که ما به آن توجه نداریم. اما در عین حال به ما فرمودند: اگر موقعی احساس کردید نادر است، چون هرچقدر انسان باور کند که دیگران میتوانند در وجودش تأثیر منفی بگذارند خود همین باور این را ضعیف کرده و او را تقویت کرده است. این تلقین است و اجازه داده به او تصرف کند. لذا خدای سبحان اصل این مسأله را اجازه نداده است که این نگاه بدبینانه در وجود او شکل بگیرد که باور کنیم او میتواند تأثیر بگذارد، این هم نگاه بدبینانه است. اینها از جهت روانی خیلی ظریف است و اگر انسان دستورات دین را ببیند چقدر زیبا انسان را رشد میدهد. اما اگر انسان احساس گرفتاری کرد، برایش تنگناهایی پیش آمده بدون اینکه باور داشته باشد دیگری روی من تأثیر گذاشته، به ما فرمودند با این ذکر «ماشاءالله و لا قوه الا بالله العلی العظیم» بین مؤمنین مرسوم است که وقتی به حادثهی خوبی میرسیدند، به یک جریان خوبی، بخاطر اینکه چشم تأثیر نداشته باشد، همین ذکر الهی را بیان میکردند که خود این ذکر برکت و نورانیت به رابطه میداد و هم مانع میشد که مانع یا شروری بتواند در این دخالت کند.
«ماشاءالله و لا قوه الا بالله العلی العظیم» سه بار گفتن برای جلوگیری از تأثیر آثار چشم سوء خیلی اثر دارد. هر ذکری به یاد انسان آمد مؤثر است البته چهار قل هم بخوانند مجرّب است. آیت الکرسی هم مجرّب است که همراه داشتن یا خواندن حفظ میکند. اگر انسان بتواند قرآن کوچکی همراه داشته باشد به طوری که محفوظ باشد و اهانت نشود، تربت کربلا همراه داشته باشد، جزء چیزهایی است که حفظ کننده و دفع کننده و رفع کننده هستند و شیطان و جنود شیاطین جرأت نزدیک شدن پیدا نمیکنند. ولی نکته مهم این است که انسان خودش را تسلیم اینها نکند. اگر این باور شد و کم کم احتمال داد تأثیر آن بیشتر میشود.
نکته دیگر اینکه اگر کسی فکر میکند مبتلاست به اینکه یک موقع چیزی میگوید و در نظام بدی محقق میشود، چه کار کند از این نجات پیدا کند؟ باید هروقت میبیند بدخواهی در وجودش هست، حتی به صورت تصور، بلافاصله ضدش را ایجاد کند. بلافاصله جنبههای مثبت، رفتار مثبت یا خواستههای مثبتی برای او در نظر بگیرد، حتی شده برای اینکه این تلطیف شود، یک هدیه بخرد و به او بدهد و یک رابطه ایجاد کند. بعضی میگویند: ما ناخودآگاه مبتلا هستیم و نمیخواهیم، اما در ذهن ما خطور میکند و بعد میبینیم محقق میشود. هرکس این حالت را دارد که در ذهنش خطور میکند و ذهنیاتش در دیگران تأثیر میگذارد، اولاً نگاهش را به جنبههای مثبت منصرف کند، این نگاه مثبت بینی خود به خود آن حالت را میگیرد.
ثانیاً اگر پیش آمد در مقابلش فکر مثبت را هم برای او قرار بدهد، هدیه بخرد، حق هم ندارد که بگوید. یعنی اگر چیزی در ذهنش خطور کرد نرود بگوید. خود این گفتن این را تقویت میکند. هر روز با صدقه شروع کردن ممدوح است، دفع کل آفات است. کم هم باشد نفس این توجه ذکر است. صدقه دادن خودش یک ذکر است. خدایا تو فرمودی بده و من میگویم: چشم. یا این دعا که فرمودند: «آمنتُ بالله و صلی الله علی محمدٍ و آله» هم جنبه الهیت و هم توسل به وسیله که پیغمبر و آل او هستند در رفع این مسأله، این همان نگاه مثبت بینی است.
«عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ» میگوید: من توکل کردم، «وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» جلسه قبل این را مفصل عرض کردیم که توکل هیچ مافاتی با رجوع به اسباب ندارد. انسان وقتی سراغ اسباب میرود با این نگاه که اسباب را خدا قرار داده و حاکم بر آنها خداست. لذا خود حضرات معصومین و انبیای گرامی از باب علم غیبی اعمال نمیکردند در رفتار روزانهشان، بلکه براساس همان چیزی که برایشان حجت بود که نظام ظاهر بود. لذا خود یعقوب(س) دارد که این کار را بکنید، از درهای متفرق وارد شوید رجوع به اسباب است. نمیگوید: من توجهی میکنم که کسی نتواند روی شما تأثیر بگذارد. البته لازم به تذکر است که همیشه در چشم بودن بد نیست. بعضی جاها باید حضور پررنگ داشته باشیم. اگر حضور پررنگ نباشد، اگر در محلهای، دانشگاهی، شهری، جمعی، اگر حضور پررنگ اهل ایمان جلوهگر نباشد، راه باز میشود برای اینکه کسانی که فتنهگر هستند راحتتر جولان بدهند. گاهی باید در جمعهایی بیاید و دیده شوند و این دیده شدن امر الهی است.
آنجایی که به امر الهی است یقین بدانیم که انسان به امر الهی وقتی وارد شد خودش ذکر است و ذکر مانع از این است که کسی بتواند تأثیر سوء بگذارد. پس حضور پررنگ در خیلی از جاها که دستورات دین است، حضور دین است، نگاه دینی است، مثل نماز جماعت که هر روز بروید. با هم در صف اول رفتن سبقت بگیرند. این در چشم آمدن است. اگر میدانستند ثواب صف اول نماز چیست، با شمشیر سبقت میگرفتند. انسان باید حواسش باشد که همانجا هم که عبادت است، شیطان نفوذ نکند. اما شیطان نفوذ نکردن به این نیست که پشت ستون پنهان شود. باید در صف اول حاضر شود اما شیطان را از خودش دور کند. شیطان از این مرزهای مختلط استفاده میکند که ما را از کمال محروم کند. گوشه کنار نرویم و دیده نشویم! چرا، بروید و دیده شوید. این دیده شدنها ایجاد آرامش در قلوب دیگران میکند. امید به دیگران میدهد. برای فتنهگران مانع ایجاد میکند. هدایتگری برای آنها هم داشته که فرصت به آنها ندادید.
رجوع به اسباب عین توکل است به شرطی که اسباب را حاجب نکنیم از خدا، پس رجوع به اسباب که خدا قرار داده است، خدا میتوانست عالم را بدون سببیت قرار بدهد. اما خدای سبحان نظامش، نظام متقن است. نظام علیم است. حکیم است، اسباب را قرار داده تا انسان بتواند بر وفق این نظام جاری که در عالم هست، برای خودش پیشبینی و آینده سازی کند. قابل پیشبینی نبود که شب و روز چقدر طول میکشد. وقت تحویل سال با ثانیه تنظیم میشود. اینها نظام اسبابی است که خدای سبحان قرار داده است. اما میگوید: حواستان باشد که اگر بر سبب به عنوان سبب اتکا کردید، یعنی سبب حاجب برای شما شده است. به سبب توجه کنید اما به عنوان اینکه خدا قرار داده است. در خود سبب خدا را ببینیم! سببیت همین سبب را او داده است.
لذا اگر لحظهای لازم باشد مثل آتش که نسوزاند آن لحظه اگر لازم باشد سبب از کار میافتد، اما دعب الهی نیست که از این راه بخواهد هدایتگری کند. حضرت آیت الله بهجت روایتی زیبا را نقل میکردند که وقتی خدای سبحان عقل را خلق کرد، به او گفت: «أَقبل» رو کرد، گفت: تو کیستی؟ «قال أنا أنا و أنتَ أنتَ» من من هستم و شما هم شما هستی. «ثم قال له اَدبر» پشت کن، پشت کرد. دوباره خدای سبحان پرسید: حالا کیستی؟ «قال أنتَ ربّ الجلیل و أنا العبد الذلیل» حضرت آیت الله بهجت میفرمودند: این روایت میفرماید که وقتی آینه در مقابل خورشید قرار گرفته باشد از ابتدای خلقتش که رو به خورشید باشید، نگاه میکند خورشید نور دارد، آینه هم نور دارد. چون نور خورشید در این افتاده این نمیداند این انعکاس است. از اول مقابل خورشید در روبروی او بوده است. لذا نور خودش هم میبیند، میبیند نور من هم نور است. نور خورشید نور بالاتری است ولی من هم «أنا أنا و أنتَ أنتَ» اما وقتی میگوید: پشت کن، وقتی آینه را پشت به نور قرار میدهم تازه آینه میفهمد این نور برای خودش نبود، اگر نور برای خودش بود باید الآن هم که این طرفی هست، این هم نور داشته باشد، در حالی که اینجا میفهمد «أنتَ رب الجلیل» تو همه چیز هستی و «أنا عبد الذلیل» انسان وقتی آن اسباب شکسته میشود و یا از نفوذش کاسته میشود نشان میدهد فکر نکن این اسباب قدرت مطلقه بودند. از این باید به آن میرسیدی. «أنت رب الجلیل» را میدیدی.
خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را، اینها مشهوداتشان بود. وقتی اینها را نقل میکردند آدم احساس میکرد همین الآن «أنت رب الجلیل و أنا عبد الذلیل» را در وجودش احساس میکرد. خدا همه کاره است. ما خودمان را کاره میبینیم به طوری که نعوذ بالله خدا هم باید در خدمت ما باشد. خدایا این را میخواهیم، اینطور کن برای ما! تقاضاهای ما به ظاهر نظام تقاضا است ولی اگر نکرد ناراحت میشویم. چون برای خودمان حق قائل هستیم. در حالی که اگر انسان از بزرگی چیزی میخواهد، اگر نکرد ناراحت نمیشویم. میگوییم: من طلبی نداشتم، تقاضای فضل کردم و صلاح ندید به من بدهد. اما اگر انسان برای خودش حقی قائل هست، چرا نکرد؟ چرا نداد؟ چرا برای من اینطور کرد؟ این نگاهها باید در وجود انسان اصلاح شود.
حضرت یعقوب(س) اینطور نبود که از آن نظام علم الهی که داشتند برای نظام روزانه زندگیشان استفاده کنند. آنها هم با رجوع به اسباب کارهایشان را پیش میبردند. «وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ» (یوسف/۶۸) رجوع به سلسله اسباب که گفته بود: ابواب متفرقه، بروید. «ما کانَ یُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ» اراده الهی و قضای الهی که باید متوجه اینها میشد که از ابواب متفرقه رفتن هم مانعیت برای او نداشت، هرچند در خیلی از مسائل داشت، اما اینجا نداشت. باز اینها این کار را کردند، نتوانست این از ابواب متفرقه رفتن جلوی آن اثر را بگیرد که بنا بود به اینها متوجه شود. «إِلَّا حاجَهً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضاها» الا حاجتی که در نفس یعقوب بود که خدا آن را مقدر کرد و انجام داد. چون یعقوب این کار را کرد و به اینها گفت تا اینها بتوانند بنیامین و خودشان را صحیح و سالم نزد یوسف برسانند.
موانع سر راه و دیگرانی که حسادت میورزیدند، این باعث شد آنها درست شود اما میخواست یعقوب که اینها یازده نفر که رفتند، همان یازده نفر برگردند. یازده نفر رفتند و نه نفر برگشتند. در ماجرای ظرف بنیامین را نگه داشتند، یکی از برادرها گفت: چون با پدر عهد کردیم که بنیامین را برگردانیم، من هم برنمیگردم. اینجا میمانم تا تکلیف روشن شود. منتهی یعقوب(س) از طریق اسباب ظاهری میخواست نتیجه بگیرد که بنیامین برگردد و برادرها برگردند، به نتیجه بالاتری رسید که با نگه داشتن بنیامین که ظاهراً خلاف نگاه اولی بود، اما یکباره یوسف و بنیامین را بر او برگرداند. «قضاها» یعنی خدای سبحان آن حاجت را محقق کرد که حاجت نفس یعقوب چه بود؟ مراحلی را ذکر کردند. برگشتن بنیامین بود. برگشتن یوسف و پیدا کردن یوسف بود. با این محقق شد. گاهی ما سراغ چیزی میرویم که فکر میکنیم وسیله و راهش این است، بعد میبینیم خلاف و ضدش شد. نه تنها یوسف برنگشت، دو تا از برادرها هم گرفتار شدند. اما این گرفتاری راه میانبر برای رسیدن به یوسف بود.
گاهی در زندگی دنبال چیزی میرویم و تمام قوا را تجهیز میکنیم و میبینیم ضد آن شد، اما چون میبُریم چه میشود؟ رشته پاره میشود و ادامه نمیدهیم. اینجا نگاه یعقوب (ع) این بود که اینها رعایت اسباب را بکنند، اما در عین حال توکلشان بر خداست. با این نگاه ادامه داد و نا امید نشد، رسید به آن چیزی که به این سادگی معلوم نبود برای او رسیدنی باشد. اما از راه ضدش، آن چیزی که خلاف میل اولی بود به آن رسید. عالیترین معارف را در ضمن یک روش عملی برای ما بیان میکند. نگاه کسی که با خدا رابطه برقرار میکند، با نگاه کسی که دو دو تا چهار تای مادی را ملاک قرار میدهد، چقدر میتواند متفاوت باشد.
کارفرمای جهان در کار ماست *** فکر ما در کار ما آزار ماست
گاهی تدبیرهایی که سماجت به آن میکنیم، حواسمان باشد راه را تدبیر کنیم. دنبالش باشی و اسباب را ببینی و برای اسباب برنامهریزی بکنی، به خدای سبحان توکل کنیم و تنها راه را این نبینیم، حتی اگر خلاف این برای ما نمایش داده میشود، نگوییم: پس هیچی، پس خدا نمیخواهد. نه! گاهی این خلافها راه را میانبر میکند. اینها خیلی نکات دقیق و زیبایی است که از قرآن کریم که در دست ماست. اینجا خدا میفرماید: «ما کانَ یُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ» نتوانست جلوی نفوذ و اراده الهی را بگیرد، اما حاجت را محقق کرد. «وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ».
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم که انشاءالله در زندگیمان به کار ببندیم. این هفته قرار هست از محقق حلی، شخصیت دانشمند شیعه که از مفاخر اسلام هست، یاد کنیم. … حاج آقای عابدینی اشاره قرآنی را بفرمایند و بعد در مورد شخصیت محقق حلی که خیلی از فقها سر سفره کتابها و تألیفات ایشان نشستند بشنویم.
حجت الاسلام عابدینی: سورهی حدید جزء مسبحات شش گانه است، جزء سورههایی است که خلی بر خواندن آن در شبهای جمعه تأکید شده است. میفرماید: ما رُسُلمان را با بینات و به همراه کتاب فرستادیم «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید/۲۵) تا یک فرهنگی را ایجاد کنند که مردم قیام به قسط کنند، مردم قائم به قسط شوند. یعنی خود مردم فرهنگ قیام به قسط را پیدا کنند نه ایجاد قسط در بین مردم بکنند. مردم باید طوری ساخته شوند که قدرت پیدا کنند، فهم و شعور پیدا کنند و هرکدام یک قائم به قسط شوند. این کار انبیاء است، نه اینکه فقط قسط ایجاد کنند. بلکه فرهنگ قیام به قسط را ترویج کنند. ما باید در پرورشمان نسبت به نوجوانان و جوانان، نگاهمان بر این اساس باشد که هرکدام یک اقامه کننده قسط باشند.
مرحوم محقق حلی که از مفاخر عالمان بزرگ، فقیهان و اصولیون و حتی شاعر گرانقدری بود که در شعر هم دستی داشت. جریان حله از حدود قرن پنجم حله که در اواسط نجف و بغداد قرار دارد، خودش یک چیزی جالبی است که حدود قرن پنجم توسط شیعیان این شهر بنیانگذاری میشود. از قرن ششم تا نهم، یک نوآوری و دفاع از فقه و مطرح کردن فقه شروع شد و از ابن ادریس حلی آغاز شد و شاید یکی از ستارگان پرنور این مکتب حله، محقق حلی است و دایی علامه حلی است. علامه حلی دست پروردهی محقق حلی است. محقق حلی کتابی به نوع «شرایع الاسلام» دارد که هنوز که هنوز است کتاب درسی است و در دانشگاهها به عنوان رشته فقه خوانده میشود و هم در حوزه کتاب درسی است.
جواهر الکلام که در ۴۳ جلد نوشته شده است شرح این شرایع الاسلام است. مرحوم محقق حلی در زمینه دفاع از دین و نوآوری و به روز کردن احکام دین نقش بسزایی داشت از جمله در شیعه کردن شاه مغولی که خواجه نصیر هم با او ارتباط برقرار کرد، خیلی نقش داشتند. به طوری که خواجه آمدند که دیدن محقق حلی بیایند، محقق حلی وقتی این را شنید که خواجه میخواهد به دیدنش بیاید، خواجه زودتر و مخفیانه آمد که محقق حلی به استقبالش نیاید. خودش وارد بر جلسه درس محقق حلی شد. این دو بزرگوار که دو نور بودند نگاه شیعی را در جهان اسلام پایهگذاری کردند و امروز از برکاتش بهرهمند میشویم. انشاءالله قدردان مکتب اسلامی که این همه برکات داشته و خون عالمان پای آن ریخته شده باشیم و خدای سبحان به برکت این علما مشکلات ما را برطرف کند.
شریعتی:
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود *** کاش در صبح ظهور آینه گردان باشم
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۷/۱۰/۰۱
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






