۳ سفارش طلایی امام حسن عسکری
۱۴۰۰-۰۷-۲۳ ۱۴۰۲-۱۲-۰۱ ۲۱:۰۰۳ سفارش طلایی امام حسن عسکری

۳ سفارش طلایی امام حسن عسکری
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
ایام ولادت با سعادت آقا امام حسن عسکری (علیه السلام) است که خدمت امام زمان روحی ارواحنا فداه و شما بزرگواران تبریک و تهنیت عرض میکنم هدیه محضر امام بزرگوار صلوات ختم کنید.
نقل کرامت و گوشهای از زندگی امام حسن عسکری (علیه السلام)
۱/۱- بیان شرایط اجتماعی و سیاسی امام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسکری (علیه السلام) در شهر سامرا که محل استقرار نیروهای نظامی و لشکرگاه و پادگان نظامی سلاطین عباسی بود زندگی میکردند، قلمرو کشور اسلامی از آفریقا تا مرزهای اروپا از مشرق و غرب به نهایت درجه وسعت خود رسیده بود و تردد تمام مردم در این قلمرو آزاد بود، جهان اسلام با جهان مسیحیت و سایر پیروان ادیان رابطه نزدیک داشت، تعامل علمی و تمدنی و سیاسی با وجود مخاصمات برقرار بود.
امام حسن عسکری (علیه السلام) با این وضع در محاصره و کاملاً تحت نظر ماموران نظامی و جاسوسان عباسی زندگی میکردند. مدت امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) شش سال بود. در این مدت کم امامت کرامات فراوانی از حضرت نسبت به جمیع مسلمانان و دوستان صادر گردیده است. با این همه محدودیت و نظارت سنگین اما امام حسن عسکری (علیه السلام) وظیفه خود یعنی هدایت و دست گیری بندگان را به صورت کامل انجام میدادند و همچنین برخی را با کرامت خود دست گیری میکردند مانند این جریان که نقل میکنند:
۱/۲- بیان کرامتی از امام حسن عسکری علیه السلام
على بن حسن بن سابور نقل کرده است: «در زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) قحطی سختی پیدا شد، به همین جهت خلیفه وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و نماز استسقا (نماز باران) بخوانند. پس مردم سه روز بیرون رفتند و دعا خواندند و نماز گزاردند، اما باران نیامد، در روز چهارم جاثلیق بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند.
خلیفه به نزد امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرستاد در حالی که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امت جدّت برس که بیم از هلاک آنها است. امام (علیه السلام) فرمودند: من فردا بیرون میروم و انشاءاللَّه شک را از میان مردم زایل میکنم. جاثلیق در روز سوم و در حالیکه راهبان با وى بودند، بیرون رفت. امام حسن عسکرى (علیه السلام) نیز با تعدادی از اصحاب خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده بود، دستور داد که دست راست آن راهب را باز گردانند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آنحضرت استخوان را گرفت و به آن راهب فرمودند: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و طلب باران نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت؛ خلیفه وقت به امام رو کرد و گفت: ای ابا محمد!(ابا محمد کنیه امام بوده است) این چه استخوانی است؟ فرمودند: این مرد از قبر پیامبرى از پیامبران خدا، عبور میکرد و این استخوان را یافت و آنرا در دست گرفت. و استخوان پیامبری نمایان نمیشود مگر اینکه از آسمان باران خواهد بارید»[۱]. این چنین بود که این امام بزرگوار جمع زیادی از شیعیان را از انحراف نجات دادند.
و همچنین امام بزرگوار در طول امامت خود با بزرگان و علما و وکلا از شیعه ارتباط داشتند و معارف ناب را از این طریق برای شیعیان میفرستادند. در یکی از این نامههای مهم اقا امام حسن عسکری (علیه السلام) در نامه ای به ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق، توصیههایی به ایشان نموده و در ضمن آن میفرمایند: «تو خود به سفارشات من عمل کن و شیعیان مرا نیز دستور ده تا عمل کنند.
۱/۳- بیان جایگاه ابن بابویه
و باید خدمت شما عرض کنم که اولا علی بن حسین بن بابویه قمی، از برجسته ترین علما و فقهای زمان خود بود. جلالت شأن و منزلت این فقیه بزرگوار، تا بدان پایه رسید که حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام)، در همین نامه ای که امشب مورد بحث است او را با القابی چون «شیخی»، «معتمدی» و «فقیهی» مورد خطاب قرار دادند و ثانیا باید بدانیم که وقتی اوضاع اینقدر سخت است امام هم نکات ناب و بسیار عالی را میفرستند امام (علیه السلام) در این پیام مهم که حقیقتا یک برنامه کامل و همه جانبه برای زندگی در این روزگاری است که پر از تهدیدات برای انسان است که البته به دلیل کمبود وقت چند فقره از آن را خدمت شما در این جلسه تقدیم می کنم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
۱. تقوا اولین سفارش طلایی امام حسن عسکری علیه السلام
۱.۱- اثر تقوا
در ابتدای نامه بعد عرض بسم الله الرحمن الرحیم و حمد و ثنای پروردگار امام (علیه السلام) آیه ای از قرآن کریم را بیان میفرمایند: یعنی هرچه ابرقدرتها میخواهند طوطئه کنند، بکنند[۲]. یک آیه دیگر داریم که میفرمایند: و عاقبت نیکو مخصوص (اهل) پرهیزکاری و تقواست.[۳] بالاخره پیغمبر تنهایی پیروز شد، مشرکین نابود شدند. موسیها ماندند، فرعونها غرق شدند. موسیها ماندند، قارونها به گِل فرود رفتند. همین نکته بسیار مهم است که ما درک کنیم و سمت آن برویم اگر اهل تقوا شدیم بسیاری از مشکلات و نگرانیها کم خواهد شد در این رابطه حاج اقای قرائتی نمونههای جالبی بیان میکنندایشان تعریف میکنند: شاه ملعون گفت: احدی عکس امام خمینی را چاپ نکند، هیچ مرجعی در تاریخ به اندازه امام خمینی عکسش چاپ نشد. به خواست شاه نیست یا زلیخا همهی درها را بست که عشقش به یوسف را هیچ کس نفهمد، هیچ قصه ای به اندازه عشق زلیخا لو نرفت. همه شبکه ها هر کدام ده بار این فیلم را پخش کرده اند.
تقوا نه تنها به اصلاح نفس و سیرت انسانی و امور معنوی کمک میکند، بلکه در امور مادی و بهداشتی و حفظ حقوق مردم نیز نقش آفرین است. قرآن کریم در اشاره به این حقیقت میفرماید:
«اگر مردمان شهر و دیار، همه اهل ایمان و تقوا بودند، ما درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آنان میگشودیم»[۴].
۱.۲– معنای تقوا
تقوی به معنی دوری و اجتناب از هر کاری است که موجب گرفتار شدن به خشم الهی میشود و اگر بخواهیم ساده بیان کنیم معنای تقوا در سخن امام صادق (علیه السلام) خلاصه میشود: تقوا یعنی آنجا که خداوند دستور داده اند حاضر باشی، تو را غایب نبینند و آنجا که نهی کرده اند، تو را مشاهده نکنند.[۵]
و همچنین امیرالمومنین (علیه السلام) میفرمایند: پرهیزکاری رئیس صفات پسندیده است[۶]. ایمان و همچنین میفرمایند: ایمان بدون تقوا نفعی نخواهد داشت.[۷]
امروزه دیده اید که بعضی از ظروف مانند استکان وبشقاب و.. را میگویند دو مدل است هم بشکن دارد و هم نشکن.
آدم با تقوا یعنی مسلمانی که نشکن است؛ در حقیقت کسی است که حوادث و پول و مقام او را نمیشکند و تغییر نمیدهد.
در جایی که آب ترشح میشود، خود را کنار میکشیم که خیس نشویم، در جایی که تیزی و تیغی وجود دارد، لباسمان را جمع میکنیم تا به لباسمان گیر نکند، در حقیقت خود را از هرگونه آسیبی حفظ میکنیم تقوا همچون واکسن ضد بیماری، فرد و جامعه را از گرفتاری به انواع امراض اخلاقی و اجتماعی نگه میدارد، و اقشار مردم را از بدبختیهای خانمان سوز – که امروز جامعهی جهانی و بین المللی به سختی گرفتار آن گردیده اند- نجات میدهد.
۱.۳- راه تقوا
حال چگونه ما میتوانیم اهل تقوی باشیم و در گروه متقین قرار بگیریم از شیوههای کسب تقوا توجه به حضور خدا در هستی است. هر انسان مسلمانی وظیفه دارد که خدا را همه جا حاضر و ناظر خود بداند. در این صورت است که از هرگونه خلاف و گناه مصون میماند.
جوانی خدمت امام حسین (علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد:
«ای پسر پیامبر! من جوانی هستم که در هنگام معصیت نمیتوانم خود را نگهدارم، چاره چیست؟» حضرت فرمودند:
«برو پنج چیز را در نظر بگیر و هر گناهی را دلت خواست انجام ده!
- از روزی مقدر الهی استفاده نکن و هر گناهی که خواستی بکن؛
- از ولایت و عنایت الهی خارج شو و هر گناهی که خواستی بکن؛
- گناه را در جایی انجام ده، که خدا تو را نبیند؛
- در هنگام مرگ جواب ملکالموت را بده و بعد مرتکب گناه شو؛
- در ورای این عالم داخل جهنم نشو و هر گناهی بکن».
جوان مقداری فکر کرد، و راه خود را بازیافت، و گناهان را پشت سرگذاشت.
از سوی دیگر هر مؤمنی وظیفه دارد حسابگر اعمال خود باشد، و عمر خود را در بیخبری و غفلت سپری نکند، و انبوهی از گناهان را در نامهی اعمالش انباشته ننماید، و بداند که روزی، حسابرسی خواهد شد، و قبل از آن روز، خود را بازجویی کند. اگر چنین کند مسلماً کمتر گناه خواهد کرد.
بله راهکار دوم برای رسیدن به تقوا بعد از اینکه خدا را ناظر بر همه ی اعمال بدانیم این است که فکر گناه را هم نکنیم حتی به آن فکر هم نکنیم. حتما شما هم این مطلب را تجربه کرده اید که وقتی مثلا در مقابل شما صحبت از ترشی عالی و دلچسب یا یک غذای خوشمزه صحبت میشود دهان شما آب می افتد با اینکه از آن مصرف نکرده اید دقیقا در گناه هم همینطور است حتی فکر کردن به آن هم میتواند انسان را از راه خارج کند و از مسیر تقوا انسان را دور نماید همانطور که امیر مؤمنان على (علیه السلام) مىفرمایند:
«کسى که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق مىدهد.»[۸]
و حضرت عیسى (علیه السلام) ضمن گفتارى به حواریون فرمودند:
«و من به شما امر مىکنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشههاى رنگین آن اطاق را کثیف مىکند گرچه خانه را نسوزاند.»
یعنى فکر گناه کانون تصمیمگیرى وجود انسان را آلوده مىنماید و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیکتر است تا به سفیدى اطاعت خدا. بله عزیزان اگر انسان در همه حال خدا را ناطر بداند و فکر و جسم خود را نیز دور از گناه نگه دارد به تقوا میرسد.
۲. دومین سفارش؛ تلاش برای رفع مشکلات دیگران
اما در ادامه سفارش اقا امام حسن عسکری (علیه السلام) میفرمایند: جنب و جوش کن، بدو، این طرف و آن طرف بدو که کار مردم را راه بینداز حتی وقتی خودت در سختی ومشکلات هستی.[۹] اینکه گره از کار دیگران بازکنیم بسیار مقام بالایی دارد. میمون بن مهران گفت: نزد امام حسن (علیه السلام) نشسته بودم که مردی آمد و گفت: ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همین او میخواهد مرا زندانی کند.
امام فرمودند: در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم؛ او عرض کرد: پس شما کاری کنید که او مرا زندانی نکند.
امام در حالی که در مسجد مشغول عبادت (اعتکاف) بودند، کفشهای خود را به پا کردند. من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش کردید که در حال اعتکاف هستید (و نباید از مسجد خارج شوید)؟ فرمودند: فراموش نکردهام اما از پدرم شنیدهام که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمودند: کسی که در برآوردن حاجت برادر مسلمان خود بکوشد، مانند کسی است که نه هزار سال روز را به روز و شب را به عبادت مشغول بوده است…[۱۰]
و همچنین حدیث داریم هر که راه برود برای اینکه کار مردم را راه بیندازد، انگار در سعی صفا و مروه راه میرود. نگو من خودم هم درگیر مشکلات هستم. با اینکه درگیر مشکلات هستی باز هم برو کارِ مردم را راه بینداز. یعنی وقتی هم که مشکل داری، مشکل مردم را راه بینداز، شاید خدا بخاطر مشکل مردم را که راه انداختی، مشکل خودت هم حل شود. و لذا فرمودند وقتی مشکل هم داری باز هم به مردم کمک کن در سختی و آسانی.
یک قصه بگوییم؟ به حضرت موسی گفتند میخواهند تو را بگیرند. حکومت فرعون نیروهایش را بسیج کرده که تو را بگیرند و بکشند. حضرت موسی از آن شهر رفتند و وارد مدین شدند. حال خودشان فراری بودند و یک حکومت به دنبال گرفتنشان بود. ایشان رسیدند به یک شهر دیگر، دیدند یک مشت چوپان سرِ آب هستند، و دو دختر آن کنار هستند. موسی رفت کنار آن دو دختر گفت خانم ببخشید چرا اینجا ایستاده اید؟ گفتند ما پدرمان پیرمرد است نمیتواند چوپانی کند، پدرشان حضرت شعیب پیغمبر بود، ما چوپانی میکنیم. حال بزغالهها را آمدیم آب بدهیم برویم جلو، تنهمان به تنه مردها می خورد، ایستادهایم مردها بروند ما آب بدهیم. بزغالهها را گرفت و رفت حقش را گرفت و بزها را آب داد و این دخترها زودتر رفتند. پدرش گفت چرا زود آمدید؟ گفتند کنار ایستاده بودیم، یک جوان آمد کمکمان کرد. حالا یک جوان فراری، حالا خودش نگاه میکند میبیند دو دختر مظلوم هستند، بعد هم قرآن می فرمایند: حضرت موسی وقتی بزغالهها را آب دادند رفتند کنار یک تکه نان بخورند، گفتند: خدایا یک تکه نان میخواهم بخورم، هیچ چیز ندارم.[۱۱] فراری و گرسنه هستم، حال چوپانی مفت هم کردم. بعد حضرت شعیب به دخترشان گفتند بروید بگویید بیاید. آمد گفت پدرم میگوید بیا مزد سقائیت را بگیر. چقدر خوب است جوانها خالص کار کنند، چقدر خوب است که مردانی که دختر دارند، یک جوان پاکی را دیدند، مفت که خیر اما البته ایشان هم مفت ندادند، گفتند به شرطی که هشت سال یا ده سال چوپانی کنید. داماد سرخانه آوردند. هم ایجاد اشتغال کردند، هم در خانه محرم آوردند. اگر میتوانید در خانواده در فامیل و همکاران و همسایگان مشکلی را حل کنید مطمئن باشید خداوند برتر از آن نصیب شما خواهند کرد.
هرکس ز کار خلق یکی عقده وا کند / ایزد هزار عقده ز کارش رها کند
صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند / کز کار خلق یکی گره بسته وا کند
۳. صله رحم سفارش طلایی سوم
الان باید سفارش چندم آقا امام حسن عسکری (علیه السلام) را بیان کنیم؟ احسنت مورد سوم که امام سفارش کردند به صلهی رحم یعنی اینکه هم سر بزنید به فامیل و آشنایان و هم اینکه به آنها رسیدگی کنید بسیاری از اوقات دنبال این هستیم که ای کاش شهید شویم در صورتی که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند: هر کس با جان و مال خود در راه صله رحم کوشش کند، خداوند عزّوجلّ پاداش یکصد شهید به او مى دهد.[۱۲]
تازه عزیزان میفرمایند اجر یکصد شهید یا در روایتی دیگر داریم که پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) میفرمایند: هرکه یک چیز را براى من ضمانت کند، من چهار چیز را براى او ضمانت مىکنم: کسى که به بستگان خود رسیدگى کند: خدا دوستش مىدارد، روزىاش را مىافزاید، عمرش را طولانى مىکند، و او را به بهشتى که وعده داده، وارد مىنماید.[۱۳]
ببینید عزیزان نه فقط رسیدگی به اقوام و آشنایان برای آخرت انسان توشه ای بی نظیر است بلکه طبق این فرمایش صلهی رحم دنیای انسان را هم آباد میکند بهتر بگویم دنیا و آخرت را اگر میخواهید.
یک داستانی را در بحارالانوار نقل میکنند که از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است که :
قارون در زمان حضرت موسى به زیر زمین فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موکل بر او کرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت یک مرد به زمین فرو ببرد بعدها که یونس در شکم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبیح و استغفار بود، قارون صداى او را شنید و از فرشته موکل خود پرسید به من اندکى مهلت بده، گویا صداى یکى از آدمیان را مىشنوم، آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد، پس فرشته به قارون مهلت داد،
قارون پرسید: تو کیستى؟ یونس گفت: من گنهکار خاطى، یونس پسر متى هستم،
قارون گفت: به من بگو خداوند شدید الغضب با موسى بن عمران چه کرد؟
یونس گفت: افسوس از دنیا رفت،
قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه کرد؟ یونس گفت: افسوس از دنیا رفت،
قارون گفت: کلثوم دختر عمران که همسر من بود چه شد؟
یونس گفت: اکنون هیچ یک از آل عمران باقى نمانده است،
قارون گفت: افسوس بر آل عمران،
از آن پس خداوند به ملک موکل او فرمان داد تا عذاب را در ایام دنیا از او بردارد و از آن پس عذاب دنیوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید.[۱۴]
امروزه متاسفانه به دلیل مشکلات متعدد این مهم ترک شده که یکی از مهمترین عوامل، مشکلات اقتصادی است تا جایی که گاهی فرزندان حتی از حال پدر و مادر خود بی خبرند.
اما همین صلهی رحم با این اهمیت زیاد هم دارای آفاتی میباشد که ممکن است به انسان ضرر برساند مانند اینکه برخی برای جبران کمبودهای عاطفی خود به فضای مجازی پناه میبرند، عمدتا این افراد اطلاع از آسیبهای این فضا ندارند و در دام آسیبها گرفتار میشوند، چنانکه اگر صفحه حوادث روزنامهها را مطالعه کنید میبینید عمده قربانیهای فضای مجازی انسانهایی هستند که به خاطر بی توجهی والدین یا همسر در دام آسیبهای فضای مجازی افتاده اند.
امروزه صلهی رحمها نیز به دلیل آمیخته شدن با فضای مجازی کمرنگ شده و آن بار معنوی که باید داشته باشد را ندارد، چرا که ما در مهمانیها به جای دلجویی از یکدیگر، بیشتر سرمان به فضای مجازی گرم است و هر چند فکر میکنیم در فضای مجازی کنار هم هستیم اما دلهایمان از هم دور است و خیلی اوقات حتی در یک خانواده چهار نفره از نظر جسمی کنار هم هستند ولی از هم بسیار دورند.
اما یکی دیگر از آفتها تجمل گرایی است، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: صلهی رحم کنید ولو با یک لیوان آب.[۱۵]
بر این اساس اگر تجمل گرایی از زندگی ما حذف شود صلهی رحم جایگاه اصیل خود را پیدا میکند. اینکه دو خانواده بخواهند برای چشم وهم چشمی اسباب منزل را هر روز عوض کنند تا از همدیگر کم نیاورند یا برای یک دورهمی کوچک چندین مدل غذا و چند نوع میوه و نوشیدنی اینها باعث میشود که کم کم آن خانواده ای که توان ندارد از خیر صله رحم با این همه اهمیت بگذرد.
وآفت دیگر که در صلهی رحم وجود دارد این است که متاسفانه برخی از حتی قشر مذهبی جامعه در مهمانی و دید و بازدید و به بهانه این که ناراحت میشوند و یا ممکن است دیگر با ما رفت و آمد نکنند ممکن است با گناه دیگران شریک شویم و یا بخاطر رضای آنها دست به گناه بزنیم و یا اینکه دست از امر به معروف ونهی از منکر برداریم.
در نهجالبلاغه آمده است که امام علی(علیه السلام) فرمودند:
هرکه به کردار عدهای راضی باشد، مانند کسی است که همراه آنان، آن کار را انجام داده باشد و هر کس به کردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه انجام آن و گناه راضی بودن به آن.[۱۶]
حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه میفرمایند: خدا نکند انسان معصیت کند و اگر کرد، خدا نکند معصیت اجتماعی بکند و اگر کرد خدا رحم بکند که اضلال مردم در آن باشد و نیز فرمودند: «در قیامت که نامه عمل را به دست انسان میدهند، در نامه برخی نوشته شده که فلان فرد را تو کشتهای. میگوید: خدایا، من کی او را کشتم؟ من کجا قاتل بودم؟ من اصلاً خبر ندارم که قاتلش چه کسی است.
در جواب میگویند: در فلان مجلس فلان کلمه را گفتی، این کلمه نقل شد به مجلس دیگری و از آنجا دوباره به مجلس دیگر که قاتل در آن مجلس بود، رسید و او این را شنید و رفت او را کشت و تو سبب این قتل شدی. این جور سببیت است که انسان باید احتیاط کند و حواسش را جمع کند. آیا کسی میتواند متوجه باشد که این کلمهاش به ده واسطه خرابکاری نکند؟ قهرا باید هر کاری که بالفعل برای خودش جایز میداند با طلب توفیق از خدا و طلب نجات از خدا آن را انجام دهد تا عواقبش چیزی نشود که برایش مسئولیت بیاورد.
در داستانی از سپهبد شهید صیاد شیرازی آمده است که فرزند ایشان نقل میکند که :بعضی از قوم و خویشهایمان که از شهرستان میآمدند، رسیده و نرسیده گله میکردند: «آخه این درسته که علی آقا ماشین و راننده داشته باشد، آنوقت ما از ترمینال با تاکسی بیاییم؟ ما که تهران را خوب بلد نیستیم»
اما گوشِ پدر به این حرفها بدهکار نبود؛ میگفت: «طوری نیست؛ نهایتا دلخور میشوند. آنها که نمیخواهند جواب بِدهند، منم که باید جواب بدهم. باید جواب بدهم با ماشین بیتالمال چه کار کردم انشاءالله که خداوند به همهی ما توفیق عمل به این سخنان گهربار امام حسن عسکری (علیه السلام) را بفرمایند.
پی نوشت ها:
[۱] «مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر»؛
[۲]« وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» [الأعراف،۱۲۸]
[۳] «وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَى»[طه،۱۳۲]
[۴] وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یکْسِبُونَ [اعراف،۹۶]
[۵] (اَن لایفْقِدَک اللهُ حَیْثُ اَمرَک و لایَراک حیثُ نَهاک) [بحار الأنوار : ۷۰/۲۸۵/۸.]
[۶] التُّقَی رَئِیسُ الاَْخْلاَقِ، حکمت ۴۱۰ نهج البلاغه
[۷] آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم، سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، چاپ اول، ج ۲، ص ۵۷۱
[۸] «مَن کثُر فِکرهُ فِى المَعاصى دَعَته الَیها» [ غرر الحکم : ح ۸۵۶۱ ]
[۹] (و سعتی حوائجهم فی العسر) صفات الشیعه / ترجمه توحیدی، ص: ۷
[۱۰] البته احتمالا امام، در روز اول و دوم اعتکاف بودند که می توانستند اعتکافشان را بشکنند.
[۱۱] «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ» [القصص،۲۴]
[۱۲] مَن مَشى اِلى ذى قَرابَهٍ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ لِیصِلَ رَحِمَهُ اَعطاهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ اَجرَ مِأَهِ شَهیدٍ؛( من لایحضره الفقیه ج ۴، ص ۱۶)
[۱۳] مَن ضَمِنَ لی واحِدَهً ضَمِنتُ لَهُ أربَعَهً: یصِلُ رَحِمَهُ فَیحِبُّهُ اللَّهُ، ویوَسِّعُ عَلَیهِ فی رِزقِهِ، ویزیدُ فی عُمُرِهِ، ویدخِلُهُ الجَنَّهَ الَّتی وَعَدَه
[۱۴] منبع:بحارالأنوار-جلد ۱۴-صفحه ۳۸۰- باب ۲۶- قصص یونس و أبیه متى
[۱۵] صِلْ رَحِمَک وَ لَوْ بِشَرْبَهٍ مِنْ مَاء؛بحارالأنوار ج ۷۱، ص ۱۰۳
[۱۶] الرّاضی بِفِعلِ قومٍ کالدّاخِلِ فیهِ مَعَهُم، وعَلی کلِّ داخِلٍ فی باطِلٍ إثمانِ: إثمُ العَمَلِ بِهِ، وإثمُ الرِّضا بِهِ.نهج البلاغه: الحکمه ۱۵۴
.


