Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
وفات حضرت معصومه به صورت یکپارچه (معصومه م22) متن تولیدی وفات حضرت معصومه

عفت ؛ اهمیت، اقسام و انواع آن

masumeh-05

عفت ؛ اهمیت، اقسام و انواع آن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

بیان فضایل حضرت معصومه (سلام الله علیها) به ویژه عفت ایشان

در ایام وفات حضرت معصومه (سلام الله علیها) قرار داریم. این بانوی بزرگوار که در روایت آقا امام صادق (علیه السلام)  حرم آن بانوی بزرگوار حرم اهل بیت معرفی شده است  بانویی که در طول زندگی شریف خود حقیقتا الگویی کامل برای عفت و تقوا می‌باشد و با اینکه ازدواج نکرده بودند حتی در سفر خود به ایران در اوج عفت و حلقه حفاظت محارم بوده است. سلام خدا به ایشان و همه‌ی کسانی که در راه حفظ عفت تلاش کردند به ویژه حضرت آیت الله مرعشی نجفی که نقل می‌کنند.

روزی رئیس شهربانی که مردی گستاخ و بد زبان بود، به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) وارد می‌شود و در همان جا به زنان با حجاب حمله می‌کند، تا چادر را از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند می‌شود، در همین وقت غیرت آیت الله مرعشی نجفی که در آن‌جا حضور داشت، به جوش می‌آید و به آن قسمت رفته، برای جلوگیری از آن، سیلی محکمی به صورت رئیس شهربانی می‌زند. او که از این سیلی، سخت یکّه خورده بود، آیه الله مرعشی را تهدید به قتل می‌کند؛ ولی روز بعد همین رئیس گستاخ وارد بازار قم می‌شود. از قضا قسمتی از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، در همان دم به هلاکت می‌رسد و می‌میرد. بله بزرگواران به همین مناسبت امشب در مورد این صفت  والای عفت صحبت می‌کنیم.

۱- اهمیت عفّت

۱-۱-  هم ردیف شهداء و فرشتگان

بیشتر ما در آرزوی شهادت هستیم و یا اینکه غبطه‌ی مقام شهدا را می‌خوریم در صورتی که صفاتی است که از اجر شهید هم بالاتر است.

امام علی (علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: پاداش مجاهدی که در راه خدا کشته می شوند از انسان پاکدامن که می تواند گناه کند و نمی‌کند بیشتر نیست. نزدیک است که شخص پاکدامن فرشته ای از فرشته‌های الهی گردد.[۱]

۱-۲- عزت دنیا و آخرت

و یا اینکه با عفت می‌توان عزت دنیا و آخرت را به دست آورد همانطور که خداوند در سوره یوسف می‌فرمایند.

به دلیل عفت حضرت یوسف  او را در زمین (مصر) بدین منزلت رسانیدیم که هر جا خواهد جاى گزیند و فرمان براند، که هرکس را ما بخواهیم به لطف خاص خود مخصوص مى‏گردانیم و اجر هیچ کس از نیکوکاران را (در دنیا) ضایع نمى‏گذاریم.

رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد!

آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که می‌گوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم ….

با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می‌کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است!!

آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی رسید و این آبادانی دنیا و آخرت را از به کار بردن عفت و چشم پوشی از لذت زودگذر به دست آورده است.

۱-۳- کم شدن غم و غصه ها

این چنین است که اگر کسی بتواند اهل عفت بشود و این صفت گران‌بها را به دست آورد باعث می‌شود که اندوه و غم او از بین برود.

امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند:

ریشه عفّت قناعت است و میوه اش کم شدن اندوه‌ها.[۲]

عفت از آموزه‌های اخلاقی در اسلام است؛ در نظام اخلاقی اسلام، نقش بسیاری در سلامت رفتار انسان داشته است، زمینه ساز سعادت انسان در آخرت می‌گردد؛ مهمترین فضیلت اخلاقی بوده است، از منزلت و جایگاه بالایی برخوردار است و نقش سازنده و مفیدی در سلامت رفتار انسان در زندگی دنیا و سعادت او در آخرت خواهد داشت؛

۲- تعریف عفّت

۲/۱- عفت در جامع السعادات

صاحب جامع السعادات با تصریح به این که معناى عفّت، اعتدال و میانه‏روى در قوه شهوت است، دو صفت «شره» و «خمود» را جانب افراط و تفریط قوه شهوت مى‏داند و سپس مصداق اعتدال و میانه‏روى را در خوردن و غریزه جنسى به اختصار تبیین مى‏کند. وى در خوردن، به دو اصل «رعایت لقمه پاک و حلال» و «پرهیز از پرخورى»، تأکید مى‏کند و در غریزه جنسى رعایت دو اصل «فرو نشاندن میل جنسى از راه حلال» و «تکثیر نسل» را لازم مى‏داند.

۲/۲- عفت در لغت

راغب در کتاب مفردات به هر نوع خود نگهداری از حرام عفت می‌گوید و خلاصه در شکم و شهوت نمی‌داند. راغب می‌نویسید باز ایستادن از حرام، استعفاف نام دارد.

۲/۳- عفت در اصطلاح اسلامی

در تفکر اسلامی عفت شامل منزه‌ بودن و پاکی دست و زبان و شکم و دامن از هر گونه عیب و بدی است لذا عفت معنای عامی داشته و تمامی امور نفسانی را شامل می‌شود، مانند: پاکی چشم، پاکی زبان، … و منحصر به پاک‌دامنی نیست ولی در فرهنگ اجتماعی ما مسئله عفت بیشتر در پاکدامنی زن و مرد مطرح است.

۳- اقسام و انواع عفّت

و انواع و اقسام عفت نفس عبارتند از:

۱.۳ عفت جنسی

اولین نوع عفت عفت جنسی است. این‌که بین مردم بیشتر عفت را به همین نوع می‌شناسند. البته انواع دیگری هم دارد که در ادامه عرض خواهم کرد .

اما در مورد این نوع عفت خدای متعال در قرآن می‌فرمایند: ‏و کسانى که [وسیله‏] ازدواجى نمى‏یابند باید پاکدامنى پیشه کنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد. [۳]

امام باقر (علیه السلام) نیز می‌فرمایند: هیچ عبادتی در پیشگاه خداوند برتر از پاکی شکم و عفّت در امور جنسی نیست.[۴]

۲.۳ عفت مالی

دومین نوع عفت که می‌خواهیم به آن اشاره کنیم عفت مالی است.

خداوند متعال به این نوع عفت در قرآن کریم اشاره فرموده است. این‌که عده‌ای هستند که فقیرند اما چون عفت دارند دیگر مردم خبر از نداری آن‌ها ندارند. [صدقاتْ‏] حق نیازمندانى است که در راه خدا [به سبب جنگ یا طلب دانش یا بیمارى یا عوامل دیگر] در مضیقه و تنگنا افتاده‏اند. [و براى فراهم کردن هزینه زندگى‏] نمى‏توانند در زمین سفر کنند؛ فرد نا آگاه آنان را از شدت پارسایى وعفّتى که دارند توانگر و بى‏نیاز مى‏پندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سیمایشان مى‏شناسى. [آنان‏] از مردم به اصرار چیزى نمى‏خواهند. و شما اى اهل ایمان! آنچه از مال [با ارزش و بى‏عیب‏] انفاق‏ کنید، یقیناً خدا به آن داناست.[۵]

انسان عفیفی که عفت مالی دارد جار نمی‌زند ناشکری نمی‌کند و رزق حرام برای بچه هایش نمی‌برد.

این شخص در دینداری موفق تر از بقیه است.

امام صادق‌(علیه السلام) می‌فرمایند: طلب روزی حلال را فرونگذار، که روزی حلال، تو را در دین‌داری کمک می‌کند.[۶]

از این روایت به دست می‌آید، کسانی که در اعتقاداتشان سست شده‌اند و در بسیاری از دستورات دینی سهل‌انگاری می‌کنند، این حالت ریشه در رزق و روزی آنان دارد، چنانچه اگر روزی، حلال ‌بود انسان را بر فرامین الهی یاری می‌نمود.

مرحوم علامه طهرانی می‌گوید: دوستی داشتم از اهل شیراز به نام حاج «مومن» که به رحمت ایزدی واصل شده است، مرد بسیار روشن‌دل، با ایمان و با تقوایی بود و با او عقد اخوت بسته بودم.

می‌گفت: مکرر خدمت حضرت حجت‌بن الحسن‌العسکری‌ (عجل الله تعالی فرجه) رسیده‌ام و مطالب بسیاری را از ایشان نقل می‌کرد و از بعضی هم ابا می‌نمود. از جمله این که می‌گفت: یکی از ائمه‌ جماعات شیراز روزی به من گفت؛ بیا با هم به زیارت حضرت علی‌بن موسی‌الرضا‌ (علیه السلام) برویم، یک ماشین دربست اجاره کرد و برخی از تجار نیز در معیت او بودند، حرکت نموده به شهر قم رسیدیم و در آنجا یکی دو شب برای زیارت حضرت معصومه‌ (سلام الله علیها) توقف کردیم و برای من حالات عجیبی پیدا می‌شد و ادراک بسیاری از حقایق را می‌نمودم، یک روز عصر در صحن مطهر آن حضرت به یک شخص بزرگی برخورد کردم و وعده‌هایی به من داد.

به تهران رسیدیم و سپس به طرف مشهد مقدس راه افتادیم از نیشابور که گذشتیم، دیدیم مردی عامی در حالی‌ که فقط یک خورجین داشت از کنار جاده به طرف مشهد می‌رود، اهل ماشین گفتند، این مرد را سوار کنیم ثواب دارد.

ماشین توقف کرده من و چند تن از دوستانم پیاده شدیم و از او خواهش کردیم سوار ماشین ما شود، قبول نمی‌کرد تا بالاخره پس از اصرار زیاد حاضر شد سوار شود، به شرط آن‌که کنار من بنشیند و هرچه بگوید مخالفت نکنم.

سوار شد و کنار من نشست در تمام راه برای من صحبت می‌کرد و از وقایع بسیاری خبر می‌داد و آنچه را که در آینده تا زمان مرگم برایم پیش می‌آید گفت؛ من از اندرزهای او بسیار لذت می‌بردم و آشنایی با چنین شخصی را از موهبت‌ پروردگار و ضیافت حضرت رضا‌ (علیه السلام) دانستم، کم‌کم رسیدیم به قدم‌گاه به موضعی که شاگرد شوفر از مسافرین گنبدنما می‌گرفتند.

رنگ و طعم غذای حلال و حرام

همه پیاده شدیم، موقع ظهر بود خواستم بروم و با رفقای شیرازی خود، مثل گذشته بر سر یک سفره ناهار بخورم گفت؛ آنجا مرو، بیا با هم غذا بخوریم، من خجالت کشیدم که پیش رفقای شیرازی نروم، زیرا پیوسته در کنارهم غذا می‌خوردیم، ولی چون ملزم شده بودم از حرف‌های او سرپیچی نکنم، به ناچار با آن مرد موافقت کردم، گوشه‌ای رفتیم و نشستیم از خورجین خود، سفره‌ای بیرون آورد، نان تازه در آن بود با کشمش سبز، شروع به خوردن کردیم برایم آن نان و کشمش بسیار لذت‌بخش بود،‌ پس از این‌که هر دو سیر شدیم گفت؛ حالا می‌خواهی به رفقای خود سربزنی و تفقدی کنی عیبی  ندارد، من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و دیدم کاسه‌ای که مشترکاً از آن غذا می‌خورند، پر از خون است و دست و دهان آنها به خون آلوده شده و خود اصلا متوجه نیستند که چه می‌خورند، هیچ نگفتم چون مامور به سکوت در همه احوال بودم نزد آن مرد بازگشتم گفت؛ بنشین دیدی رفقایت چه می‌خورند؟

تو هم از شیراز تا اینجا غذایت از همین چیزها بوده، اما تا به حال نمی‌دانستی، غذای حرام و مشتبه چنین رنگ و طعمی دارد در مهمانسرا و آشپزخانه‌های بین راه غذا مخور، غذای بازار کراهت دارد.

درادامه گفت:حاج مومن وقت مرگ من رسیده، من از این تپه بالا می‌روم و آنجا می‌میرم، این دستمال بسته را بگیر،‌در آن پول است،‌ صرف غسل و کفنم کن، و هر جا که آقا سید هاشم صلاح بداند (آقای سید هاشم همان امام جماعت شیرازی بود که در معیت او به مشهد آمده بودند) همانجا دفن کن. گفتم: ای وای! تو می‌خواهی بمیری! گفت: ساکت باش من می‌میرم و این را به کسی نگو.

سپس رو به مرقد مطهر حضرت رضا (علیه السلام) ایستاد و سلام عرض کرد و بسیار گریه کرد و گفت: تا اینجا به پابوس آمدم، ولی سعادت بیش از این نبود که به کنار مرقد مطهرت مشرف شوم.

از تپه بالا رفت و من حیرت‌زده و مدهوش بودم، گویی زنجیر فکر و اختیار از کفم بیرون رفته بود، به دنبال او از تپه بالا رفتم دیدم به پشت خوابیده و پاهایش را رو به قبله دراز کرده و با لبخند جان داده است، گویی هزار سال است که مرده است.

از تپه پایین آمدم و به سرعت رفتم پیش آقای سید هاشم و سایر رفقا و داستان را گفتم، خیلی تاسف خوردند و مرا مواخذه کردند که چرا به ما نگفتی و از این اتفاقات مطلع ننمودی؟

گفتم: خودش دستور داده بود و اگر می‌دانستم که بعد از مردنش نیز راضی نیست، حالا هم نمی‌گفتم راننده ماشین و شاگرد حضرت آقا و سایر همراهان تاسف خوردند و همه با هم به بالای تپه آمدیم و جنازه او را پایین آورده و داخل ماشین قرار دادیم، و به سمت مشهد رهسپار شدیم.

حضرت آقا می‌فرمودند: حقاً این مرد یکی از اولیای خدا بود که خدا مشرب صحبتش را نصیب تو کرد و باید جنازه‌اش با احترام دفن شود.

وارد مشهد شدیم، حضرت آقا مستقیم به حضور یکی از علما رفت و این واقعه را توضیح داد، آن مرد عالم با جماعتی بسیار آمدند، جنازه را غسل داده و کفن نمودند و بر او نماز خواندند و در گوشه‌ای از صحن مطهر دفن کردند و من مخارج را از دستمال می‌دادم، چون از دفن فارغ شدیم،‌ پول دستمال نیز تمام شد، نه یک شاهی کم و نه یک شاهی زیاد، مجموع پول آن دستمال دوازده تومان بود.»

۳،۳ عفت در نگاه

بله بزرگواران سومین از اقسام عفت که میخواهم برای شما بیان کنم  عفت در نگاه است  البته می‌دانم که همه شما می‌خواهید بگویید این را که دیگر بلد هستیم و بسیار هم شنیده ایم که نباید به نامحرم نگاه کرد  بله این مورد هم هست و خیلی هم مهم است اینکه انسان نگاه خود را کنترل کند  زیرا با همین نگاه ها است که مشکلات فراوان به وجود می‌آورد همان‌طور که در روایت هم داریم که چنین نگاهی تیری زهر آگین از تیرهای شیطان است و بزرگان هم به این امر اهمیت ویژه می‌دادند.

براساس این آیهی شریفه، رعایت عفّت در نگاه، آرامش روحی و بهداشت روانی افراد را تأمین میکند.

در روایات اسلامی نیز به این اثر عفّت اشاره شده چنان که امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: « هرکه چشم خود فرو نهد، دل او راحت میشود.»[۷]

براساس این بیان نورانی، میوه و بازدهی عفّت کاهش اندوهها است. انسان عفیف به دلیل کنترل خواستهها و تمایلات خود، به آنچه از نعمتهای حلال خداوند در اختیار دارد قناعت نموده، به دنبال زیاده خواهی و رسیدن به قدرت و ثروت زیاد نیست و به دلیل نرسیدن به آرزوها و خواستههای دنیاطلبانهی خود، دچار غصّه و اندوه نمیگردد؛ در نتیجه اندوههای او کاهش مییابد.

در نقلی از ایت الله آیت‌الله بهجت‌(رحمه الله علیه) وقتی به قم آمدند، چندین سال در خانه اجاره‌ای، ساکن بودند تا صاحب‌خانه شدند. روزی فرزند آیت‌الله بهجت‌ (رحمه الله علیه) به پدرش عرض کردند: شما ناهار را با مادر بخورید، ولی چای بعد از ناهار را نزد ما تشریف بیاورید تا ما شاد شویم، طبق این قرار آیت‌الله بهجت (رحمه الله علیه) برای صرف چای به اتاق فرزندشان می‌رفتند، یک روز که برای صرف چای رفته بودند در حال نشستن بودند که فورا بلند می‌شوند، فرزندشان عرض می‌کند چرا بلند شدید؟ مرحوم آیت‌الله بهجت جواب دادند، می‌خواستم بنشینم ولی در دست کودک تو عروسکی بود که برهنه بود و من نخواستم چشم من به عروسک برهنه بیوفتد.

۴.۳ عفت در گفتار

چهارمین نوع عفت عفت در گفتار است. برخی افراد وقتی صحبت می‌کنند بسیار عفت دارند. عفت در گفتار فقط به این نیست که حرف زشت نزنیم.

در نظام اخلاق اسلامی، به کوتاه بودن و بلند بودن آهنگ صدا توجه شده است. کوتاه بودن آهنگ صدا نشانه‌ی ادب و عفت در گفتار شمرده شده است، چنان‌که بلند بودن آن از جلوه­‌های بی­ ادبی و بی­ عفتی در کلام به حساب آمده است. در منابع دینی به ­ویژه آیات و روایات، توصیه‌های لازم در این رابطه شده است. توصیه­‌های لقمان به فرزندش آمده است:« از صدای خود بکاه و هرگز فریاد مزن که زشت­ ترین صداها، صدای خران است.»[۸]

ذات اقدس الهی در قرآن اشاره به این مبحث می‌کنند و می‌فرمایند: و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بر زبان آرند، که شیطان (بسیار شود به یک کلمه زشت) میان آنان دشمنى و فساد برمى‏انگیزد،[۹]

عزیزانم خداوند در این فرمایش کلام بهترین را اشاره کرده است.

۱- بهترین از نظر محتوی

۲- بهترین از نظر طرز بیان

۳-بهترین از نظر توأم بودن با فضائل اخلاقی و روش‌های انسانی، چرا که اگر قول احسن را ترک گویید و به خشونت در کلام و گفتار و مخاصمه و لجاجت برخیزید شیطان در میان آن‌ها فتنه و فساد راه می‌اندازد.

و یکی از کارهای بزرگ شیطان نیز همین است که بین افراد و انسان‌ها تفرقه بیندازد و عداوت و بغضاء بین آنها ایجاد کند.

این در صورتی است که خداوند در مقابل دشمنان و کافران و منافقان و بی دینان دستور می‌دهد که کلام شیوا و لیّن داشته باشید.

ببینید عزیزان که چقدر خداوند به حق صحبت می‌کنند!

کلام نیکو، و نرمی در سخن ، آن هم در مقابل مخالفان دین در مقابل مشرکین به خدا و در مقابل مبغضین به پیامبر.

عزیزان باید در روابط روزمره خودمان  به خصوص روابط خانوادگی به این دو آیه عمل کنیم.

در جامعه ما چه اتفاقی دارد می‌افتد شما شاهد هستید وقتی برخی از مردم به یکدیگر میرسند در عوض اینکه سلام کنند، (که خود این کلمه سلام از اسماء الهی است و دارای برکات زیادی است خود را به ناجور صدا می‌کنند) به هم‌دیگر فحاشی می‌کنند و نام‌های خود را زشت صدا می‌زنند حتی به جایی می‌رسد که هتک حرمت به نوامیس می‌کنند چرا در جامعه اسلامی یک چنین رفتاری به چشم می‌خورد از این گذشته می‌بینیم که افراد در منزل نیز دارای ثبات گفتاری نیستند و چه بسا با شریک زندگی خودشان گفتار شیطانی وفحّاشی و خلاف عفت دارند.

سر فرزند داد می‌زند و برای خرید، آن را مجبور می‌کند وقتی هم که تخلف کند با نام‌های زشت و فحش و دری وری آن را روانه خرید می‌کند، آیا سرانجام این خانواده به قهقرا برگشتن (عقب برگشتن و درجا زدن ) نیست.

شخصی را می‌شناسم که در یکی از روستاهای شهرستان اصفهان زندگی می‌کند و عمو رسول صدایش می‌زنند، با اینکه ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند و داماد است ولی خبردار شدم که شب‌ها در منزل خودش استراحت نمی‌کند و شب‌ها منزل این خواهر و برادر می‌خوابد علت را که پرس و جو کردم به این‌جا رسیدم که این آقا عفت در گفتار را ندارد و همیشه با همسرش به گونه‌ای بد و گفتار زشت برخورد می‌کند و حرمت هیچ کسی را حفظ نمی‌کند حتی در برابر دختر خودش به همسر و دیگران فحاشی می‌کند و خورد و خوراکش حرف های زشت شده است به گونه ای که اگر یک روز فحش ندهد روزش شب نمی‌شود.

بله دوستان به فرمایش قرآن، شیطان در زندگی این فرد رسوخ کرده و فتنه و اختلاف در این زندگی ایجاد کرده است.

چنان که نقل شده که مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: « پدرم، خانه ­ا­ی به من بخشیده بود و حالا از تصمیم خود برگشته و می‌­خواهد آن را پس بگیرد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «پدرت بد کاری کرده است. اما اگر با او بگو مگو کردی صدایت را روی صدای او بلند نکن و اگر او صدایش را بلند کرد تو صدایت را پایین بیاور.»[۱۰]

شیوه و کیفیت القای سخن نیز متفاوت است. گاه سخن با نرمی و عطوفت، گاه با خشم و خشونت، گاه با وقار و گاه با ناز و عشوه ادا می‌­شود. در نظام اخلاقی اسلام، با نرمی و عطوفت و وقار سخن گفتن ارزش بالایی دارد و از آداب نیک سخن گفتن شمرده می‌­شود. چنان که خداوند در قرآن به موسی دستور می‌­دهد با فرعون با زبان نرم سخن بگوید: « با فرعون با نرمی سخن بگویید شاید متذکر شود و یا بترسد[۱۱]

انشاءلله توفیق عمل به سفارشات اهل بیت (علیهم السلام) را داشته باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد .

 

پی نوشت ها:

[۱] ((مَا الُمجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللَّهِ بِاعْظَمَ اجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ الْعَفیفُ انْ یکونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلائِکهِ)). نهج البلاغه، حکمت ۴۶۶، ص ۱۳۰۳
[۲] أصلُ العَفافِ القَناعَهُ، و ثَمَرَتُها قِلَّهُ الأحزانِ؛[مطالب السؤول : ۵۰.]
[۳]وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یجَدُونَ نِکاَحًا حَتىَ‏ یُغْنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ. نور، آیه ۳۳
[۴] (ما مِنْ عِبادَهٍ افْضَلُ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ  )الکافی ج۲ ص۷۹
[۵] وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ [بقره،۲۵۶]
[۶] « لا تَدَعْ طَلَبَ الِّرزْقِ مِنَ الحَلالِ، فَاِنَّهُ وَ عَوْنٌ لَکَ عَلی دینکَ ».(الحیاه، ج۴، ص۶۵۰)
[۷]من غضّ طرفه اراح قلبه؛ [غررالحکم، ح ۹۱۲۲]
[۸]وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ ۚ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ [لقمان،۱۹]
[۹]وَ قُل لِّعِبَادِى یَقُولُواْ الَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ  إِنَّ الشَّیْطَنَ یَنزَغُ بَیْنهَمْ.. سوره اسراءآیه ۵۳
[۱۰]بِئسَ ما صَنَعَ والِدُکَ ، فإن أنتَ خاصَمتَهُ فلا تَرفَعْ علَیهِ صَوتَکَ ، و إن رَفَعَ صَوتَهُ فاخفِضْ أنتَ صَوتَکَ .[وسائل الشیعه : ۱۸/۲۲۴/۲.]
[۱۱] فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی؛ [طه،۴۴]

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *