Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه چهارم: گناه باعث نا امیدی جلسه چهارم: بصورت یکپارچه متن تولیدی آثار گناه

آثار گناه ۴ ؛ گناه باعث مرگ زودهنگام

T_AasareGonah03

آثار گناه ۴ ؛ گناه باعث مرگ زودهنگام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اهمیت طول عمر

*همه شما داستان حضرت آدم و حضرت حوا (سلام الله علیهما) را شنیده اید. داستان فریب خوردن آن‌ها را همه می‌دانند. اما این داستان ظرائفی دارد که توجه به آن‌ها می‌تواند دری از درهای معرفت را برای انسان باز کند. یکی از آن نکات معرفتی و تربیتی این است که آن میوه ممنوعه که شیطان حضرت آدم و حوا (سلام الله علیهما) را به آن دعوت کرد چه بود؟ چه چیز جذابی بود که با توجه به تاکید خدای متعال باز هم فریب خوردند؟ آن میوه، میوه جاودانگی بود؟

پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! آیا تو را به درخت جاودان و سلطنتی که کهنه نمیشود، راهنمایی کنم؟[۱]

عمر همیشگی و نمردن و زنده بودن و ابدی بودن برای انسان جذاب است. آنقدر جذاب که حضرت آدم (علیه السلام) بخاطر آن فریب خوردند. همه‌ی نعمت‌های بهشت را ندیدند اما آن‌را دیدند.

*جاودانگی، یکی از بزرگ ترین آرزوهای تمام ما انسان هاست اما نمیتوان در این دنیای فانی جاودانه ماند و زندگی کرد. اما می‌توان طول عمر طولانی تری را تجربه کرد.

* در ادعیه اسلامی‌و دعاهای ماثور از معصومان (علیهم السلام) بارها سخن از افزایش عمر به عنوان یکی از محتواهای دعاهای اسلامی‌مطرح است. به عنوان نمونه سید بن طاووس از حضرت امام جعفر صادق و امام موسى کاظم (علیهما السلام) روایت کرده است که آنان فرمودند: پس از هر نماز در ماه رمضان این دعا را بخوانید: خدایا زیارت خانه‌ات بیت‌الله‌الحرام را نصیب ما بفرما… و عمر مرا طولانى در راه بندگى‌ات قرار ده[۲].
در این دعا از خداوند خواسته شده تا به عنوان یکی از مقدرات شب قدر برای ما اینگونه رقم زده شود که عمرمان طولانی شود؛

*عمر طولانی داشتن زن و مرد نمی‌شناسد هر چند خانم‌ها عمرشان طولانی است! یکی از دوستان شوخی میکرد و می‌گفت خانم‌ها عمرشان بیشتر است. چون آدم قبرستان که می‌رود زن‌ها سر قبر شوهرها نشستند. یعنی شما صد زن بیوه پیدا می‌کنید، اما ده مرد بیوه پیدا نمی‌کنید؟

آیا طول عمر به خودی خود ارزش دارد؟

*در هر صورت عمر طولانی مورد علاقه همه هست اما یک سوال مطرح است و آن این‌که هر عمر طولانی هم ارزشمند نیست. شیطان هم عمر طولانی دارد اما آیا عمر طولانی برای او فایده ای هم دارد.
*مومنان واقعی خواهان افزایش عمر خویش هستند؛ زیرا اگر افزایش عمر دنیوی را به عنوان یک امر ارزشی نفسی ندانند؛ ارزشی که برای عمر قائل هستند، برای کسب مراتب عالی در این فرصت کوتاه عمر دنیوی است؛ پس نگرش مومنان به عمر و افزایش آن به یک معنا ارزشی توسلی است نه نفسی و ذاتی.

*از همین رو ادعیه ماثور از جمله دعای روزهای هفته که از سوی امام‌سجاد (علیه السلام) بیان شده، این‌چنین آمده است: و زندگی را برایم زمینه افزونی در هر خیر، و مرگم را برایم آرامش از هر گزندی قرار ده![۳]

*در تاریخ نقل شده است حجاج بن یوسف ثقفی که در کارنامه ننگین اعمال خود کشتار ۱۲۰ هزار شیعه را دارد یک روز به درویش مستجاب الدعوه ای گفت من را دعا کن. درویش گفت خدا تو را بکشد. حجاج ناراحت شد گفت چرا نفرین میکنی. درویش گفت بهترین دعا برای تو همین است. چون تو هر چه بیشتر زنده باشی بیشتر ظلم می‌کنی. هر چه زودتر بمیری بار گناهانت کمتر است و این نفرین نیست و دعاست.

انواع مرگ

*همیشه به من و شما گفته اند عمر دست خداست. این حرف درستی است اما باید بدانیم عمر گاهی به دست خود انسان هم هست. انسان گاهی با اعمال و رفتار خودش می‌تواند باعث افزایش و یا کاهش عمر خویش شود. مثل رزق و روزی که انسان گاهی با اعمال خوب باعث افزایش رزق و روزی اش می‌شود گاهی باعث کاهش رزق و روزی اش می‌شود.

*ما دو نوع مرگ داریم.  قرآن تاکید دارد که برای انسان‌ها دو اجل یعنی پایان زمانی قرار داده‌ایم که به عنوان اجل مسمی یا حتمی و اجل معلق و غیر حتمی مشهور است؛ خداوند در قرآن می‌فرمایند: پس فرمان اجل و مرگ را بر همه کس معین کرد، و اجلی که معین و معلوم است.[۴] زیرا در روایات «قضى اجلا» به اجل غیرحتمى یا معلّق، تفسیر شده است.[۵]
اجل مسمی و معین قطعی و حتمی به‌گونه‌ای است که هرگز تغییر نمی‌کند و بداء در آن صورت نمی‌گیرد؛ اما اجل معلق همان طوری که از نام آن بر می‌آید، در تعلیق عملکردی انسان است؛ چنان‌که در ادامه گفته می‌شود.
بعضی کارهای انسان عمر را زیاد می‌کند و بعضی کارها عمر را کم می.کند.

مثلا امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:

مردم به سبب احسان خود، بیشتر زندگی می‌کنند تا به سبب عمرشان و به دلیل گناهانشان بیشتر می‌میرند تا به خاطر اجل‌هایشان.[۶]

گناهانی که عمر را کم میکند

در بین گناهانی که عمر را کم می‌کند بر پنج گناه امام سجاد (علیه السلام) تاکید بیشتری دارند: [۷]

۱- قطع رحم

* قطع رحم عمر انسان را کم می‌کند.

* امام کاظم (علیه السلام) به شخصی فرمودند: چون برادرت با تو مجادله کرد عمرش کوتاه شد و چون تو مهربانی به خانواده کردی عمرت طولانی شد.

حکایت: یکی از پیروان امام موسی‌بن جعفر (علیه السلام) به نام شعیب گفت روزی خدمت حضرت موسی‌ بن جعفر (علیه السلام) بودم ایشان ابتداً بدون سابقه فرمود ای شعیب! فردا مردی از ساکنین غرب تو را ملاقات می‌کند، و از حال من می‌پرسد تو در جواب او بگو، به خدا سوگند موسی‌ بن جعفر امامی است که حضرت صادق (علیه السلام) او را سفارش فرموده اند و تصریح به امامتش کرده اند هرچه از حلال و حرام سؤال کرد، از طرف من جواب ده گفتم فدایت شوم آن مرد مغربی چه نشان دارد؟

فرمود مردی بلند قد و درشت هیکل است، به نام یعقوب وقتی او را ملاقات کردی ترس نداشته باش، هر چه پرسید جواب بده و اگر میل داشت پیش من بیاید او را بیاور.

شعیب سوگند یاد کرد که روز دیگر من در طواف بودم مردی جسیم و قوی هیکل روی به من کرده، گفت می‌خواهم از تو سوالی کنم، راجع به احوال آقا و مولایت.

گفتم کیست آقایم؟ گفت موسی‌بن جعفر (علیه السلام) گفتم نام تو چیست جواب داد یعقوب از مکانش سؤال کردم، گفت از اهالی مغربم. پرسیدم از کجا مرا شناختی، گفت در خواب دیدم کسی به من دستور داد شعیب را ملاقات کن و هر چه می‌خواهی از او بپرس وقتی که بیدار شدم، از نام تو جستجو کردم تو را به من راهنمایی کردند. گفتم بنشین در این جا تا از طواف فارغ شوم. بعد از طواف پیش او رفتم و صحبت کردم او را مردی دانا و عاقل یافتم از من خواهش کرد که خدمت موسی‌بن جعفر (علیه السلام) برسانمش، دست او را گرفتم و خدمت حضرت بردم، اجازه ورود خواستم بعد از رخصت داخل شدیم، همین که امام (علیه السلام) چشمشان به او افتاد فرمود ای یعقوب! تو دیروز وارد این جا شدی. بین تو و برادرت در فلان مکان نزاعی واقع شد و کار به جایی رسید که یکدیگر را دشنام دادید. این چنین کرداری روش ما نیست. دین ما و پدران ما مخالف این کارها است و هرگز کسی را به چنین کاری دستور نمی‌دهیم. از خداوند بترس و پرهیز کن. به همین زودی مرگ ما بین تو و برادرت جدایی می‌افکند و برادرت در همین سفر خواهد مرد، قبل از آنکه به وطن برسد. تو هم از کرده خود پشیمان می‌شوی، این پیش آمد به واسطه آن است که قطع رحم کردید خداوند هم عمر شما را قطع نمود.

آن مرد پرسید فدایت گردم اجل من کی خواهد رسید؟ فرمود: اجل تو هم رسیده بود لکن چون در فلان منزل نسبت به عمه خود مهربانی کردی و صله رحم نمودی، بیست سال بر عمرت افزوده شد.

شعیب گفت بعد از این جریان یک سال همین یعقوب را در راه مکه دیدم و احوال او را پرسیدم. گفت در همان سفر برادرم به وطن نرسیده از دنیا رفت و او را در بین راه دفن کردم.[۸]

*البته این تنها اثر قطع رحم نیست. پیامبر می‌فرمایند: رحمت نازل نمی‌شود بر دسته ای که قاطع رحم بین آن‌هاست. ملائک نازل نمی‌شوند بر گروهی که قاطع رحم بین آن‌هاست. البته نقطه مقابل آن هم هست و آن این‌که اگر کسی صله رحم کند عمرش طولانی می‌شود.[۹]

اینقدر قطع رحم بد است که نه تنها رحمت را از خود شخص قطع می‌کند بلکه از قومی‌ و جمعی که در میانشان هست می‌برد.

*ما با قطع رحم فرصت‌های بسیار ویژه ای را از دست می‌دهیم. حضرت در جایی دیگر می‌فرمایند: «هر کس برای من یک چیز را ضمانت کند، من چهار چیز برای او ضمانت می‌کنم. صله رحم کند تا خداوند او را دوست بدارد، روزی اش را توسعه دهد، عمرش را زیاد کند و او را به بهشت وارد کند. »[۱۰]

* در برخی از اخبار از قطع رحم به «حالقه» تعبیر شده است. حالقه به معنای سالی ویران گر و هلاکت آفرین است که همه چیز در آن نیست و نابود شود و چیزی باقی نماند.

*حالا مقابل قطع رحم خود صله رحم است که باعث طول عمر می‌شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی زیبا فرمودند: صله رحم باعث طولانی شدن عمر و زیاد شدن روزی انسان ها می‌شود.[۱۱]

*ممکن است کسی بپرسد این قطع رحم دقیقا چیست؟ برخی فکر می‌کنند قطع رحم یعنی اینکه ما رفت و آمد نکنیم و یا قهر باشیم. نخیر!!!

مرحوم ملا مهدی نراقی در کتاب جوامع السعادات مصادیق رحم و مفهوم قطع رحم را تشریح کرده اند.  رَحِم کیست؟ قطع رحم چیست؟

قطع رحم این است که او را به گفتار یا کردار بیازاری و با او رفتار ناشایست کنى، یا او به چیزى نیاز شدید داشته باشد و تو علاوه بر توانایی در رفع حاجت ضرورى خود، قدرت بر رفع احتیاج او، از مسکن و لباس و خوراک، داشته باشى و از دادن آن به او امتناع کنى، یا دفع ظلم از او براى تو میسر باشد و نکنى، یا به سبب کینه و حسد از او دورى کنى و هنگام بیمارى به عیادتش نروی، و چون از سفر آید، به دیدنش نروى. این‌ها و امثال این‌ها قطع رحم است. و ضد آن‌ها، از دفع اذیت و یارى نمودن به مال و کمک کردن با زبان و دست و مقام، «صله رحم» است.

شهید عبدالحسین بادروج همیشه به دیگران اهمیت صلهی رحم را سفارش می‌کردند. خودشان هم پایبند بودند. دفتری تهیه کرده بودند و آن را زمان بندی و مرتب کرده بودند و سعی می‌کردند صلهی رحم را طبق برنامه، منظم و به طور کامل به جا آورند.

۲- قسم دروغ

دومین عاملی که عمر انسان را کم می‌کند قسم دروغ است.

* قسم دروغ به‌ معنای تأکید بر درست بودن چیزی است که حقیقت و واقعیت ندارد و به طور کلی دورغ است. مثلا شخصی که در محل خاصی نبوده، قسم می‌خورد که در آن محل بوده است. این نوع قسم از گناهان کبیره است اما کفاره ندارد. این قسم دروغ عمر انسان را کم می‌کند.

*شخصی رفت پیش منصور دوانیقی خبیث سعایت کرد علیه امام صادق (علیه السلام) گفت امام صادق دارد اسلحه جمع می‌کند می‌خواهد قیام کند و فلان است، منصور خبیث امام صادق را احضار کرد گفت آقا چه می‌کنی؟ آقا فرمودند چه شده است؟ گفت به من گزارش دادند شما اسلحه جمع می‌کنی، پول جمع می‌کنی، قصد تشکیل حکومت داری، آقا فرمودند دروغ است، گفت دروغ است؟ این آقا می‌گوید. گفت دروغ می‌گوید. گفت می‌خواهید قسم بخورد؟ آقا فرمودند بخورد. آن بنده ی خدا گفت “وَ الله الَّذی لا اِلهَ  اِلّا هو هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَه “، آقا فرمودند صبر کن اینطور نمی‌شود قسم بخوری، آن چیزی که من می‌گویم قسم بخور، بگو والله “، قسم به  خدا، اگر دروغ بگویم ” بَرِئتُ مِن حَولِهِ وَ قُوَّته “، خدا حول و قوه اش را از پشت من بردارد و به خودم واگذار شود، گفت آقا این چه طور قسمی‌ است؟ فرمودند مگر تو نمی‌گویی خبر داری؟ مگر نمی‌‌گویی راست می‌گویی؟ این قسمی‌ که من می‌گویم را بخور، ولی اگر دروغ بگویی از این مجلس نمی‌توانی بروی، می‌میری! باور نکرد. قسم را خورد ” فَوَقَعَ مَیِّتا “، همان جا افتاد، به درک وصل شد که منصور وحشت کرد، گفت آقا چه کردید؟ فرمود این قسمی‌ است که اگر ظالمی‌ اگر دروغگویی بخورد عقوبتش تسریع می‌شود.

*در کتاب ثواب الأعمال روایت هول ناکی آمده است که فرمودند: خداوند عزّ و جلّ فرموده است: من رحمت خود را شامل حال کسى که سوگند دروغ بخورد، نمى گردانم.[۱۲]

*امام صادق (علیه السلام):  کسى که قسم دروغ مى‌خورد تا چهل شب نتیجه شر آن را خواهد دید.[۱۳]

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «هرگاه مؤمنی بدون عذر (شرعی) دروغ گوید هفتاد هزار فرشته بر او لعنت می‌کنند، و از دلش تعفن برآید تا به عرش رسد، و حاملان عرش وی را لعنت کنند و خداوند برای آن دروغ هفتاد زنا بر او نویسد.»

۳- دروغ

سومین عامل مرگ ناگهانی و زودرس دروغ است. به این اثر فقر و رسوایی را هم باید اضافه کنیم.

*پیامبر (صلی الله علیه و آله): دروغ، روزى را کم مى‌کند.

*دروغ  کوچک و بزرگ ندارد. دروغ شوخی و جدی ندارد. دروغ دروغ است.

عبداللّه بن عامر: روزى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خانه ما نشسته بودند. مادرم مرا صدا زد و گفت: بیا به تو (چیزى) بدهم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمودند: مى‌خواهى چه به او بدهى؟ عرض کرد: مى خواهم خرمایى به او بدهم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مادرم فرمودند: بدان که اگرچیزى به او ندهى، دروغ برایت نوشته مى‌شود.

امام سجاد علیه السلام: از دروغ کوچک و بزرگش، جدّى و شوخیش بپرهیزید، زیرا انسان هرگاه در چیزکوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرئت پیدا مى‌کند.[۱۴]

*«در روایت داریم سرانجام دروغ‌گویی، سرزنش شدن و پشیمانی است[۱۵].

کریم خان زند هر روز صبح علی الطلوع تا شامگاه برای دادخواهی ستمدیدگان، رفع ستم و احقاق حقوق مردم در ارک شاهی می‌نشست و به امور مردم رسیدگی می‌کرد. یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های و های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت، او طوری گریه می‌کرد که هق و هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی‌داد.

شاه که خود را وکیل الرعایا می‌نامید؛ دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند زان پس به حضور برسد. مردک حقه باز را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند.

کریم خان قبل از آنکه رسیدگی به کار او را آغاز کند نوازش و دلجویی فراوانی از وی به عمل آورد و آنگاه از خواسته اش جویا شد. آن مرد گفت: “من از مادر کور و نابینا متولد شدم و سالها با وضع اسف باری زندگی کرده و نعمت بینایی و دیدن اطراف و اکناف خود محروم بودم تا اینکه روزی افتان خیزان و کورمال خود را روی زمین کشیدم و به سختی به زیارت آرامگاه پدر شما رفته و برای کسب سلامتی خود، متوسل به مرقد مطهر ابوی مرحوم شما شدم. در آن مزار متبرک آنقدر گریه کردم که از فرط خستگی ضعف،‌ بیهوش شده، به خواب عمیقی فرو رفتم! در عالم خواب و رویا، مردی جلیل القدر و نورانی را دیدم که سراغ من آمد و گفت: ابوالوکیل پدر کریم خان هستم. آنگاه دستی به چشمان من کشید و گفت برخیز که تو را شفا دادم! از خواب که بیدار شدم،‌ خود را بینا دیدم و جهان تاریک پیش چشمانم روشن شد! این همه گریه و زاری امروز من از باب تشکر و قدردانی و سپاس‌گزاری از والد ماجد شما بود!”.

مردک حقه باز که با ادای این جملات و انجام این صحنه سازی مطمئن بود کریم خان را خام کرده است، منتظر دریافت صله و هدیه و مرحمتی بود که مشاهده کرد کریم خان برافروخته شده، دنبال دژخیم می‌گردد! موقعی که دژخیم حاضر گردید کریم خان دستور داد چشمان مرد حقه باز را از حدقه بیرون بکشد! درباریان و بزرگان قوم زندیه به دست و پای کریم خان افتادند و شفاعت مرد متملق و چاپلوس را کرده و از وکیل الرعایا خواستند از گناه او درگذرد. کریم خان که ذاتا آدم رقیق القلبی بود، خواهش درباریان و اطرافیان را پذیرفت، ولی دستور داد مرد متملق را به فلک بسته، چوب بزنند!

هنگامی‌که نوکران شاه مشغول سیاست کردن مرد حقه باز بودند کریم خان خطاب به او گفت: “مردک پدر سوخته! پدر من تا وقتی زنده بود در گردنه بید سرخ، خر دزدی می‌کرد من که مقام و مسند شاهی رسیدم عده ای متملق برای خوشایند من و از باب چاپلوسی برایش آرامگاهی ساختند و مقبره ای برپا کردند و آنجا را عنیان ابوالوکیل نامیدند. اکنون تو چاپلوس دروغگو آمده ای و پدر خر دزد مرا صاحب کرامت و معجزه معرفی می‌کنی؟! اگر بزرگان مجلس اجازه داده بودند دوباره چشمانت را در می‌آوردم تا بروی برای بار دوم از او چشمان تازه و پر فروغ بگیری!”.

مردک سرافکنده و شرمسار به سرعت از پیش او رفت و ناپدید شد.

۴- عاق والدین

پیغمبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) در مورد عاق والدین شدن و آثار آن فرموده‌اند: به این معنا که: «بترسید از اینکه مورد عاق پدر و مادر و مغضوب آن‌ها واقع شوید. چرا که بوی بهشت به اندازه پانصد سال راه به مشام انسان می‌رسد ولی هیچ‌گاه به افرادی که مورد خشم پدر و مادر خود هستند، نخواهد رسید.»[۱۶]

این حدیث شریف مشخص می‌کند افرادی که مورد خشم و غضب والدین خود قرار گرفته‌اند، نه تنها نمی‌توانند بهشت را ببینند و وارد آن شوند، بلکه حتی عطر بهشت را هم استشمام نمی‌کنند. به قدری که گویا بیشتر از پانصد سال راه تا بهشت فاصله دارند و نمی‌توانند حتی به بهشت نزدیک شوند.

از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که پیرمردی گریه‌کنان دست پسرش را گرفته بود و نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه آورد و به ایشان گفت: ای رسول خدا! این پسر من است که در کوچکی او را غذا داده‌ام و با احترام، بزرگ کرده‌ام و تمام خواسته‌هایش را بر آورده‌ام و با ثروتم به او کمک کرده‌ام تا اینکه قوی و ثروتمند گردید و من در راه پرورش وی جان و مالم را فدا کرده‌ام و از ضعف و پیری به‌جایی رسیده‌ام که مشاهده می‌فرمایی! در مقابل این‌همه زحمت، این پسر هیچ‌گونه کمک مالی به من نمی‌کند!

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به جوان کرده و فرمودند: چه می‌گویی؟

جوان گفت: من مالی بیشتر از خرج و مخارج خود و عیالم ندارم تا به او کمک کنم.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به پیرمرد فرمودند: چه می‌گویی؟

پیرمرد گفت: دروغ می‌گوید، انبارهایی پر از گندم، جو، خرما، کشمش و کیسه‌های زیادی پر از طلا و نقره دارد.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به پسر گفت: جوابت چیست؟

پسر گفت: ذره‌ای از آن چیزهایی را که او ادعا می‌کند. من ندارم.

آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ای جوان! از خدا بترس و نسبت به پدر مهربانت که این همه به تو احسان کرده، نیکی کن تا خدا نیز به تو احسان نماید!

جوان باز هم گفت: من چیزی ندارم.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ما خرج این ماه پدرت را می‌دهیم، اما از ماه بعد خودت خرجش را بده. سپس به اسامه فرمودند: به این پیرمرد صد درهم برای خرج یک ماه خود و خانواده‌اش عطا کن.

بعد از یک ماه، پیرمرد دوباره همراه پسرش به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و پسر عرض کرد: چیزی ندارم.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: تو ثروت زیادی داری، ولیکن امروز را به شب می‌رسانی در حالی که فقیر و ذلیل‌شده‌ای، به‌طوری که از پدرت فقیرتر خواهی شد و چیزی در بساطت نخواهد ماند.»

پسر به سوی خانه خود رفت، پس ناگهان دید همسایه‌هایش در کنار انبارش‌هایش جمع شده‌اند و می‌گویند انبارهایت را هر چه زودتر خالی کن که از بوی گندش بسیار ناراحتیم. سپس به سراغ انبارهایش رفت و با کمال تعجب دید که همه گندم‌ها، جوها، خرماها و کشمش‌ها گندیده‌اند و فاسد و تباه گشته‌اند.

جوان نیز کارگران بسیاری را با مزد زیاد اجیر کرده و همه کالاهای فاسد شده را به منطقه‌ای دور از شهر منتقل کرد. به دنبال آن، جوان سراغ کیسه‌های طلا و نقره رفت تا مزد کارگران را بدهد، اما ناگهان دید همه آنان مسخ‌شده و به سنگ‌هایی بی‌ارزش تبدیل شده‌اند. کارگران وقتی چنین دیدند، دامنش را رها نکردند تا اینکه مجبور شد تمام خانه و لوازمش را از قبیل فرش و لباس و… فروخت و مزد کارگران را پرداخت و از آن‌همه داریی، چیزی برایش باقی نماند و محتاج و فقیر گشت؛ و پس از اندک زمانی بر اثر ناراحتی‌های روحی و فکری لاغر و مریض شد.

شخصی به پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفت: نذر کرده ام آستانه ی بهشت را ببوسم. حال چه کنم؟

فرمود: «پای مادر و پیشانی پدر را ببوس تا به نذرت عمل کرده باشی. اگر از دنیا رفته اند، قبر آنان را ببوس.»

احسان چیست؟

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: احسانِ به والدین این است که وقتی چیزی از تو می‌خواهند آن‌ها را به زحمت نیندازی؛ گرچه بی‌نیاز هستند، حاجت آنان را برآور.[۱۷]

رای جبران عاق والدین اگر آنها در قید حیات‌اند:
۱) بایست به والدین ثابت کنید که دیگر قصد تکرار چنین عملی را نداری.

۲) چون به خاطر این ظلم، والدین شما آزرده خاطر شده‌اند، بهتر است بیشتر از سابق احترام و ادب و اطاعت را نسبت به ایشان رعایت کنید که سبب نرم شدن قلب والدین شما می‌شود.

۳) نهایتا با کمال خضوع و با توسل و خواهش از درگاه خداوند متعال و ائمه معصومین (علیه السلام) از والدینت بخواهی که تو را مورد بخشش قرار دهند. مطمئن باش که خدای مهربان قلب پدر و مادر را از جنس مهربانی خویش آفریده است. امکان ندارد فرزندی از آنان عذرخواهی کند و آن‌ها او را نبخشند.

اما اگر در قید حیات نیستند:
۱) واجباتی که از آن‌ها در حال حیات فوت شده مثل نماز و روزه و حج و بدهی‌های آنها ادا گردد.
۲) به آنچه وصیت کرده‌اند، عمل شود.
۳) آنها را تا آخر عمر نباید فراموش کرد. باید برای‌شان طلب آمرزش و رحمت کرد. به نیابت از آنها صدقه داد. اعمال مستحب به قصد و نیت آن‌ها به جا آورد. هدایای معنوی برای آن‌ها فرستاد.

پی نوشت ها:
[۱] فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لَا یَبْلَىٰ  [طه،۱۲۰]
[۲] اللّـهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ… واجْعَلْ فیـما تَقْضی وَتُقَدِّرُ، اَنْ تُطیلَ عُمْری؛ (مفاتیح‌الجنان، اعمال مشترک ماه مبارک رمضان)
[۳] وَ اجْعَلِ الْحَیَهًَْ زِیَادَهًًْ لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ، وَ الْوَفَاهًَْ رَاحَهً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍ؛(مفاتیح‌الجنان، دعای روز سه‌شنبه)
[۴] ثُمَّ قَضی أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ  [انعام،۲]
[۵] نورالثقلین، ذیل آیه ۲ سوره انعام
[۶]  یعیشُ النّاسُ بِاِحسانِهِم اَکثَرَ مِمّا یَعیشُونَ بِاَعمارِهِم، وَ یَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِم اَکثَرَ مِمّا یَمُوتُونَ بِآجالِهِم؛ دعوات الراوندى: ص ۲۹۱، ح ۳۳
[۷] سَمِعْتُ زَیْنَ الْعَابِدِینَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَقُولُ‏: “الذُّنُوبُ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ: قَطِیعَهُ الرَّحِمِ. وَ الْیَمِینُ الْفَاجِرَهُ  وَ الْأَقْوَالُ الْکَاذِبَهُ. وَ الزِّنَاءُ. وَ سَدُّ طُرُقِ الْمُسْلِمِینَ. وَ ادِّعَاءُ الْإِمَامَهِ بِغَیْرِ حَقٍّ “(معانی الأخبار: ۲۷۱ ، طبعه جماعه المدرسین، قم المقدسه/ إیران، سنه: ۱۴۰۳ هجریه.)
[۸] منتهی الامال، ج ۲، ص ۱۳۸
[۹] قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: «انَّ الرَّحْمَهَ لا تَنْزِلُ عَلی قَوْمٍ فیهِمْ قاطِعُ رَحِمٍ، انَّ الْمَلائِکهَ لا تَنْزِلُ عَلی قَوْمٍ فیهِمْ قاطِعُ رَحِمٍ» کنز العمال- ۶۹۷۸ و ۶۹۷۴.
[۱۰] بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۹۲
[۱۱] مَن سَرّه ان یُنسَأ لَه فی عُمُره و یُوَسِّع لَه فی رِزقه فَلیتقِ الله و لیَصلِ رَحمه ” بحار الانوار- ج ۷۱- ص ۱۰۲
[۱۲] قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: لا اُنیلُ رَحْمَتی مَن تَعرَّضَ للأیمانِ الکاذِبَهِ .[ثواب الأعمال : ۲۶۱/۲ .]
[۱۳] الْیَمِینُ الْغَمُوسُ یُنْتَظَرُ بِهَا أَرْبَعِینَ لَیْلَهً  ( الکافی، ج ۷،ص ۴۳۶.)
[۱۴] اِتَّقُوا الْکَذِبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَالْکَبیرَ، فى کُلِّ جِدٍّ وَهَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذاکَذِبَ فِى الصَّغیرِ اجْتَرَأَ عَلَى الْکَبیرِ؛[تحف العقول، ص ۲۷۸]
[۱۵] عَاقِبَهُ الْکَذِبِ مَلَامَهٌ وَ نَدَامَه غرر الحکم و درر الکلم، ج ۱، ص ۲۸۳
[۱۶] «ایاکم و عقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد من مسیره الف عام و لا یجدها عاق» بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۶۲.
[۱۷] عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً (بقره-۸۳) مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ: الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ ُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُکلِّفَهُمَا أَنْ یسْأَلَاک شَیئاً مِمَّا یحْتَاجَانِ إِلَیهِ وَ إِنْ کانَا مُسْتَغْنِیینِ [کافی، ج ۲، ص ۱۵۸)

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *