Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه دوم: گناه مانع اجابت دعا جلسه دوم: بصورت یکپارچه متن تولیدی آثار گناه

آثار گناه ۲ ؛ گناه مانع اجابت دعا

T_AasareGonah04

آثار گناه ۲ ؛ گناه مانع اجابت دعا

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

طلیعه : داستان فرزند دار شدن علی‌نقی

یه شخصی در کاشان بود به اسم علی نقی. علی نقی کاسب مؤمن و خیری بود. نخ ابریشم و قالی می‌فروخت. یک عمر جلسات مذهبی در خانه‌‌ها و تکیه‌‌ها به راه انداخته و کلی مسجد مخروبه را آباد کرده بود، ولی از نعمت فرزند محروم بود.

روزی فردی در زد. علی نقی آمد دم در. مردک به او یک گونی داد و گفت: «حالا که تو بچه نداری، بیا این‌‌ها مال تو، شاید به کارت بیاید.» علی نقی در گونی را باز کرد. ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردک و صدای گریه علی نقی قاتی شد.

چیزى که ذهن و فکر او را مشغول می‌‏کرد، این بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود. تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان، موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید. نکته جالب و قابل توجه دیگر اینکه؛ آن دلسوخته و عاشق، در همان سفر در کنار خانه خدا چنین مناجات و دعا می‌کند:«ای خدایی که فرموده‌ای (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را!)‌[۱] ای خالق یکتا! فرزندی به من عطا فرما که مبلّغ قرآن و دین تو باشد.»

خدایی که دعای زکریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت کرده بود، ۱۱ فرزند به علی نقی داد. پدر که نذر کرده بود پسرش طلبه شود، هر چقدر اصرار می‌کرد به بن بست می‌خورد. پسر پایش را کرده بود توی یک کفش که من حوزه برو نیستم؛ می‌خواهم بروم دبیرستان و رفت.

یک روز چند تا از همکلاسی‌‌هایش را دید که در راه مدرسه، مزاحم مردم می‌شدند. او هم آنتن بازی اش گل کرد و راپرت آن‌‌ها را به مدیر داد. مدیر هم یک حال حسابی به آن‌‌ها داد. آن‌‌ها هم برای آنکه با پسر علی نقی بی حساب شوند، چنان کتک مفصلی به او زدند که با تن له و لورده و سر و صورت زخمی‌به زور خودش را به خانه رساند. پدر گفت: «چی شده؟» پسر گفت: «هیچی، فقط می‌خواهم بروم حوزه علمیه و طلبه بشوم». پسر علی نقی به حوزه رفت و شد حاج آقای قرائتی مشهوری که همه ما میشناسیمش. بله این داستان پدر آقای قرائتی و به دنیا آمدن آقای قرائتی بود.

۱- شیرینی اجابت دعا

شاید ما هم دوست داشته باشیم این‌طور که خداوند دعای پدر آقای قرائتی را اجابت کردند دعای ما را هم اجابت کنند. شاید ما هم گله مند باشیم که چرا خداوند خیلی از دعا‌های ما را اجابت نمیکنند.

۲- مصلحت یکی از عوامل عدم اجابت دعا

عموما جواب کلیشه ای و متداولی که می‌دهند این است که دعا به صلاح شما نیست که اجابت شود. درست هم است بسیاری از مواقع دعایی که میخواهیم به صلاح ما نیست که احابت شود.

شخصی نزد امام آمد. گفت: آقا مگر خدا نفرموده اند که شما دعا کنید، من مستجاب می‌کنم؟ این آیه‌ی قرآن است؟ گفتند: بله. گفت: ما که هرچه دعا کردیم مستجاب نشد. علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند: «این أدعونی یا أدعویش» یک چیزی دارد. یا نیت، چیزی دارد. چون «أدعو» یعنی دعا، دعا یعنی چه؟ دعا به معنی خیر خواستن است. گاهی وقت‌‌ها چیز‌هایی که ما دعا می‌کنیم واقعاً خیر نیست. خیال می‌کنیم. «نی» یعنی چه؟ یعنی «فقط از من» خداوند می‌فرمایند: اگر فقط از من بخواهی به تو می‌دهم. ما گاهی وقت‌‌ها یک بار به خداوند می‌گوییم و صد بار به کس و ناکس دیگر.

می‌فرمایند: اگر هم خیر بخواهی، فقط از من بخواهی من مستجاب می‌کنم. پس چیز‌هایی که مستجاب نمی‌کنم یا واقعاً خیر نیست و تو خیال می‌کنی که خیر است. یا اینکه خیر است ولی شما یک اللّه گفتید و پیش صد کس و ناکس هم رفتید. یا دعایش دعا نیست یا نیتش، نیت نیست. اگر دعایش واقعاً خیر باشد و نیت هم واقعاً نیت باشد، یعنی در دعا اخلاص باشد، واقعیت را هم بخواهی خدا می‌دهد.

خدا رحمت کند یک آقایی داشتیم در قم آقای صفایی ایشان کتاب هم زیاد دارند ع ص معروف است. علی صفایی آدم خوش ذوقی بود یک موسسه هم در قم دارند من بیشتر کتاب‌‌هایش را خواندم خیلی خوش قلم بود ایشان یک وقتی می‌گفت: دو ماه یک چیزی را از خدا می‌خواستم به من داد بعد از شش ماه دعا می‌کردم آن‌ را از من بگیرد فهمیده بودم به نفعم نیست.

اما همیشه اینطور نیست که به خاطر عدم مصلحت دعا اجابت نشود. مثلا کسی از خدا توفیق کار خیر و مسجد سازی می‌خواهد. توفیق بچه خوب یا توفیق زیارت می‌خواهد. آیا این‌‌ها به مصلحتش نیست؟

۳- گناه مهم‌ترین عامل عدم اجابت دعا

شایدیکی از مهمترین دلایل عدم اجابت دعا گنا‌هان ما باشد نه عدم مصلحت آن!

امام علی (علیه السلام) : گناه، مانع پذیرش دعاست.[۲]

آقایی دستش را برده بود بالا، یک کسی بود که سه سال هرچه که حضرت موسی رد می‌شدند می‌دیدند او دارد دعا می‌کند آخرش حضرت موسی دیگر خسته شدند آمدند میقات گفتند: خدایا سه سال است که من از این راه می‌روم میقات می‌آیم کوه طور می‌بینم این شخص دارد دعا می‌کند دستش بلند است خدایا چیزی نمی‌خواهد یک بچه از تو می‌خواهد یک اولاد می‌خواست سه سال است خطاب شد موسی سی سال هم ما را بخواند جوابش را نمی‌دهیم حتی اگر تا آخر عمرش هم ما را بخواند‌.

در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: هر کس که بخواهد دعایش مستجاب شود، باید کار و غذایش را پاکیزه کند و در نصایحی که خداوند متعال به حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) فرمودند، از جمله این بود: به ستمکاران بنی اسرائیل بگو مرا نخوانید و حال آنکه در زیر گام‌‌هایتان رشوه و در خانه‌‌هایتان بت وجود دارد.[۳] و به درستی که من سوگند یاد کرده ام دعای کسی را اجابت می‌کنم که مرا بخواند. از این رو، اجابت من در حق آن‌ها «لعن» است تا زمانی که پراکنده شوند.

شاید بپرسید کدام گناه است که مانع اجابت دعاست؟

۴- مهمترین گنا‌هانی که مانع اجابت دعاست

امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: گنا‌هانى که دعا را رد مى کنند، عبارت اند از : بدى نیّت، بد ذاتى، دورویى با برادران، باور نداشتن اجابت [دعا]، به تأخیر انداختن نماز‌هاى واجب تا هنگامى که وقتشان بگذرد وتقرّب نجستن به خداوند عزّوجلّ با نیکى کردن و صدقه دادن و بدزبانى و ناسزا گفتن.[۴]

۴/۱- نیت بد

بدى نیّت مانع اجابت دعا می‌شود. اینکه انسان صاف و صادق نباشد. نه با خدا و نه با بندگان خدا این می‌شود سوء نیت!

این سوء نیت آثار دیگری هم دارد. مثلا رزق و روزیش بی برکت می‌شود. مى‏فرمایند: «خداوند برکت را از کسى که نیتش سالم نیست بر مى‏دارد و او نمى‏تواند از نعمت‏‌هاى الهى به خوبى استفاده کند[۵]».

در اهمیت نیت همین بس که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند:« مردم در روز قیامت بر اساس نیّت‏‌هاى خود محشور مى‏شوند[۶]».

ابن أبی الحدید مى‏نویسد: «شخصى به نام حبه عرنى گفت: پس از این که امام (علیه السلام) بیت المال را در میان اصحاب خویش تقسیم کردند و خود ایشان نیز همانند دیگران پانصد درهم برداشتند، فردى که در جنگ شرکت نکرده بود خدمت آن بزرگوار رسید و گفت: اى امیرمؤمنان! گر چه من از نظر جسمى همراه شما نبودم و نتوانستم در جنگ شرکت کنم اما دل من با شما بود و مایل بودم که در این جنگ با شما همگام باشم. به من هم از این پول چیزى عنایت فرما. امام علی (علیه السلام) سهم خود را به او داد و چیزى براى خویش باقى نگذاشت». این حکایت بیان ­کنندۀ این است که اگر کسى از کار دیگران راضى باشد با آنان در ثوابشان شریک خواهد بود.

البته این یک روی سکه است. روی دیگر سکه قتیل الحمار است.

در یکى از غزوه‏‌های صدر اسلام، یکى از مسلمانان شهید شد و به «قتیل الحمار» یعنى کشتۀ راه‏ خر! شهرت یافت. ماجرا از این قرار بود که این مسلمان نگون بخت، در صحنۀ جنگ، نگاهش به کافرى که بر الاغ زرنگ و جالبى سوار شده بود، مى‏افتد و به رفیقش مى‏گوید: من این کافر را مى‏کشم و الاغش را مى‏گیرم. لذا به سمت آن کافر حمله مى‏کند ولى ماجرا به عکس مى‏شود؛ کافر، این مسلمان را مى‏کشد و به جاى اینکه الاغ نصیبش شود، جانش‏ را هم به نیت آن حیوان داده است و چون با این نیت کشته شد، قتل او را به نیّتش نسبت دادند.

این امر به قدری مهم است که علّت خلود افراد کافر در جهنم و افراد مؤمن در بهشت، نیت آن‌ها دانسته شده است. امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمودند: جهنّمیان از براى آن در جهنّم مخلّد خواهند بود بخاطر اینکه‏ نیّت ایشان آن است که اگر در دنیا مخلّد باشند همیشه معصیت خدا بکنند و بهشتیان از براى آن در بهشت مخلّد خواهند بود که‏ نیّت ایشان آن است که اگر در دنیا مخلّد باشند همیشه طاعت خداى عزّ و جلّ‏ بکنند. پس هر یک از این دو به حسب نیّت مخلّد خواهند بود. بعد از آن این آیه را تلاوت نمودند: هر کسى بر آنچه در درون دارد عمل مى‏کند و فرمودند: یعنى هر کسى عمل بر نیّت خود مى‏کند.[۷]

خداوند متعال به خاطر عنایت و تفضلی که نسبت به بندگانش دارد، آنان را به خاطر نیت بد، عقاب نمی‌­کند (هرچند ممکن است عواقبی در دنیا داشته باشد) و این مادامی‌ است که نیت بد عملی نشود؛ از این رو در نامۀ اعمال نیز ثبت نمی‌­شود. اما اگر کسی نیت عمل خیری را داشته باشد طبق روایات اسلامی‌خداوند ثواب آن عمل را به او می‌­دهد هر چند که موفق بدان نشود. از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: «در قیامت نامۀ سیئات مؤمن را نشانش مى‏دهند و او دچار ترس و لرز مى‏شود، حسناتش را نشانش دهند، چشمش روشن و خوشحال گردد، آن‏گاه خداوند مى‏فرمایند: دفترى که حسنات به جا نیاورده‏اش در اوست نشان او دهید، چون ببیند گوید: پروردگارا! به بزرگیت قسم، من این حسنات را به جا نیاورده‏ام. خداوند مى‏فرمایند: راست مى‏گویى ولى چون نیّت آن‏‌ها را داشتى من براى تو ثبت کردم، آن‏گاه ثواب آن حسنات نیّت شده را به او مى‏دهند. این حسن نیت است اما سوء نیت مضرات خودش را دارد.»

بد نیتی یک نوع درد و بیماری است. امام علی(علیه السلام) فرمودند:«سوء نیت‏ دردى است پنهان[۸]». نیّت‏ بد امر مباح را به معصیت تبدیل مى‏کند: مثلاً اگر کسی بوى خوش استعمال ‏کند به نیت تفاخر نمودن و اظهار مال‏دارى، این کار مباح بر او حرام خواهد شد اما نیت خوب و پاک، فعل حرام را به مباح یا مستحب تبدیل نمی­کند و اثری در آن ندارد. مثلاً اگر کسی به نیت همراهی با دوستان و ناراحت نکردن آنان شراب بنوشد، این نیت اثری در حرمت این فعل ندارد.

۴/۲- دورویى با برادران

«پیامبر گرامی‌اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آدم دوچهره در روز قیامت یکی از بدترین مردم نزد خداوند متعال به شمار می‌آید.[۹]

یک بزرگی می‌گفت: از آدمی‌که همه او را دوست دارند بترس هیچ آدمی‌ نمیتواند همه را از خودش راضی نگه دارد مگر انسان دو رو. آخر اگر آدم خوبی باشد بد‌ها باید از او متنفر باشند اگر آدم بدی باشد خوب‌ها باید از او متنفر باشند. این یک نکته خیلی ظریف و دقیق است.

شما در تاریخ اسم شبث ابن ربعی را دیدید در فیلم مختار هم او را نشان می‌دهد شبث یک منافقی است این اولش یک زنی ادعای پیغمبری کرد در مکه می‌دانید ما مدعی نبوت زن هم داشتیم اصلاً در انبیاء و ائمه زن نداریم غیر حضرت زهرا (سلام الله علیها) که جزو معصومین هستند حضرت مریم جزو معصومین هستند اما در انبیاء ما زن نداریم. ایشان ادعای نبوت کرد سجاح شبث رفت شد موذنش گفت: پیغمبر بلال دارد من هم می‌شوم بلال تو یک مدتی که گذشت دید کار این زن نگرفت آمد پیش پیغمبر مسلمان شد این آدم با تمام خلفا بیعت کرد هم با خلیفه اول هم دوم هم سوم و آن وقت همین آدم در قتل خلیفه سوم هم شرکت کرد همین آدم با امیرالمومنین بیعت کرده بعد هم به معاویه پیوسته همین آدم در کربلا جزو سپاه عمر سعد بود بعد هم به مختار پیوست. خیلی آدم باید مذبذب باشد تو خودت جزو قاتل‌‌های امام حسین (علیه السلام) هستی مثل این‌‌هایی که دزدی می‌کنند و می‌دانند می‌گویند دزد را بگیر آن وقت همین آدم به ابن زبیر هم پیوسته یعنی تا می‌دید بساط کسی دارد کج می‌شود می‌رفت سراغ دیگری این‌‌ها را می‌گویند مذبذب. پس نفاق هم نمی‌گذارد دعا به اجابت برسد این هم مورد سوم.

برای همچین شخصی خداوند متعال در روز قیامت یک عذاب عجیب قرار داده است من برای گناه دیگری این چنین عذابی را سراغ ندارم.

«پیامبر گرامی‌اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: کسی که در دنیا دارای دو چهره باشد در روز قیامت دارای دو زبان آتشین خواهد بود[۱۰].

راه شناخت منافق خیلی هم سخت نیست. در روایت داریم که امام جعفرصادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسی که در نزد تو از دیگران بدگویی می‌کند (مسلّماً) نزد دیگران هم از تو بدگویی خواهد کرد[۱۱]!

۴/۳- باور نداشتن اجابت [دعا]

سومین عامل مستجاب نشدن دعا باور نداشتن اجابت [دعا] است.

در احادیث قدسیه آمده است: من در نزد حسن ظنّ بنده ام به من هستم، پس بر من گمان نبرد، مگر خیر و نیکو[۱۲]. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز فرمودند: خدا را در حالی بخوانید که به اجابت دعا یقین دارید و از حضرت امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است: هرگاه دعا نمودی، چنین گمان کن که اجابت در خانه ات است. در روایتی دیگر آمده است که: با قلبت به خدا روی بیاور و اجابتت را درِ خانه ات حساب کن! و همچنین روایت شده است: که فرعون به هنگام غرق شدن، به موسی استغاثه نمود و به خداوند استغاثه نکرد، پس خدا به موسی وحی کرد: یا موسی! به درستی که تو نمی‌توانی به داد او برسی، چرا که تو خلقش ننموده ای و اگر او از من یاری می‌خواست، پناهش می‌دادم. و همچنین داستان قارون و عتابش به موسی (علیه السلام) در جواب ندادنش به او معروف است.

۴/۴- به تأخیر انداختن نماز‌هاى واجب تا هنگامى که وقتشان بگذرد.

یکی از نکته‌‌ها در مراتب و محافظت از نماز، ادای نماز در وقت آن است. نماز را از وقت فضیلت خود به تأخیر انداختن یا به طوری که قضا شود.

عارف بزرگوار، عالم ربانی، جناب شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی، می‌فرمایند: اگر آدمی‌یک اربعین (چهل روز) به ریاضت بپردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، همه عبادت‌‌های آن چهل روز به باد خواهد رفت. من در تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد. پسر بچه ای داشتم که شب آن روز از دست رفت سحرگاه به من گفتند که این مصیبت، به علت فوت نماز صبح، مستحق شده ای، اکنون اگر شبی تهجدم ترک گردد، صبح آن شب انتظار بلایی می‌کشم.

اگر انسان نماز را در وقت خود به جای آورد و امور دنیا را به خاطر اقامه نماز ترک کند، خداوند او را کمک می‌کند. نمونه آن، واقعه زیر است:

علامه سید محسن جبل عاملی، از علمای بزرگ شیعه، نقل می‌کند: جوانی از آن آشنایان ما برای تحصیل به آمریکا رفته بود. روزی نامه ای از او به دستم رسید که این خاطره جالب را برایم نوشته بود:

چند روز پیش، امتحان داشتیم، امتحان را  به صورت جداگانه و نوبتی از افراد می‌گرفتند. نشسته بودیم، اما امتحان طول کشید و هنوز نوبت به من نرسیده بود که وقت نماز شد. دیدم اگر بنشینم نماز فوت می‌شود. امتحان هم مهم بود، از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم، کسانی که آن جا بودند. پرسیدند: کجا می‌روی؟ چیزی نمانده که نوبت تو برسد. گفتم: من یک تکلیف دینی دارم وقتش می‌گذرد، گفتند: امتحان هم وقتش می‌گذرد، اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسه ای تشکیل نخواهند داد و هرگز هیئت ممتحنه برای تو جلسه خصوصی تشکیل نمی‌دهند. گفتم: هر چه باداباد، من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی‌کنم و بالاخره رفتم. هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازه ادای یک وظیفه دینی غیبت کرده ام و گفتند: چون این شخص در وظیفه خود جدی است روا نیست او را معطل بگذاریم، لذا برای قدردانی از این عمل باید جلسه ای خصوصی برایش تشکیل دهیم. جلسه را تشکیل دادند و من در امتحان قبول شدم.

از صاحب دلی حکایت شده است که روزی به یاران می‌گفت: اگر بین ورود به بهشت و دو رکعت نماز، مرا مخیر کنند، من آن دو رکعت نماز را بر می‌گزینم، پرسیدند: چرا؟ گفت: از آن رو که من در بهشت به حظ خویش مشغولم و در آن دو رکعت به گزاردن حق مولایم، این دو را نمی‌توان با هم قیاس کرد؟

آیه الله العظمی‌بهجت می‌فرمودند: «بعضی از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب، زندگی و آینده فرزندانشان را تأمین می‌کردند.»

باز ایشان می‌فرمودند: «آقایی را دیدم که اهل مراقبه بود، هرگاه نماز مغرب را به اندازه ای که هوا تاریک شود به تأخیر می‌انداخت ناراحت می‌شد، یا اگر برای وضوی نماز شب موفق نمی‌شد و یا وقتی حیوانات به او حمله می‌کردند، می‌گفت: این حیوانات می‌گویند چرا نماز را به تأخیر انداختی.»

البته در مسائل دینی باید سنجیده و هوشیار عمل کرد و در تبلیغ ارزش‌‌ها همانند یک طبیب حاذق رفتار نمود تا مردم به معنویت، گرایش پیدا کنند؛ مثلا اگر می‌خواهیم فرد تارک الصلاه را به نماز تشویق کنیم نباید یک باره، نماز اول وقت با نافله یا چیز‌های دیگر را به او تحمیل کنیم بلکه در این مسیر باید «تدریجی» حرکت کنیم. آیه الله بهجت می‌فرمودند: «مرد عربی برای من خدمت می‌کرد، خواستم در پاداش زحماتش، نصیحتی به او کنم، گفت: هر نصیحتی می‌خواهی بکن، فقط نگو نماز صبح بخوان! از قضا همان را می‌خواستم تذکر دهم. به او گفتم: هر وقت بیدار بودی یا توانستی بخوان.

باز ایشان این حکایت را نقل می‌کردند: «آقایی برای تبلیغ به یکی از مناطق رفته بود، ولی دیده بود که اصلا نماز نمی‌خوانند. به ذهنش رسید که چگونه آن‌ها را نمازخوان کند، روزی به آن‌ها گفت: هر کس در هر ماه یک بار نماز بخواند، من قول می‌دهم و ضمانت می‌کنم که نجات می‌یابد؟

مردم قبول کردند و در هر ماه یک بار نماز خواندند. بعد از مدتی از آن‌ها درخواست کرده بود که هفته ای یک بار نماز بخوانند و بدین ترتیب، بعد از مدت گفته بود که در هر شبانه روز یک بار نماز بخوانند و سپس درخواست نموده بود که در هر روز یک بار نماز و در هر شب یک بار نماز بخوانند و همین طور پیش رفته بود و موفق شده بود آنان را به پنج بار خواندن در شبانه روز دعوت کند.

اگر ما باشیم میگوییم: چرا در مدت طولانی آن‌ها را بی نماز نگاه داشت و حال آن که آن آقا آن‌ها را بی نماز نکرد، بلکه آن‌ها خودشان بی نماز بودند، ولی او توانست آن‌ها را به خواندن یک نماز و سپس همه نماز‌ها دعوت کند.»

۴/۵-وَ الْفُحْشِ فِى الْقَولِ ؛

و بدزبانی و ناسزا گفتن.

پیغمبر اسلام فرمودند: ای علی خدا بهشت را حرام کرده به روی کسی که فحاش است[۱۳]. بد زبان است و ناسزاگو است و باکی ندارد که فحش بدهد و فحش بشنود. این هم روایت مهمی‌است در کافی اشاره کردیم. اگر کسی به برادر دینی‌اش فحش بدهد، خدا برکت رزقش را برمی‌دارد. هرچه می‌دود عمر و رزقش برکت ندارد. خدا او را به خودش واگذار می‌کند و دیگر اینکه زندگی‌اش را فاسد می‌کند. خوشی و آرامش را از او می‌گیرد.
امام صادق دوستی داشتند که معمولاً همراه حضرت بودند. ولی در موردی که نسبت ناروا به یک غلام داد و توبه نکرد و اصرار بر گناه کرد، حضرت تا آخر عمر دیگر با او گفتگو نکردند. یعنی اینقدر توبیخ شدید کردند. یعنی انسان با فحاشی و بد زبانی باعث می‌شود از دیدار چهارده معصوم و دیدار خدا و اولیائش برای همیشه محروم باشد. منظور ما از فحاش بیشتر کسانی است که عادت کردند. موردی اتفاق می‌افتد و عذرخواهی می‌کند و حلالیت می‌طلبد قطعاً این‌ها را خدا می‌بخشد.

حتی تحقیر و ا‌هانت به غیر مؤمن هم بد است. یکی از پیغمبران به یک سگی رسید که خیلی زشت بود. گفت: چقدر این سگ زشت است. وقتی این حرف را زد، در روایت داریم که سگ به قدرت الهی مقابل این آقا زانو زد و به زبان فصیح و بلیغ گفت: یا نبی الله! اگر به خلقت من ایراد داری، می‌توانی مرا تغییر بدهی، بده. مرا خدایی درست کرده که تو را درست کرده است. یعنی شما به خدا ایراد می‌گیری.

بهترین راه برای کنترل این مشکل سکوت است. اینکه انسان بنا را بگذارد بر کم حرفی.

خیلی در روایات ما سفارش شده که تا می‌توانید سکوت کنید. از چیز‌هایی که بسیار مؤثر است سکوت است.

اصلاً کسی که ساکت است، روایت داریم خود سکوت عبادت است. آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمودند: شهوت فقط جنسی نیست. شهوت خوردن هم داریم. شهوت کلام هم داریم. اینکه می‌خواهد دائم صحبت کند. این هم باید قیچی کنیم. سکوت در موارد بسیار زیاد بهترین کمک برای زندگی شماست.

می‌گویند: یک خانمی‌نزد مشاور آمد و گفت: آنقدر از شوهرم کتک خوردم بدنم کبود است و چنین و چنان است. آن آدم هم مشاور بود و هم طبیب و حکیم دانایی بود. گفت: اتفاقاً من یک دوایی پیدا کردم که شوهرت رام رام می‌شود. یک چای آماده کرد و گفت: این را دم کن و هر وقت شوهرت خانه آمد مقداری از این چای خشک را زیر زبانت بگذار. بعد هم خودت بخور و به شوهرت هم بده. گفت باشد. چهار ماه گذشت و آمد و گفت: خدا خیرت بدهد. این خیلی خوب بود. الحمدلله دیگر از آن زمان شوهر من نه مرا فحش داده و نه کتکم می‌زند. گفت: درمانت همین بود. وقتی شوهرت می‌آمد خسته و کوفته بود و تو هم جوابش را می‌دادی. وقتی که چای در د‌هانت بود نمی‌توانستی حرف بزنی. این سکوت باعث شد همه چیز تمام شود.

امام جواد (علیه السلام) فرمودند: اگر انسان‌‌های جاهل سکوت کنند و خودشان را کنترل کنند تمام دعوا‌ها و درگیری‌‌ها، همه تمام می‌شود.

در قرآن زیاد داریم. اگر هم می‌خواهیم گفتاری داشته باشیم نرم و ملایم و با محبت بگوییم.[۱۴]
یکی از راه‌‌ها این است که یک مقدار آستانه تحمل‌مان را بالا ببریم. یعنی انسان تمرین کند. افراد وزنه بردار و کشتی گیر از روز اول که نمی‌توانستند کشتی‌‌های سنگین بگیرند. این‌ها پله پله بالا رفتند. در ایران خیلی آستانه تحمل کم است. یک تصادف صورت می‌گیرد یا یک ماشین سر چهار راه خراب می‌شود، همه به هم فحش می‌دهند.
یکی از چیز‌هایی که دقت داشته باشیم این است که حساسیت‌‌های خودمان را کم کنیم و حساسیت‌‌های طرف مقابل را هم در نظر بگیریم. در روایت داریم کسی هست از فحش خوشش بیاید؟ گفتند: بله. کسانی که می‌آیند طرف را تعریف می‌کنند، آتش بیار معرکه می‌شوند. شما وقتی به سمت شخص می‌روید و فحاشی می‌کنی، او را تحریک می‌کنی که به شما فحش بدهد. مواظب حساسیت‌‌هایی که دیگران دارند باشیم.
انشاءلله بتوانیم به آنچه گفتیم و شنیدیم عمل کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

پی نوشت‌ها:
[۱] «ادعونی استجب لکم» [غافر،۶۰]
[۲] اَلْمَعْصِیَهُ تَمْنَعُ الاِْجابَهَ. [شرح غررالحکم، ج ۱، ص ۲۳۱.]
[۳] یَا عیسی! قُل لِظَلَمَهِ بنی اسرائیل: لا تَدعُونی و السحتُ تَحتَ اَحضَانِکُم و الاَصنِامُ فی بُیُوتِکُم، أن اُجیبَ مَن دَعَانی، و أن اجعَلَ اِجَابَتی لَعَناً عَلَیهِم حَتّی یَتَفَرّقوا. [بحار الأنوار : ۹۳/۳۷۳/۱۶. ]
[۴] وَ الذُّنوبُ الَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ: سوءُ النِّیَّهِ وَ خُبْثُ السَّریرَهِ وَالنِّفاقُ مَعَالاِْخْوانِ وَ تَرکُ التَّصدیقِ بِالاِْجابَهِ وَ تَأخیرُ الصَّلَواتِ الْمَفروضاتِ حَتّى تَذْهَبَ اَوقاتُ‌هاوَ تَرْکُ التَّقَرُّبِ اِلَى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِرِّ وَالصَّدَقَهِ وَاسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِى الْقَولِ ؛ [معانى الأخبار، ص ۲۷۱، ح ۲]
[۵] عِنْدَ فَسادَ النِّیَّه تَرْتَفِعُ الْبَرَکَه؛ [غررالحکم، ح ۶۲۲۸]
[۶] یُحْشَرُ النّاسُ عَلى نِیّاتِهِمْ [المحاسن : ۱ / ۴۰۹ / ۹۲۹.]
[۷] «إِنَّما خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِى النَّارِ لِأَنَّ نِیّاتِهِمْ کانَتْ فِى الدُّنیا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فی‌ها أَنْ یَعْصُوَ اللّهَ تَعالى أَبَداً وَ إنَّما خُلِّدَ أَهْلُ الجَنَّهِ فِى الجَنَّهِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کانَتْ فِى الدُّنیا أَنْ لَوْ بَقَوْا فی‌ها أَنْ یُطیعُوا اللّهَ أَبَداً فَبِالنِّیّاتِ خُلِّدَ هؤلاءِ وَ هؤلاءِ ثُمَّ تَلا قَوْلَهُ تَعالى‏:(قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ)قالَ: یَعْنى عَلى‏ نِیَّتِه؛ الکافى: ۲/ ۸۵، باب النیه، حدیث ۵؛ المحاسن ۲/ ۳۳۰، کتاب العلل، حدیث ۹۴.
[۸] سوء النّیّه داء دفین؛[غرر الحکم : ۵۵۶۸.]
[۹] مِن شَرِّ النّاسِ عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ یَومَ القِیامَهِ ذُوالوَجهَین. (خصال، ج ١، ص ٢٠)
[۱۰] مَن کانَ لَهُ وجهانِ فی‌الدُّنیا کانَ لَهُ یَومَ القیامَهِ لِسانانِ مِن نارٍ.(خصال، ج ١، ص ٢٠)
[۱۱] مَن نَمَّ اِلیکَ سَیَنِمُّ علیک! (تحف‌العقول، ص ٣٢٩)
[۱۲] أنا عِندَ ظَنّ عبدی بی، فلا یظنّ بی الاّ خیراً؛ أعلام الدین ج۱ ص۲۵۶
[۱۳] «یا علی! حرم الله الجنه علی کل فاحش‏ بذی»بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۰۷
[۱۴] «ادْفَعْ‏ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَه» [مؤمنون،۹۶]

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *