آثار گناه ۱ ؛ باعث تغییر نعمت
۱۴۰۰-۰۷-۲۳ ۱۴۰۲-۱۲-۰۱ ۲۰:۳۲آثار گناه ۱ ؛ باعث تغییر نعمت

آثار گناه ۱ ؛ باعث تغییر نعمت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱- نقش اعمال انسان در تغییر نعمتها
آیت الله مظاهری در کتاب جهاد با نفسشان مینویسند استاد بزرگوار ما مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی (رحمه الله علیه) فرمودند که در نجف اشرف مرا از خواب بیدار میکردند. روایت هم داریم اگر کسی با خدا رابطهاش خوب باشد ملائکه او را بیدار میکنند، شیطان را به عقب میرانند. ایشان میگفتند: آقا شیخ پاشو؛ گاهی میگفتند: عباس پاشو: گاهی میگفتند: هو، هو پاشو، اسمم را نمیگفتند: یک کسی در آن جلسه میگفت: برای من طور دیگری هم اتفاق افتاده است، میگفت مثل الاغی که سکش میکنند به من سک میزدند.
بعد مرحوم آقا شیخ عباس (رحمه الله علیه) میگفتند فکر میکردم چرا این طوری است که من گاهی آقا هستم، گاهی آقا شیخ عباس هستم، گاهی عباس هستم، گاهی هم آن قدر مطرودم که اسم هم ندارم، به من میگویند هو پاشو؟ چطور میشود که به او سک میزنند چرا اینطور هستم؟ نگاه کردم دیدم گفتار من، کردار روز من در صدا کردن من در عالم ملکوت تاثیر کرده است، اگر گفتار و کردارم خوب بوده است اگر در روز مواظب بودم، آنجا آقا بودم، اگر متوسط بوده است، آنجا آقا شیخ عباس بودم، اگر پایین آمده بودم آنجا عباس بودم، اگر هم پایین تر آمده بودم آنجا هو بودم، اگر هم خیلی پایین تر آمده بودم که غفلت در روز سرتا پای مرا میگرفت دیگر آنجا الاغ بودم، اتفاقا روایت هم داریم که انسان در عالم ملکوت نامها دارد، گفتار و کردارش در این که آنجا چه اسمیداشته باشد تاثیر میگذارد.
قرآن میفرمایند: و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست. [۱]
شما چرا میگویید خدا کمش گذاشت؟ نخیر! به تو دادیم، خمسش را ندادی، زکاتش را ندادی، به فقرا و به فامیل نرسیدی، به تو دادیم و اسراف کردی، ولخرجی کردی، از تو گرفتیم.
استاد مطهری در ذیل آیه ۳ سورهی مائده میگویند: دیگر از ناحیه آنها بیمینداشته باشید، از من بترسید[۲]. بعد از این که دینتان از بین برود یا ضعیف شود و هرچه که بر سرتان بیاید، باید از من بترسید از من بترسید یعنی چه؟ مگر خدا دشمن دین خودش است؟ نه! این آیه همان مطلبی را میگوید که در آیات زیادی از قرآن به صورت یک اصل اساسی است راجع به نعمتهایی که خداوند بر بنده اش تمام میکند، میفرمایند: خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند![۳]
مضمون این است: خداوند هر نعمتی را که بر قومیارزانی بدارد، آن نعمت را از آنها نمیگیرد مگر وقتی که آن مردم خودشان را از قابلیت بیندازند یعنی مگر اینکه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت را ذایل کنند. این مطلب اساساً یک اصل اساسی در قرآن مجید است.
اجازه بدهید با یک مثال بیشتر توضیح بدهم.
اگر یک کسی یک چاقو از شما خواست، بعد چاقو را به او دادی و دیدی که به هر کسی میرسد، چاقو میکشد، خوب دیگر از او میگیری و دیگر به او چاقو نمیدهی.
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:« هیچ گاه خداوند نعمتی را به بنده عطا نکرده و سپس آن را بردارد مگر این که بنده، گناهی مرتکب شود که به خاطر آن، مستحق محرومیت از نعمت باشد».[۴]
خداوند آنچه از نعمتها در زمین و آسمان است برای بهره برداری انسان آفریده است: او خدایی است که آنچه در زمین است همه را برای شما (انسانها) آفریده[۵].
و گاه نعمتهای ویژه را نیز به انسان عنایت میکند. ولی گاه این نعمتها را از انسان میگیرد نه بخاطر این که نعوذباللّه خزانه الهی تمام شده باشد، که تمام شدنی نیست، و نه بخاطر بخل و امثال آن که ذات پاک او از هر عیب و نقصی مبرّا میباشد؛ بلکه گناهی و یا گناهانی از انسان صادر میشود که نعمتها را از انسان میگیرد و یا تغییر میدهد، حال باید دید که کدام گناهان است که نعمتها را تغییر میدهند و یا از انسان میگیرد.
۲- عوامل تغییر نعمتها
ابی خالد کابلی میگوید: از امام زین العابدین شنیدم که همیشه میفرمودند: گناهانی که نعمتها را تغییر میدهند (چهار مورد است که) عبارت اند از:[۶]
۲-۱- اولین عامل تغییر نعمت ، ظلم و ستم کردن به مردم
ظلم و ستم کردن بر مردم[۷](نعمتها را تغییر میدهد) سه واژه هست که خوب است ما معنای آنها را بدانیم. یک فحشا دو منکر سه بغی.
در جایی خدا میفرمایند: خداوند شما را از فحشا نهی مینمایند[۸]. در روایات و تفاسیر داریم «فحشاء» یعنی گناهان پنهانی، گناهانی که کسی نیست ببیند. خودت و خانۀ خالی، خودت و اینترنت. گناهانی که منشأ آن شهوت است فحشاء میشود.
۲-گناهان آشکار[۹]، گناهانی که در سطح جامعه واقع میشود.گناه علنی. گناهی که وقتی بقیه ببینند یاد میگیرند و جرات انجام آن را پیدا میکنند. ۳- و (ظلم)؛ حد را زیر پا گذاشتن[۱۰]. از خط قرمز رد کردن.
ظلم کردن یعنی از حد تجاوز کردن. ظلم کردن نعمت را از بین میبرد. لذا حکومت و سلطنت با کفر پیشگی دوام میآورد ولی با ظلم و ستم پیشگی دوام نخواهد آورد. خصوصاً ظلم در حق افرادی که پناهی جز خداوند ندارد به سرعت برق، آه مظلوم میگیرد و نعمت را تغییر میدهند.
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط نقل میکند: سلّاخی نزد جناب شیخ آمد و عرض کرد: بچهام در حال مردن است، چه کنم؟ شیخ فرمود: « بچه گاوی را جلوی مادرش سربریدهای.» سلّاخ التماس کرد بلکه برای او کاری انجام دهد. شیخ فرمود: « نمیشود، میگوید: بچهام را سر بریده، بچهاش باید بمیرد»!
در اسلام بیرحمی حتی نسبت به حیوانات نکوهش شدهاست. مسلمان حق ندارد حیوانی را بیازارد و یا حتی به آن ناسزا بگوید! با این که کشتن حیوانات حلال گوشت برای مصرف، از نظر اسلام جایز است در عین حال ذبح آنها آدابی دارد، که تا حد ممکن، حیوان کمتر رنج ببیند. یکی از آداب ذبح این است که نباید حیوان را در برابر چشم حیوانی مانند او سر برید. چنان که امام علی (علیه السلام) فرمودند: « گوسفند را نزد گوسفند و شتر را نزد شتر ذبح نکن در حالی که به او مینگرد[۱۱].»
۲-۲- دومین عامل تغییر نعمت ، ترک عادت نیک
* از دست دادن عادت به کار خیر و نیک.[۱۲]
گاه انسان عادتهای خوبی دارد، مانند خرج دادن برای امام حسین (علیه السلام)، کمک به فقرا، عادت به خواندن قرآن و دعا و نماز شب، ترک این عادات نیک که به راحتی به دست نیامده نعمتها را از انسان میگیرد و یا تغییر میدهد.
ممکن است کسی بپرسد کاری که از روی عادت باشد که ارزشی ندارد؟ در جواب این حدیث امیرالمومنین (علیه السلام) میگوییم که حضرت هم عادت به خیر را تاکید کردند و هم یکی از آثار عادت به کار خیر را گفته اند. حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: خودت را به کارهای زیبا (خدا پسندانه) عادت بده که اگر به آنها عادت کنی برایت لذت بخش می شوند.[۱۳]
البته شرط هم دارد. هر عادت خوبی ارزشمند نیست.
شخصی مبتلا به بیماری قلبی بود و روزی ده سیگار بزرگ «برگ» میکشید. به پزشک که مراجعه کرد، پزشک او را از کشیدن سیگار موقعی ـ که شکم خالی است ـ منع کرد و برای این که ترک عادت کشیدن سیگار به او ضرری نزند، پیشنهاد کرد بعد از غذا، یک سیگار بکشد.
بعد از مدتی پزشک، او را دید و با نگاهی او را ورانداز کرد و با تعجب گفت: فلانی! ماشاءالله خوب چاق شده ای
و او جواب داد: بله آقای دکتر! از وقتی که شما دستور داده اید فقط بعد از غذا سیگار بکشم، روزی ده بار غذا میخورم!
شهید مطهری عادتها را بر دو نوع میدانستند: عادتهای فعلی و عادتهای انفعالی. آن بخش از عادتها که نه تنها برخلاف جوهره تربیت؛ یعنی آزادی نیست، بلکه به تقویت قوه اراده و به کارگیری قوه تشخیص نیز میانجامد، عادتهای فعلی است. این عادتها در محدوده تربیت قرار میگیرند. آن نوع از عادتها که انسان ناچار به انجام آن است، عادتهای انفعالی و به طور کامل، برخلاف آزادی و شکوفایی عقل و اراده و از قلمرو تربیت خارج است. در عادتهای انفعالی، انسان تحت تأثیر عاملی بیرونی است، مثل عادت به سیگار کشیدن. عادتهای انفعالی اغلب، با ایجاد حالت انس در انسان، او را اسیر خود میکنند، اراده را از وی میگیرند و معیار انجام فعل، فقط عادت است، نه تشخیص عقل و ایمان. مثل معتادی که او را به زور ترک بدهند که البته در اولین فرصت دوباره معتاد میشود. اما معتادی که با اراده و آزادی و اختیار خودش ترک میکند ارزش آن بیشتر است و از طرفی دوام آن بیشتر است.
«از دیدگاه شهید مطهری، انسان در عادتهای فعلی، تحت تأثیر عوامل خارجی قرار نمیگیرد، بلکه آزادانه، امری را که بر اساس تکرار و تمرین به آن عادت کرده است، میپذیرد و در هر مرتبه ای که میخواهد به آن عادت عمل کند، یک انتخاب و گزینش آگاهانه ترتیب میدهد و این گونه نیست که به اجبارِ انس یا اثر پذیری از عوامل خارجی، فعل عادت شده را انجام دهد.
تنها امتیاز عادتهای فعلی برای انسان این است که سبب آسان تر شدن آن فعل میشود. البته این آسانی نیز از رهگذر تقویت اراده حاصل شده است. برای مثال، هنرها و فنون از این نوع عادتها هستند. ما نمیتوانیم یکباره بنویسیم، بلکه باید به تدریج و با تمرین، به نوشتن عادت کنیم. حتی بسیاری از ملکههای نفسانی، عادتهای فعلی اند، مثل شجاعت که قوت قلب است. به دست آوردن قوت قلب در حد عالی، در گرو رویارویی پی در پی با خطر و ایستادگی در برابر آن است. وقتی انسان در مهلکههای بسیاری قرار گرفت، رفته رفته این حالت در او پیدا میشود. جود، سخاوت، عفت و پاکدامنی نیز از این قبیل است. خاصیت این نوع عادتها این نیست که انسان خوی و انس بگیرد، بلکه خاصیت آنها فقط این است که انسان تا وقتی عادت نکرده است، اراده اش در برابر محرکات ـ که در جهت خلاف است ـ ضعیف است، ولی وقتی عادت کرد، قدرت مقاومت پیدا میکند.
در حقیقت، طبق نظر علمای اخلاق، این نوع عادتها، کاری را که برحسب طبیعت برای انسان دشوار است، آسان میکنند. فرض کنید کسی عادت میکند سحرخیز باشد. بی شک، او پیش از این عادت، وقتی میخواسته بسترش را ترک کند، برایش سخت بوده است، ولی میکوشد این کار را آسان کند. بنابراین، مدتی که سحرخیزی کرد، کم کم به سحرخیزی عادت میکند و این چیزی جز آسان شدن آن نیست. چنین فردی پیش از این اسیر طبیعت بوده است، ولی بر اثر این عادت، نیرویی برابر با نیروی طبیعت پیدا میکند و در میان این دو نیرو آزاد میشود. آنگاه با عقل خود مصلحت اندیشی میکند و تصمیم میگیرد بخوابد یا بیدار بماند»
۲-۳- سومین عامل تغییر نعمت، قرض الحسنه
سومین عامل تغییر نعمت قرض الحسنه است.[۱۴]
در احادیث باب این معنا آمده است که امام رضا(علیه السلام) فرمودند: و واگذاری وام و قرض به آنها عمل خوبی است.[۱۵]
قرض دادن یکی از مهمترین کارهای عاطفی در جامعه بشری است؛ بلکه از صدقه هم برتر و مهم تر است، به همین جهت در روایتی وارد شده است که صدقه ۱۰ حسنه و ثواب دارد و قرض الحسنه ۱۸ ثواب دارد. و شاید دلیلش این باشد که قرض الحسنه دو کار می کند: نخست اینکه نیاز نیازمندی را برطرف میکند که این بین صدقه و قرض الحسنه مشترک است.
دوم اینکه آبروی افراد نیازمند آبرومندی که برای حفظ آبروی خویش، حاضر به قبول صدقه نیستند را حفظ میکند، بنابراین هم رفع نیاز می کند و هم حفظ آبرو.
و امّا اختصاص عدد مذکور شاید بدین جهت باشد که هر کار خیری، به مضمون آیه ۱۶۰ سوره انعام[۱۶] ۱۰ حسنه دارد و چون قرض دهنده دو کار خیر کرده است (رفع نیاز و حفظ آبرو) بنابراین استحقاق بیست حسنه دارد ولی چون پول وام به او باز میگردد، دو حسنه از آن کم می شود، لذا قرض الحسنه ۱۸ حسنه دارد و صدقه ۱۰ حسنه، چون در صدقه یک کار خیر بیشتر انجام نشده است. (دقّت فرمایید) عبداللَّه بن سنان از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر هزار درهم را دو بار (به کسی) قرض بدهم، در نزد من خوش تر از آن است که آن را یک بار (و یک جا) صدقه دهم.
خدای متعال در قرآن کریم درباره ارزش و ثواب و اثر قرض دادن میفرمایند:« اگر به خدا قرض الحسنه دهید آن را برای شما مضاعف میسازد و شما را میبخشد.»[۱۷]
البته این قرض دادن یک آدابی دارد که باید بدانیم و رعایت کنیم. یکی از مهمترین آداب قرض دادن مهلت دادن به بدهکار است البته یکی به شوخی میگفت: اثر پول قرض دادن از هزار بار مشتو لگد و بد وبیراه بیشتر است. پارسال به رفیقم ۱۰۰ تومن قرض دادم تا الان خبری ازش نیست. امام صادق (علیه السلام) در این باره میفرمایند : همانطورکه بر بدهکار جایز نیست در صورت داشتن، پرداخت بدهی تو را به تأخیر اندازد بر تو نیز جایز نیست که در صورت تنگدستیش او را تحت فشار قرار دهی.[۱۸]
البته برای صبر طلبکار پاداشی هم در نظر میگیرند تا او هم انگیزه ای برای صبر داشته باشد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسی که مالی را به کسی وام دهد، و مدتی برای (پرداخت) آن معین کند، و آن قرض در مدّت معیّن وصول نگردد، به ازای هر روز تأخیر، ثواب یک دینار صدقه را برای او خواهد داشت.
یا در جایی دیگر در روایت داریم:«کسی که میخواهد دعایش مستجاب گردد و ناراحتی وی زدوده شود، به تنگدستی که از او قرض کرده فرصت دهد.[۱۹]
دومین و یکی از مهمترین آداب آن نوشتن است. کتابت قرض که یکی از مقررات قرض الحسنه است در آیه ۲۸۶ بقره تأکید شده است:«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامیکه بدهی مدّتداری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یک دیگر پیدا میکنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهای از روی عدالت ، (سند را) در میان شما بنویسد!»[۲۰]
۲-۴- چهارمین عامل تغییر نعمت ، کفران نعمت
کفران نعمت نمودن.[۲۱] خداوند نعمتهای بیشماری به ما داده است از نعمت بعثت و امامت گرفته تا نعمتهای عادی و معمولی همچون سلامتی، عقل، انواع خوردنیها و پوشیدنیها. کفران این نعمتها نیز تغییر نعمت و یا زوال آن را به دنبال خواهند داشت.
البته کفران نعمت فردی داریم کفران نعمت اجتماعی هم داریم. در سوره نحل میفرمایند: ای مردم! ما میخواهیم شهری را برای شما مثال بزنیم.[۲۲] حالا چه این شهر وجود خارجی داشته باشد یا نداشته باشد.
جامعه خوب، سه ویژگی دارد:
۱- در آن جامعه امنیت بود. حال اگر در جامعه امنیت نباشد بلکه سیل، زلزله، ترور، بمب گذاری، بی عفتی و سرقت باشد دیگر در این جامعه نمیشود کار کرد یا سرمایه گذاری کرد. یک ویژگی این شهر این بود که امنیت داشت. این دربارۀ بیرون و ظاهر جامعه.
۲- مردمش هم آرام بودند. هیچ کس ناآرامینداشت، بهم ریخته نبود. «مطمئنه» یک صفت درونی است چون غالباً اطمینان را به قلب نسبت میدهند.
نتیجهی این دو مورد، مورد سوم میشود: نعمتشان فراوان بود، چرخ اقتصادی میچرخید، ثروتشان فراوان بود چرا؟ چون حرص، ولع و ناامنی نبود، سرمایه گذاری اقتصادی انجام میگرفت. در یک جامعۀ پایدار سرهم کلاه نمیگذارند، به یکدیگر اعتماد میکنند و خیانت نمیکنند. ما صد بار این آیه را خواندیم و به سادگی از کنارش رد شدیم. ببینید این آیه چطور پیام دارد و خدا بر شما حکایت کرد و مثل آورد مثل شهری را که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگی میکردند و از هر جانب روزی فراوان به آنها میرسید.
رغدا یعنی فراوان، رزق فراوان است. اما همین قریه و همین منطقه کفران نعمت و ناسپاسی کردند، خیانت در آن شروع شد، پس دو گرفتاری سراغشان آمد: یکی گرسنگی و دیگری ترس و ناامنی.[۲۳] کفران نعمت اجتماعی به این است که خدا به مردم یک جامعه عزت بدهد اما مردم آن جامعه در مقابل دشمنان خدا خودشان را خوار و ذلیل کنند. خدا به آنها نعمت بدهد سرمایه و امکانات بدهد اما کار و تلاش نکنند. در بینشان فقیر باشد. کفران نعمت اجتماعی این است که خدا به مردم یک جامعه و بین دلهای آنها مهربانی قرار دهد اما آنها با همدیگر تفرقه داشته باشند و وحدت نداشته باشند. اینها بعضی از کفران نعمتهای اجتماعی است. خدا میفرمایند کفران نعمت اجتماعی باعث فقر و نداری و از بین رفتن آرامش میشود.
۲-۵- پنجمین عامل عامل تغییر نعمت، شکر نعمت نکردن
ترک شکر (نعمت).[۲۴]
ما غرق نعمتهای آشکار و مخفی خدا هستیم. مخفیها که هیچ اما ما برای نعمتهای آشکار هم گاهی شکر نمیکنیم. حاج آقای فرحزاد در برنامهی سمت خدا میفرمود: شخصی برایم نقل کرد: در حرم آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) دیدیم یک آقای ۵۰ ساله به زیارت آمده، پستانک بزرگی در دهانش است و میمکد. این آدم بزرگی است، چرا پستانک میمکد؟! نماز و دعا میخواند، دوباره این را میمکید. آخر یک نفر از او پرسید: آقا شما مشکلی دارید؟ چرا در این سن و سال پستانک میخورید؟ گفت: من بزاق دهانم کم است. ده درصد عصب زبانم مشکل پیدا کرده، آب دهان تولید نمیشود. دهانم خشک میشود. کشورهای خارجی رفتم، پزشکهای مختلف مراجعه کردم، درست نشده است. یک پزشکی گفته این پستانک را چند دقیقه یکبار باید بمکید، که آن ده درصد کمبود را جبران کند. ما هیچوقت خدا را شکر کردیم که این چشمه مدام در دهان ما میجوشد. این چه نعمت بزرگی است. چرا ما اینقدر ناشکری میکنیم؟
البته توفیق شکر هم از خداست خوب است که ما در دعاهایمان این دعای قرآنی را داشته باشیم که در آیات و روایات داریم که توفیق شکر هم از خداست. خدایا تو به من الهام کن که شکر تو را به جای آورم.[۲۵]
یکی از راههای شکرگزاری از نعمتهای خدای متعال، شکرگزاری از واسطههای نعمت است. چه واسطههای معنوی، چه واسطههای مادی، چه فرشتهها، چه انبیاء، چه امامان، پدر، مادر، همسر، افرادی که واقعاً یک عمر بر ما خدمت کرده اند. جواب یک سلام واجب است. کسی که مثل مادر، همسر، هفتاد سال به ما خدمت کرده است، آیا میتوانیم بی تفاوت باشیم. روایتهای تندی داریم ،که اگر کسی شکر واسطههای نعمت را به جا نیاورد، خدا میفرماید: باید به جهنم وارد شوند ولو شکر مرا به جای آورده باشند. چون شکر بندگان من، از شکرگزاری من جدا نیست[۲۶].
هرکس از مردم بیشتر شکرگزاری میکند، از خدا هم بیشتر شکرگزاری کرده است[۲۷]. کسی که شکر بندگان خدا را برجای نیاورد، شکر خدا را هم بر جای نیاورده است و قبول نمیشود.
قدرشناسی از کسانی که به ما خدمت میکنند، موجب تعالی شخصیت فرد و ترویج زیباییها در جامعه میشود. در عین حال ترک این قدرشناسی، موضوع پناهندگی به پروردگار متعال است. در واقع امام زین العابدین (علیه السلام) به خداوند متعال عرضه میدارند که به تو پناه میبرم از اینکه قدرشناسی و شکر نسبت به کسانی که به ما احسانی داشته، ترک کنم. امام صادق (ع) فرمودند: « نفرین خدا بر آنان که راه خیر و خوبی را میبندند؛ پرسیدند: چه کسانی چنین اند؟ فرمودند: کسی که به او خوبی میکنند و او کفران میورزند، آنگاه صاحب نعمت به دیگری احسان نمیکند.[۲۸]
وقتی علامه دید همسرش مریض شده، اصلا اجازه نمیداد وی از بسترش بلند شود و کاری انجام دهد و در این مدت، لحظه ای از کنار همسرش جدا نشد، تمام کارهایش را تعطیل کرد و به مراقبت او پرداخت.
اما بعد از چندی همسر فداکار دار فانی را وداع گفت. این رخداد تأثیر عمیقی در روح و روان علامه گذاشت.
وقتی یکی از شاگردانش به خاطر این فاجعهی مؤلمه پیام تسلیتی برای استادش فرستاد، ایشان در پاسخ تسلیتی که برای وی فرستاده بود، با آن که چندین بار حمد خدا را بجا آورده و جملات الحمدلله و لله الحمد تکرار کرده، نوشته اند:
«با رفتن او برای همیشه خط بطلانی به زندگانی خوش و آرامیکه داشتیم، کشیده شد.»
باری این بانوی فداکار در جوار بارگاه حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قبرستان مرحوم آیت الله حائری یزدی در قسمت الحاقی دست چپ در یکی از بقعههای خانوادگی دفن شدند (۷۶) و علامه طباطبایی تا سه چهار سال پس از فوتش هر روز سر قبرش میرفتند و بعد از آن هم که فرصت کمتری داشتند، به طور مرتب دو روز در هفته، یعنی دوشنبهها و پنج شنبهها، بر سر مزارش حاضر میشدند و امکان نداشت این برنامه را ترک کنند، و میگفتند:
«بنده ی خدا میبایستی حق شناس باشد؛ اگر آدم حق مردم را نتواند ادا کند، حق خدا را هم نمیتواند ادا نماید.»
یکی از شاگردان برجسته و محترمش، آیت الله شیخ یحیی انصاری، میگفت: «وقتی همسر علامه مرحوم گردید، ایشان پولی را به من داد تا به کسی بدهم که تا یک سال هر شب جمعه برای آن مرحوم در حرم مطهر، زیارت حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) بخواند.»
– حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند کسی که به او نیکی شده، وظیفه دارد نیکی کننده را به خوبی پاداش دهد. اگر توان این کار را نداشت باید به خوبی تشکر کند و اگر زبانش از این کار هم قاصر بود، وظیفه دارد که ارزش آن نیکی را بشناسد و خوبی کننده را دوست داشته باشد و چنانچه از این کار هم کوتاهی کرد، لایق نیکی نیست.»
ان شاءالله خداوند متعال به محمد و آل محمد توفیق عمل به آنچه گفته شد و شنیده شد به همه ما عنایت بفرمایند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
پینوشتها:
[۱] «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَه»«فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُم» [شوری،۳۰]
[۲] الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ [مائده،۳]
[۳] ان اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم [رعد،۱۱]
[۴] ما أنعم اللّه علی عبدٍ نعمهً فسلبها إیّاه ؛حتی یذنب ذنباً یستحقّ بذلک السّلب [بحارالأنوار : ۷۳/۳۳۹/۲۱]
[۵] هو الّذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً؛ [بقره،۲۹]
[۶] سمعت زین العابدین علی بن الحسین(علیه السلام) یقول: الذّنوب الّتی تغیّر النّعم الوسائل الباب ۴۱ من أبواب الامر و النهی و ما یناسبهما الحدیث ۸
[۷] البغی علی النّاس؛
[۸] یَنْهی عَنِ الْفَحْشاء [نحل،۹۰]
[۹] «وَ الْمُنْکَرِ»[نحل،۹۰]
[۱۰] «وَالْبَغْیِ» [همان]
[۱۱] لاتذبح الشاه عند الشاه و لا الجزور عند الجزور و هو ینظر إلیه؛ الوافی ج۱۹ ص۲۱۳
[۱۲] الزّوال عن العاده فی الخیر؛
[۱۳]عَوِّد نَفسَکَ الجَمیلَ فَبِاعتیادِکَ إِیّاهُ یَعودُ لَذیذا؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۲۰ ، ص ۲۶۶
[۱۴] واصطناع المعروف
[۱۵] وَ تَرَکِهِمُ الْقَرْضَ وَ الْقَرْضُ صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ. قسمت اخیر این روایت، در کتاب وسایل الشیعه، جلد ۱۳، ابواب الدین و القرض، باب ۶، حدیث ۴، آمده است
[۱۶] «مَنْ جاءَ بِالحَسَنهِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها» [انعام،۱۶۰]
[۱۷] ان تقرضوا اللَّه قرضاً حسناً یضاعفه لکم و یغفر لکم[تغابن، ۱۷]
[۱۸] «کما لایحِلُّ لِغَریمِک انْ یمْطُلَک وَ هُوَ موُسِرٌ،فَکذلِک لایحِلُّ لَک انْ تُعْسِرَهُ اذا عَلِمْتَ انَّهُ مُعْسِرٌ»[ بحارالأنوار، ج ۱۰۳، ص ۱۳۹ .]
[۱۹] مَنْ ارادَ انْ تُسْتَجابَ دَعْوَتُهُ وَ انْ تُکشَفَ کرْبَتُهُ فَلْیفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ کنزالعمال حدیث۱۵۳۹۸
[۲۰] یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ [بقره، ۲۸۶]
[۲۱] وکفران النّعم؛
[۲۲] «وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَهً» «قَرْیَهً کَانَتْ آمِنَهً»،«مُّطْمَئِنَّهً»،«یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ»، [نحل،۱۱۲]
[۲۳] «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ»؛«فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ» [همان]
[۲۴] وترک الشّکر؛
[۲۵] «رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک» [نمل، ۱۹]
[۲۶] «یوجب الدخول النار» (بحارالانوار/ج۳۴/ص۱۵۸)
[۲۷] «أَشْکرُکمْ لِلَّهِ أَشْکرُکمْ لِلنَّاسِ» (کافی/ج۲/ص۹۹)
[۲۸] لعَنَ اللهُ قاطعی سَبیلِ المعرُوفِ. قیلَ: و ما قاطِعوُا سَبیلِ المعرُوف؟قالَ: الرَّجُلُ یصنَعُ الیهِ المعروُف فیکفُرُهُ فَیمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن اَن یصنَعَ ذلک إلی غَیرهِ
.





