استقامت ؛ تفاوت آن با صبر و لجاجت
۱۴۰۰-۰۷-۲۳ ۱۴۰۲-۱۲-۰۱ ۲۰:۲۴استقامت ؛ تفاوت آن با صبر و لجاجت

استقامت ؛ تفاوت آن با صبر و لجاجت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱. فضیلت عیدقربان
روز دهم ذیالحجه مصادف با عیدقربان است که از مهمترین اعیاد مسلمانان است و در کنار عیدفطر و عیدغدیر قرار دارد. این عید در روایات به «عِیدِ الْأَضْحَى» نیز مشهور است؛ یعنی عیدی که در اوج نورانیت قرار دارد. امام سجادعلیهالسلام در دعای خویش این روز را روزی مبارک معرفی کردهاند که مسلمانان بهخاطر نیازهایشان به درگاه خداوند روی میآوردند؛ در این فراز میخوانیم: «اللّهُمَّ هذا یَومٌ مُبارَکٌ مَیمونٌ، وَ المُسلِمونَ فیهِ مُجتَمِعونَ فی أقطارِ أرضِکَ، یَشهَدُ السّائِلُ مِنهُم وَ الطّالِبُ وَ الرّاغِبُ وَ الرّاهِبُ، و أنتَ النّاظِرُ فی حَوائِجِهِم»؛ پروردگارا! این روز، روزى بابرکت و خجسته است و مسلمانان در این روز از اطراف زمین تو گرد آمدهاند؛ خواهنده، جوینده، امیدوار و بیمناک، همه حاضرند و تو به نیازهایشان مىنگرى.
اهمیت این عید بهقدری زیاد است که اهلبیتعلیهمالسلام نماز این روز را از واجبات معرفی کرده، فرمودهاند: «صَلاهُ الْعِیْدِینِ فَریضَهٌ»[۱] نماز عیدفطر و قربان واجب است. اما امروزه چون در عصر غیبت به سر میبریم و با توجه به روایاتی مانند این روایت نورانی از امامباقرعلیهالسلام که فرمود: «لَا صَلَاهَ یَوْمَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَی إِلَّا مَعَ إِمَام.» نماز دو عید باید همراه با امام باشد، فقها این نماز را واجب نمیدانند، ولی از مستحبات مؤکد است.
شب عیدقربان از چهار شب بابرکتی است که شبزندهداری در آنها مستحب است و درهای آسمان در آن زمان گشوده میشود. امام صادقعلیهالسلام از اجداد مطهرشان چنین نقل کردهاند: «امامعلیعلیهالسلام دوست داشت چهار شب از سال خود را فارغ نماید؛ شب اول رجب، شب نیمه شعبان، شب عیدفطر و شب عیدقربان»[۲] به نظر میرسد که منظور از فراغت، فراغت برای عبادت در آن با زنده نگاهداشتن آن باشد. سعی کنیم ما نیز به این سفارش اهلبیتعلیهمالسلام توجه کنیم و این شبها و روزهای بزرگ را به عبادت و طاعت خداوند بگذرانیم. انشاءالله خداوند به همۀ ما توفیق عنایت فرماید، یک صلوات بلند ختم کنید.
یکی از اتفاقات تاریخی مهم که در این روز رخ داده است، جریان حضرتابراهیمعلیهالسلام میباشد که به ایشان دستور دادند تا فرزند دلبند و جگرگوشه خود، حضرت اسماعیل را که خداوند در سنین پیری به ایشان عطا کردند، قربانی کنند. آن حضرت نیز این حکم را میپذیرند و فرزند خود را به قربانگاه میبرند. یکی از پیامبرانی که در معرض امتحانات و شرایط سخت فراوانی قرار گرفته است، حضرتابراهیمعلیهالسلام بودند؛ شرایطی مانند پرتاب به درون آتش، نداشتن اولاد تا سنین پیری، هجرت زن و فرزند به مکه و رهاکردن آنها در آن بیابان بیآبوعلف. اما آنچه امشب میخواهیم بگوییم، امتحانات حضرتابراهیمعلیهالسلام نیست، بلکه صفتی است که باعث شده آن بزرگوار در این امتحانات سربلند باشد و از خط خارج نشود؛ این صفت، استقامت آن حضرت است. این صفت در حدی است که حضرتابراهیمعلیهالسلام در قرآن کریم به صفت حنیف معرفی میشود.
واژۀ حنیف مأخوذ از مادۀ «حنف» و بهمعنای استواری و ضد کجی و مایلبودن استعمال شده است. عنوان حنیف غالباً به پیروان حضرتابراهیمعلیهالسلام نیز اطلاق میشده است که در توحید و خداپرستی افرادی اهل استقامت و ثباتقدم بودهاند، در آیین شرک و بتپرستی تشکیک کرده و از آن دوری میگزیدند، برای عبادت و تفکر به غارها پناه میبردند و مردم را به آیین کهن ابراهیمعلیهالسلام دعوت میکردند. در همین راستا، قرآنکریم از زبان حضرتابراهیمعلیهالسلام که به حنیف بودن خود اشاره دارد، نقل میکند و میفرماید: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ».
این واژه از نیازهای اصلی شیعیان و منتظران حضرت صاحبالزمانعجلاللهتعالیفرجه است. با توجه به اینکه خداوند در قرآنکریم حضرتابراهیمعلیهالسلام را بهعنوان الگو و اسوه معرفی میکنند، باید از ایشان درس استقامت بگیریم تا انشالله بتوانیم در شرایط سخت آخرالزمان که بر هیچکس پوشیده نیست، در صراط مستقیم و در راستای ولایت آقا امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام باقی بمانیم و در این راستا قدم برداریم. یک صلوات بلند ختم کنید.
۲. اهمیت استقامت
۲ .۱. نگرانی پیامبرصلیاللهعلیهوآله از استقامت نداشتن امت
استقامت صفت بسیار مهم و اساسی است که افراد در مواجهه با مشکلات و مصیبتها، با اندک صبری آن را پشتسرمیگذارند. اما در بسیاری از مواقع ممکن است شرایط به حدی سنگین و طاقتفرسا باشد که بگویند این مشکل و مسأله من را پیر کرد. پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله در جنگهای مختلف، در برخورد با جاهلان و توهین و آزارشان، تحریم اقتصادی سنگین و زندگی در شعب ابیطالب و در بسیاری از موارد دیگر با مشکلات بسیاری روبهرو شدند؛ ولی هیچگاه ابراز نکردند که بسیار سخت یا غیرقابلتحمل بوده است. اما نازل شدن یک آیه از قرآن کریم پیامبرصلیاللهعلیهوآله را بسیار نگران کرد؛ و آن هنگامی بود که آیه ۱۱۲ سوره هود بر رسول خداصلیاللهعلیهوآله نازل شد و دستور داد که آن حضرت و یارانش به استقامت خود ادامه دهند.
از ابنعباس نقل شده است: «ما نَزَلَ على رسولالله آیه کَانَ أَشَدَّ عَلَیْهِ و لا اَشقَ من آیه فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ؛[۳] هیچ آیهاى بر پیغمبر شدیدتر و دشوارتر از آیه استقامت کن آنچنان که دستور یافتهاى و همچنین کسانى که با تو هستند، نبود.»
از آن حضرت پرسیدند که چرا به یکباره موهاى شما این مقدار سفید شد و نشانههاى پیرى در شما نمایان گشت؟ حضرت فرمود: «شَیَّبَتْنِی سوره هُود لمکان قوله فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» سوره هود مرا پیر کرد به جهت این جمله که میفرماید چنانکه امر شدهای، خودت و کسانى که با تو بازگشت کردهاند، استقامت نما.[۴] سخنان رسولخداصلیاللهعلیهوآله درباره استقامت، نشان از جایگاه رفیع استقامت و دشواری آن است.
در اینجا سؤالی مطرح میشود مبنی بر اینکه رسولخداصلیاللهعلیهوآله، اسوه استقامت بود و در راه تبلیغ و ارشاد، جنگ و جهاد، انجام تکالیف الهى و در تمام بیستوسه سال زندگى پس از بعثت پایداری نمود؛ اما چرا با نازل شدن آیه ۱۱۲ سوره هود، آن حضرت فرمود که این آیه مرا پیر کرد؛ در حالی که مشابه این فرمان الهی در آیه ۱۵ سوره شوری نیز آمده بود؟ در پاسخ باید گفت که این بار سخن از «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» نیز بود. براى آنکه پیروزى پیوسته باقی بماند، باید امّت پیامبر نیز استقامت کند و حضرت نگران این امر بود که امت او در مقابل این بار سنگینِ مسئولیت شانه خالی نماید.
این اصل مسلّم است که همیشه نگهداشتن و حفظ دستاوردهای پیروزی، مهمتر از به دست آوردن آن است. ممکن است سربازان با یورش برقآسا سنگری را فتح کنند؛ اما نگهداشتن آن سنگر، نتیجۀ کار آنان را مشخص میکند و از فتح آن مهمتر است. بنابراین، در استقامت حضرت هیچ تردیدی وجود نداشت؛ اما ایشان نگران استقامت امت خویش بود.
امام خمینىره دراینباره مىنویسد: «شیخ عارف کامل شاهآبادى (روحى فداه) فرمودند: با اینکه این آیه شریفه در سوره شورى نیز وارد است ولى بدون وَ مَنْ تابَ مَعَکَ، جهت اینکه حضرت سوره هود را اختصاص به ذکر دادند براى آن است که خداى تعالى استقامت امّت را نیز از آن بزرگوار خواسته است و حضرت بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد؛ وگرنه خود آن بزرگوار استقامت داشت. سخنان رسولخداصلیاللهعلیهوآله بعد از نزول آیه، نشان از اهمیت استقامت امت است که بعد از نزول آیه فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ، حضرت به امّت خویش فرمود: «شَمَّرُوا شَمَّرُوا؛[۵] یعنی دامن به کمر زنید، دامن به کمر زنید.» یعنى هنگام کار و تلاش بسیار است و جاى هیچ سستى و کوتاهى نیست. از آن پس، هرگز حضرت خندان دیده نشد.»
نکند یکوقت این دغدغۀ پیامبرصلیاللهعلیهوآله خوبیها را فراموش کنیم! نکند یکوقت خواهران و برادران بزرگوار جوانان عزیز در این راه استقامت پیامبرمانصلیاللهعلیهوآله را تنها بگذاریم! نکند بهخاطر هیچوپوچ جابمانیم و کمبیاوریم! به این مسأله که دغدغۀ پیامبرصلیاللهعلیهوآله هم بوده توجه کنیم.
۲. ۲. بهشتی شدن
علاوه بر اینکه یاری پیامبرصلیاللهعلیهوآله و دین خدا یک مسأله مهم و بسیار اساسی است، بر خود فرد نیز بسیار اثر دارد. بهعنوان یک نمونه، خداوند متعال در سوره فصلت بعد از دستور به استقامت بعد از ایمان، به بهشت بشارت میدهد: «إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَهُ أَلّاتَخافوا وَ لاتَحزَنوا وَ أَبشِروا بِالجَنَّهِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ».
امام علیعلیهالسلام در یکى از خطبههای نهجالبلاغه، آیه مورد بحث را با عبارت گویا و پرمعنایى تفسیر میکنند و بعد از تلاوت آن میفرماید: «وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللَّهُ، فَاسْتَقِیمُوا عَلَى کِتَابِهِ وَ عَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ وَ عَلَى الطَّرِیقَهِ الصَّالِحَهِ مِنْ عِبَادَتِهِ، ثُمَّ لَاتَمْرُقُوا مِنْهَا وَ لَاتَبْتَدِعُوا فِیهَا وَ لَاتُخَالِفُوا عَنْهَا؛[۶] شما گفتید پروردگار ما الله است، اکنون بر سر این سخن پایمردى کنید، بر انجام دستورهاى کتاب او و در راهى که فرمان داده و در طریق پرستش شایسته او استقامت به خرج دهید، از دایره فرمانش خارج نشوید، در آیین او بدعت مگذارید و هرگز با آن مخالفت نکنید.»
مژدهای که در این آیه به آنها میدهند، این است که شما مهمان خدا در بهشت جاویدان او هستید و همه این نعمتها بهعنوان پذیرایى یک میزبان از یک مهمان گرامى از سوى پروردگار غفور و رحیم به شما ارزانى داشته میشود؛ نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ.[۷] با دقت در عمق این مفاهیم و عظمت این وعدههای الهى که بهوسیلۀ فرشتگان به مؤمنان داده میشود، روح آدمى به پرواز درمیآید و تمام وجود او را بهسوى ایمان و استقامت جذب میکند.
در یکی از کتابهای خاطرات جنگ دیدم که یکی از نوجوانان دزفول میگوید: «در اوج درگیری با دشمن در عملیات والفجر۸ که نیروهای بعثی با تمام تجهیزات به ضدحمله دست زده بودند، ناگهان چشمم به برادر محمدرضا شاهحیدر، از دوستان قدیمی و یکی از مسئولین بسیج نوجوانان افتاد که به قامت استوار بلند میشد و با آر.پی.جی۷ به پاتک دشمن پاسخ میداد. وقتی دقت کردم، دیدم که از بس با آر.پی.جی شلیک کرده است، از دو گوشش خون جاری شده است و او اصلاً متوجه نیست. بعد از دقایقی که به خود آمد و متوجه گوشهایش شد، خم شد و از روی زمین دو پوکه فشنگ کلاش برداشت و برای جلوگیری از خونریزی بیشتر در گوشهایش فرو کرد و دوباره به شکار تانک پرداخت.
اینطور استقامت میکردند! هیچچیز نمیتوانست مانع آنها شود تا از دین و اعتقادات و دفاع از وطن دست بکشند. آن شهید وارسته در ادامه همان عملیات، پاداش جهاد استقامتهای خود را گرفت و بهسوی خدا پر کشید و بهشتی شد. بهشتی که مشتاق هستیم و باید برایش تلاش کنیم. به قول شهید بهشتی بهشت را به بها میدهند، نه به بهانه.
نکند خدایی ناکرده امروز بهخاطر مشکلاتی که وجود دارد، از جمله اقتصادی کم بیاوریم و از استقامت دست بکشیم و همهچیز را به پای دین بنویسیم! جنس گران شده نماز نخوانیم و روزه نگیریم! مگر با این کار مشکلی حل میشود؟! بله مشکلات همیشگی است، همان طوری که از صدر اسلام تاکنون بوده؛ اما استقامت نیاز دارد.
۳.۲. حشر و نشر با فرشتگان
فطرت انسان اینگونه است که همواره دوست دارد هرگاه برای هرکس کاری انجام میدهد، سریع و مستقیم جواب بگیرد، تحسین شود و یا مورد تشکر قرار بگیرد. در رابطه با خداوند نیز چنین است؛ وقتی یک عمل نیک و پسندیده انجام میدهد یا به خصلت نیکویی دست پیدا میکند، دوست دارد نتیجه بگیرد و انتظار دارد خداوند برخی از نمایندگان مقرب و متشخص خویش را برای نشان دادن توجه خود بفرستد. ازاینرو، دیدار روی مهدی و یا فرشتگان امری است که بسیاری از افراد طالب آن هستند. به همین دلیل است که خداوند در آیه ۳۰ سوره فصلت میفرماید فرشتگان بر اهل استقامت وارد میشوند و آنان را در مسیر زندگیشان یاری میرسانند و به آنان دلگرمی میبخشند.
بنابراین، نه تنها انسان باید امیدوار دیدار آنان باشد، بلکه میبایست امیدوار باشد که همواره آنان در هر شرایطی بر اهل استقامت نازل شده و آنان را یاری و دلداری میدهند. این فرشتگان چنانکه خداوند میفرماید نهتنها یک بار، بلکه بارها و بارها بر اهل استقامت وارد میشوند و به آنان کمک و یاری رسانده و خوف و ترسشان از آینده و اندوه و غمشان از گذشته را از دلهایشان میزدایند و در همین دنیا آنان را به آرامش و آسایش خاصی میرسانند که نوعی بهشت پیش از موعد است.
به سخن دیگر، اهل استقامت با فرشتگان حشرونشر دارند و در زندگی روزانه خویش از آنان بهرهمند میشوند. در اصل، فرشتگان چنانکه در آیات قرآن بیان شده است در دو موضع و برای امور مختلفی نازل میشوند. همه فرشتگان خداوند در شب قدر بر امام معصومعلیهالسلام وارد میشوند و مسائل هستی را به او گزارش داده و مقدرات هرکس و هرچیز را به امام معصومعلیهالسلام میرسانند و برنامه آینده هرکس و هرچیز را به امام ارائه میدهند.
این گروه از فرشتگان با روح اعظم عالیترین فرشته بر امام معصومعلیهالسلام بهعنوان انسان کامل و خلیفه ربوبی وارد میشوند. در این دیدار برنامه سال جاری امامعلیهالسلام و وضعیت بخش مدیریتی هستی از سوی خلیفه مشخص میشود.
مورد دیگری که فرشتگان بهطور دائم نازل میشوند و همراه اشخاص هستند، فرشتگانی هستند که مأمورند تا با اهل استقامت باشند و به آنان روحیه مضاعف ببخشند و در مسیر استقامت و سیر و سلوک صراط مستقیم شریعت اسلام آنان را یاری برسانند. این فرشتگان مأمور هستند که افزون بر همراهی و همدلی و همکاری با اهل استقامت، آنان را از هرگونه افسردگی و ناراحتی بیرون آورند و سرور و شادمانی باطنی را از راه بشارت به بهشت و نشان دادن نعمتهای آن در دلهایشان شکوفا کنند.
بنابراین، هرکس بخواهد از همنشینی دائمی و همیشگی فرشتگان و همچنین یاری آنها بهرهمند شود و از حزنواندوه و ترسوخوف رهایی یابد، میبایست اهل استقامت شود.
همان طوری که در جنگهای مختلف پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرشتگان الهی به کمک میآمدند و حتی در دوران دفاع مقدس و یا جبهه مقاومت در لبنان و دیگر کشورها چنین مطالبی به وضوح دیده شده است.
در یکی از خاطرات سربازان حزبالله آمده است که یکی از رزمندگان حزبالله میگفت بههمراه چهار نفر از دوستان همرزمم با دشمن مبارزه میکردیم. تشنگی بر ما فشار آورده بود و مسافت زیاد و راه ناهموار کوهستانی، توانی برایمان باقی نگذاشته بود. باید خود را به پایگاه میرساندیم و از آنجا عملیات خود را آغاز میکردیم. در نزدیکی پایگاه خانهای وجود نداشت که بتوانیم رفع عطش کنیم. در داخل کوهستان غاری بود که زنی سالمند با خانواده کوچک خود در آن زندگی میکرد. آنها از ترس حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به منطقه بنتجبیل، بدانجا پناه آورده بودند. بهسمت غار مذکور حرکت کردیم و به آن پیرزن سلام کرده و از وی طلب آب کردیم. وی پاسخ سلام ما را داد و برایمان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمن صهیونیستی کرد. افراد این خانواده برایمان آب آوردند و ما مشغول نوشیدن آب شدیم. وی شروع به پر کردن ظروف آب کرد. در این حال یکی از ما پرسید چه نیازی به این همه آب است! این پیرزن با تعجب گفت عذرخواهی میکنم که آب کافی برای سیراب کردن ارتشی که پشتسر شما است، ندارم. گفتیم کدام ارتش؟! ما که همین چند نفر بیشتر نیستیم! گفت مگر ارتشی که پشتسر شما هستند و با لباس نظامی در حال نزدیک شدن به ما هستند را نمیبینید! گویی برای کمک به شما آمدهاند!
ما متوجه شدیم این ارتشی که پیرزن میدید و میگفت، فرشتگان الهی هستند که برای نصرت ما آمدهاند و ما آنها را نمیدیدیم. این زن در پشتسر ما تعداد زیادی نیروهای ملبس به لباس نظامی مشاهده کرده بود که در حقیقت فرشتگان الهی بودند که خداوند سبحان برای کمک به ما اعزام نموده بود. با این گفته پیرزن ما با شادی و تعجب و لرزش به همدیگر نگاه میکردیم.
بله عزیزان! با استقامت در زندگی و در راه خداوند باعث میشود از اینگونه مواهب بهرمند شوید. این را دستکم نگیریم که اگر سختیها، ناسزاها و مشکلات را ببینیم ولی استقامت کنیم، خدا اینگونه پاسخ خواهد داد.
۳. تعریف استقامت و تفاوت آن با صبر
استقامت واژهای از ریشه «ق و م» است و برای آن معانی مختلفی مانند اعتدال، ثبات، مداومت استمرار، پایداری، ایستادن و… برشمردهاند. مفهوم استقامت در اصطلاح این است که انسان در حال قیام و ایستادن در متعادلترین حالت و مسلط بر کارهاى خود باشد. انسان با چنین توانایی میتواند شأن و شخصیت خود را نشان دهد و کارها را متناسب با استعداد خود انجام دهد.
استقامت انسان در هر امرى آن است که شخص قیام به آن امر و اصلاح آن را از خود طلب کند، بهگونهاى که کامل شود و فساد و نقص در آن راه نیابد. در حقیقت، استقامت به این معناست که انسان در انجام کارها قیام کند و برحسب توانایی و استعداد، آن کار را بهنحو احسن انجام دهد و بدون اینکه نقص و عیبی در آن وجود داشته باشد، در آن کار پایداری و پافشاری داشته باشد.
تفاوت صبر و استقامت در این است که صبر در سختیها و ناملایمات به کار میرود، اما استقامت اینگونه نیست. همان طور که بیان شد، استقامت بهمعناى پافشارى و پایدارى است که این پایداری در اصل دین و ارزشهاى دینى و عدم کژروى از راه حق به بیراهههای کفر و نفاق و شرک است و بیشتر در حوزه فکرى و عقیدتى میباشد؛ در حالى که صبر و شکیبایى در برابر سختیهای اطاعت و دشواریهای مصائب و عدم تمکین در برابر طغیان شهوات است. پس صبر در عمل نمایان میشود؛ مانند دانشآموزی که به مدرسه میرود و در برابر همۀ مشکلات مانند زود بیدار شدن، طی کردن مسیر و یا گاهی تنبیهات معلم تلاشش را ادامه میدهد؛ به این عمل دانشآموز استقامت میگویند. آنکه گاهی اوقات غر میزند که دوباره شنبه شد و من نمیروم، صبر خود را از دست داده است. غر زدن نشانه بیصبری او است، ولی ادامه دادن نشانه استقامت او میباشد. همین طور، پدر یا مادری را فرض کنید که فرزندش را در راه دین از دست میدهد. این شخص اگر بیتابی و جزعوفزع نکند، به این عمل صبر میگویند؛ اگر به دین پشت کند و دست از عقایدش بردارد، گفته میشود که استقامت ندارد؛ و اگر بر عقاید خویش مانند سایر پدران و مادران شهدای دیگر باقی بماند، حقیقتاً استقامت با آنها معنا میگیرد.
۴. تفاوت استقامت و لجاجت (یا استقامت درست و نادرست)
ممکن است این پرسش در ذهن شما نیز ایجاد شده باشد که آیا استقامت با این همه آثار، بهصورت ناپسند هم وجود دارد؟
استقامت در راه درست و در راه خیر و صلاح در مسیر حق است که بسیار پسندیده میباشد؛ مانند همۀ افرادی که در مسیر دین، حق، وطن و خدا برای امور پسندیده مانند دین، دفاع نظامی از وطن، در راه تهذیب نفس و در راه کسب دانش استقامت کردند و میکنند.
برای نمونه، خبّاب بن ارت از قبیله بنىتمیم، شغل آهنگرى داشت و در جاهلیت شمشیر مىساخت. او در جنگی اسیر شد و شخصی از قبیله خزاعه او را خرید و پس از مدتى آزاد کرد. در همان زمان، خبر دعوت مخفى رسولخداصلیاللهعلیهوآله را شنید و از نخستین کسانی بود که مسلمان شد. برخی او را ششمین مسلمان و از نخستین کسانی دانستهاند که مسلمانی خود را اظهار کرده است. خبّاب به جرم مسلمانى و عشق به رسولخداصلیاللهعلیهوآله سختترین شکنجهها را تحمل کرد و در آن دوران سخت شکنجه، بر استقامت و ایمانش افزوده شد. در یک روز، هفت بار پیاپى شکم او را سوزاندند. روزى ابوسفیان به خدمتکارانش فرمان داد که آهنى را در کوره سرخ کنند و روى سر خبّاب بگذارند. وقتى پیامبرصلیاللهعلیهوآله از این ماجرا آگاه شد، او را دعا کرد و فرمود: «خدایا! خبّاب را یارى کن.»
سردمداران قریش، زرهى آهنین بر او میپوشانیدند و او را در آفتاب داغ مینهادند تا از ایمان و عقیده خود دست بردارد؛ ولى او در تمام این مدت، استقامت کرد. خبّاب درباره شکنجههاى وحشیانهاى که بر او رفته، اینچنین گفته است: «یک بار آتشى روشن کردند و مرا به پشت روى آن خواباندند و آنقدر صبر کردند تا پوست و گوشتم را سوزاند.» خبّاب پس از رحلت پیامبرصلیاللهعلیهوآله در کنار امام علىعلیهالسلام ماند و صادقانه در جنگهاى آن حضرت به جز صفّین که سخت بیمار بود، حضور داشت. او در سال ۳۷ هجرى به سن ۷۳ سالگى درگذشت. امیرمؤمنان، علىعلیهالسلام بر مزار او ایستاد و گریست و برترین توصیفها را دربارهاش بیان کرد.
در اصطلاح، استقامت بر مدار دستورات الهی، درست است. استقامت در دین به این است که در عقاید، اخلاق و کردار، انحرافى از جاده شریعت صورت نگیرد و به همین معنا است آنچه در قرآن کریم آمده است: «أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ؛[۸] و [بدانید] این است راه راست من؛ پس از آن پیروى کنید.»
بهعبارت دیگر، معنای واژه استقامت، صبر در برابر سختیها، ستمناپذیرى و تسلیمنشدن در برابر جور و اجحاف، مقاومت و استواری در میدان مبارزه با نفس و تحمل مشکلات و مصائب بر اساس شریعت است. استقامت در مسیر باطل یا در مسائل بیارزش و ناچیز و نادرست، اگر بتوان نامش را استقامت گذاشت، استقامت مذموم و نادرست نامیده میشود. البته به عبارت سادهتر باید گفت این استقامت نیست، بلکه لجاجت است و از صفات بسیار زشت و ناپسند میباشد.[۹]
شاید بتوان گفت یکی از بیشترین گرفتاریهای ما در جامعه کنونی لجاجت است. بهعنوان مثال، یکی از گرفتاریهای زناشویی لجاجتها و بهانهجوییها است. سالها با اقوام قهر است و علتش بهانهجویی و لجاجت است. گاهی لجاجت بر یک کار منفی را رها نمیکنند و میگویند که خانوادۀ ما نسلاندرنسل اینگونه بوده است.
لجاجت در برابر استقامت قرار دارد. استقامت، اصرار ورزیدن بر یک ارزش است، مثلاً بر عقاید دین اسلام محکم بایستم؛ اما لجاجت پافشاری بر اموری است که فاقد ریشه عقلی و دینی هستند. احسنت بر آن عزیزی که هرکاری که انجام داد همراه با پشتوانه عقلی و دینی بود و اصرار بر امور بیپایه و اساس ندارد.
هرکس خودش لجاجتهایش در زندگی را بررسی کند. بعضی از آقایان در مقابل همسر و فرزندانشان سر حرفی که میزنند لجوج هستند و حرفشان را عوض نمیکنند؛ بعضی خانمها لجاجت در طرفداری از خانوادهشان در مقابل همسر دارند و بههیچوجه قبول نمیکنند ممکن است این حرفی که مادرشان زده است هم اشتباه باشد و مصرّ بر درست بودن هر حرفی هستند که خانوادهشان میزند.
۵. ایمان، راز استقامت
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چطور میشود انسان در یک زمینه چنین استقامتی پیدا میکند که مثل خبابها و سمیهها و عمارها در مقابل سختیها و بلایا میتواند خود را حفظ کند؟ در یک کلام، راز استقامت چیست؟
راز استقامت یک کلمه است و آن کلمه ایمان است. مهمترین راه برای استقامت این است که انسان ایمان خود را تقویت کند. همان طوری که خداوند متعال در سوره آلعمران در مورد صفات مؤمنین، آنهایی که ایمان در قلبشان رسوخ کرده نه فقط بر زبان، میفرماید هرگز در برابر حوادث سخت سست نمىشوند و اندوهى به خود راه نمىدهند و همواره خود را برتر از دشمن مىبینند.[۱۰] کسی که تلاش کند ایمان را قوی کند و در قلب خود قرار دهد دیگر به این راحتیها پاپسنمیکشد.
در خاطرات یکی از شهدای مدافع حرم، شهید سیاهکل، همسرشان تعریف میکند که از اول نامزدیمان با خودم کنار آمده بودم که من او را تا ابد کنارم نخواهم داشت، یه روزی از دستش میدهم آن هم با شهادت! وقتی که گفت میخواهد برود، انگار ته دلم آخرین بند پاره شد؛ انگار میدانستم که دیگر برنمیگردد. آنقدر ناراحت بودم! نمیتوانستم گریه کنم، چون میترسیدم اگر گریه کنم بعداً پیش ائمه شرمنده شوم؛ یک سمت ایمانم بود و یک سمت احساسم. احساسم میگفت جلویش بایست، نگذار برود؛ ولی ایمانم اجازه نمیداد. یعنی همهاش به این فکر میکردم که قیامت چطور میتوانم تو چشمهای امیرالمؤمنینعلیهالسلام نگاه کنم و انتظار شفاعت داشته باشم در حالی که هیچکاری در این دنیا نکردهام. اشکهایم را که دید، دستهایم را گرفت و زد زیر گریه و گفت: دلم را لرزاندی، ولی ایمانم را نمیتوانی بلرزانی!»
بله، اگر ایمان داشته باشید، میتوانید در استقامت سربلند بشوید.
۶. تلاوت قرآن؛ راهکار افزایش ایمان
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چطور میتوانیم ایمانمان را افزایش بدهیم؟ طبیعتاً راههای بسیاری برای افزایش ایمان وجود دارد. در اینجا به شاهراه افزایش ایمان اشاره میشود که تلاوت قرآن است.
ایمان را با تلاوت قرآن افزایش دهید. از قرآن جدا نشوید. حتماً برای خود و خانوادهتان برنامه تلاوت قرآن ولو یک صفحه داشته باشید «انَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ اذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکّلُونَ؛[۱۱] مؤمنان تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان میگردد و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده شود، ایمانشان فزونتر میگردد و تنها بر پروردگارشان توکّل دارند.» بهعلاوه، امیرالمؤمنینعلیهالسلام نیز میفرمایند: «تلاوت قرآن، مایه باروری ایمان است.»[۱۲]
تلاوت قرآن در خانه، علاوهبر افزایش ایمان و استقامت، آثار و برکات فراوانی دارد. خانههای خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید. خانهای که زیاد در آن قرآن تلاوت شود خیر و برکتش فزونی یابد، به اهلش گشایش میرسد و نورش به اهل آسمان روشنایی میدهد؛ همانگونهکه ستارههای آسمان به اهل زمین روشنایی میدهند.[۱۳]
نوشتهاند زمانى چند نفر از سادات نجفآباد اصفهان به خدمت آیتالله بیدآبادىره آمده، گفتند: «چشمه آبى که از دامنه کوه جارى میشد و مورد بهرهبردارى اهالى بود، چندى است خشکیده و ما در زحمت هستیم؛ دعایى کنید تا گشایشى حاصل شود. آن بزرگوار آیه بیست و یکم سوره حشر[۱۴] را بر کاغذى نوشت و به آنها داد و فرمود اول شب آن را بر قله آن کوه بگذارید و برگردید. آنها چنین کردند و چون به خانۀ خود رسیدند صداى مهیبى از کوه بلند شد که همه اهالى شنیدند و چون صبح بیرون آمدند چشمه آب را جارى دیدند و شکر خداى بهجا آوردند.
چه بسیار افرادی هستند که در زندگی خود نورانیت آشکاری با تلاوت قرآن احساس کردهاند و روزی و برکت خود را مدیون قرآن هستند!
رسولخداصلیاللهعلیهوآله فرمود: «زمانی که فتنهها به پا خاست بهطوری که نتوانستید اسلام ناب و خالص را تشخیص دهید (مانند شب تاریکی که نمیتوان راه را تشخیص داد)، بر شما لازم است که به قرآن مراجعه کنید.»[۱۵]
سعى کنید روز به روز با قرآنمجید بیشتر آشنا شوید، قرآن را تلاوت کنید، ترجمه آن را مطالعه نمایید، به سراغ تفسیر قرآن بروید؛ مخصوصاً در زمان ما که ترجمهها و تفسیرهاى خوبى از قرآن مجید به زبان فارسى منتشر شده است. برخى از مسلمانان با وجود اینکه در میان کفّار زندگى میکنند امّا به همین وسیله، شعله نورانى ایمان خود را حفظ کردهاند و بلکه آن را شعلهورتر ساختهاند.
انشاءالله خداوند به همۀ ما توفیق عنایت فرماید، صلوات ختم کنید!
منابع :
[۱]. استبصار، ج۱، ص۴۴۳.
[۲]. المراقبات، ص۳۷۱.
[۳]. بحار الانوار، ج۱۷، ص۵۲.
[۴]. روح المعانى، ج ۱۱، ص ۱۷۹.
[۵]. المیزان، ج۱۱، ص۶۶.
[۶]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۵.
[۷]. فصلت، ۳۲
[۸]. انعام، ۳۵.
[۹]. ایستادگی انسان در راه راست و مسیر حقیقت یکى از شایستهترین کارها است و بهعنوان صبر و استقامت شناخته میشود. اما پافشاری در طریق باطل و نادرست و عدم انعطاف و اینکه همۀ مخالفان خود را در اشتباه دانسته و خود را حق مطلق بپندارد و هرگز حاضر به اصلاح خطاهاى خویش نباشد، لجاجت است که از زشتترین رذائل اخلاقی میباشد (اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلا، مدرسه الامام علىبنابیطالب?، قم، ۱۳۷۷ش، چاپ اول، ج۳، ص۵۵).
[۱۰]. وَ لاتَهِنُوا وَ لاتَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (آلعمران، آیه ۱۳۹).
[۱۱]. انفال، آیه ۲.
[۱۲]. غرر الحکمودررالکلم، ص۲۶۳.
[۱۳]. اصول کافی، ج۲، ص۶۱۰.
[۱۴]. «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛ اگر ما این قرآن را بر کوه نازل میکردیم مشاهده میکردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی میگشت؛ و این امثال را برای مردم بیان میکنیم باشد که اهل (عقل و) فکرت شوند.
[۱۵]. کافی، ج۲، ص ۵۹۹.
منبر ۴۵ دقیقه | روز ۱۰ ذیحجه | روز عید قربان

