Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
علیرضا پناهیان تربیت دینی 1: حجت الاسلام پناهیان سخنرانی 20 (پناهیان تربیتی 1 ن16) متن گردآوری تربیت دینی استاد علیرضا پناهیان ؛ گردآوری تربیت دینی

انتقال مفاهیم دینی ؛ ایمان و اخلاق

PanahiyanA_Tarbiat20

انتقال مفاهیم دینی ؛ ایمان و اخلاق

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

بفرمایید فروردین شود اسفند های ما، نه بر لب بلکه در دل گل کند لبخند های ما. بفرمایید هر چیزی همان باشد که می خواهد، همان یعنی نه مانند من مانند های ما. بفرمایید این بی چرا ترکار عالم، عشق رها باشد از این چون و چرا و چند های ما. به بالایت قسم سرو و صنوبر با تو می بالند، بیا تا راست باشد عاقبت سوگند های ما. نمی دانم کجایی یا که ای، آنقدر می دانم که می آیی که بگشایی گره از بند های ما.

آیا امید نجات برای انسان خوش اخلاق و بی ایمان بیشتر است یا برای انسان با ایمان و بد اخلاق؟

برای انسان با اخلاق و بی ایمان امکان سعادت وجود دارد به شرط اینکه در معرض ایمان قرار نگرفته باشد. یعنی اتمام حجت برای او نشده باشد. یک چنین انسانی اگر خوش اخلاق باشد ولی ایمان نداشته باشد چه بسا که به سعادت نزدیک تر باشد. چون خوش اخلاقی او هر لحظه او را در معرض مومن شدن قرار می دهد. برای چنین فردی که از روی صفای باطن خوش اخلاق بوده و از این حسن خلق بعنوان مکری برای دلبری از دیگران استفاده نمی کند، امکان سعادت وجود دارد. چه بسا این افراد از مومنین بد اخلاق بهتر باشند. اما فردی که خوش اخلاق است و با وجود اتمام حجت هایی که برای مومن شدن به او شده باز هم ایمان به خدا را نمی پذیرد، مسلم است که دارای طینت بد و دل بی رحمی است. اگر کسی به خدا نه بگوید حتما قصی القلب است. چون خدا لطیف بوده و همه ی لطافت ها را نیز او آفریده است. ممکن است یک نفر در ظاهر بی رحم نباشد اما همینکه به خدا نه می گوید، معلوم می شود که دارای این صفت است. یک چنین فردی هر چقدر هم خوش اخلاق باشد فایده ای ندارد. اکثرا ما در جامعه ی ایمانی زندگی می کنیم و آموزش می بینیم. البته در این جامعه نیز ممکن است یک نفر گیرایی کمی داشته باشد و یا مسیر زندگی او به گونه ای نباشد که با افراد با ایمان برخورد کرده باشد.

بنابراین با اینکه ما در جامعه ای ایمانی زندگی می کنیم باز هم ممکن است افرادی باشند که اتمام حجت برای آنها نشده باشد و یا با رفقای بدی هم نشین باشد، در نتیجه با وجود صفای باطنی که دارد اما باز هم برای او اتمام حجت نشده باشد. برای یک چنین فردی ممکن است خوش اخلاقی باعث سعادت او شود. در خصوص فرد با ایمانی که بد اخلاق است نیز دو حالت وجود دارد. اگر بد اخلاقی فرد با ایمان به گونه ای باشد که باعث بی رحمی او شده باشد، در واقع ایمان او ظاهری است. در قرآن کریم آمده که برخی افراد فکر A A A می کنند ایمان دارند در حالی که ایمان ندارند. ممکن است یک نفر نماز بخواند اما ایمان نداشته باشد. اگر فردی دارای ایمان واقعی باشد اما حسن خلق نداشته باشد، این ایمان او را به سمت خوش اخلاقی سوق می دهد. بنابراین یک فردی که بد اخلاق است اما به ظاهر ایمان دارد، ایمان او واقعی نیست. در قرآن کریم می فرماید: شما بگو من مسلمان شده ام، نگو که من مومن هستم. اما اگر ایمان فرد قوی و واقعی باشد، اشتباهات سطحی او درست خواهد شد.

چگونه می توان یک انسان با ایمان را به سمت خوش اخلاقی سوق داد؟

یکی از راه هایی که برای خوش اخلاقی وجود دارد تقویت ایمان به خدا است. خط مشی بندگان با ایمان در میان مردم مهربانانه و متواضعانه است. این افراد با دیگران با آرامش برخورد می کنند. اخلاق این افراد ناشی از ایمان و ارتباط آنها با خدا است. یک چنین افرادی باید ایمان و محبت خود را به خدا تقویت کنند. یعنی خداوند و ارتباط با او باعث می شود که اخلاق ما بهتر شود. این مسئله قوی ترین عامل اصلاح اخلاق است. راه دیگر این است که ضرر های بد اخلاقی را به یک چنین افرادی یاد آوری کنیم. بد اخلاقی در دنیا باعث می شود که انسان آسیب هایی را ببیند. مقدرات الهی که به سمت یک چنین افرادی می آید باعث رنج بیشتر آنها می شود. هر نوع بد اخلاقی در دنیا دارای مجازات است. بعضی از انواع بد اخلاقی ها به گونه ای هستند که حتی اگر فردتوبه هم بکند باز هم مجازات آنها را در همین دنیا می بیند.

بنابراین راه دوم این است که ما آثار سوء بد اخلاقی را مورد مطالعه قرار دهیم. انسان از این راه خیلی زود به نتیجه می رسد. چون انسان ها منفعت طلب هستند و نمی خواهند گرفتار شوند. راه سوم برای از بین بردن بد اخلاقی ها این است که انسان از قدرت فکری عمیق تری برخوردار شود و از بالا به مسائل نگاه کند. فردی خیلی افسرده و در نا امیدی مطلق بود. به او گفتم: شما چند روز دیگر می خواهی در این دنیا زندگی کنی؟ سن او حدود سی و چند سال بود. من گفتم فکر می کنی این سال هایی که زندگی کردی چگونه گذشته است ؟ او گفت: به یک چشم بهم زدن. من گفتم: اگر تو خیلی خوب زندگی کنی حدود سی و پنج سال دیگر زنده خواهی بود. آیا برای یک چشم بهم زدن دیگر اینقدر جار و جنجال می کنی ؟ یک دفعه حال او تغییر کرد. ایمان بیشتر، نگرش به مضرات بد اخلاقی و عقلانیت سه راه عمده برای اصلاح اخلاق است. در ضمن ما باید به افراد خوش اخلاق و خوب نیز معیت داشته باشیم. باید زندگی نامه های آنها را مرور کنیم. اگر شما زندگی نامه ی آقای ابوترابی را مطالعه کنید متوجه می شوید که او حتی با شکنجه گر بعثی خود نیز مهربان بوده است. فرمود: کونوا مع الصادقین. یعنی با آدم های صادق زیاد هم نشینی کنید. نه تنها از این افراد ضرری متوجه شما نخواهد بود بلکه صدق آنها نیز در شما اثر خواهد کرد.

اساساً مفاهیم دینی به گونه ای هستند که باید به دل بنشینند. فرق ایمان با علم نیز همین است. علم را انسان به صورت ذهنی یاد می گیرد. اما معرفت باید با قلب انسان دریافت شود. ایمان یک باورعمیق روحی است و اتفاقی است که باید در قلب انسان رخ دهد. بنابراین انتقال مفاهیم دینی با جان مخاطب ارتباط دارد. ایمان در دل انسان درک می شود. برخی از علوم را اگر ما با تجربه ی حس خود درک کنیم کافی است. این مسائل از ذهن و چشم ما فراتر نمی رود و لازم نیست به روح ما نفوذ کند. ولی اگر شما بخواهید کوتاهی دنیا را درک کنید باید هفتاد سال عمر کنید تا بتوانید آن را با جان خود حس کنید. این نوع فهم از جنس فهم دین است. یک خانم تا مادر نشود نمی تواند حال و هوای آن را درک کند و بفهمد که یک مادر چگونه فرزند خود را دوست دارد. درک بسیاری از مفاهیم دینی نیز با روح انسان امکان پذیر است. به همین دلیل است که ما باید از ابعاد مختلف تلاش کنیم تا مفاهیم دینی را درک کنیم. ما باید به ابعاد انتقال مفاهیم دینی توجه داشته باشیم. یکی از ابعاد آن، آگاهی کلیدی است. گاهی اوقات یک آگاهی کلیدی باعث می شود که انسان متدین شده و دین برای او مورد قبول شود. ولی انتقال مفاهیم دینی ابعاد دیگری نیز دارد. ما باید کاری کنیم که مفاهیم دینی به جان مخاطب ما بنشیند.

به همین دلیل نیز ابعاد مختلف این انتقال را مورد بررسی قرار می دهیم. یکی از ابعاد انتقال مفاهیم دینی، بعد تکرار و تلقین است. اساساً وجود انسان با پدیده ی انس و عادت ارتباط بسیار عمیقی دارد. اما معمولاً مورد غفلت ما قرار می گیرد. ما باید برنامه ریزی کنیم که به چه چیزهایی انس پیدا کنیم. مبادا به چیزهایی عادت کنیم که روح ما را افسرده کند. فردی می گفت که من معمولاً سریال نگاه نمی کنم. چون با هنرپیشه های آن انس پیدا می کنم و آنها بخشی از وجود من می شوند. من نمی خواهم به سادگی بخش های وجود خود را در اختیار دیگران قرار دهم. ما باید برای انس گرفتن برنامه ریزی کنیم. وقتی ما پا به سن بگذاریم متوجه می شویم که تنها چیزهایی برای ما باقی مانده که به آن انس گرفته ایم. در آن زمان افسوس می خوریم که ای کاش برای انس های خود برنامه ریزی کرده بودیم. نباید در دوران دانش آموزی با هرکسی هم کلام و رفیق شویم. چون نمی توان هیچ چیزی را جایگزین دوستان دوران دانش آموزی کرد. خصوصاً اگر این ارتباط ادامه پیدا کند، بخشی از وجود انسان می شود. در روایت داریم که اگر با کسی بیش از بیست سال رفاقت کنیم، فامیل ما می شود. بنابراین بهتر است انسان با افراد خوب انس پیدا کند. بهتر است با افرادی رفاقت کنیم که هم دوست انسان باشند و هم استاد انسان.

یعنی بتوانیم رفتار زیبایی از آنها یاد بگیریم. ارتباط با افراد خوب باعث صفای انسان و نورانی تر شدن او می شود. اینکه ما گاهی اوقات کارهای خوب انجام دهیم و یا به زیارت و مکان های مذهبی برویم فایده ای ندارد. ما باید یک برنامه ریزی مرتب داشته باشیم، حداقل یک برنامه ریزی هفتگی یا روزانه داشته باشیم تا به این کارها انس پیدا کنیم. مثلاً ما نباید یک ماه خود را وقف امام حسین (ع) بکنیم اما در یازده ماه دیگر ایشان را فراموش کنیم. ما باید روزی یک بار در زمانی مشخص به امام حسین (ع) سلام کنیم تا به آن عادت کنیم. ما در زندگی خواسته یا نا خواسته به بسیاری از رفتارها انس و عادت پیدا می کنیم. در آینده ی دور یک باره می فهمیم که سرمایه های ما چه چیزهایی هستند. یک نفر در حال احتضار بود به اطرافیان گفت من را از جای خود بلند کنید تا یک بار دیگر کوچه و محل خود را ببینم. چون خیلی با آن مأنوس بود، می خواست در لحظات آخر نیز آن را ببیند. این انس وعلاقه مورد احترام است اما ای کاش می گفت که سجاده ی من را بیاورید تا یک بار دیگر آن را ببینم. ای کاش این انس عمیق را به یک شئ مقدس پیدا می کرد. اگر این فرد با عشق به امام حسین (ع) انس پیدا می کرد یقین بدانید که قبل از مرگ ایشان را می دید. چون اهل بیت هوای شیعیان و دوستان خود را دارند. خیلی از افراد بوده اند که قبل از مرگ این عزیزان را دیده اند و سپس از دنیا رفته اند. بنابراین ما باید برای انس خود برنامه ریزی کنیم. اصولاً ما باید بچه های خود را با مفاهیم دینی و مقوله هایی که در ارتباط با دین هستند انس بدهیم. سفارش پیامبر اکرم (ص) است که باید کاری کنیم که آنها به نماز عادت کنند. خیلی اوقات نماز خواندن نیاز به استدلال ندارد. وا داشتن فرد به نماز به صورتی که انس پیدا کند، آن را تسهیل می کند.

اگر عبادات ما از روی عادت باشد اشکالی دارد؟

اینکه می گویند کاری نکنید عبادات شما از روی عادت باشد یک غلط مشهور است. مگر امکان دارد انسانی که روزی پنج بار نماز می خواند به آن عادت نکند ؟ شما اگر یک کاری را حتی هفته ای یک بار انجام دهید به آن عادت می کنید. البته باید نماز را فراتر از یک عادت بخوانیم یعنی صرفاً از روی عادت نباشد. باید نماز را عاشقانه بخوانیم. ولی نباید چون عاشقانه نماز خواندن خوب است، عادت به نماز را از بین ببریم. اگر شما به یک چیزهایی عادت کنید، کف پروازی شما مشخص می شود و سقوط نمی کنید. امیر المومنین (ع) فرمودند: نفس خود را به کارهای خوب عادت دهید. حُسن عادت به رفتارهای خوب این است که باعث می شوند ما به کسی ظلم نکنیم. اما نباید به این خوش اخلاقی از روی عادت اکتفا کنیم. و باید آن را به عنوان راهی برای اوج گرفتن در نظر بگیریم. باید به خواندن نماز عادت کنیم اما آن را شاکرانه، مومنانه و عاشقانه بخوانیم. باید سر نماز با خدای یگانه که تنها معبود ما است مناجات کنیم. بنابراین این عادت باید وجود داشته باشد تا منجر به ترک نماز نباشد. نباید نماز خواندن را تنها به زمانی موکول کنیم که حال خوبی داشته باشیم. فردی می گفت: من ماهی یک یا دوبار هرگاه حال خوبی داشته باشم نماز می خوانم. به او گفتم: به نظر ما آدم باید روزی پنج بار نماز بخواند. اگر برای شما کمتر شده، ببینید که این فاصله ها کجا است. بنابراین عادت چیز خوبی است اما باید آن را یک مقدار عمیق تر کرده و به انس تبدیل کنیم. باید یک کار را تکرار کنیم تا برای ما جا بیفتد.

خیلی از افراد برای تکرار و تلقین ارزش زیادی قائل نیستند. اما حضرت امام بعنوان یک تکنیک خیلی مهم به آن تأکید می کردند. به هرحال ما باید مراقب باشیم که به چیزهای کم و بی ارزش عادت نکنیم. می فرماید: بداخلاقی که فرد به آن عادت کرده گناهی است که بخشوده نمی شود. بنابراین جلوگیری از عادات سوء یک تکلیف بسیار مهم است. اگر می خواهیم بچه های ما دیندار شوند مراقب باشیم به بدی ها عادت نکنند. از طرف دیگر مواظب باشیم که عادت های خوب پیدا کنند. اگر ما می خواهیم به چیزهای خوب عادت کنند باید آنها را همراهی کنیم. مثلاً باید آنها را در نماز همراهی کنیم تا بتوانند به آن عادت کنند. آنقدر با آنها همدلی، هم زبانی و هم فکری کنیم که عادت به خوبی ها در آنها نشکند. اگر این عادت شکسته شود خیلی ضرر دارد. نکته ی دیگر این است که ما می توانیم عادات خود را سطح پایین گرفته و یا آنها را سطح بالا بگیریم. مثلاً ما می توانیم عادت کنیم که کار را مخلصانه انجام دهیم. برخلاف آن چیزی که خیلی از افراد فکر می کنند، عادت کلمه ی بدی نیست. خدا کند که کار مخلصانه انجام دادن برای ما عادی شود. چه خوب است که نگاه حرام نکردن برای ما عادت شود. چون دیگر از این مرحله پایین تر نمی آییم. و روح ما برای مراتب بالا تر فرصت پیدا می کند. ما باید گناه های خود را با کمک عادت ترک کنیم تا روح خود و نیت های خود را مشغول کارهای والاتر بکنیم. بنابراین عادت را هم می توان در امور اندک بکار گرفت و هم در امور بسیار عمیق.

برخی می گویند که کلمه ی انسان مربوط به انسی است که در وجود او جای گرفته است. ذکر علی ابن ابی طالب عبادت است. چه خوب است که ما عادت کنیم هر روز، صبح خود را با این ذکر آغاز کنیم. بعد از یک مدتی این ذکر در گوش شما می پیچد چون به آن عادت کرده اید و اگر نباشد جای خالی آن را حس می کنید. باید ببینیم که تلویزیون و شبکه های آن ما را به چه چیزی عادت می دهند. الان دعای عهد خیلی رایج شده و در خیلی از شبکه ها خوانده می شود. چقدر برخی از افراد با این دعای عهد مأنوس شده اند. برای خیلی از افراد این دعای عهد، نغمه ی یاد آوری کننده ی بسیاری از خوبی ها است که در طول زندگی خود داشته اند. ما باید برای انس خود و کودکان خود برنامه ریزی کنیم. اگر خود ما مثلاً زیاد موسیقی گوش بدهیم بچه ی ما نیز به آن عادت می کند و این اصلاً خوب نیست.

لطفاً درخصوص آیات ۲۴ تا ۲۸ سوره ی مبارکه ی فتح توضیح بفرمایید.

در پایان این صفحه از قرآن خدای متعال وعده داده است که روزی این دین برتمام مرام ها، اندیشه ها و طرز تفکر ها غلبه پیدا کند. امیدوارم که ما به این روز بسیار نزدیک باشیم. البته علائم آن وجود دارد. حضرت زمانی ظهور می فرمایند که دیگر کسی برای نجات بشر تئوری نداشته باشد. امروز هیچکدام از تئوری ها نتوانسته اند بشر را نجات دهند.

در مورد نکاتی که حضرت امام در خصوص انس و عادت عنوان فرموده اند توضیحاتی بفرمایید.

یکی از ابعاد ارتباط انس، تکرار و عادت با انتقال مفاهیم دینی این است که ما از تلقین استفاده کنیم. تلقین یکی از روش های خود سازی است. این کار برای دیگران باید به زیبایی صورت بگیرد. تلقین کلمه ای است که در خیلی از جاها به آن بد نگاه می شود. اگر کسی استدلال دینی را بپذیرد نیاز دارد که بعداً آن را تلقین کند تا برای او جا بیفتد. بنابراین انس از دو جهت با انتقال مفاهیم دینی ارتباط دارد. یکی اینکه ما باید یک نیت و رفتار را آنقدر تکرار کنیم تا بتوانیم آن را درک کنیم. دیگر اینکه وقتی ما یک مسئله ای را درک کردیم با استفاده از تلقین کاری کنیم که در موجود ما موثر شود. تلقین با تشویق فرق می کند. ولی تشویق هم می تواند با تلقین کردن موضوع خاصی همراه باشد. یکی از چیزهایی که ما باید مرتب بین خود تلقین کنیم سخن از رفتن است. اینکه یک روزی از این دنیا می رویم و دیگر حضور نخواهیم داشت. باید این مسئله را به خود تلقین کنیم. ممکن است دیگران یاد ما را گرامی بدارند و یا اینکه اصلاً ما را فراموش کنند. اینکه رفتن ما قطعی است را باید هر بار به یک زبان زیبا و دلنشین به خود و فرزندان خود تلقین کنیم.  یکی از موضوعاتی که باید آن را خیلی به خود تلقین کنیم، کوتاهی زندگی ما در این دنیا است. موضوع دیگری که خیلی باید آن را تلقین کنیم، محبت خدا به ما است.

خدا ما را از مادر بیشتر دوست دارد. باید تلقین کنیم که ما اصلاً تنها نیستیم و خدا از ما مراقبت می کند. حضرت امام می فرمایند که تکرار در قرآن کریم زیاد است. حضرت امام هر روز برنامه ی قرائت قرآن داشتند. اگر مقدار قرائت قرآن امام را به شما بگویم ممکن است باور نکنید. ایشان هر آیه ای را می خواندند برایشان آشنا بود. پس چرا تکرار می کردند ؟ چون امام به تکرار معقتد بوده و آن را اجرا می کردند. تکرار یک کلمه لازم است تا در جان ما قرار بگیرد. ایشان می فرمایند: یکی از چیزهایی که برای ساختن انسان مفید است تلقین می باشد. انسان اگر می خواهد ساخته شود باید مسائلی را که برای این ساخته شدن لازم است به خود تلقین کرده و آن ها را تکرار کند. اگر لازم باشد یک مطلبی در نفس انسان تأثیر کند، تلقین ها و تکرار ها باعث می شود که بیشتر در نفس نقش پیدا کند. به گفته ی حضرت امام آن آیاتی که سازنده است مانند سوره ی مبارکه ی حمد را انسان باید تکرار کند. چون این سوره یک درس سازنده است. انسان باید این مسائل را به خود تلقین کرده و نفس خود را برای شنیدن آماده کند. حضرت امام به ما یاد می دهند که ما باید نماز را به خود تلقین کنیم. صحنه ی تلقین میت یک صحنه ی بسیار جذاب و با شکوه است. اینکه ما این صحنه را تنها به عنوان یک مصیبت و یک واقعه ی بد نشان دهیم واقعاً اشتباه است.

برخی از اولیای خدا سفارش می کردند که غسل دادن افراد با ایمان را بینید. این غسل دادن، آخرین آبی که بر روی بدن این افراد ریخته شده و کفنی که به بدن آنها پوشانده می شود، صحنه ای زیبا و پر از نور است. اینها صحنه هایی است که جزو زندگی ما است. مرگ اتفاق خشن و زشتی نیست. تلقین میت یکی از زیبا ترین صحنه هایی است که انسان می تواند ببیند. کلماتی که برای آخرین بار برای میت خوانده می شود و به او تفهیم می شود برای این است که به راحتی به سوالات جواب دهد. مخصوصاً اگر فرد تلقین کننده میت را دوست داشته باشد و از نزدیکان او باشد به زیبایی این کار را انجام می دهد. حضرت امام می فرمایند که ما باید سر نماز اینگونه به خود تلقین کنیم. باید الحمد الله رب العالمین را به خود تلقین کنیم. سپس می فرمایند اینکه من دائماً یک مسئله ای را برای دوستان تلقین می کنم به این خاطر است که مربوط به ساختن یک جامعه و ملت بوده و از اهمیت زیادی برخوردار است. در ادامه می فرمایند: تکرار در قرآن مجید زیاد است. یکی از اموری که حتی در امراض موثر است تلقین می باشد. یعنی تلقین حتی امراض جسمی را از بین می برد. و راه از بین بردن امراض روحی نیز اساساً تلقین است. برای از بین بردن امراض جسمی باید یا خود مریض به خود تلقین کند یا کس دیگری این کار را انجام دهد. اینکه به فرد به طور مکرر تلقین شود که بهبودی پیدا می کند، در نفس او تأثیر می گذارد.

در نامه ی اخلاقی و عرفانی حضرت امام به حاج سید احمد آقا آمده که سعی کن در خلوات به این بارقه ی الهی فکر کنی و به طفل قلبت تلقین کنی و تکرار کن تا به زبان آید. و در ملک و ملکوت وجود تو این جلوه خود نمایی کرده و به غنی مطلق بپیوندد. تا از هر کسی جز او غنی شوی و از او توفیق وصول بخواه. پسرم اگر می توانی با تفکر و تلقین نظر خود را نسبت به همه ی موجودات، بویژه انسان ها نظر رحمت و مودت بکن. این در واقع راهی است برای مهربان شدن با دیگران. در جای دیگری می فرمایند: به خودمان تلقین کنیم که غیر از اراده ی او چیز دیگری نمی تواند کارگر باشد. و اراده ی او بود که ما را به پیروزی نیمه کاره رساند. (چون پیروزی نهایی ما طبیعتاً فرج حضرت خواهد بود). حتی افرادی که از طریق برهان این حقیقت را ثابت می دانند کمتر به آن باور داشته و مومن هستند. ایمان به امثال این حقایق حاصل نشود، مگر با مجاهدت، تفکر و تلقین. بنابراین ما متوجه می شویم که تلقین چه کار ارزشمندی است. تکرار در عمل تبدیل به عادت می شود. در همجواری نام آن را انس می گذاریم. و در موضوعات فکری نام آن را تلقین می گذاریم. تکرار برای تفهیم مفاهیم دینی بسیار لازم است.

کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۰/۱۲/۰۳

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *