Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
علیرضا پناهیان تربیت دینی 1: حجت الاسلام پناهیان سخنرانی 06 (پناهیان تربیتی 1 ن16) متن گردآوری تربیت دینی استاد علیرضا پناهیان ؛ گردآوری تربیت دینی

تربیت دینی ۶؛ جایگزین تشویق و تنبیه

PanahiyanA_Tarbiat06

تربیت دینی ۶؛ جایگزین تشویق و تنبیه

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

اگر قرار شد ما تشویق و تنبیه را کم کنیم. شما چه راهی را جایگزین می کنید؟

بر اساس مطالعات دین، آدم به این نتیجه می رسد که بهتر است بجای زیاده روی در تشویق و تنبیه نه حذف مطلق آن، فضا سازی بکند. این یک شیوه است. فضا و محیط فرد را که روابط انسانی جزئی از این محیط هستند، آنها را عالی قرار بدهیم و افراد را تحت تاثیر قرار بدهیم. فضای خوبی را برای دیگران قرار بدهیم، معانی مختلفی دارد. مثلا شما بصورت کلان در جامعه امنیت شغلی و روانی و اقتصادی را فراهم بکنید خیلی از بدی ها کاهش پیدا خواهد کرد. خیلی از رقابت های سوء کاهش پیدا خواهد کرد. در جامعه اگر تبعیض ها کم بشود، یک جامعه منطقی و عقلانی فراهم بشود، همه به این سمت حرکت می کنند. بخشی از فضا سازی مربوط به حکومت میشود. فلسفه ی اینکه اولیاء خدا حکومت تشکیل می دادند و دنبال سیاست می رفتند برای این بوده که فضایی برای تربیت مردم درست کنند. تربیت فقط پای منبر درست نمیشود.

تربیت با کتاب خواندن و خودسازی فردی برای اکثر مردم پدید نمی آید. اول حکومت مهم است. حضرت علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر سه دنبال مسئله ولایت و حکومت رفتند و بعد که نشد امام سجاد (ع) کار فردی کردند. برای کار تربیتی اول باید سراغ سیاست مداران جامعه رفت. سراغ رسانه ها رفت. سراغ کسانی باید رفت که فضا را برای مردم درست می کنند. بنظر من بهترین درس تربیت، اخبار است. فضایی که از حیات بشر ترسیم میشود، از واقعیت های اجتماعی، آن فضا تربیت کننده است. چگونه این ها را مطرح بکنند ؟ چگونه اخبار را انتخاب بکنند ؟ قوانین و نظامات اجتماعی تربیت کننده است. چرا از برخی مجامع صهیونیستی سالها بود که به ایران توصیه می کردند شما باید یک خط تلفنی در خانه ها بکشید مثل ۱۱۸ که برای پرسش است که هر بچه ای را پدر و مادر اذیتش کرد به پلیس زنگ بزند. بعد پلیش آنها را ببرد تا دادگاه ثابت کند این ها جرمی انجام داده اند یا خیر. چرا اینها این قدر روی این قانون اصرار دارند. البته جمهوری اسلامی این کار را نکرده است. ممکن است یک جاهایی واقعا کودک آزاری انجام بگیرد. کار بدی است ولی اثر تربیتی این کار چه خواهد شد ؟ این جسارتی که کودکان نسبت به پدر و مادر پیدا می کنند و آنها این را می خواهند و ببینید چه قدر آثار تربیتی دارد. چنین تلفنی را هم برای خانم ها می گویند که در خانه بگذاریم که اگر آقا اذیت کرد، پلیس او را ببرد و بعد دادگاه بررسی بکند که ایشان اذیتی داشته است یا خیر ؟ این ساختارهایی است که می تواند اثر خوب یا بد تربیتی در جامعه داشته باشد. هرکدام از اینها که جزء یک قانون و جزء طراحی یک نظام در جامعه قرا می گیرد، این ها تربیت کننده هستند. حالا ببینیم چه قوانینی خانواده را در آرامش قرار می دهد ؟ من در منبرها به بحث حجاب خیلی نمی پردازم زیرا این بستگی به فضایی دارد که در خانه، مدرسه و جامعه درست شده است.

من چطور می توانم به او بگویم شما حجاب نداری، ایمان نداری و باید به قیامت توجه بکنی. ما عواملی که باعث درست کردن حجاب او میشود درست بکنیم بعد که این عوامل درست شد، اگر کسی خطا کرد با موعظه درست میشود. با یک تشر و قهر الهی طرف درست می شود. ولی ما الان فضا درست نکرده ایم. میخواهیم زیادی از ایمان جوانها و مردم کار بکشیم. نیازی نیست این قدر تحمیل بکنیم. میتوانیم فضا را تغییر بدهیم. مهمترین عامل حجاب برای دختر خانم ها، رفتار پدرشان با آنهاست. همان طوری که پیامبر فرمود: با دختران خودتان برخورد کنید. حتی نسبت به پسرها بیشتر محبت کنید و رابطه ی بین پدر و مادر یعنی پدر با مادر با رحم و عطوفت برخورد کند و مادر با پدر با تواضع برخورد بکند. این بچه علی القاعده به حجاب علاقه خواهد داشت. حالا کسانی که هوشمندانه به این عوامل فضای تربیتی دقت میکنند می توانند مصادیق آنرا ببینند. حجاب امری نیست که مستقیما بگوییم: تو باید حجاب داشته باشی، این هم آثار و برکات حجاب و این هم اثرات بی حجابی. حالا اگر بخواهیم فرد را درست بکنیم. دین ما خیلی به فضاسازی معتقد است. فضا یا محیط ابتدا حکومت می شود و ساختارها که باید به آن پرداخت. مثلا ساعت کارت زنی، اثر تربیتی آن این است که من به تو اطمینان ندارم و به این وسیله تو را کنترل می کنم. و فکر می کنم بچه ی خوبی هم نمی شوی لذا این همیشگی است و موقتی نیست.رابطه ی من و تو این دستگاه دیجیتالی است که میخواهد تو را کنترل بکند. من که نمی توانم روی شخصیت تو حساب باز کنم، شاید منظم نشدی. ببینید چقدر موعظه ی بدی در اداره به من می دهد. ما فکر می کنیم با این دستگاه به مرور زمان مردم را عادت می دهیم.

عادت مهم نیست. از درون نظم بجوشد و بیرون بیاید آن مهم است. یعنی اثر تربیتی بد دارد و نیروهای درون فرد آزاد نمی شود. ما باید از این فضاسازی جوری استفاده کنیم که نیروهای فرد آزاد بشود نه از این فضا سازی جور بدی استفاده کنیم که او را وادار کنیم که عادتش بدهیم. این بخش حاکمیتی و اجتماعی است. نوع دیگری از فضاسازی که خیلی هم اهمیت دارد این است که ما به جای اینکه افراد را بصورت مستقیم تربیت کنیم، بگوییم: خوب باش و بد نباش. بجای این کار رفتار خودمان را با افراد درست کنیم. اگر من در این فکر باشم که رفتار خودم با فرزندم یا با شاگردانم درست باشد حتی نه به این قصد که بخواهم روی آنها تاثیر گذار باشم. پدر و مادر فکر کنند هر رفتاری با این کودک می کنند روز قیامت خدا با آنها خواهد کرد. خیلی از پدر ها و مادرها خودشان را مالک بچه ها می دانند. صاحب اختیار بچه ها میدانند. خدا برای پدر و مادر یک ولایتی قرار داده است. احترام و اطاعت به جای خودش. ولی ما آزاد نیستیم هر موقع هر کلمه ی خوب و یا بدی که در ته دلمان بود به بچه بگوییم. کمی باید مثل یک غریبه با بچه ی خودمان برخورد کنیم. مثل اینکه بچه ی دیگری است و پدر و مادرش ایستاده اند و می بینند ما چطور با آنها رفتار می کنیم. حریم های متعددی قائل بشویم. وقتی بچه می بیند من در برخورد با او از انصاف خارج نمی شوم، با حسن ظن رفتار کنم و وقتی خیلی از دقت ها را در رفتار من می بیند، این فضایی است که من برای او ساخته ام.

در این فضا بچه خوب رشد می کند. حضرت علی (ع) می گوید: در برابر خطاهای فرزندانتان خودتان را به تغافل بزنید. یعنی خودتان را به ندیدن بزنید. بگذارید بچه ها بعد از چند سال متوجه بشوند که پدر و مادر به روی بچه نمی آورند. این حیای بچه را افزایش می دهد. ما این رفتار را باید با دیگران هم انجام بدهیم. بچه دارد می بیند که من آبروریزی نمیکنم. مچ گیری و حال گیری نمی کنم. نیش نمی زنم و بچه شخصیت پدر و مادر را متوجه می شود. بعد معنی لبخندها را خواهد فهمید که از هزاران توبیخ بدتر است. ما بعضی وقتها داده های خودمان را ارزان خرج می کنیم. این ها را نگاه دارید. می گوید: پدرم یک بار داد زد و مسیر زندگی ام عوض شد. برای اینکار انسان باید ۹۰ درصدخود داری بکند از اینکه هرچه دلش بخواهد بگوید. ما راحت فضا را تخریب میکنیم. در این فضا امنیت روانی را از بین می بریم. روحیه ی بچه را رعایت نمی کنیم. در این فضا خودمان خوب عمل نمی کنیم. من نسبت به او باید مثل یک فرد مستقل برای او احترام قائل باشم. و بدانم او خدا دارد و صاحب دارد. او عاریتی پیش من هست. مثل مسئول مهد کودک. ما باید به بچه های خودمان احترام بگذرایم. فضا را طوری درست کنیم که طرف از دست ما در امنیت خاطر باشد. ما پا روی حق نمی گذاریم و از هوای نفس هم پیروی نمی کنیم. ممکن است گاهی طرف پررویی هم بکند و سوء استفاده هم بکند. باید صفت خوب از او بخواهیم نه اینکه صفت را منتقل بکنیم. در رسیدن به هدف عجله نکنیم. به فرد مهلت بدهیم. هروقت عجله کردیم خراب کردیم. ما فعلا خودمان خوب باشیم و در کنار او قرار بگیریم و وظیفه ی انسانی خودمان را به نسبت به او قشنگ انجام بدهیم. ببینید او در این فضا چقدر رشد می کند. ما بهار می شویم. او درختی میشود که شکوفه می دهد. ما میخواهیم زمستان باشیم و او شکوفه بدهد. این نمیشود. ما بهار دیگران هستیم. ما اکسیژن دیگران هستیم. از ما باید احساس آرامش بکنند. قرآن ظاهرش قشنگ است و باطنش را عرفا و حکما می فهمند. شما نمی توانید بگویید قرآن بخاطر ظاهر زیبایش آمده یا باطن آن. یزکیهم یعنی ای پیامبران من اول اینها را باصفا کن.

من چطور می توانم آنها را باصفا کنم؟ این قدر با رفتار قشنگ البته به سهم خودش، فضا را برای دیگران خوب میکند که جا برای تعلیم باز میشود. اولین سخنرانی پیامبر خدا برای مردمی این بود: ای مردم شما به من اطمینان دارید ؟ همه گفتند: بله. اگر من به شما بگویم: پشت این کوه دشمنان شما آماده ی حمله به شما هستند شما حرف مرا بررسی می کنید یا حرف من را قبول میکنید ؟ همه گفتند: ما قبول می کنیم. این یعنی یزکیهم. به او امین می گفتند یعنی پیش او امنیت خاطر دارند. معلمی که دوست دارد دانش آموزش پیش او امنیت خاطر داشته باشد، این شاخصه هایش خواهد بود. میگوید: عیب من را پدر و مادرم بدانند عیبی ندارد. آنها از سر غضب با من برخورد نمی کنند. این لازمه اش این است که هر موقع شما عصبانی شدی داد نزنی. حتی به خاطر خدا. هر وقت هم که شاد شدی جیغ شادی نکشی. حتی بخاطر خدا. شما هیچ وقت تبیه و تشویق های زیاد نکنید. این لازمه اش این است که محبتتان را از آنها دریغ نکنید. امنیت روانی خیلی مهم است. اگر شما در بین دوستانتان دوستی دارید که اگر عیب شما را فهمید به کسی نمی گوید. او بهار شماست و شما در کنار او رشد می کنید. غیبت نمی کند و عیب شما را به کسی نمیگوید. گفت: حالا یک خبر به شما می دهم. عده ای نپذیرفتند و این مشکل خودشان است. فرق تربیت دین و غیر دینی این است که تربیت غیر دینی میگوید: من با اجبار کاری میکنم که بپذیرد. بعضی موقع ها ما از معلم و مدرسه می خواهیم بچه ی ما را به دانشگاه ببرند. ما درخواست می کنیم که آن معلم بچه ی ما را خراب بکند. ما باید بگوییم:می خواهیم استعدادهای بچه مان شکوفا بشود حالا شاید به درد دانشگاه نخورد او را اذیت نکنید. بخاطر نمره درس نخواند. بخاطر حب مقام درس نخواند. شکوفایی خودش را می خواهم. او باید خودش باشد و خوب باشد. امام در قنوت نماز شب می فرمودند: خدایا من را با حاج عیسی محشور کن. یعنی با خادم خودش. یعنی هرکس نقش خودش را ایفا کند. هر کس خودش شکوفا بشود. اگر کسی میزی را برای شما می چیند و آب میآورد. اگر خالصانه و مخلصانه اینکار را بکند چرا اجرش با من و شما که مثلا درسی خوانده ایم فرق کند ؟ اگر فرد را شکوفا بکنند صداقت در عمق جان آنها جای میگیرد.

الگوها چقدر اثر سازنده روی ما دارند؟

الگو بصورت مطلق اثر تربیتی چندانی ندارد. مثلا شما در جامعه ای بگویید: کسانی که اخلاق خوبی هم ندارند مثل یک فوتبالیست الگو شده اند. من میگویم: این را در مقوله ی الگو نباید مورد بررسی قرار بدهیم. باید ببینید چه کسی جذب او شده است ؟ و چرا به او تاسی میکند ؟ مثلا کسی که کمبود محبت دارد، محبت شدید به شهرت دارد جذب او شده است و بخاطر مقام خودش. من اینجا نمیتوانم گردش کار الگو را مطرح بکنم. این به دلیل دیگری جذب او شده است. واقعا از رفتار او تاسی میکند و یک رفتاری به خودش می بخشد بخاطر تاسی از آن الگو. ولی در چرخه ی الگو بصورت خاص قرار نمی گیرد. ما می توانیم با تربیت دینی در خانواده و جامعه مصونیت ایجاد بکنیم که فرزندانمان هر الگویی را نپذیرند. چه الگویی را انتخاب میکنند به خود شما بستگی دارد. کسی که می خواهد متربی بشود. شما می خواهید تربیت بشوید.

می گویند: باید الگوها ی مناسب به او ارائه بشود. به بچه میگوییم: در جامعه الگو زیاد است و این به ذات خودت بستگی دارد که از چه الگویی تبعیت کنی. روز قیامت هم خدا همین کار را می کند. کسی می گوید: خدایا رفیق ناباب من را به انحراف کشاند. خدا می فرماید: انحراف تو در چه زمینه ای بود ؟ اگر در زمینه ی زیبایی باشد مثال حضرت یوسف را می آورد. چرا از این الگو نگرفتی و سراغ دیگری رفتی ؟ اینجاست که می گویند: عیب از خود درخت است. الگوها این قدر تاثیر ندارند که خود آدمها این قدر تاثیر دارند. غیر از یک الگو و آن هم پدر و مادر است. چون پدر و مادر در دورانی روی بچه تاثیر میگذارند که بچه خیلی اراده ندارد. پدر و مادر بعنوان اولین الگوی رفتاری برای فرزندان خیلی تعیین کننده می باشند. اینها می توانند شخصیتی را به بچه منتقل کنند که بچه میان دریا بفرستند خیس نشود و میان آتش بفرستند حرارت او را نگیرد. به یکی از شخصیتهای بزرگ معنوی گفته بودند نگذار فرزندت فلسفه بخواند. منحرف میشود. ایشان گفتند: من بچه ام را طوری تربیت کرده ام که در دریا هم برود خیس نخواهد شد. فلسفه خواند و فقیه باقی ماند. الگوها موثر هستند ولی چه چیزی تعیین می کند که ما از چه الگویی تاسی بکنیم ؟ آن شخصیت درون ماست. در این زمنیه فقط پدر و مادر هستند که نسبت به کودکی که اراده ندارد و هنوز شخصیت درونی اش شکل نگرفته مثل این است که ویژگی های خودشان را تحمیل می کنند. تناسب ژنتیک هم که هست. ممارست در رفت وآمد هم که هست. لذا تا بحث الگو می کنیم، اول پد ر و مادر به یادمان می آید.

البته فرزندان از یک سنی به بعد از پدر و مادر فاصله می گیرند. در سن چهارده سالگی خدا برای شما پدر و مادر گریزی قرار میدهد که اگر پدر و مادر بد بودند شما بتوانید استقلال خودتان را حفظ کنید. اگر پدر و مادر خوب بودند باز هم شما روی پای خودت خوب باشید و مثل پدر و مادرت باشی نه به تبعیت از پدر و مادر که ارزش داشته باشید. از چهار ده سالگی به بعد هم خدا دستور می دهد پدرها و مادرها نظارت و مشاورت را اتخاذ بکنند و خودشان هم فاصله بگیرند. متاسفانه در جامعه ی ما از چهارده سالگی به بعد هم خودشان را اسیر پدر و مادر می کنند و گناهان خودشان را تقصیر پدر و مادر می اندازند و فکر میکنند از دست پدر و مادر فرار کنند، سود کرده اند. پدر و مادر هم هنوز خودشان را مسئول می دانند. و میخواهند همه چیز را بعهده بگیرند. ما چهاره سال فرصت داریم که شخصیت بچه های مان را فرم بدهیم. مادر جلوی پدر نشان بدهد که چگونه از هوی نفسش می گذرد. پدر در مقام محبت به مادر نشان بدهد که چگونه از هوای نفسش می گذرد. پدر و مادر خودشان خودبخود خوب باشند، همان بهار پدید میآید.

امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در کودکی دیدند که فردی وضو درست نمیگیرد و از روش الگو سازی استفاده کردند و با هم همکاری کردند. و به پیر مرد گفتند: میشود شما نگاه کنید ببینید کدام قشنگ تر وضو می گیریم. اینها وضوی درست گرفتند. پیرمرد متوجه شد و فهمید وضوی خودش اشکال داشته است. پدر و مادر در تعامل باهم بچه را تربیت می کنند. لذا خوب بودن رفتار پدر و مادر در آستانه های بسیار بالا. منظور ما روابط ایده ال است. پدر ها و مادرهایی هستند که با هم روابط خوبی ندارند و دعوا هم دارند می خواهند بچه هایشان هم خوب بشوند. این خنده دار است. اصلی که می خواهم به فرزندم منتقل کنم مخالفت با هوای نفس است. خوب شما در ارتباط با همدیگر این کار را بکنید. خصوصا پدرها و مادرها نسبت به همدیگر. نسبت به دیگران این طور نیست. بچه می فهمد که من وقتی غریبه را می بینم لبخند می زنم. اینها را بچه ها می فهمند و ما نفاق را به بچه منتقل می کنیم. بعد این بچه را درمسجد تحویل ما می دهند و می گویند: این را درست کن. در خانه خرابش کردی و حالا آوردی میگویی: درستش کن. تا قبل از چهارده سالگی میشود برای بچه الگو انتخاب کرد ولی بعد از چهارده سالگی احساس تحمیل میشود.

یکی از چیزهای مهم این است که پدر و مادر چه الگوهایی انتخاب کرده اند و چرا با این الگوها ارتباط برقرار کرده اند ؟ آیا عقده های سرکوب شده ی خودشان را در علاقه به آن الگو نشان می دهند. هوسبازانه به یک الگو توجه کرده اند. اینها خیلی مهم است. همان ها هم الگوهای بچه ها قرار می گیرند. تربیت فرزند خیلی ساده است. اگر خود شما خوب باشید او در فضای بهاری ارتباط شما رشد می کند و شکوفه می دهد. کار سختی نیست. تربیت وقت نمی گیرد. این خوب بودن ها را این طوری به آن نگاه کنیم خیلی خوب خواهد شد. به الگوها اهمیت می دهیم ولی بعدا کسی نمیتواند بگوید چون این الگوها در جامعه بود ما آن را انتخاب کردیم. اگر کسی الگوی بد انتخاب بکند، خودش مقصر است. مسئولیت متوجه خود فرد است. اما در خانه پدرها و مادرها بدانند که الگوهای جاودانه هستند و تاثیرات آن خواهد ماند. پس ببینند رفتارشان با هم چگونه خواهد بود.

اینکه گفته اید پدرها و مادرها در جلوی فرزندانتان پا روی هوای نفسشان بگذارند و خویشتن داری بکنند یعنی چه ؟

مثلا پدرها موقع عصبانیت بچه هایشان را تنبیه و یا موعظه می کنند. بچه ها دیگر می فهمند که پدر عصبانی بشود بهم می ریزد و موعظه شروع میشود یا اینکه بچه ها میدانند در موقع عروسی پدر شاد است و اگر خطایی بکنند پدر میگوید: تو را بخشیدم. این بخشش و آن توبیخ مطابق هوای نفس است. شما چرا شاد هستی مرا می بخشی ؟ وقتی عصبانی هستی مرا ببخش. با من رفتار منطقی داشته باش نه رفتاری که دلت می خواهد. این را بچه ی هفت ساله ی ما هم می فهمد. بچه میگوید: گیر من این است که او عصبانی نباشد. ایشان که شاد باشند هرکاری بکنم راحت می بخشد. یعنی این شخصیت یک شخصیت هوای نفسی است. اگر از پدر و مادر بپرسی میگوید: من هم تشویقش کردم و هم بخشیدم. وقتی عمربن عبدود آب دهان بصورت علی پرت کرد و علی بخاطر عصبانیت کمی درنگ کرد. اگر بنا شد بچه های مان را توبیخ کنیم وقتی خبر بد رسید این کار را نکنیم. اگر عصبانی شدید بگویید: حالا وقتی دیگر درباره این کار صحبت میکنیم. بچه می بیند ما با او نفسانی برخورد نمی کنیم. گاهی کار خوب ما با هوای نفسانی قاطی میشود.

 

کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۸۸/۰۵/۲۸

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *