Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
محمدرضا عابدینی تربیت دینی 1: حجت الاسلام عابدینی سخنرانی 42 (عابدینی تربیتی 1 ن16) متن گردآوری تربیت دینی استاد عابدینی ؛ گردآوری تربیت دینی متن گردآوری ولادت امام جواد

سیرۀ تربیتی حضرت ابراهیم در قرآن ۸؛ خصلت‌های ابراهیم

Aabedini_HaEbrahim08

سیرۀ تربیتی حضرت ابراهیم در قرآن ۸؛ خصلت‌های ابراهیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

با حضورت ستاره‌ها گفتند: نور در خانه‌ی امام رضاست
کهکشان‌ها شبیه تسبیحی دست دردانه‌ی امام رضاست
مثل باران همیشه دستانت، رزق و روزی برای مردم داشت
برکت در مدینه بود از بس، چهره‌ات رنگ و بوی گندم داشت
زیر پایت همیشه جاری بود، موج در موج دشتی از دریا
بخدا با خداتر از موسی، بی‌عصا می‌گذشتی از دریا
رزق و روزی شعر دست شماست، تا نفس هست زیر دِین توییم
تا جهان هست و تا نفس باقیست، ما فقط محو کاظمین توییم
من به لطف نگاهت ای باران، سوی مشهد زیاد می‌آیم
دست بر روی سینه هربار از سمت باب الجواد می‌آیم

شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما دوستان عزیزم. خانم‌ها و آقایان. عید میلاد با سعادت امام جواد(ع) مبارکتان باشد. انشاءالله هرچه خیر و برکت هست به برکت نام امام جواد نصیب شما شود. حاج آقا عابدینی سلام علیکم. ایام مبارک باشد. سال نو بر شما مبارک باشد.

حجت الاسلام عابدینی: سلام می‌کنم به همه بینندگان و شنوندگان عزیز. سال نو را به همه تبریک می‌گویم. انشاءالله سال با برکتی برای همه ما باشد. انشاءالله این سال برای همه ما سال تحولی باشد که بتوانیم بهتر از گذشته چه در دنیا، چه در روابطمان با خدای متعال بهتر از گذشته بدرخشیم و خدا دست ما را بگیرد. میلاد امام جواد(ع) را هم که ما در پناه پدرش در ایران زندگی می‌کنیم و افتخار ما این است که امام رضا(ع) در کشور ماست و ما دائماً به پابوسی حضرت مشرف می‌شویم، انشاءالله خدای متعال هدایا و جوایزی برای کشور و ملت ما قرار بدهد و دشمنان ما را به واسطه‌ی این میلاد با برکت، دستشان را از سر ما کوتاه کند و عزت مسلمان‌ها را در جهان بیشتر کند.

شریعتی: در سالروز با سعادت امام جواد(ع) اولین جلسه‌ای است که در سال جدید با حضور حاج آقای عابدینی خدمت شما هستیم. امروز چه برای ما آورده‌اید؟

علمیت امام جواد علیه‌السلام

حجت الاسلام عابدینی: (قرائت دعای سلامتی امام زمان) انشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم. کلاممان را با نام مبارک امام جواد(ع) آغاز می‌کنیم. فقط این را عرض کنم که دورانی که حضرت به دنیا آمدند و دوران کودکی حضرت بود، مصادف با رحلت امام رضا(ع) شد. لذا یک امتحان و ابتلای سختی برای شیعیان پیش آمد که برای اولین بار کسی به امامت می‌رسد که حدود هشت ساله است و اگر شاید ما هم در آن دوره بودیم برای ما هم باورپذیری‌اش خیلی سخت بود که یک نوجوان یا کودک هشت ساله امام آن معارف الهی، حرکت الهی، هدایتگری مردم بخواهد از طریق او محقق شود. این جریان خیلی‌ها به خصوص فرقه‌های مختلفی که در مقابل شیعه انحراف داشتند، از این فرصت خوب استفاده کردند برای اینکه خودشان را تبلیغ کنند و شیعه را بکوبند. الحمدلله خدای متعال خودش تأیید دارد و نقشه‌ی الهی بر این بوده و مقدمه بوده بر اینکه جریان امام زمان(ع) با همین نسبت محقق شود، احتجاجاتی که امام جواد(ع) کردند، توانست شیعه را تثبیت کند و بلکه بالاتر از گذشته، که اگر کودکی هم در این سن هست، آنچنان اینها در معارف و هدایت‌گری و افضلیت از همه غیر قابل قیاس عالی هستند که بالاترین علمای آن زمان حتی پیرمردان عالم آن زمان نتوانستند در مقابل علمیت حضرات با اینکه به مباحثه و مناظره می‌نشستند، پاسخ سؤالات حضرت را بدهند و حضرت تمام پاسخ‌های آنان مثل یحیی بن اکثم را به راحتی دادند.

این خودش در نقشه‌ی الهیه یک جایگاهی برای آن دوره داشت که باید روشن می‌شد تا جریان امام زمان که منجر به غیبت می‌شد که سخت‌تر بود در اینجا زمینه‌سازی شده باشد و مردم آماده باشند. و استدلال‌‌هایی که حضرت کردند قطعاً در مورد امام زمان هم ساری است که استشهاد به نبوت عیسی(ع) می‌کردند، از قرآن استشهاد می‌کردند و همچنین به نبوت یحیی نبی(س) استشهاد می‌کردند که «وَ آتَیْناهُ‏ الْحُکْمَ صَبِیًّا» (مریم/۱۲) در قرآن آمده است. یا در رابطه با عیسی(ع) «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ‏ الْکِتابَ‏ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» (مریم/۳۰) هنوز در گهواره هست و امثال این استشهادات که تثبیت شد، چون دوره امام زمان منجر به غیبت می‌شد حضرت نمی‌توانست این دفاع‌ها را داشته باشد. لذا در دوران امام جواد آن محقق شد که یک آمادگی کامل باشد و همه به راحتی پذیرفتند که یک کودکی امام شود. ببینید چقدر نقش الهیه دقیق است و آن هم از باب رحمت است که اگر آن موقع آن مسأله می‌خواست محقق شود، هم ابتلای غیبت بود و هم ابتلای کودکی در امامت بود. این دو ابتلا ممکن بود خیلی‌ها را ساقط شوند.

من یک روایتی از امام جواد نقل کنند. حضرت می‌فرماید: «وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ‏ عَیْنِ‏ اللَّه‏» (تحف العقول/ص۴۵۵) بدان که تو از جلوی چشم خدا دور نیستی. «فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُون‏» اگر این را خوب تصور کنی که در همه حالت جلوی چشم خدا هستی، اگر یک جایی دوربینی باشد که دیگران شاهد هستند، چقدر انسان در حرکاتش مراقب است. در افعالش مراقب است. اینجا محضریت مطلقه است. «وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ‏ عَیْنِ‏ اللَّه‏» هیچ لحظه‌ای در جلوی چشم خدا خالی نیست. «فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُون‏» با این نگاه ببین چه می‌کنی؟ این روایت شریف از امام جواد(ع) است.

سیرۀ تربیتی حضرت ابراهیم در قرآن کریم

شریعتی: این عیدی حاج آقای عابدینی به ما و همه‌ی بیننده‌های عزیزمان بود. بحث ما با حاج آقای عابدینی سیره‌ی انبیای الهی در قرآن کریم هست. در جلسات گذشته قصه‌ی حضرت ابراهیم را مرور کردیم و نکات لطیفی را شنیدیم. بحث امروز شما را می‌شنویم.

حجت الاسلام عابدینی: در قصه‌ی حضرت ابراهیم(ع) بودیم. باز هم سلام بر حضرت ابراهیم می‌کنیم. «سلامٌ علی ابراهیم» انشاءالله این محبت‌هایمان را نسبت به انبیای بزرگ قدر می‌دانیم. ابراهیم و بقیه‌ی انبیای بزرگوار کسانی هستند که خدا آنها را برچیده است. مثل میوه‌ای که آدم جدا می‌کند و سعی می‌کند بهترین‌ها را بردارد. خدای متعال از بین موجوداتش اینها را برای خودش گلچین کرده است. ما هم با تقرب و محبت به آنها خودمان را در دایره‌ی وجودی اینها و شفاعت اینها قرار می‌دهیم. سعی می‌کنیم این محبت‌ها برای ما بماند. انسان وقتی از دنیا می‌رود این محبت‌‌ها و بغض‌ها با او همراه است.  خیلی از چیزها می‌ماند. اما اگر محبتی در وجودش نهادینه شد، این محبت‌ها باقی می‌ماند. اینها شفاعت و سنخیت و ارتباط می‌آورد. انشاءالله ما در قیامت با این انبیاء محشور باشیم و این انبیاء راهی باشند به سوی حضرات معصومین و اهل‌بیت(ع) برای ما. انشاءالله.

قبلاً بحثی که داشتیم گذشت تا اینکه ابراهیم خلیل بعد از جریان احتجاجات و جریان آتش و احتجاج با نمرود و بعد دستور به تبعید ابراهیم خلیل و حرکت کردن و رسیدن به پادشاه و جریاناتی که پیش آمد و هدیه‌ی هاجر به ساره(س) و بعد هم رسیدن به ارض مبارک که ابراهیم خلیل به آنجا رسید. بحث ما از جهت سیر تاریخی تا اینجا رسید. مدتی بین بحث وقفه افتاد. این مدتی که فاصله افتاد و دوستان از مطالب دیگر بهره‌مند بودند، دوباره وارد بحث شویم تا کم کم آن سیر تاریخی را ادامه بدهیم. «إِنِّی ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّی سَیَهْدِینِ‏» (صافات/۹۹) این سیر که شروع شد، انشاءالله ما هم همراه شدیم. به تعبیر روایات مهاجر کسی است که «من هجر من السیئات» ابتدا از سیئات هجرت می‌کند. البته آغاز هجرت از سیئات است. انشاءالله بعداً این هجرت از مراتب دیگری می‌شود که دقیق می‌شود. انشاءالله مسافر هستیم و کاروان دار ما حضرت ابراهیم خلیل است.

با این نگاه که دورانی که برای ابراهیم خلیل جریان آتش پیش آمد، حدود شانزده ساله بود. بعد از آتش مدتی در آن سرزمین بود و معلوم می‌‌شود سن ابراهیم خلیل بیشتر شده بود و چون ترسیدن از جریان ابراهیم او را مجبور به هجرت کردند، ابراهیم در این سن ازدواج کرده است. با حضرت ساره ازدواج کردند و در مسیر حضرت ساره و حضرت لوط و همسر لوط همچنین عده‌ای از مؤمنینی که همراه اینها ایمان آورده بودند که ذکر نشده است. در بعضی از تواریخ مثل کامل ابن اثیر حدود پنج هزار نفر را ذکر کردند. اما اقلاً این است که یک خدم و حشمی همراه حضرت بودند که مراقب حضرت بودند و از حضرت مراقبت می‌کردند. اینها به ارض مبارک رسیدند. البته لوط و همسرش قبل از اینکه به ارض مبارک برسند، در سرزمین دیگری اقامت کردند تا تبلیغ دین را به عنوان نبی الهی و تحت نظر ابراهیم خلیل در آنجا داشته باشند. این سیر بحثی بود که می‌خواستیم یادآوری کنیم.

امروز در محضر آیات ۱۲۰ تا ۱۲۳ سوره نحل هستیم که این آیات ده خصلت را برای ابراهیم خلیل ذکر می‌کند که انشاءالله به اختصار تا زمانی که فرصت باشد در این مورد صحبت می‌کنیم. من اول یکبار آیات را می‌خوانم تا اینکه جان ما به این آیات آشنا شود و انس بگیرد. «إِنَ‏ إِبْراهِیمَ‏ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ، ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»

نه خصلت از خصلت‌های ابراهیم در این آیه هست و دهمین خصلت خطاب به پیغمبر اکرم است که با این اوصافی که برای ابراهیم شمردیم، تو ملت ابراهیم را تابع باش. این تابع شدن پیغمبر نسبت به ملت ابراهیم، نه نسبت به ابراهیم خلیل، ملت یعنی دین، تو تابع دین ابراهیم خلیل باشد که ابراهیم خلیل حنیف بود. این تابعیت دین بودن نبی ختمی نسبت به ابراهیم خلیل شاید بالاترین و اوج آن نه صفت قبلی برای ابراهیم است که به این شرف مشرف شده است که پیغمبر اکرم که نتیجه‌ی نهایی عالم وجود و خاتم الانبیاء است، خدای متعال می‌فرماید: «أَنِ اتَّبِعْ» تو تبعیت کن، «مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً» تابع دین ابراهیم حنیف باش. این فضیلتی برای حضرت ابراهیم است که این فضیلت دهم است. این نه صفت مقدمه است که نشان بدهد ابراهیم قابل بر این است که به پیغمبر خطاب شود که تو نسبت به او تابع شو.

حالا بیان می‌کنیم این تابعیت به چه معناست و بعضی خواستند از این سوء استفاده کنند. انشاءالله یادمان باشد این سوء استفاده را اشاره کنم. چون این سوء استفاده باعث شده بعضی مفسرین با بغض‌هایی که دارند بگویند: تبعیت افضل از مفضول است. یعنی کسی که برتر است از کسی که کمتر برتر است، تبعیت او مانع عقلی ندارد. تا بعضی جریانات تاریخی را برای خودشان درست کنند. یعنی این اشکال را وارد کردند. پس می‌شود یک کسی افضل باشد ولی تابع شود.

در اولین صفت می‌فرماید: «إِنَ‏ إِبْراهِیمَ‏ کانَ أُمَّهً» چند صفت اولی عمل ابراهیم است و چند صفت آخری است اصطفاء و اعطای الهی است. ما در سوره‌ی حمد داریم. چند آیه در سوره حمد صفات خدای متعال است و بعد چند آیه تضرع بنده به جانب خداست. «ایاک نعبد و ایاک نستعین» تقاضاهای بنده است. چند آیه اول «الحمدلله رب العالمین، الرحمن الرحیم» آنها صفات الهی است. اینجا هم آیاتی که آمده بعضی صفاتش خصوصیات بندگی ابراهیم است. بعضی خصوصیات اعطای خدا نسبت به ابراهیم است. اینها کنار هم آمده است. تفکیک شده است. یعنی خدای متعال اینها را به یک ردیفی کنار هم قرار داده که هرکدام از اینها نکته‌هایی دارد.

در ابتدا می‌فرماید: «إِنَ‏ إِبْراهِیمَ‏ کانَ أُمَّهً» تعبیر به اینکه یک فرد است، اما امت است. حالا اینکه معنا کردند ابراهیم امت است یعنی چه؟ آیا به این معناست که ابراهیم خودش به تنهایی در دوره‌ای بود که بعضی روایات داشت وقتی داشتند او را در آتش می‌انداختند: خطاب شد که خدایا در عالم یک نفر موحد است. این یک نفر هم دارد در آتش می‌افتد تا بسوزد. بعضی خواستند از این خطاب استفاده کنند که این یک نفر موحد یعنی یک امت توحیدی بر حضرت ابراهیم صدق می‌‌کرد. بعضی روایت می‌گویند: ابراهیم خلیل به گونه‌ای بود که عملش و عباداتش مثل امتی که بخواهند عبادت کنند آنگونه عظیم و شدید بود. خودش به تنهایی مثل امتی آثار داشته است. چه در عبادات، چه در کارهایش، یکی از کارهایش شکستن بت‌ها بود.

الآن سازمان‌هایی در کشور ما هست، مؤسسه‌هایی است که در صدد تبلیغ دین و دفاع از دین و بسط دین درمی‌آیند. چقدر ما موفق هستیم! آنجا یک ابراهیم خلیل بود که هم خودش رسانه بود، هم محتوا بود، هم الگو بود و همه چیز خودش بود. مستند و محتوا خودش بود. مبلغ خودش بود. به تنهایی همه بار به دوشش بود. توانست کاری کند که تا امروز که حدود چهار هزار سال از آن دوره می‌گذرد، امت پیغمبر افتخارشان این است که «هُوَ سَمَّاکُمُ‏ الْمُسْلِمِین‏» (حج/۷۸) او شما را مسلم نامید. افتخار امت اسلامی این است که ابراهیم خلیل این امت را مسلم نامیده و به پیغمبر اکرم خطاب شده که نسبت به ملت ابراهیم تابع باش.

اگر یادتان باشد وقتی شهید بهشتی از دنیا رفتند و شهید شدند، فرمودند: بهشتی یک امت بود. یک ملت بود! چون ملت در تعبیر قرآنی یعنی دین! درست است امام در آنجا استفاده کردند که یک جمعیت کثیری بود، ولی خودش تنها نبود. این نگاه خیلی زیباست. یعنی اگر ما باورمان شود که اگر کسی حتی در جایی تنهاست، می‌تواند همه کارهایی که این سازمان‌ها و تشکیلات عریض و طویل می‌‌خواهند انجام بدهند، یک نفر به تنهایی با اتکا به خدای تبارک و تعالی می‌تواند همان کارها را بکند. این حکایت از ظرفیت وسیع و باور عمیق انسان دارد که ابراهیم(ع) آن را بروز داد. «إِنَ‏ إِبْراهِیمَ‏ کانَ أُمَّهً» این تعبیر اختصاصی به ابراهیم از جهت امکان ندارد. بله وقوعاً ابراهیم خلیل این را واقع کرد. اما این ظرفیتی برای همه انسان‌هاست. لذا هیچکسی در هیچ جایی اگر تنها هم باشد ترسی ندارد که من تنها هستم و نمی‌توانم کاری کنم. «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏» (سبأ/۴۶) این یک ظرفیت و صفت است. برای امت روایات مسائل مختلفی را ذکر کردند.

یک روایت زیبایی که «ضربه‏ على‏ یوم الخندق أفضل من عباده الثقلین» (إقبال‏الأعمال، ص ۴۶۷) چقدر زیبا می‌فرماید. یک ضربت است، این افضلیت یعنی اثری که می‌گذارد. افضلیت نه به این معنا که ثوابش زیاد است. «أفضل من عباده الثقلین» یعنی عبادت ثقلین چقدر می‌توانست اثر بگذارد. آن نتیجه‌ای که در هدایتگری و در نظام وجود به سمت خدا حرکت دادن «ضربه علی یوم الخندق أفضل من عباده الثقلین» نه مساوی، افضل.

نکته دوم می‌فرماید: «قانِتاً لِلَّهِ» علاوه بر اینکه امت بود، قانت بود. تعبیر قانت را اگر بخواهم از روی لغت عرض کنم، تعبیری که برای قنوت کردن است، قنوت یک نحو خضوع است، منتهی خضوعی که با اطاعت و استمرار همراه است. خضوع اگر با اطاعت باشد، چون یکوقتی خضوع با یک امری است که اطاعت می‌‌کند و همچنین استمرار دارد. یعنی ابراهیم خلیل «قانتاً لله» دائماً مطیع خدا بود. خاضع در مقابل خدا بود. این استمرار داشت. هیچ جای وجودش خالی نبود. اگر در آیات شریفه‌ای که خطاب به مریم (س) هست که می‌فرماید: «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ‏ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ‏ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِین‏» (آل عمران/۴۲) «یا مَرْیَمُ اقْنُتِی‏ لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِین‏» (آل‌عمران/۴۳) اینجا «اقنتی لِرَبِّک» یعنی خاضع باش برای خدا. این هم خضوعی که با اطاعت و استمرار خضوع و اطاعت همراه است. یعنی از بقیه ببر و اصلاً دلت جای دیگری نباشد. آنجا به مریم می‌گوید: «اقنُتی» اینطور باش. اما به ابراهیم می‌گوید: «قانتاً لله» این چقدر زیباست. یعنی اگر ما قانت را بشناسیم که خضوع و اطاعت دائم در برابر خدا، «قانتاً لله» محبت به چنین شخصی چقدر برای ما نافع است.

بعد می‌فرماید: اگر این خضوع مستمر شد، این استمرار خیلی استقامت می‌خواهد که دل انسان جایی برنگردد. لذا در لحظه‌ی آتش هم آنجا حتی دلش به وسایط برنگشت که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل بود. حتی دلش اینقدر با خدا مستقیم مرتبط بود که وسایط هم در آنجا چه بودند؟ مورد توجه ابراهیم قرار ندارد. «قانتاً لله» فقط با او ارتباط داشت. این هم یک خصوصیتی بود که در این آیه شریفه می‌فرماید.

«حَنِیفاً» تعبیری که حضرت آیت الله جوادی در تفسیر دارند خیلی زیباست. می‌فرمایند: حنیف در مقابل جنیف است. متجانف کسی است که به این طرف و آن طرف میل می‌کند. حنیف کسی است که وسط جاده مستقیم می‌رود. یک ذره انحراف در جاده ندارد. متمایل به یمین و یسار نیست. حنیف یعنی اینکه مستقیم می‌رود. یکبار در مورد حنیف مفصل صحبت کردیم. منتهی حنیف در ابتدا حنیف بودن یعنی هیچ میلی به معصیت نیست که انحراف است. منتهی در ادامه وقتی انسان جلوتر می‌رود حنیف بودن از این عظیم‌تر می‌شود. هیچ میلی به دیگری نیست. هیچ توجهی به اطراف نیست. تمام میل ابراهیم به سمت یک حقیقت واحده است. این ظرفیتی که دارد می‌‌فرماید: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً» هرکدام از اینها از قبل افضل می‌شود. یعنی همچنان که امت بودن خودش یک فضیلت عظیم بود، بعد «قانتاً» که آن خضوع مستمر و دائمی است، تا به حنیف بودن می‌رسد.

نتیجه قانت بودن به حنیف بودن می‌رسد. حنیف بودن حقیقتی است که انسان را می‌رساند، اول سفر من الخلق الی الحق است. یعنی اول سفر من المعصیت است و بعد سفر من الکثرات است به سمت حق، از همه کثرات چشم می‌پوشد. بعد حنیف بودن حقیقت نهایی‌اش در وجود ابراهیم سفر من الحق الی الحق است. یعنی از کثرت اسمائی به سمت آن وحدت توحید ذاتی حرکت می‌کند. این اواسط راه است. می‌رسد به جایی که من الحق الی الحق است. یعنی از اسماء حق به سمت توحید ذاتی حرکت می‌کند. الآن دهان ما برای زدن این حرف‌ها کوچک است. اما همین مقدار که ذکر کردم آنجا هم حنیف بودن تازه آنجا نسبت به ابراهیم خودش را نشان می‌دهد. این دعوت ماست که در مسیر مستقیم از گناه ببریم. دعوت ماست که از کثرات ببریم و به سمت وحدت برویم. این حد و اندازه‌هایی است که ما اگر به آن برسیم خیلی در کار خودمان بزرگی کردیم. خیلی رشد کردیم اما ابراهیم خلیل این مسائل برایش مطرح نبود. حنیف بودن او باعث می‌شود که دین حنیفی شود که الی الابد همه افتخار کنند که تابع ملت ابراهیم هستیم که ملت حنیف است.

یعنی جلوه‌ِ اطلاقی حق در رتبه ابراهیم است. یعنی تعلماتی که انبیای دیگر به لحاظ امت‌هایشان پیدا کرده بودند، ابراهیم ندارد. خالص است! لذا مشرکین حجاز بت‌هایشان را در کعبه قرار می‌دادند، چرا؟ چون خودشان را به ابراهیم منتسب می‌کردند. نه فقط یهود و نصاری، لذا قرآن نفی می‌کند که ابراهیم «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِین‏» (آل‌عمران/۶۷) از مشرکین هم نبود. مشرکین خودشان را منسوب می‌کردند. یعنی آنها هم چون بت پرست بودند بتها را وسایطی به خدای ابراهیم می‌دانستند. چقدر یک شخص باید عظیم باشد که کسی که این همه جهالت دارد با این حال نمی‌تواند انکار کند. او هم می‌گوید: من هم منتسب به ابراهیم هستم. هم پیغمبر اکرم خودش را منتسب به ابراهیم می‌کند. «مِلَّهَ أَبِیکُمْ‏ إِبْراهِیم‏» (حج/۷۸) یعنی کسی نیست که بخواهد خودش را غیر مرتبط ببیند. اگر کسی خودش را غیر مرتبط دید، «وَ مَنْ یَرْغَبُ‏ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِین‏» (بقره/۱۳۰) این نفسش سفیه است. هرکس تصور کند ابراهیم است، می‌بیند دوست دارد خودش را منتسب کند. «مِلَّهَ أَبِیکُمْ‏ إِبْراهِیم‏» یعنی ما فرزند ابراهیم شویم. این چقدر زیباست. اینقدر در رابطه و محبت و ارتباط معنوی قوی شویم همچنان که «أنا و علىّ أبَوا هذه‏ الامّه» پیغمبر فرمود: من و علی پدران این امت هستیم. پدر معنوی هستیم. چون مردم را دارند به سمت کمالشان سوق می‌دهند. اینها حقیقت هستند همینطور که عیسی(ع) فرمود: ملکوت آسمان و زمین می‌رسد به کسی که دوباره متولد نشده باشد. این تولد ثانی به واسطه‌ی أب روحانی انسان و پدر روحانی است. «مِلَّهَ أَبِیکُمْ‏ إِبْراهِیم‏» چقدر این پدر محبت می‌خواهد که آدم خودش را به این پدر ببندد و منتسب کند. این هم صفت سومی است که آیات حنیف خیلی آیات زیادی است و شاید من اینجا آیاتش را نوشتم که دوازده آیه هست که حنیف در این آمده ولی هرکدام جایی از بحث دارد.

در صفت بعدی می‌فرماید: «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» یک بحث این است که از مشرکین نبود. یک بحث این است که هیچ مرتبه‌ی شرکی در وجود ابراهیم نبود. «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ‏ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» (یوسف/۱۰۶) هرکسی ایمان دارد در مراتب ایمانش یک مرتبه‌ای از شرک خفی هست. مشرک به معنای اینکه نجس باشد یا دور از این باشد نیست. شرک خفی است. خدا شهادت دارد که ابراهیم خلیل «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» است. نه مشرک به معنای کسانی که بت پرست هستند. بعد از حنیف بودن این به ابراهیم نمی‌چسبد. این برای آنجایی است که ابراهیم دارد نفی می‌کند «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا» این برای آنجاست که «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» اما اینجایی که می‌فرماید: «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» که یک صفت سلبی است و در بین همه صفت‌های اثباتی که آمده، اینها همه صفت‌های اثباتی است، این یک صفت تنها سلبی است. این صفت سلبی نتیجه‌ی چند صفت قبل است. در چند صفت قبل چه بوده است؟ امت بودن، قانتاً لله بودن، حنیف بودن، حالا می‌فرماید: «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» این هیچ نحوه‌ی شرکی تا آن خفی ترین مراتب شرک در وجود ابراهیم نیست. ما تقاضا می کنیم خدایا شرک را از وجود ما بردار. اینجا خدا شهادت می‌دهد برای ابراهیم این فرد را به این خصوصیات می‌ستاید.

به فرمایش مرحوم علامه هیچکسی مثل ابراهیم خلیل در قرآن بین انبیای گذشته مورد ستایش قرار نگرفته است. یعنی این هم یکی از چیزهایی است که حنیف بودن و «مِلَّهَ أَبِیکُمْ‏ إِبْراهِیم‏» و «اوحینا» که در آخر این آیات هست، برای این است که ابراهیم خلیل آنقدر عظیم بوده که در میان همه انبیاء می‌درخشیده است و مورد ستایش الهی بارها به صورت متعدد قرار گرفته است. این هم یکی از خصوصیات ابراهیم خلیل است. «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» که اگر کسی این را خوب باور کند می‌تواند بحثی را که خواهیم داشت که وقتی به شمس و ستاره و قمر رسید، اگر آنجا گفت: «هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ‏ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ» (انعام/۷۶) گفت: این پروردگار من است. آنجا کسی توهم نمی‌کند. که این آنجا شرک پیدا کرده بود و بعد مؤمن شد. چون اینجا می‌گوید: «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» هیچگاه در وجودش شرک همراه نبوده است. خدای متعال دارد شهادت می‌دهد. پس معلوم می‌شود اگر آنجا می‌گوید: «هذا رَبّی» آنجا تعلیم است تا مجادله به احسن بکند مطابق اعتقاد آنها.

شریعتی: می‌شود بعضی‌ها تردید کنند؟

حجت الاسلام عابدینی: بله، در تفسیرها که رجوع کنیم، این شیوه تربیتی حضرت است. لذا هیچ جایی، بلکه در همه ارتباطات و در همه دوران تنهایی که در غار بود، «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».

شریعتی: چقدر خوب تابلوی وجود عظیم حضرت ابراهیم را ترسیم می‌کنید. چقدر خوب است آنهایی که محبت حضرت ابراهیم را در دلشان دارند. باز به بحث روزهای اول برمی‌گردیم که تمام انبیاء با تمام این ویژگی‌هایشان تازه یک شعاعی از وجود نبی مکرم اسلام هستند. چقدر پیامبر ما دوست داشتنی است. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ» … انشاءالله به برکت نام امام جواد حاجت روا شوید. خیلی‌ها التماس دعا گفتند. دوستان عزیزی که مشهد هستند، دوستان عزیزی که کاظمین هستند، ما را دعا کنند. انشاءالله به زودی زود زیارت کاظمین نصیب همه شما شود. خدمت شما هستیم و نکات پایانی را می‌شنویم.

حجت الاسلام عابدینی: در ادامه صفاتی که برای ابراهیم خلیل آمده است، می‌فرماید: «شاکِراً لِأَنْعُمِهِ» ابراهیم شاکر نعمت‌های الهی بود. شاکر بودن یک بحثی است که انشاءالله در یکی از انبیاء مفصل‌تر وارد می‌شویم. یک بحث دقیقی دارد که تلازم بین شکر و اخلاص است. یعنی مقام شکر اخلاص را نشان می‌دهد. هر مرتبه‌ای از مراتب شکر مرتبه‌ای از اخلاص است. اگر کسی «شاکراً لِأنعمُِه» بود. یعنی آخرین مرتبه اخلاص در وجود او محقق شده است. که همه نعمت‌ها را شاکر است. تلازم بین شکر و اخلاص را بعداً مفصل می‌گوییم.

شریعتی: هرکدام از این صفات نه تنها کوه عظیم است، بلکه رشته کوه عظیم است.

حجت الاسلام عابدینی: بله یک رشته کوه است و همه برای ماست. همه ما را به آنها دعوت کردند. لذا فقط این نیست که حسرت باشد که آنها داشتند. نه! راه عمل هم هست که اینطور بیایید. امت بودن، قانت بودن، حنیف بودن، «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» و همچنین «شاکراً لأنعمه» اینها الگو برای حرکت ما هستند. «اجْتَباهُ» در عربی این چیزی که چیده می‌شود و از بقیه جدا می‌شود، گل میوه‌ها را جدا می‌کند، خدا ابراهیم را «اجْتَباهُ» برای خودش برمی‌دارد. ببینید یک فرد چقدر باید ارزشمند باشد. از اینجا که«اجْتَباهُ» آمده است، دارد صفات الهی را بیان می‌کند. تا اینجا قدم‌های ابراهیم بود که امت بود، قانت بود، حنیف بود، مشرک نبود و شاکر بود.

از اینجا«اجْتَباهُ» خدا او را برگزیده است.«وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» خدا او را هدایت کرده است. یک زمان هست طرف دارد می‌رود، یک زمان ما می‌گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» می‌خواهیم بیاییم. اما یک موقع خدا می‌گوید: «وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» یعنی خدا او را هدایت کرده است. یک تعبیر داریم «الی صراط المستقیم» که نسبت به همه انبیاء است، یک تعبیر داریم «علی صراط المستقیم» این علی هیمنه است. که نسبت به نبی ختمی آمده است و نبی مکرم اسلام «علی صراط المستقیم» است. «وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» خدا او را به سمت صراط مستقیم هدایت کرده است.

«وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً» ما در دنیا حسنه را به او دادیم. آنوقت اگر کسی زندگی ابراهیم را در دنیا ببیند، خدا می‌گوید: «وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً» ما حسنه را در دنیا به او دادیم. زندگی ابراهیم در دنیا طوری شده که یکی از ثمرات او در دنیا فرزندانش هستند. یک نسل او بنی اسرائیل و پیغمبران بنی اسرائیل می‌شود. یک نسل او هم پیغمبران اسماعیلی و نبی گرامی اسلام و اهل بیت او می‌شوند. این یک ثمره‌ی دنیایی است که همه اینها عمل ابراهیم است. ثمره‌ی وجود ابراهیم در دنیاست. یک کار ابراهیم جریان کعبه و بنای کعبه و اعمال حج است. خدا حسنه‌ی دنیا را اینها می‌بیند. غیر از آنکه ابراهیم در دنیا اولین کسی بود که مهمان خانه به پا کرد.

سنت‌های حسنه ایجاد کرده است. اینها حسنه در دنیاست. در نزد خدا ابراهیم در آتش افتاده است. ابراهیم مهمان نواز بود. می‌گوید: وقتی ملائکه آمدند «أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ‏ حَنِیذٍ» (هود/۶۹) نمی‌دانست اینها ملائکه هستند. یک گوساله‌ی خوبی را برای آنها بریان کرد. چه تشکیلاتی در مهمان خانه‌اش داشت که با یک گوساله بریان شده خواست از اینها پذیرایی کند. «وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» که این جای بحث عظیم دارد. در انتها هم آیه می‌فرماید: بعد از این نه خصلت خدای متعال به پیغمبر اکرم خطاب کرد که این خصوصیاتی که برای ابراهیم قرار دارم و او را به این مرتبه رساندم «ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً» وقتی پیغمبر تابع است، همه انبیای گذشته هم تابع هستند. نسبت به ملت ابراهیم. عرض خواهیم کرد که او چرا به ابراهیم نفرمود: «اتَّبِعْ إِبْراهِیمَ» می‌فرماید: «اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً» این هم نکته‌ای است که آن شبهه را برطرف می‌کند.

شریعتی: آیات ۱۲۰ تا ۱۲۳ سوره نحل ده فضیلت از فضیلت‌های حضرت ابراهیم(ع) بود. انشاءالله خدای متعال ما را از محبین اولیا و انبیای خودش قرار بدهد. انشاءالله حقیقت آنها را به ما نشان بدهد به خصوص امروز که میلاد امام جواد(ع) هست. ما هرچقدر اینها را بشناسیم، شیفته‌تر می‌شویم. انشاءالله به ما آنها را بشناسانند تا شیفتگی ما سبب نجات ما شود. دینی که ابراهیم آورد براساس محبت بود. انشاءالله این محبت نجات دهنده همه ما باشد. در ارتباط و صمیمیتی که امسال بین مؤمنین برقرار شده، به خانه‌‌های همدیگر رفتند و صله رحم کردند و دوستان با هم آشتی کردند، انشاءالله این محبت‌ها پایدار بماند و شیطان در این محبت‌ها دخالت نکند تا انشاءالله نجات و آمادگی برای محبت الهی در وجود ما بیشتر شود. از همین‌جا به امام موسی کاظم و امام جواد (ع) سلام می‌کنیم.

 

 

کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *