Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
به صورت یکپارچه (صادق ربیع 20)

صدق ؛ اهمیت و انواع آن

v-emam-sadegh-03

صدق ؛ اهمیت و انواع آن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱. درباره صداقت امام صادق علیه‌السلام

۱۷ ربیع اول روز ولادت باسعادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیه‌السلام است. حدیث از امام زین العابدین علیه‌السلام از پدرشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کردند که فرمودند:« هر گاه پسرم جعفر، فرزند محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب، به دنیا آمد، او را صادق نام بگذارید، زیرا در آینده‌ای نه چندان دور یکی از فرزندانش، جعفر پسر هادی علیه‌السلام ، همنام اوست و به ناحق ادعای امامت دارد و او را کذاب خواهند نامید.( زندگانى امام جعفر صادق علیه‌السلام)[۱]

و به روایت دیگر لقب امام صادق علیه‌السلام را جدشان پیامبر صلی الله علیه‌ و آله به ایشان داده است، چنانکه ابوهریره در روایتی از رسول خدا نقل کرده است که فرمودند: و خداوند از نسل فرزندم محمد باقر پسری آورد که کلمه حق و زبان صدق و راستی است. ابن مسعود می‌پرسد: نام ایشان چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله می‌‌فرمایند: جعفر صادق که راستگو و درست کردار است و هر کس به او طعن زند و بد گوید و هر که دست رد بر سینه او زند، به من بد گفته و دست رد بر سینه من زده است.

خدارا شاکرم از اینکه افتخار پیروی از چنین مذهب و امامی را داریم که لقب ایشان را رسول خدا صلی الله علیه و آله حدود هفتاد سال قبل از ولادت ایشان صادق و راستگو معرفی نموده اند. حال فرصتی پیش آمده است تا در چنین روزی که ولادت با سعادت دو رهبر آسمانی است و رحمت الهی وزیدن گرفته است خود را درمعرض چنین نسیمی قرار دهیم.

« نسیم‌های رحمانی در حال وزیدن است و همه باید مراقب باشند و خود را در معرض آن نسیم‌ها قرار دهند.[۲]  اجازه می خواهم در این جلسه در مورد صفت صدق و صداقت صحبت کنم .

۲- اهمیت صفت صدق

۲/۱- صفت خداوند متعال و صفت اولیاء الهی

صفت صدق از صفات پروردگار است و قرآن کریم خداوند را باصفات اصدق من الصادقین آورده است.

این صداقت صفت اولیا خدا هم هست .[۳]

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمودند: علی بن ابی طالب نخستین کسی است که به من ایمان آورد و نخستین کسی است که در روز رستاخیز با من دست میدهد، و او «صدیق اکبر» است، و فاروق امت، حق و باطل را از هم جدا میسازد. امام این اصل را از نخستین دوران حیات سیاسی خود تا لحظه شهادت رعایت میکردند و گاهی به قیمت راستگویی، خلافت ظاهری را با مشکل روبرو میساختند.

همین طور از لقب های پرافتخار و دوست داشتنی حضرت زهرا نیز((صدیقه))است.

این مفهوم صدق به این سادگی را خداوند متعال و وجود نازنین پیامبر اکرم چقدر اهمیت داده اند و تاکید دارند که خود و امامان معصوم علیه‌السلام را به این صفت عالی معرفی نمایند. چرا؟ قضیه واضح  و روشن است که اساس و بنیاد شخصیت فردی و جامعه و…همه برهمین فضیلت اخلاقی نهفته است تا برای ما وجامعه آموزه‌ای باشد و با این صفت هم سنخیت پیدا کنیم و در زندگی فردی و خانوادگی درجامعه و در کار و کسب وعده ها از الگوهای دینی خود پیروی نماییم.

۱-خدای متعال اصدق الصادقین است.

۲- رسول گرامی اسلام باصفت صدق شناخته میشوند.

۳-امامان معصوم ما به خصوص رئیس مذهب ما به جعفر الصادق  معرفی شده است حتی راه کار را به ما داده است که یکی از آنها به واسطه صدق رهایی ازمشکلات است.

۲/۲- راه نجات از مشکلات

ما در مورد صداقتی صحبت میکنیم که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله میفرمایند:

هرکه با خدا راست باشد ، نجات یابد[۴] .

به قول اوحدی :

راستی کن، که راستان رستند

در جهان راستان قوی دستند*

رستگاران بلند نام شوند

کج‌روان نیم پخته خام شوند*

بسیاری از اوقات ما فکر میکنیم با دروغ نجات پیدا میکنیم و میگوییم یک دروغ بگو و خودت را راحت کن اما حقیقت این است که  نجات در راستی و صداقت است .

همه ما در زندگی خود به دنبال عاقبت به خیری هستیم در روایات یکی از شاه راه‌های عاقبت به خیری را صداقت معرفی کرده اند.

فرجام راستگویی، نجات و سلامت است.[۵]

ابوعمرو زجاجی از عرفای بزرگ قرن چهارم و از اهل نیشابور است. او داستان دارد و میگوید: که مادرم از دنیا رفت و مقداری زمین از مادرم  به ارث ماند. و آن را به پنجاه دینار فروختم و به حج  مشرف شدم. چون به بابل رسیدم یک راهزن جلو آمد و به من گفت:چه با خود داری؟ با خود گفتم: راستگوی از همه چیز برایم بهتر است.به او گفتم: پنجاه دینار دارم، گفت: بده به من ، کیسه پول را به او دادم، شمارش کرد و بمن گفت که پنجاه  درهم است و ان را  به من برگرداند و گفت: بگیر که این صدق تو مرا هم تحت تاثیر قرارداد.

پس آثار صدق گسترده است و با قاطعیت میتوان گفت در دنیایی که انسان‌ها برای یافتن آرامش به هر راه و چاره‌ای روان هستند اما با خود رو راست نیستند. در حالی که امام معصوم علیه‌السلام راه آرامش  را در صدق میدانند.

۲/۳- صداقت راه ورود به بهشت

این صداقت راه ورود به بهشت است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند: راستگویى دعوت به نیکوکارى میکند، و نیکوکارى دعوت به بهشت[۶].

مفهوم این جمله این است که دروغگویی مارا دعوت به زشتی می کند واز نیکوکاری باز می دارد و درب بهشت را بر ما می بندد. در وجود و فطرت هر انسانی ، میل به صداقت وراستی وجود دارد. هر انسان سلیم النفسی از دروغ بدش می آید و راستی و راستگویی را دوست دارد . ربطی هم به دین و مذهب ندارد. صداقت یک فضیلت انسانی است. راستگویی خوب است حتی اگر کافری این کار را انجام دهد .

در یکی از جنگ ها، تعدادی از اسیران را نزد نبی مکرم اسلام آوردند. حضرت فرمان قتل همه را جز یک نفر صادر کردند. آن شخص نجات یافته تعجّب کرد و عرضه داشت: چرا فرمان آزادی مرا صادر کردی؟ حضرت فرمودند که امین وحی به من خبر داد که تو دارای پنج خصلت هستی که خدا آن‌ها را دوست دارد: غیرت بر محارمت، سخاوت مندی، خوش اخلاقی، راستی در گفتار و شجاعت. آن شخص با عقل خود متوجه این نکته شد که پیامبر را به راستی امین وحی خبر میدهد، چرا که غیر از صحنه جنگ ارتباط با همدیگر نداشتند در غیر این صورت او از کجا میداند این صفات و خصوصیات درونی برای اوست و همین صفات به خصوص صداقت او را به سوی کارهای نیکو سوق داد و اول اینکه مسلمان شد و بعد جزو رزمندگان  و اصحاب پیامبر قرار گرفت و در یکی از جنگ ها در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله به درجه رفیع  شهادت نائل آمد. ([۷])

۲/۴- صداقت و صراط مستقیم

در روایتی از امام باقر علیه‌السلام چنین آمده است: مقام «صدیقین» همان صراط مستقیم است که مسلمانان در هر نماز با گفتن جمله «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم» از خدا می خواهند که به راه آنان هدایت شوند. این متنعّمان به نعمت الهی که هدایت یافتن به راه آنان آرزوی هر مسلمانی هست، همان کسانی اند که در آیه دیگری از قرآن مجید بدین گونه معرفی شده اند:

و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آن‌ها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند.[۸]

۲/۵- راه آرامش

انسانی که در روابط اجتماعی خود به دیگران دروغ میگوید، همیشه نگران فاش شدن دروغ خویش است. میترسد که مبادا حقیقت را بفهمند و آبرویش برود. از طرفی به واسطه برخورداری از فطرت الهی، همواره با خود درگیر و از دست خویش ناراحت و عصبانی است که چرا من دو رو و دروغگو هستم. به همین علت روی آرامش و آسایش را نخواهد دید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کذب را مایه هلاکت میدانند و می فرمایند: آنچه تو را به شک مى اندازد، رها کن و آنچه تو را به شک نمى اندازد چنگ زن؛ زیرا که راست مایه آرامشِ [روان ]است و دروغ باعث پریشانى. [۹]

صداقت و روراستی یعنی ابراز احساسات و حالتی که در هر لحظه داریم. مثلا زن و شوهر صادق، آنهایی هستند که افکار و احساسات واقعی خود را صادقانه با یکدیگر در میان میگذارند و در نتیجه آنان امنیت خاطر دارند و نگران پاسخ یکدیگر نیستند و اطمینان دارند که طرف مقابل سعی میکند او را درک کند. وقتی زن و شوهر، افکار و احساسات خود را راحت و صادقانه  با هم درمیان  میگذارند، با همدیگر صمیمیت دارند و گلایه های خود را بیان کرده و بر طرف میکنند.

و درسایه چنین صداقتی است که برای طرف مقابل اطمینان حاصل میشود  که سعی می کند او را درک کند لذا صدق، منشأ صفا و صمیمیت است.

وقتی می گوییم صداقت، ما در زبان فارسی معمولا صفا و صمیمیت را هم کنارش می آوریم؛ یعنی بر راستی و صداقت ؛رفاقت ،تشکیل  خانواده و… بنیان نهاده میشود و به زیبایی اگر عرب زبانان به دوست صمیمی می گویند “صدّیق” این نکته را در بر دارد که دوستی پایه اش بر راستی است.  نه موردی که جوانی با خانواده خود برای خواستگاری در خانواده دختر رفته خود را لیسانسه ، صاحب شغل دائم و صاحب خانه معرفی میکند وبعد از مدتی معلوم میشود که مدرک دیپلم دارد. این شخص چگونه آغاز زندگی مشترک را  براساس سخنان غیرواقعی و کذب بناء کرده و انتظار دارد که بعدا درست شود.

خشت اول چون نهد معمار کج     *     تا ثریا میرود دیوار کج

این آغاز مشکلات است دروغ بعداز دروغ اضطراب و نگرانی که پایان ندارد.حالا چند نوع  صدق مطرح است.

۳- انواع صدق

اما این صداقت انواع و مراتبی دارد . توجه به این مراتب باعث میشود خود ما از برکات صدق بیشتر بهره ببریم .

۳/۱- صدق در نیت است

انگیزه و اندیشه برای اعمال انسان بسان جان است برای تن. اساس کار را نیّت و فکر آدمی میسازد .اعمال و رفتار انسان در حقیقت برآمده از نیت اوست: [۱۰]

همچنین در خبر دارم که پیامبر راستی ها فرمودند : نیت مومن از عملش افضل و برتر است.[۱۱]

یا فرمودند: اعمال انسان میوه درخت نیت اوست.[۱۲]

نه تنها میزان ارزشمند و گران قدری اى ز عمل انسان به اندیشه و فکری بستگی دارد که او را به حرکت و اقدام وامی دارد، بلکه قیمت و ارزش انسان به میزان اندیشه و نیتی است که در سر دارد و برای دست یابی به آن میکوشد.

داستانی را استاد ما نقل می کردند که در روستا در نوجوانیشان ازمدرسه آمده بودند خانه ولی مادرشان خانه نبوده است سراغ مادرشان را گرفتند و فهمیدند که در فلان خانه جلسه دعا است مادرش آنجا رفته است و در جلوی درب خانه رفت و دید خانه  درش باز است و داخل خانه شد و همه خانم ها مشغول دعا خواندن بودند و خجالت کشید و داخل نرفت و نتوانست کلید را از مادرش بگیرد حیاط خانه هم خیلی بزرگ بود و لحظه‌ای داخل حیاط ایستاد و بعد در لب حوض نشست و حوض  پر از برگ او را به خود جلب کرد. نوجوان  بیکار ننشست واز فرصت پیش آمده استفاده کرد و جارو رو گرفت و برگ‌های داخل حوض را جارو کرد و بعد از چاه آب کشید و حوض را پر از آب کرد. زمان گذشت و نوجوان بزرگ شد و درس‌هایش تمام شد و مادر او در فکر پیدا کردن عروس برای جوانش افتاد. دختران فامیل وهمسایه‌ها را یکی بعد ازدیگری بررسی کردند و رسیدند به دختر همین همسایه که روزی این جوان در ایام نوجوانی یک خدمتی در حق این خانواده نموده است، ولی وضعیت اقتصادی هر دو خانواده همساز نیست. چونکه از لحاظ اوضاع اقتصادی و اجتماعی تفاوت داشتند. به هر حال مادر خانواده تصمیم میگیرد که برای امتحان یکبار هم که شده به خواستگاری دختر همسایه برود وقتی که خانم با پسرش به خواستگاری میروند با موافقت پدر و مادر دختر مواجه میشوند ولی خانواده پسر کار فرزندش از یادش رفته بود. عروسی شکل میگیرد روزها میگذشت و این سوال در ذهن جوان بود که با این همه اختلاف خانوادگی چطور خانواده خانمش بدون بهانه به ایشان دختر دادند. روزی داماد از پدر خانمش سوال میکند که چطور بدون بهانه و تعلل دختر به من دادید با وجودی که پدر هم بالای سر من نبود و ماهم وضع اقتصادی خوبی نداشتیم؟ پدرخانمش با لبخند جواب  داد که از ایام نوجوانی همت و صداقت شما را زیر نظر داشتم به خصوص آن موقع بدون دستور و با عقل، فکر و همت خود حوض را تمیز کرده و پر آب نمودی آری جوهره همت و صداقت انسانیت را در تو یافتم دیگر نیاز به تحقیق و تعلل نیافتم . چنانکه در آموزه‌های دینی داریم حضرت علی فرمودند:

ارزش آدمی به اندازه همّت اوست و عملش به مقدار نیتش.[۱۳]

جوان داستان ما در آن روز شاید کوچکترین تصور از پیامد همت و صدق را نداشت. بلی نیت صدق تا آن جا در شکل گیری و تعیین شخصیّت انسان مؤثر است که چهره های آدمیان در سرای آخرت مطابق نیاتشان به تصویر و ترسیم کشیده میشود. چنانکه پیشوای ما امام صادق علیه‌السلام میفرمایند: خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیّاتشان محشور می گرداند[۱۴]

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که: خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمی­کند؛ آنچه مورد توجّه حضرت حق تعالی قرار می گیرد درون دل های شماست.[۱۵]

پس صدق در نیت یعنى  انسان باید نیت را از ناخالصی ها پاک کند و در نیت و ذهن خود انگیزه و نیت عملى را فقط براى خداوند در نظر بگیرد .

در زمان پیامبر گرامی، یکی از مسلمانان با کمال شکوه و نشاط از کنار اصحاب عبور کرد، اصحاب با پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردند: «اگر این گونه حرکت برای خدا باشد چقدر شایسته است؟» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر او با این حرکت، برای تأمین هزینه زندگی کودکانش میرود، یا برای یاری رسانی به پدر و مادر پیرش تلاش میکند، و یا برای حفظ آبرو و شخصیت خود سعی مینماید، برای خدا و در راه خدا است و شایسته است، ولی اگر نیت و تلاشش ریاکاری و فخر فروشی است، برای شیطان و در راه شیطان است و بیراهه می رود؛[۱۶]

از اهمیت صدق درنیّت، و نقش سرنوشت ساز آن در سعادت و شقاوت انسان شنیده ایم که رسول اکرم ثلی الله علیه وآاه فرمودند: « نیت انسان با ایمان(چون از روى صداقت است) بهتر از عمل نیک اوست، و نیت کافر (چون بر اساس کفر و انحراف است) بدتر از عملش مى باشد.[۱۷]» یعنى مدار و معیار درجات نیکى اعمال و یا درجات و بدى کارها تابع حالت نفسانى است که پدید آورنده نیت انسان است.

در تفسیر على بن ابراهیم در تفسیر آیه مذکور،جالب است بدانیم که صدق در نیت در آینده انسان چقدر مفید به کارنامه است از حضرت رضا علیه‌السلام روایت شده که امام رئوف فرمودند: «در روز قیامت نامه هاى اعمالى را نزد بندگانى مى آورند، آنها اعمال نیکى را در آن نامه ها مى بینند که آنها را انجام نداده اند، به خدا عرض مى کنند: «خدایا به عزتت سوگند خودت مى دانى که ما این کارهاى نیک را انجام نداده ایم.» خداوند مى فرمایند: راست مى گویید، شما نیت انجام این کارها را نمودید، و ما آنها را براى شما در نامه هاى اعمالتان نوشتیم، سپس شما مشمول پاداش آنها مى شوید.[۱۸]

البته در صدق نیت تداوم و استمرار مهم است « ‌و بگو: پروردگارا! مرا [در هر کارى‌] به طرز درست داخل کن و به طرز درست خارج ساز.[۱۹]

انسان توجه داشته باشدکه نگهداری صدق در نیت گاهی از خود عمل سخت تراست.

۳/۲ صدق در گفتار

راست گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته شده ترین قِسمِ صدق و نخستین مرتبه آن است. حتی از وصایای امام صادق علیه‌السلام صدق در گفتار است. و می دانیم که وصیت به کاری که بسیار اهمیت دارد گفته میشود.  عبارت کلام امام صادق به این شکل بیان شده است.

عمار ابن مروان میگوید وصیت کرد امام صادق علیه السلام مرا به تقوا و امانتدارى و راستگویى و همنشینى خوب با دیگران.[۲۰]

حلال مشکلات جامعه در صدق کلامی و راستی  است . راه وصول به مقصد را آسان می سازد، از هزینه های کمرشکن بازرسی ها میکاهد، حجم پرونده های حقوقی را به حداقل میرساند و آرامش خاطر به مردم میبخشد و نگرانی هایی را که به خاطر احتمال دروغ گویی برای افراد مختلف پیدا میشود از میان بر میدارد.

امام صادق علیه‌السلام میفرمایند: بهتر از راستگویی گوینده آن است و بهتر از نیکی ها انجام دهنده آن است[۲۱].

اشاره به اینکه شخصیت ذاتی و والای انسان سبب صدق و راستگویی و انگیزه کارهای خیر است. ، امیرمؤمنان علی علیه‌السلام فرمودند: شخص راست گو به خاطر صداقتش سه چیز را به دست می آورد: حسن اعتماد مردم و جلب محبت و دوستی و ابهت و شخصیت.[۲۲]

دروغ گویی آنقدر مورد نفرت رسول خداست که حتی اجازه دروغ به حیوانات را هم نمیدادند .  نقل شده است پیامبر اکرم از مسیری عبور میکردند. دیدند کسی از صحابه، حیوانش دارد از گرسنگی بیتابی میکند. او لباس عربیش را مقداری بالا زده بود به هوای اینکه حیوان گمان کند برایش غذا می آورند مقداری بیتابی خود را کم کند. حضرت جلو آمدند به شانه او زدند و فرمودند: به حیوان هم دروغ نگو!

نستجیر بالله. فرزندان ما امانت های خدا در دستان ما هستند، میتوانیم به آنها دروغ بگوییم؟! اطرافیان ما، دوستان ما، بندگان خدا هستند، هر کس می خواهند باشند، با من آشنا باشد یا نباشد، دروغ کاستن از شخصیت خود من است، نه ضربه زدن به طرف مقابل. علت اهمیت صدق در گفتار و اجتناب از دروغ این است که همان طور که راستگویی انسان را به سایر خوبی ها سوق می دهد.[۲۳]  دروغ نیز انسان را به انجام گناهان می کشاند، به وسیله دروغ انجام سایر گناهان آسان میشود و انسان دروغگو هر کار اشتباهی را با دروغ سرپوش می گذارد.

 با همه‌ قداست و ارزشی که راستگویی دارد، باید توجه داشت که گاهی راستگویی مایه دردسر، ضرر و فساد میگردد که از دیدگاه اسلام کاری نادرست و ممنوع است؛ زیرا در پاره ای از موارد بر اثر راستگویی، اسراری کشف میشود و در نتیجه، منشأ درگیری، فتنه انگیزی و گاه منجر به قتل و خونریزی میگردد. در این موارد، دروغ غائله را فرو مینشاند و از بروز اختلاف و درگیری جلوگیری می کند. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند:

راستگویی در سه چیز ناپسند است: سخن چینی، سخن گفتن با مرد درباره همسرش به چیزی که او را ناخوش آید. تکذیب خبری که شخص می دهد.[۲۴]

معنای این روایت این است که مؤمن باید موقعیت سنج و زیرک باشد و نسبت میان سخن و سود آن را بسنجد و طرف با اهمیت را برگزیند؛ نه اینکه برای سودجویی فردی یا گروهی، دروغ بگوید.

۳/۳- صدق در عهد :

از موارد دیگری که صدق مورد تاکید اسلام قرار گرفته است صدق در عهد و وفای به تصمیم است، نفس انسان در تصمیم گیرى دست و دلباز است، چـون وعده دادن مشقت و مشکل ندارد، ولى هنگامى که وقت عمل مىرسد و انسان میتواند به تصمیم خود عمل کند، امیال و شهوات به هیجان مى آیند و تصمیم فراموش میشود. و این مخالف صدق در تصمیم و عهد است. و لذا قرآن کریم درسوره احزاب ایه  ۲۳  از آن دسته انسان‌هایی یاد میکنند که به راستی در میثاق و عهد خود صادق هستند چنین می خوانیم : از میان مؤمنان مردانى اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در (همین ) انتظارند و (هرگز عقیده خود را) تبدیل نکردند.[۲۵]

عهدی که شیعه در عالم میثاق بسته است فراتر از محبّت است، چون ادعای محبّت را دیگران هم دارند. آن عهد چیست؟ بگذارید از کلمات خود معصومین استفاده کنیم که آن عهد چیست. شما بعد از زیارت آل یاسین در مفاتیح ببینید، آن‌جا گفته است این عهدی که ما با اهل بیت داشتیم چه بوده است. آن عهدی که ما داشتیم این است ٫[۲۶] جان خود را، مال خود را، و فرزند خود را، و خانواده‌ی خود را، و هر امکانات و سرمایه‌ای که خدا به من داده است. خدا به شما چه سرمایه‌هایی داده است؟ آبرو داده است؟ علم داده است؟ یک مهارت‌هایی هر کدام دارند. تمام سرمایه‌های خود را در اختیار تو قرار بدهم، در اختیار امام قرار بدهم.[۲۷]

عهدی که ما با ائمّه داشتیم صرفاً محبّت نبود، بالاتر از محبّت بود. علاوه بر محبّت این است که تمام امکانات من در اختیار تو باشد، تسلیم! آن عهد این بوده است که من تسلیم تو باشم و اگر کسی بر این عهد باقی بماند، پایبند باشد؛ البتّه تسلیم بودن هم درجاتی دارد، سلمان هم تسلیم بود، بی اجازه‌ی امیرالمؤمنین علیه السّلام پلک نمی‌زند، مالک اشتر هم تسلیم بود، یک شیعه‌ی معمولی هم تسلیم است. اما این تسلیم‌ها بسیار با یکدیگر متفاوت است و درجاتی دارد.

تمام عبادت ما، تمام رشد ما در گرو یک کلمه است، “تسلیم ”  امام صادق در زیارت نامه حضرت ابوالفضل علیه‌السلام چه زیبا ترسیم نموده اند از مفاهیم بحث، و حضرت ابوالفضل این جایگاه را چقدر با شایستگی تمام و کمال کسب نموده است در فرازی از این زیارت به تسلیم و تصدیق، و وفای به عهد و…از ویژگی های بارز حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بیان شده است.[۲۸]

این اوصاف از حضرت ابوالفضل یک موصوف میسازد که تعبیر به عبدالصالح  بودن میشود،   که مطیع امر مولا است و سر تا پا تسلیم  و تصدیق اوست آری ! او در کربلا به تمام معنا، مفهوم و مصداقی از تسلیم و تصدیق را به شکوفایی رساند.  آگاهانه و عاشقانه با توجه به آیه ۶ سوره سبأ که میفرمایند:و کسانی که معرفت و دانش به آنان عطا شده، می دانند که آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است، و به راه خدای توانای شکست ناپذیر و ستوده هدایت می کند[۲۹]. از جانب مولایش میشنید و آن را حق می دید.

جانانه به  عهد خود برای امام زمان خودش وفاداری کرد که از مصداق بارز آیه ۲۰سوره رعد است که میفرمایند: عاقلان آنهایند که به عهد خدا وفا می‌کنند و پیمان حق را نمی‌شکنند[۳۰].

این  درس بزرگ از ابوالفضل العباس علیه‌السلام در تاریخ کربلا است که ما امروز باید صادقانه با امام زمان خود در ارتباط باشیم و تسلیم اوامر مولا باشیم.

حضرت ابوالفضل علیه‌السلام در قضیه کربلا چندین مقام و وظیفه را داشتند مثلا علمداری لشکر امام با آت مقام اعلا  مقام سقای بچه‌های امام حسین راهم داشتند و…با تمام وجود به عهد خود وفا نمود و ما هم باید به تعهدات خود برای امام در همه صحنه‌ها وفا نماییم.این آن الگوی انسان و انسانیت است که مکتب عاشورا به ما می آموزاند.

چنان که بدن جز با جان زنده قوام ندارد، دین جز با نیّت راست برقرار نمی گردد و نیّتِ راست هم جز با عقل ثبات نمی یابد. [۳۱]

ان شالله بتوانیم به بالاترین مراتب صداقت برسیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 

پی نوشت ها:

[۱] ترجمه بحار الأنوار، ص۷)

[۲] قال رسول الله :إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَابحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۲۱

[۳]( وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً) [النساء، ۷۸]

[۴] مَن صَدَقَ اللّه َ ،  نَجا .[الکافی : ۲/۹۹/۲۹ .]

[۵] ] شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۳۶۳

[۶] اِنَّ الصِّدقُ یَهدی اِلی البِرِ وَ اِنَّ البِرِ یَهدی اِلی الجَنَّه نهج الفصاحهح،۶۴۸،ص۲۸۳

[۷] وسائل الشیعه: ۲۰/ ۱۵۵، حدیث ۲۵۲۹۱؛ بحار الأنوار ۶۸/ ۳۸۴، باب ۹۲، حدیث ۲۵.

[۸]وَمَنْ یُطِعْ اللّه َ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا [نساء،۶۹]

[۹] دَعْ ما یُریبُکَ إلى ما لا یُریبُکَ ؛ فإنَّ الصِّدقَ طُمَأنِینَهٌ ، و إنَّ الکِذبَ رِیبَه. سنن الترمذى : ۴/۶۶۸/۲۵۱۸

[۱۰] غررالحکم؛ج۱ص۲۶

[۱۱] «نیت المومن خیر من عمله» (فقه الرضا، ص ۸۷۳)

[۱۲] (الاعمال ثمار النیات). همان؛ج۱ص۷۹

[۱۳]قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ عَمَلِهِ عَلَی قَدْرِ نِیَّتِهِ نهج البلاغه، حکمت ۴۷

[۱۴] گزیده کافى، ج: ‌۴، ص۲۰۴

[۱۵] محاسن برقی ص۲۶۲باب۴

[۱۶] میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۲۷۸

[۱۷] (کافى، ج ۲، ص ۸۴)

[۱۸]صدقتم نویتموها فکتبناها لکم ثمّ یثابون علیها (تفسیر على بن ابراهیم، ج ۲، ص ۲۶ )

[۱۹]وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ؛ [الإسراء،۸۰ ]

[۲۰] قَالَ أَوْصَانِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَقَالَ أُوصـِیک بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهِ و َصِدْقِ الْحَدِیثِ و َحُسْنِ الصِّحَابَه؛(اصول کافی، ص ۴۹۳)

[۲۱] أحسَنُ مِنَ الصِدقِ قائلُهُ ، و خَیرٌ مِن الخَیرِ فاعِلُهُ .[الأمالی للطوسی : ۲۲۳/۳۸۵ .]

[۲۲]  یَکْتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثا: حُسْنَ الثِّقَهِ بِهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُ وَ الْمَهابَهَ عَنْهُ؛ غرر الحکم، ح ۱۱۰۳۸

[۲۳] مستدرک الوسائل: ۸/ ۴۵۵؛ حدیث ۹۹۸۸؛  )

[۲۴] بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۹)

[۲۵] مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا  [ احزاب / ۲۳ ]

[۲۶] »[ همان، ص ۱۱۸٫ [

[۲۷] وَ هُوَ عَهْدِی إِلَیْکَ وَ مِیثَاقِی لَدَیْک فَأَبْذُلُ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْکَ بحار الأنوار، ج ‏۹۹، ص ۱۱۷٫ و ۱۱۸

[۲۸] و مفاتیح الجنان: ص۷۹۳.

[۲۹] (وَیَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ) [سبا،۶]

[۳۰] «الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ» [رعد،۲۰]

[۳۱]کَمَا لایَقُومُ الجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الْحَیَّهِ کَذلِکَ لایَقُومُ الدِّینُ اِلاّ بِالنِّیَهِ الصَّادِقَهِ وَ لاتَثبتُ النِّیَهُ الصَّادِقَه اِلاّ  بِالعَقلِ بحارالانوار؛ج۷۸، ص۳۱۲

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *