حسن خلق ؛ اهمیت و آفات آن
۱۴۰۰-۰۵-۱۷ ۱۴۰۲-۰۹-۰۲ ۸:۱۷حسن خلق ؛ اهمیت و آفات آن

حسن خلق ؛ اهمیت و آفات آن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، و خُلق عظیم
مردی از امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) درخواست کرد که؛ اخلاق پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را برایش وصف کنند و بشمارند!
حضرت(علیهالسلام) فرمودند: تو نعمتهای دنیا را بشمار تا من نیز اخلاق آن حضرت(صلی الله علیه و آله) را برایت بشمارم!
آن مرد عرض کرد: چگونه ممکن است نعمتهای دنیا را احصاء کرد و به شمارش آورد؟ در حالی که خداوند در قرآن کریم میفرمایند:
اگر نعمتهای خداوند را بشمارید، نمیتوانید آن را به پایان برسانید[۱]. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند: خداوند تمام نعمتهای دنیا را قلیل و کم میدانند، در این آیه که میفرمایند: بگو متاع دنیا اندک است[۲]!
در حالی که خداوند متعال اخلاق پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در این آیه عظیم شمردهاند چنانچه میفرمایند: تو را خوئی بسیار بزرگ است[۳]. اینک تو چیزی که قلیل است را نمیتوانی بشماری، من چگونه چیزی که عظیم و بزرگ است را شمارش کنم؟ ولی همین قدر بدان، تمام پیامبران مظهر یکی از اخلاق پسندیده بودند، چون نوبت به آن حضرت(صلی الله علیه و آله) رسید تمام اخلاق پسندیده را جمع کردند.
از این رو فرمودند: من برانگیخته شدم تا اخلاق نیکو را تمام کنم[۴].
در بین همه مکارم اخلاق، حسن خلق پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بارز ترین ویژگی اخلاقی ایشان بود. همین حسن خلق رمز موفقیت حضرت در میان اعراب جاهلیت بود چنانچه خداوند متعال در قران میفرمایند: به سبب لطف و رحمت الهی بود که با آنان نرم خویی و مهربانی کردی و اگر درشت خوی و سخت دل بودی، قطعاً از گِرد تو پراکنده شده بودند.[۵]
۲- اهمیت حسن خلق
۲/۱- بافضیلت ترین صفات انبیا
آنقدر این صفت اخلاقی با ارزش است که انبیا با صفات اخلاقی بیشماری که دارند بافضیلت ترین و گل سرسبد صفاتشان این صفت حسن خلق است.
نراقى مىگوید: «حسن خلق با فضیلتترین صفات پیامبران و شریفترین اعمال صدیقان است و از این جهت خداى تعالى در مقام مدح و ثناى حبیب خود و یادآوری نعمت خویش مىفرمایند؛ و تو خلقى عظیم دارى[۶]
انس بن مالک میگوید با رسول خدا صلی الله علیه وآله داشتیم در بیابان میرفتیم با دو شتر که داشتیم یک جایی پیاده شدیم تا نمازی بخوانیم و آبی بنوشیم و استراحتی بکنیم تمام که شد آمدیم سوار شویم یک عربی آمد ۵-۶ بار گندم خرما چیده بود تا پیامبر رسیدند عبای پیامبر را گرفت و آنچنان کشید که روی گردن پیامبر خطی افتاد به او گفت که این شتر مال پدرت که نیست این ها را خداوند خلق کرده است کجا میروی بایست این بار من را ببر به خانهات در مدینه
رسول خدا آرام به او فرمودند که تو به گونه ای عبای مرا کشیدی که گردنم زخمی شد و بعد هم آنچنان داد و بیداد میکنی که انگار ما بنده زرخرید تو هستیم و بعد هم بله شترها برای خداوند هستند و من هم برای خداوند هستم و تو هم براس خدا هستی زمین و آسمان هم برای خداست
حال اینطور برخورد با من کرده ای از جریمه و تنبیهش نترسیده ای؟ گفت ابدا… بترسم چرا بترسم؟ پیامبر فرمودند چطور نمیترسی؟ گفت برای اینکه من شما را میشناسم شما بدی را با بدی جواب نمیدهید پیغمبر دستشان را بلند کردند و فرمودند الهی تو را شکر میکنم که مردم مرا اینگونه میشناسند این ذکر خیر من را تو بین مردم انداختهای.
شخص عرب گفت نه من میدانم جواب بدی را با بدی نمیدهی پیغمبر فرمودند خب پس برو کنار تا بارت را من با انس بن مالک بار کنم و بعد هم ایستادند و کیسه ها را گذاشتند روی دوششان و شتر را خواباندند و بار شتر کردند و گفتند تا کجای مدینه باید بیاوریم عرب بیابانی گفت: تا درب خانمان گفتند باشد برویم.
اگر کسی میخواهد خودش را شبیه پیامبر و اهل بیت و اولیا و صدیقین کند نیازی نیست نماز های زیادی بخواند نیازی نیست که هر روز روزه بگیرد بلکه کافی است اخلاقش را حَسَنه کند و وقتی این کار را انجام داد و اخلاقش خوب شد به اصطلاح با یک تیر دونشان میزند هم شبیه به اهل بیت میشود و مایه سربلندی و سرافرازی اهل بیت و هم اینکه خداوند با ایشان معامله میکنه و ثواب کسی که شب تا صبح عبادت کرده هر روز را روزه گرفته است به او میدهد.
۲/۲- مقام عبادت کنندگان در شب و روزه داران روز
از حضرت پیامبر صلی الله علیه آمده است: «مؤمن با حسن خلق خود به درجه کسی میرسد که شبها به عبادت میایستد، و روزها روزهدار است.[۷]
این خبر خوبی است برا کسانی که نگران هستند و میگویند حاج آقا عمرمان گذشت و هیچ کاری برای آخرتمان نکرده ایم نه نماز درست و حسابی خواندیم و نه روزه درستی گرفتیم نه به زیارت میرفتیم و حال دعا و زیارت داشتیم. هیچ همینطور گذراندیم و رسیدیم به این سن و حالا هم که به این سن رسیده ایم دیگر حال عبادت را نداریم و نماز بخوانیم همین واجباتمان هم که انجام میدهیم برایمان زیاد است. حال حاج آقا چه کار کنیم دستمان خالی نباشد در موقع رفتن؟ اگر کسی از بنده این سوال را بپرسد اینطور به او جواب میدهم که روایت میگوید اگر یک عمل انجام بدهید حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تضمین کرده است که آن نمازها و روزه ها و عبادت های دست و پا شکسته ات را جبران کند.
چیست آن روایت؟
۲/۳- جبران کمبودهای عبادی
پیامبراکرم تضمین کرده اند و میفرمایند: « به درستی که بنده، در سایۀ خوش خلقی خود به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت میرسد، با آنکه عبادتش ضعیف است.[۸]
امام صادق علیهالسلام فرمودند: گاهی بنده در مراتب عبادت دارای کمبودهایی است اما خداوند با خوشخلقی، بنده را به درجۀ شبزندهدار روزهدار میرساند.
ببینید حُسن خلق چه عمل قیمتی است و ما چقدر بی تفاوت هستیم نسبت به آن و مانند آن بچه ای هستیم که یک دُر و یاقوت ارزشمندی را به او دادند و او فکر میکند گردو است و آن را از بین میبرد و از آن به احسن وجه استفاده نمیکند.
دقیقا مانند حسن خلق که در دست ما است و به بدترین وجه از آن استفاده میکنیم حسن خلقی که کمبودهای معنوی ما را جبران میکند و از اون بالاتر گناهان را ازبین میبرد یعنی از یک طرف بار ثواب هایتان را سنگین میکند و از طرف دیگر بار گناهانتان را سبک میکند.
حاج آقا این را از کجا میگویید؟ از فرمایش آقا رسول الله که فرمودند:
۲/۴- ذوب کننده گناه
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خوشخویی گناهان را چون آب که نمک را ذوب میکند از بین میبرد.[۹]
همچنین امام صادق علیهالسلام نیز میفرمایند: «؛ به درستی که اخلاق نیکو لغزشها را ذوب میکند همانگونه که آفتاب یخ را ذوب میکند[۱۰] »
در تاریخ چنین آمده است: علی علیهالسلام از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مامور شدند تا با سه نفر که برای کشتن حضرت رسول صلی الله علیه و آله، هم پیمان شده بودند، پیکار کند. مولا یکی از سه نفر را کشتند و دو نفر دیگر را اسیر کردند و خدمت پیامبر آوردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اسلام را بر آن دو عرضه کردند و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر فرمودند. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شدند و عرض کردند «خدای متعال میفرمایند: یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از قتل او صرف نظر کردند. وقتی علت عفو را به فرد مذبور اعلام کردند و دانست که به خاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد.
راستی شگفت آور است که کافری بر ضد پیامبر به جنگ بر میخیزد و به دست سپاه اسلام اسیر میشود و همه به اعدام محکوم میگردند ولی خدای مهربان به وسیله امین وحی به خاطر حسنات اخلاقی اش که محبوب خدا و پیامبر است فرمان آزادی اش را صادر میکند و از گناه او که جنگ بر ضد پیامبر بود در میگذرد. سپس به سبب آن حسنات مسلمان میشود و به اوج کمال که کمال فوق آن نیست یعنی شهادت پر میکشد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره اش فرمودند: «او از کسانی است که خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت کشانید.
حالا این حسن خلق همانطور که به درد امور معنوی و قیامت میخورد به درد زندگی دنیایی و زندگیمان هم میخورد.
۲/۵- هموار شدن مشکلات زندگی
امام علی علیه السلام فرمودند: هرکس خلقش نیکو شد، راه های زندگی برایش هموار میگردد.[۱۱]
یکی ازمشکلات وسختی های زندگی کم بودن رزق است و برای اینکه زندگیمان وسعت پیدا کند ما در خانواده نیاز به خوش اخلاقی داریم پیامبر اکرم در همین زمینه میفرمایند: »گنجینه های روزی در نرم خویی و گشاده رویی است«[۱۲]
۳- آفات حسن خلق
اما این حسن خلق آفات و دردسرهایی دارد. خطرات بزرگی هم دارد. مانند قله که هر چقدر بلندتر باشد دره کنارش عمیق تر است.
۳/۱- چاپلوسی
برخی افراد در اثر عدم آگاهی، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملق و چاپلوسی مترادف دانسته و به همین دلیل، به ناحق، به مدح و ستایش صاحبان زور و زر میپردازند و در نتیجه به کُرنش در مقابل آنها پرداخته و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را پای مال میسازند. لذاست که پیامبر میفرمایند: « هرگاه شخصی به ناحق ستایش شود، عرش الهی میلرزد و خداوند خشمگین میشود[۱۳]
مثلا شما ببینید اگه شما زمانی مسئولی را میبینید یا در مجلسی میآید جلوی پایش تمام قد میایستید و دست به سینه به بالای مجلس دعوتش میکنید خلاصه احترامش میکنید ولی کسی که عامی است و مسئولیتی ندارد اینگونه برخورد نمیکنید بلکه بدتر و سرد برخورد میکنید و اصلا اهمیتی به او نمیدهید بدان آن اولی هم حسن خلق نیست و بنابر روایات صفت چاپلوسی است، چون همان احترام اول از روی حسن خلق نیست از سر نیازت به آن شخص است تا بعدا شاید کاری برایت انجام دهد.
گویند: در منزل حاکمی، مجلس روضه خوانی برقرار بود. یکی از چاپلوسان وارد مجلس شد و بی پروا پشت به منبر کرد و در مقابل حاکم، زانو زد. حاکم با اشاره به او فهماند که پشتش به منبر است؛ ولی او با صدای بلند گفت: منبر ما و قبله ی ما، حضرت حاکم هستند. در همان حال خبر رسید که حاکم از مقامش عزل شده است.
آن مرد فورا رو به منبر و پشت به حاکم کرد و گفت: پشت کردن به منبر حضرت سیدالشهداء معصیت و بی ادبی است.
پس حسن خلق این است که اگر با همه یک جور و خوش برخورد کردی میتوانی بگویی که من اخلاقم حسنه است.
۳/۲- ترک امر به معروف و نهی از منکر
دومین پرتگاهی که در کمین آنهایی که میخواهند خود را مزین به این صفت کنند این است که با اینکه انسان خوشرو، انسانی است که با دیگران به گرمی و صمیمیت برخورد میکند مثلاً: در مصافحه، گرم برخورد کند و اخمو نباشد و چهره باز داشتهباشد اما باید توجه داشت که از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به معنای تسامح و تساهل در برابر گناهکاران و زشتکاران نیست. حسن خلق به این معنا نیست که اگر با منکری روبهرو شدیم، سکوت کنیم، لبخند بزنیم یا در برابر رفتار زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم؛ زیرا برخورد منفی و تند، زمانی ناپسند است که اهانت یا بیاعتنایی به دین و ارزشهای والای آن در میان نباشد. حتی اگر فرد مرتکب محرمات از نزدیکترین افراد به ما باشد. امام علی در همین راستا میفرمایند: « پیامبر خدا به ما دستور داده است با معصیتکاران با چهرهای خشن و روی ترش، مواجه شویم[۱۴]».
همین پیامبری که امشب از حسن خلقشان تعریف میکنیم و امیرالمومنینی که شاگرد اول مکتب پیامبر هستند و نفس پیامبر است در خوشرویی نزدیکترین فرد به پیامبر است و حتی از کسانی که به ایشان جسارت و توهین میکردند گذشت میکردند و با روی خوش با ایشان برخورد میکردند و ازکسانی که گناه میکردند یا در مورد اسلام دچار خطایی میشدند نمیگذشتند.
ولید پسر عقبه شبی باده گساری کرده و مست شده بود و سپس بامداد برای مردم پیشنمازی کرده و دو رکعت نماز گزارد. آنگاه روی به مردم کرد و گفت: بس است. آیا نمیخواهید بیشتر بخوانم؟ مردم که از رفتار او تعجب کرده بودند، گفتند: نه. در این هنگام حالش بد شد و هرچه خورده بود، بالا آورد و این صحنه را بسیاری از مردم دیدند.
این جریان به گوش عثمان رسید. او چند نفر را احضار کرد و سؤالاتی از آنها در این رابطه کرد و حاضر نبود که این جریان را قبول کند.
مردم به سراغ حضرت علی(علیهالسلام) رفتند. ایشان به سراغ عثمان رفتند و خواستار اجرای حدود اسلامی شدند. عثمان به ناچار قبول کرد و دستور داد که ولید را برای اجرای حکم بیاورند. ولید را آوردند در حالی که کسی جرأت اجرای حکم را نداشت.
در این هنگام حضرت علی(علیهالسلام) شلاق را به دست امام حسن(علیهالسلام) دادند و فرمودند که حکم را اجرا کنند و ایشان نیز حکم را اجرا کردند و ولید مرتباً فریاد میزد و کمک میخواست.
۳/۳- افراط در مزاح
سومین پرتگاهی که خدمت شما عزیزان عرض کنم این است که برخی حسن خلق را با شوخی های زیاد و لودگی یکی میدانند و فکر میکنند هرچه شوخیهایشان زیادتر باشد اخلاقشان بهتر است بله ما منکر شوخی و مزاح نیستیم.
شخصی به نام یونس شیبانی میگوید: حضرت صادق(علیهالسلام) از من پرسیدند: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟
عرض کردم بسیار اندک! حضرت فرمودند: «این گونه نباشید، چراکه مزاح کردن از حسن خلق است و تو میتوانی به وسیله آن برادر دینیات را شادمان کنی.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز با افراد شوخی میکردند و منظورشان شاد کردن آنان بود ولی زیاده روی در مزاح همواره مورد نکوهش بوده و روایاتی که از ائمه معصومین صادر شده آن را نشانۀ جهالت، حماقت و پستی دانسته است. چنانچه امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرمایند: » هر کس شوخیاش بسیار شود، احمق میشود. کسی که شوخی اش بسیار شود، نادان میشود. هر کس شوخیاش افزون شود، فرومایه میشود.«[۱۵]
کسی که در یک مهمانی خانگی برای خنداندن دیگران شروع میکند و ده ها گناه از جمله تهمت زدن و مسخره کردن شوخی با نامحرم غیبت دروغ گفتن و… مرتکب میشود تا دیگران بخندند از حسن خلقش نیست بلکه بنابر روایت از حماقتش است و نمیداند با این کار در دام شیطان افتاد است.
پس حسن خلق چاپلوسی و بی تفاوتی و افراط در شوخی نیست.
عزیزان امشب داریم در مورد حسن خلق با شما صحبت میکنم، داشتن حسن خلق خوب است اما به فرموده آقا امیرالمومنین علیهالسلام حسن خلق باید تبدیل به مکارم اخلاق در فرد شود.
آن حضرت مىفرمایند: خوىهایتان را با محاسن اخلاق رام کنید و آنها را به سوى مکارم اخلاق سوق دهید[۱۶]
مگه محاسن با مکارم فرقی دارد؟ بله
۴-تفاوت مکارم اخلاق و محاسن اخلاق
۴/۱- تبیین
منظور از محاسن اخلاق خو هایى است که حسن اجتماعى و عرفى داشته و مایه بهزیستى و تحکیم روابط اجتماعى مىباشد و نیز مردم را به ادب و احترام متقابل واداشته و با ایجاد مهر و محبت، به زندگى نشاط مىبخشد.
در مقابل، مکارم اخلاق صفاتى است که به انسان کرامت و بزرگوارى بخشیده و موجب تعالى و کمال روحى وى مىشود.
برای وضوح بیشتر مسئله به روایتی که از امام صادق در بیان تفاوت محاسن و مکارم اخلاق وارد شده است اشاره میکنیم که وقتی از ایشان دربارۀ حسن خلق سؤال شد، فرمودند: با مردم به نرمی برخورد کن و پاکیزه سخن بگو و با برادرت گشاده رو باش[۱۷]
و زمانی که از مکارم اخلاق از ایشان پرسیده شد، فرمودند: « مکارم اخلاق آن است که نسبت به کسی که به تو ظلم کرده عفو کنی و با کسی که با تو قطع رابطه کرده ارتباط برقرار کنی و کسی که تو را محروم کرده به او عطا کنی و سخن حق بگویی گرچه به ضرر تو باشد.[۱۸]
در نتیجه در تفاوت میان محاسن و مکارم اخلاق میتوان گفت محاسن الاخلاق عبارتند از خلق و خوی پسندیده و مکارم الاخلاق عبارتند از کرامت و شرافت انسانی که از کلام امام صادق نیز این مضمون برداشت میشود.
۴/۲- سه مصداق از مکارم اخلاق
با توجه به روایت امام صادق علیه السلام،یک موقع شما صدقه میدهید یا میبخشید مالی را از مازاد نیاز خود، از محاسن اخلاق، ولی یک موقع طرف خودش نیازمند است و احتیاج دارد و از آنچه خود فرد به آن نیاز دارد (ایثار میکند) پس این مکارم اخلاق به حساب مىآید.
اجازه دهید چندمصداق را مفصل تر خدمت شما عرض کنم تا مفهوم و راه رساندن و تبدیل کردن به مکارم اخلاق مشخص شود.
همانطور که گفتیم حضرت رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله) فرمودند:
« یا علی سه چیز از مکارم اخلاق است: این که عطا کنی به آن که تو را محروم ساخته[۱۹]
یک موقعی شما به کسی کمک میکنید و میگویید چون یک بار در سختی دست من را گرفته و رویم را زمین ننداخته است این خوب است این محاسن اخلاق است.
ولی اگر کسی که به شما کمک نکرده است و جایی رویت را نگرفته است با اینکه میتوانست، الان محتاج شماست مثلا میخواهد دختر شوهر بدهد پسر زن بدهد خانه بسازد خدایی نکرده مریضی شدید دارد به هر حال نیاز پیدا کرده است و اگر به او کمک کنید این میشود مکارم اخلاق.
دومین مصداق مکارم اخلاق که در روایت آمده است این فراز است که و ارتباط برقرار کنی یا آن که با تو قطع ارتباط کرده است.[۲۰]
مثلا صله رحم نسبت به خویشى که صلهرحم مىکند، از محاسن اخلاق تلقّى مىشود و نسبت به خویشى که قطع رحم مىکند، از مکارم اخلاق مىباشد.
ملامهدی نراقی کتابی مینویسند به اسم جامع السعادات کتاب اخلاقی است این کتاب چاپ میشود و یک نسخه به دست علامه بحرالعلوم در نجف میرسد علامه بحرالعلوم وقتی کتاب را مطالعه میکنند در حق نویسنده کتاب دعا میکنند و خوشحال میشوند و میگویند حقیقتا جای همچین کتابی در بین منابع اسلامی خالی بوده است و من خیلی دوست دارم نویسنده این کتاب را ببینم از قضا چند وقت بعد ملامهدی نراقی به قصد زیارت امیرالمومنین و ابی عبدالله الحسین راهی نجف میشوند به محض اینکه به نجف میرسند علما به دیدن ایشان میآیند علامه بحرالعلوم خبر میدهند که ملامهدی نراقی همان کسی که دوست داشتید ببینیدش به نجف آمده است علامه بحرالعلوم به دیدنشان نمیروند وقتی که همه علما به دیدن ملامهدی نراقی میروند ملامهدی نراقی به بازدید تمام کسانی که به دیدنشان آمدند میروند و وقتی که خانه همه رفتند میگویند خوب است به دیدن علامه بحرالعلوم برویم میگویند آقا علامه بحرالعلوم به دیدن شما نیامده است اصلاً صله رحم به جا نیاورده است ملامهدی نراقی میگویند عیبی ندارد ما به دیدنشان میرویم.
وقتی که وارد خانه علامه بحرالعلوم میشوند میبیند علامه مشغول تدریس هستند میروند به علامه میگویند ملامهدی نراقی آمده است علامه یک سلام خشک و خالی تحویل ملامهدی میدهند و مشغول کارشان میشوند ملامهدی نراقی وقتی میبینند یک ساعتی نشستند بلند میشوند و میروند و مشغول کارهایشان میشوند آنها را که انجام میدهند باز هم علامه بحرالعلوم دیدنشان نمیرود ملامهدی نراقی بعد از زیارت و کارهایشان میگویند خوب است دوباره به دیدن علامه بحرالعلوم برویم میگویند آقا ایشان که دفعه اول هم به شما محل نگذاشتند دیدنتان هم که نیامدند میگویند عیبی ندارد دفعه دوم هم که میرود علامه بحرالعلوم ایندفعه سردتر با ایشان برخورد میکنند و با سر به ایشان سلام میکند و مشغول به کارشان میشوند و محلش نمیگذارد مهدی نراقی بعد از چند دقیقه بلند میشود و میرود یک دو سه روزی کارهایش را انجام میدهد و اسباب سفر را جمع میکنند که برگردد به کشور در آخر کار دوباره میگویند خوب است برویم دیدن علامه بحرالعلوم دوستانش اعتراض میکنند آقا دوبار شما رفتید و ایشان دیدنتان که نیامدند هیچ اصلاً محلتان هم نگذاشتند ملامهدی نراقی میفرمایند عیبی ندارد علامه بحرالعلوم آقاست ما میرویم به دیدنشان و به قصد خانه شان رهسپار میشوند به علامه بحرالعلوم میفرمایند ملامهدی نراقی دارد برای سومین بار به دیدن ایشان میروند بعد میبینند علامه بحرالعلوم با پای برهنه تا سر کوچه به استقبال ملامهدی نراقی میروند همه تعجب میکنند نه به آن دو برخورد اول نه به این برخورد که با پای برهنه، علامه بحرالعلوم به استقبال ایشان آمدند ملامهدی نراقی را در آغوش میگیرند و میگویند آقا یعنی شما سوال میپرسند چه اتفاقی افتاد علامه بحرالعلوم فرمودند میخواستم ببینم کسی که کتابی به این خوبی نوشته است جامع السعادات کتاب اخلاقی کسی که در کتابش نوشته از اخلاق این است که اگه کسی به تو ظلم کرد او را عفو کن و اگر کسی صله رحم به جا نیاورد با او صله رحم به جا بیاورد و توصیه های اخلاقی داشت خودش چگونه است و من دیدم شما خودت متخلق به این اخلاق هستی میخواستم ببینم و شما را امتحان کنم.
سومین موردی که خدمتتان عرض کنم این قسمت از فرمایش حضرت است که اگر همین یک مورد را هم رعایت کنیم بسیاری از اختلافات در جامعه و خانواده بوجود نخواهد آمد.
گذشت نسبت به کسی که به تو ظلم کرده است.[۲۱]
اگر این خصلت را داشتیم. معلوم است که مکارم اخلاق را داریم و الاّ مکارم اخلاق نیست. تحمل اذیت دیگران؛ یعنی دوست شما و یا همکار شما خلف وعده کرده و یا انسان تندخویی است و یا بداخلاق است و یا حقّ شما را ضایع کرده، اگر بنا باشد که با کوچکترین لغزش دیگران، آدم عکس العمل نشان بدهد، دنیا، دنیای دعوا و جنگ میشود و با همه کس و همیشه باید دعوا کرد.حال اگر کسی به شما حرف تندی زد و شما هم جواب او را دادید، دعوا به همین جا ختم نمیشود و ادامه پیدا میکند؛ اما اگر شما تحمّل کردید و با اخلاق خوش گذشت کردید، همانجا تمام میشود، لذا باید گذشت کرد، در خانواده هم رعایت این نکته لازم است. گاهی آقا عصبانی میشوند و حرف هایی میزنند نیاز است خانم خانه مکارم اخلاق داشته باشند و بگذرند از آن طرف اگر خانم حرف هایی زدند و دلی را رنجاندند آقای خانه عفو کند اگر در مقابل تندی دیگران، گذشت کنید. زندگی با گذشت، بسیار لذت بخشتر است تا زندگی با پرخاش و تندی و سر و صدا و دعوا مکارم اخلاق این است که با تحمل از خطا و اشتباه دیگران درگذریم. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: شما همه را با پول نمیتوانید به خودتان جذب کنید. با آنها خوش اخلاق باشید و با گذشت زندگی کنید: مثلاً چند نفر با هم همسفر میشوید، در سفر مسائلی پیش میآید. مثلاً شما عجله دارید، دیگری عجله ندارد.خلق و خوی افراد در سفر بسیار عجیب است. در سفر باید تحمّل کنید، تحمّل ناهمواری ها و رفتار نامناسب همراهان جزو حسن خلق است، اگر در مقابل کسی که بد اخلاق است، او را تحمّل کنیم و در مقابل یک خدمت هم به او بکنیم، دنیا بهشت و زندگی شیرین و لذت بخش میشود.
پی نوشت ها:
[۱] وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللهِ لا تَحْصُوها [نحل،۱۸]
[۲] قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ [نساء، ۷۷]
[۳] اَنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٌ [ قلم، ۴]
[۴] اِنِّی بُعِثْتُ لِأُتَمّمَ مَکارِمَ الْاَخلَاقِ (السُنن الکبری بیهقی، ج۱۰، ص۳۲۳)
[۵] فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ [آل عمران، ۱۵۹]
[۶](وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ) (قلم: ۴) علم اخلاق اسلامى، ج ۱، ص ۳۷۸.
[۷] «اِنَّما الْمُؤْمِنُ لَیُدْرِکَ بِحُسْنِ خُلْقِه دَرَجهَ قائِمِ اللَّیْلِ وَ صائِمِ النَّهارِ، [بحار،۶۸/۳۸۲]
[۸] اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الاخِرَهِ وَ اَشْرَفَ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَهِ؛ المعجم الکبیر: ۱/۲۶۰/۷۵۴
[۹] جامع الأخبار، ص۱۰۷
[۱۰] اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَهَ کَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸
[۱۱] مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ؛ شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۵۵۸.
[۱۲] فی سِعَهِ الْاَخلاقِ کُنُوزُ الْاَرزاقِ؛ [بحار الأنوار: ۷۷/۲۸۷/۱.]
[۱۳] اذا مُدِحَ الفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ؛ تحف العقول عن آل الرسول صلی ال، ج ۲، ص ۴۶
[۱۴] اَمَرنا رَسُولُ اللهِ اَنْ نَلْقَی اَهْلَ الْمَعاصی بِوُجُوهٍ مُکفَهِرَّهٍ؛ وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۱۶، ص۱۴۳، أبواب الامر و النهی، باب۶، ح۱، ط آل البیت
[۱۵] مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ اسْتُحْمِقَ، من کَثُرَ مِزاحُهُ استُجْهِلَ، مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ استُرْذِل؛میزان الحکمه، ص ۲۸۹۸.
[۱۶] ذَلِّلُوا أَخْلاَقَکُمْ بِالْمَحَاسِنِ وَ قَوِّدُوهَا إِلَى اَلْمَکَارِمِ. تحف العقول عن آل الرسول صلی ال، ج ۲، ص ۲۲۴
[۱۷] تُلِینُ جانبَک وَ تُطیبُ کلَامَک وَ تَلْقی أَخَاک بِبِشْرٍ حَسَنٍ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۲، ح۵۸۹۷.
[۱۸] العفو عمن ظلمک وصله من قطعک و اعطاء من حرمک و قول الحق و لو علی نفسک؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۲، ح۵۸۹۷.
[۱۹] یا عَلِیُّ ثَلاثُ خِصالٍ مِن مَکارِمِ الاَخلاقِ تُعطی مَن حَرَمَکَ
[۲۰] وَ تَصِلُ مَن قَطَعَکَ
[۲۱] وَ تَعَفِّو عَمَّن ظَلَمَکَ
.



