حلم ؛ آسیبها و آفت آن
۱۴۰۰-۰۵-۱۷ ۱۴۰۲-۰۷-۰۵ ۱۳:۵۶حلم ؛ آسیبها و آفت آن

حلم ؛ آسیبها و آفت آن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱- اهمیت حلم
۱/۱ صفت انبیاء
دیشب که درحال مطالعه بودم سوالی در ذهنم به وجود آمد و آن اینک است که پیامبران و اولیای خداوند باید کدام یک از ویژگی ها را داشته باشند تا خداوند آنها رو به مقام نبوتشان برساند؟ به اصطلاح دیگر کدام ویژگی ها مهمتراست آیا ادب مهمتر ولازم تر است یا علم یا شجاعت و… همینطورکه مطالعه میکردم به یک روایتی برخوردم که جواب سوال بنده در آن بود که امشب میخواهم درمورد آن صفت با شما صحبت کنم، درمورد صفتی که انبیا به آن مزین بودند و در روایتی داریم که کسی که این صفت را داشته باشد نزدیک است که به پیامبری برسد وهمه انبیا و پیامبران به این صفت متخلق بودند روایت از وجود نارنین ختمی مرتبت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه است که: انسان بردبار به پیامبری نزدیک است.[۱]
۱/۲ حلم در قرآن
واژه حلیم پانزده بار در قران کریم آمده است که که یازده مورد آن از اوصاف خداوند برشمرده شده و دو مورد از آن در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام و یک مورد در مورد حضرت اسماعیل ویک مورد حضرت شعیب ذکر شده است.
پس حلم از ارزشهای مهم اخلاقی میباشد و انسانهای برجسته مانند پیامبران چنین صفتی دارند و انسان هایی که صفت حلم را به طور کامل دارند مظهر یکی از صفات الهی هستند.
اینقدر این صفت مهم است که آقا میفرمایند مگر میشود کسی مومن باشد و این صفت حلم را دارا نباشد.
آقا اباعبدالله الحسین میفرمایند که به منزلت حقیقی ایمان نمیتوان رسید مگر با حلم و رأفت[۲]
۱/۳ تلرانس (ضریب پایداری)
این صفت حتی در مورد دیگر موجودات مثل گیاهان و یا اشیا در صنعت اهمیت دارد به که به آن تلرانس میگویند که معنای لغوی آن حلم، صبوری، بردباری، حوصله، تحمل، طال، طاقت، پایداری، تحمل رفتاری که دیگران انجام میدهند و ما دوست نداریم, مقاومت در مقابل سختی ها مثلا درصنعت ارزش آن فلزی بیشتر است که ضریب پایداری و مقاومت آن بیشتر باشد. یا در گیاهان هرگاه خودمان میخواهیم گلی را بخریم دنبال گلی هستیم که آب کمتری مصرف کند نور کمتری بخواهد مواظبت کمتری بخواهد در یک کلام مقاوم تر باشد تا طرفداران بیشتری داشته باشد. همانطور که میبینید در این مثال هایی هم که زدم ارزش با این مقاومت و پایداری سنجیده میشود در انسان هم ارزش به همین مقاومت،بردباری که همان حلیم بودن است بستگی دارد
۱/۴ مدیریت با حلم
همچنین مدیریت هم بستگی به این صفت دارد واین مدیریت چه در مجموعه های صنعتی و اداری چه درخانواده که پدر و مادر وظیفه مدیریت خانواده را برعهده دارند بسیار کاربرد دارد در روایت داریم که امام على علیهالسلام میفرمایند: بردبارى، رأس ریاست و سرورى است[۳].
پدر و مادران اگر میخواهید در خونه مدیریتتان جواب بدهد فرزندانتان حرف شنوی داشته باشند از هر دو شما حساب ببرند باید حلیم باشید و در برخوردهایی که از فرزندانتان سر میزند با حلم و بردباری برخورد کنید مثلا اگر فرزند در حین بازی آن گلدوگان قیمتی را شکست یا یکبار در مدرسه به هر دلیلی نمره ضعیف گرفت یا مثلا با کسی دعوا کرد، شما میتوانید با حلم با او برخورد کنید و ریشه یابی کنید و علت را جویا شوید.
۱/۵ افزایش دوستان
یکی دیگر از مواردی که به واسطه این صفت با ارزش به انسان میرسد این است که با حلم، دوستان انسان زیاد میشوند همانطور که در روایت داریم بالحلم تکثر الانصار بگذارید یک داستان بگویم از امام مجتبی علیهالسلام که امشب شب شهادت آن بزرگوار است.
امام حسن مجتبی علیه السلام بسیار با گذشت و بزرگوار بودند و از ستم دیگران چشم پوشی میکردند. خصلت حلم امام حسن مجتبی در حدی بود که مروان که یکی از دشمنان پر کینه خاندان رسالت که امام حسن را بسیار رنج داد و اذیت کرد در مورد آن حضرت میگوید این کارها را با کسی انجام دادم که حلم و خویشتن داری او با کوهها برابری میکند.
بارها پیش میآمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطا کار میشد. در همسایگی ایشان، خانواده ای یهودی میزیستند. دیوار خانه یهودی، شکاف برداشته و نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. مرد یهودی از این ماجرا با خبر شد. روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه آن حضرت رفتند و دیدند که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس شود. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی نزد حضرت آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از اینکه امام، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد. امام برای اینکه او بیش تر شرمنده نشود، فرمود: «از جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که گفت به همسایه مهربانی کنید». یهودی با دیدن گذشت و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش برگشت و دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد.
۱/۶ عزت وحلم
عزیزان این آثاری که گفتیم در رابطه با حلم در مقابل آثار شگفت انگیز این صفت همچون قطره ایست در برابر دریا. اما اجازه دهید اثری بگویم که کاربردی تر باشد و آن این است که در روایات داریم: هیچ عزتى چون بردبارى نیست[۴].
این روایات به ما نشان میدهد که اگر به دنبال عزت اکرام هستیم باید با دیگران با حلم برخورد کنیم
ای پدران و مادرانی که در برخورد با فرزندان حلم به کار نمیبرید بنابراین روایت خودتان را آماده کنید برای خانه سالمندان اگر اهل حلم نیستید.
الان که فرزندان شما کوچک هستند و سرپرست آنها شمایید اگر حلیم نباشید در پیش آنها هیچگونه عزت و احترامی نخواهید داشت و راحت از شما میگذرند.
۱/۷ هدیه خداوند به بنده محبوبش
و مهمتر از همه اینها این است که خداوند آن بنده ای را که دوست داشته باشند و به قول خودمان سوگلی خداوند باشد، اگر بخواهند چیزی به او بدهند و او را زینت کنند بنا به فرمایش مولا امیرالمومنین علیهالسلام حلم به او عطا میکند.
امام على علیهالسلام:
هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد، او را به آرامش و بردبارى زینت مى بخشد.[۵]
۲- تعریف حلم
این حلمی که از ابتدای منبر تا به حال در موردش صحبت کردیم و این همه از آثار آن سخن گفتیم به چه معناست؟
واژه حلم به معنای فرونشاندن هیجان خشم است. لغت شناس معروف قرآن، راغب در مفردات مى نویسد: الحلم ضبط النفس عن هیجان الغضب؛ حلم کنترلکننده نفس از طغیان خشم است.
۲/۱ حلم و کظم غیظ
صفت حلم در دو موضع کاربرد ویژهای دارد که امشب با همین مبحث درخدمت شما هستم
اولین موضعی که حلم در رابطه با آن و مقابل آن قرار دارد در رابطه با غضب است. در مقابل غضب حلم را کظم غیظ نیز معنا کردهاند و این کظم غیظ با حلم تفاوتهایی دارد. از این جهت که کلمه در زبان عربی بهمعنای گره زدن و بستن است. مثلاً وقتیکه یک مشک درونش را پر از آب میکنند و درب آن را گره میزنند تا درون آن و آبهای آن خالی نشود به این میگویند کظم. پس اگر کسی غضب کرد و غضب بر روی او غلبه پیدا کرد و از یک چیزی ناراحت شد و توانست بر آن غلبه کند آن را کظم غیظ مینامند، ولی حلم از اینهم بالاتر است. کسی که دارای صفت حلم باشند اصلا به هم نمیریزد اصلا تکان نمیخورد مانند یک لیوانی است که بر روی یک جسم صاف گذاشته شود مثلا لیوان را پر از آب به گونه ای بر روی میز بگذاریم که اگر چندین روز وقت بگذرد این لیوان از آب تکان نمیخورد تا بخواهد محتویاتش تخلیه شود. بله صفت حلم هم همینطور است مانند مثالی که زدیم اصلا تکانهای هیجانی در شخص نیست همانطور که طبق تعریف بیان شده ضبطالنفس من الهیجان است و در کتب اخلاقی ما حلم را برتر از کظم غیظ دانستهاند، زیرا همانطور که در مثال بیان شده کظم غیظ از کسی سر میزند که هنوز به ملکه حلم دست نیافته است و غضب توانایی آن را دارد که در او بروز کند، اما با تلاش در فرو خوردن آن سعی در مهار کردن غضب دارد. ولی در حلم چنین چیزی نیست و نکتهای که باید خدمت شما عرض کنم این است که حلم از جمله فضائلی است که از شجاعت ناشی میشوند و با کمال یافتن عقل انسان است که میتواند این صفت حلم را در خود جاری سازد و بر غضب خود مسلط شود و حتی بالاتر که هیچ هیجانی در او اتفاق نیفتد.
مثلا کسی حرص شما را در میآورد شما را عصبانی میکند شما هم عصبانی میشوید حرص میخورید ولی بروز نمیدهید به او چیزی نمیگویید به اصطلاح لب خودتان را گاز میگیرید ولی هیچ چیز به طرف نمیگویید اما دلتان آشوب است به این میگویند کظم غیظ ولی یک موقعی هست اصلا هرچه به شما بگویند آشفته نمیشوید مثل دریای با عظمتی که هرچه سنگ درونش بیاندازند متلاطم نمیشود که به این مورد حلم میگویند.
شخصی به سلمان فارسی که حاکم شهر مدائن بود گفت که ای سلمان ریش تو با ارزش تر است یا موی دم سگ من(حالا اگه ما بودیم وقدرت داشتیم چه جوابی میدادیم؟) سلمان اندکی تامل نمود و جواب داد اگرریش من از پل صراط رد شد ریش من اگر نه موی دم سگ تو.
۲/۲ حلم و علم
موضع بعدی که در مقابل حلم است و حلم به آن معنا پیدا میکنند علم میباشد. علم نه به معنای خاص و حتما کلاس رفتن یا دانشگاه رفتن یا بر سر کلاس استاد رفتن. منظور آگاهی پیدا کردن از مسئله است. همانطور که همه شما عزیزان میدانید یکی از مکانهایی که انسان آگاه میشود همین جلسات پای منبر است که آگاهی برای انسان میآورد. انسان مسئلهای را یاد میگیرد به علم انسان اضافه میشود و حال دیگر چیزهایی که امروز مانند شبکههای مجازی مانند این اطلاعات باعث افزایش آگاهی مردم است اما حلم و علم با هم درآمیختهاند. اگر کسی علم داشته باشد ولی حلم نداشته باشد مانند این است که شمشیری را به دست انسان مستی داده باشیم که به هرکس هرطور میتواند آسیب وارد میکند یا برعکس کسی حلیم باشد و علم نداشته باشد این فرد سادهلوح و هالو محسوب میشود.
۳- آسیب های همراه نبودن علم با حلم
۳/۱ ابراز وجود
اما آنچه که امشب خدمت شما بیان کنم این است که یکی از جاهایی که علم بدون حلم باشد باعث آسیب به انسان میشود این است که باعث ابراز وجود میشود مثلا شخص اگر علم داشته باشند و حلم نداشته باشد مانند وقتی است که مثلاً ما میخواهیم یک آشی را درست کنیم این آش و محتویاتی که درون دیگ یا قابلمه گذاشته میشود، هرچقدر قل بخورد هر چقدر بیشتر بماند روی گاز بیشتر قلقل کند بیشتر جا میافتد و بهتر میشود ولی اگر همینطور بریزیم درون آب و هیچ قلی نخورد و تحمل نداشته باشیم و صبر نکنیم آش مرغوبی نخواهیم داشت. در رابطه با آدمی که علم به او میدهیم ولی حلم نداشته باشد همین اتفاق میافتد و همین مسئله پیش میآید که باعث میشود او به پختگی نرسیده و مرتب میخواهد ابراز وجود کند و دنبال این باشد که در جمع با کمترین آگاهی خود را به بقیه نشان دهد و خود را به دیگران غالب کند.
در روایتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به امیرالمومنین علیبنابیطالب علیهالسلام میفرمایند: کسی که علمی را بیاموزد برای اینکه با آن علم تفاخر کند یا اینکه بهعنوان علم با دانشمندان مجادله کند یا اینکه به واسطه آن علم مردم را به سوی خود بخواند پس او از اهل دوزخ است.
تفاخر علمی زمانی رخ میدهد که انسان حلم نداشته باشد. بلکه عزیزان در این رابطه یک داستانی است از امامخمینی رحمه الله علیه که در زمان جوانی یک مسئلهای را که آقای بروجردی بیان کرده بودند و مورد نظر ایشان است، اما عدهای از علما که یکی از آنها هم امامخمینی رحمه الله علیه بوده اند، خدمت آیتالله بروجردی میرسند و شروع میکنند به بحث کردن و هر کدام برای اینکه قانع کنند آقای بروجردی این نظری که دارند اشتباه است یا خلاف واقع است و امامخمینی تا آخرین لحظه هیچ نمیگویند و حلم به خرج میدهند. تا اینکه آیتالله بروجردی خطاب به ایشان فرمودند که شما هم نظرتان را بدهید آنوقت امام شروع به صحبت میکنند و با صحبت خود آیتالله بروجردی را قانع میکنند و نظر خود را تغییر میدهند و صحبت امامخمینی با اینکه علم داشتند علمی که میتوانستند نظر آیتالله بروجردی را تغییر دهند اما حلم به کار میبرند و ابراز وجود نمیکنند همینکه میرسند سروصدا نمیکنند که آقا شما اشتباه کردید این آقا اینطور نیست. اینکه میگویند درست است و حتی توانایی این را دارد که حرفشان را اثبات کنند اما حلم به خرج میدهند و با حلمی که دارند در مقابل آیتالله بروجردی ادب هم میکنند و اصلا برای ابراز وجود آنجا نرفتند.
۳/۲ قضاوت عجولانه
از دومین مشکلاتی که در سر راه شخصی است که گاها یک آگاهی پیدا کرده یا علمی دارد ولی حلم همراه آن نباشد این است که قضاوت عجولانه انجام میدهد. قضاوت عجولانه ای که مانند زغال سیاهی است که اولا خود شخص و دیگران را سیاه میکند و دوما اینگونه رفتارها هم وجاهت شخص را زیر سوال میبرند و هم به دیگران برچسب زده اند چون که انسان فقط ظاهر را میبیند و از باطن خبر ندارد. در قرآن کریم هم به این نکته اشاره شده است که عده ای با علمی که به دست آورده اند خوشحال هستند[۶] و همین علم باعث میشود دیگران را قضاوت عجولانه کرده و مسخره کنند.
اجازه دهید داستان جالب تری از قرآن کریم که در سوره ص آمده است در آیات ۲۶تا ۳۰ در مورد حضرت داود نبی که خداوند علم قضاوت را به ایشان داده بودند.
دو شخص آمدند نزد حضرت داوود نفر اول ادعا کرد که من یک میش دارم و برادرم نود ونه تا او الان میخواهد یک عدد مرا هم بگیرد حضرت داود سریعا حکم داد که برادرت ستم کرده در حق تو ولی خداوند در قرآن میفرمایند: چون که عجله کرد و صحبت های فرد دیگر را گوش نکرد مرتکب ترک اولی شده و داود نبی به خاطر این حرکت استغفار میکند.
عزیزان بیاییم اگر نسبت به چیزی یا کسی علم یا آگاهی پیدا کردیم یک توقفی به ذهن خود بدهیم و براساس اولین داده ها در مورد دیگران قضاوت نکنیم.
۳/۳ سخت گیری
سومین مورد که اگر علم و حلم همراه نباشند به یک مشکل برای ما تبدیل میشود این است که آمده ایم پای منبر و یک نکته یاد گرفته ایم یا در کلاس یا سخنرانی در تلویزیون یک نکته ای را شنیده ایم با همین یک نکته شروع نکنیم به سخت گیری کردن بر فرزندانمان.
برای انجام همان عمل بسیاری از جوانان هستند همین که مستقل میشود نماز و بقیه اعمال را کنار میگذارد و وقتی علت را میپرسیم میبینیم که به خاطر سخت گیری والدین در کودکی و جوانی بوده است. آقا امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند که این سختگیری به جای اینکه کاری را درست کند تازه اخلاق را فاسد میکند[۷].
یک جریان را حاج آقای پناهیان تعریف میکردند که یک روز یک جوانی آمد مسجد آیتالله بهجت و با جسارت واجبی خطاب به آقا گفت که من میخواهم بروم تهران اسباب گناه کردن من در آنجا فراهم است چه کنم گناه نکنم آقا فرمودند گناه نکن! جوان دو مرتبه تکرار کرد آقا فرمودند ذکر و یاد خدا اما جوان با سماجت تا درب منزل آقا را همراهی کرد و مرتب حرفش را تکرار میکرد ببینید اولا حلم حضرت آیت الله بهجت رحمه الله را و بعد اگر بخواهد سخت گیری کند باید بگوید تو دیگر اهل آتش هستی اگر گناه کنی فلان و فلان..اما فقط در لحظه آخر به جوان میفرماید که حالا اگه نتوانستی و در دام شیطان افتادی و گناه کردی بعدش حتما استغفار کن!!!
۳/۴ آبرو ریزی
بزرگواران اکنون میخواهم خدمت شما چهارمین و آخرین مشکلی که وقتی علم باشد ولی حلم نباشد برای شخص به وجود میآید را عرض کنم که متاسفانه بسیاری از ماها به آن مبتلا هستیم علی الخصوص با این پیشرفت ها و گسترش ارتباطات در شبکه های مجازی و آن این است که، گاهی آگاهی یا علم یا خبری به دست شخص میرسد ولی چون حلم به خرج نمیدهد تا بیشتر بررسی کند و صحت و سقم آن تایید شود باعث آبروریزی برای دیگران میشود. آبرویی که در روایات آمده است که حرمت مومن از کعبه هم بالاتر است.
آن وقت برخی اوقات خدایی ناکرده یک خبر از یک شخص یک عالم یک مرجع تقلید، یا یک عکس یا مطلب یا یک صوت و فیلم تقطیع شده، بریده شده را پخش میکنیم و باعث از بین رفتن آبروی آن فرد میشویم و این طرف و آن طرف در مورد ایشان به اشتباه سخن میگوییم.
بیاییم امروز بیشتر مراقب خود و فرزندانمان باشیم و همانطور که میکوشیم تا در دنیای علم و آگاهی عقب نمانیم و همه لوازم آن را فراهم میکنیم، به اخلاق و ایجاد حلم در خودمان هم توجه کنیم تا دچار این مشکلات نشویم.
۴- آفت حلم؛ انظلام
اما عزیزان سوالی که مطرح است و شاید الان در ذهن شما ها هم ایجاد شده باشد که با توجه به دستورات دین وایه قرآن که میفرمایند: هرکسى به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّى کنید.[۸]
آیا دیگر جایی برای حلم میماند؟ و این تنافی پس چیست باید خدمت شما عرض کنم که یکی از آفت های که حلم را نشانه میرود انظلام به معنای زیر بار ظلم رفتن است. چون که مرز بین این دو بسیار باریک است اجازه دهید تا بنده در یک دسته بندی خدمت شما عرض کنم که حلم به معنای این نیست که اگر کسی به شما ظلم کرد هم هیچ کاری نکنید و بگویید باید حلم داشته باشیم!!!!
۴/۱ ظلم از روی سهو
یک زمانی است که شخصی از روی سهو و حواس پرتی به شما یک ظلمی میکند مثلا در خیابان با ماشین آینه ماشین شما را میشکند، یا یک وقت یک خش به ماشین شما میافتد، یا بچهها در حال بازی یک وسیلهای را میشکنند، بله در این مورد است که باید حلم به کار برد واز این صفت پسندیده بهره مند شد و با یک برخورد درست و نیکو گذشت کنیم و یا حداقل به هم نریزیم و داد و فریاد راه نیندازیم.
یا در برخی اوقات خدایی نکرده در موارد مختلف دست به کتک کاری و ناسزا گفتن بزنیم باید با آرامی مسئله را حل کنیم.
۴/۲ ظلم از روی جهل
یک وقت هست که شخصی نسبت به شما ظلمی انجام میدهد ولی جاهلانه است و از روی جهل است که چنین کاری را میکند مثلا فرزندی یک حرف زشتی را از دیگران آموخته یا یک کار زشت ولی نسبت به زشت بودن آن واقعا جهل دارد و آن کار را انجام میدهد، در این موارد هم باید از حلم استفاده کنیم و به هم نریزیم تا خدایی ناکرده در عصبانیت کاری انجام ندهیم که قابل جبران نباشد باید به آرامی برخورد کنیم و ریشه یابی نماییم و مشکل را حل کنیم.
۴/۳ ظلم از روی عمد
در سومین حالت این است که کسی یک ظلمی به شما میکند از روی عمد هم این عمل را انجام میدهد، ولی با شما دشمنی ندارد در این موارد هم دین و اهل بیت ما را سفارش به حلم و گذشت میکنند.
مانند آن جریان که مالک اشتر از خیابان عبور میکردند عده ای کسبه دور هم نشسته بودند یکی از آنها برای اینکه دوستان خود را بخنداند وبه قول امروزیها خوش باشند اشغال سبزی ها ومیوه ها را روی سر مالک اشتر ریخت. مالک اشتری که در میدان جنگ هیچ کس حریفش نیست و شیر میدان است بدون اینکه حرفی بزند عبور میکند! اطرافیان به شخص میگویند مگر او را نشناختی میگوید نه. به او میگویند که این مالک بود او به سر خود میزند. او مانند کودکان دوان دوان سعی میکند خود را به مالک برساند تا از او معذرت بخواهد وقتی پرسان پرسان به مالک میرسد، مالک را در مسجد مشغول نماز میبیند، خود را به دست و پای مالک میاندازد و ابراز پشیمانی میکند. مالک هم فقط به او میگوید که من فقط برای این به مسجد آمدهام که دورکعت نماز برای هدایت شدن تو بخوانم.
این برخورد شاگرد مکتب امیرالمومنین علی علیهالسلام با دشمنان است باید تا آنجا که میتوانیم حلم را به کار بگیریم.
۴/۴ ظلم از روی دشمنی
اما مورد چهارم این است که کسی از روی عداوت و دشمنی به انسان ظلم کند، که در اینجا دیگر دستور دین این است که با او به شدت باید برخورد کرد و همانطور که در آیه قرآن کریم خواندیم باید با او مقابله بهمثل کنیم.
برای مثال آمریکا با جمهوری اسلامی عداوت و دشمنی دارد و دشمنی او بر کسی پوشیده نیست. وقتی آنها خطوط قرمز را رد میکنند اینجا دیگر جای حلم نیست، بله باید آنها را بزنیم و نابود کنیم.
در تاریخ هم آمده است که آقا امام حسن مجتبی علیهالسلام که امشب از حلم فوق العادهی ایشان صحبت کردیم و در قضیه صلح هم نهایت حلم را از ایشان میبینیم. اما وقتی معاویه بعد از صلح به کوفه میآید به منبر آقا امیرالمومنین علی علیهالسلام جسارت میکند امام حسن مجتبی علیه السلام با کمال صلابت در همان مسجد بلند میشود و جواب معاویه را میدهد و در مقابل او میایستد.
عزیزان دین ما هم به ما اجازه نمیدهد تا در مقابل دشمن حلم به خرج دهیم زیرا موجب ذلت است و آقا امام علی علیهالسلام میفرمایند: آفتِ بردبارى، خوارى است[۹]. ما نباید در مقابل عداوت دشمن به بهانه حلم خود را دچار ذلت کنیم.
پی نوشت ها:
[۱] کادَ الْحَلیمُ أَنْ یَکونَ نَبیّا؛ [بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۷۰، ح۶۱]
[۲] لا یکونُ الْمُؤْمِنُ اِلاّ حَلیما رَحیما غررالحکم، ج ۶.
[۳] الحِلمُ رأسُ الرِّئاسَهِ.[غرر الحکم: ۷۷۱.]
[۴] وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ حکمت ۱۳ نهج البلاغه
[۵] اِذا اَحَبَّ اللّه ُعَبْدا زَیَّنَهُ بِالسَّکینَهِ وَ الْحِلْمِ؛ [غررالحکم، ح ۴۰۹۹]
[۶] فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْم [غافر، ۸۳]
[۷] العُسرُ یُفسِدُ الأخلاقَ، التَّسَهُّلُ یُدِرُّ الأرزاقَ.[. غرر الحکم: ۸۰۲ ـ ۸۰۳.]
[۸] فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ [بقره،۱۹۴]
[۹] آفهُ الحِلمِ الذُّلُّ (غررالحکم/۳۹۴۰)
.


