هدایت ۱ ؛ چیستی و جایگاه هدایت
۱۴۰۰-۰۵-۱۷ ۱۴۰۲-۱۱-۰۵ ۲۱:۵۴هدایت ۱ ؛ چیستی و جایگاه هدایت

هدایت ۱ ؛ چیستی و جایگاه هدایت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱- اهمیت هدایت
۱/۱- شهادت امام حسین علیه السلام بهای هدایت
در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام نوشته شده است که، ابی بن کعب در کنار نبی مکرم اسلام بود که امام حسین علیه السلام که در آن زمان در سنین طفولیت بودند وارد جمع شدند. رسول خدا صلیالله علیه و آله با دیدن امام حسین علیه السلام فرمودند: »خوش آمدی ای زینتبخش آسمانها و زمینها!« ابی بن کعب سؤال کرد: »چطور امکان دارد کسی غیر از رسول خدا زینتبخش آسمانها و زمینها باشد؟« نبی مکرم اسلام جواب دادند: سوگند به آن کسی که به حق مرا به پیامبری بر انگیخت، منزلت حسین بن علی در آسمان، بالاتر از مقام او در زمین است. در سمت راست عرش خداوند نوشته شده است: (حسین) چراغ هدایت و کشتی نجات و امامی سستی ناپذیر، ارجمند، افتخار آفرین، راهنما و ذخیره ای (گران بها) است.[۱]
مهمترین و اصلی ترین نکتهای که در زندگی همه ائمه معصوم علیهم السلام و از جمله در حیات امام حسین علیه السلام مشاهده میشود، موضوع هدایت و دعوت به حق است. این مسئولیتی است که در هیچ زمانی ترک نشده و همه امامان ما علیهم السلام بر آن پایبند بوده و اصل زندگی خود را بر آن استوار کرده بودند.
آن بزرگواران هم خودشان در مسیر حق بودند و هم دغدغه اصلی زندگی شان نجات دادن مردم از خرافات و باطل بود. همان طور که پیغمبران دیگر قبل از حضرت خاتم الانبیاء صلیالله علیه و آله به آن تعهد داشتند.
ابن ابی الحدید می گوید: در جنگ صفین امیرالمؤمنین (علیه السلام) جنگ را شروع نکردند. چند تن از لشکریان کوفه خدمت آن حضرت رفتند و گفتند: آقا، پشت سر شما حرف و شایعاتی هست. حضرت فرمودند: چه می گویند؟ گفتند: آقا، می گویند یا امیرالمؤمنین از مرگ می ترسد که جنگ را شروع نمیکند و یا سپاه معاویه را مخالف دین و اسلام نمی بیند و الا جنگ را شروع می نمود. یا امیرالمؤمنین! ما زن و بچه هایمان را رها کردیم و آمده ایم؛ چرا شما نبرد را شروع نمی کنید؟ آقا فرمودند: هر دو مطلب غلط است؛ اما ترس از مرگ، اگر قرار بود علی از مرگ بترسد در جوانی اش می ترسید نه حال که پیر شده است. من از مرگ هیچگاه نمی ترسیدم.
– ایشان همچنین فرمودند: به خدا قسم، علاقه پسر ابی طالب به مرگ بیش از علاقه بچه به شیر مادر است. اول اینکه از مرگ نمی ترسم، دوم اینکه سپاه را هم سپاه مسلمان نمی دانم تا تردید داشته باشم که آیا با آنها بجنگم یا نه؛
گفتند: آقا پس چرا جنگ را شروع نمی کنید؟ فرمود:شاید یک نفر از این ها هدایت شود.«[۲]
ما میتوانیم کمی شروع جنگ را به عقب بیندازیم، با افرادشان صحبتی کنیم و به آن ها نصیحتی بکنیم، شاید کسی از آن ها هدایت شد و حتی یک نفر به مسیر حق بیاید.
امام حسین علیه السلام نیز بر همین مسیر بودند. اما نکته مهم در زندگی آن حضرت، ترک کردن و نیمه گذاشتن حج واجب است. چون در زمان ایشان، بزرگان و خواص جامعه نیز در مسیر انحراف قرار گرفته بودند و دین خدا در معرض خطر قرار گرفته بود. حتی کسی بر مسند خلافت مسلمانان قرار گرفته بود که علنا شراب می خورد و کارهایی را خلاف احکام اسلام انجام میداد، اما عنوان حاکم مسلمانان را داشت و حکومت میکرد. به این ترتیب حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام برای نجات دین از مسیری که رو به قهقرا حرکت میکرد، قیام کردند و حتی جان شریف خود و خانواده و بهترین یاران شان را به بهای نجات دین فدا کردند. مگر این هدایت وهدایت گری چقدر ارزش دارد؟ امام حسین (علیه السلام) بسیار تلاش داشتند تا روز عاشورا عده ای هدایت شوند. ایشان در مسیر خود به خیمه عبیدالله حرّ جوفی رفتند، به خیمه زهیر رفتند، با عبدالله بن مطیع صحبت کردند و هر کسی را می دیدند سعی می کردند نصیحتی بکنند. ایشان در روز عاشورا نصیحت ها و موعظه های بسیاری به افراد مختلف کردند شاید اثری داشته باشد و حتی یک نفر را به آن ها ملحق کند.
ابتدا چند جمله ای درباره اهمیت هدایت با همدیگر صحبت کنیم.
۱/۲- هدایت در قرآن
مفهوم هدایت که در ۲۶۸ آیۀ قرآن کریم و حدود ۳۰۰ بار تکرار شده است، باید خوب شناخته شود. کلمات بار معنایی و بار روانی خاص خودشان را دارند. ما نمیتوانیم از کنار کلماتی که خداوند متعال استخدام کرده است به این سادگی عبور کنیم.
۱/۳- دعای واجب
در قرآن کریم، اولین درخواست و دعای انسان از پروردگارش، هدایت است. در سورۀ حمد میگوییم: خدایا! ما را هدایت کن[۳].
صاحبدلی میفرمود: روزی چندین مرتبه در نماز از خداوند تقاضا میکنیم که ما را هدایت کند، ولی چرا یکبار این تقاضا را »با توجه« نمیگوییم؟!
گویا خداوند نگران بوده است ما انسانها درخواست هدایت را فراموش کنیم و غافل باشیم لذا واجب شده است روزی ده مرتبه از خداوند درخواست هدایت کنیم و آن را در نمازمان تکرار کنیم.
سورۀ حمد تنها سورۀ واجب قرآن است و فقط یک درخواست و تقاضا در این سوره وجود دارد. اولین کلمۀ این تقاضا هم »اهْدِنَا« است که به معنای درخواست هدایت است. از اینجا میتوان فهمید که مفهوم هدایت در قرآن کریم چقدر اهمیت دارد.
۲- معنای هدایت
هدایت راهنمایی و راهبری بدون اجباراست.
سوالی که در همین جلسه اول باید به آن پاسخ داد ، این است که معنای هدایت چیست؟ وقتی از خداوند می خواهیم ما را هدایت بفرماید دقیقا منتظر چه اتفاقی هستیم؟ تفاوت هدایت با کلمه تربیت چیست؟
۲/۱- هدایت و تربیت با همدیگر تفاوت دارند
در روایات کلمۀ تربیت کم و غالباً برای رابطۀ مادر با طفل شیرخوار استفاده شده است. همانطور که میدانید طفل شیرخوار از خودش ارادهای ندارد و با آگاهی حرکت نمیکند، بلکه مادر با طفل شیرخوار به نوعی »جبری« برخورد میکند. پس تربیت را برای یک انسان عاقل، بالغ و کامل استفاده نمیکنند. در فارسی، کلمۀ تربیت دربارۀ موجوادت بدون عقل و آگاهی مانند »گل و گیاه« یا »اندام و بدن انسان« هم استفاده میشود؛ مانند عبارت »تربیت بدنی«. و شاید دلیلش هم این باشد که در متون دینی قدیمی ما، معمولا از کلمۀ تربیت(دربارۀ روح انسان) استفاده نشده است، بلکه بیشتر از کلمۀ هدایت استفاده شده است.
۲/۲-هدایت اجباری نمیباشد
برخی انتظار دارند خداوند آنها را با اجبار هدایت کند و به سوی بهشت بفرستد. کافران در روز قیامت میگویند: اگر خداوند ما را هدایت میکرد، ما گمراه نمیشدیم![۴]
اینقبیل افراد منظورشان این است که خداوند به زور، آنها را هدایت کند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: »چهارپایان جز با زدن، اصلاح نمیشوند؛ [۵]
اینها چون خودشان را شبیه چهارپا میپندارند، دوست دارند که خدا آنها را به زور، به سوی بهشت بفرستد، که البته خداوند متعال این کار را انجام نمیدهد. بسیاری منتظرند اتفاقی بیوفتد تا به سوی بهشت بروند، حتی اگر احترامشان هم رعایت نشود اما خداوند متعال به هیچوجه این کار را انجام نمیدهد.
هدایت با »هل دادن« تفاوت زیادی دارد. بسیاری از افراد انتظار دارند که خداوند آنها را به سوی سعادت هل بدهد! اما خداوند این کار را انجام نمیدهد. هدایت با فریاد زدن هم تفاوت دارد. برخی انتظار دارند خداوند بر سرشان فریاد بزند! اما خداوند این کار را نیز نمیکند. بلکه خداوند با آرامی و لطافت، بندگانش را به سوی سعادت، بصیرت و کمال سوق میدهد.
در هدایت، نوعی احترام به انسانها وجود دارد.
مثلاً کلمات »بنشینید« و »بفرمایید« معنای مشابهی دارند ولی معلوم است که در کلمۀ »بفرمایید« یک احترام خاصی نسبت به مخاطب، وجود دارد. همان تفاوتی که بین این دو کلمه وجود دارد، میان »تربیت« و »هدایت« هم وجود دارد. یعنی هدایت فوقالعاده محترمانهتر از تربیت است. هدایت یعنی خداوند با همۀ عظمت و لطف و مهربانیاش به ما تعارف میکند و بیان میدارد: »بفرمایید«.
اینکه میگوییم دین ما دین اشاره است.[۶] بخشی از آن بهخاطر مفهوم هدایت است. اصلاً در هدایت، »درشتگویی« جایی ندارد، بلکه »ظریفگویی« در آن هست. قرآن کتاب هدایت است و هدایت یک نوع سوق دادن لطیف و آرام است.
هدایت یعنی اینکه خداوند غالباً به سرعت تنبیه یا تشویق نمیکند. هدایت یعنی خدا همهچیز را نشان نمیدهد، بلکه روی عقل ما حساب میکند. او انسان را هُل نمیدهد یا انسان را نمیترساند.
در هدایت، تبلیغات سحرکننده وجود ندارد که انسانها را مست کند و یا به کاری وادار کند؛
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه میرفت. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را میشست. اگر کاری نداشت همانجا مینشست و مانند کودکان گِل بازی میکرد. روزی داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه میساخت، جلوی خانه باغچهایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی قرار داد. ناگهان صدای پایی شنید، برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او میآمد. بهلول به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: »بهلول، چه میسازی؟«
بهلول با لحنی جدی گفت: »بهشت میسازم.«
همسر هارون که میدانست بهلول شوخی میکند، گفت: »آن را میفروشی؟!«
بهلول گفت: »میفروشم.«
زبیده خاتون پرسید: »قیمت آن چند دینار است؟«
بهلول جواب داد: »صد دینار.«
زبیده خاتون گفت: »من آن را میخرم.«
بهلول صد دینار را گرفت و گفت: »این بهشت برای تو، قباله آن را بعد مینویسم و به تو میدهم.«
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر حرکت کرد. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بودند. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلاییرنگ به زبیده خاتون داد و گفت: »این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریدهای!
وقتی زبیده خاتون از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. سپس صد دینار به بهلول داد و گفت: »یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!«
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: »به تو نمیفروشم.«
هارون گفت: »اگر مبلغ بیشتری میخواهی، حاضرم بدهم.«
بهلول گفت: »اگر هزار دینار هم بدهی، نمیفروشم.«
هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!»
میخواهی بخری، من به تو نمیفروشم!
همان طور که در این داستان میبینید زن هارون الرشید بهشت را ندیده خرید و در هدایت هم چنین سازو کاری وجود دارد که هادیان امت نتیجه هدایت را به ما نشان نمیدهند و ما با ندیدن ثمرات هدایت به سوی حقیقت قدم برمیداریم در هدایت، فقط سخنان شیرین و جذاب بیان نمیشود که انسانها جذب شوند، بلکه خداوند در قرآن سخنان پُر از دافعه هم دارد تا اگر انسان راه درست را انتخاب کرد، انتخاب او ارزش پیدا کند. هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمیدهد. ببینید خداوند چقدر با رعایت کرامت انسان، او را هدایت میکند.
هدایت یعنی اینکه خداوند میخواهد یک مطلب را با اشاره خود به بندگانشنشان دهد به حدّی که اگر بندگانش متوجه نشدند و در راه این متوجه نشدن، شخصی مانند امام حسین علیه السلام را نیز قطعه قطعه کردند، خداوند میفرماید: حسین من! تو صبر کن و بگذار این ساز و کار هدایت من در جای خودش بماند. یعنی بگذار من جهنم را به کسی نشان ندهم، و الا اگر جهنم را به انسان ها نشان بدهم، کسی تو را نخواهد کُشت. من میخواهم با اشاره، با مردم سخن بگویم.
۳- طلب هدایت باید مستمر باشد
۳/۱- دلیل تکرار دعای هدایت در نماز
هدایت یک جریان مستمر است نه یک جریان مقطعی، یعنی ما دائما نیاز به هدایت داریم و اینطور نیست که یکبار هدایت شویم و بعد این جریان هدایت قطع شود. امیرالمؤمنین علیه السلام دربارۀ معنای »اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم« فرمودند: توفیق را برای ما ادامه بده[۷]
هدایت مثل جریان برق است. وقتی جایی با جریان برق روشن شده باشد، نمیشود گفت: »خُب دیگر، روشن شده و دیگر نیاز به برق ندارد، میتوانید آن را قطع کنید!« جریان برق باید دائماً وصل باشد تا روشنایی چراغ تداوم داشته باشد.
۳/۲- هدایت در هر لحظهای که قطع شود، انسان سقوط خواهد کرد
- خیلیها فکر میکنند هدایت یعنی اینکه من معتقد شوم، و همینکه معتقد شدم، دیگر کافی است! این یکی از مکاید ابلیس است که به انسان القاء میکند که »الحمدلله، تو هدایت شدی و کار تو درست شد! دیگر میتوانی بروی و راحت باشی!« در حالی که هدایت یک جریان مستمر است و هر لحظهای که قطع شود، انسان سقوط خواهد کرد. اگر دیروز هدایت شدی، امروز هم دوباره نیاز به هدایت داری. هدایت در مقام تشبیه، مثل نفس کشیدن است که انسان هر لحظه به آن نیاز دارد.
هردفعهای که در نماز میگویید: »اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم« نباید »اهدنا را به معنای آغاز هدایت خودتان درنظر بگیرید، و بعد تصور کنید که نیازی نیست هر روز این هدایت را از خداوند تقاضا کنیم. باید »اهدنا« را به معنای ادامۀ توفیق، در نظر بگیریم. این احساس باید با معنای هدایت، در ما ایجاد شود و اگر این احساس در ما ایجاد شود، هم تواضع ما بالا میرود و هم تمنای ما درِ خانۀ خدا زیاد میشود.
تمام کسانی که زمانی خوب بوده اند و سپس بد شده اند به نوعی جریان هدایتشان قطع شد و به همین خاطر روز به روز در گمراهی فرو رفتند.
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود…
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور.
یادمان باشد، زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به »وَ لَعنَ الله«هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این »لعن الله« شامل حال ما هم بشود؟
مایی که گاه خودمان را “ارزانتر” از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم..
جمله ای سنگین از شهید آوینی:
“کربلا”به رفتن نیست…
به شدن است!..
که اگر به رفتن بود!
شمر هم “کربلایی” است!
۴- ثبات در مسیر هدایت
غیر از دعا برای استمرار هدایت، باید دعا کنیم وقتی نور هدایت به ما رسید، در مسیر هدایت نیز ثابت قدم باشیم.
۴/۱- متن دعای اهلبیت علیهم السلام برای ثبات
در روایات و ادعیه تأکید شده است که از خدا هدایت بخواهید و از خدا تقاضا کنید که این هدایتش را ادامه دهد. بگویید: »خدایا مرا هدایت کن و دیگر دست از هدایت من بر ندار و مرا در مسیر هدایت خودت نگهدار؛ [۸]
این دعایی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به یکی از اصحابشان یاد دادهاند.
یکی از دعاهایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بسیار میخواند همین دعا بود، سید مرتضی در کتاب امالی که جزو کتب معتبر حدیثی است، روایتی را در این باره گزارش میکند، روایت از این قرار است که از امّسلمه، همسر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، پرسیدند بیشترین دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) چه بود؟ امسلمه پاسخ داد: من همین سؤال را از پیامبر(صلی الله علیه ،و آله) پرسیدم و ایشان فرمودند: »یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ« و در ادامه فرمودند: ای امسلمه هیچ انسانی نیست مگر اینکه قلبش میان دو انگشت از انگشتان قدرت الهی است، آنچه را بخواهد پایدار میدارد و آنچه را بخواهد به انحراف میکشاند. [۹]
۴/۲- سختی تشخیص حق در آخر الزمان
این هدایت و تشخیص حق در اخرالزمان ضرورت بیشتری دارد. در حدیثی از امام رضاعلیه السلام درباره فتنه آمده است[۱۰] که می فرمایند:”همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند کسی هست که در فتنهگری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟ (امام) فرمودند: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستان ما. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته میشود و مؤمن از منافق بازشناخته نمیشود.”
هم تشخیص حق سخت است هم ماندن در راه حق سخت است. در آخر الزمان به این ثبات قدم بیشتر احتیاج داریم عبدالله بن سنان ازامام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: به زودی گرفتار شبهه شده و بدون امام(حاضر) می مانید و در آن زمان نجات نمی یابید مگر کسی که دعای غریق را بخواند. گفتم دعای غریق چگونه است؟ فرمود بگوید:
یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک.[۱۱]
۵-دو راه برای جلب هدایت
۵/۱- دعا
در روایات خیلی به ما توصیه شده است که هدایت را از خداوند تمنا کنیم. جبرئیل امین، از خداوند متعال نقل میفرماید: »ای بندگانم، همۀ شما گمراه هستید، مگر کسی که من او را هدایت کنم، پس از من هدایت را تقاضا کنید، تا من شما را هدایت کنم؛ [۱۲]
۵/۲- توسل به اهلبیت علیهم السلام
اتصال و ارتباط با اهل بیت علیهم السلام راه دوم برای جلب و تثبیت هدایت است.
ما باید از خداوند تمنا کنیم که ما را هدایت کند. مفهوم هدایت را بدون تمنای هدایت نمیتوان فهمید. شما هدایت را تمنا کنید، و دیگر کاری نداشته باشید، خواهید دید که چطور تمام کائنات دست در دست هم میدهند تا شما را در راه هدایت کمک کرده و به سمت هدایت سوق دهند.
یک شخص که دچار مسلک اشتباهی شده بود، با همان عقیدۀ نادرست به حج رفته و مناسک حج را انجام داده بود. میگوید: زمانی که دیدم حرفها مختلف است. به قسمت مستجار رفتم، پردۀ خانۀ کعبه را گرفتم و از خداوند تقاضا کردم مرا به راه درست هدایت کند. از خانۀ کعبه که جدا شدم به دلم افتاد که به مدینه بروم و خدمت علی بن موسی علیه السلام برسم.(طبیعتاً با توجه به مسلکش، امام رضاعلیه السلام را قبول نداشت) وقتی به در خانۀ امام رضاعلیه السلام رسیدم به غلام گفتم که بروید و به آقا بگویید: یک مرد عراقی آمده است. امام رضاعلیه السلام از داخل خانه صدا زد: داخل شو، فلانی(نام مرا بیان فرمود) بیا که خدا دعای تو را مستجاب کرده است.[۱۳] یعنی به محض اینکه خالصانه تقاضا کردی و از خدا خواستی که »خدایا مرا هدایت کن« خداوند تو را هدایت کرد.
عزیزترین بخش وجود انسان که خداوند متعال آفریده است، به تعبیری، همان قلب انسان(مرکز تمایلات انسان) است و خداوند متعال به تمایلات خوب انسانها، عنایت خاصی دارد. تمایلات خوبتان را با ارزش بشمرید و قدرش را بدانید.
اگر لحظه ای دلتان چیز خوبی را خواست و به آن تمایل پیدا کردید و دیدید کل زندگیتان تحت تأثیر آن لحظه قرار گرفته است، اصلاً تعجب نکنید.
از فلسفه ها و یا آثار مهم محافل معنوی که پیامبر(ص) دربارهاش فرمودند: »بروید در باغهای بهشت به بهرهبرداری بپردازید؛[۱۴] انسان در این جلسات در فضایی قرار میگیرد، که ممکن است در یک لحظه، دلش عمیقاً برای آرزویی خوب، پَر بکشد. یا یک آن از وضعیتی بد در دوزخ یا عاقبت به خیر نشدن، دلش بلرزد، چه بسا خداوند هزاران ساعت گناه ما را با همین یک لحظۀ خوب، نادیده بگیرد و دعا یا آروز و تمنای قلبی او را مستجاب کند.
لذا حضور در این جلسات نورانیت می آورد.
علامه طباطبایی ایام فاطمیه در یک مجلس روضه خانگی شرکت میکردند و در پایین مجلس مینشستند. یکسال که ایشان برای روضه رفته بودند از صاحب مجلس با اینکه تمام دیوارها را با سیاهی پوشانیده بودند، سوال کردند، دیوارها را تعمیر کرده و تغییر دادهاید؟ ایشان پاسخ دادند بله. ایشان پرسیدند از دیوارهای قبلی باقیمانده است؟ گفتند بله دیوار پشت سخنران و ایشان خواستند که کنار آن دیوار بنشینند. وقتی از ایشان دلیل را جویا شدند فرمودند: زیرا این دیوارها سالیان سال ناله یازهرا را شنیدهاند.
آیتالله حقشناس به یکی از شاگردانش فرموده بودند »علیک به مجالس شکسته، برشکسته یا غریب« و من را با خود به مجالس روضههای خانگی بدون مستمع میبردند که تنها یک روضهخوان و یک بانی در آن بود و تنها مستمعش ما بودیم. از این مجلس به مجلس دیگری میرفتیم و ایشان در راه میفرمودند:» هرچه میخواهی در این مجالس بگیر.
پایهگذار روضههای خانگی در کشور ما به خصوص در تهران، آیتالله شاهآبادی استاد عرفان امام خمینی (ره) بود ند، که ایشان حتی به سیار بودن محل برگزاری جلسات نیز توصیه میکردند.
تکامل یافته این جلسات خانگی و کوچک، هیأت موتلفه شد که پای کار امام آمدند. برگزاری جلسات خانگی سیار موجب فعال شدن خانوادهها و مشارکت اهالی خانه ها میشد.
منابع:
[۱] بحارالأنوار، ج ۹۱، ص ۱۸۴. وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً إنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّماءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: مِصْباحُ هُدًی وَ سَفِینَهُ نَجاهٍ وَ إِمامُ غَیْرُ وَهنٍ وَ عِزٌّ وَ فَخْرٌ وَ عَلَمٌ وَ ذُخرٌ.
[۲] عسی أن یَهتدی منهم احد
[۳] اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ(فاتحه/۶).
[۴] أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقین؛ زمر/۵۷)
[۵] وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ«(نهجالبلاغه/نامه۳۱)
[۶] امیرالمؤمنین علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ مِنْ نَبِیِّنَا ص…فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیح؛ احتجاج/ج۱/ص۲۵۵)
[۷] أَدِمِ لَنَا تَوْفِیقَکَ (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)/ص۴۴)
[۸] اللَّهُمَّ أَعْطِنِی الْهُدَى وَ ثَبِّتْنِی عَلَیْه«(کمالالدین/۱/۲۶۷)
[۹] بیانات رهبری ۲ / ۸/ ۱۳۹۹
[۱۰] وسائل الشیعه۱ جلد ۱۶ صفحه ۱۷۹ حدیث ۲۱۲۸۹
[۱۱] کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۵۲
[۱۲] یَا عِبَادِی کُلُّکُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَیْتُهُ، فَاسْأَلُونِی الْهُدَى أَهْدِکُم«(تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)/ص۴۲
[۱۳] اختصاص/ص۸۴
[۱۴] ارْتَعُوا فِی رِیَاضِ الْجَنَّهِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا رِیَاضُ الْجَنَّهِ قَالَ مَجَالِسُ الذِّکْرِ«(عدهالداعی/۲۵۳)
.



