Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
منبر غدیر متن تولیدی عید غدیر

اخلاص ؛ انواع، مراتب و نشانه

T_Ekhlaas

اخلاص ؛ انواع، مراتب و نشانه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱. فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌­السلام و اخلاص ایشان

از امام‌حسن‌عسکری علیه­السلام در تفسیرآیۀ «الم» چنین روایت شده است:

«جماعتی از یهود برای محاجّه کردن به حضور پیغمبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله­وسلم آمده بودند. آن حضرت امیرالمؤمنینعلیه­السلام را فرستاد که با آنها گفت­وگو کند. یهودیان گفتند اگر می‌گویی محمدصلی‌­الله­‌علیه‌­وآله­‌وسلم بر حق و پیغمبر آخرالزمان است و بعد از او پیغمبری نیست، اینک ما می­گوییم مدت پیغمبری و تسلط او هفتادویک سال بیشتر نیست.

آن‌حضرت فرمود: به چه دلیل؟ گفتند به دلیل «الم»[۱] که به حساب ابجد[۲] هفتادویک می‌شود. امیرالمؤمنین فرمود پس چه می­گویید در «المص؟»[۳] گفتند مجموع حروفش یکصدوشصت‌ویک می‌شود. فرمودند در «الر؟»[۴] گفتند این کلمه دویست‌وسی‌یک می‌شود. فرمود: «المر» چند است؟ گفتند این بیشتر است ودویست وهفتادویک می‌شود. سپس حضرت به آنها فرمود: عقیده شما یکی از این مدت‌ها است یا تمام این مدت‌ها طول مدت پیغمبری محمدصلی­الله­علیه­وآله­وسلم است؟

بعضی از آنها گفتند تمام مدت که هفتصدوسی سال می‌باشد و بعد از آن سلطنت و اقتدار به سوی ما یهودیان برمی­گردد. امیرالمؤمنین فرمود: آیا این عقیده خود شماست و یا از روی کتاب خدا می­گویید؟ عده‌ای از آنها گفتند از روی کتاب خدا و جمعی دیگر گفتند به رأی خود می­گوییم.

امیرالمؤمنین فرمود: کتابی را که از روی آن این‌طور بیان می‌کنید، برایم بیاورید. یهودیان در جواب ساکت مانده، عاجز شدند. حضرت به آن عده که گفته بودند ما به رأی خودمان گفته‌ایم، فرمود: دلیل صحت اظهارات و راستی عقیده خودتان را بگویید. گفتند: دلیل راستی ما حساب جُمل باشد. فرمود: از کجا حساب ابجد مؤید گفتار شما است که مدت دولت و ملک امت محمدصلی­الله­علیه­وآله­وسلم بر طبق محاسبه مزبور می­باشد؟ شاید حساب مزبور دلیل بر آن باشد که برابر آن نزد شماها درهم و دینار است و یا خداوند هر یک از شما یهودیان را به حساب عدد جمل لعنت نموده!

عرض کردند یا ابوالحسن، چنین صراحتی در «الم» و «المص» و «الر» و «المر» نیست. امیرالمؤمنین پاسخ داد: آنچه را هم که شما می­گویید در آن حروف نیست! اگر سخن من به این که در آن حروف آن اشارات نیست، باطل باشد، پس بیانات شما هم مردود و باطل است.

بزرگ آنها گفت: یا علی، خوشحالی نکن که در سخن ما را عاجزنمودی، اگر ما در اقامه دلیل عاجز ماندیم، شما بر حقانیت محمدصلی‌الله‌علیه‌وآله‌­وسلم چه دلیلی دارید؟ چون نه شما دلیلی بر اثبات نبوت محمد داری و نه ما. پس با هم برابر و مساوی باشیم. امیرالمؤمنین فرمود: «مساوی نیستیم، ما دارای دلیل و معجزه ظاهری هستیم.»

سپس آن حضرت شترهای یهودیان را صدا زد و فرمود ای شترها، برای محمد و وصی او شهادت دهید! شترها با صدای فصیح گفتند: «یا وصی محمد! شما راست می­گویید و یهودیان دروغ می­گویند. شهادت می‌دهیم که محمدصلی­الله­علیه­و­آله­وسلم رسول خدا و شما وصی او می‌باشی!» امیرالمؤمنین فرمود: این شتران بهترند از یهود!

پس فرمود: ای لباس­هایی که در تن این یهودیان هستید، شما نیز برای محمدصلی‌الله‌علیه­و­آله­وسلم و وصی او شهادت بدهید. لباس‌های آنها به سخن در آمده گفتند: «یا علی تو راست می­گویی، شهادت می‌دهیم به این که محمد حقیقتا رسول خدا است و تو یا علی وصی بر حق او هستی! محمد جایی قدم نمی‌گذارد مگر آنکه شما قدم جای قدم او می‌گذاری و هیچ شرافت و کرامتی برای محمد نیست مگر برای شما هم هست و محمد و شما هر دو پاره‌ای از نور خداوندی هستید و شما با محمدصلی­الله­علیه­وآله­وسلم شریکی جز آنکه پیغمبری بعد از او نیست.»

یهودی‌ها چون این منظره را دیدند شرمنده شدند و عده­ای از مردم تماشاچی که حضور داشتند، اسلام آوردند و بر آن یهودی­ها شقاوت غلبه کرده، به عناد خود باقی ماندند.»[۵]

چون در مجلس شادی اهل‌بیتعلیهم‌السلام و مجلس خلافت و ولایت امیرالمومنین علی‌علیه‌السلام نشسته‌ایم، روایتی دیگر در شأن و مرتبۀ مولا برای شما عزیزان عرض می‌کنم.

روزی برای رسول‌خدا دو شتر بزرگ هدیه آوردند. حضرت به یاران خود فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که دو رکعت نماز به جا آورد و در آن هیچ فکر دنیایی به خود راه ندهد تا یکی از دو شتر را به او بدهم.» حضرت‌علیعلیه­السلام مشغول نماز شد. هنگامی که سلام نماز را داد، جبرئیل نازل شد و به پیامبر عرض کرد یکی از دو شتر را به علی بدهید.

رسول‌خدا فرمود: «علی در تشهد به این فکر می‌کرد که کدام شتر را بردارد!» جبرئیل پاسخ داد: «اندیشید که شتر چاق‌تر را بگیرد و گوشت آن  را در راه خدا به فقرا بدهد. پس اندیشه‌اش برای خدا بود، نه برای خود و برای دنیا.»

رسول‌خداصلی­‌الله‌­علیه‌­وآله­‌وسلم نیز هر دو شتر را به او داد و فرمود: «بنده‌ای نیست که دورکعت نماز بخواند و در به دنیا فکر نکند، مگر آن که خداوند از او خشنود می‌شود و گناهانش را می‌آمرزد.»[۶]

یکی از ابعاد مهم زندگی امیرالمؤمنین که برای همۀ ما درس است و ارزش هر کاری به همین بُعد اخلاقی برمی‌گردد، اخلاص در زندگی آن حضرت است. شخصیّت امیرالمؤمنینعلیه‌­السلام ترکیبی از عناصری است که هر کدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو در می‌آورد..

عزیزان در این ایام غدیر از خدا بخواهیم که اگر تا به حال همۀ کارهای ما هدر رفته است، از این به بعد اخلاصی در کار ما باشد و کارهای ما براساس اخلاص شکل بگیرد. بزرگواران اخلاص از اهمیت‌های فراوانی برخوردار است، آن‌قدر این بحث مهم است که معیار و ملاک عمل ما قرار گرفته است.

۲. اهمیت اخلاص

۱.۲. ملاک و قوام عمل

عزیزان، یکی از اهمیت‌های اخلاص این است که اخلاص ملاک و قوام عمل است، یعنی عمل وقتی قوام پیدا می‌کند که دارای اخلاص باشد. لذا در روایتی از امیرالمؤمنین علی علیه­السلام می‌خوانیم:

«مِلاک العَمَل اَلاخلاصُ فیه؛[۷] ملاک (قبولی) هر عملی به میزان خلوص نیّت در آن عمل بستگی دارد.»

بله عمل زمانی دارای ملاک و قوام است که ملازم اخلاص باشد، لذا اگر عملی انسان انجام دهد بدون اخلاص، مثلاً برای  عزیزشدن پیش مردم انجام دهد یا بگویند فلانی چقدر اهل عبادت است، این عمل قوام ندارد و ارزشی هم ندارد، چون ملاک خودش را از دست داده است.

آیه‌الله آقای راستی‌کاشانی فرمودند: «مرحوم آیه‌الله آقای شهیدمدنی‌ره در مسجد مرحوم آقای حاج سیدعبدالهادی منبر می‌رفتند و خیلی مورد استقبال طلاب نجف قرارگرفتند و انصافاً منبر خوبی رفتند، پرمحتوا و جذاب. وقتی با مرحوم مدنی خدمت مرحوم آقای حاج سید عبدالهادی شیرازی رسیدیم، ایشان از آقای مدنی به خاطر آنکه در مسجدشان منبر می­رفتند، تقدیر و تشکر کردند.

آقای مدنی ازایشان دعای اخلاص خواستند. ایشان فرمودند اخلاص دارید، ولی اخلاص مانند ماهی است، لیز است و به این زودی به دست نمی‌آید. وقتی هم که به دست آمد و از دست می‌رود و ادامه نمی‌یابد.»[۸]

عزیزان، اگر به دنبال آن هستیم که اعمال عبادیمان در پروندۀ اعمالمان باقی بماند، باید این اعمال همراه با اخلاص باشد، والّا مثل آبگوشتی که یک تکه گوشت دارد و چند پارچ آب. نه طعمی دارد و نه مزه‌ای و نه قوامی. پس باید بکوشیم در فراهم نمودن اخلاص و حفظ آن، که مبادا عمل عبادیمان لیز بخورد.

۲.۲. غایت و انتهای دین

بزرگواران، اخلاص آن‌قدر مهم است که در روایتی غایت و انتهای دین و دین‌داری معرفی شده است. هر چیزی انتهایی دارد و انتهای دین و دین‌داری اخلاص است.

امام‌علیعلیه­السلام : «اَلإخْلاصُ غایهُ الدِّینِ؛[۹] اخلاص نقطه اوج دین [و دین‌داری] است.»

آنچه را خدا می‌پذیرد تنها دین خالص است، هرگونه شرک و ریاء و آمیختن اعمال عبادی به غیر آن، مردود و مطرود است.

دیگر اینکه دین و آیین خالص را تنها از خدا باید گرفت، چرا که هر چه ساخته و پرداختۀ افکار انسان­ها باشد نارسا و آمیخته با خطا و اشتباه خواهد بود.

مردی خدمت پیامبر اکرم رسید و عرض کرد: «ای رسول خدا! ما اموال خود را به دیگران می‌بخشیم تا اسم و رسمی در میان مردم پیدا کنیم، آیا پاداشی داریم؟» فرمود: «نه.» مجدداً عرض کرد: «گاهی هم برای اجر الهی و هم برای به دست آوردن نام می‌بخشیم، آیا پاداشی داریم؟» پیامبر فرمود: «خداوند چیزی را قبول نمی‌کند، مگر اینکه خالص برای او باشد.» سپس این آیه را تلاوت کرد: «أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ؛ آگاه باشید که دین خالص از آن خدا است.»[۱۰]

پس عزیزان اگر می‌خواهیم در زندگی به غایت و انتهای دین برسیم و همین دینداری ساده و ابتدایی راضی‌مان نمی‌کند و همان طور که در دنیا و امور دنیا به کم قانع نیستیم و حتماً بهترین ماشین و بهترین خانه و بهترین لباس را می‌خواهیم، بهترین دین­داری را هم می‌خواهیم، باید در وادی اخلاص تلاش کنیم. راهش انجام عملِ زیاد نیست، بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر اعمال بسیار انجام دهند، اگر نماز و روزه و عبادت زیاد داشته باشند، روزانه صدرکعت نماز بخوانند و هر روز هفته را روزه بگیرند و ماهیانه ختم قرآن داشته باشند، دیگر به انتهای دین­داری رسیده‌اند. این اعمال عبادی خوب است به شرطی که فقط برای کسب رضایت خدا و اجرای فرامین او باشد. ذره‌ای عبادت همراه با اخلاص، بهتر از کوهی عبادت بدون اخلاص است.

۳.۲. راه نجات و رهایی

از دیگر ویژگی­های اخلاص که اهمیت‌ آن را می­رساند، این است که موجب نجات آدمی می‌شود و یا اینکه راه نجات را پیش پای شخص قرار می‌دهد. لذا در روایتی زیبا از وجود نازنین امام المتقین علی علیه­السلام چنین می‌خوانیم: «فی الاِخلاصِ یکونُ الْخَلاصُ؛ رهایی و نجات در اخلاص است. »[۱۱]

کسی که عملش را فقط به خاطر خدا انجام دهد، این عمل در روز قیامت پذیرفته شده است.

داستان سه مرد وسه عمل خالص

در کتاب «محاسن برقی» از رسول خداصلی­الله­علیه­وآله­وسلم چنین نقل شده که سه نفر عابد از خانۀ خود بیرون آمدند و به سیر و سیاحت در کوه و دشت پرداختند. در همین حال باران شدیدی باریدن گرفت و این سه نفر به غاری پناه بردند  و به عبادت مشغول شدند.

هم‌زمان تخته‌سنگی از بالای کوه حرکت کرد و در دهانه این غار افتاد و غار به قبر آن‌ها تبدیل شد و کاملاً از زندگی ناامید شدند.

آنها برای نجات خود به فکر فرو رفتند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که هرکدام، بهترین کار در زندگی خود را نام ببرد و بگوید خدایا اگر این عمل را قبول کردی، به برکت این کار ما را نجات بده.

اولی گفت: «دخترعمویی داشتم که به خواستگاری او رفتم. عمویم مهریه سنگینی را تعیین کرد. در قدیم چون پیش از ازدواج باید مهریه را پرداخت می­کردند، من هم سه سال مداوم و پیگیر کار کردم و دویست سکه پس‌انداز کردم و مهریه را دادم. شب عروسی که به حجله رفتیم دخترعمویم گفت که مرا دوست ندارد.

گفتم: خودت چنین مهریه سنگینی قرار دادی!

گفت: این را گفتم تا شاید منصرف شوی. نمی‌دانستم می‌روی و تهیه می‌کنی. درهرصورت دلم پیش تو نیست.

تا این را گفت، گفتم: دخترعمو! دویست سکه برای خودت. من از در حجله بیرون می‌روم. نمی‌گویم تو مرا دوست نداشتی، می­گویم خودم تو را نپسندیدم!

بیرون آمدم و این مطلب را به عمو گفتم و رفتم.»

رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «این آقا در آن غار به خدا گفت: خدایا اگر این کار را قبول کردی ما را از این وضعیت نجات بده! تا این دعا را بر زبان راند، تخته‌سنگ جلوی غار به امر خدا به حرکت درآمد و کمی کنار رفت، اما هنوز کسی نمی­توانست از غار بیرون برود.»

نوبت به دومی رسید. گفت: «سالیانی دور کارگری روزمزد گرفتم و بر سر مزد او به یک ظرف گندم، توافق کردیم. عصر که می‌خواستم به او مزدش را بدهم، رها کرد و رفت و اثری از او نماند.

این یک پیمانه را کشت کردم و گندم پربرکتی ثمر داد. سال بعد دوباره گندم­ها را کاشتم و محصول بسیاری برداشت کردم. گندم‌ها را فروختم با پول آن دو رأس گوسفند خریدم که زاد و ولد کردند و در رأس چند سال به یک گله تبدیل شدند.

یک روز در خانه نشسته بودم که در خانه را زدند. دیدم همان کارگر است. گفت: آمدم مزدم را بگیرم.

به او گفتم: پیمانه تو آماده است. دست او را گرفتم و داخل آغل بردم و گفتم: تمام این گوسفندها همان یک ظرف گندم تو است. او هم تمام آن‌ها را برداشت و برد.

حالا  خدایا اگر این کار مرا پذیرفته‌اید، ما را از این دخمه نجات بده!»

رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «این بار هم این تخته‌سنگ مقداری حرکت کرد.»

نوبت به سومی رسید. گفت: «من پدر و مادر پیری داشتم. روزها دامداری می‌کردم و شب‌ها که از صحرا برمی‌گشتم اول کاری که می‌کردم یک ظرف شیر می‌دوشیدم و برای آن‌ها می‌بردم. آن‌ها نیز میل می‌کردند و می‌خوابیدند. یک‌شب دیر رسیدم. اما طبق برنامۀ هر شب عمل کردم و به خانه آن‌ها وارد شدم. دیدم آن‌ها در بستر خوابیده‌اند. خواستم بیدارشان کنم، اما دلم نیامد. خواستم ظرف شیر را بگذارم و بروم. ولی گفتم اگر این کار را بکنم شاید نیمه‌شب بیدار شوند و متوجه نشوند من آمده‌ام و ظرف را نبینند و تا صبح گرسنه بمانند.

تصمیم سوم را گرفتم. ظرف شیر را به دست گرفتم و تا صبح بالای بستر آن‌ها ایستادم. صبح شد. یک‌دفعه پدرم بیدار شد و پرسید: کی آمدی؟

گفتم: دیشب.

گفت: چرا ما را بیدار نکردی؟

گفتم: دلم نیامد.

گفت: شیر را می‌گذاشتی و می‌رفتی.

گفتم: راضی نشدم. شاید شما از خواب بیدار می‌شدید و ظرف را نمی‌دیدید!

خدایا اگر این کار را از من قبول کردی ما را از این مخمصه نجات بده!

رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: تخته‌سنگ به‌طور کامل از دهانه غار کنار رفت و این سه نفر نجات پیدا کردند.»[۱۲]

آقایان، خانم‌ها، ما هم اگر اخلاص داشته باشیم نجات از همه گرفتاری‌ها و مشکلات نصیبمان خواهد شد. عزیزان خدای متعال راه نجات از گرفتاری‌ها را در گرو اخلاص قرار داده، جایی دیگر نباید دنبالش گشت، پس سعی و تلاش کنیم در تمام کارهایمان چه دنیایی و چه اخروی اخلاص داشته باشیم.

اگر در زندگی گرفتاری دارید و نمی‌دانید چه­جور از این مشکل خلاصی پیدا کنید، بهترین راه این است که اعمال را خالصانه انجام دهیم. وقتی اعمال ما خالصانه برای خدا شد، خدا هم به ما کمک می‌کند و از مشکلات نجاتمان می‌دهد به نحوی که خودمان هم باورمان نمی‌شود.

آقای قرائتی می­گفتند که غالباً برنامۀ درس­هایی از قرآن حدود یک ماه قبل از پخش، تهیه و تدوین و ضبط می‌شود. وقتی فتوای حضرت امام در مورد قتل سلمان‌رشدی صادر شد، گفتم باید برنامه‌ای ویژه تهیه کنم، امّا وقتی برای تحقیق نبود، هر چه فکر کردم مطلبی به یادم نیامد. با همکاران و دوستان تماس گرفتم، یکی گفت: مریضم، یکی مسافر، یکی … حالتی خاص به من دست داده بود، وارد کتاب‌خانه شدم و مخلصانه گفتم: خدایا! صحبت از حمایت از رسول تو است، من هم فعلا چیزی خاطرم نیست. خودت کمکم کن. قسم می‌خورم که آن شب به سراغ هر کتابی رفتم و باز کردم همان صفحه و مطلبی می‌آمد که می‌خواستم (مثل اینکه خداوند فرشته‌ها را به کمک من فرستاده بود).[۱۳]

۳. تعریف اخلاص

عزیزان این اخلاصی که از آن و اهمیتش در کلام معصومین سخن گفتیم، دو تا تعریف دارد تعریف لغوی و اصطلاحی.

اخلاص در لغت یعنی پاک‌کردن چیزی از هر چیزی که غیر آن باشد و با آن درآمیخته باشد.

اما اندیشمندان اسلامی در تعریف اصطلاحی آن فرموده­اند: پاک و خالص ساختن قصد و نیت از غیرخدا. به عبارت دیگر «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هر گونه شرک خفی و جلی پاک باشد». پس هر کسی طاعتی به جا آورد و قصد قربت داشته باشد، ولی آن نیت را با آن غرضی دنیوی بیامیزد عملش خالص نمی‌باشد، مثلاً برای رسیدن به سلامتی بدن و پالایش آن از چربی‌های اضافی روزه بگیرد و هدف اصلی و محرک واقعی او برای روزه گرفتن چنین قصدی باشد.

اساساً اخلاص می‌تواند ربطی به دیانت و معنویت هم نداشته باشد؛ همه آدم‌ها رفتار خالصانه و روحیه مخلصانه را می‌پسندند. وقتی کسی پشت سر کارهایش نیات نگفتنی پنهان نمی‌کند و هر کاری را به خاطر همان دلیلی انجام می‌دهد که معمولاً مورد توقع و انتظار است و یا اگر چند دلیل برای انجام یک کار وجود داشته باشد، بهترین آنها را و غیرخودخواهانه­ترین آن‌ها را انگیزه خود قرار می‌دهد، همه در کنار چنین آدمی احساس آرامش می‌کنند و از زیبایی روحی او لذت می‌برند. در مقابل وقتی احساس می‌شود کسی کار خوب را انجام می‌دهد، ولی غرضی دارد، همه از او متنفر می­شوند. به خاطر همین، اخلاص هم در مفید دنیا است و هم برای آخرت.

پس بزرگواران و شیعیان و محبان امام‌علی علیه­السلام، اخلاص یعنی کار را فقط و فقط به نیت قربه‌الی‌الله انجام دادن و این که تنها برای رضای خدا تکلیف را انجام دهیم و توجه به غیر نداشته باشیم.

۴. انواع اخلاص

حالا که هم اهمیت اخلاص و هم تعریف اخلاص را متوجه شدیم، خوب است بدانیم که اخلاص انواعی دارد:

۴.۱. اخلاص اضطراری

یکی از انواع اخلاص، اخلاص اضطراری است که انسان فقط در گرفتاری خدا را می‌خواند. خدا در قرآن می‌فرماید: «فَإِذا رَکبُوا فِی الْفُلْک»، وقتی سوار کشتی می‌شوید و خطر غرق‌شدن پیش می‌آید، «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» [۱۴] خدا را با اخلاص می‌خوانید. امّا این اخلاص اضطراری است؛ مثل برق اضطراری که همیشه نیست، همین که شارژش تمام شود، خاموش می‌شود. اخلاص اضطراری، موقّت و در شرایط ویژه است. مثل رودخانه فصلی است، فقط یک فصل آب دارد. قرآن کریم در مورد این انسان می‌فرماید: وقتی به خشکی می‌رسد، خدا را فراموش می‌کند! مثل دانش‌جویی که در ایام امتحانات روزی چهارده ساعت درس می‌خواند، حتی شب امتحان ممکن است تا صبح بیدار بماند و درس بخواند. به این دانش‌جو دانش‌جوی درس­خوان نمی‌گویند، چون بلافاصله بعد از امتحانات و در طول‌ترم روزی دوساعت هم درس نمی‌خواند.

بعضی‌ها هم اخلاصشان همین­جوری است، اخلاص اضطراری جایی که تمام تلاشش را کرده به هیچ نتیجه‌ای نرسیده تمام اسباب و وسیله‌ها را بررسی کرده نتیجه نداده گرفتاریش زیاد شده و کارد به استخوانش رسیده، خدا را خالصانۀ خالصانه می‌خواند و امیدش به هیچ چیزی جز خدا نیست، فقط‌وفقط خدا را می‌خواند.

مشخص است که این اخلاص اضطراری اهمیت چندانی ندارد و اخلاص واقعی هم نیست، چون ما در تعریف اخلاص گفتیم فقط برای خدا باشد و خالصانه تمام نیتش خدا باشد، اما اخلاص اضطراری برای برآورده شدن حاجتش برای رفع گرفتاریش برای نجات خودش است و غالبا پاسخ هم می­گیرد، مثل دعاهای مخلصانه­ای که پشت در اتاق عمل بیمارستان­ها می­شود یا دعاهای مخلصانه پدران و مادران در زمانی فرزندشان در آزمون کنکور شرکت کرده یا دعای همه­ مردم در زمان وقع زلزله یا بمباران.

۲.۴. اخلاص اختیاری

اخلاص نوع دوم بسیار زیباتر است، اخلاص اختیاری است که همان اخلاص واقعی است.

یعنی من از سر اختیار قبل از اینکه همۀ اسباب و وسایل را دیده باشم و در زمانی که ممکن است دیگران هم به من سودی برسانند، ولی نه برای سود رسانی و خوشایند دیگران بلکه صرفاً برای خود خود خود خدا خالصانه عمل انجام دهم.

۵. مراتب اخلاص

اما بدانیم که این اخلاص مراتبی هم دارد.

امام خمینی برای اخلاص مراتبی قائل است که تا سالک این مراحل و مراتب را طی نکند به کمال اخلاص نمی‌رسد. این مراتب عبارتند از: ۱. تصفیه عمل از شائبه رضای مخلوق ۲. تصفیه عمل از به دست آوردن منفعت‌های مادی ۳. تصفیه عمل از رسیدن به بهشت جسمانی ۴. تصفیه عمل از ترس نرسیدن به لذات روحانی ۵. تصفیه عمل از مشاهده استحقاق ثواب و اجر و پاداش[۱۵]

البته این مرحله، بالاترین مرحلۀ اخلاص است که کمترین کسی به آن می­رسد، و هر کس به قدر توان خود باید بکوشد تا به مراتبی از آن برسد. اما بیان آن که اشکالی ندارد همین که به به گوش ما خورده باشد خوب است. توضیحی مختصر عرض کنم.

زمانی است شما برای حل مشکلتان چشم امید به دیگران دارید به خدا هم توکل می‌کنید. مسلماً این توکل خالصانه نیست و به قول قرآن دعوا الله مخلصین نیست.

اما در مرتبۀ بالاتر همانطور که عرض کردم امیدتان به دیگران نیست یا اصلاً همه راه‌ها را رفته‌اید و امیدتان برای حل مشکلتان از دیگران قطع شده و فقط خدا را می‌خوانید. اما عزیزان این هم خالصانه نیست، چون برای رفع مشکل خودت خدا را می‌خوانی نه برای خود خود خدا.

در مرتبۀ سوم خدا را می‌خوانید برای رسیدن به بهشت نه برای منفعت دنیایی که مسلماً این هم خالص خالص نیست. در مرتبۀ چهارم و پنجم که مراتب بالایی است خدا را می‌خوانید نه برای رضای مخلوق، نه برای منفعت دنیایی، نه برای رسیدن به بهشت، بلکه برای لذات روحی و معنوی. می‌گوید بروم کربلا برای اینکه لذت ببرم، بروم هیأت برای اینکه اشکی بریزیم، حالی کنیم. اینها هم خالصانه نیست. خود را در بغل خدا حس می‌کند برای اینکه لذت معنوی ببرد نه برای اینکه خدا را مستحق عبادت یافته است.

۶. نشانۀ اخلاص

اخلاص در زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام موج می‌زند. اَنس‌بن‌مالک می‌گوید: «اُمّ‌أیمن برای رسول‌خداصلی­الله­علیه­وآله­وسلم مرغ بریانی پخته و خدمت آن‌حضرت آورده بود. حضرت فرمودند: کاش محبوب‌ترین و با اخلاص‌ترین بندۀ خدا بیاید و با من هم­غذا بشود. انس‌بن‌مالک می‌گوید خیلی دلم می‌خواست او یکی از انصار باشد. دیدم در خانه را می‌زنند. در را که باز کردم علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام بود. با بهانه­ای حضرت را برگرداندم تا شاید یکی از انصار بیاید. مجدداً بعد از لحظاتی دیدم امیرالمؤمنین علیه السلام درمی‌زنند. پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله متوجّه برگرداندن من شدند، فرمودند: اگر تا شب هم صبر کنی جز علی بر این در نمی‌آمد؛ چون او است که محبوب خدا است!»[۱۶]

در جنگ خیبر هم حضرت‌رسول فرمودند: «فردا پرچم را دست کسی می‌دهم که «یحِبُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»؛ خدا و رسول خدا را دوست دارد. «وَ یحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»[۱۷] (خدا و رسول خدا نیز او را دوست دارند. در زیارت امیرالمؤمنین علیه­السلام هم می‌گوییم: علی جان! تو هم محبوب هستی و هم حبّ تو به خدا بی‌نظیر است!

سؤال: از کجا بفهمیم اخلاص داریم؟ و چه کنیم که اخلاص داشته باشیم، اخلاص خوب است، ولی این کار سختی است.

پیامبر فرمود: «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ ینَابِیعُ الْحِکمَه؛[۱۸]هر کس چهل روز اخلاص بورزد، خدا به او حکمت می‌دهد.» حکمتی که خدا به داوود و لقمان داد؛ «وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِکمَه»[۱۹] (خدا چشمه‌های حکمت را بر قلب و زبانش جاری می‌کند.

من چند علامت اخلاص را برایتان بگویم، ببینید آدم بااخلاص چگونه است.

۶.۱. انتظار نداشتن مدح از سوی دیگران

پیامبر فرمود یک نشانۀ انسان با­اخلاص این است: «وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَهَ الْإِخْلَاصِ حَتَّی لَا یحِبَّ أَنْ یحْمَدَ عَلَی شَی‌ءٍ مِنْ عَمَلِ لِلَّه»[۲۰] یکی از علامت‌های اخلاص این است که شخص کاری را برای خدا انجام دهد و دوست نداشته باشد مردم او را به­خاطر انجام این کار مدح و ستایش کنند! (که حقیقتا خیلی سخت است و سال­ها تمرین و ممارست می­خواهد.) این یک علامت آدم با اخلاص است.

به عبارت ساده‌تر وقتی انسان تشویق می‌شود خوشش می‌آید. بنابراین انتظار نداشته باشد از او تعریف کنند و مدحش را بگویند. به عبارت دیگر اخلاص در کسی است که به تعبیر امیرالمؤمنین  فرمود: «إِذَا زُکی أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یقَالُ لَهُ»[۲۱] همین که از او تعریف می‌کنند، او بترسد. عُجب او را نگیرد. انتظار نداشته باشد دیگران او را مدح کنند؛ از نمازش، منبرش، کلاسش و کارش، اگر این‌ها برای خدا باشد، انسان انتظار مدح دیگران را ندارد. گرچه مدح دیگران هم وظیفه است، انسان‌ها باید بیایند تشکر کنند، ولی انسان نباید باورش شود.

اخلاص امام‌ره: در حالات حضرت امام‌رضوان‌الله‌تعالی‌علیه دیدم که روزی آقا سیدمصطفی، و آقازاده ایشان خدمت حضرت امام نشسته بودند در حالی که بعضی از بزرگان هم بودند. فرزند آقا سیدمصطفی به پدرشان گفتند: «خوابی را که دیده‌اید نقل کنید.» و اصرار کردند. آقا سیدمصطفی فرمودند: خواب دیدم در جلسه‌ای بودم که علما، اندیشمندان و فقها بودند. رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله وارد شد و شما را یعنی حضرت امام را در آغوش گرفت. وقتی آقامصطفی این را نقل کرد، امام لبخندی زدند و فرمودند: آقامصطفی، دیگر از این خواب‌ها نبین! این نشان‌دهندۀ این است که امام میدان نمی‌دهد او را مدح کنند. وقتی مرحوم آقای مشکینی ره پیش امام شروع کرد به مدح و ثنا کردن حضرت امام‌ره ایشان فرمود: «می‌ترسم این اشعار را باور کنم.» مؤمن ویژگی‌اش این است.

یک سؤال مهم:

به امام‌باقر علیه السلام گفتند که وقتی ما کاری انجام می‌دهیم و از ما تعریف می‌کنند، ما خوشمان می‌آید. امام فرمود: این عیب ندارد، این ریا نیست، اما انتظار مدح داشتن بد است. قرآن هم می‌فرماید: «فَلا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ» [۲۲]خودتان را والا و بالا نبینید.

یعنی عزیزان اگر انفاق کردید، وقتی تعریف شما را کردند، بگویید این چیزی نیست مردم بیشتر از این انفاق می‌کنند. اگر از نمازت، عبادتت، منبرت و قلمت تعریف کردند همین را بگو. اگر از دیگران چنین انتظاری نداشتی که از تو تعریف کنند معلوم می‌شود که اخلاص داری و این روحیه رو باید حفظ کنی.

۷. راه­‌های کسب اخلاص:  

روش‌های دسترسی به اخلاص عبارتند از:
۱. تقویت ایمان و معرفت به خداوند
۲. تفکر در ارزش اخلاص
۳. تفکر در ضررهای اخلاص نداشتن
۴. یکسان‌بودن عباداتی که انجام می‌دهد آشکار باشد یا پنهان
۵. بندگی همه جانبه
۶. احساس عجز در بندگی
۷. دعا.

ان­شاءالله خداوند به برکت اخلاص امیرمومنان‌علیه­السلام به همه ما هم اخلاص عنایت بفرماید. باز هم عید ولایت را به همه شما عزیزان تبریک می­گوییم.

منابع :

[۱] بقره، ۱.
[۲] حروف جُمَل یا حساب جمل یا حساب ابجد به معنی ارزش عددی حروف الفبا و واژگان است.
[۳] اعراف ، ۱.
[۴] یونس، ۱.
[۵] این است معنی «لا ریب فیه »سوره البقره, آیه ۲.
[۶] مناقب‌آل‌ابی‌طالب، ج ۲، ص ۲۷.
[۷] شرح غرر، ج ۶، ص ۱۱۸.
[۸] روزنه‌هایی ازعالم غیب، ص ۳۲۱.
[۹] غررالحکم، ح ۱۳۴۰.
[۱۰] تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۳۶۵.
[۱۱] تنبیه‌الخواطر، ج ۲، ص ۱۵۴.
[۱۲] تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۴۹ و ۲۵۰.
[۱۳] خاطرات قرائتی- بهشتی، ج ۱، ص ۱۱۲.
[۱۴] عنکبوت، ۶۵.
[۱۵] خمینی،روح الله، آداب الصلاه، ص ۱۶۴
[۱۶] امالی صدوق، ص ۶۵۵.
[۱۷] الکافی، ج ۸، ص ۳۴۹.
[۱۸] بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۴۲.
[۱۹] لقمان، ۱۲.
[۲۰] بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۳۰۴؛
[۲۱] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳؛ بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۳۱۵؛ مکارم الاخلاق، ص ۴۷۵.
[۲۲] نجم،۳۲.

 

منبر ۴۵ دقیقه | ۱۸ ذیحجه | روز عید سعید غدیر خم

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *