امامت ۳؛ غیبت امام زمان
۱۴۰۰-۰۵-۰۴ ۱۴۰۲-۱۲-۲۷ ۱۳:۲۸امامت ۳؛ غیبت امام زمان

امامت ۳؛ غیبت امام زمان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
إِلَهِی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی
عرض میشود که دنباله بحث امامت را دیگر قطع میکنیم، دو جلسه درباره اش صحبت کردیم، یکی مسئله غدیر بود و یکی هم مسئله اولی الامر و مقداری هم درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند جمله ای صحبت کنیم که بعد وارد بحث معاد بشویم.
ائمه ما، طبق روایات زیادی که از شخص رسول الله (ص) نقل شده و بعضی از دانشمندان حدود سیصد حدیث را جمع آوری کرده اند، که تقریباً سیصد حدیث از شخص پیامبر آمده است که فرموده ائمه بعد از من دوازده نفر هستند و آخرین آنها حضرت مهدی (ع) است که غائب است و البته در مورد امام زمان در کتابها زیاد نوشته شده است، خود دوستان مطالعه میکنید، در کتاب های تعلیمات دینی خودتان درباره امام زمان، درباره مقدمات ظهور، طرحی که امام زمان دارد، تشکیل حکومت جهانی واحد، در این زمینه بحث زیاد است، کتاب خودتان را حداقل مطالعه کردید و کتابهایی هم در این زمینه مطالعه میفرمایید، یکی از کتابهای بسیار جالبی که شما میتوانید در این زمینه مطالعه بفرمایید، کتاب در فجر شاهد، که کتاب خوبی است در این زمینه، البته غرضم این نبود که بهترین کتاب همین است، کتاب خوبی است که شما میتوانید مطالعه کنید، البته کتاب های خوب زیاد است.
۱- طول عمر امام زمان (عج)
گاهی این سوال مطرح میشود که گاهی مسئله طول عمر مطرح میشود که امام زمان چطور اینقدر عمرش طولانی است؟ گیری ندارد مسئله طول عمر، در اقیانوس اطلس ماهی پیدا کرده اند که میگویند سه میلیون سالش است، مگر وحشت دارد؟ اصولاً خداوند کارهای خارق العاده زیاد کرده است. در همین یکی، دو سال پیش بود در روزنامه اطلاعات کیهان عکس یک نفر را کشیده بودند که تمام اعضایش جا به جاست، قلبش طرف راستش است، نمیدانم شش، جگرش، معده اش، همه اندامش جا به جاست و حدود شصت سال هم زندگی کرده و هیچ طوریش نشده است.
شخصی به دنیا آمده که این در مجله دانشمند ظاهراً بود، که اصلش قلبش بیرون بدنش بود، بیرون بدنش قلبش بود و سیم کشی شده بود به داخل و عرض کنم به حضور جنابعای که افرادی که آفرینشهای استثنایی در خلقت بوده، افرادی که عمرهای طولانی داشتهاند، خود قرآن مثلاً درباره حضرت نوح میفرماید که نهصد و پنجاه سال در میان مردم فریاد میکشید و مبعوث شده بود، البته عمرش بیش از نهصد و پنجاه سال بود، نهصد و پنجاه سال مبعوث شده بود، عمر طولانی محال نیست. و دانشمندان هم اخیراً دنبال دارویی هستند و به کشف دوایی که بتوانند عمر را طولانی کنند. عمر مثل حرکت میماند، برای حرکت میشود اندازه گیری کرد، میشود حرکت میتواند خیلی تند باشد و خیلی هم کند باشد، حرکت یک معیاری ندارد که آدم بگوید مرز حرکت چقدر است.
محال نیست عمر طولانی، خداوند اراده کرده است، آن خدایی که یک ماهی خلق میکند، سه میلیون سال، آن خدایی که این کرات را در این مدار خاص خودش میچرخاند، یک انسانی را به عنوان ولی خودش عمر طولانی به آن می دهد، وحشتی ندارد.
۲- غیبت امام زمان
و اما چرا ظاهر نیست؟ یک مثال خیلی ساده بزنم برای اینکه همه عمومی معلوم بشود، اگر فرض کنید که یک خیابانی است که شهرداری میآید و یک لامپ وصل میکند، بچه های خیابان می آیند و می گویند لامپ آمده است در خیابان، برویم و بزنیم بشکنیم، از آن پائین یک تیر میزنند، تق میزنند و میشکنند. باز از طرف اداره برق میآیند و میگویند چرا لامپ و فلان و یک لامپ دیگر میزنند، باز لامپ دوم را هم میزنند، اگر ده لامپ هی دادند و بچه های محل و یا مردم محل شکستن، باز هم لامپ میزند؟ میگوید این مردم هنوز متمدن نشده اند باید پایشان یک خورده در سنگلاخ ها بیفتد، احساس نیاز بکنند و تشنه شوند و وقتی احساس نیاز کردند، تشنه شدند ما برایشان، خداوند وقتی یک لامپی را وصل کرد به نام علی بن ابیطالب، تق زدند و شکستند، لامپ دوم به نام، هر امامی نصب شد مردم آن را کشتند، مردم هنوز آمادگی برای پذیرش شنیدن حق ندارند، بخصوص که اگر برنامه یک برنامه وسیعی باشد که بخواهد یک حکومت جهانی تشکیل دهد، بنابراین باید یک خورده مردم تشنه بشوند.
از امام سوال میکنند که چرا امام زمان غائب میشود، چون ائمه قبلی همه اش پیام میداند و همه اش خبر میدادند که از نسل ما شخصی است به نام حضرت مهدی (عج) که غائب است. سوال می کردند چرا غائب است، در روایات داریم «وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی عُنُقِهِ» (کمال الدین،ج۲،ص۴۳۵) یعنی همچین میکردند که بیاید میکشنش، همینطور هم هست. الان افرادی را که یکخورده احتمال بدهند که اینها نقشه هایی دارند، افکار بالایی دارند، اینها را می کشند، بنابراین باید زمینه آماده شود، یعنی همه ایسم ها، همه ایدئولوژیک ها، باید همه ایدئولوژیهای انسانی لنگ بماند، پیروی ها خنثی شود، ما هر چند روزی عقب یک نفر برویم و ببینیم فایده ندارد، تسلیم بشویم، وقتی تسلیم شدیم، برمی گردیم، مثل پسری که با پدرش اختلاف دارند، این پسر همه اش ناراحت است و فلان است، یک روز میرود خانه این رفیق، یک روز میرود خانه آن رفیق، بعد یک چند روزی که خانه رفیقها میرود بعد یکی از رفیقها می رود دانشگاه، یکی میرود مسافرت، و دوباره این پسر برمی گردد به خانه، ما فرار کرده ایم از حق، به سوی آزادی. ولی الان که فرار کردیم، الان همین آقایان فرار کرده دو مرتبه برمی گردند.
۳- آمدن امام زمان وعده الهی است
امام زمان خواهد آمد و یک حکومت واحد جهانی تشکیل خواهد داد، این وعده خداست، قرآن می فرماید، چند تا آیه داریم که می فرماید «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» (قصص/۵) ما اراده کردیم که مستضعفین حکومت را به دست بگیرند، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» (نور/۵۵) خدا وعده داده است به افراد مومن که حکومت را دست اینها بده، «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوی» (طه/۱۳۲) «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین» (اعراف/۱۲۸) «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» (صف/۹) دین اسلام بر سراسر هستی و گیتی حکومت کند، بناست حکومت مستضعفین، حکومت متقین، حکومت اسلامی سرتاسر جهان را بگیرد، منتها این آمادگی میخواهد، فشارها، ناراحتی ها آمادگی میخواهد. همین انقلاب ایران به رهبری امام خمینی (ره) این مردم تا آماده، این امام، همین امامی بود که هفده سال پیش، شانزده سال پیش هم فریاد میکشید اما مردم هنوز آماده نشده بودند، هنوز بعضی میگفتند که بابا فلانی خوب است، تقسیم اراضی کرده است، زمین به ما داده است، فلانی خوب است بیمه به ما داده است، فلانی خوب است، هنوز بودند کسانی که تغذیه رایگان در مدارس بود، میگفتند آقا واقعاً چقدر دلسوز است، دلش به حال ما میسوزد، ما باید گول بخوریم، عقب این و آن برویم، خسته شویم و بفهمیم که همهاش کلک است، ما را برای خودمان نمیخواستند، ما را برای خودشان میخواستند.
فرق است بین کسی که ما را برای خودمان بخواهد و کسی که ما را برای خودش بخواهد، همه کشاورز، بازاری، دانشجو، محصل، همه فهمیدند که او اگر تغذیه رایگان، اگر به بچه بیسکویت میدهد، و اگر به کشاورز زمین میدهد، همه برای این است که ما را برای خودش میخواهد، ما فهمیدیم، وقتی فهمیدیم تا رهبر انقلاب اعلامیه داد همه لبیک گفتیم، همه آماده شدیم. همینطور که در انقلاب ایران خسته شده بودیم، آماده شده بودیم، تا پارچه بنزینی نباشد با کبریت آتش نمیگیرد، باید پارچه آماده شود و بنزینی شود تا آتش بگیرد. باید کشورها، مکتبها، رهبرها، باید همه امتحان خودشان را بدهند، همه میآیند و میگویند ما حامی طبقه کارگر هستیم، بعد میبینیم همان کشوری که دم از کارگر میزند کارگر در آن کشور روسیاهترین کارگرها در تمام کشورهاست، خفقان در آن کشور از همه کشورها بیشتر است، میبینی خفقان، فشار، ظلم، همه هست همه هم به اسم طبقه مظلوم، بنابراین باید بشر به سراغ مکتب ها برود، سراغ ایدئولوژی ها برود، دنبال هر رهبری برود، خسته بشود، آماده بشود، بشر آماده که شد، حضرت مهدی (عج) ظهور میکند و ما باید منتظر باشیم.
۴- انتظار آمادگی است
معنای انتظار هم در صندوق گذاشتن نیست، معنای انتظار آماده است، شما وقتی منتظر مهمان هستی، پذیرایی میکنی، اتاق و غذایت را و اینها را آماده باش. و مسئله عمرش هم برای ما حل است، عرض کردم نمونه هایی دارد، وقتی خداوند نمونه هایی در عمر طولانی قرار داد، دیگر برای ما چیزی نداریم. فقط باید توجه کنیم به آقا و ما به عنوانی که سرباز آن هستیم، گاهی به او سلام کنیم و نگاهی متوجه باشیم که طبق روایات اسلامی کارهای ما زیر نظر ایشان رد میشود و یک جوری باشد که آن از ما راضی باشد، یک جمله ای را یکی از دوستان آمد و به من گفت و من را تحت تأثیر قرار داد، به من گفت فلانی، گفتم: بله. گفت: امیرالمومنین هر وقت نگاه به مالک اشتر و به ابوذر میکرد، لذت میبرد، آیا حضرت مهدی (ع) هر وقت نگاه به شما میکند، لذت میبرد؟ یعنی شما شاگردهای خوبی هستید، شما یاران خوبی هستید، رد شویم. توجه را که باید به آقا داشته باشیم، مسئله ای است که باید مورد نظر قرار بگیرد.
دنباله بحث امامت، خیلی بحثها را فشرده میگوییم، حالا اینجا یک جمله بگویم برای شما، به یک واعظ گفتند برو بالای منبر و درباره فضایل حضرت علی (ع) صحبت کن، این واعظ رفت بالای منبر و گفت: علی بن ابیطالب زهدی داشت،..، علمی داشت،..، تقوایی داشت،..، شجاعتی داشت،..، هی یک صفتی گفت و سوت کرد، و آمد پائین از منبر، گفتند این چه سخنرانی بود؟ گفت آخه شما به من میگویید که نیم ساعت درباره حضرت علی (ع) بگو، من بیش از یک سوت، هی یک صفت میگویم و یک سوت میکنم، ما چون بناست که حرف هایمان را خیلی خلاصه بگوییم…، عرض کنم که به قول تریاکی ها یک مثالی دارند که میگویند کم مفید و چسبان، بناست حرفهایی که میکنیم و کم و مفید و چسبان باشد و سریع السیر رد بشویم.
۵- یاد مرگ انسانساز است
بحث معاد را هم فشرده بگوییم. اصولاً بحث معاد مقدماتی دارد، یکی مسئله، حالا البته این مربوط به درسهایی پیرامون معاد، گاهی اشکال میشود که آقا یاد مرگ ما را از زندگی خودمان هم میاندازد، همه اش میگویند که خواهی مرد، اتفاقاً یاد مرگ، توجه به مرگ نقش دارد در زندگی امروز من، شما اگر متوجه باشی که در آینده برنامه ات چی است، از حالا خودت را آماده میکنی. بازاریها که میدانند که هفت روز دیگر صد هزار تومان بدهکار هستند از هفت روز قبل پولهایشان را جمع میکنند، مادرانی که دخترهایشان پنج، شش ساله میشود، همینکه دختر پنج، شش سال شد، دیگر کم کم جهازیه اش را آماده میکند، اصولاً توجه به آینده، این خودش آمادگی در امروز به من می دهد، نه اینکه توجه به آینده من را از زندگی امروز هم بیندازد.
یکی از دانشمندان در زمان خفقان، یکی از علما در خفقان رفت بالای منبر و یک سخنرانی خیلی عالی و تند و داغی کرد، آخر منبرش گفت که میدانید چرا من امروز حقایق را گفتم، شروع کرد جنایات رژیم سابق را گفتند، گفت من همه اش میخواستم بگویم، میترسیدم از شکنجه، میگفتم من را میگیرند و میزنند و فلان، دیشب فکر کردم که مگر عقیده به قیامت نداری، خدا هم که جهنم دارد، خدا هم که شکنجه دارد، اگر روز قیامت بگوید که چرا جنایات طاغوت را نگفتی، من بگویم که خدایا من از شکنجه میترسیدم، از شکنجه خلق ترسیدی، از شکنجه خالق نترسیدی، من دیشب به فکر معاد افتادم، امروز آمده ام جنایات رژیم را بگویم. ببینید، ایمان به معاد روحیه انقلابی میدهد، میسازد انسان را.
۶- توبه
یکی از بحثهای که قبل از معاد است، بحث توبه است، این جوانها و مردم یک مثلثی در ذهنشان است، مثلث را بگذار بکشم، فکر جوان ها این است، البته جوان هایی که میگویم بعضی هایشان، دختر و پسر و مرد و همه، میگویند آقا این راه مستقیم را قبول داریم، ولی ما حالا اول زندگیمان است و نمیتوانیم آنطوری که اسلامی میگوید راه برویم، ما حالا فعلاً یک خورده اجازه بدهید که آزاد باشیم، از راه مستقیم کج میشویم، قبول داریم کج میشویم، قبول داریم گناه است، بد است، خلاف است، همه را قبول داریم، ولی حالا بگذار اول جوانی ما است، آزاد باشیم، پیر که شدیم، برمی گردیم و آدم خوبی میشویم، این دور نمای فکرشان است که میگویند، راه مستقیم این است ولی حالا به ما اجازه بدهید که آزاد باشیم، راحت باشیم، سر پیری برمی گردیم، آن دو، سه سال آخر عمرمان را خوب میشویم، این مثلث دو، سه تا اشکال هندسی دارد.
یکی اینکه آقا درست است که این راه مستقیم است اما شما وقتی کج میشوید، رو به بالا نمیروی، وقتی کج میشوی، میآیی، چی؟ شما چرا کجی را از اینطرف معنا کردی، کجی را سقوط معنا کن و در ثانی سقوط کردی تا اینجا، این خطها آخرش معلوم است، چون آخرش معلوم است، نزدیک کجی آدم کج میشود ولی عمر من و شما آخرش معلوم نیست. شما به من بگو تا شصت سالگی عمرت است، به من یک نوشته بده تا خاطرم جمع باشد که تا شصت سال زنده هستی، من هم یک نوشته میدهم که آقا شما پنجاه و هشت سال کج برو، آن دو سال آخر را خوب شو، اما یکوقت به امید اینکه تا شصت سال زنده هستی، من هم یک نوشته میدهم که آقا شما پنجاه و هشت سال کج برو و آن دو سال آخر خوب شو، اما یک وقت میبینی به خیال آنکه تا شصت سال زنده هستی، پنجاه و هشت سال میخواهی آزاد باشی، یک وقت میبینی ده روز دیگر مردی، پس ببینید این مغلطه میکنی، تو عمر را تشبیه میکنی به خط، غلط است، خط آخرش معلوم است، ولی عمر آخرش معلوم نیست.
مغلطه دوم وقتی کج میشوی، کجی را رو به بلندی معنا میکنی، کجی را رو به پائین معنا کن. حالا گیرم توبه کردی، توبه کردی و آمدی تا اینجا، «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ» (کافی،ج۲،ص۴۳۵) گیرم توبه کردی و توبه تو هم قبول شد و خدا لغزش تو را بخشید، تازه میشوی مثل اول، ولی کسانی که در راه حق هستند، رسیدند به اینجا، تو هنوز سر خانه اول هستی. مثل اینکه یک کسی یک کوچهای را اشتباه میرود تا آخر کوچه و بعد میفهمد که اشتباه کرده است، برمی گردد سرکوچه، شده (کل اول) یعنی یک عمری کار کرد، آخرش هم میشود هیچی، اما کسانی که در راه حق هستند، خیلی فرق میکند.
یک اشتباه دیگری که وقتی بحث توبه میشود، میگویند، خیال میکنند که خیلی از پدران ما و یا خود ما ممکن است، خیال میکنیم که توبه مربوط به پیشمانی است، خدایا من بد کردم، ما چند رقم توبه داریم، گاهی انسان همینکه پشیمان میشود، خود پشیمانی مساوی است با توبه، مثل آدم نابینایی که زمانی که چشم داشته خیلی با چشمش خیانت کرده است ولی الان دیگر چشم ندارد، سر پیری میگوید خدایا من بد کردم، پشیمان شدم، خوب همین توبه اش است، چون کار دیگری نمیتواند بکند. اما گاهی وقتها پشیمان شدم، فایده ندارد، پس چکار کنم؟ هیچی باید پول هم بدهی تا بشود پشیمانی بعلاوه پول مساوی است با توبه. مال مردم را خوردم، درخت مردم را شکستم، توپ گلی را زدم به دیوار سفید جا برداشت، با زغال روی دیوار نوشت فوتبال، والیبال، نمیدانم درخت فلان، حیوان را بردم در مزرعه فلان کشاورز چراندم، ظلم کردم، مال مردم را از بین بردم، خوب حالا خدایا من را ببخش، فایده ندارد، باید پول را بدهی تا چی؟
۷- جبران کردن مالی که در کودکی ضایع کردی
من یک زمانی کوچولو که بودم، حدود ده، یازده سالم که بود، میرفتیم دهات کاشان و بعضی از این درختهایی که میوه داشت، سنگش میزدیم و گاهی هم شاخه را میگرفتیم و به آن آویزان میشدیم و تا این شاخه بشکند، بعد هم فرار میکردیم، در ذهنم بود که تا پانزده سالم نشده اشکالی ندارد، یک چیزی شنیده بودم که تا پانزده سالگی که آدم به تکلیف نرسیده، میگفتم تا پانزده سالم نشده، هر چه میتوانیم درختها را بشکنیم، شیشه ها را بشکنیم، خیلی شر بودم، بعد به تکلیف رسیدیم و آمدیم قم، حدود بیست سال پیش، اول طلبگی ما شروع شد و شروع کردیم درس خواندن و یک روز همینطور که داشتیم کتاب میخواندیم، دیدیم مسئله نوشته است که کسانی که مال مردم را تلف کردهاند، باید صاحبش را راضی کنند گرچه این طرف در سن کودکی باشد، اِه! تا کودکی که ما خیال میکردیم طوری نیست، یکبار دیگر بخوانیم، چشم، کسانی که مال مردم را تلف کردهاند باید صاحبش را راضی کنند گرچه این تلف کردن در سن کودکی باشد.
حالا مثلاً ما برویم در ده بگوییم ما آقا شاخه درخت تو را شکستیم، خوب زشت است، آدم خجالت میکشد، به هر دری زدیم، دیدیم فایده ندارد، خلاصه آقا یک خورده پول برداشتیم و رفتیم آن ده، گفتیم آقا ما چند سال پیش خیال میکردیم پانزده سالگی بشکنیم، بریزیم، طوری نیست و الان فهمیدیم که اشتباه کردیم، شما این ده تومان، بیست تومان،سی تومان را بگیر و ما را حلال کن، زحمت شما را از بین بردیم. مال مردم محترم است. کسی که زحمتی کشیده و مالی را به دست آورده است، محترم است مالش و خلاصه گاهی وقتها انسان خیال میکند، البته این معلوم باشد، گاهی صحنههایی پیش میآید که کسی مال کسی را دزدیده، چاپیده و حالا رویش نمیشود که برود و بگوید آقا اینجانب فلانی ما مال شما را دزدیدم، خوب چکار کند؟ از طرفی نگوید، روز قیامت جهنم است، بگوید، باید برود صیغه بخواند که من دزد هستم، اینجا اجازه دادهاند که آن آدم پول را به صاحبش برگرداند، لازم هم نیست که بگوید که این چه پولی است.
آقاجان شما یک هشتاد تومان را از ما میخواهی، آقا چه کردی؟ لازم نیست که بگویی که من دزد هستم ولی مال مردم از هر راهی شده باید به صاحبش رد شود. حتی در یک حدیثی داریم که راهنمایی میکند امام که پول و آن مبلغی که از تو میخواهد، بینداز در یک ظرف و بنویس که آقا من یک فردی هستم، لازم نیست که شما من را بشناسی، شما این صد و بیست تومان را از من میخواهید، با یک کاغذ برایش بفرستی، مثلاً به حسابش واریز کنی، ولی اجمالاً زحماتی که مردم کشیدند و چیزی بدست آوردهاند مال خودشان است و باید محترم شمرده شود. خلاصه گاهی پشیمانی فایده ندارد، باید پول بدهید. گاهی پشیمان میشوم، فایده ندارد، باید کار بکنم تا بشود توبه. نمازش را بد خوانده، غلط خوانده، بعد معلوم میشود که نمازش غلط است، خوب خدایا بد کردم، بله، باید نماز هایی را هم که غلط خواندی از نو بخوانی تا بشود توبه.
بعضی وقتها پشیمانی فایده ای ندارد، باید جان بدهی تا بشود توبه. کشتم یک نفر را و الان پشیمان هستم. خوب بله، تو پشیمانی ولی آنهایی را که کشتی چی؟ باید جانت را هم بدهی تا بشود توبه. رد شویم. یکی از مسائلی که بد نیست که تذکر بدهیم، مسئلهای است که اولیاء خدا خیلی روی آن تکیه میکردند، پیامبران…،
خودمان که نه، حاکم شهر، مثل اینهایی که مأمور شهر هستند، مأمور شکنجه میگوید که آقا من یک نفر کشته ام و الان پشیمان هستم. خوب باشد پشیمان باش ولی پشیمانی فایده ای ندارد. پشیمانی خالی فایده ای ندارد. پس گاهی باید پول داد، گاهی باید کار کرد، گاهی باید جان داد.
۸- حسن عاقبت و سوء عاقبت
مسئله دیگری که خیلی مورد توجه اولیاء دین است که باید اشاره کنیم مسئله خوب مردن است، در راه خدا شهید شدن. مسئله خیلی اولیاء دین تکیه میکردند که در راه خدا شهید شدند، کسانی که در راه خدا هجرت میکنند و در راه هجرت «ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ» (نساء/۱۰۰) داریم اولیاء خدا در قرآن میگوید «تَوَفَّنی مُسْلِماً» (یوسف/۱۰۱) خدایا من را در حالی که مسلمان هستم بمیران. «وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ» (آل عمران/۱۹۳) روایات زیادی که افرادی، آدمهای خوبی هستند ولی لحظه مرگ بی دین میمیرند، آدمهایی هستند، آدمهای خیلی خوبی نیستند ولی لحظه مرگ با دین میمیرند، این هم یک مسئلهای است که سرجاش در قرآن تکیه شده است. مسئله حسن عاقبت و مسئله سوء عاقبت، عدهای با دین میمیرند و عدهای… و واقعاً انسان این صحنه ها را میبیند، گاهی لذت میبرد. در همین هفده شهریور یکی از دوستان میگفت تیر خورد و یک نفر افتاد در جوب آب، رفتن رفقایش بیرونش بیاورند، گفت من را ول کنید، بروید قرآن را حفظ کنید. ببینید یک نفر کاسب در لحظه مرگ در خون خودش دست و پا میزند و میگوید: بروید و قرآن را حفظ کنید، گاهی وقتها اینطوری است و گاهی وقتها هم ممکن است بخاطر دو فلس پول… و این مربوط به این است که چقدر انسان مادی باشد.
این افرادی که خیلی مادی هستند وضع دینشان خطرناک است. یک مثالی برایتان بزنم. دوستان عزیز اگر بنده عینک و ساعت مچی و کت شما را خواسته باشم که بگیرم، اگر چیزی را که شما داری من از شما بگیرم، شما از من ناراحت میشوی، و وقت مرگ خدا هر چیزی را که داریم از ما میگیرد. بنابراین کسانی که خیلی به دنیا چسبیدهاند و مادی هستند، لحظه مرگ میبینند که همه را باید رها کنند و بروند، خانه، زندگی، زن و بچه، اینها بسیاریشان با بغض خدا از دنیا میروند، یعنی بی دین ممکن است که از دنیا بروند، این مسئله ای است که وقتی پیامبر به امیرالمومنین میگوید که ماه رمضان میکشند، میگوید: کشتن مهم نیست «أَ فِی سَلَامَهٍ مِنْ دِینِی» (بحار الانوار/ج۳۴/ص۳۳۸) وقتی من را بکشند دین خواهم داشت؟ لحظه مرگ انسان دین داشته باشد و یا لحظه مرگ انسان بی دین باشد، مسئله مهمی است که مورد توجه باید قرار بگیرد.
عرض میشود دلیل معاد را، ما می خواهیم وارد بحث معاد بشویم، این جملاتی که گفتم مقدمه بود، به مناسبت بحث توبه و بحث حسن عاقبت و سوء عاقبت، چند تا تذکر بود همینطور به زبانم آمد که بگویم اما حالا مسئله ای که لازم است که به آن تکیه کنیم، مسئله معاد است، دلیل معاد را در جلسه بعد حتماً تشریف داشته باشید که مطرح کنم. به چه دلیل ما در روز قیامت زنده خواهیم شد و چطور ذرات پخش شده جمع خواهد شد، بحث خوبی است، در جلسه بعد مفصل صحبت خواهیم کرد.«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
معرفت امامان در زیارت جامعهاعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقویعزیزان پای تلویزیون زمانی بحث را گوش میدهند که ایام شهادت امام هادی، امام دهم است و من هم فکر کردم که از یادگارهای خوب امام هادی، یادگارهای معرفتی و علمی، این زیارت جامعه است. فرازهایی از زیارت جامعه را معنا کنیم که تقریباً میشود گفت: امام شناسی. اصلاً خود زیارت یک تجدید عهدی است.
۱- خطر ضعف و سستی در ایمان
حضرت عیسی گاهی احساس میکرد که بعضی مریدهایش ممکن است متزلزل شوند، فرمود: «من انصاری» دو بار این کلمه در قرآن آمده است. «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ» (آلعمران/۵۲) چه کسی یار واقعی ما است؟ «قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ» حواریون میگفتند: ما هستیم. خود امام حسین شب عاشورا فرمود: امشب شب آخرتان است، فردا همه شما را میکشند. اگر میخواهید بروید، بروید. تا هوا تاریک است بروید، من بیعتم را از شما برداشتم. گفتند: نه ما هستیم. اینکه انسان «فَلَمَّا أَحَسَ» (آلعمران/۵۲) أحَس در قرآن آمده است. یعنی وقتی حضرت عیسی احساس کرد نکند بعضی از اینها شل شده باشند، یک تجدید عهد کند. زیارت تجدید عهد است. یعنی «سلمٌ لمن سالمکم» هستم. وفادار هستم. ایمان تنها کافی نیست. «ربنا الله» تنها کافی نیست. «ثم استقاموا» (فصلت، ۳۰) استقامتش مهم است. چون در قرآن یک مشت آیه داریم میفرماید: قرآن عجب کتابی است. هرچه میخواهی در قرآن هست.
قرآن میفرماید: بعضی ایمان دارند ولی چپه میشوند. آیهاش این است «آمَنُوا» بعد میگوید: «ثُمَ کَفَرُوا» (نساء/۱۳۷) ایمان داشت کافر شد. «آمنوا… ثُمَ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْل» (بقره/۵۱) «ثُمَ تَوَلَّیْتُمْ» (بقره/۶۴) خوب بود، بد شد. بنابراین اینکه انسان تا آخر وفادار بماند این وفا خیلی مهم است. اینکه اگر میخواهد.. یعنی صداقت داشته باشد و وفادار بماند. یک بنده خدایی خودش را کاندیدا کرده بود برای همین دورههای مجلس و اینها، میگفت: ما وقتی کاندیدا میشویم برای اینکه رأی جمع کنیم، هرکس مرد، چهلم، هفتم، تسلیتش، هرکس زایید تبریکش، تند تند هی روابطمان را با مردم بیشتر میکنیم که اینها مرید ما شوند و به ما رأی بدهند. میگفت که این هفته اینقدر فاتحه رفتم در عمرم نرفته بودم. میگفت: وارد جلسه فاتحه شدیم، یک نفر آبروی ما را ریخت و گفت: آقایی که خودت را نماینده کاندیدا کردی، در طول عمرت اینجا نیامدی، البته این عیب نیست، چون میخواهند رأی بدهند باید بشناسند، آدم برای معرفی خودش هم خواسته باشد برود، قرآن میگوید: حضرت یوسف خودش را معرفی کرد و گفت: «قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (یوسف/۵۵) به من رأی بدهید، من خوب میتوانم کشور را اداره کنم. حضرت یوسف به پادشاه مصر گفت. یکوقت انسان لیاقت دارد باید کاندیدا شود، گاهی هم واجب است معرفی شود و برای معرفی باید در مجامعشان برود. عیب ندارد ولی میگفت: یک نفر با اینکه عیب ندارد یک نفر بلند شد با همین کلمه ما را در جلسه خراب کرد. همین آقای کاندیدا میگفت. گفت: آقایی که آمدی رأی جمع کنی، چطور در طول سال اینجا پیدایت نمیشود؟ برای رأی ما آمدی؟ گفت: من یک خرده فکر کردم و گفتم: راستش را میخواهی بله، من برای خدا نیامدم. هم از خدا معذرت میخواهم و از هم از شما. ولی حالا یک فاتحه میخوانیم. میگفت: من اقرار کردم که بله برای خدا نیامدم، یک نفر بلند شد گفت: حالا، حالا که ایشان اقرار کرد که کار من برای خدا نیست و برای رأی جمع کردن است، حالا که صداقت داشت و راستش را گفت، به او رأی میدهیم. تکبیر! میگفت: برای غیر خدا رفتم خراب شدم، از خدا عذرخواهی کردم، همان کسی که خرابم کرد بلند شد به نفعم صحبت کرد، اینکه به قلب، قلب میگویند، قلب زیر و رو میشود. یعنی در یک لحظه ممکن است فکر انسان یک جایی برود… هیچی
همین دخترهایی که بعضی عاشقشان میشوند، افرادی میروند اصلاً نمیپسندند، میگویند: من زشت هستم. همینکه یک کسی او را نمیپسندد، یک کسی دیگر میآید عاشق او میشود، یعنی واقعاً قلبها دست خداست. این مسأله مهمی است. ما از امام دهم بگوییم.
۲- زیارت جامعه، از امام هادی علیهالسلام
امام دهم میگوید: اینطور امام را زیارت کنید. اول که عرض کنم به حضور شما که… حضرت امام علی النقی، درست است. من در یک لحظه شک کردم. بله زیارت جامعه برای امام هادی است. امام، امام را میشناسد دیگر. «السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه» من بخواهم عربی بخوانم و ترجمه کنم، طول میکشد. میخواهم ۲۸ دقیقه صحبت کنیم دو دقیقهاش رفت، ۲۶ دقیقه شد. همینطور لا به لای حرفم، یک درمیان از هر چند جمله یک جملهاش را میگویم. ای اهلبیت شما محل رفت و آمد فرشتهها هستید، معدن رحمت و خزینهدار علم و بالاترین درجه حلم و ریشههای سخاوت و رهبری امت و نعمتهایی که به ما میرسد از طریق شماست. «وساسه العباد» سیاستگزار شما هستید. من نمیدانم اینهایی که میگویند: دین از سیاست جداست، با این جمله چه میکنند؟ امام هادی را قبول ندارند یا زیارت جامعه را، «وساسه العباد» یعنی سیاستگزاری به دست شما اهلبیت است. شما باید سیاست ما را تعیین کنید. با همین جمله خیلی از احزاب باید حرفهایشان را جمع کنند. این حزبی که شما درست کردی و یک خط سیاسی ترسیم میکنی، این طبق حرف قرآن و اهلبیت است، روی چشم. اگر شما یک سیاستگزاری میکنی غیر از آن…
یکوقت اول انقلاب بود. یکی از این لیبرالها گفت که قانون قصاص الآن جایش نیست. این قانون قصاص که یکی را کشت تو هم او را بکش، این برای زمان قدیم بوده و به درد امروز نمیخورد. امام در حسینیهی جماران نشست و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» این کلمه را میگویند یعنی دین از دنیا رفت. کسی که بگوید: این جمله برای آن زمان بوده، حالا نباشد. اینکه دختر را زود شوهر بدهند، دختر دوازده ساله، ده ساله، نه ساله اینها برای زمان قدیم بوده است. الآن تا دختر ۲۵ سال، ۳۵ سال نشود رشد ندارد. نتیجه چه میشود؟ این دو تا نخ بوده ازدواج نکرده، اگر سیزده ساله و شانزده ساله و بیست ساله ازدواج میکردند، نخ قرقره بودند و گره میخوردند. هردو طناب شدند، طناب دیگر گره نمیخورد، گره هم بخورد زود باز میشود. آمار طلاق زیاد میشود. «حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی…» اینکه برای این زمان بوده، برای آن زمان نبوده یعنی چه؟ خالق من با خالق مردم هزار سال پیش و دو هزار سال پیش یکی است. بله چیزهای زندگی یک زمانی خانه را با خشت میساختند، الآن با آجر میسازند، بعد با آهن میسازند، با بتن آرمه میسازند. مسائل مادی بله، ولی آقا دروغ بد است، نه، دروغ برای زمان قدیم بوده و حالا خوب است. ظلم بد است، وفای به عهد لازم است. تمام عقاید و اخلاق ما یک چیزهای ثابتی هستند. «وساسه العباد»
۳- نقش تکوینی امامان علیهمالسلام
امام همینطور لا به لای جملاتش میفرماید که: شما امام هدایت هستید. چراغ در تاریکی هستید. پرچمدار تقوا هستید. شما نمونه درجه یک انسانیت هستید. محل شناخت خدا هستید. برکات خدا جایگاهش نزد شماست. معدن حکمت دست شماست. سرّ خدا دست شماست. کتاب خدا دست شماست، حالا… شروع میکند گفتن و گفتن، ده دوازده صفحه رد شویم تا میرسد به شهادت میدهد به وحدانیت و نبوت و بعد میگوید: شما افراد خاصی هستید. چه هستید؟ راشدون، مهدیون، معصومون، مکرمون، مقربون، متقون، صادقون، قوامون، عاملون، فائزون، همه کمالات بشر در شما اهلبیت هست. شما وقتی خوابت میگیرد مژهات را نمیتوانی نگه داری. این مژه چقدر است؟ من شک دارم یک مثقال هست یا نه؟ همین یک پلک چشم، یک مثقال هم نیست. شاید دو تایش یک مثقال باشد. شما وقتی خوابت گرفت، هرچه میخواهی خودت را نگه داری، این پلکت به هم میافتد. اصلاً گردنت را نمیتوانی… هی چنین… یعنی نه میتوانی گردنت را نگه داری نه مژهات را، اما در دعای زیارت جامعه امام هادی میگوید: ای اهلبیت پیغمبر «و بکم یمسک السّماء ان تقع علی الارض» کرات آسمانی را شما نگه داشتید. کرات آسمانی توسط امام، بله. «و بکم یمسک السّماء ان تقع علی الارض» خوب اینها که کرات آسمانی را نگه میدارند، پس چرا خود امام حسین زیر سم اسب رفت؟ علی اصغر را روی دستش کشتند؟ باید همانجایی که تیر به گلوی علی اصغر میخورد، همان تیر دم گلوی علی اصغر پنبه شود که گلوی حضرت علی اصغر پاره نشود. شمشیری که میخواهد به مغز ابالفضل بخورد، شمشیر چوب شود و مغز نشکافد. اینهایی که اینقدر زور دارند پس چرا خودشان اینطور هستند؟ این را من از آن روضههای پنجاه سال پیش است، سالها قبل از انقلاب برای بچهها کلاس داشتم این را میگفتم هنوز هم مثلها نو است. یک چیزی میگویم شما هم برای بچههایتان بگویید.
۴- پاسخ به یک سؤال درباره امامان علیهمالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم، سؤال: شما که میگویید پیغمبر، امام همه کاره هست پس چرا خودشان هزار و یک مشکل داشتند؟ چرا مشکل خودشان را حل نکردند؟ امام حسین تشنهات است؟ عصایت را به زمین بزن آب بجوشد. چرا تشنگی خوردند و تکه تکه شدند؟ جواب: [پای تخته مینویسند] این کلمه را شما خیلی دیدید، بسم الله الرحمن الرحیم، این را برای بچههای شما میگویم. چون بالاخره شما مأمور هستی که بچهات را مسلمان تربیت کنی. این یادت باشد، استفاده اختصاصی… چی؟ بگویید… ممنوع! این کلمه یک کلمهی معروفی است. حرف درستی هم هست، پلیس سه تا اسلحه میدهد، مسلسل میدهد، تفنگ میدهد، یکی هم باتوم میدهد. [پای تخته] آخرش نون است یا میم؟ باتوم! یادم است همان سالها قبل از انقلاب رفتم بنویسم، کلمه باتو را نوشتم و شک کردم آخرش باتوم، میم است یا نون است؟ گفتم: آخرش چیست؟ یکی بلند شد گفت: آقای قرائتی چند تایش را باید بخوری تا بفهمی! (خنده حضار) از خاطرات پنجاه سال پیش.
اول که در تلویزیون رفتیم، میگفتند: ما استفاده میکنیم. ده دوازده سال که گذشت، بچهها بزرگ شدند، گفتند: ما بچگی پای تلویزیون مینشستیم و الآن گرفتار هستیم. حالا اخیراً من را میبینند، میگویند: پدربزرگ من پای تلویزیون مینشیند. یعنی ما نسل چندم هستیم. سؤال: پلیسی که در هر کشوری، مسلسل و باتوم و تفنگ میدهد به پرسنل، حق دارد این را استفاده اختصاصی کند یا نه حق ندارد؟ یعنی اگر پلیس خانه آمد درگیر شد با زن و بچه یا همسایهاش، یا در راه، اگر با کسی درگیر شد آیا پلیس حق استفاده دارد یا ندارد؟ با هم بگویید… ندارد. دارد؟ ندارد… من گفتم، اینها را دادم، اما هرجا من گفتم بزن، بزن. حق نداری خودت استفاده اختصاصی کنی. استاندار خربزه برای مهمانی خریده است. میوه، پرتقال و سیب خریده است. حق دارد با ماشین اداری ببرد؟ نه. تاکسی. بابا من استاندار هستم و هزارتا ماشین با کم و زیادش در اختیار من است. هزار تا ماشین داری ولی حق استفاده اختصاصی نداری. مهمانی داری تاکسی میوه بخری.
خدا سه چیز به اهلبیت داده است، یکی مسلسل، مسلسل را میگوییم دعای مستجاب، [پای تخته مینویسند] یکی تفنگ، تفنگ هم میگوییم معجزه، یکی باتوم میگوییم علم غیب، خداوند به امام دعایش را مستجاب میکند، معجزه هم در اختیارش هست و علم غیب هم دارد اما استفاده اختصاصی ممنوع است. اشکال ندارد. رئیس بانک گاوصندوق درونش است، کلی پول درونش است. اما اگر خواست پول را خرج کند حق ندارد کلید به گاوصندوق بیاندازد و باید از بغل دستیاش قرض کند.
یکوقت برای عمره ثبت نام میکنند، یک ده روزی بود. دقیقههای آخر من غافل بودم، فهمیدم که برای ثبت نام بانک ساعت آخرش است. دیدم پول ندارم و الآن هم ثبت نام تمام شود معلوم نیست کی… بلند شدم رفتم بانک و به رئیس بانک گفتم: شما مرا میشناسید؟ گفت: بله، شما آقای قرائتی هستی. گفتم: پول شخصی هم داری غیر از پولهای بانک؟ گفت: چه کار دارید؟ گفتم: من دقیقه آخر است میخواهم ثبت نام کنم و پول هم ندارم، اگر پول شخصی داری از پول شخصی اسم مرا بنویس، من بروم برای شما پول بیاورم. عصر برای شما میآورم. ولی حق ندارد از پول بانک بردارد بدهد، از بیت المال نمیشود جا به جا کرد.
یکوقت خدمت امام رفتیم و گفتیم: آقا زمان جنگ ما سالی چند بار جبهه میرفتیم، رزمنده نبودم ولی با بچهها میرفتیم حرف میزدیم. ولی خوب یکجا سپاه بود بنزین میزدیم. ارتش میرفتیم نهار میخوردیم. میرفتیم آنجا تلفن میکردیم. میرفتیم آنجا دوش میگرفتیم. سخنرانیها همه مجانی، ولی نهار کجا بخوریم؟ بنزین کجا بزنیم؟ گفتیم اینها قاطی میشود، مثلاً سپاه بنزیم میزنیم میرویم برای ارتش، ارتش بنزین میزنیم میرویم برای وزارت دفاع و نیروی انتظامی، امام فرمود: همه را باید از هم جدا کنید. شما حق نداری با بنزین سپاه بروی برای ارتش، با بنزین ارتش بروی برای سپاه و اینها حسابش جداست. گفتم عه اگر اینطور است، ما میگفتیم همه جبهه و جنگ است و همه بیت المال است. فرمود: نه، اینها را باید جدا کنیم. گفتم: خیلی کار سخت میشود. من در ماشین که نشستم، میایستم بیست لیتر بنزین، دو لیتر رفت اینجا، سه لیتر رفت، دائم باید نگاهم به عقربک بنزین باشد. زندگی برای ما سخت است. پس شما اجازه بده ما فقط در نهضت سوادآموزی باشیم، از امکانات نهضت استفاده کنیم و خدمات هم برای نهضت باشد. امام یک تأملی کرد، فرمود: شما مجاز هستید. گفتم: ما پنج تا معاون دارم، شما به معاونین ما هم اجازه بدهید. گفت: نخیر، به آنها اجازه نمیدهم. تو چون نیاز داری بروی تاب بخوری مجاز هستی اما آنهایی که در دفتر نشستند کار اداری میکنند به چه دلیل بنزین سپاه برای او و بنزین او برای این؟ من خیلی وحشت کردم که عجب دقیق است. بنزین هست اما حق ندارد به او بدهد.
۵- استفاده اختصاصی ممنوع
حالا چرا استفاده اختصاصی ممنوع است؟ بچه شما بپرسید…
ما چهار رقم تبلیغ داریم. ۱- تبلیغ سمعی، نوار و رادیو، تبلیغ بصری، تابلو میزنند که مثلاً اینجا… عکسی میزنند، نانوایی یک عکس نان آویزان میکند. حمامی یک لنگ قدیم آویزان میکردند بیرون حمام که بفهمند اینجا حمام است. پس استفاده… گوشی، رادیو. بصری، نمودارها و نمادها، سمعی و بصری رادیو و تلویزیون، که هم میشنوی و هم فیلمش را میبینی. یکی هم تبلیغ عملی است. یعنی حرف نمیزند، عکس هم نشان نمیدهد، با عملش مردم را هدایت میکند. پس چهار تا شد، سمعی، بصری، سمعی و بصری، عملی، در این چهار مورد کدامیک بهتر است؟ با هم بگویید… عملی، تبلیغ عملی بهتر است. به ما گفتند: «کُونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» (کافی، ج ۲، ص ۷۸) با زبان تبلیغ نکنید، با عمل تبلیغ کنید.
اگر اینها میخواستند استفاده کنند دیگر تبلیغشان تبلیغ عملی نبود. مثلاً امام حسین روز عاشورا تشنه است، با معجزه آب دربیاورد، آب بخورد و بعد بگوید: آقای قرائتی برو جبهه اگر تشنه شدی صبر کن. «وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» (بقره/۱۷۷) میگوییم: حسین جان، قربانت بروم، خودت صبر نکردی، فوری تا دیدی تشنه هستی آب درآوردی با معجزه، آنوقت حالا من تشنگی بخورم و بمیرم؟ چرا خودت آب آوردی خوردی؟ دیگر تبلیغ امام حسین یک تبلیغ عملی بگویید… نیست. نقش حضرت زهرا اینجا چیست؟ چون تا پیغمبر بود که تابع پیغمبر بود. پیغمبر که از دنیا رفت، تابع شوهرش بود. حضرت زهرا مستقل نبود اما یک زن در این چهارده تا میخواهیم. اگر چهارده تا همه مرد بودند، این زنها زیر بار نمیرفتند و میگفتند: بابا این امامان ما همه مرد بودند، هی کار ما را سخت کردند. بچهداری، شوهرداری، خانه داری، هی سخت گرفتند. اگر یکی از اینها زن بود، مشکلات زنها را میدانست اینقدر کار ما را سخت نمیکرد. میگوییم: بله، حضرت زهرا زن است. شوهرداری، بچهداری، خانهداری… باید برای اینکه تبلیغ عملی باشد اینها را حق ندارد استفاده اختصاصی کنند. باید داغ دیدیم آنها داغ ببینند، شمشیر خوردیم، آنها شمشیر بخورند. تمام سختیهای ما را باید امامها داشته باشند و حق ندارند از این مسلسل و تفنگ و باتوم و دعای مستجاب و معجزه استفاده کنند، چون اگر از اینها استفاده کنند، دیگر برای ما الگوی عمل نیستند.
بنابراین مانعی ندارد که امامان ما بتوانند کرات آسمانی را به اراده خودشان نگه دارند ولی خودشان… مثلاً ما شک داریم امام جواد امام هست یا نه؟ میرویم پهلویش، میگوییم: آقا راستش را میخواهی ما شک داریم تو امام هادی امام هستی یا نیستی؟ حالا شب شهادت امام هادی گوش میدهید. نمیدانیم، درباره امامت تو شک داریم. اگر الآن این درخت خشک را سبزش کردی، همین الآن انار داد میفهمیم تو بند به یک قدرت دیگری هستی. اینجا امام برای اینکه ما ایمان بیاوریم معجزه میکند و درخت خشک را سبز میکند، چرا؟ برای اینکه ما را به خدا دعوت کند، اما خود امام هادی هوس انار کرد، میگوییم: صبر کن تا ماه مهر بیاید. اگر خودت انار شخصی میخواهی مثل بقیه باید صبر کنی، اما اگر میخواهی اعجازت را نشان بدهی برای اینکه مردم را به خدا دعوت کنی، نه! ولی استفاده اختصاصی نداریم. مگر ما چشم نداریم؟ ولی گفتند همه جا استفاده نکن. گوش نداریم گفتند: همه چیز را گوش نده. زبان داریم ولی گفتند: هر حرفی را نزن. اشکالی ندارد انسان چیزهایی داشته باشد ولی حق استفاده نداشته باشد.
سؤال: شما در زیارتها و روایات و قرآن، در قرآن هم داریم که اولیای خدا کارهای شما را میدانند و معجزه هم دارند. اگر اینها معجزه دارند پس چرا خودشان مصیبت زده بودند؟ جواب، چون چهار رقم تبلیغ داریم و بهترین تبلیغ، تبلیغ عملی است، اگر اینها مشکلات ما را نمیداشتند، برای ما الگوی عملی نبودند. این جواب بچهتان است. اگر سؤالی دارید بفرمایید من اگر بلد بودم جواب میدهم. خوب…
۶- شروط خداوند برای اعطای مقام نبوت و امامت
حالا بعد میفرماید: «ارتضاکم لغیره واختارکم لسره و اجتباکم بقدرته و اعزکم بهداه» خدا شما را انتخاب کرد، خدا… این هم یک سؤال دیگر، اگر فردا بچه شما پرسید که: نمیشد من امام صادق باشم؟ چرا خدا مرا امام صادق قرار نداد؟ چرا الطافی که به آنها کرد، به من هم میکرد. جواب این را دعای ندبه دارد. در اول دعای ندبه میگوید، عربیهایی که میخوانم در دعای ندبه است، متن دعا را میخوانم، شما هم میفهمید. چند کلمهاش را میدانید. «و شرطتَ علیهم الزهد» شرطتَ یعنی شرط کردی، «علیهم» بر این ائمه، گقتی: زاهد، ای امام رضا باید روی حصیر زندگی کنی. موسی بن جعفر باید زندان بروی. امام حسین روز عاشورا باید زیر سم اسب بروی. ای امام باقر و ای امام سجاد باید در مسجد بنشینید، خطیب بنی امیه، امام جمعه منسوب به بنی امیه لعنت کند به علی بن ابی طالب، باید شما بنشینی این لعنت را بشنوید و خیلی سخت است. میگوید: بنشین، ما نفرین میکنیم و گوش بده. این سختیها هست. «و شرطتَ علیهم الزهد» شرط کردی، زهد، باید از دنیا بگذری. «فشرطوا» آنها گفتند: قبول است. وفادار هستیم. «و علمتَ منهم الوفاء» تو هم علم داری که اینها وفا میکنند. یعنی به قولشان عمل میکنند، حالا چون اینطور بود، «فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمتَ لهم» حالا مقامات معنوی را دادی. سؤال: آیا نمیشد خداوند این الطافی که به آنها کرده را به ما بکند. جواب: امکان دارد ولی خدا الکی به آنها نداده است. «شرطت» شرط کرده و آنها شرط را امضاء کردند و تو میدانی اینها حقه باز نیستند و به وظیفهشان عمل میکنند و حالا در را باز کرده است. مثل بازار که میگوییم: آقای تاجر نمیشود این صد میلیونی که به ایشان نسیه دادی به من هم بدهی؟ میگوید: نه! میگوییم: چرا؟ میگوید: برای اینکه به او یک میلیون دادم خوش حساب بود. دو میلیون دادم خوش حساب بود، ده میلیون، بیست میلیون، سی میلیون، هرچه دادم سر وعده چکش پاس شد. چون خوش حساب بود حالا هرچه بخواهد به او میدهم، اصلاً هرچه بخواهد به او میدهم، کلید اتاقم را به او میدهم. خدا الکی چیزی را به کسی نمیدهد.
حضرت عباسی، دروغ نمیگویید انشاءالله! حضرت عباسی یک بزغاله را بگویند: گوشتهایش را تقسیم کن، کبابیهایش را برای خودت برنمیداری؟ (خنده حضار) ما در تقسیم بزغاله عادل نیستیم گفتم یکوقت دیگر… روز عید قربان بود، یک کسی زنگ زد و گفت: حاج آقای قرائتی، بفرمایید. من یک گوسفند کشتم، عید قربان است. دعای قربانی چیه؟ گفتم: دعایش این است که کبابیهایش را برای خودت در یخچال نگذاری. کله پاچهاش را برای فردا صبحت نگذاری. سیراب و شیردانش را برای پس فردا عصر نگذاری. وقتی تقسیم میکنی طوری تقسیم کنی به هرکس هرچه هست بدهی. این را به آن بدهیم. این را به آن، چرا؟ این شوهرخواهر من است. این برادر خانم من است. این برای من آورده با این رودروایسی دارم. این که قربانی نشد. قربانی یعنی قربتا الی الله، تو همه کس و کارت را… به همه جوجههای خانهات دادی، کدام یک قربانی شد؟
گاهی داریم یکجایی میرویم در خیابان یک نگاهی میکنند و میگویند: سلام علیکم! میگویم: سلام علیکم! میگوید: این شکل قرائتی است که در تلویزیون است؟ میگوید: بعید است. نه خودش است. میرویم جلو، حاج آقا ببخشید، شما آقای قرائتی هستی؟ میگویم: بله، میگوید: سلام علیکم. میگویم: سلام اولی قبول است که برای خدا بود. سلام دومی بخاطر تلویزیون است. سلام اولی قبول است. اجری که دارد، اگر نشناختی و سلام کردی برای قیامتت مانده است. اگر به مدیرکل و تیمسار و سرتیپ به اینها ادب داری که مهم نیست. مهم این است که، تا حالا یک دانه درشت، یک افسر ارشد به یک سرباز گمنام سلام کرده؟ آن را برای قیامتش ذخیره کند. شما ظهرها که به مسجد میروید، این جزء دینتان نیست. قدقامت الصلاه میگوید، نروی لو میروی، نماز نمیخواند. حراست و حفاظت و سیاسی عقیدتی، شما ظهر نماز میخوانی مجبور هستی نماز بخوانی، مگر میشود آدم در اداره نماز نخواند؟ لو میرود. اگر غروب صدای اذان را شنیدی مسجد رفتی، این درست است. آنجا دیگر حاضر و غایب نیست و نظارت ندارد. ما خیلی از کارهایمان را باید بازرسی کنیم که کدام برای خداست؟
۷- رعایت اخلاص در کارهای عبادی و امور زندگی
من خودم از حرم امام رضا بیرون آمدم، درهای طلایی را بوسیدم. آمدم در صحن حال نداشتم درهای چوبی را ببوسم. دیدم بنده هم خراب هستم و امامت من با طلا قاطی است. بعد فهمیدم چرا خدا به شیر خالص میگوید؟ «لَبَناً خالِصا» (نحل/۶۶) میگوید: شیر خالص است. چطور؟ چون «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» شیر از لا به لای پهن و خون رد میشود، نه بوی پهن میگیرد و نه رنگ خون. میگوید: اگر از لا به لای خطوط سیاسی رد شدی، نگفتی: این چون همشهری ما هست به او رأی بدهیم. پسرخاله ماست، این به من قول داده که اگر رأی بیاورم تو را کدخدای کچل آباد میکنم. اگر یک جایی چیزی نبود و برای خدا بود این درست است و الا اگر قرار مدارهایی که خدای نکرده… یک کسی میگفت: رأی فلانی را میخرند. گفتم: رأی نمیخرند، دینش را میخرند.
حدیث داریم اگر کسی نمره شانزده سراغ دارد، به نمره پانزده رأی بدهد، چه نماینده، چه رئیس مجلس، چه خبرگان، هرکس… هرکس نمره شانزده سراغ دارد و به نمره پانزده رأی بدهد، «فقد خان الله» خیانت کرده به خدا، «و رسوله» به رسول خدا خیانت کرده است. «والمؤمنین» به همه مؤمنین هم خیانت کرده است. میدانید چند صد هزار شهید و اسیر و جانباز دادیم تا این جمهوری درست شد؟ حالا دین فروشی کنیم بخاطر چیز… بعد هم خدا خواسته باشد حال بگیرد، حال میگیرد. رزق این نیست که در دستت است، رزق آن است که میخوری. گاهی وقتها آدم مالک هم هست ولی بهره نمیبرد از آنچه دارد. بهره نمیبرد. دین آن چیزی است که داری. یک کسی یک سیب برداشت، گفت: بیایید من امام صادق را به چالش میکشم، رسوا میکنم. یک مشت هم از اینهایی که «فی قلوبهم مرض» بودند، گفتند: یا الله، گفت: چه میکنی؟ گفت: میروم میگویم: این سیب رزق من هست یا نه؟ اگر امام صادق گفت: این سیب رزقت نیست، روبرویش میخورم. میگویم: دیدی، خیط میشود. اگر گفت رزقت نیست، میخورم. اگر گفت: رزقت هست، همانجا لگد میکنم. هرچه امام گفت ضدش را انجام میدهم و امام شرمنده میشود. گفتند: طرح خوبی است. به چالش میکشیم. رفت خدمت امام صادق گفت: آقا این سیب رزق من هست یا نه؟ امام این سیب را نگاه کرد و یک خرده به قیافه ایشان نگاه کرد و فرمود: اگر از گلویت پایین برود، معلوم میشود رزقت است. (خنده حضار) فکری بود چه کند. گاهی آدم دارد رزقش نیست. شما بیایی خانه ما چند هزار جلد کتاب است، اما حال مطالعه ندارم. ولی گاهی وقتها یک کسی کتاب قرضی از رفیقش میگیرد و مطالعه میکند. رزق کتابخانه نیست، انچه وارد مغزت میشود رزق است. آنچه داری رزق نیست، آنچه از آن کام میگیری رزق است. آدم هست سجاده خانهاش به اندازه بقچه حمام است، دو سه کیلو است اما یک رکعت نماز باتوجه نخوانده است. آدم هم هست مهر ندارد، یک برگ درخت برمیدارد و با برگ درخت یک نماز باحال میخواند. رزق شما نماز با آن برگ حال دارد، نماز با آن سجاده که یک پارچه از مکه و یکی از مدینه و تسبیحش، دانههایش چطور است، اینها دکور است. رزق داشتن نیست، رزق کامیابی است.
آدم داریم… پیغمبر ما یک دختر داشت، رزقش چه بود؟ ببین چقدر ما سید داریم. هرکس خودش سید است، مادرش سید است. جدش سید است. همه سیدها، آدم داریم قرآن میگوید: «وَ بَنِینَ شُهُوداً» (مدثر/۱۳) خیلی اولادهای ۱۲۰ کیلویی ولی هیچ خیری از بچهاش نمیبرد. امامان ما… حرفم تمام شد. امامان کمالات دارند، اما اگر از کمالاتشان استفاده نمیکنند بخاطر همین استفاده اختصاصی ممنوع، چرا ممنوع؟ چون اگر استفاده اختصاصی کنند برای ما الگوی عملی نخواهند بود.
خدایا با توجه آمین بگویید. آمین عربی است یعنی خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا به آبروی خودت و انبیاء و اوصیاء و پیغمبر اسلام و اهلبیتش و به آبروی همه شهدای راه حق، ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی و علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، نیت خالص، نسل پاک، عزت و حسن عاقبت به همه ما مرحمت بفرما. شر هر صاحب شری را، به خصوص آمریکا و اسرائیل و حامیانشان را به خودشان برگردان.
«والسلام علیکم و رحمه الله»
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی
برنامه درسهایی از قرآن | تاریخ پخش: ۱۳۵۸/۰۵/۲۹
.






