Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه سوم: به صورت یکپارچه متن تولیدی شکر

شکرگزاری‌ ۳ ؛ شکر و نعمت

Shokrgozarei_03

شکرگزاری‌ ۳ ؛ شکر و نعمت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱-انگیزه سازی

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«اربعه من کنَّ فیه یبدل الله السیئات حسنات»؛ چهار چیز سیئات را تبدیل به حسنات می‌کند:

الصدق و الحیاء و حسن الخلق و الشکر.

۲-اهمیت

۱.۲-دوام نعمت به شکر است

وقتی دسته‌ای پرنده بر شاخه درختى نشستند، بقیه به تدریج به دنبالشان می‌آیند و شاخه‌ها را پر می‌کنند. حال اگر گروه اول صدای ناهنجاری بشنوند یا حرکتی ببینند، فرار می‌کنند و بقیه هم به دنبال آن‌ها می‌روند و صحنه از وجودشان خالى می‌شود. نعمت‌ها هم مثل پرنده‌ها هستند؛ به خاطر یک سری عوامل آرام‌آرام می‌آیند اما یک‌دفعه می‌روند. اگر انسان هشیار باشد می‌تواند کاری کند که خوشی‌ها و نعمت‌ها را نگه دارد.

امیرالمؤمنین در این رابطه می‌فرمایند:

«النّعم تدوم بالشّکر

نعمت‌ها با شکر و سپاس حقّ تعالى دائمى و پاینده مى‏ماند؛ یعنی اگر می‌خواهید خدا نعمت‌ها را از شما نگیرد و این سلامتی و آسایش و… همیشگی باشد، دائماً خدا را شکر کنید. چه بسا مقدر شده نعمتی از ما گرفته شود اما به‌واسطه شکرگزاری، ماندگار شود. در کتاب مشکاه الانوار قصه زیبایی از امام رضا نقل شده است:

– حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام فرمودند: در قوم بنی‌اسرائیل مردى زندگى مى‏کرد که شبى شخصى به خوابش آمد و به او گفت:

قرار است نیمی از عمرت را در وسعت و راحتى و خوشی طی کنی. اختیار با خودت است؛ می‌خواهی نیمه اول عمرت را در ناز و نعمت باشی یا نیمه دوم را؟ آن مرد گفت: بگذار با همسرم مشورت کنم. وقتی صبح شد به همسرش گفت: دیشب مردى به خواب من آمد و به من خبر داد که نصف عمرم در آسایش و راحتی و خوشی است و گفت هر یک از دو نصف را که مى‏خواهى انتخاب کن. همسرش گفت: به نظر من نصف اول را انتخاب کن، شاید خدا رحمی به ما کند و نعمتش را بر ما تمام کند. شب دوم دوباره همان شخص به خوابش آمد و پرسید: کدام را انتخاب کردی؟ مرد گفت: نیمه اول عمرم را. بعد از آن خواب، دنیا به او روى آورد؛ پول، ملک، مرکب خوب، زمین و… دائماً به او نعمت مى‏رسید. همسرش به او گفت: فلان همسایه‏ محتاج است به او برس. یا مى‏گفت: فلانى قوم و خویش تو است، نیازش را برآور.

به همین حالت بودند و هر چه نعمت به آن‌ها عطا مى‏شد مى‏بخشیدند و صدقه مى‏دادند و شکر مى‏کردند و الحمدلله می‌گفتند. شبى از شب‌ها مردی که چند سال پیش به خوابش آمده بود دوباره به خوابش آمد و گفت: اى مرد! نصف عمر تو گذشت، نظرت چیست؟ مرد گفت: من همسری دارم، بگذار با او هم در میان بگذارم. وقتی صبح شد به همسرش گفت: آن مرد که چندین سال قبل به خوابم آمده بود، دوباره به خوابم آمد و به من اعلام کرد که نصف عمر من گذشت.

همسرش به او گفت: خداوند به ما نعمت داد و ما شکر کردیم و خداوند سزاوارتر به وفاست. شب بعد دوباره آن مرد را در خواب دید و این بار او گفت: به خاطر شکر و سپاسگزاری شما، تمام عمرت در نعمت و رفاه خواهىد بود.

زندگی ما پر از خوشی‌ها و نعمت‌هایی است که در اختیارمان قرار داده شده است؛ اما ما از بسیاری از آن‌ها غافل هستیم تا این‌که از ما گرفته شوند. اصلاً نمی‌فهمیم چه اتفاقی افتاد؛ تا دیروز سالم بودم یک‌دفعه یک مریضی یا ناخوشی وارد زندگی‌ام شد؛ تا دیروز کسب و کار خوب بود ولی یک‌دفعه ورق برگشت. حتماً برای خودتان یا اطرافیانتان پیش آمده که نعمتی یک‌دفعه گرفته شود. فردی که تا دیروز اوضاع مالی خوبی داشت یک‌دفعه ورشکست شد. علت چیست؟

اگر می‌خواهید نعمت‌ها همیشه ماندگار باشند اهل شکر باشید.

۳-اقناع اندیشه

۳/۱-معنای نعمت

شکر همیشه در مورد نعمت به کار می‌رود؛ عنوانش شکر نعمت است. نیاز است معنای نعمت را هم بدانیم. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نکته زیبایی در تعریف نعمت ذکر می‌کند و می‌گوید: در همه مشتقات این کلمه یک معنى خوابیده و آن نرمى و پاکیزگى و سازگارى‏ است‏؛ سازگار با جسم و روح انسان؛ سازگار با دنیا و آخرت انسان. پس طبق بیان ایشان خبائث نعمت نیست؛ مثلاً گوشت خوک نعمت نیست، شراب چون سازگار با جسم و روح نیست نعمت نیست. پس هر موقع چیزی به ما عطا شد که هم سازگار با وجودمان بود و هم پاک و حلال و طیب بود این نعمت است. البته به این مطلب باید توجه داشته باشیم که بعضی چیزها در همه حالی برای همه نقمت است و بعضی چیزها در همه حالی و برای همه نعمت است.

اما بعضی چیزها گاهی نعمت است و گاهی نقمت؛ برای بعضی نعمت است و برای بعضی نقمت. فقر و نداری برای بعضی نعمت است چون اگر پولدار بشوند یاغی می‌شوند، برعکس برای بعضی نقمت است چون اگر فقیر شدند کافر می‌شوند. مریضی برای بعضی نعمت است و برای بعضی نقمت. به فرموده امام رضا علیه‌السلام «اَلْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِیرٌ وَ رَحْمَهٌ وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَهٌ وَ إِنَّ اَلْمَرَضَ لاَ یَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى لاَ یَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْبٌ»؛ بیماری برای مؤمن پاک شدن و رحمت؛ و برای کافر عذاب و لعنت است. همانا بیماری از مؤمن زدوده نشود تا آنگاه که همه گناهانش پاک شود و گناهی بر او باقی نماند.

ممکن است بچه‌دار شدن برای کسی نقمت باشد و خدا از سر مهربانی به او بچه ندهد.

سؤال اینجاست: ملاک نعمت بودن یا نقمت بودن یک چیز چیست؟ آیا هر کس در ناز و خوشی زندگی کرد صاحب نعمت است؟ آیا هر کس که پول و فرزند و منزل بزرگ داشت نعمت دارد؟ ولو از مال حرام باشد؟

آیا غربی‌ها یا کافرانی که اصلاً خدا را نمی‌شناسند نعمت دارند و خدا به آن‌ها نعمت داده است؟

می‌خواهم عرض کنم که نه.

حاج آقا خود شما گفتید که هر چیزی که گوارا باشد و دل‌چسب باشد و منطبق طبع و میل باشد نعمت است پس خاوری هم که فرار کرد و رفت کانادا و الآن دارد لذتش را می‌برد غرق در نعمت است!

ایراد این استدلال کجاست؟

اجازه بدهید تا سطح بحث را بالاتر ببرم و دقیق‌تر صحبت کنم.

تعریف نعمت به دل‌چسب بودن آن است اما شرط دیگری هم هست که باید به آن دقت کرد.

۳/۲-میزان نعمت بودن یا نقمت بودن، ولایت است

می‌خواهم در این جلسه خدمت شما عزیزان عرض کنم که میزان نعمت بودن یک چیز به ولایت آل الله بستگی دارد. چند شاهد از آیات و روایات ذکر می‌کنم تا این حرف ثابت بشود.

مهم‌ترین شاهد ما آیه ولایت است که آخر عمر مبارک پیامبر در حجه الوداع نازل شد: «الْیوْمَ‏ أَکْمَلْتُ‏ لَکُمْ‏ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»[۱]؛ امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم. در روایت است که «فَأَمْرُ الْإِمَامَهِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ»؛ این یعنی خداوند بدون ولایت، نعمت را ناقص می‌داند و با ولایت است که نعمت تمام می‌شود. قبلاً عرض کردیم که نعمت چیزی است که با وجود انسان سازگار است و ملائم با طبع انسان و پاک و حلال و طیب است. چیزی می‌تواند برای ما نعمت باشد که بوی ولایت بدهد و به امر ولی باشد.

راوی می‌گوید: ما روزى نزد علىّ بن موسى الرّضا علیهما السّلام بودیم. حضرت به من فرمود: در این دنیا نعیم حقیقى نیست، عده‌ای از فقها که در محضرش حاضر بودند گفتند: این‌طور نیست، خداوند خودش مى‏فرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ[۲] آیا این همین آب سرد گوارا در دنیا نیست؟ حضرت با آواز بلند فرمود: شما این چنین معنى می‌کنید و آن را به چند وجه تفسیر می‌نمایید؛ جماعتى گفتند: مراد آب خنک است و جماعتى دیگر گفتند طعام لذیذ است و عدّه دیگر گفتند خواب خوش است.

امام علیه السّلام سپس فرمود: پدرم برایم نقل کرد که در محضر پدرش ابو عبد اللَّه امام صادق علیه السّلام این اقوال شما در بیان آیه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ‏» ذکر شد، آن حضرت ناراحت و خشمگین گشته، فرمود: خداوند عزّ و جلّ از چیزى که به بندگانش تفضّل کرده نخواهد پرسید و بدان بر آنان منّت نمى‏نهد و منّت به احسان در مخلوقات قبیح و زشت است تا چه رسد به خداوند عالم عزّ و جلّ؛ و چگونه چیزى را که مخلوق خدا بدان راضى نیست به خدا نسبت دهند؟! و لکن مراد از این نعیم، دوستى ما اهل‌بیت (خاندان رسالت) و ولایت ما است، خداوند از آن در قیامت بازخواست خواهد کرد. خداوند پس از پرسش از توحید و نبوّت، بندگان را از مسئله ولایت ما بازجوئى خواهد کرد، زیرا بنده اگر از عهده این سؤال برآید و بدان وفا کرده باشد، این امر او را به نعیم جاودانه بهشت می‌رساند و به ‌راستی که این مطلب را پدرش از آبای گرامش از امیر مؤمنان- علیهم الصّلاه و السّلام- برایم نقل کرد بدین صورت که گفت:

جابر گوید: مردی آیه «و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه» را در حضور امام باقر علیه السلام تلاوت نمود. امام فرمود: نعمت ظاهری پیامبر و آنچه از معرفت خدا و توحید آورده است… و اما نعمت باطنی ولایت ما اهل‌بیت و پیمان مؤدت ماست

پس هر چه که در مسیر ولایت باشد و مورد تأیید ولی خدا و هر چه مرا در مسیر ولایت نگه دارد نعمت است وگرنه نقمت خواهد بود.

اگر کسی برای خرید خانه نزول گرفت، این خانه نعمت نیست نقمت است. اگر کسی به خاطر مسافرت و خرید لباس، مال حرام را وارد زندگی خود کرد، این مسافرت و لباس و غذا نعمت نیست بلکه نقمت است. بیماری برای کسی که شکر به جا بیاورد و زبان به گله باز نکند نعمت است چون صبر و شکر از توصیه‌های ولی خداست اما اگر بیماری سبب حرف کفر آلود زدن و ناشکری کردن شد، نقمت است.

هرچه قدر شکرگزارتر بشویم محبت ما افزایش پیدا می‌کند؛ مخصوصاً شکر بزرگ‌ترین نعمتی که به من و شما عطا شده است؛ یعنی ولایت آل محمد صلی الله علیه واله و سلم. در روایات از ولایت با عنوان اعظم النعم یاد شده است. خدا را شکر کنیم که ما را از محبین و دوستداران امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داده است. اگر از دوستداران اهل‌بیت نبودیم، اگر کافر بودیم چه کار می‌کردیم؟ حضرت موسی عرض می‌کند: «رب اجعلنی من امه محمد.»

خدا بالاترین نعمت را به من و شما داده است. مرحوم مجلسی در جلد ۲۴ «بحارالانوار» بابی به نام «باب أنٌّهم نِعمَه» گشوده است؛ یعنی اهل‌بیت نعمت خدا هستند و ولایت شکر این نعمت است.

خداوند می‌فرماید:

«إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَلَا یَرْضَی لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ»؛(۲)

اگر کفران نعمت کنید، خداوند از شما بی‌نیاز است و هرگز کفران بر بندگانش را نمی‌پسندد و اگر شکر او را به جا آورید، آن را برای شما می‌پسندد. امام صادق (علیه السلام) در معنای این آیه فرمودند:

«اَلْکُفْرُ هُنَا اَلْخِلاَفُ وَ اَلشُّکْرُ اَلْوَلاَیَهُ وَ اَلْمَعْرِفَهُ»؛(۱) کفر در اینجا مخالفت با اهل‌بیت(علیهم السلام)و شکر، ولایت و معرفت امام(علیه السلام) است.

شکر یعنی ولایت و ولایت یعنی شکر. چون این‌ها نعمت واقعی خدا هستند. فرمودند:

«فِینَا کَرَائِمُ اَلْقُرْآنِ»؛(۲) کرامت‌های قرآن همه درباره ما اهل‌بیت است. یعنی آیات ناب قرآن درباره ماست. هر آیه‌ای که می‌بینی بوی فضل و رحمت خدا می‌دهد، درباره ماست.

من از شما سؤال می‌کنم: آیا با وجود این نعمت جایی برای غصه خوردن می‌ماند؟ آیا جفا نیست که مرتب دم از نداری بزنیم؟

مردی از شیعیان خدمت حضرت صادق علیه السلام آمد و از فقر و تنگدستی شکایت نمود. حضرت فرمود: «انت من شیعتنا و تدعی الفقر و شیعتنا کلهم اغنیاء»؛ تو از دوستان مایی و اظهار فقر و تنگدستی می‌کنی با این‌که تمام شیعیان ما بی‌نیاز و غنی هستند. آنگاه فرمود تو را تجارت پرفایده‌ای است که بی‌نیازت کرده. عرض کرد: آن تجارت چیست؟

فرمود: اگر کسی از ثروتمندان بگوید روی زمین را برای تو پر از نقره می‌کنم و از تو می‌خواهم دوستی و ولایت اهل‌بیت پیغمبر را از قلب خود خارج کنی و نسبت به دشمنان آن‌ها دوستی و محبت پیدا نمایی، آیا حاضر می‌شوی این کار را بکنی؟ عرض کرد: نه یابن رسول الله (ص) اگرچه دنیا را پر از طلا بنماید! فرمود: پس تو فقیر نیستی؛ بینوا کسی است که آنچه تو داری نداشته باشد، حضرت مقداری مال به او بخشیدند و مرخص شد.

پس اگر می‌خواهیم شکر این نعمت را به جا بیاوریم باید روزبه‌روز در معرفت، محبت و ولایت آن‌ها تلاش کنیم.

۳- راهکار

خوب است ذکر روز عید غدیر را که مستحب است مؤمنین به هم بگویند مرتب بر زبانمان جاری کنیم: «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه من بعده.»

۳.۱-ورع و تقوا

بهترین راه رسیدن به ولایت چیست؟ در روایتی معروف از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «لن تنالوا ولایتنا الا بالورع»؛ به ولایت ما نمی‌رسید مگر با ورع و ترک محرمات و حتی ترک شبهات و اتفاق یکی از راه‌های شکر هم همین است.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اْللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُم أَذِلَّهً فَاْتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُم تَشْکُروُنَ»[۳]؛ و به تحقیق خدا شما را در بدر یاری کرد در حالی که شما ناتوان بودید پس از خدا بپرهیزید تا شکر نعمت او را به جا آورید.

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:

«شُکْرُ کُلِّ نِعْمَهٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ»؛ شکر هر نعمتی اجتناب از محرمات خدای عز وجل است.

کمترین چیزی که نعمت‌های خدا بر شما واجب می‌کند، این است که با نعمت‌های خدا گناه نکنید؛ استفاده ناصحیح نکنید. همین قدر که استفاده ناصحیح نکردید، یعنی شکر آن را به جا آورده‌اید. سگ، در مقابل استخوانى که به او مى‏دهند، حق‏شناسى مى‏کند و دُم مى‏جنباند و اگر دزد و بیگانه‏اى وارد خانه شود، به او حمله مى‏کند، اگر انسان نسبت به این همه نعمت پروردگار بی‌تفاوت باشد و از روحیه سپاسگزارى که به صورت «نماز» جلوه‏گر مى‏شود، بی‌بهره باشد، آیا در قدرشناسى کمتر از سگ نیست؟!

ورع از تقوا بالاتر است. تقوا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات اما ورع یعنی آدم از امور مشتبه هم پرهیز کند. از جاهایی که غرقه‌گاه است، حریم است، خطرناک و شبهه‌ناک است، پرهیز کند. شکر هر نعمت ورع است. افرادی که گناه و معصیت و مخالفت خدا نمی‌کنند، شکر نعمت خدا را به جا آورده‌اند.

حداقل شکر این است که انسان با داده‌های خدا گناه نکند. از زبان خود استفاده ناصحیح نکند، از چشم و گوش خود استفاده‌های حرام نکند. این ذهن و حافظه حیف است، علومی که برای دنیا و آخرت فایده‌ای ندارد در آن نریزیم. چیزهایی یاد نگیریم که نه برای دنیا مفید است و نه برای آخرت. این حافظه، این استعداد، این مغز و قلبی که خدا به ما داده است، سالم است. در آن چیزهای خوب بریزیم؛ آیه‌های قرآن، حدیث، دعا، ذکر، مطالب خوب.

علما و بزرگان دین گناه را کفران نعمت می‌دانند و حتی ترک اولی را هم مراقبت می‌کنند. یکی از شاگردان مرحوم فقیه عارف حضرت آیت‌الله سید عبدالله جعفری تهرانی قدس سرّه می‌گوید:

ایشان فرمودند: شما می‌توانید با آیت‌الله مهدوی‌کنی تماس بگیرید؟

گفتم: بلی.

فرمودند: ۶۰ سال قبل وقتی پدرم از دنیا رفت، پیکر او را با هشت نفر از بستگان به قم آوردیم و چون هوا سرد بود، نزدیک غروب از دفن او فارغ شدیم و امکان برگشت این هشت مهمان ما به تهران وجود نداشت، شب را در قم ماندیم و آقای مهدوی کنی غذای ساده‌ای آماده کردند برای مهمان‌های ما. من امروز که اعمال خود را محاسبه می‌کردم، یادم نیست که از آقای مهدوی در آن روز تشکر کرده‌ام یا نه؟ می‌ترسم تشکر نکرده باشم و برای من وزر و وبال شود.

تا این اندازه مراعات می‌کردند. ان شاء الله خداوند توفیقش را به همه عنایت بفرماید.

نتیجه این‌که راه شکرگزاری افزودن ولایت است و راه رسیدن به ولایت، ورع، تقوا و دوری از محرمات و گناهان است. اگر می‌خواهید به ولایت نزدیک بشوید باید حرف اهل‌بیت را بشنوید؛ با گناه و آلودگی و دروغ و ربا و ظلم و غیبت نمی‌شود به آن بزرگواران رسید. با گناه نمی‌شود شاکر بود.

پروردگارا، همه اهل این مجلس را جزء شاکرین قرار بده. اللهم الرزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

پی نوشت ها:

[۱] مائده، آیه ۳
[۲] تکاثر، آیه ۸
[۳] آل عمران، آیه ۱۲۳

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *