Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
سخنرانی ( انجوی نژاد ایمان نورباران 11) 1084 سید محمد انجوی‌نژاد متن گردآوری ایمان استاد انجوی نژاد ؛ گردآوری ایمان

هزینۀ ایمان

AnjaviNejad_Iman01

هزینۀ ایمان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

در سفر جنوب، نائب الزیاره و دعاگوی خواهران و برادران بودیم، سفر خوب و با برکتی بود. ان شاءالله خداوند تا جایی که می شود از این نوع برکت ها و خوبی ها قسمتمان بفرماید.

پیرامون آیات سوره حدید صحبت می کردیم: “اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ“، ادامه دادیم و بحث کردیم که اول باید جذابیت های دنیا را مشخص کرد و برای آنها اسم گذاشت و بعد فرمودند: “سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ“.

معنای اصلی سبقت چیست؟

این آیه را نیز نگاه کردیم و گفتیم اگر قرار باشد یک انسانی به نعمت های مادی و معنوی خداوند تبارک و تعالی برسد، شرط این که بخواهد سبقت بگیرد این است که در کارهای خیر سبقت بگیرد، یعنی اگر شما بخواهید از خواهر و برادر خودتان برای رسیدن به یک نعمت الهی سبقت بگیرید، برای این کار باید در یک جایی در کار خیری از او جلو بزنید، ما به این سبقت می گوییم. مثالی را قبلا در بحث دیگری از حضرت آیت الله حائری شیرازی عرض کرده ام که متاسفانه امروز هم در بیمارستان بستری شده اند، ان شاء الله خداوند شفای کامل و عاجل عنایت بفرماید.

در جایی صحبتی راجع به “اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لِاَنفُسِکُم”، بود که اگر خوبی می کنید به خودتان خوبی می کنید، خاطره ای از مرحوم آسید نور الدین نقل می کردند، می فرمودند: من یک طلبه جوانی بودم که پشت سر آقا سید نور الدین با فاصله بیست متری در حال رفتن بودم، ایشان هم به من نگاه نمی کردند، وقتی سرکوچه پیچیدند و رفتند، ما بیرون کوچه ماندیم، سائلی آمد و گفت شما طلبه و روحانی هستید، من به شدت نیاز به بیست تومان پول دارم که در آن زمان این مقدار پول زیادی بود، یک فکری به حال من کنید و با بیست تومان زندگی من از این رو به آن رو می شود و خلاصه التماس کرد و من گفتم ندارم، به پیغمبر ندارم، گفت شما ندارید بروید به آقا سید نور الدین بگویید برای من بیست تومان جور کنند و اصرار هم می کرد.

می گفتند تا ما از دست این سائل خلاص شدیم و وعده به آینده کردیم که بعد من صحبت می کنم بیا ببین چه خبر؟ آقای نورالدین الهاشمی به داخل منزل رفته بودند، ایشان می گفتند بعد که ما پشت سر ایشان وارد منزل شدیم، آقا نورالدین آمدند و گفتند سر کوچه چه کار می کردید؟ گفتم چه طور؟ گفتند من یک لحظه منظره ای در ذهنم آمد و دیدم یک آدمی می خواهد بیست تومان به زور در جیب تو بکند و تو نمی گیری، خوب می گرفتی!

رسیدن به نعمت های الهی برای چه کسانی مقدر است؟

این آیه همین را می گوید؛ رسیدن به نعمت های الهی برای کسانی مقدر است و می توانند از بقیه مردم سبقت بگیرند که در خیرات و کار خیر سبقت بگیرند.

یک نفر یک لیوان آب می خواهد، می ایستد واجب کفایی می شود، به طور کلی خیرات در حال واجب کفایی شدن است، واجب کفایی هست، اما به صورت واجب کفایی به آن نگاه می شود یعنی می گوید بگذار اگر هیچ کس آب نداد آن وقت ما این یک لیوان آب را بدهیم. در صورتی که می گوید کسانی که خیرات را واجب عینی می دانند، یعنی به محض این که دیدند یک جایی کار خیر است، اول من باید آستین بالا بزنم، بعد سراغ بقیه می رود. “سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ”، سبقت بگیرید، این جا بازار، بازارِ مغفرت است، در کارهای خیر از همدیگر جلو بزنید.

روایتی که همه شنیده اید و خیلی هم در مساجد گفته و به آن عمل می شود، روایت این است که امام صادق(ع) می فرمایند: اگر مردم می دانستند ثواب صف اول نماز جماعت چقدر است، برای رسیدن به این ثواب بر همدیگر شمشیر می کشیدند. این روایت می خواهد عظمت کسانی که زودتر به نماز جماعت می آیند را بیان کند. نمی گوید که در را ببندید بعد یک دفعه باز کنید که همه بدوند و هر کس مثل راگبی فوتبال آمریکایی زودتر برسد و شمشیر بکشد، این که غیر انسانی است. شمشیر بکشید که بفرمایید صف اول، اصلا من نماز نمی خوانم، اگر قرار باشد برای ثواب به روی برادرم شمشیر بکشم، اصلا نماز نمی خوانم، چون غیر انسانی است.

این روایت درست است، اما می خواهد بزرگی آن را بگوید، مانند “الغیبه اشدّ من الزّنا”. غیبت خیلی بدتر از زنا است، اما واقعا زشتی غیبت به اندازه زنا نیست. می خواهد بزرگی آن را بگوید، یا “الفتنه اشد من القتل”، صبح تا شب مردم در حال فتنه کردن هستند، خواهر شوهر را با مادر شوهر در می اندازند، رفیق با رفیق در می اندازند، هر بدی را هر کسی پشت سر تو می گوید برای تو نقل می کند که فهمیدی نظر فلانی راجع به تو چیست؟!

متن سخن چینی، متن فتنه است، “اشد من القتل”، اما اگر کسی فتنه کرد، می شود او را اعدام کنی؟ یک جاهایی، ثواب مفت است به همین خاطر سبقت در آن توصیه می شود، اگر بگویند هر کس زودتر زکات دهد، و اگر مردم می دانستند ثواب زودتر زکات دادن چقدر است که زودتر به یک محرومی برسند، زودتر طرف از گرسنگی در بیاید چقدر زیاد است، بر روی هم شمشیر می کشیدند! این روایت را دیگر رها کن، در قبال پول و جان دیگر فرد پای کار نیست.

در کربلای ۵ با یکی از دوستان که خدا حفظش کند و الان زنده است، اما بخاطر مصرف کورتون در حال انفجار است، سر پیچی که هیچ کس نمی رفت، تا ما رسیدیم گفتند سادات بفرمایید جلو، گفتم چه خبر است؟ گفت این جا هیچ کس نمی رود، گفتیم سادات و بنی هاشم اولیٰ هستند! من گفتم چرا سر سفره نمی گفتید سادات اولیٰ هستند؟

زمانی روایت ها به یادشان می آید که به نفعشان است. دیروز که غذا تقسیم می کردید ما سادات اولیٰ نبودیم، آن پشت افتاده بودیم و هر چه می گفتیم یک نفر به ما غذا بدهد، تا آخر غذا را کامل خوردید!

بر سر سفره به سوی مرغ درازم / اگر چه بیست میان فاصله باشد

قسمت هم کاسه پاک خوردم و گفتم / دوست نباید ز دوست در گله باشد

مردم مواقعی به دنبال خیرات می روند که هزینه نداشته باشد!

مردم مواقعی به دنبال خیرات می روند که هزینه نداشته باشد، اگر هزینه داشته باشد نه به دنبال آن می روند و نه سبقت می گیرند. آقای قرائتی می گفتند در ماشینت باز باشد، خراب است و ریگلاژ نیاز دارد به همین علت در باز است، پانصد هزار نفر بوق می زنند که در ماشینت باز است و فکر می کنند که خیلی کار خیری انجام داده اند و می روند بعد می گویند همین ماشین بنزین تمام کرده و پنج ساعت است کنار خیابان ایستاده، همه به سمت دیگری نگاه می کنند و می روند، ثواب بی هزینه!!!

ذکر، نماز ثواب بی هزینه است! در جمع مؤمنین و مؤمنات صحبت می کنیم، در جمع بی نمازها که صحبت نمی کنیم که بگویید نگو نماز، ثواب بی هزینه است، این ها ممکن است نسبت به نماز بی توجه شوند، خیر، این ها همگی “الصلاه عمود الدین” را می دانند، ولی می خواهم بگویم این ها بی هزینه است، سبقت گرفتن در چیزهایی که برای ما هزینه ندارد، خیلی هنری نیست!

الزاما امام حسین (ع) با برنج شفا نمی دهد، با خون هم می تواند شفا بدهد.

الان بیایند و بگویند امام حسین(ع) خون می خواهد، سازمان انتقال خون هم ایستاده و ظهر عاشورا هم هست، چند نفر می روند خون بدهند؟ این خون دادن ثوابش از حرکت انحرافی قمه زدن کمتر نیست. چند درصد از عزاداران به نیت امام حسین(ع) برای نجات بیماری می روند و خون می دهند؟ اما بگویند امام حسین(ع) حلیم یا غذا می دهد، دعوا می شود که غذای امام حسین(ع) می خواهم، بچه ام مریض است. بچه ات مریض است نمی خواهد حتما غذا بگیری، برو خون بده، الزاما امام حسین(ع) با برنج شفا نمی دهد، با خون هم می تواند شفا بدهد.

یک عده ای عادت کرده اند که در دینداری هزینه ندهند، بعد کار به جایی می رسد که باید هزینه بدهند و امام حسین(ع) تنها بماند! این ها عادت نکرده اند که هزینه بدهند، این ها نزد پیامبر(ص) رفتند، پیغمبر(ص) فرمودند: هر کس “لا اله الا الله” بگوید، خداوند در بهشت درختی را برای او غرس می کند، نشستند و گفتند: “لا اله الا الله”. خواجه ربیع حساب کتاب کرد، دید این جا هم باید بدود، هم عرق بریزد، هم جان بکند، هم شمشیر بکشد و هم شمشیر بزند، (آخر ذهن خواجه ربیع که در مشهد به زیارتش می روید را بیرون می ریزم، جای او باشم اینگونه حساب می کنم)، هم، مشکوک است! این طرف علی(ع) و آن طرف خوارج که دینداری خوارج واقعا خیلی دیدنی بوده است.

خدا قسمتتان نکند سوریه بروید و دینداری داعشی ها و مخصوصا جبهه النصره را ببینید، آخر دینداری هستند!! در نماز، گریه، صدای بلند، قرائت، در سجده از گریه بلند نمی شوند! خواجه ربیع گیر کرد، گفت: این جا یک همچین دینی با این همه دردسر داریم و در آخر هم صد در صد مشخص نیست که حق با علی(ع) باشد، رو به رویی ها هم که الله اکبر می گویند، حتی بیشتر از اصحاب مالک اشتر در حال قرآن خواندن هستند. ما می رویم و ذکرمان را می گوییم، آقا اجازه می دهید ما به خراسان برویم؟

آقا فرمودند: دلت با ما نیست، بفرما. گفت می روم تا آخر عمر، ۵۰ سال ذکرم را می گویم، دینداری بی هزینه!

ما که جای خدا نیستیم، خداوند گناهکاران را می بخشد و به بهشت می برد، اما فکر کنم یک گیر درستی به امثال خواجه ربیع بدهد. خدایی که گناهکاران را می بخشد و صاف به بهشت می برد، اصلا با حکمت خدا در تعارض نیست که گوش این مدل دینداران را بگیرد. طرف بیاید بگوید فلانی دویست بار زنا کرد و توبه کرد، شصت لیتر عرق خورد و توبه کرد، او را بخشیده ای، آن وقت در روز قیامت به من گیر داده ای که چرا فقط ذکر گفته ای؟!

من می گویم با حکمت خدا اصلا بعید نیست که خداوند بگوید ذکر گفتن تو جامعه را خیلی خراب کرد! این ذکر تو نسل بدی را به وجود آورد! نوکر امام حسین(ع) بوده، یک عمر فلان کرده و رفته، خداوند حتما او را صاف به بهشت نبرده است، چون بستگی دارد. این هیئت و ذکر شاید یک انحرافی در تشکیلات امام حسین(ع) ایجاد کرده که تا پانصد سال باید بدویم تا این انحراف را برداریم، بعضی انحرافاتی که ۱۰- ۱۵ سال قبل ایجاد کرده اند، هنوز نتوانسته ایم بچه هایش را در صراط مستقیم بیاوریم که برای امام حسین(ع) اسلحه دست بگیرند. چون نوکر امام حسین(ع) بوده، دیگر هیچ به هیچ؟!

چون خداوند گناهکاران زناکار را می برد، کسانی که عمل فاحشه را انجام می دهند و خداوند آن ها را می بخشد و به بهشت می برد، نباید به این ها گیر بدهد، من می گویم حکمت خداوند ایجاب می کند که گیر بدهد، برای اینکه او یک گناهی و غلطی کرد و بعد سرش را روی خاک گذاشت و گفت غلط کردم، تو یک عبادتی انجام داده ای که عبادت من را منحرف کرده ای، از آن داعشی، شیعه انگلیسی، امام حسینی سیب زمینی در آورده ای! یک عده ای را در آورده ای که هیچ چیزی نمی توانند بشوند بعد هم می گویند فقط حسین(ع)!!

چه کسانی در معرفت دینی انحراف ایجاد می کنند؟

مگر این قابل جواب دادن است؟ می توانی توجیه کنی که فقط حسین(ع) یعنی چه؟ خداوند درجات تمام کسانی که به این انقلاب خدمت کرده اند متعالی کند، مرحوم شریعتی با همه حسن و قبح، به هر حال هر آدمی هم خوبی دارد، هم بدی، یکی از صحبت های قشنگ مرحوم شریعتی این بود، می گفت: عده ای فقط روحانی اند یعنی این ها بین مثلث بیت و مسجد و منزل، در رفت و آمد هستند و در کوچک ترین شئونات اجتماع هم دخالت نمی کنند که مبادا قبایشان به گردی آلوده شود! این ها فقط به این درد می خورند که نگاهشان کنی، از نورانیتشان لذت ببری، دستشان را ببوسی و به خانه ات بروی! بعد می گفت این ها، انحراف در معرفت دینی هستند.

این جمله خیلی درست بود، حتی اگر این جمله را مارکس هم گفته باشد درست است، فروید هم گفته باشد، درست است که دین برای برخی، دین بی هزینه است. به گونه ای صحبت می کنند که همه را خوش آید. آنقدر دین ما گسترده است و می شود تفسیر قرآن بگویی، روایت انتخاب کنی، شصت سال صحبت کنی و هیچ کس بدش نیاید. آن قدر داستان داریم، کتاب تذکره العلما را بر می داری و سی شب ماه رمضان برای ده سالت تکمیل است که این عالم این گونه بوده، این میزان گریه کرده و نماز شب خوانده، این میزان با امام زمان(عج) رابطه داشته، خادمش این را گفت و…، اینقدر می شود راحت صحبت کرد و هیچکس بدش نیاید و همه هم بعدش می گویند چقدر سیم آقا وصل است!

فقط از خدا می گوید، از چه چیز خدا می گوید؟! اگر از خدا فقط در محدوده ای می گوید که ضربه نخورد، این از خدا نمی گوید! “قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون”، اگر از قرآن کریم فقط در حواشی می گردد، سراغ لا اعبد و قاتلوها و بزن بزن ها نمی رود، این معلوم است یک مشکلی دارد، از درون دین ما هم می توان در آورد.

بنده حاضرم کلاس راه بیندازم، از دین بدون اینکه یک کتاب باز کنم، تکراری هم حرف نمی زنم، ۳۰۰ جلسه راجع به سیب زمینی صحبت می کنم که یک نفر بدش نخواهد آمد. ۳۰۰ جلسه یعنی یک آدمی دستش بیاید، می تواند مریدان زیادی را جمع کند. با مطالعه تا سه هزار هم ردیف می کنم، کاری ندارد. حرف جدید و دینی هم می زنم.

در خیرات هزینه بَر سبقت بگیر!

پس “سابقوا” در چه چیزی؟ در خیرات هزینه بَر! در آن جا سبقت بگیر، نمی خواهد برای صف اول نماز جماعت تنه بزنی، این جا را اجازه بده بقیه بروند، شما در قسمت هایی که هزینه بَر است سبقت بگیر؛ “بابی انت و امی و نفسی و مالی و عرضی”.

واقعا اگر به جای حی علی الصلاه، حی علی الزکاه گفته می شد انقدر مساجد ما شلوغ نبود! چقدر بد است بعضی شعرهایی که برای ما می خوانند!

+ یکی از آیات جبری خیلی پیچیده قرآن، آیه ۲۲ سوره حدید است که اکنون می خواهیم به آن بپردازیم:

مصیبت به معنای رسیدن به هدف است.

“مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ”.

این آیه بر این نکته دلالت دارد که از قبل خبر آن را به شما داده ایم، “أَن نَّبْرَأَهَا”؛ در لوحی به نام محفوظ، تمام اتفاقات جهان الی یوم القیامت محفوظ است.

مصیبت به معنای رسیدن به هدف است. مصیبت همیشه به معنای بلا نیست، این ترجمه اشتباه نیست، اما خیلی ساده و تحت اللفظی است. هیچ اتفاقی نمی افتد، مگر اینکه در لوح محفوظ از قبل باشد، “أَن نَّبْرَأَهَا من قبل”، ما از قبل به شما خبر داده ایم، لذا در دنیا باید اینگونه باشید که قرآن می فرماید.

– “إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ”، این کارها برای خدا خیلی ساده است.

– “لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ”، خیلی شادمان نشوید و خیلی هم غصه نخورید.

این را یک بررسی کلی کنیم و بحث تمام می شود.

یک عده اعتقاد دارند در لوح محفوظی که در این آیه قرآن کریم می گوید، تمام اتفاقات جهان تا ایام قیامت به صورت ریز نوشته شده و ما راه گریزی نداریم، و در یک پازلی باید بازی کنیم و تا آخر آن نیز باید برویم که این عقیده جبریون است. الان نمی خواهیم بحث جبر و اختیار را بگوییم، سریع هم از کنارش رد می شویم.

روایت هم داریم که رسول خدا(ص) با آقا امیرالمومنین(ع) شبی را تا صبح در مسجدی خلوت کردند، بعد که همه نمازشان تمام شد، پیامبر(ص) فرمودند: علی، بنشین و خلوت کردند و برای منزل علی(ع) پیغام فرستادند که فاطمه(س) جان امشب با شوهرت علی(ع) کار دارم، منتظر او نباش، بعد از نماز صبح می آید. نماز صبح را هم به جماعت خواندند و به منزل رفتند.

حضرت زهرا(س) دیدند که صورت امیرالمومنین(ع) ملتهب است، خیلی آرام آرام به حضرت زهرا(س) گفتند: دیشب پدرت تمام اتفاقات از اکنون تا قیامت را، برایم گفت و شدیداً متحیر و متعجب هستم، شما هم که حالت بهتر از من نیست. بعد حضرت زهرا(س) فرمودند: بنشین، از بعد از قیامت تا ورود به بهشت را هم برای من گفته اند.

کاری به درست یا غلطی این روایت هم نداریم، بحث ما سر این است که سیستم جهان چیده شده، نه اینکه مثلا اگر بخواهم عینکم را چنان کنم در جهان دیده شده، نه، سیستم جهان چیده شده و چون سیستم چیده شده، خارج از این سیستم یعنی یک دورانی بیاید، یک دوران گذاری بعدش بیاید، تاریخ ایجاد شود، بعد یک دورانی پایان آخرالزمان باشد، “اذ الشمس کورت”، دنیا از هم بپاشد و برویم، سیستم آن چیده شده و وسایل آن نیز مشخص شده است.

اگر قرار باشد انقلاب اسلامی بشود، وسیله اش این است که مردمی باشند، آدمی باشد که مردم را متحول کند و انقلاب بشود. اگر قرار باشد جنگی بشود، یا پیروزی و شکستی در جنگ اتفاق بیفتد سیستم و وسایلش چیده شده و مشخص است. اسباب بازی هایی هست که به شما هم آجر و هم نقشه، ولی الزاما به تو نمی گوید خانه ای ساخته می شود و حتی نمی گوید که چگونه خانه ساخته شود، سیستم آن چیده شده است.

غصه و شادی سیستماتیک چیست؟

این معنای جبر است، یعنی ما نمی توانیم با آب، هوا، فضا، زمین، زمان، شب، روز، آب، باد، سیل و…، در بیفتیم، چون سیستم آن چیده شده است. می گوید با این سیستم، غصه های سیستماتیک نخورید! یعنی جای خدا ننشین و دغدغه های سیستماتیک نداشته باش؛ “لِکَیْلَا تَأْسَوْا” یعنی نمی خواهد راجع به خلقت غصه بخوری که این چه وضع خلقت است؟

این چه وضع جهان است؟ این چه وضع ظهور است؟ این چه وضع غیبت است؟ شما غصه سیستماتیک نخور، به اندازه گلیمت پایت را دراز کن، به اندازه خودت غصه بخور، شادی های سیتماتیک هم نباید داشته باشی.

یک سیستمی برای خلقت چیده شده که این سیستم یک تلورانس و بالا و پایینی دارد. آخر الزمان یک سالی است که از یک سال آغاز می شود تا یک مقداری، با یک تلورانس و یک رفت و آمد خیلی کم. رفت و آمد کم از نظر خدا این است: بین یک سال تا یک میلیارد و پانصد میلیون سال یا صد میلیون سال. بین صد میلیون و پانصد میلیون و سی سال در تلورانس است، چون از نظر خدا زمان خیلی کوچک است، اما آخر الزمان وجود دارد.

آقا چه زمانی می آید؟ می گوید: “الیس الصبح بقریب”، قرآن می گوید زود می آید. زود خدا با زود ما خیلی فرق دارد، در سیستمی که خدا چیده، گاهی زود خدا سه میلیون سال است. دکتر ازغدی خاطره ای از زمان انقلاب در مشهد می گفت: یک بنده خدایی خیلی عرض ارادت می کرد که می خواهم رزمنده و مجاهد باشم، بیایم بجنگم و دهان شاه را آسفالت کنم.

پرسیدم شما چه کار بلدی؟ گفت بلدم شعار بدهم، گفتم این که مربوط به تظاهرات است، در گروه های ما بخواهی بیایی، باید کاری بلد باشی که انجام دهی. گفت هر کاری که بگویید، انجام می دهم. گفتم ما تایپ و تکثیر و توزیع می کنیم، ساواک را می پیچانیم، پیغام می بریم و می آوریم. گفت: من هستم.

هر کاری به او می دادیم، بلد نبود. در آخر یک کاری توانستیم به او بدهیم، ماشین تحریری که با آن تایپ می کردیم و هر چند دقیقه یکبار جوهر آن را عوض می کردیم، گفتیم شما مسئول جابجایی و رفت و آمد ماشین تحریر باش.

این شخص می نشست، هر دو روزی یکبار که می خواستیم جا عوض کنیم، ماشین تحریر را بر می داشت و از بالای پشت بام به خانه بغلی می رفت. یکبار آمدند و گفتند این خانه در حال لو رفتن است، ما جمع کردیم و ماشین تحریر را به او دادیم که از پشت بام برو. داشت می رفت که به زمین خورد و زانویش درد گرفت، ماشین تحریر را زمین گذاشت و گفت ای خدا پس چه زمانی امام زمان ظهور می کند؟؟ نابود شدیم!

“الیس الصبح بقریب” معنایش این نیست، اینقدر خداوند تبارک و تعالی وسیع است که ما نباید به خدا ایراد بگیریم. قال الصادق(ع): “اللهم لا تجعلنی”، خداوندا من را از کسانی قرار نده که می گویند: پس چه زمانی مهدی فاطمه(س) می آید؟

چون این غصه، غصه سیستماتیک است. چرا من پسرم؟ چرا من دخترم؟ چرا من اینجا هستم؟ چرا من درازم؟ چرا من لاغرم؟ چرا من کوتاهم؟ چرا من کم یا زیادم؟ این یعنی گاهی غصه های آدمی فراتر از توانایی هایشان است! چرا شد؟ چرا نشد؟ چرا آمد؟ چرا رفت؟ اندازه گلیمت غصه بخور، بچه ات مشکل دارد غصه اش را بخور، نمی خواهد غصه جریان انقلاب اسلامی را بخوری، اندازه وظیفه ات کار کن، لذا کسانی می توانند رهبر باشند که به اندازه توانشان غصه و درد دارند، نه به اندازه سیستم خلقت!

حتی برخی اوقات پیامبر اکرم(ص) که معصوم هستند، خداوند ترمزش را می کشید و می گفت: تو پیغمبری، یک وقت خدایی نکنی! آیه ای که خداوند به پیغمبر می گوید به اندازه گلیمت غصه بخور این است: “طه ما انزلنا الیک القرآن لتشقی”، قرآن را نازل نکرده ایم که تو خودت را بیخودی به مشقت بیندازی! غصه های بزرگ تر از پیغمبری ات نخور، اندازه خودت غصه بخور.

قدر، اندازه گیری، قضا و قدر دست خداست.

– “و لا تفرحوا”، شادی هایت نیز همینگونه باشد.

وقتی شاد می شوی، دنیا خیلی ارزش ندارد، شادی های سیستماتیک نداشته باش. گمان نکن که فلان می شود و من کسی خواهم بود که دنیا یا شهر را متحول می کنم، این ها در اندازه تو نیست.

“العبد یدبّر و الله یقدّر”، همه این روایت را بلد هستیم. قدر، اندازه گیری، قضا و قدر دست خداست.

۱۵، ۲۰ سال است در کار فرهنگی هستیم، هر کجا خواستیم بزرگ تر از گلیممان دغدغه داشته باشیم، خداوند گوشمان را گرفته است و گفته اندازه گلیمت دغدغه داشته باش و اندازه گلیمت شاد باش. به جای خدا برنامه ریزی نکن! ازدواج کرده ای و نمی خواهی بچه دار شوی؟ نه هنوز زود است، نه هنوز دیر است، سیستم دینی اصلا به شما دستور نمی دهد که برای بچه دار شدن زود یا دیر کنی! این را در ادبیات اخلاقی خود اضافه کنید: چرا امروز خیلی گرم شد؟ “این غصه مال ما نیست.” چرا خیلی سرد شد؟ “این غصه ما نیست.”

خیلی وقت ها جایگاه علم، جایگاه اشتباهی است، صد بار هم خداوند تبارک و تعالی گفته این کار علمی نبود و شما بیخود دخالت می کنید. در خلقت دست نبر، طبیعت را تخریب نکن، اکوسیستم را به هم نریز، در سیستم دنیا دخالت نکن، بیش از حدی که سیستم نیاز دارد از دریا آب نکش، بیشتر از آن حدی که من گفته ام زمین را نشکاف، موجودات را طبقه بندی خوب و بد نکن، هواشناسی ات را دور بریز، صد بار خداوند این ها را گفته. در زندگی ات هم همینگونه باش، آرام و راحت باش و زندگی ات را انجام بده.

خداوند کسانی که فکر می کنند در دنیا عددی شده اند ر ا دوست ندارد.

– “وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ”.

خداوند کسانی که فکر می کنند در دنیا عددی شده اند را دوست ندارد. این ها بزرگ تر از گلیمشان در حال غصه خوردن و دغدغه داشتن هستند، به اندازه خودت تلاشت را می کنی بقیه اش دست خداست؛ “العبد یدبّر و الله یقدّر”.

یکبار قضیه ای مربوط به ۷،۸ یا ۱۰ سال قبل برایتان گفته ام که یکی از علمای اصفهان(حفظه الله) می فرمود: با ماشین آمدیم که به منبر برویم، از سر کوچه خارج شدیم یک کامیون بیرون آمد و صاف روی ماشین ما آمد. صدای خُرد شدنِ در کاپوت که مشخص شد، تازه فهمید یک چیزی زیر چرخش است! نگاه کرد، دید یک ماشین است و یک آخوند هم داخل ماشین است.

پایین آمد و گفت حاج آقا ببخشید من ندیدم، چرا بوق نزدید؟ گفتم خواهش می کنم، بعد گفت چه کار کنم؟ بدبخت شدم، همین دیروز بیمه ام تمام شده و فردا می خواستم بروم بیمه کنم! گفتم فعلا ماشین را عقب ببر تا کاپوت ماشین ما در بیاید و بعد گفتم شما برو.

گفت: کجا بروم؟ گفتم از عمد که نزدی، از کوچه بیرون آمدی، ندیدی و پیش آمد. گفت حاج آقا یعنی چه؟ گفتم کامیون مال خداست، تو هم متعلق به خدایی، منم متعلق به خدا هستم، ماشین هم متعلق به خداست، کامیون خدا به ماشین خدا زده، هر وقت خدا خواست بقیه اش هم جور می شود. می گفت طرف مقداری به ما چپ چپ نگاه کرد و گفت یا آخوند نیست یا لباس پوشیده، آخرش هم بالا پرید و می گفت حاجی دارم می روم گفتم برو آقا، گفت مطمئنی؟!

رفت و ما هم زنگ زدیم تاکسی آمد، ماشین را قفل کردیم و به خانه رفتیم و گفتم من شب ماشین ندارم، دنبالم بفرستید. معلمی به دنبالم آمد، مشاوره داد و مشاوره گرفت و در مسیر صحبت کردیم. وقت برگشتن گفت اجازه هست برادرم را سوار کنم؟ گفتم بله خواهش می کنم. برادرش سوار شد و باز در مسیر صحبت کردیم، این دو برادر از ما خوششان آمد و وقتی خواستم پیاده شوم گفت: من صافکار هستم!

مدیون هستید اگر کاری داشته باشید و نگویید. ما هم که دیدیم نمی توانیم مدیون خلق الله باشیم. گفتیم الحمدالله، کامیون خدا به ماشین خدا زد و صافکار خدا هم رسید! گفتم ماشین ما اینگونه شده، گفت: نوکرتم، همین حالا می برم، درستش می کنم و یک ریال پول هم نمی خواهد بدهی.

یک جاهایی قرار نیست خیلی فکر کنیم و غصه بخوریم و بر سر خود بزنیم، به گردن خدا بیندازیم، خدا خلق کرده باید هم برساند، به ما چه؟

خدایا ما به اندازه ای که می توانیم اینجا برای مبارزه با ظلم عربده می زنیم، بقیه اش به ما چه؟ پیرمردی ۶۵ سالش بود، می گفت در الرمادی با یک تیر ۴ تا داعشی را زده ام. گفتم خدایا به این تیر قدرت بده که از ۴ بدن رد شود، این ها پشت سر هم آمدند، هر چهار نفر را با یک تیر زدم.

علت غصه های ما از چیست؟

قدرت دست خداست، شد شد، نشد نشد. غصه های ما برای این است که به جای خدا تصمیم گیری می کنیم. چرا فلان کار را نکردی؟ من چرا درازم؟ من چرا چاقم؟ این چه دماغی است؟ این چه هوایی است؟ این چه شهری است؟ این چه زندگی است؟ این چه بچه داشته ای است؟ این چه زن با ریخت یا بی ریختی است؟ این چه شوهری است؟

بعضی چیزها بعد از انتخاب، دیگر در سیستم افتاده است، بچه شماست چه کارش کنیم؟ مگر روی شکم مادرش نوشته بود کالای فلان پس گرفته می شود که حالا داری راجع به فرزندت تصمیم گیری می کنی؟! سیستم است! می گوید فرزند ناخواسته آمده، فکر می کند گوسفند رویان است، یک عبد دارد خلق می شود، مگر ناخواسته ممکن است؟ انسان سیستم دارد، رویان که نیست!

البته من داشتم فکر می کردم اگر جایی مثل رویان برای بچه باشد بد نیست، حداقل در کانون ما می توانیم خود کفا باشیم، ماشینش را بگذاریم بعد بگوییم ۳۰ مدل بزن؛ سینه زن، میان دار، تدارکات و… کارمان راه می افتد. ولی نباید در سیستم دخالت کرد، وقتی که خداوند یک تشکیلاتی را چید، دیگر بقیه اش به ما ربطی ندارد، تا این جا را آمده ای، نشد نشد.

یک حد یقف برای آرزوهایت بگذار!

برادرها و خواهرها لطف کنند برای آمال و آرزوهایشان یک حد یقف بگذارند و بنویسند یک شنبه ۲۴ تیرماه ۱۳۴۵ نشد، پرونده مختومه و بایگانی. هفتاد و شش سال دارد هنوز می گوید من اگر قدم بلند بود الان حامد حدادی بودم! دیگر رها کن، دنبال بقالی یا چیز دیگری بگرد، بنویس نشد و پرونده را ببند. از این جا به بعد دخالت سیستماتیک می کنی، از این جا به بعد در حال تصمیم گیری بجای خدا هستی. شد شد، نشد تمام شد.

– “لِکَیْلَا تَأْسَوْا”، یکی از معنای “تأسوا”، حسرت های عمیق است. “علی مافاتکم” چیزهایی که از آن ها فوت شده است. آنقدر آدم در سینه خاک هستند که اگر به جای ۲۵ سال از عمرشان که حسرت می خوردند، یک ماهش را برای قیامت تکان می خوردند، دیگر در زیر خاک حسرت نمی خوردند! “یوم الحسره”، دنیا نیست، “یوم الحسره” آخرت است.

۵۰،۶۰ سالم شد هیچ چیزی از دنیا ندارم، حالا اگر داشته ای، چه داشته ای؟! یک حد یقف بگذارید و تمامش کنید برود، شد شد، نشد تمام شد. مؤمن در دنیا حسرت نمی خورد که ای کاش فلان کرده بودم، دیگر تمام شد. یکی از بچه های جنگ وقتی می خواست صحبت کند می گفت کاش را کاشتند، شلغم درآمد!

 

سخنران: حجت الاسلام و المسلمین سید محمد انجوی نژاد

میلاد حضرت زینب علیهاالسلام | تاریخ : ۱۳۹۴/۱۱/۲۴

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *