اجمالی از زندگانی امام کاظم علیهالسّلام
۱۴۰۰-۰۴-۲۳ ۱۴۰۲-۱۰-۱۷ ۵:۴۰اجمالی از زندگانی امام کاظم علیهالسّلام

اجمالی از زندگانی امام کاظم علیهالسّلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
امام موسی بن جعفر علیه السلام در سال ۱۲۸ بعد از هجرت در ابواء یک منزلی است بین مدینه و مکه به دنیا آمدند مناسب که یک دو سه جمله ای راجع به محل ولادت امام کاظم عرض کنم مقدمتا این را میدانیم که رسول خدا هنوز به دنیا نیامده بود که پدر بزرگوارش حضرت عبدالله از دنیا رفت حضرت عبدالله در مسافرتی بود در بازگشت از مسافرت بیمار شد و در مدینه از دنیا رفت و در همان مدینه به خاک سپرده شد حضرت آمنه مادر رسول خدا به مدینه آمد برای زیارت قبر حضرت عبدالله و تجدید عهد با حضرت عبدالله حضرت آمنه در بازگشت از مدینه در محلی به نام ابواء که فکر می کنم ده فرسخی مدینه باشه براشون شرایط پیش آمد که ایشان هم اونجا از دنیا رفتند و البته آمنه مادر رسول خدا که رسول خدا شش ساله بود که از دنیا رفت در همین ابواء دفن شده و آن طور که مثلاً در کتاب مجمع البحرین که تقریباً تالیف ۳۵۰ سال قبله ایشان فرموده که قبر حضرت آمنه در ابواء و آن حضرت در اونجا مقبرهای داره پیداست که از همان موقع حضرت آمنه و همچنین حضرت عبدالله یکی در مدینه و دیگری در ابواء زیارتگاه مسلمانان بوده زیارتگاه دوستداران رسول خدا بوده که متاسفانه در شرایطی که در چند دهه قبل پیشامد حکومت سعودی باهمون مبنای غلطی که دارند نوع این قبور و زیارتگاه ها و مقابر رو از بین بردند که امروز وظیفه ماست وظیفه حجاج ماست که وقتی به مدینه مشرف میشوند این محل ها را شناسایی کنند قبر حضرت عبدالله را شناسایی کنند و به زیارت مشرف بشوند و اگر میتوانند به ابواء که باید ده فرسخی مدینه باشه به ابواء بروند و آنجا قبر حضرت آمنه را شناسایی کنند و زیارت کنند
چون ابواء مدفن آمنه مادر رسول خدا صلی الله بوده شاید همین امر باعث شده که وقتی ائمه ما از مدینه برای عمره یا برای حج به حج مشرف میشدند در ابواء در این منزل یه قدری پیاده بشن اونجا بمونن و قبر حضرت آمنه را زیارت کنند شاید از همین باب بوده که امام صادق علیه السلام در یک سفری در ابواء که پیاده شدند و یک قدری اونجا باشند خبر شدند که مادر امام کاظم وضع حملش نزدیک شده و امام کاظم در همین ابواء درسال ۱۲۸ بعد از هجرت یا ۱۲۹ بعد از هجرت به دنیا آمد که پس این روستا این دهکده این محلی که به نام ابواء هم دفن حضرت آمنه است هم محل تولد امام کاظم علیه السلام از این دو جهت محلیست پربرکت که نباید فراموش بشه که در تاریخ راجع به این ابواء یه جمله دیگه هم هست که در اینجا که در ده فرسخی مدینه است اون جلسه بخش خصوصی که تشکیل شده و عده ای در این جلسه بودند که در آنجا طرح ریشه کن شدن بنی امیه مطرح شد و بالاخره این طرح هم موفق شد و اون جلسه و اون طرح هم در ابواء بوده امام کاظم علیه السلام به دنیا آمد که هنوز بنی امیه بر سر کار بودند
حتماً می دانیم که حدود سال ۱۳۲ بعد از هجرت بنی امیه منقرض شدند و نوبت به بنی عباس رسید یعنی چهار سال از عمر امام کاظم علیه السلام در دوران بنی امیه بوده بنی عباس که روی کار آمدند که چند سال از عمر امام کاظم در زمان سفاح بوده شاید چهار سال از سال ۱۳۲ تا سال ۱۳۶ از سال ۱۳۶ که حضرت ۸ ساله بودند بعد از سفاح نوبت به منظور رسید بعد از منصور نوبت مهدی عباسی رسید از سال ۱۵۸ تا سال ۱۶۹ مهدی عباسی بر سر کار بود و این دوران را میگن دوران است که در حینی که مهدی عباسی با علویین با سادات خیلی بد بود دشمنی داشت کینه داشت اظهار عداوت میکرد ولی شرایطش جوری بود که در این دوره می گن باز امام کاظم علیه السلام نسبتاً در راحتی بود هادی عباسی هم از سال ۱۶۹ تا سال ۱۷۰ یا ۱۷۱ در مسند خلافت بود یکی دو سال هم حضرت با این خلیفه عباسی معاصر بود و از سال ۱۷۰ و ۱۷۱ تا ۱۸۳ که سال شهادت امام کاظم است دوران هارون الرشید بوده که از سالهایی است که خیلی بر امام کاظم علیه السلام سخت گذشته
در این صورت امام کاظم علیه السلام که عمر شریفشان ۵۴ یا ۵۵ سال بود ۵۰ سالش را با بنی عباس بودند که از این ۵۰ سال ۱۵ ۱۶ سال خدمت پدر بزرگوارشان بودند چون امام صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ م شهید شدند و از دنیا رفتند از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ دوران امامت امام کاظم است که در تمام این دوران حضرت گرفتار بنی عباس بوده این یک اجمالی از قسمتی از زندگانی امام کاظم علیه السلام همه شنیدیم که امام کاظم دوران زیادی از عمر شون رو در زندان ها سپری کردند مکرر شنیدیم که مثلاً امام کاظم علیه السلام حدود ۱۴ سال در زندان بود حالا مدت زندانی بودن امام کاظم علیه السلام ۱۴ سال بوده کمتر بوده یا مثلاً یا مثلاً مدت ۱۴ سال مدتی در زندان بودند گاهی نبودند اون خودش بحثی جدا و مطالعه دیگری نیاز دارد آنچه مسلم است مدت زیادی امام کاظم علیه السلام در زندان بوده اونی که هیچ قابل شک و شبهه نیست اینه که ۴ سال قبل از شهادت امام کاظم علیه السلام هارون عباسی مدینه میاد و از مدینه امام کاظم علیه السلام رو روانه بصره میکنه و مدتی بصره در زندان بودند و از زندان بصره منتقل میشوند به زندان های بغداد در بغداد هم حضرت در زندان های متعددی بودند
این که میشنویم که لا یَزالُ یَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلی سِجْنٍ این یک واقعیتی گاهی حضرت در زندان فضل ابن ربیع بودند یه مدتی را حضرت در زندان او به سر بردند گاهی در زندان فضل بن یحیی بودند گاهی در زندان سندی بن شاهک بودند گاهی در زندان مصیب ابن زهره بودند در بصره و بغداد زندان های متعددی حضرت در طول زمان زندانی بودن حضرت و اینکه از آن زندان به آن زندان حال اینکه چه عاملی باعث میشد که حضرت رو از این زندان به آن زندان از زندان دوم به زندان سوم اونها هم خودش یک توضیح جداگانه ای میخواد که گاهی چون می دیدند که حضرت در زندان حتی اون زندانبان رو حتی آنهایی که باید نگهبان باشند حضرت به خود جلب کرده به خود جلع کرده معنویات امام روی آنها اثر گذاشته و گاهی این باعث میشد که از این زندان به زندان دیگر منتقل کنند دست زندانبانی بدهند که او سابقه حضرت را کمتر داشته باشد ولی بالاخره هم طول زندانی بودن امام کاظم مسلم و همین که در زندان های متعدد لا یَزالُ یَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلی سِجْنٍ
حالا بنده در این فرصت این سوال را مطرح میکنم که چه عواملی باعث شده بود که هارون امام کاظم علیه السلام را زندانی کند البته در زمان مهدی عباسی هم یک بار امام کاظم را از مدینه به بغداد احضار کردند و حضرت را زندانی کردند ولی در آن نوبت حضرت زود آزاد شد ولی بلاخره اون ها هم در همین فکرها بودند اگه به فعلیت نرسید و در زمان هارون رسید همشون در این فکر بودند که حضرت محدود باشد تحت نظر باشه مراقب هایی بر حضرت می گماشتند دیگه در زمان هارون هم خیلی علنی شد که رسم امام کاظم را زندانی کردند سوال اینکه چه عامل و عواملی باعث شد که امام کاظم علیه السلام رو زندانی کنند با اینکه خوب امام کاظم را می شناختند با این که تا حدی هم می دانستند با اینکه می دانستند این کار برایشان خیلی هم ارزان تمام نمی شود خیلی آسان نیست که یه قدری در این زمینه هم اگر وقت شد توضیح خواهم داد
عواملی که باعث شده امام کاظم علیه السلام در زندان ای کنه عوامل متعددی عامل اول دنیا پرستی هارون و هارون ها که این خصلتی که در تمام این ها هست یه خصلتی که در تمام بنیامیه بوده در تمام بنی عباس که به خلافت میرسید نبوده و خصلتی که در همه حاکمان جا هر بوده و هست یک خصلتیه که در تمام پادشاهان جا هر بوده و هست یه خصلتی که امروزه ما از قلدر های دنیا این خصلت را می بینیم این خصلت دنیا پرستی این خصلت حب دنیا حب ریاست این در خلفای بنی عباس و در هارون به اوج رسیده بود حتماً شنیدید که در یک داستان مفصلی خود هارون امام کاظم علیه السلام را به مأمون معرفی کرد و درباره کمالات و فضائل امام کاظم صحبت کرد ولی وقتی مامون به هارون گفت شما که اینطور این آقا رو می شناسید پس چرا انقدر براش ایجاد زحمت می کنید؟ پس چرا انقدر مزاحمش میشید؟ پس چرا انقدر اون را در فشار و تنگنا قرار میدید؟ همون جمله معروف هو الملک عقیم این سلطنت او حکومت ملک حاکم بودن برای آنها خیلی مهم بود حاضر بودند هر جنایتی را انجام بدهند که بتوانند این ملک رو برای خودشان حفظ کنند
الان هم همین طور است الان هم حاضرن که هر جنایتی انجام بدهند که ملک ملک بماند چه از قدرت های بزرگی که در دنیا است چه در بعضی از ملک هایی که خیلی هم قدرتمند نیستند هستند کسانی که حکومت میکنند و همین شعار را دارند هو الملک عقیم هر جنایتی را در این راه مرتکب می شوند و از هیچ خیانتی در این مسیر ابا ندارند یه جمله از هارون معروف که اگر نشنیده باشیم اگر تاکنون در مطالعات تون به این جمله بر نخورده باشید شاید براتون یه قدری قبولش سخت باشه که یه آدم ادعای مسلمانی داشته باشه یه ادم خودش رو حاکم مسلمان ها بدون یه انسان خودش را خلیفه پیغمبر بداند ولی این جمله رو بگه این جملهای که از هارون نقل شده لو نازعنی رسول الله لاخذت فیه عینا
به تعبیر ما میگه شما چه فکر می کنید شما به علاقه من به حکومت و علاقه من به این سلطنت علاقه من به این ریاست چه فکری می کنید اگه خود پیامبر اسلام ص را از قبر در بیاره بخواد با من منازعه بکنه با من طرف بشه بخواد این ریاست را از من بگیره من خود پیغمبر رو نعوذ بالله من خود پیغمبر رو میکشم خوبین وقتی اینقدر به ریاست علاقه دارند این مقدار به ملک و حکومت علاقه دارند همین کافیست که نتونه آرام بنشینه همین کافیست که برای کسی که یه قدری بخواد صحبت کنه یه قدری بخواد حقایق را برای مردم بگه یه قدری بخواد مردم روشن کنه براش تنگنا ایجاد کنه زندانیش کنه محدودش کنه و محصورش کنه
عامل اولی که باعث شد هارون امام کاظم رو زندانی کنه و همین عامل هم عاملی است که همه قلدر ها متدینین رو مسلمان ها رو خدا پرست ها رو به زحمت می اندازند همین این یک عامل
عامل دوم خوب اون از طرفی میخواد سلطنت ملکش رو حفظ کنه ولی لمس می کند حس میکنه که مردم یا یک قسمت متنابهی از مردم امام کاظم رو دوست دارند اهل بیت رو دوست دارن آن که میفهمه و حس میکنه که اینها مورد علاقه مردم هستند مورد علاقه یک جمعیت زیادی هستند چون میدانید تبلیغاتی که علیه اهل بیت شده بود تبلیغاتی که علیه علی علیه السلام شده بود اینا تا دوران بنی امیه به شدت ادامه داشت ولی وقتی بنی امیه منقرض شدند امام باقر علیه السلام چند سال بعد از امام صادق علیه السلام چند سال بعد خود امام کاظم علیه السلام تا وقتی که در مدینه بود که این سه دوره که رو هم جمع کنیم شاید حدود ۴۰ سال میشه حدود ۴۰ سال امام باقر و امام صادق امام کاظم علیه السلام که فرصت براشون پیش آمده بود که حقایق را برای مردم گفتند معارف را برای مردم گفتند
همه شنیدیم که از امام صادق علیه السلام چهار هزار نفر حدیث نقل کردند پس یه قدری همین معارفی که اهل بیت القا کرده بودند مطالبی که برای مردم گفته بودند پاکی خودشون و ناپاکی بنی عباس ثابت شده بود این باعث شده بود که محبوبیت اهل بیت خیلی زیاد بشه و لو مردم تحت فشار بودند و نمی توانستند اظهار کنند ولی اینجا و اونجا اثر ظاهر می شد حتی ما در تاریخ می خوانیم که هارون عباسی گاهی با لباس مبدل که گه گاه شنیده اید بین بعضی از سلاطین رسم بود که با لباس مبدل تو مردم می آمدند تو جامعه می آمدند گوشه و کنار نزدیک میفهمیدند که مردم وضعشون با مخالفین اینها چطور است میگن هارون با لباس مبدل می آمد و از نزدیک می دید که مردم امام کاظم را دوست دارند یا عده زیادی از مسلمان ها به امام کاظم عقیده دارند به امامت و عقیده دارند این محبوبیت فوقالعاده اهلبیت و این عقیده شیعیان به امامت امام کاظم اینم باز باعث می شد که هارون برای امام کاظم ایجاد زحمت کنه و حضرت رو محدود کنه حضرت رو زندانی کنه این هم یکی از عواملی بود که باعث میشد
سوم اینکه امام کاظم علیه السلام با اینکه در دوران تقیه بود به خصوص در دوران هارون شیعیان و امام کاظم و شیعیان هم به تبعیت از امام کاظم علیه السلام دوران تقیه را می گذراندند ولی ما باید بدونیم که وقتی میگن امام کاظم تقیه می کرد دوران دوران تقیه را می گذراند معنیش این نیست که حضرت هیچ وقت حقایق را نمی گفت نه بسیاری از حقایق پیش میومد که حضرت حقایق میگفت مطالب را میگفت حق بودن اهل بیت باطل بودن بنی عباس را بیان میکرد و این بیان حقایق هم خودش باز باعث می شد هارون و هارون ها برای اهل بیت نقشه بکشند اهل بیت را در فشار قرار بدهند مثلاً ما در کتاب می خوانیم که یه وقتی هارون به موسی بن جعفر علیه السلام گفت آقا ما میخواهیم فدک را به شما برگردانیم میدانید که فدک یک تاریخ بیسابقهای داشته یعنی داستان فدک مال بعد از رحلت رسول خداست و زمان هارون عباسی ۱۶۰ سال بعد از هجرت یا ۱۵۰ سال بعد از رحلت رسول خدا است فدک یک تاریخ ۱۵۰ ساله تا اون روز داشته گاهی به اهل بیت دادن گاهی گرفتن اینجا در این تاریخ می خوانیم که هارون عباسی به موسی بن جعفر علیه السلام گفت آقا من میخوام فدک رو به شما برگردونیم ولی یه تقاضا از شما دارم شما تایید کنید کجاست حدود چقدره تا ما فدک را با همان حدود که دارد به خدمت شما تقدیم کنیم و فدک را به اهل بیت برگردانیم که البته ما با سابقه از هارون و هارون ها داریم احتمال نمی دهیم که هیچ وقت اینها نمی خواستند کار خیر انجام دهند نه فدک تو زندگی اینها یک نقطه ضعف بود فدک براشون یک لکه ننگی بود شعاری بود گاهی به این فکر افتادند که ننگ و عاری بود گاهی به این فکر می افتادند که چند صباحی فدک را پس بدهند که این عار رو از خودشون دور کنند
در هر صورت به امام کاظم علیه السلام عرض کرد که آقا حدود فدک را تایید کنید تا ما فدک رو من تاریخ را نقل می کنم و معنا می کنم براتون امام کاظم در آغاز ابا کردند فرمودند نه ما فدک را نمی خواهیم او اصرار کرد که حدود فدک را بیان کنید تا من فدک را به شما برگردانم امام کاظم علیه السلام شاید فرمود نه من اگر حدود فدک را مشخص کنم حتما تو بهم بر نمیگردانی تاریخ اینجور آمده که امام کاظم رو به جدش رسول الله قسم داد گفت سوگند به رسول خدا که شما حدود فدک را بیان کنید تا من فدک را به شما برگرداند خوب دقت بفرمایید امام کاظم علیه السلام فرمود الحد الاول الحد الثانی الحد الثالث الحد الرابع یعنی حد اول فدک حد دوم فدک حد سوم فدک حد چهارم فدک چهار هدف فدک رو امام کاظم بیان کرد و حدود مملکت اسلامی که آن روز در اختیار هارون بود همون حدود را به عنوان حدود فدک بیان کرد یعنی فرمود اگر میخواهی فدک را به ما بدید باید کل مملکت اسلامی رو به ما بدید تاریخ میگه هارون عصبانی شد گفت پس برای ما چی میمونه پس این جور که شما میگید ما همه رو باید تقدیم کنیم یعنی ببینید یک فرصت دیگه پیش آمد امام کاظم که میگیم دوران تقیه رو سپری میکرد با صراحت فرمود که ما باید حاکم مردم باشیم ما باید حکومت اسلام را اداره کنیم شما نباید در راس حکومت اسلام باشید
این صراحت امام کاظم و احیاناً بسیاری از دوستان و شیعیان امام کاظم علیه السلام این باعث می شد که این ها بفهمن دست بر نمی دارند اینها آدمهای مستقیمی هستند اینها افرادی هستند که استقامت دارند و به مخالفت ادامه میدهند این عوامل و از این قبیل بود که باعث شد هارون، موسی بن جعفر علیه السلام را زندانی کند و از طرفی هم افراد زیادی از بی دین ها از خدا نشناس ها از آنهایی که حاضر بودند هارون تقویت بشه ولو دین خدا ضربه بخوره اینا هم یه قدری کمک می کردند مثلاً می رفتند پیش هارون می گفتند مگه میشه یک مملکت دوتا خلیفه داشته باشه میگفت چطور به هارون می گفتند تو میگی من خلیفه ام ولی ببین چه مالی برای امام کاظم می فرستند خوب امام کاظم محبوبیت داشت عده زیادی به امامتش قائل بودند و حتی وقتی امام کاظم از مدینه به بغداد آمده بود با این که امام هشتم علیه السلام سنشان زیاد بود در عینحال امام کاظم وکلایی داشت که همین تعدد وکلای حضرت کاظم و مراجعات مالی مردم به امام کاظم هم باز محبوبیت امام کاظم را نشان می دهد و عقیده مردم به امام کاظم را نشان می دهد
می آمدند به هارون می گفتند اگر تو خلیفه ای پس چرا مردم برای اون آقا خمس و سهم امام می فرستند چرا وجوهات رو برای اون آقا میفرستند یا مثلاً گهگاه میآمدند پیش هارون جملاتی می گفتند که اون رو تحریک کنند علیه موسی بن جعفر اینا مطالبی بود که دست به دست هم داده بود که هارون مثل اطرافش همیشه برای امام کاظم علیه السلام و برای سایر اهل بیت ایجاد زحمت کنند و حضرت و حضرات ائمه همیشه تحت فشار باشند البته این هم باید توجه داشته باشیم که درسته که هارون موسی بن جعفر زندانی کرده بود ولی باز از یک قصه هایی که برامون نقل شده از یه تکه های تاریخی که برامون نقل شده خوب میتونیم به این نتیجه برسیم که خود هارون میفهمید که موقعیت امام کاظم بین مردم چطوره
مثلاً وقتی امام کاظم علیه السلام در زندان بود خود هارون به یک نفر پیغام داده بود یک کسی را واسطه کرده بود اگه تو بتونی فرزندان امام کاظم علیه السلام رو حاضر کنی که او از ما یه طلب عفو بکنه از ما یک عذرخواهی بکنه ما او را آزاد می کنیم اینارو قصد خیر نبود چون محبوبیت و موقعیت امام کاظم رو میدونست می خواست از این راهم به امام کاظم ضربه زده باشه و هم بلکه بتونه امام کاظم رو آزاد کنه و یه قدری ننگ رو از خودش دور کنه که عوامفریبی میکرد کارهای متعددی به عنوان عوام فریبی کرد به خاطر اینکه میدونست امام کاظم موقعیت داره امام کاظم علیه السلام محبوبیت داره در تاریخ این جور می خونیم که وقتی می خواست امام کاظم رو از مدینه به طرف عراق و بصره و بغداد بفرسته رو کرد به قبر رسول الله و به رسول خدا عرض می کرد که آقا من مجبورم یعنی عوامفریبی میکرد یعنی من چند نفری که اونجا بودن این طور تلقی میکردند که این امام با امام کاظم صورت دشمنی نداره با امام کاظم صورت دشمنی نداره الان یه شرایط پیش اومده که مجبوره امام کاظم را از مدینه به طرف بصره و بغداد و عراق بفرسته
این عوام فریبی ها این مغالطه ها این کارهایی که انجام می داد که بلکه بتونه موقعیت امام کاظم علیه السلام لطمه بزنه اینها همه خودش حاکی از آن است میفهمیدن اهل بیت تو دل مردم توی مردم به خصوص شیعیان جا دارند می خواستم یه جوری هم اینها را محدود کنند هم جلوی حرف اینها را بگیرند هم جلوی روشنگری اینها را بگیرند هم تو مردم براشون مثل آن رسوایی باشه ولی خوب نمی شد همیشه این رسوایی را برای خودشون خریدن همیشه جلوی صحبت آنها را گرفتند
امام کاظم علیه السلام در دورانی که در مدینه بود همانطور که عرض کردم تا آنجا که توانست معارف رو بیان کرد در یک نقل اینجور آمده که عدهای از شیعیان و اهل بیت در مجلس امام کاظم علیه السلام حاضر میشدند و هر وقت حضرت کلمهای میگفت مینوشتند هر وقت در یک حادثه یک نازله و یک پیش آمد فتوایی میداد نظریه میداد یادداشت میکردند مینوشتند که علومی که از امام کاظم علیه السلام در همان مدت ها که توانست این علوم رو به مردم تعلیم کنه خیلی فراوان
اخیراً کتابی به نام مسند الامام الکاظم علیه السلام در سه جلد ۴ جلد چاپ شده که تقریباً دو جلد و نیم از این کتاب کلمات امام کاظم و مطالب علمی است که از امام کاظم برای ما به یادگار مونده تا آنجا که می توانستند در دورانی که یه قدری آزاد بودند ولو دوران تقیه بود معارف را برای مردم میگفتند حقایق را برای مردم می گفتند که از باب نمونه میتوانیم به این روایت بسیار مفصلی که امام کاظم علیه السلام به هشام خطاب کردند فرمودند یا هشام یا هشام که اول کتاب اصول کافی در کتاب عقل هست حدیثی است بسیار مفصل و دریایی است از معارف که هر جمله ای میتواند درسی باشد هر جمله ای میتونه آموزنده باشه هر جمله ای که می تونه در صلاح و اصلاح انسان و جامعه دخیل باشه یه همچین درس هایی داریم واقعاً که باید همت بیشتر داشته باشیم که می توانه کمک مملکت می توان کمک به حکومت اسلامی باشه قصد قربت کنیم
شما می دانید که حتماً امام کاظم علیه السلام این کشاورزی که می کرده از نمازش کمتر نبوده یعنی امام کاظم کسی نبود که کاری انجام بده که از نماز خوندن کمتر باشه کارهایی که ائمه می کردند مثل نماز خوندن مثل قرانخوندنشان بود خوب ما هم باید همینطور باشیم و جمله دیگری که از امام کاظم علیه السلام معروفه عرض کنم و رفع زحمت کنم لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ از ما نیست یعنی شیعه کامل ما نیست یعنی دوست کامل ما نیست کسی که به حساب کار خودش نرسه
السلام علیک یا موسی ابن جعفر و رحمه الله و برکاته
سخنران: آیت الله رضا استادی
.





