Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
سخنرانی 1 (استاد کاشانی باقر نورباران 10) 983 حامد کاشانی متن گردآوری شهادت امام باقر استاد کاشانی ؛ متن گردآوری شهادت امام باقر متن گردآوری ولادت امام باقر

سیره تربیتی امام باقر علیه‌السلام

kashani_ImamBagher03

سیره تربیتی امام باقر علیه‌السلام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل عل محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

ا شاهد خون شهدان که م‌گوند *** صاحب عزا عد قربان که م‌گوند
م‌آ از رزم جوانان بن هاشم *** از عزم اکبر سو مدان که م‌گوند
از خمه‌گاه عشق م‌آ چه م‌خواهند *** اهل حرم از هر عموجان که م‌گوند
آن کودکان تشنه آا آب م‌نوشند *** از کاسه‌ لبرز دستان که م‌گوند
بر ما تلاوت م‌کن آات باران را *** ا وارث لب‌ها عطشان که م‌گوند
بر ما تلاوت م‌کن از لحظه‌ها که *** بر نزه قرآن خوانده قرآن که م‌گوند
همچون پدر بالا منبر خطبه م‌خوان *** با شور مردان رجز خوان که م‌گوند
حالا بقع است و مزار ب چراغ تو *** دنباله‌ شام غربان که م‌گوند

شرعت: السلام علک ا أباجعفر ا محمد بن عل، سلام م‌کنم به دوستان عززم، همه کسان که داغدار حضرت باقر العلوم هستند. به سمت خدا امروز خل خوش آمدد. حاج آقا کاشان سلام علکم و رحمه الله خل خوش آمدد.

حاج آقا کاشان: سلام علکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعال و همه بنندگان و شنوندگان سلام م‌کنم. شهادت حضرت باقر(ع) را تسلت م‌گوم. امدوارم انشاءالله شعان از امام باقر باشم که در قامت با افتخار و بهجت قلب به سمت اشان حرکت کنم.

شرعت: انشاءالله، بحث امروز شما را خواهم شند.

حاج آقا کاشان: بسم الله الرحمن الرحم، برا انکه به سره پر فراز و نشب و پر از زحمات و خدمات حضرت باقر(ع) وارد شوم، ک مقدمه بسار کوتاه را از پدرشان امام سجاد خواهم گفت که ارتباطش با بحث روشن شود. بعد از حادثه‌ عاشورا که امدوارم خداوند ما را در امتحان سخت محرم پش رو موفق بدارد، هم برا خودمان توشه بگرم و هم به اهل‌بت خدمت کنم و بتوانم الگو مناسب را با رعات موازن بهداشت رقم بخورد، انشاءالله محرم پش رو محرم پر برکت برا همه شعان در سراسر دنا باشد.

وقت کربلا رخ داد بسار از مردم جهان اسلام دچار سرخوردگ و افسردگ و أس فلسف شدند. چرا آسمان به زمن نامد؟ چرا باد انقدر ظلم را خدا مقدر کرده باشد؟ «إِنَّا هَدَیْناهُ‏ السَّبِلَ‏ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا» سرخوردگ و ب توجه به دن، گو دن کارکرد ندارد، همه دچار سردرگم بودند. بن امه کار کرده بود که مردم گج شده بودند. در ان روزگار شخصت طلوع کرد که پغمبر بود که دوباره رحمتش بر اسلام تابده شد، حضرت سجاد(ع)، مردم توقع داشتند بشتر از همه حضرت سجاد قهر کند. ان همه بلا سر ک خانواده باد و آن هم خانواده‌ا که جز عبادت خدا نکرده بودند. مردم چز دگر م‌ددند، مردم شور حرت انگز در عبادت حضرت زن العابدن م‌ددند. دعا عرفه امام سجاد(ع) از دعا عرفه سدالشهدا مشهورتر است و دعا ۴۷ صحفه هم هست. منته ان چون مناسک شده و در آستانه‌ ماه محرم است مردم ما دعا امام حسن را م‌خوانند.

نگاه م‌کردند که امام سجاد ک عبادت بسار طولان و طاقت فرسا و کمرشکن دارند. من همشه م‌گوم: شما از امروز عهد کند بعد از نماز واجب خود ک ربع سر به سجده برود و ا الله بگود. وقت انگزه ندارم و نم‌دانم چرا روبرو خدا قرار گرفتم. م‌گوم: ک ربع به سجده برود. خل سنگن است! عن چه که پانزده ساعت عبادت م‌کردند؟ رقبا از پا درم‌آمدند. فامل‌ها زن العابدن(ع) نگران جانش م‌شدند. معمولاً آدم‌ها عابد، خل چرتکه‌ا هستند. نگاه م‌کردند م‌ددند زن العابدن(ع) رو به قبله استاده و گو استاده مرده است! در خوف خدا! اگر لباسش کج م‌شد متوجه نم‌شد. ک نفر عرض کرد: آقاجان چرا چهره‌ شما زرد است؟ فرمود: در برابر خدا جبار قرار گرفتم. عجب عمق و عجب‌تر از آن عاشقانه بود. من اگر دو رکعت مستحب به جا باورم و ک گون برنج در خانه کس ببرم، خال م‌کنم که چه کردم! عرض م‌کند: خداا اگر مرا وارد جهنم کن گله نم‌کنم که هچ، اهل جهنم را جمع م‌کنم و م‌گوم: من بن شما آمدم چون بد هستم ول او را دوست دارم. او به من ظلم نکرده است. من اهل جهنم را جمع م‌کنم و فراد م‌زنم دوستت دارم.

دعا پنجاهم صحفه سجاده است، م‌گود: خداا، اگر با مجازات مثل من سلطنت تو بزرگ م‌شود، عزت تو به چشم مردم و بندگانت م‌آد، من از تو تقاضا م‌کنم به من صبر عطا کن و مجازات کن، من دوست دارم پرچم تو بالا برود. سلطنت تو عظم‌تر از آن است که با عذاب مثل من بخواه عظمت خود را نشان بده. به من رحم کن! نه از سر انکه من مستحق رحم هستم، از سر آقا خود به من رحم کن! برا چه انقدر عاشق هست با وضع که در کربلا دد؟ حضرت رقبا داشت، م‌ددند نه در کمت از پس حضرت برم‌آند و نه در کفت. وقت مردم غر شعه م‌آمدند نماز حضرت را نگاه م‌کردند، شروع م‌کردند زار زار گره م‌کردند. امام زمان(ع) در ان اام که حج تعطل است، و حضرت در غربت بشتر حج را به جا م‌آورند، چقدر زبا بود ما حج و طواف حضرت را ببنم. شب تا صبح پرده خانه کعبه را گرفته و گره م‌کند که خداا از سؤال قبرم گره م‌کنم. حضرت وژگ‌ها داشت. م‌ددند امام سجاد از کسان نست که در خانه‌اش برو پول بده، حضرت از جا آشنا خرد نم‌کرد. م‌فرمود: نم‌خواهم به من تخفف بدهند.

غرب حرکت و سفر م‌کرد. با شترش سفر رفته بود، بش از بست سفر رفته بود. وقت از دنا رفت، شتر را دفن کرد. فرمود: نم‌خواهم در بابان خوراک گرگ‌ها شود. ان شخصت هر روز در خانه‌اش باز بود و به گرسنگان غذا م‌دادند. تنها غذا نم‌خورد. خادم اشان م‌گود: گاه باد م‌گشتم کس را پدا کنم چون حضرت نزدک غروب م‌خواست غذا بخورد همراه کس غذا م‌خورد. ک وژگ عجب حضرت ان بود که کس است که عبادت م‌کند و از عبادتش لذت م‌برد، عبادتش پر سوز و گداز است، پر از اشک است، پر از عشق است و آرامش خاطر دارد. در خانه هم باز است. حضرت فرمود: بست خانه در مکه و مدنه ما را دوست ندارند ول حضرت کار کرد که حرت انگز بود. دوست دارم به عززان که در انتخاب پش رو م‌خواهند شرکت کنند بگوم: اگر م‌خواهد موفق باشد از را کم کند. امام سجاد(ع) ۳۴ سال رو دوش مبارکش بار سنگن در خانه فقرا م‌برد آنوقت آنها حضرت را نم‌شناختند. حضرت وقت شناخته شد که بعد از ۳۴ سال ک شب تا صد نفر جلو در منتظر حضرت بودند. به امام صادق گفتند: شما شبه امرالمؤمنن هستد؟ فرمود: ههات، جد داشتم عل بن الحسن که او شبه امرالمؤمنن بود. ناشناس که به تارک شب م‌برد شام تمان عرب!

زن العابدن ناشناس، شب‌ها، غذا م‌برد. ار نداشت و اوج شدت عمل بن امه است، صد نفر استاده بودند بعد از ۳۴ سال که خل عادت کرده بودند، م‌گفتند: نگران نباش گرفتار شد، ناشناس شب سراغ شما م‌آد، ان ناشناس کست که درد ما را دوا م‌کند؟ حج م‌خواست برود ک چز بشتر م‌داد که م‌خواهم حج بروم. سابقه نداشت ۳۴ سال اخر گرفتارها را رها کند. امروز کس که بشود گفت او بوده که ۳۴ سال ان کار را کرده است، چه بسا امام سجاد برا دعوت مردم به حق ان تبلغ را ناز داشته، من نگران بعض مسئولن هستم که پول پاش م‌کنند از دو سال جلوتر و ادا درم‌آورند و انها رفتار اهل‌بت نست. گفتند: امروز عل بن الحسن از دنا رفته است. ۲۵ محرم، مردم با ک شرمندگ گفتند: ما چرا او را از دست دادم. ۳۴ سال در مدنه بود از او سؤال نکردم. روح نماز او را م‌ددم و نرفتم التماس دعا بگوم.

چرا ان را عرض کردم؟ برا انکه امام سجاد (ع) که او را به عنوان ک از بزرگان اهل بت م‌شناختند، در بن اهل‌بت وژگ‌ها دارد. اهل‌بت هم به معنا خانواده پغمبر که بن امه سع کرده بود کل خانواده پغمبر را اهل بت جا بزند، گفتند: او با بقه فرق م‌کند. او شخص است که برا ما دلسوز م‌کند ول نم‌خواهد جب ما را خال کند، نم‌خواهد صرف راست به ما تبلغات کند. آنها علم دارند و ناز به ما ندارند. ما محتاج آنها هستم. ۳۴ سال ک کلام نگفت، هرکس بود ششصد بار مستندش را پخش کرده بود که من چقدر به فقرا کمک کردم. ک انفعال در مدنه اجاد شد و در خانه امام باقر از روز اول امامت پر بود. خدمات امام زن العابدن(ع) باعث شد امام باقر(ع) شروع امامتشان زمان بن امه هست و سخت‌ها زاد هست ول گراش مردم به ان خانواده که نجات بخش و باب الهد هستند در ذهن‌ها باور شد. انکه با عملتان مردم را به خر دعوت کند. آمدند در خانه امام باقر که ما پدر شما را از دست دادم، در ان شراط امام باقر(ع) امامتش شروع شد. غربت امام باقر از پدرشان کمتر است. انکه اهل‌بت م‌خواهند جامعه را رشد بدهند، بخش امامت بر عصر خودشان و مردم خودشان است و ک بخش نگاهشان به طول تارخ است برا انکه باد سطح جامعه را بالا باورند. عبادت شما برا انکه کاسب کند و از خدا گروکش کند، نست. عبادت خدا منت خدا به ماست. خدمت به فقرا منت خدا به ماست نه انکه ما کار کردم.

شما کرم را در نظر بگرد بخواهد پول به بچه‌اش بدهد، خوشش م‌آد. منت گذاشته خدا اجازه داده ما کمک کنم و امدوارم غدر پش رو امرالمؤمنن بر ما منت بگذارد بتوانم به شعانش خدمت کنم. امام باقر به امامت رسد، مردم آمدند سؤال دارند. خبر به شعان عراق رسد، کار به جا رسد که امام سجاد(ع) انچنن محبوب عراق‌ها نبود. عراق آن زمان ۷۲ ملت بود، طرفداران اهل‌بت توقع داشتند که امام حتماً باد قام کند. فکر م‌کردند مبارزه با ظلم و طاغوت و از بن بردن بدعت‌ها فقط شمشر به دست گرفتن است. زن العابدن(ع) دققاً م‌خواست کار که سدالشهداء کرد را بکند ول اول باد فرهنگ ان مردم را اصلاح کرد. امام صادق فرمود: اگر مردم همراه نم‌کردند، بن امه نم‌توانستند امام حسن را بکشند. اکر بگوند: مردم امام حسن را کشتند، با توضحات ان کلام درست است.

غدر ان است که زر بار طاغوت نرو. چرا زر بار طاغوت رفتد که بن امرالمؤمنن و معاوه، بن امام سجاد و عبدالملک مروان، بن سدالشهدا و معاوه، بن حضرت باقر و هشام، به ان حکومت‌ها تن دادد. چرا پشتبان کردد؟ غدر هم «لا اله» دارد و هم «الا الله» دارد. هم نف همه طواغت و هم اثبات امامت امرالمؤمنن، لذا مردم عراق فکر م‌کردند امام سجاد انقلاب نست و ظلم ستز نست. نشسته عبادت م‌کند و تسبح در دست دارد. تبعت نم‌کردند، انها وقت رفتار امام زن العابدن را ددند و اثر فرهنگ که اجاد کرد را ددند با ولع محضر امام باقر آمدند. شهادت حضرت سجاد نقطه‌ اختتامه ۳۴ سال امامت حرت انگز زن العابدن بود. مردم که به سمت امام باقر آمدند تا قبل از ان نم‌آمدند. مثل انکه همساه شما ک عالم باشد، عالم در تهران بود از دنا رفت. اگر شما م‌رفت م‌گفت: عجب درا علم کنار خانه ما بود و خبر نداشتم. باد ببن و نگاهت اخذ باشد، برو ببن من خال هستم و ظرف مرا پر کن. انها با ان نگاه محضر حضرت باقر آمدند و حضرت بحث کردند.

کار به جا رسد که حکومت بن امه به امام باقر م‌گفت: «المفتون به اهل العراق» کس که در عراق فتنه به پا کرده است. به بعض م‌گفتند: پغمبر اهل عراق چطور است؟ چرا پغمبر؟ توضح م‌دهم، عن مردم م‌گفتند: عه، ان خانواده بدون چشم انقدر خدمات و علم دارند. عالم که علم لدن دارد به شوه رسول الله، فوج فوج آوازه علم امام باقر به همه جا رسد و از مصر و عراق م‌آمدند بعض برا انکه حال حضرت را بگرند و بعض برا انکه استفاده کنند. حضرت شروع به گفتگو کردن م‌کرد و زمنه گفتگو فراهم م‌شد، انها تعجب م‌کردند. بخش هم شخصت و ابهت حضرت است. کوقت فقه بصره محضر امام باقر آمد و گفت: م‌خواهم سؤالات بپرسم تا ببند که کوفان شما هم سر کار بودد. تا آمد شروع به سؤال کردن، کرد حضرت فرمود: خبر ندار خدا حجت رو زمن دارد؟ امن رو زمن دارد؟ ان کلمات حضرت با ظاهر ان کلمات که درونش استدلال بود، باطنش ک نور بود. گفت: من در برابر بزرگان اصحاب ابن عباس زانو زدم، انطور نلرزدم. چرا الآن نم‌توانم جلو لرزشم را بگرم؟ حضرت فرمود: جلو حجت خدا قرار نگرفته بود. ان فضا فراهم شد، مردم سؤال م‌کردند و حضرت جواب م‌داد. شعان حضرت در دوره حج از عراق م‌آمدند، حج فقه است که روا است. خل‌ها شک داشتند کجا باد طواف را شروع کنند؟ لباس باد چطور باشد؟ مقدمات احرام چست؟ م‌ددند امام باقر(ع) بان م‌کند و به رسول خدا استناد م‌کند. شعان خل شسته رفته انجام م‌دادند. متخصص حج زراره است، آمد گفت: من چهل سال است از شما و پدرتان حج م‌پرسم، هنوز تمام نشده، مردم نگاه م‌کردند م‌ددند حج غر شعه هم تحت تأثر بود. انها قدرت علم حضرت را م‌ددند و م‌ددند حضرت هر سؤال م‌کن ارتجال پاسخ م‌دهد. عن نم‌گود: صبر کن بروم فکر کنم. دارد م‌جوشد انگار که در واقع لوح محفوظ اله جلو چشمش است و ان ابهت علم باعث شد فوج فوج آدم م‌آمد، ابوزهره از بزرگان الازهر مصر است، م‌گود: کار به جا رسد که از اقطار عالم سفر م‌کردند، نه برا زارت قبر مبارک پامبر، برا ددن امام باقر م‌آمدند. بگوند: ک نفر پدا شده هر سؤال داشته باشد همه را پاسخ م‌دهند. مردم به سمتش م‌روند. ان ک فضلت گو نست که بگو ک چزها دارد در باطن شما خبر ندار. از دگران هم م‌پرسد م‌بند چنن بان ندارند.

شرعت: در دوران امامت امام حسن و امام حسن(ع)، مردم دو سؤال از ان حضرات پرسدند. جامعه رسده بود به انکه در ان مدت سر ما کلاه رفته بود و از اهل‌بت استفاده نکردم؟

حاج آقا کاشان: مرحوم علامه طباطبا م‌فرمود و دگر بزرگان، که مردم ائمه ابتدا را به عنوان امام نم‌ددند. برا همن سؤال نم‌کردند. از امام باقر(ع) ان جاگاه کم کم پددار شد و در زمان امام صادق به اوج خود رسد. بن عباس مجبور شد محدودت‌ها برا امام کاظم بگذارد، سؤال نم‌کردند. چرا؟ چون احساس ب ناز م‌کردند. حالا اوج نشاط علم در جامعه فراوان و شخصت که اگر اجازه بدهند سخن بگود، کلمات م‌گود که حرت انگز است. لذا مردم فوج فوج از غر شعه سراغ حضرت م‌آمدند و حضرت پاسخ م‌داد. وقت در اوج اقتدار علم قرار گرفت ک کار کرد. بنا را بر ان گذاشت که از پغمبر روات نقل نکنند. مستقم حکم بدهد! مستقم حکم دادن ک وژگ دارد. باعث م‌شود خط جدا شود. من بگوم: الآن که م‌آمدم از امام زمان پرسدم به مردم چه بگوم؟ فرمود: ان را بگو. بلافاصله م‌گوند: کاشان شوخ م‌کند. چون من کجا و امام زمان کجا! اگر احساس کنند جد م‌گوم، پام م‌دهند که ان چرا ادعا الک م‌کند. من بگوم: قبل از انکه در برنامه بام خدا به من فرمود: ان را بگوم. مردم م‌گوند: وح تمام شد، دکان دار نکن و با من برخورد م‌شود. اما اگر کس باور کن من قبل از انکه در برنامه بام با خدا و امام زمان صحبت م‌کنم، سل پام‌ها هست که برا ما دعا کند. اگر باور شود ک تقدس و هبت عجب رخ م‌دهد. امام باقر وقت در اوج اقتدار علم قرار گرفت به چند جهت م‌فرمود: حکم ان است، نه مثل فقها با ادله، حکم ان است. طبعتاً عده‌ا اشان را تکذب م‌کردند. حضرت م‌خواستند ان اتفاق بافتد، چون حضرت در آن شراط تقه دنبال ان بود که کلاس را پالاش کند و غربال کند، آنها که م‌ماندند، زراره‌ها، کس آمده که آن شخصت برجسته به قول ان شاعر م‌گود: ا پسر پغمبر تو همان کس هست که وقت سخن م‌گو مردم هدات م‌شوند. تازه م‌فهمم آات که نازل م‌شود چه م‌گود؟ اگر وح خدا بر رسولش قطع نشده بود، امروز م‌گفتم پغمبر دوباره آمده است. ان فضا عموم شعان شد. شعان که تقدس اهل‌بت را شکسته بودند. تخرب‌ها که توضح دادم. عده‌ا امام باقر را رها کردند و عده‌ا گفتند: دلمان برا جدت تنگ شده بود. چهره حضرت را م‌ددند م‌گفتند: رسول خداست. رفتار و بانش همانند رسول خدا بود.

عالم پدا شده مدرسه نرفته و درس نخوانده، ان بار مردم م‌آمدند توقعشان از امام باقر بالا رفته بود. به ما از عالم خبر بده. ب معرفت‌ها رفتند و با معرفت‌ها، با معرفت‌تر شدند. حالا که ان مقام رخ داد، حضرت باقر شروع کردند از عظمت ولات سخن گفتن، امام باقر(ع) وژگ ان کار را داشتند. امام باقر مادرشان دختر امام حسن و ک شخصت عظم است که احد مثل او در آل حسن وجود نداشت. نقل شده ک روز دوار رو سرشان خراب م‌شد، اشان دوار را نگاه کرد و فرمود: به حق مصطف باست که حق ندار فرو برز، دوار معلق ماند. امام سجاد(ع) صد دنار، صد مثقال طلا صدقه داد، امام باقر(ع) از نسل امام حسن و امام حسن و ائمه از امام باقر به بعد همه حسن و حسن هستند. ان شخصت وقت جاگاه پدا کرد و امامتش عالم را گرفت، شروع کرد به بان بعض کارها، اولاً از جهت شخص شروع کرد شخصاً رفتار پدر را ادامه بدهد، امام باقر مشهور به ان است که شبها در خانه فقرا م‌رفت. فرمود: چقدر بد است انکه تا پول دار، کس رفق تو باشد. حضرت م‌فرمود: ما دنبال کسان م‌روم که دگران با او کار ندارند. ما سراغ زمن خوردگان م‌روم که کس را ندارند. قربان اگر م‌کرد ثلث آن را به همساه‌ها م‌داد، ثلث آن را به نازمندان و ثلثش را به خانواده م‌داد.

همه ظاهر و باطن حضرت آثار را نشان م‌داد که م‌خواست به آن حق مظلومت از بن رفته برگردد، لذا نقل شده حضرت در مورد امرالمؤمنن عبارات حرت انگز فرمود. حالا که ان جاگاه را پدا کرده که حکم اله را بان کند و مردم بپذرند ان کلام خداست، م‌فرماد: فکر نکند من آن امام هستم، ان ماجرا بوده و شما خبر نداشتد. حضرت تا دد مردم اقبال کردند به سو او، حکم خدا بگو و علم پغمبر را باز کن، حضرت فرمود: ما مراث داران امرالمؤمنن هستم. شما امرالمؤمنن را نشناختد.

امرالمؤمنن وقت به حکومت رسد، از مال خودش ک نان و روغن مختصر م‌خورد ول به فقرا نان و گوشت م‌داد. امرالمؤمنن با انکه حاکم بود از بت المال ارتزاق نم‌کرد. اگر ان امرالمؤمنن بود هم دنا شما تغر م‌کرد و هم آخرت شما، مرا م‌بند و انطور به من ولع دارد، من ک از فرزندان امرالمؤمنن هستم، او را نشناختد. حضرت شروع به روات خواندن کرد. حضرت فرمود: اگر کس م‌خواهد به راحت برسد، «وَ الرَّوْحِ‏ وَ الرَّاحَهِ و الرحمه و النصره» دنبال راحت هستد، سخت است در ان شراط، به شما ظلم م‌کنند، دنبال رحمت هستد، دنبال نصرت هستد، دوست دارد زندگ شما آسان شود، «و السر و السار و الرضا و الرضوان» م‌خواهد راض باشد، دنبال رضوان اله هستد، گشاش م‌خواهد «و المخرج و الفلج و القرب» از کارها راحت برون باد. ظهور نعمات خدا را م‌خواهد، باد دست شما باز باشد، م‌خواهد بهره ماد و معنو ببرد، انها را م‌خواهد، محبت خدا و رسول را م‌خواهد، همه انها در ان است که به امرالمؤمنن عشق بورزد. دنا را هم اگر م‌خواستد باد در خانه عل م‌آمدد. آخرت م‌خواستد باد در خانه عل م‌آمدد. باب رحمت خدا عل بن اب طالب است. از آن وارد شود و به او متمسک شود، امن پدا م‌کند. امان م‌آورد. وگرنه مانند کفار خواهد شد. امان شما آبکش است که در آب قرار دارد. ان ظواهر گرفتارتان م‌کند.

حضرت وقت کاملاً جاگاه محبوب پدا کرد، شروع به معرف امرالمؤمنن کرد. ابو بصر محضر امام باقر رسد و گفت: م‌توانم از چزها که دستم است به مردم بگوم؟ فرمود: نه، نم‌توان. اگر امام صادق(ع) پرده بردار کرد، قبل از آن شخصت امرالمؤمنن را طور معرف کرد که جامعه جسارت نکند. حضرت باقر(ع) امام ولات و امام برائت است. شما باد هم بت را بشناس و هم خدا را بشناس. چرا خدا در قرآن انقدر از بت‌ها صحبت م‌کند، انقدر از اعمال مشرکان صحبت م‌کند؟ امام صادق فرمود: بن امه از توحد اجازه م‌دادند بحث شود، از شرک اجازه نم‌دادند. معلوم شود انها مشرک هستند، طاغوت هستند. امام هم از امرالمؤمنن بان م‌کند و هم از دشمنان امرالمؤمنن و بعد بان م‌کند دشمن اصل امرالمؤمنن ابلس است، سرباز شطان هستد اگر با امرالمؤمنن نستد، حواس شما نست.

در کاف شرف هست که وقت روز غدر پغمبر اکرم دست امرالمؤمنن را بالا برد، ابلس فراد کشد و گفت: دگر نم‌شود خدا را نافرمان کرد. بعض عززان م‌خواهند فکر کنند عن چه اگر امرالمؤمنن امام م‌شد، خدا نافرمان نم‌شد. من چقدر باد کنه پدا کنم به کسان که کار کردند که امروز پرونده من سفد نست. من مسئول پرونده خودم هستم، ول دگران که کار کردند که حق به دست من نرسد، سهم هستند و بلکه سهمشان بشتر است. روز کمت محضر امام باقر آمد و گفت: ک سؤال دارم. کسان که نگذاشتند ولات امرالمؤمنن مستقر شود، جاشان کجاست؟ حضرت فرمود: ک قطره خون تا قامت اگر رخته شود گردن آنهاست. ابلس فراد زد که کار تمام شد ول اتفاقات افتاد که دوباره به ان مأوس امد دادند.

کس محضر حضرت باقر آمد و گفت: شندم م‌توان جواب بده ول من تا به حال جواب از کس نشندم. حضرت فرمود: چه؟ گفت: عل خوارج را که کشت، دگر کارش تمام است. ان فعل که انجام داد، هچ کار خر جلو ان ظلم را نم‌گرد. حضرت فرمودند: ان روات را م‌شناس؟ فضال حضرت را گفتند. تا امام باقر شند ک نفر پدا شده در شهر مناظره م‌کند و دارد امرالمؤمنن را م‌کوبد، حضرت فرمود: ما مناظره م‌آم. مردم که برا مناظره جمع م‌شوند، حضرت در مقدمه فضال امرالمؤمنن را م‌گفت، آا ان روات را شند ا نه؟ فرمود: ان روات را شند که روز خبر، پغمبر فرمود: فردا پرچم را به دست مرد م‌دهم که خدا و رسول او را دوست دارند؟ گفت: بله شندم. خدا هرجا در قرآن فرمود: من دوست دارم، فعل ما را دوست دارد. «ان الله حب التوابن» خدا توابن را دوست دارد. خدا مرا به صورت عل الاطلاق دوست ندارد، چرا؟ چون من بعض وقت‌ها خطا م‌کنم. خدا فعل خطا مرا دوست ندارد. وقت من به شما ظلم کنم، سل به گوش ک بزنم و با همسرم بداخلاق کنم، پول مردم را بخورم، کس دوستم ندارد. انجا م‌فرماد: «حبه الله و رسوله» نم‌فرماد: کدام کارش، چون همه کارهاش خر است. خودش را دوست دارم چون مصدر خرات است. ان را شند؟ گفت: بله. حضرت فرمود: آن موقع که خدا دوست داشت م‌دانست با ادعا تو عل م‌خواهد بعداً ظلم کند، نعوذ بالله ا نه؟ فرمود: خدا م‌دانست و او را دوست داشت؟ نگاه کرد و ماند. حضرت فرمود: بلند شو و برو.

فضاها محدود، شأن امام ان نبود با او مناظره کند ول دفاع از امرالمؤمنن اجاب م‌کرد که وارد شود. دلم م‌خواهد بدانم که ائمه ما ک لحظه فرصت را از دست نم‌دادند از امرالمؤمنن بگوند، ما خل فرصت دارم و خدا کند که در فضا مجاز شده ک روات از اهل‌بت را بخوانم. ان روات از شخ مفد است ول خل از بزرگان شعه نقل کردند، حضرت باقر فرمود: جبرئل آمد به پغمبر وح کرد که بلند شو برا مردم تفضل عل را بگو، برتر عل بر غر خودت را بر عالم بان کن. حضرت رسول هم بلند شدند و اذان ب وقت م‌گفتند، مردم جمع شدند. چه سر است که انقدر از امرالمؤمنن م‌گفتند؟ حضرت رسول مردم را که جمع کردند، فرمودند: «اعوذ بالله من الشطان الرجم، بسم الله الرحمن الرحم، اها الناس أنا البشر، أنا النذر، أنا النب بالحق» من هستم کس که پام خدا را به شما رساندم. در مورد کس با شما حرف م‌زنم که گوشت او گوشت من است و خون او خون من است. ظرف علم من است. کس است که خدا او را انتخاب کرده است. هرکس او راض کند، مرا راض کرده است. هرکس با او بجنگد با من جنگده است و هرکس به او کمک کند مرا کمک کرده است. هرکس به او اراده بد داشته باشد دشمن من است. هرکس او را به زحمت باندازد، مرا به زحمت انداخته است. فرمود: من شما را از عذاب خدا م‌ترسانم آن روز که هرکار کردد نزد خدا حاضر م‌بند. بترسد از انکه با عل بد عمل کند. امام باقر بان م‌کنند که پغمبر چنن کرد و بعد انطور فرمود: «ثُمَ‏ أَخَذَ بِیَدِ أَمِرِ الْمُؤْمِنِنَ ع» دست امرالمؤمنن را بالا برد و فرمود: ا مردم ان مولا مؤمنن است. عن اگر مولا بودن او را نم‌پذر، از داره مؤمنن برون هست. مولا مؤمنن اوست. خدا، رب عالمن است مگر انکه کس بخواهد خودش را جدا کند. حجت خدا بر عالمان است. خداا من ان را ابلاغ کردم، تبلغ کردم. بداند که «وَ سَیَعْلَمُ‏ الَّذِنَ‏ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» به زود خواهد فهمد چه اتفاق خواهد افتاد.

روات که خواندم از أمال شخ مفد است، ول ان کتاب «مسند امام باقر عله السلام» است برا مرحوم شخ عزز الله عُطارد است. در تهران در غربت از دنا رفتند، اشان خدمات علم فراوان داشت و خل از ما مردم قدر امثال اشان را نم‌دانم و در قامت باد حساب پس بدهم. مسند عن رواات امام باقر را در پنج جلد، رواات امام صادق را در ۲۲ جلد، رواات امرالمؤمنن را در ۲۵ مجلد آوردند.

شرعت: حسن ختام فرماشات شما را خواهم شند.

حاج آقا کاشان: ک روات دگر عرض کنم، امام باقر فرمود: قامت از شما چهار سؤال م‌پرسند، عمر و جسم، مال و حبّ ما اهل‌بت. مسائل اصل نه فرع، رسول خدا ان را م‌گفت. ک نفر بلند شد و گفت: ا رسول الله، از کجا بگوم شما را دوست دارم؟ چه کنم شما بفهم دوستت دارم؟ امام باقر فرمود: امرالمؤمنن کنار پغمبر بودند، حضرت دست رو سر عل گذاشت و فرمود: به عل محبت کند. ما اگر م‌خواهم امام زمان ما را به عنوان محب خود بشناسند باد نسبت به امرالمؤمنن و شعان امرالمؤمنن محبت خود را نشان بدهم. قربان‌ها ان ماه که انشاءالله ان بسته‌ها روز عد غدر غذا عززان را فراهم کند، نت ما ان باشد که خداا ما دوست دارم جزء محبان امرالمؤمنن باشم. وقت امام باقر و امام صادق و امام سجاد انطور ولع دارند از امرالمؤمنن بگوند، ما هم خودمان را به آنها وصل کنم. اهل‌بت حساس بودند که ما چگونه رفتار داشته باشم؟ امام باقر ک روز شاعر را صدا کردند و فرمودند: برا چه از عبدالملک مروان مدح گفت؟ گفت: من نگفتم تو امام هد هست، گفتم: تو شر هست و عرب سگ است، حوان را گفتم. گفتم: تو کوه، منظورم سنگ است. گفتم: تو شمس هست و بالاخره جماد هست. من نگفتم تو امام هد هست! حضرت فرمود: همن را هم نباد م‌گفت. کمت باش که در دوران بن امه که در تارخ جرأت نم‌کردند برا سدالشهداء مرثه بگوند، کمت روز آمد شعر معروف خود را خواند، زورآلات خانواده را در ک کسه جمع کردند و بعد حضرت فرمودند: ببخش که وقت آمد که اموال ما را مصادره کردند و چز ندارم و فرمود: تا وقت از ما دفاع م‌کن، روح القدس تو را نگه دار م‌کند.

شرعت: «والحمدلله رب العالمن و صل الله عل محمد و آله الطاهرن»

 

کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۹/۰۵/۰۷

 


. 

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *