هجرت ؛ و انواع آن
۱۴۰۰-۰۳-۲۷ ۱۴۰۲-۰۹-۰۲ ۸:۱۷هجرت ؛ و انواع آن

هجرت ؛ و انواع آن
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
۱. بیان مقام حضرت معصومهسلاماللهعلیها
در مورد زندگی شخصیت و سیره حضرت فاطمهمعصومهسلاماللهعلیها صحبت و سخنرانی زیاد شنیدهاید؛ اما در مورد بعضی از قسمتهای زندگی حضرت فاطمهمعصومهسلاماللهعلیها کمتر صحبت شده است. امروز میخواهم یکی از آن کمتر مطالب را بگویم که مظلوم و غریب مانده. آن ویژگی حضرت فاطمهمعصومهسلاماللهعلیها که هم خیلی مشهور و هم خیلی مظلوم است، ویژگی مهاجر بودن ایشان است. اگر شفیعه است که هست زیاد گفتهاند؛ اگر کریمه است که هست زیاد شنیدهاید؛ اما اتفاقی در زندگی حضرت معصومهسلاماللهعلیها افتاده که شما کمتر شنیدهاید و آن هجرت ایشان است. نه تنها ایشان بلکه در مورد هجرت بقیه خوبان و اولیا هم نشنیدهاید. در مورد نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر و شجاعت و رشادت زیاد شنیدهاید. در مورد مهاجرت و هجرت چند سخنرانی شنیدهاید؟ مؤمن باید اقتدا بکند به حضرت معصومهسلاماللهعلیها و اهل مهاجرت بشود.
حال مهاجرت و هجرت چیست؟
۲. آثار هجرت و مهاجر بودن
خدا در آیه ۲۰ و ۲۱ سوره مبارکه توبه میفرماید اگر کسی اهل هجرت خوب باشد (در مورد انواع هجرت توضیح خواهیم داد) خدا چهار چیز به او میدهد: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِم؛ کسی که در راه خدا جهاد و هجرت میکند؛ اول، «أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ»، خدا درجه بالایی به او میدهد. میفرماید یک درجه بالا اما تعیین نمیکند چه درجهای. یک مثال بزنم. شهردار اصفهان میگوید شما اگر فلان کار خیر را انجام دادید یک پست و مقام خوبی به شما میدهم. این شهردار هر پست و مقامی بدهد بالاتر از شهرداری نیست. اگر رئیسجمهور به شما بگوید اگر فلان کار خیر را انجام دادید یک مقام خیلی بالا به شما میدهم، مقام بالاتر از رئیسجمهوری نمیتواند بدهد. حالا خداوند وعده داده اگر کسی اهل مهاجرت باشد، یک درجه عظیمی به او میدهد.
دوم، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»؛ عاقبتبهخیر میشود. امام علی علیه السلام در محراب مسجد کوفه فرمودند: «فزت.»
سوم، «یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ»؛ خدا به او رحم میکند. خدا به کسی که اهل مهاجرت است رحم میکند. زمانی هست که من و شما به رحم نیاز نداشته باشیم؟ خیر. گاهی یک اتفاق بد از بیخ گوش کسی میگذرد، مردم میگویند خدا به او رحم کرد. خدا رحم کرد با فلانی ازدواج نکرد، خدا رحم کرد فلان کار را انجام نداد. بله. خدا میفرماید به کسی که اهل مهاجرت باشد رحم میکنم.
چهارم، «وَرِضْوَانٍ» خدا به او رضوان میدهد. رضوان چیست؟
بعضی از مفسرین گفتهاند بالاترین منطقه و بهترین مکان در بهشت را رضوان مینامند؛ یعنی بالاشهر بهشت.
پنجم، «وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ»؛ بهشتی که در آن نعمتها است.
۳. معنای هجرت و هجرت ظلمانی
۳.۱. معنای لغوی هجرت
هجرت یعنی چه؟ هجرت در کتاب لغت به معنای جداشدن، دورشدن و فاصلهگرفتن آمده است. در اصطلاح دین، هجرت یعنی جداشدن اما نه هر جداشدنی؛ جداشدن برای حفظ ایمان.
۳.۲. هجرت ظلمانی
البته یادمان باشد هر هجرتی خوب نیست. گاهی هجرت یک مؤمن، ظلمانی و سیاه و گاهی نورانی است. طبق روایت، اگر کسی اهل هجرت ظلمانی باشد از دین خارج است. هجرت ظلمانی همان هجرتی است که در فارسی به آن قهر کردن میگویند.
یک روایت با هم بخوانیم. «ایُما مُسلِمَین تهاجرا» اگر دو مسلمان باهم قهر کنند، هجرت به معنای دور شدن و فاصله گرفتن بود. اگر دو دختر خانم از هم فاصله بگیرند و قهر کنند با هم، «فمکثا ثالثا»؛ و این قهر کردن سه روز طول بکشد، دو اتفاق برای آنها میافتد: اول، «لا یتقبل الله من الهجران»[۱] خداوند کارهای خوبشان را قبول نمیکند؛ روزه گرفته، نماز خوانده، منبر رفته، قرآن خوانده و… اما خدا قبول نمیکند. دوم، بدتر از آن «کانا خارجین من الاسلام»؛ هر دو از اسلام خارج هستند. این هجرت بد بود که من نمیخواستم و نمیخواهم در موردش صحبت کنم.
قهر کردن آنقدر مورد مذمت واقع شده که حتی کسی که قطع رابطه نکرده و بهظاهر مقصر نیست نیز به خاطر اصرار نکردن به ایجاد رابطه با برادر دینی خود مقصر شمرده شده است.
در روایت شریفی از امام صادقعلیهالسلام وارد شده است: «لا یَفتَرِقُ رجُلانِ علَى الهِجرانِ إلاّ استَوجَبَ أحَدُهُما البَراءهَ واللَّعنَهَ، وَ رُبَّما استَحقَّ ذلکَ کِلاهُما، فقالَ لَهُ مُعَتّبٌ: جَعَلَنیَ اللّه فِداکَ، هذا الظّالِمُ فما بالُ المَظلومِ؟ قالَ: لأ نَّهُ لا یَدعو أخاهُ إلى صِلَتِهِ و لا یَتَغامَسُ لَهُ عَن کَلامِهِ، سَمِعتُ أبی یقولُ: إذا تَنازَعَ اثنانِ فَعازَّ أحَدُهُما الآخَرَ فلْیَرجِعِ المَظلومُ إلى صاحِبهِ حتّى یَقولَ لِصاحِبهِ: أی أخِی أنا الظّالِمُ، حتّى یَقطَعَ الهِجرانَ بَینَهُ وبَینَ صاحِبهِ، فإنّ اللّه تبارَکَ و تعالى حَکَمٌ عَدلٌ یأخُذُ للمَظلومِ مِن الظّالم.»[۲]
هیچگاه دو مرد با حالت قهر از یکدیگر جدا نشوند مگر اینکه یکى از آن دو سزاوار بیزارى (خدا و رسولش از او) و لعنت باشد و چهبسا که هر دوى آنها سزاوار این امر باشند. معتّب عرض کرد: خدا مرا فدایتان گرداند. ظالم، (مستحق این کیفر هست) امّا مظلوم چرا؟ حضرت فرمود: براى آنکه برادرش را به آشتى با خود دعوت نمىکند و از سخن او چشم نمىپوشد. شنیدم پدرم مىفرمود: هرگاه دو نفر با هم ستیزه کردند و یکى از آن دو بر دیگرى چیره آمد، باید آنکه در حقّ او ستم شده نزد آن دیگرى برود و به او بگوید: اى برادر، ستمکار (و مقصّر) من هستم، تا قهر و جدایى میان او و رفیقش برطرف شود؛ زیرا خداوند تبارک و تعالى داورى عادل است و حقّ ستمدیده را از ستمگر مىستاند.
مؤمنین باید به شدت از قهر و قطع رابطه با مؤمن دیگر بپرهیزند تا دچار خشم خداوند نگردند.
۴. انواع هجرت نورانی
هجرت خوب چهار نوع است.
۴.۱. هجرت مکانی
هجرت مکانی نیاز به توضیح ندارد. آدم برای حفظ دینش مکان زندگیاش را عوض کند. در صدر اسلام هم دو هجرت داشتیم؛ هجرت به حبشه که موقت بود و هجرت به مدینه که دائم بود و شد مبدأ تاریخ اسلام.
آیا در دوره و زمانه ما هم یک دختر میتواند هجرت مکانی داشته باشد؟ بله. در یک مکانی قرار گرفته که در آن گناه میشود و ایمانش در خطر است، مثلاً یک جشن تولد، یک عروسی، مکانش را جابجا کند. بگوید من اینجا باشم ایمانم در خطر است. اگر در این مهمانی، در این کلاس، در این مدرسه باشم ایمانم در خطر است، اگرچه به لحاظ درسی پیشرفت میکنم؛ اما خودم میدانم ایمانم در خطر است. گاهی هجرت مکانی ترک یک گروه یا کانال در فضای مجازی است. اگر در گروهی، از ده مطلب، یکی نامناسب است، گروه را ترک کند.
«مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ کَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّهَ وَ کَانَ رَفِیقَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا الذی الأصل فیه الوجوب»[۳] اگر کسی فرار کند از محیط زندگی به خاطر حفظ دینش، ولو به اندازه یک وجب، مستحق بهشت و همراه ابراهیم و محمدصلیاللهعلیهوآله میشود. چون هر دو هجرت کردهاند. این فرار به سوی دین، واجب است.
۴.۲. هجرت اخلاقی
شاید هجرت مکانی کم اتفاق بیفتد. امکان هجرت اخلاقی بیشتر است. هجرت اخلاقی چیست؟ «المُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِئاتِ و تابَ الی اللّه»[۴] مهاجر کسی است که از گناه هجرت کند. اخلاق بدی دارد و در روز میلاد حضرت معصومهسلاماللهعلیها تصمیم میگیرد آن اخلاق بد را ترک کند.
یکی از دوستان میگفت: «با آقایی آشنا شدم که خیلی صبرش زیاد بود؛ در شرایط سخت عصبانی نمیشد. به او گفتم: تو چقدر صبرت زیاد است! گفت: اتفاقاً تا چند سال پیش همه مرا به زود عصبانی شدن میشناختند و میگفتند فلانی زودجوش میآورد. گفتم: الآن همه تو را به صبر میشناسند، چه کار کردی؟ گفت: رفته بودیم زیارت خانه خدا. معروف است که اولین باری که چشمت به کعبه بیفتد سه حاجتت مستجاب میشود. حاجت من از خدا این بود: خدایا من آدم زودجوشی هستم به من کمک کن اینطوری نباشم.»
یک مسلمان زرنگ و زیرک روز میلاد حضرت معصومهسلاماللهعلیها به ایشان میگوید: یا حضرت معصومه عیدی من این باشد که کمک کنی فلان اخلاق بد، عقیده بد، عادت بد را کنار بگذارم.
چند روز قبل مادری تماس گرفت و گفت: دختر من اعتیاد به گوشی پیدا کرده! امروز از حضرت معصومهسلاماللهعلیها بخواهیم که مهاجر باشیم و عادات و اخلاق و عقیدههای بد را کنار بگذاریم. عقیده از عقده میآید. عقده یعنی گره. کسی که به چیزی عقیده دارد و بعد بفهمد اشتباه است باید بتواند آن را کنار بگذارد.
آقایی بود به اسم عکرمه. عکرمه پسر ابوجهل بود. ابوجهل معروف بوده به فرعون زمان پیغمبر. پسرش عکرمه هم کافر بوده است. در عالم کفر خودش خلافی کرد که پیغمبر رحمه للعالمین در فتح مکه فرمود: همه اهل مکه را بخشیدم به جز ۱۰ نفر. این ۱۰ نفر اگر به پرده خانه خدا هم آویزان باشند اعدامشان کنید. یکی از آن ده نفر آقای عکرمه بود. جرمش چه بود؟ شعرهای خیلی ناجور علیه اسلام و مسلمانها و پیغمبر میگفت. تبلیغات رسانهای میکرد. عکرمه فراری شد. داشت به سمت حبشه فرار میکرد که کشتی دچار طوفان شد. داشت غرق میشد. گویا خدا بنا داشت هدایتش کند که تختهپارهای به او رساند، عکرمه دلش لرزید. با خود گفت: برمیگردم و خودم را تحویل پیغمبر میدهم حتی اگر پیامبر مرا بکشد. نزد رسول خدا آمد. تا چشمش افتاد به پیغمبر خدا با خود گفت: در هر حال که او مرا خواهد کشت، بگذار از عقیده غلط خودم برگردم. مهاجر یعنی این. عکرمه شهادتین گفت و مسلمان شد. پیغمبر خدا بلافاصله فرمودند: «مرحبا الراکب المهاجر»؛ آفرین به کسی که از عقیده خودش هجرت کرد.
عزیزان، جالب است بدانید همین عکرمه که روزی پیغمبر حکم اعدامش را صادر کرد، در رکاب پیغمبر به شهادت رسید. پسر ابوجهل بود؛ اما وقتی مهاجر اخلاقی شد توانست به مقام شهادت برسد.
پنج اثر برای مهاجرت گفتیم با استناد به سوره توبه آیه ۲۰ و ۲۱. درجه اعظم، عاقبتبهخیری و فوز، رحم خدا، رضوان بهشت و جنات النعیم.
با این توضیح یک اثر دیگر هم با توجه به آیه ۱۹۵ سوره مبارکه آلعمران اضافه میشود: «فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ»؛ تمام گناهان دوران جاهلیت او بخشیده میشود.
۴.۳. هجرت سیاسی
مهاجر اخلاقی از ظلم و بدی هجرت میکند و مهاجر سیاسی از ظالم، از بدها. زیر بار ظالم نمیرود و جلوی او میایستد. یکی از شهدای کربلا یزیدبنزیاد بود. این شهید بسیار دوستداشتنی است. یزید در تیراندازی تبحر داشت. با صد تیر به کربلا آمد و گفت: «آقا صد تا تیر آوردم. دعا کنید خدا به تیراندازی من برکت بدهد تا بتوانم دشمنان شما را از پا دربیاورم.»
امام حسینعلیهالسلام دست به دعا بلند میکنند. یزید تیر را صدمی را که انداخت با ذوق و شوق آمد نزد امام حسین و گفت: حسین جان، با چشم خود دیدم ۹۵ تیر به هدف خورد.
یزید صد تیر پرتاب کرد و بعد شمشیر به دست گرفت. مهاجرت سیاسی را او به من و شما یاد داد. شمشیرش را میچرخاند و رجز میخواند: «انا یزید و ابی مهاجر» من اسمم یزید است و پدرم از مهاجرین بود. مهاجرین زمان پیغمبر کسانی بودند که خانه و زندگیشان را رها کردند و آمدند مدینه.
«یا رب انی للحسین ناصر»؛ خدایا من یاریکننده حسینم. «و لابن سعد تارکٌ و هاجر» خدایا من از عمر سعد هجرت کردم.
این همان هجرت سیاسی است. مسلمان واقعی چطور میتواند مهاجرت سیاسی بکند و از ظالم فاصله بگیرد؟ با فاصله گرفتن از تشبه به ظالم. حرف زدنش مثل ظالم نباشد، لباس پوشیدن و صحبت کردنش شبیه ظالم نباشد. کالای ظالم را نخرد. اینکه ما تصمیم بگیریم کالای ایرانی بخریم هجرت سیاسی است.
شهید آیتالله سیدحسنمدرس بسیار مقید به مصرف تولیدات داخلی و حمایت از تولیدکنندگان داخلی بود. به ایشان ایراد میگیرند که چرا عبای کرباسی میپوشید و عبای بهتری استفاده نمیکنید؟ میگوید: هر زمان که یک ایرانی عبای بهتری درست کرد، من از همان عبا استفاده میکنم.
۴.۴. هجرت معرفتی
هجرت حضرت فاطمهمعصومهسلاماللهعلیها هجرت نوع چهارم و بهترین هجرت بود؛ یعنی هجرت معرفتی.
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ۱۸۹ نهجالبلاغه هجرت معرفتی را تعریف میکنند: «لا یقعُ اسم الهجره على أحد الا بالمعرفه الحجه»؛ اسم مهاجر روی کسی نگذار تا اینکه حجت خدا روی زمین را بشناسد. امام زمانش را و نایب امام زمانش را بشناسد.
این هجرت خود بر دو قسم است: گاهی هجرت شناختی صرف است؛ یعنی اینکه شخص از نشناختن به شناختن میرسد، مثل کسی که از تاریکی به نور قدم میگذارد؛ و گاهی افزایش معرفت و شناخت است، مثلاً شخص در نور هست ولی به مرتبه بالاتر نور وارد میشود که برای حضرت فاطمهمعصومهسلاماللهعلیها این نوع دوم صدق میکند.
بعضی افراد امامشناس هستند؛ اما در دوران غیبت یادشان میرود باید در خانه چه کسی بروند. امام صادقعلیهالسلام میفرماید: کسی که دنبال امام عادل نرود حتماً دنبال امام جائر و امام ظالم خواهد رفت.
امام زمان را قبول دارد، اما نمیداند امام در دوران غیبت او را به چه کسی حواله داده است. بحث امروز را با یک داستان دیگر تمام کنیم و از شما خواهش میکنم این داستان را با گوش دل بشنوید.
معاویهبنوهب از دوستان امام صادقعلیهالسلام بود. او میگوید: در قافلهای در حال سفر بودیم. پیرمردی بود که از اهلسنت و بسیار باصفا بود. نماز را اول وقت میخواند، قرآن میخواند و به مردم خدمت میکرد. مرد خوشسفر و خوشاخلاقی بود. من هم به خاطر همین اخلاقش با او رفاقت کردم. همسفره و رفیق شدیم و او هم از من خوشش آمده بود. درباره شیعیان چیزهای خوبی نشنیده بود و حالا که یک شیعه را از نزدیک میدید از مرام و مسلک من خوشش آمده بود.
بین راه به کاروانسرایی رسیدیم. پیرمرد که سن و سالی از او گذشته بود، حالش بد شد و کمکم نفسهای آخرش را میکشید. بالای سرش دستش را گرفتم و گفتم: من و تو با هم رفیق هستیم، سر یک سفره نشستیم، حالا که نفسهای آخر توست بدان که پیامبر در غدیر خم علیعلیهالسلام را جانشین خود معرفی کرد. بعد امام حسن و امام حسین … گفتم و گفتم تا رسیدم به امام صادق، گفتم اینها به حق بودند. این عقیده من است. آن پیرمرد در نفس آخرش گفت: «انا علی ما انت علیه»؛ من هم بر این اعتقاد تو هستم. تو خوب اعتقادی داشتی من هم بر همین اعتقادم. همین را گفت و نفس آخر را کشید. من هم یک دل سیر بالای سرش گریه کردم که خدایا این دو رکعت نماز با دست باز نخواند، وضو و غسلش مثل شیعیان نبود؛ اما این آخر کار یک جمله گفت که من هم بر اعتقاد تو هستم.
وقتی به مدینه رسیدیم نزد امام صادقعلیهالسلام آمدم و جریان را عرض کردم. امام صادقعلیهالسلام فرمودند: «و الله من اهل جنه» به خدا قسم رفت بهشت.
این یک هجرت معرفتی بود. حضرت فاطمهمعصومهسلاماللهعلیها هجرتشان هجرت معرفتی بود به دعوت امام رضاعلیهالسلام هجرت کردند. این را کسی به دختران جامعه ما نمیگوید. میگویند حضرت معصومهسلاماللهعلیها وفات کرد و طبق قولی به شهادت رسید. عدهای را برای ترور ایشان به ساوه فرستادند. ایشان مجروح یا مسموم شد و به قم آمد و در اثر همان جراحت یا مسمومیت در قم به شهادت رسید. آیا یک دختر خانم، یک آدم معمولی که کاری به کسی ندارد را ترور میکنند؟ نه. پس حتماً خطری برایشان داشته است. حضرتمعصومهسلاماللهعلیها الگوی دختران جامعه ما هستند در هجرت. مهاجربودن یک اخلاق خوب است.
کسی میتواند ویژگی مهاجربودن را از حاجقاسمسلیمانی و از شهیدحججی بگیرد؟ اینها مهاجر مکانی بودند، مهاجر سیاسی بودند. شما تلاش کن تا جایی که ممکن است و میتوانی مهاجر اخلاقی و معرفتی باشی.
خدایا ما را از مهاجران واقعی قرار بده. خدایا اولین هجرت ما را هجرت به آغوش امام رضاعلیهالسلام قرار بده. به آبروی امام رضا، پیادهروی اربعین امسال را از ما نگیر. شر این ویروس منحوس را از جامعه بشری بکن. خدایا به نور محمد و آل محمد فرج امام زمان عجلاللهتعالیفرجه ما را برسان. معرفت ما نسبت به امام زمانعجلاللهتعالیفرجه لحظهبهلحظه بیشتر بگردان. عاقبت امر ما را ختم به خیر و شهادت بفرما.
منابع :
[۱] . بحارالانوار، ج۷۷، ص۸۹.
[۲] . کافی،ج۲، ص۳۴۱.
[۳]. بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۱.
[۴]. بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۸.



