سیره فاطمی ۴ ؛ زهد فاطمی
۱۴۰۰-۰۳-۱۹ ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۴:۱۵سیره فاطمی ۴ ؛ زهد فاطمی

سیره فاطمی ۴ ؛ زهد فاطمی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱- زهد فاطمی
سلمان فارسی می¬گوید روزی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم که چادر وصله¬دار بر خود پیچید و راه می¬رفتند. سلمان (از مشاهده آن بسیار متأثر و اندوهمند شد و) گفت: دریغا، دختران کسری و قیصر، ابریشم و حریر می¬پوشند و دختر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) عبایی پشمین بر تن دارد که دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده است!
فاطمه (علیها السلام) بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و سلام کرد و عرض کرد: پدر جان! سلمان از لباس من تعجب کرده است، در حالی که سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث فرمود پنج سال است که من و علی (علیه السلام) از اثاث زندگی چیزی نداریم جز پوست گوسفندی که روزها روی آن به شترمان علوفه می¬دهیم و شبها بستر ما است. و بالش ما از پوستی است که درون آن از لیف خرما پر شده است!
پیامبر فرمود: ای سلمان! دختر من از گروه پیشگامان و سبقت گرفتگان (به سوی خدا) است.(ریاحین الشریعه ج ۱ ص ۱۴۸- بیت الاحزان ص ۲۸)
یکی از ویژگیهای زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها ساده زیستی و بی آلایش بودن و زندگی زاهدانه ایشان بود. با اینکه دختر پیغمبر خدا بودند و می¬توانستند زندگی مرفهی داشته باشند به یک زندگی ساده قناعت کرده بودند.
امروزه یکی از مشکلات زندگی مردم تجملات و ریخت و پاشهای آن¬چنانی است که زندگی را برای بعضی خیلی سخت کرده است. ما می¬خواهیم در مورد زهد و زندگی زاهدانه صحبت کنیم. اما ابتدا باید معنای زهد را درست بفهمیم وگرنه دچار فهم اشتباه در دین می¬شویم.
۲- معنای درست زهد
۱-۲- زهد در کلام امیر المومنین (علیه السلام)
زهد چیست؟ امام امیر المومنین (علیه السلام) در مورد زهد می¬فرمایند:
«مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ»(نهج البلاغه، حکمت ۴۳۹) کسی که به اتفاقات تلخ گذشته حسرت نخورد. – اگر چیزی از دست داد افسرده نشود – و اگر چیزی به دست آورد مغرور نشود. این تعریف زهد است.
۲-۲- زهد در آیات قرآن
کارمند بانک، یک روز مسئول دریافت پول مردم مىشود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم مىشود. نه آن روزى که پول مىگیرد خوشحال است و نه آن روزى که مىپردازد، ناراحت. زیرا او مىداند هر دو روز، امانتدارى بیش نبوده است. قرآن مىفرماید: «لِکَیلا تَأسَوا عَلى ما فاتَکُم وَلا تَفرَحوا بِما آتاکُم»؛ آن گونه باشید که اگر چیزى را از دست دادید، تأسّف نخورید و اگر چیزى به شما دادند، شاد نشوید
زهد به معنای نداشتن نیست. زهد به معنای نخواستن است. ممکن است کسی نداشته باشد و بخواهد و ممکن است کسی داشته باشد و نخواهد.
۳-۲- زهد امام جواد علیه السلام
می گویند: روزی ام الفضل به مأمون ملعون گفت: «مرا دادی به مرد فقیری که سبب ننگ ما شده است» مأمون این سخن را سبب خجالت خود دیده و بسیار منفعل شد و این سخن را نقل کرد تا آنکه به امام جواد (علیه السلام) رسید. پس آن حضرت به مأمون گفت: «می خواهی تو را از خجالت و ننگ بیرون بیاورم؟» او گفت: «بلی.» حضرت فرمود: «امر کنید که مردم را ندا کنند تا در مسجد جمع شوند» پس همه در مسجدی که چهل ستون داشت جمع شدند و مسجد پر شد. امام جواد (علیه السلام) به منبر آمد و خطبه¬ی بلیغی را بیان نمود و فرمود: «خلیفه از خویشی با خاندان رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) به سبب فقر ایشان ننگ دارد و مردم به او طعنه می¬زنند و من می¬خواهم این ننگ را از او بردارم. همه بدانند که ما خاندان عصمت، به دنیا و زخارف آن محتاج نیستیم، ما خود آن را قبول نمی کنیم و الا هر چه می¬خواهیم برای ما میسر است. حال ما می¬خواهیم که امروز به فقرا احسانی بکنیم که کسی مثلش را نکرده باشد «سپس آن حضرت به فقرای جلسه مرواریدی دادند که قیمت آن پانصد دینار یا بیشتر بود. وقتی اغنیاء و ثروتمندان این جریان عجیب را مشاهده کردند به طمع افتادند و از حضرت تقاضای بخشش نمودند. حضرت به آنها هم مروارید دادند و بخشش حضرت به جایی رسید تا آنکه مأمون نیز به طمع افتاد و امام جواد (علیه السلام) به او نیز مثل دیگران اعطاء نمود، و احدى از آن انعام و بخشش فرو نماند.(عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام جواد؛ تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس ؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم ۱۳۸۶) این یعنی داشتن و نخواستن.
زهد یعنی دنیا را داشته باش اما سوار دنیا باش. جناب مولوی در کتاب مثنوی یک تمثیل زیبا می¬آورد و آن اینکه: انسان باید در دنیا مثل کشتی در آب باشد. کشتی اگر در آب نباشد حرکتی ندارد. کارآیی ندارد. کشتی باید در آب باشد اما آب را در خود راه ندهد. وگرنه نابود می¬شود. همانطوری که کشتی با آب برخورد می¬کند ما هم با دنیا برخورد کنیم. انسان باید در دنیا باشد و ازآن استفاده بکند، ولی در آن فرو نرود.
۳- برداشت غلط از زهد
۱-۳- زهد ابلهانه
زهد به این معنا نیست که زندگی شما آنچنان خراب باشد که نتوانی نیازهای خود و جامعه خود را تأمین کنی و قدرتمندانِ ثروتمند بر شما مسلط شوند! چه کسی گفته است که معنای زهد این است؟! هیچ استاد اخلاقی، زهد را به این صورت معنا نمیکند که «زهد یعنی دنیاگریزی ابلهانهای که دنیای تو به دست مستکبران بیفتد که بر تو مسلط شوند!»
چه کسی معنویت و دنیاگریزی را اینچنین معنا کرده است که «ما برای بهدست آوردن دنیایمان کار و تلاش نکنیم»؟! ولی متاسفانه این تصور غلط از دینداری و آخرتگرایی وجود دارد که «دینداری یعنی دنیاگریزی و آخرتگرایی یعنی زندگی زاهدانه حداقلی، به حدی که دیگرانی که ملحد هستند بر دنیای تو مسلط شوند.» اسلام زندگی فقیرانه را برای مومن نمی پسندد.
۲-۳- جواب یک شبهه
مسلماً فقر از نظر مادی به معنای زندگی بهتر نیست. منتها این سؤال مطرح میشود: که برخی روایات که درباره احترام و اعزاز فقرا آمده است، چه میشود؟ هر روایتی که در باب احترام فقرا وجود دارد، معنایش این نیست که ما وظیفه داریم خودمان را فقیر کنیم! بههیچ وجه اینطور نیست، بلکه برعکس، انسان باید برای تأمین ثروت تلاش کند.
مگر در روایات ما افراد بیمار و مریض، مورد احترام نیستند؟! مثلاً میفرماید: کسی که از شدت تب و بیماری تا صبح به خودش بپیچد، ولی شکایت نکند، ناله نزند و صدای بیماری خودش را به دیگران نرساند، خدا او را در اعلی علیین قرار میدهد. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: مَنْ مَرِضَ ثَلَاثاً فَلَمْ یَشْکُ إِلَى أَحَدٍ مِنْ عُوَّادِهِ… فَإِنْ عَافَیْتُهُ عَافَیْتُهُ وَ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ إِنْ قَبَضْتُهُ قَبَضْتُهُ إِلَى رَحْمَتِی» اینهمه اجر برای بیمار رنجور، معنایش این نیست که ما برویم و خودمان را مریض کنیم! جامعهای که بیماری در آن جامعه زیاد باشد، بدبخت است و معلوم است که آنها دستور انبیاء الهی را اجرا نکردهاند.
از آنجا که خدا خیلی رئوف و رحیم است، نسبت به افراد بیمار و رنجور، مهربان است ولی معنایش این نیست که ما هم برویم و خودمان را مریض کنیم تا مورد لطف خدا قرار بگیریم! درباره فقر نیز همینطور است. اینکه در ادعیه داریم: خدایا از کفر و فقر به تو پناه میبرم؛ «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ الْفَقْر» نشان میدهد که فقر و کفر همسنگ و همسطح همدیگر هستند. اما در عین حال، یک مؤمن – اگر فقر بر او عارض شد – از فقیرانه زندگی کردن ابایی ندارد.
این فقر زیباست، اما نه فقر در اثر بیعرضگی که انسان خسر الدنیا و الاخره میشود. بین فقر در اثر تنبلی و بیعرضگی و بیدینی و بیتقوایی، با فقری که خدا برای آدم باتقوا و باعرضه و پرتلاش مقدر کرده خیلی تفاوت هست. الان کم نیستند کسانی که در دنیا و در جامعه¬ی ما دچار فقر هستند، اما نه بهخاطر تنبلی، بلکه بهخاطر نظامات اقتصادی غلطی که در جامعه هست، اینها تقصیر خودشان نیست، چون تلاش خود را هم انجام دادهاند منتها مشکل در جای دیگری است.
اولاً ما وظیفه داریم که زندگی خودمان را بهتر کنیم، و ثانیاً باید برای زندگی بهتر دعا کنیم. یک نمونه از تلاشهایی که باید برای زندگی بهتر انجام دهیم، این است که در روایات داریم که هر کسی پولی دارد نباید پول خودش را راکد بگذارد، بلکه باید پول خودش را بهکار بیندازد و پول خودش را اضافه کند. پس سرمایهگذاری کردن، توصیه رسمی دین ماست. البته معلوم است که استفاده غلط از پول (مانند رباخواری یا قاچاق) اشتباه است. اما توصیه¬ی رسمی دین است که باید پول را افزایش دهید و نگذارید یکجایی ثابت بماند. «لَا تَدَعُوا التِّجَارَهَ فَتَهُونُوا. اتَّجِرُوا بَارَکَ اللَّهُ لَکُمْ»؛
۳-۳- توصیه دین به داشتن امکانات خوب زندگی
در روایت هست که از سعادت مرد چند چیز است: یکی فرزند خوب (فرزندی که راه خوب پدر و مادرش را ادامه دهد)، همسر خوب و متدین، و مرکب راهوار، و خانه¬ی وسیع. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: مِنْ سَعَادَهِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ الزَّوْجَهُ الصَّالِحَهُ، وَ الْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ، وَ الْمَرْکَبُ الْهَنِیءُ، وَ الْوَلَدُ الصَّالِح»؛ درست نیست که انسان در یک ماشین ابوقراضه بنشیند و این را علامت دینداری خودش بداند! حتی یکی از علائم اینکه «این مملکت چقدر اسلامی است؟» این است که ماشینهای خوب تولید کند تا بگویند: «دلیلش این است که در دین آنها ماشین یا مرکب خوب سفارش شده است».
حتی اگر شما برای رفع نیاز خودتان برای تأمین ماشین خوب تلاش کنید، این جزء حب الدنیا نیست (البته منظور از ماشین خوب، به معنای تزیینی و تجملی و آنچنانی نیست) برخی میگویند: «ماشین، آدم را خراب میکند!» اگر اینطور باشد خیلی چیزهای دیگر نیز وجود دارد که آدم را خراب میکند، مثل غریزه جنسی، غذا خوردن و… منتها بناست که ما از بین اینها عبور کنیم. استفاده کنیم و خراب نشویم.
جامعه¬ی ما باید به این سمت برود که مردم بتوانند از خانه¬ی وسیع برخوردار باشند، البته باز این هم به معنای دنیاطلبی نیست. ولی اگر آدم چنان عشق به دنیا، به مرکب یا به خانه¬ی وسیع داشته باشد که آخرت از یادش برود، بدبخت است. اگر آدم بخواهد دنیای خودش را بر آخرت ترجیح دهد، بیچاره است، یا اگر بخواهد دنیای خود را از راه غلط بهدست آورد، بیچاره است.
البته این سخنان در جامعه¬ی ما که خیلی از مؤمنین درگیر با حداقلیهای زندگی هستند، ممکن است برای بعضیها ناخوشآیند باشد و بگویند: «ما حداقلها را هم نداریم، حالا شما دارید از خانه وسیع صحبت میکنید!»
خدا مجازات خواهد کرد کسانی که باعث شدند و میشوند که بخشی از جامعه ما از رفاه حداقلی خوب محروم بماند.
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) منزل وسیعی خریدند و به یکی از بستگانشان فرمودند، خانه¬ی تو کوچک است بیا در این خانه¬ی بزرگ بنشین. او عرض کرد: همان خانه کوچک برای من بس است، چون آن خانه را پدرم ساخته است، میخواهم همانجا باشم! حضرت فرمود: آمدیم و پدر تو نادانی کرد، آیا تو هم باید راه او را ادامه بدهی؟! خانه باید وسیع باشد.
(إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام اشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ یَتَحَوَّلَ إِلَیْهَا وَ قَالَ إِنَّ مَنْزِلَکَ ضَیِّقٌ. فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ الدَّارَ أَبِی. فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِنْ کَانَ أَبُوکَ أَحْمَقَ یَنْبَغِی أَنْ تَکُونَ مِثْلَه
۴- بعضی آثار زهد
۱-۴- راحتی در این دنیا
انسانی که در بند دنیا نیست در همین دنیا هم راحت است. کسانی که حرص و عطش دنیا دارند آرامش ندارند. از صبح تا شب می¬دوند تا بیشتر داشته باشند اما تا حدی که یادشان می¬روند زندگی بکنند. اما بنده¬ای که در بند نیست زندگی خوبی دارد.
امیر مؤمنان على (علیه السلام) می¬فرمایند: الزُّهدُ فِى الدُّنیا الراحهُ العُظْمى؛ زهد در دنیا بزرگترین راحتی هاست.
۲-۴- آسان شدن مصیبات
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): من زَهِدَ فِى الدُّنیا هَانَت عَلَیهِ المُصیباتُ .
شخصی نقل می¬کند که در آخرین روزهای عمر شریف امام راحل (ره) بر بالین امام رسیدم. خواستم ایشان را دلداری بدهم. عرض کردم: چیزی نیست آقا. امام (ره) فرمودند: از اول هم چیزی نبوده. الان هم چیزی نیست. این روحیه بخاطر این است که این مرد درگیر دنیا نیست. قدرت دارد، محبوبیت دارد، اما گرفتارش نیست.
۳-۴- چشیدن طعم ایمان
انسانی که بیربت به دنیا و لذت دنیا نباید نگران باشد که از لذت دنیا محروم میشود. امام صادق (علیه السلام): حَرامٌ عَلَى قُلوبِکُمْ أَن تَعرِفَ حَلاوَهَ الإیمانِ حَتَّى تَزهَدَ فِى الدُّنیا
آیت الله بهجت میفرمود: «اگر سلاطین عالم می¬دانستند که انسان در حال عبادت چه لذتهایی می¬برد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادی نمی رفتند…»
حواریون عیسى مسیح (علیه السلام) به آن بزرگوار گفتند: چگونه تو بر آب، راه مىروى و ما نمىتوانیم؟ ایشان فرمود: طلا و نقره نزد من با ریگ بیابان برابرند.
۴-۴- جلب رحمت الهى
انسانی که حرص دنیا دارد، مبتلا به حرام¬خواری می¬شود و با حرام¬خواری رحمت خدا را از دست می¬دهد. حمایت خدا را از دست می¬دهد. اما انسانی که در بند مال دنیا نیست، مبتلا به حرام نمیشود. امام على (علیه السلام): إِزهَدْ فى الدنیا، تَنزِلْ علَیکَ الرَّحمَهُ ؛ در دنیا زاهد باش تا رحمت بر تو نازل گردد.
آقایان چایچی و رضا بیگدلی از قول آیت الله مجتهدی نقل کردند: در ایام نوجوانی که به مدرسه می¬رفتم در بین راه به فقرا کمک می¬کردم. یک روز که از مدرسه برمی¬گشتم در بین راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست دارد او از من خواهش کرد که کمکش کنم و اثاثیه را به من داده و از جلو حرکت کرد تا به منزلی رسیدیم. سپس درب را باز کرده و وارد خانه شد. من نیز همراه او داخل شدم، که ناگهان درب بسته شد و با چند دختر جوان روبرو شدم، آن ها گفتند: شما به یوسف تبریز مشهور هستید و ما از شما خواسته¬هایی داریم که اگر انجام ندهید کوس رسوائی شما را خواهیم زد. ایشان می¬فرمودند: یک لحظه تأمّل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به پله هایی افتاد که به بام منتهی می¬شد، بلافاصله با سرعت به طرف پلّه دویده و به پشت¬بام رفتم، آن ها هم به دنبال من به پشت¬بام آمدند. با این که ساختمان سه طبقه¬ی عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک یا علی، بی¬درنگ از پشت بام خود را به داخل باغی که جنب خانه قرار داشت پرتاب کردم. همین که در حال سقوط بودم دو دست زیر کف پاهایم قرار گرفت و مرا به آرامی پائین آورد. ایشان می¬فرمودند: از آن موقع تا الآن پاهایم را بر زمین نگذاشته ام و هنوز روی آن دست ها راه می¬روم.
۵- یاد مرگ؛ راهکار بدست آوردن روحیه زهد
۱-۵- دو روایت و یک عبارت زیبا
سوال اینجاست چکار کنیم که نسبت به دنیا بی¬رغبت باشیم؟ داشته باشیم، اما آلوده نشویم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) راه آن را فرمودند: « أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ؛ فإنّهُ یُمَحِّصُ الذُّنوبَ و یُزَهِّدُ فی الدُّنیا »؛ مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا که یاد مرگ، گناهان را مى زداید و به دنیا بى رغبت مى کند .
اگر بگویند روز آخر عمرت است، بسیاری از کارهایی که برایمان شیرین بود دیگر شیرین نیست. این اثر یاد مرگ است. امام صادق (علیه السلام): «ذِکْرُ الْمَوت یطْفِی ءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا؛ حضرت می¬فرمایند: یاد مرگ آتش حرص را خاموش می¬کند و دنیا را در نظر انسان کوچک و بی¬اهمیت می¬کند.
در داستانهای قدیمی آمده که پادشاهی بود خیلی پُرخور بود تا جایی که به شدت بیمار شد. اطباء جمع شدند و شورای طبابت (کمیسیون پزشکی) تشکیل دادند و به این نتیجه رسیدند باید وزن کم کنه و کمتر غذا بخوره وگرنه می¬میره. وقتی خواستند به پادشاه بگویند وزیر اعظم از اینکار ممانعت کرد و گفت پادشاهی که من می¬شناسم اراده¬ی تَرک پرخوری را نداره. اما برای اینکه مشکل حل بشود پیش پادشاه رفت و گفت اطباء می¬گویند تا آخرِ ماه بیشتر زنده نیستی. هرچقدر دلت میخواهد بخور. شاه با شنیدن این خبر خیلی ناراحت شد. از شوق و ذوق، و به دنبال اون از پر خوری افتاد. تا اینکه بعد مدت کوتاهی وزن کم کرد و بیماریش خوب شد. یاد مرگ بود که باعث شد پادشاه بی رغبت به خوراک بشه.
ممکن است بعضی بگویند من نمی دانم چطوری یاد مرگ بکنم. بیشتر راهنمایی بکنید.
۲-۵- وصیت نامه نویسی
یکی از راهکارهای یاد مرگ نوشتن وصیت نامه است.
از جمله کارهایی که اسلام بر آن تاکید زیادی داشته است نوشتن وصیت نامه است. باید یادآور شد: انسان باید برای بعد از مرگ خود وصیت کند که اگر بدهی، نماز و روزه قضا، حق الناس و یا هر چیز دیگری بر گردنش است، ورثهاش به وصیت او عمل کنند.
رسول اکرم (صلى اللَّه علیه و آله) فرموده¬اند:
هر کس با وصیّت از دنیا برود، گویا شهید مرده است.
۳-۵- زیارت اهل قبور
یکی دیگر از راهکارهای یاد مرگ، رفتن به قبرستان و زیارت اهل قبور است.
زیارت قبر مؤمن و قرائت قرآن و فاتحه و دعاء در نزد قبر او، موجب خشنودی و مغفرت آن مؤمن می¬شود. زیرا او از ثواب این اعمال بهره¬مند و منتفع می¬گردد و از این جهت وقتی کسی به زیارت آنها می¬رود، خوشحال می¬شود.
در روایتی از امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) می¬فرماید: «زوروا موتاکم فانهم یفرحون بزیارتکم»؛ مردگانتان را زیارت کنید و همانا آنها با زیارت شما خوشحال می¬شوند.
زیارت قبور، علاوه بر ثوابی که برای مرده دارد، پاداش فراوانی نیز برای زیارت کننده دارد که مایه¬ی برخورداری از مغفرت و رحمت الهی می¬گردد.
امام رضا (علیه السلام) در این رابطه می¬فرمایند: «من اتی قبر اخیه ثم وضع یده علی القبر و قرأ انا انزلناه فی لیله القدر سبع مرّات امن یوم الفزع الاکبر»؛ آن کس که به نزد قبر برادر مؤمن آید و دستش را بر قبر گذارد و هفت مرتبه انا انزلناه فی لیله القدر بخواند، خداوند او را در روز قیامت «فزع اکبر» ایمن سازد. و نیز آن حضرت فرمود: هر کس چنین کند خداوند او و صاحب قبر را بیامرزد.
۶- روضه و ذکر مصیبت
۱-۶- مقدمه
طبق منابع تاریخی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر سر مزار شهدای اُحُد می¬رفت و در آنجا بر مزار حضرت حمزه سیدالشهداء گریه می¬کرد.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که: «..تَأْتِی قُبُورَ اَلشُّهَدَاءِ فِی کلِّ جُمْعَهٍ مَرَّتَینِ اَلْإِثْنَینَ وَ اَلْخَمِیسَ فَتَقُولُ هَاهُنَا کانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ هَاهُنَا کانَ اَلْمُشْرِکونَ»؛ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هفته ای دوبار در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهدای احد می¬رفت و آنها را زیارت می-کرد و محل جنگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکین را دقیقا نشان می¬داد.
اما حضرت فاطمه (سلام الله علیها) علاوه بر زیارت اهل قبور، در صدد این بود که یاد شهدای احد و رشادت های آنان و در این میان شجاعت¬ها و رشادت¬های بی¬نظیر امام علی (علیه السلام) و نیز فراریان جنگ احد را در خاطر مردم زنده کند. و به نوعی به مردم بفهماند که کسانی که شما با آنها بیعت کرده¬اید و از آنها تعبیر به خلیفه¬ی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می¬کنید، همان کسانی هستند که در جنگ احد پا به فرار گذاشتند و از جنگ گریختند.
و در مقابل، این همسرم علی (علیه السلام) بود که یک تنه از جان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) محافظت کرد تا جایی که ملائک از جانبازی و حمایت او به وجد آمده و جمله «لا فَتی اِلاّ عَلِی (علیه السلام) لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار»را سر دادند.
حتی حضرت (سلام الله علیها) پیش¬تر در خطبه فدکیه خطاب به مهاجر و انصار فرموده بود که؛
«کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَهٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِی ءُ حَتَّی یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ…وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّهٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ»؛ هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهایی از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانی که سرآنان را به زمین نمی¬کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمی کرد، باز نمی¬گشت.
و این در حالی بود که شما در آسایش زندگی می¬کردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر می¬بردید تا ناراحتی¬ها ما را در برگیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد می¬کردید، و به هنگام نبرد فرار می¬نمودید.
۲-۶- روضه
اما همین انسانهای بزدل، یک روز هم پشت درب خانهی امیرالمومنین (علیه السلام) جمع شدند و درب خانه را به آتش کشیدند. آن هنگامی که هیزم آوردند، در را آتش زدند و به درون خانه حملهور شدند، فاطمه (سلام الله علیها) بین در و دیوار، فرمود: «یا فضّه الیکِ فخذینی» دقت کنید، نفرمود: فضه بیا، فرمود: «یا فضّه خذینی» یعنی فضه مرا بگیر، یعنی دارم میافتم، بیا مرا بگیر «یا فضّه الیکِ فخذینی فقد و الله قتل ما فی أحشائی مِن حمل» فضه، به خدا محسنم سقط شد… یا زهرا…
.





