سیره فاطمی ۳ ؛ ایثار فاطمی
۱۴۰۰-۰۳-۱۹ ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۳:۴۸سیره فاطمی ۳ ؛ ایثار فاطمی

سیره فاطمی ۳ ؛ ایثار فاطمی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱- ایثار فاطمی
یکی از اصول زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) ایثار و ازخودگذشتگی بود. ما در سراسر زندگی کوتاه ولی پربرکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) این روحیه را میبینیم.
۱-۱- ایثار در شب عروسی
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب عروسی دخترش لباسی تهیه نمود تا فاطمه (سلام الله علیها) آن را به تن کرده و آن شب، ویژه و به یاد ماندنی گردد. در همان لحظه زن بینوایی به در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و درخواست لباس کرد. فاطمه (سلام الله علیها) لباس عروسیش را از تن درآورد و به بینوا داد و لباس کهنه را پوشید. هنگامی که خواستند فاطمه (سلام الله علیها) را به خانهی امیرمؤمنان (علیه السلام) ببرند فرشته¬ی وحی فرود آمد و پس از سلام به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای پیامبر خدا پروردگارت به تو سلام میرساند و دستور داده که دُرهایی نثار فاطمه نمایم و همراه من لباسی از بهشت است که باید به او هدیه کنم.
۲-۱- ایثار خانوادگی
در روایت است که حسن و حسین (علیه السّلام) بیمار شدند. افراد خانواده به فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به منظور سلامتی آنها روزه گرفتند. وقت غروب آفتاب و زمان افطار، مسکینی بر درِ منزل تقاضای غذا نمود. روزهداران غذایی را که برای خویش مهیا کرده بودند به او دادند و با آب افطار کردند. روز دوم یتیمی و روز سوم اسیری هنگام افطار درخواست غذا نمودند. فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیهالسّلام) همراه فرزندانشان غذای خود را به آنان بخشیدند. قرآن کریم ایثار و فداکاری فاطمه (علیهالسّلام) و همراهانش را تحسین کرده و عمل خالصی را که برای رضایت پروردگار انجام داده بودند پذیرفت: «وَیُطعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِۦ مِسکِینا وَیَتِیما وَأَسِیرًا. إِنَّمَا نُطعِمُکُم لِوَجهِ ٱللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُم جَزَاء وَلَا شُکُورًا؛ و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مى دهند! (و مى گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم!
۳-۱- ایثار و مهمان نوازی
مهمان نوازى شوهر بستگى به ایثار و پذیرایى همسر او دارد، اگر امیرالمؤمنین على (علیه السلام) مهماننواز بود و از نیامدن و نرسیدن مهمان محزون میگشت، یکى از عواملش اطمینان خاطر از آمادگى و پذیرایى فاطمه (علیها السلام) بوده است.
روزى عربى مستمند که از گرسنگى در رنج بود به خدمت پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله رسیده، از درد گرسنگى به آن سَرور شِکوه کرد، حضرت نیز پیکى را به سراغ زنان خویش فرستاده، از آنان درخواست طعام کرد، ولى همگى گفتند: ما جز آب چیزى براى خوردن نداریم. رسول خدا طبق معمول از دیگر مسلمانان کمک خواست، که آن مرد گرسنه را مهمان خود کنند، باز طبق معمول على (علیه السلام) اظهار آمادگى کرد و عرب را به خانه آورد و از فاطمه (علیها السلام) در این باره کمک خواست. زهرا گفت: ما طعامى- جز به اندازهى خوراک یک بچه- نداریم، ولى آن را به مهمان خود مىدهیم و خود در گرسنگى بسر مىبریم.
فاطمه (علیها السلام) با توافق امیرالمؤمنین (علیه السلام)، بچهها را بدون طعام- به هر طریقى بود- خوابانید و خود نیز گرسنه ماند و على (علیه السلام) چراغ را- به بهانه معیوب بودن- روشن نکرد و از مهمان پذیرایى نمود و او را سیر کرد و در تاریکى شب دست به غذا می¬برد و به مهمان چنین وانمود می¬کرد که او نیز طعام مىخورد، تا مهمان متأثر نگردد.
شب به پایان رسید و صبح در مسجد حاضر شدند و با پیامبر خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) دیدار نمودند. رسول خدا از دیدن على (علیه السلام) گریه کرد و فرمود: دیشب ملائکه¬ی خدا از مهماننوازى شما تعجب کردند و آیه نهم سورهى حشر: « وَیُؤثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِم وَلَو کَانَ بِهِم خَصَاصَه» را در حق شما نازل کردند. و موارد بسیار زیاد دیگر که فرصت بیان آن نیست.
شیعیان و پیروان و دوستداران فاطمه زهرا (سلام الله علیها) باید این صفت ممتاز را در وجود خودشان بوجود بیاورند. اجازه بدهید چند مورد از آثار ایثار را خدمتتان عرض کنم.
۲- بیان آثار ایثار
۱-۲- ایثار و مقام غیر قابل وصف
ایثار به انسان مقام و جایگاهی میدهد که قابل وصف نیست.
حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) از خدا خواست که مقام امت آخرالزمان را به من نشان بده، خداوند فرمود: نمیشود، مقام آنها خیلی بالاست و شما نمیتوانید. حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) عرضه داشت به قدری که میتوانم نشانم بده. خدا به قدری که طاقت داشت به او نشان داد و موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) غش کرد و بعد از به هوش آمدن پرسید: «قالَ: یا رَبِّ، بِما ذا بَلَّغتَهُ إلى هذِهِ الکَرامَهِ؟!» چرا امت آخر اینقدر مقامشان بالاست؟ حضرت فرمود: بهخاطر یک خصلت، «قالَ: بِخُلُقٍ اِختَصَصتُهُ بِهِ مِن بَینِهِم و هُوَ الإِیثارُ» و آن «ایثار» است.
۲-۲- ایثار و عاقبت بخیری
همه تلاش ما در زندگی این است که عاقبت بخیر بشویم خدای مهربان در قرآن یکی از عوامل عاقبت بخیری را ایثار معرفی می¬کند:
«وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ و آنها را بر خود مقدّم مى دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانى که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند رستگارانند!
پسر یکی از علما تعریف می¬کردند: پدرم وقتی به بچه ها عیدی می¬دادند، به من می¬فرمودند ببین کدوم یکی از این¬ها عیدیشون رو به دیگران می¬دهند و قتی یکی از اون بچه¬ها این کار رو می¬کرد به من می¬فرمودند که این بچه در آینده یه چیزی میشه.
و اگر انسان اهل ایثار نشد بترسه که مبادا عاقبت به شر شود.
۳-۲- ایثار و آمرزش گناهان
از طرفی اگر انسان گناهی کرده باشد و جایی ایثار کند به برکت این ایثار، آمرزیده می¬شود.
رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم): أیُّمَا امرِیً اِشتَهی شَهوَهً فَرَدَّ شَهوَتَهُ وآثَرَ عَلی نَفسِهِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ؛ هر کس چیزی هوس کند و دست رد به سینه¬ی هَوَس خویش زند و ازخودگذشتگی کند، خداوند، او را می¬آمرزد.
۴-۲- طلاق و ایثار
امروز کشور ما در هر ساعت ۲۱ حکم طلاق دارد. از هر ۴ ازدواج یک طلاق. میدانید اگر اینها ایثار داشتند، کارشان به طلاق کشیده نمیشد. آدمی که نمی تواند از خودگذشتگی داشته باشد و با اینکه حق با اوست کوتاه بیاید، حتما در زندگی به مشکل برمیخورد.
یکی از دوستان مشاور تعریف می¬کرد خانم و آقایی بعد از چند ماه عقد و دقیقا زمانی که در تدارک مراسم عروسی بودند تصمیم به طلاق گرفتند. این زوج جوان به این دوست مشاور گفته بودند: علت اختلاف ما سر این بود که نمی¬توانیم بر سر رنگ پردهی خانه توافق کنیم. این دوست تعریف میکرد به عروس خانم گفتم فکر نمی¬کنید این خیلی موضوع بچه گانه¬ایست؟ عروس خانم گفته بود نه خیر. قضیه فقط یک پرده و رنگ پرده نیست. وقتی این آقا نمی¬تواند بخاطر من از رنگ پرده کوتاه بیاید، در طول زندگی بر سر مسائل بزرگ هرگز نمی¬تواند کوتاه بیاید. این مرد اصلا از خودگذشتگی ندارد.
ممکن است کسی بگوید خب مگه انسان در زندگی مشترک چقدر می¬تواند از خودگذشتگی بکند. طرف مقابل سوء استفاده می¬کند. اتفاقا امیر مومنان علی (علیه السلام) میفرمایند شما اگر ایثار کردید، طرف مقابل در مقابل حرف شما نرم میشود و شما دل او را به دست میگیری.
امام علی علیه السلام: با ایثار، آزادگان به بندگی کشیده میشوند؛ بِالإِیثارِ یُستَرَقُّ الأَحرارُ
اگر در کودکی ایثار رو یاد بچه هامون ندیم و دقیقا اگر از نوجوانی این خصلت رو یاد نگیریم، در جوانی، در ازدواج و در زندگی مشترکمون کم میآوریم. و اتفاقی که برای انسان می¬افتد کم ترین اثرش طلاق، کمترین اثرش خوردن قرص آرامبخش، و کمترین اثرش تنها شدن است و بقیه او را منزوی می¬کنند و روز به روز تنها تر از تنها می¬شود.
۵-۲- ایثار رزق را زیاد می¬کند و فقر را برطرف می¬کند
به نقل از علی بن سوید: به امام کاظم (علیه السلام) گفتم: به من سفارشی کن. فرمود: «تو را به پَروامندی از خدا سفارش می¬کنم». آن گاه سکوت کرد. من از تنگدستی خود، نزد او شِکوه کردم و گفتم: به خدا سوگند، برهنه ام و برهنگی¬ام به جایی رسیده که فلانی، دو جامه¬ی خویش را از تَنَش در آورْد و به من پوشاند! فرمود: «روزه بگیر و صدقه بده». گفتم: از آنچه برادرانم به من عطا می¬کنند، هرچند اندک، صدقه بدهم؟ فرمود: «آنچه را که خداوند، روزی تو می¬کند، صدقه بده، هرچند ایثار کنی [و خودت به آن، محتاج باشی]».
۳- معنای ایثار
۱-۳- تعریف لغوی و اصطلاحی ایثار
با این آثاری که گفته شد شاید الان وقت آن باشد که معنای ایثار را بگوییم.
ایثار به معنای مقدم کردن و ترجیح دادن چیزی به یک چیز دیگر است.
فدا کردن یک چیز به چیز دیگر. ایثار یعنی از خودگذشتگی.
حالا یک وقت از مالش می¬گذرد یک وقت از آبرویش میگذرد یک وقت هم از جانش می¬گذرد.
۲-۳- ایثار؛ فرق شیعیان و کمونیست ها
ما شیعیان امیرالمومنین با کومونیست ها فرقمون اینجاست که به اون¬ها از اول میگن نداشته باشید و نخواهید.
چون قدرت مبارزه با نفس رو ندارند. و دقیقا خدا به ما می¬فرماید فعلا بیا این خونه رو داشته باش و بیا این ماشین رو داشته باش بیا این گوشی رو داشته باش، و بعدش که بهش عادت کردی می¬فرماید پسش بده. میگی خدایا سخته! می¬فرماید عیب نداره بزرگ می¬شی رشد می¬کنی. اما اگر اهل از خودگذشتگی و ایثار نباشی خودت را از بسیاری از خوبی¬ها محروم می¬کنی.
یکی از وعاظ مشهور تعریف می¬کرد: در یک شهری یک مسجدی منبر می¬رفتم، مسجد نویی بود، گوشه مسجد قناس بود. همان شب اول از روی منبر که مسجد را می¬دیدم، می¬دیدم واقعا در معماری و مهندسی سنگ تمام گذاشته¬اند ولی گوشه¬ی مسجد برای این ترکیب، یک عیب خیلی بزرگ بود. بعد از منبر به مدیران مسجد گفتم شما که اینقدر خرج کردید چرا این قناسی را برطرف نکردید؟ گفتند کل این مسجد چهارصد متر است. – علما می¬دانند چه کسی را می¬گویم – گفتند یک روزی در این مسجد، «سید علی» صاحب کتاب با عظمت فقهی نماز می¬خواند. گفتند وقتی می¬خواستیم این مسجد را بسازیم پشت این مسجد چهار صد متری یک خانه¬ی شش هزار متری بود. یک زن و شوهر در این خانه زندگی می¬کردند بچه هم نداشتند. پنج متر از یک گوشه¬ی این حیاط شش هزار متر را – که آن زمان می¬گفتند در شهر ما متری دویست تا تک تومان بود – به متری دو هزار تومان حاضر شدیم بخریم، صاحب خانه یک پیرمرد هشتاد ساله بود، گفت من یک سانتی متر زمینم را به میلیون تومان هم نمی فروشم و مخصوصا خوشم نمی¬آید جزء مسجد شود. این نمی¬تونه از خودش بگذره.
۳-۳- فرق ایثار و انفاق
البته یادمون باشه که ایثار با انفاق فرق میکند. در انفاق؛ از داشته¬هایت می¬گذری اما سهم خودت هم محفوظ است. در ایثار اصلا خودت را نمی بینی. در انفاق مقداری را برای خودت نگه می¬داری اما در ایثار چیزی برای خودت نگه نمی¬داری.
به نقل از اَبان بن تغلب: [به امام صادق علیه السلام] گفتم: مرا از حقّ مؤمن بر مؤمن، آگاه فرما. فرمود: «ابان! این موضوع را بگذار و از آن بگذر». گفتم: نه، فدایت شوم. و به ایشان، اصرار ورزیدم. پس فرمود: «ای ابان! [از حقوق مؤمن بر مؤمن، این است که] دارایی ات را با او به دو نیم، قسمت کنی». سپس به من نگریست و چون حالت [اعجابِ] دست داده به مرا دید، فرمود: «ای ابان! مگر نمی¬دانی که خداوند عزوجل از ایثارگران، یاد کرده است؟». گفتم: چرا فدایت شوم. فرمود: «هر گاه دارایی¬ات را با او قسمت کنی، هنوز ایثار نکرده¬ای ؛ بلکه تو و او یکسانید. وقتی ایثار می¬کنی که از نیم دیگر هم به او بدهی».
۴-۳- متضاد ایثار
استئثار و احتکار واژگان مقابل ایثار است. ایثار یعنی از خود گذشتن استئثار، مصدر است از ریشه «أثر» در مقابل «ایثار» به معناى «مقدّم داشتن خود یا وابستگان و هواداران خود بر دیگران در تأمین نیازها و خواستها» احتکار هم به کار رفته است. یعنی انحصار طلبی.
در روایت داریم: الإِیثارُ فَضیلَهٌ، الاِحتِکارُ رَذیلَهٌ
دقیقا متضاد ایثار در روایات، «احتکار» هست و یا «انحصار طلبی» هست که انسان می¬خواهد برای خودش باشد و دوست ندارد هیچ چیزی برای هیچ کس نباشد و فقط برای خودش باشد. که در اینجا اگر رفیقش و یا هر کسی دیگر دارای چیز دیگری بشود و چون او انحصار طلب هست و برای خودش این¬ها رو می¬خواسته است، در این جا تازه حسادتش گل می¬کند و حاضر هست طرف مقابلش را زمین بزند و او را از بین ببرد تا پیروز شود.
و چقدر این صفت بد است و چقدر این صفت زشت است.
اگر در جامعه به جای احتکار و انحصارطلبی، ایثار باشد اون جامعه آماده است برای حضور و ظهور امام زمان (عج).
مثلا شما فرض کنید قیمت یه کالایی بالا میره مثلا روغن. دولت زنگ میزنه به چهار نفر وارد کننده¬ی کله گنده¬ی روغن و بهشون میگه شما ایثار کنید بخاطر مردم و قیمت روغن رو پایین بیارید و ارزون¬تر عرضه کنید. اون ها هم میگن بین خودشون که ایثار می¬کنیم و از سود امسالمون می¬گذریم (حالا نه. سود کمتر می¬گیریم) و این کار رو می¬کنیم. به نظر شما دیگه گرونی اتفاق میفته؟
وقتی که گرانی هست و احتکار زیاد هست و دقیقا روز به روز جنس¬ها گرون و گرون¬تر میشه، یعنی صفت ایثار در جامعه نیست. که وقتی این نیست، اون جامعه به بیراهه میره.
البته بماند که باید این صفت در خانه¬ها به بچه ها آموزش داده بشه و بچه¬ها تربیت بشن برای این صفت تا اینکه جامعه دارای صفت ایثار بشود و این بلا به سر این جامعه نیاید.
۴- چرا نمی توانیم اهل ایثار باشیم؟
۱-۴- وقتی خود را مالک نبینی
اما سوالی که برای انسان پیش می¬آید و برای همه¬ی ما که پیش می¬آید این است:
شاید شما از بنده سوال کنید و بفرمایید که حاج اقا! ما که متوجه شدیم که چقدر صفت ایثار قشنگ هست و ما متوجه شدیم که این صفت چقدر مورد نیاز جامعه هست و نیاز خود ما. اما چرا نمی توانیم ایثار کنیم و چرا نمی توانیم ایثار در زندگی داشته باشیم؟
یکی از اون عواملی که باعث می¬شود من و شما نتوانیم ایثار کنیم – که بنده می¬خوام به این عامل امشب بپردازم و توضیح بدهم – دقیقا امام صادق در حدیث مشهور به «عنوان بصری» فرموده¬اند.
مرحوم آقای قاضی الزام می¬کردن به شاگردانشون که باید این حدیث را می¬نوشتن و در جیبشون می¬گذاشتن و در هفته چند باری آن را می¬خواندن و باید آن را حفظ می¬کردن.
و اون چیزی که امام صادق (علیه السلام) می¬فرمودند این بود که حضرت می¬فرمودند: بنده و عبد خدا باید خود را مالک نداند که اگر خود را مالک زندگیش بداند، دیگر نمی تواند ببخشد اما اگر خدا را مالک دانستی، دیگر دل کندن از این مال برایت آسان¬تر می¬شد و می¬توانستی ایثار کنی وگرنه وقتی مالک بدانی خود را، دیگر نمی توانی ببخشی و نمی توانی ایثار کنی.
«لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یکونُ لَهُمْ مِلْک. یرَوْنَ الْمَالَ، مَالَ اللَّهِ. یضَعُونَهُ حَیثُ أَمَرَهُمُ اللهُ تَعَالَی بِهِ»؛ زیرا بندگان مالک نیستند، بلکه مال را از آن خدا می¬بینند، و هر کجا خدا فرمان داد مصرفش می¬کنند
امیرالمومنین وقتی چاه می¬کندند، هنوز از چاه بیرون نیامده، وقفش می¬کردند. ابن عباس می¬فرمود آقا بیا یه استراحت بکن بعد وقف کن. به قول امروزیا آقا بیا یه چایی بخور بعد بیا وقف کن. آقا می¬فرمودند نباید اجازه بدهم شیرینی¬اش زیر زبانم برود. قبل از این اتفاق حضرت وقف می¬کردند.
۲-۴- مثل سلمان عاشقانه ایثار کنیم
اگر عاشقِ «مالک» باشم نه ملکیت، دیگه انحصارطلب نمی¬شیم. و دیگه سختمون نیست که در راه خدا ببخشیم. و دیگه سختمون نیست که ایثار کنیم. تازه اگه برای خدا نبخشیم برامون سخت میشه و اذیت میشم.
سلمان اواخر زندگیش گریه می¬کرد. می¬گفتن چرا گریه می¬کنی؟ می¬فرمود در راه خدا کم ایثار کردم. می¬گفتن تو که همه¬ی زندگیت رو دادی و ایثار کردی. فقط یه زیلو برات مونده. می¬فرمود: دردم اینه که نکنه همین زیلو مانع من به خدا بشه، چون نبخشیدمش.
چون سلمان خودش رو مالک نمی دونه بلکه خودش رو عاشق «مالک» می¬دونه و براش سخته چیزی او رو از خدا جُدا بکُنه.
وقتی خود را مالک ندانی همه¬ی امکانات و سرمایه¬هایت را در راه خدا بدون منت خرج می¬کنی و طلبکار هم نمیشوی. کارمند بانک، یک روز مسئول دریافت پول مردم مىشود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم مىشود. نه آن روزى که پول مىگیرد خوشحال است و نه آن روزى که مىپردازد، ناراحت. زیرا او مىداند هر دو روز، امانتدارى بیش نبوده است. قرآن مىفرماید: «لِکَیلا تَأسَوا عَلى ما فاتَکُم وَلا تَفرَحوا بِما آتاکُم»؛ آن گونه باشید که اگر چیزى را از دست دادید، تأسّف نخورید و اگر چیزى به شما دادند، شاد نشوید.
یکی از بچه های جبهه و جنگ تعریف می¬کرد: در یک محوری تخریبچی ما شهید شده بود. سیم چین هم نداشتیم. عزیز طلبهی ما که به شدت مجروح بود، با شکم خوابید روی سیم خاردارها و گفت: من که رفتنی هستم، میخواهم این طوری خدمت بیشتری به اسلام بکنم – چون تیربار دشمن مرتب داشت بچّهها را میزد – این طلبهی شهید گفت: پایتان را روی من بگذارید و رد شوید. بعد من پرسیدم حالا چرا با شکم خوابیدی؟ گفت: این بچّهها که رد میشوند، نمیخواهم با دیدن چشمان من یک وقت احساس خجالت کنند.
۵- اخلاص شرط پذیرش ایثار
۱-۵- ایثار و قبول عمل
قسمت پایانی بحث من در مورد این است که ایثار و ازخودگذشتگی، شرایط خودش را دارد و من می-خواهم فقط به مهم¬ترین شرط آن اشاره کنم یعنی «اخلاص».
اولین شرط ایثار، اخلاص است. بدون اخلاص اصلا اعمال ما قبول نیست در روایت داریم مَنْ لَمْ یَصْحَبِ الْإِخْلَاصُ عَمَلَهُ لَمْ یَقْبَلْ کسی که با عملش اخلاص همراه نیست اصلا عملش قبول نمی¬شود اصلا اثر ندارد. مثل اینکه یک آشی بپزیم و بعد نمکها را داخل یک پلاستیک بگذاریم و درش را محکم ببندیم و داخل آش بیندازیم. غذا نمک دارد اما مزه ندارد چون نمک اثر نمی¬کند.
و آب غار زلال؛ مثل اشک چشم است؛
دمای آب ثابت و مطبوع؛
دمای هوا ثابت و مطبوع؛
زمستان و تابستان هم ندارد؛
ولی با اینهمه هیچ جنبنده ای در آن نمی جنبد!
حیات در آنجا معنا ندارد!
یعنی از ماهی و مرغابی هم خبری نیست که نیست !
می دانی چرا؟
چون از نور خورشید، و از تابش آفتاب خبری نیست؛
و زندگی بدون خدا مثال همین غار علیصدر را دارد؛
ممکن است زیبا و مجلل باشد ولی از حیات و زندگی در آن خبری نیست.
با تو حیات و زندگی، بی تو فنا و مردنا
زآنکه تو آفتابی و بی تو بُوَد فِسُردنا
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم): نخستین کسى که در روز قیامت، علیه او حکم مىشود…، مردى است که خداوند به زندگى او گشایش داده و از انواع مال و منال به او عطا کرده است. پس او را مىآورند و خداوند، نعمتهاى خویش را [که در دنیا به وى داده بود،] به او یادآور مىشود و او از آنها آگاه مىشود. [خداوند] مىفرماید: «با اینها چه کردى؟».
مىگوید: هیچ راهى نبود که تو دوست داشته باشى در آنها انفاق شود، مگر این که به خاطر تو در آن راه، انفاق کردم.
مىفرماید: «دروغ مىگویى! بلکه انفاق کردى تا بگویند: او آدم بخشندهاى است، و این هم گفته شد». [یعنی درباره¬ی تو به نیکی یاد شد]. سپس فرمان داده مىشود تا او را به رو بکشانند و در آتش افکنند.
۲-۵- داستان خیری که فقط یک کار او را پذیرفتند
یکی از علما به من میگفت: یک خیّری در یک استانی بود، خیلی کار کرد. آب انبار، بیمارستان، درمانگاه، زایشگاه، خیلی کار خیر کرد. یک روز کنار حوض ایستاده بود. یکی به او گفت: حاج آقا! شما که اینقدر کار خیر کردی نمیشود ما را هم داماد کنی؟ – قصه برای پنجاه سال پیش است. – من اگر ده هزار تومان داشته باشم داماد میشوم. این تاجر گفت: من از کجا مطمئن شوم؟ گفت: والله داماد میشوم. والله جای دیگر خرج نمی کنم. من گیر ده هزار تومان هستم. درِ کیفش را باز کرد و گفت: این ده هزار تومان را بگیر و برو داماد شو. این تاجر خیّر مُرد! خواب او را دیدند. گفتند: چه خبر؟ گفت: تمام کارهایی که کردم چون با کاشیکاری نوشتند: بانی من هستم، خدا پاک کرد. گفتم: یعنی دست من خالی است؟ گفت: نه یک جوان را داماد کردی. این را نه به کسی گفتی و نه نوشتی. چون خودت را ندیدی ما نوشتیم. آنجایی که خودت را دیدی، پاک کردیم. اینها مهم است.
۶- ذکر مصیبت و روضه
۱-۶- حلقه وصل منبر و روضه
این جلسه، به ایثار فاطمه زهرا پرداختیم و صحبت کردیم. ایثارِ بانویی که حتی در وقت دعا کردن هم دیگران را بر خود ترجیح می¬دادند.
ابـن بـابـویـه بـه سـنـد مـعـتبر از حضرت امام حسن (علیه السّلام) روایت کرده است که آن حـضـرت فـرمـود کـه در شـب جـمـعـه مـادرم فـاطـمـه (عـلیـهـا السـّلام) در مـحراب خود ایستاده و مشغول نماز و عبادت شد و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود و تا صبح شـد، شنیدم که فقط برای همسایه¬ها دعا مىکرد و براى خود دعائى نمى کرد، گفتم: مادر! چرا بـراى خـود دعـا نـکـردى؟ فرمود: «یا بُنَىَّ! الْجارُ ثُمَّ الدّار»(منتهی الامال،باب دوم،صفحه ۹۷) ؛ اى پسرجان من! اوّل همسایه را باید رسید و آخر خود را.
۲-۶- روضه
اما همین مردم وقتی دیدند فاطمه در داغ پدر و غربت همسر گریه میکند، گفتند فاطمه یا شب گریه کن یا روز گریه کن.
به جای اینکه دور دختر پیغمبر خدا جمع بشوند و دلداری بدهند، زخم زبان زدند. البته اینجا زخم زبان زدند اما در کربلا هم زخم زبان زدند و هم زخم تازیانه.
.





