سیره فاطمی ۱ ؛ صبر فاطمی
۱۴۰۰-۰۳-۱۹ ۱۴۰۲-۱۱-۰۳ ۱۱:۳۲سیره فاطمی ۱ ؛ صبر فاطمی

سیره فاطمی ۱ ؛ صبر فاطمی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

حضرت زهرا سلام الله علیها الگویی برای همگان
بر اساس فرمایشات خود ائمه (علیهم السلام)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) سرمشق ائمه (علیهم السلام) و همه مؤمنان است. در توقیع شریفی که از ناحیه امام زمان (عج) صادر شده، چنین آمده است: «وَ فِی ابْنَهِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) لِی أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ در دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای من الگویی نیکو است.»امام حسن عسکری (علیه السلام) حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به عنوان حجت الهی بر ائمه (علیهم السلام) معرفی نموده و میفرماید: «نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلی خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَهُ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیْنا؛ ما (ائمّه) حجت خدا بر مردم هستیم و مادرمان فاطمه (سلام الله علیها) حجت خدا بر ماست»دقت در روایات ذکر شده، ما را نسبت به جایگاه حضرت زهرا (سلام الله علیها) آگاه میکند و تا حدودی شخصیت آن حضرت را برای ما تبیین مینماید و وقتی آن حضرت الگو و حجت بر ائمه (علیهم السلام) است، به طریق اولی الگو و سرمشق و حجت بر ما نیز میباشد. بنابراین درس گرفتن از محضر ایشان برای ما ضروری است.فاطمیه فرصت مغتنمی است که در آن علاوه بر تعظیم شعائر و عرض ارادت به محضر سیده نساء عالمین ـ بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) – و دیگر معصومین (علیهم السلام)، میتوان روش هنرمندانه زیستن را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) آموخت.
صبر در مشکلات، درسی بزرگ از فاطمه زهراء(سلام الله علیها)
در زندگی کوتاه آن حضرت، انواع حوادث و مشکلات و مصائب متعددی رخ داده و به نوعی تمام زندگی حضرت (سلام الله علیها) همراه با سختیِ مظلومیت بوده است. در این مجلس میخواهیم از این زاویه، زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مورد بررسی قرار دهیم و با شیوهی مقابلهی حضرت با این سختیها بیشتر آشنا شویم و آن شیوه را سرمشقی برای مقابله با سختیهای زندگی خود قرار دهیم.در سال پنجم بعثت، فاطمه (سلام الله علیها) به دنیا آمد و آن زمان اوج اذیت و آزار مشرکین مکه نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. فاطمه (سلام الله علیها) در شعب ابوطالب و در زمان محاصرهی اقتصادی دشمن، پنجساله بودند. در ده سالهی ابتدای بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، مشرکین بیش از نود جنگ بر پیامبر تحمیل کردند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دوری همسر و داغ بستگان را تحمل میکردند. حتی سختی پشتیبانی در جنگها را گاهی به دوش میکشیدند.ابن ابی الحدید معتزلی از واقدی نقل کرده که: در هنگام غزوهی احد، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با گروهی از زنان مدینه از خانه خارج شد و به سوی کوه احد به راه افتادند. در این بین چشمش به چهره مجروح پدرش افتاد. پدر را در آغوش گرفت و خون از صورت مبارکش پاک کرد. سپس آبی فراهم نمود و خونهای چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله [و سلم]) را شست و شمشیر او را پاک کرد و آبی به دست آن حضرت داد که بیاشامد، ولی نشد.حتی در برخی از منابع آمده که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به همراه ۱۳ تن از زنانِ دیگر مسلمانان، از ابتدا در این غزوه حضور یافتند و به رزمندگان نان و آب میرساندند و جراحاتشان را پانسمان مینمودند.حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سن پنج سالگی با مرگ مادرشان حضرت خدیجه روبرو میشود و در سن هجده سالگی، مرگ پدر را تحمل کردند.خلاصه آنکه تفسیر همه مشکلات زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را میتوان با این بخش از زیارتنامه آن حضرت تبیین نمود: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَه؛ ای کسی که خداوند تو را آفرید و پیش از آفریدنت تو را امتحان کرد و تو را در آنچه امتحان کرد ثابت و صابر یافت.»حضرت فاطمه (سلام الله علیها) زمانی به ازدواج با امام علی (علیه السلام) پاسخ مثبت داد که علی (علیه السلام) هیچ سرمایهای نداشت و تنها دارایی او برای ازدواج، یک زره بود که آن هم صرف تهیهی وسایل ضروری زندگی مشترکشان شد. سه روز پس از عروسی، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانهی فاطمه (سلام الله علیها) آمد و احوال او را جویا شد و از او پرسید: «شوهرت را چگونه یافتی؟» حضرت فاطمه فرمود: جمعی از زنان قریش نزد من آمدند و به من گفتند: رسول خدا تو را به ازدواج مردی تهیدست در آورده است. ولی «پدر جان! من شوهرم را بهترین شوهر یافتم»
حضرت زهرا (سلام الله علیها) در زمان حیات با برکتش کارهای سنگین و طاقتفرسای خانه را انجام میداد. کارهایی از قبیل آسیاب کردن گندم، جارو و نظافت منزل، طبخ غذا، نگهداری از فرزندان خردسال، و…سخت بودن غیبت پدر خانواده یکطرف، انجام کارهای منزل طرف دیگر، رسیدگی به امور فرزندان خردسال را هم اضافه کنید. تازه حضرت امیر وقتی برمیگشتند خستگی سفر و زخمها و جراحتهای احتمالی را هم در نظر بگیرید. یک زن تا چه حد باید سعهی صدر و استقامت داشته باشد تا بتواند بین همهی این کارها را جمع کند؟ هم کانون زندگی خانوادگی را گرم نگه دارد و هم رابطهی صحیح خود را با ولی و امام خود حفظ نماید.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) نه تنها خود بر مشکلات و سختیها صبر مینمود، بلکه این صبر را به گونهای به دیگران نیز منتقل مینمود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) دراینباره میفرماید: «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان؛ هرگاه به چهرهی فاطمه (سلام الله علیها) مینگریستم، تمام غم و اندوهم برطرف میشد.»تا به حال به علت طلاقهای بسیار زیاد در کشور فکر کردهاید؟دقت کردهاید که بیشتر طلاقها در سالهای اول زندگی صورت میگیرند؟به این مطلب نیز توجه داشتهاید که خانوادهها هم نسبت به مسئله طلاق کمتوجه شدهاند؟ و حتی در برخی موارد خدای ناکرده آتشبیار معرکهی جدایی و طلاق، خانوادههای زوجین میباشند!البته که این عارضه و درد اجتماعی، عوامل مختلفی دارد، ولی به یقین میتوان گفت که عدم تحمل و جزع و فزع و آماده نبودن و مهارت نداشتن زوجهای جوان در مواجهه با مشکلات زندگی، اعم از اقتصادی، فرهنگی، عاطفی، ارتباطی و نداشتنِ هنرِ صبر، علت طلاق هاست است.در کل؛ فاطمه (سلام الله علیها) در زندگی مشترک به دشواریهای سختی مبتلا شد که اگر نبود مقاومت و ایستادگی او، و اگر نبود ظرفیت بالای روحی و تحمل فاطمه (سلام الله علیها)، ناگواریهای سختی برای او پدید میآمد.ممکن است کسی سوال کند: چرا باید عزیزترین انسان نزد خدا، در این دنیا این همه سختی و رنج را تحمل بکند؟
فلسفه بلا برای خوبان
بعضی افراد، وقتی بلا و مصیبت میبینند خیلی ناراحت میشوند و زبان به گله باز میکنند و گاهی اصلا مهار زندگی از دستشان خارج میشود.بعضی فکر میکنند بلا و مصیبت فقط برای بدهاست و آدمهای خوب نباید سختی و بلا ببینند. اتفاقا گاهی کاملا برعکس است. یعنی بعضی سختیها مخصوص خوبهاست و بدهای عالم چنین سختیهایی نمیبینند.در بعضی از روایات نقل شده است: بلا به اندازهی ایمان است؛ هر کس ایمانش قویتر و محکمتر باشد، بلایش بیشتر است. پس اگر بلا و گرفتاریتان زیاد است، نگران نباشید. این، نشانهی زیاد بودن ایمانتان است. در روایت دیگری امام صادق صلواتالله علیه فرمودند: «إِنَّ عَظِیمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِیمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم؛ مزد و پاداش فراوان با بلای زیاد توأم است و خدا هیچ مردمی را دوست نمیدارد، مگر آنکه آنها را مبتلا میکند.»
امام صادق (علیه السلام) در روایتی میفرماید: «لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً فِی جَزِیرَهٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ لَابْتَعَثَ اللَّهُ لَهُ مَنْ یُؤْذِیه»؛ یعنی اگر مؤمنی به تنهایی در جزیرهای دورافتادهای زندگی کند، خدا کسی را به آن جزیره میفرستد، تا اذیتش کند. چرا؟ چون مؤمن باید آزموده شود.بر خلاف کافر که ای بسا خدا وسایل خوشیاش را در این دنیا فراهم میکند؛ اما بهرهمندی کافر از آنها در واقع عذاب املاء و استدراج است. خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ»(توبه/۵۵)؛ یعنی خدا کفار را آرام آرام به سوی عذاب میکشاند تا عذابشان سختتر شود. در حالیکه خدا برای مؤمن گرفتاریهایی را پیش میآورد، تا به وسیلهی آنها او را بیازماید و در نتیجهی تحمل و صبر در مقابل آنها درجاتش عالیتر شود. از همینرو حتی اگر مؤمن در جزیرهای تنها باشد، خداوند کسی را برای آزار و اذیت او میفرستد. بلا برای انسانهای خوبِ خدا باعث رشد و ترقی است. کمبودها و فقر و نداریِ همهی خوبان خدا موجب حرکت و بالا رفتن است.دانه های تسبیح را ببین! چرا دانه ها به راحتی جابجا شده و پیش و پس میشوند؟چون قسمتی از تسبیح خالی است، و چون خالی است به حرکت در آمده و پیش و جلو میروند وگرنه اگر همان قسمت هم پر از دانه بود به حتم قفل و بیحرکت میشدند.میخواهم بگویم: نقص ها و کمبودها در زندگی، زمینه سازِ رشد و حرکت و تعالیِ آدم ها را رقم میزند.
حضرت داود (علی نبینا و آله و علیه السلام) از طرف خداوند متعال مأمور شد به طرف قومش بیاید و پیامی را به یک زن برساند. به سمت قومش آمد و سراغ خانهی پیرزنی بنام خلاده «دختر اوس» را گرفت. آن خانه را به او نشان دادند. دق الباب کرد صدایی از درون خانه آمد کیستی؟ فرمود: داود هستم عرض کرد: بفرمایید. داخل شد. پیرزن که در پوست خود نمیگنجید و باورش نمیشد داودِ پیامبر خانه او را منور و متبرک ساخته، منتظر سخنان آن حضرت است. داود فرمود: از طرف خداوند متعال برایت پیامی دارم. عرض کرد: من کجا پیام خداوند متعال کجا؟ حضرت فرمود: خداوند مرا امر کرده که به تو بگویم شما از بهشتیان هستید و همنشین با من در بهشت هستی. عرض کرد: من چه کردم که مستوجب چنین پاداشی شدم؟ حضرت فرمود: خودت بگو. خلاده که متحیر مانده بود ناگهان جرقه ای در ذهنش خورد. عرض کرد: فقط من در هیچ سختی و مشکلی شکایت نکردم حتی جزع نکردم که خدا آن را برایم بردارد و همیشه با خود میگفتم در دل این سختی یک حکمتی از جانب خداست.
مادرها، به وقتش بچه ها را از شیر میگیرند، ولی بچه ها مثل ابر بهار اشک میریزند، مادرها اما هیچ اعتنایی نمیکنند، بیچاره بچه ها خبر ندارند که این مادرهای مهربان می-خواهند برابرشان سفره هایی از غذا پهن کنند.ای خوشا به حال آنها که گرفتنهای خدا را از این دست بدانند.ای خوشا به احوال آنها که بدانند اگر خدا چیزی را از آدمی میگیرد، نمیگیرد جز آنکه میخواهد بهتر و بیشترش را بدهد.شاید کسی بپرسد خب چرا کافران در ناز و نعمتند ضمن اینکه خیلی ازشیعیان هم گناه میکنند و اهل رشد و تقوی و این حرفها نیستند.بذارید یه مثال بزنم اگر لکه ای روی لباس سفید شما بیافتد، صبر میکنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض کنید. اگر لکه ای روی لباس سیاه شما بیفتد، صبر میکنید تا آخر هفته با لباسهای دیگر آنرا میشویید و اگر لکه ای روی قالی زیر پای شما بریزد، آن را رها میکنید تا مثلًا شب عید به قالی شویی ببرید.
خداوند نیز با هرکس به گونهای رفتار مینماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگی روحش، کیفر او را به تاخیر میاندازد.از آنجا که خداوند اولیای خود را دوست دارد، لذا اگر خلافی کنند، فوراً آنان را با قهر خود میگیرد تا متذکّر شوند، چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: (اگر او سخنی دروغ بر ما می بست،، ما او را با قدرت می گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع می کردیم، الحاقه: ۴۶ الی ۴۴) «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِین »و همچنین اگر مؤمنین خلافی کنند، چند روزی نمیگذرد مگر آنکه گوشمالی میشوند. امّا اگر نااهلان خلاف کنند، خداوند به آنان مهلت میدهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاک میکند: « وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِکِهِم مَّوۡعِدٗا (کهف، ۵۹)» و اگر امیدی به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر میاندازد و به آنان مهلت میدهد تا پیمانه شان پر شود. « وَلَا یَحْسَبَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمۡ خَیْرٞ لِّأَنفُسِهِمۡۚ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمۡ لِیَزۡدَادُوٓاْ إِثْمٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ» (آل عمران، ۱۷۸)ازامام صادق (علیه السلام) نقل است که میفرمایند:اذا اراد الله بعبد خیراً عجّل عقوبتَه فی الدنیا و اذا اراد بعبد سوء امسک علیه ذنوبَه حتی یوافی بها یومَ القیامههرگاه خدواند خوبی بنده ای را بخواهد، در همین دنیا کیفرش دهد. و چون برای بندهای بد بخواهد، گناهانش را نگه دارد تا در روز قیامت کیفر ببیند.
آفت صبر چیست؟
بعضی ها میپرسند: دستور به صبر و تحمل، یک دستور مخدر است، زیرا مثلا اگر ظالمی به انسان ظلم کند و ما صبر کنیم، موجب گستاخی بیشتر ظالم خواهد شد، کمونیستها نیز یکی از اشکالاتشان به اسلام و دین همین بود میگفتند: دین انسان را به صبر و تحمل در برابر ظالمان و استثمارگران دعوت کرده، پس دین مانند افیون، مخدر است.پاسخ این که: در اینجا مثل موارد متعدد دیگر، تحریف حقایق شده است، واژه صبر که به معنی عزم و اراده قاطع و استقامت در برابر تلخیها و در برابر ظلم و ستم است، درست به عکس به معنی عجز و تسلیم تحریف شده است، اگر ما به لغت و آیات قرآن و گفتار معصومین (علیهم السلام) رجوع کنیم، میبینیم که صبر و استقامت، موجب ظلمستیزی و طاغوت زدایی است، نه موجب امضای ظلم و تثبیت طاغوت است.بنابراین چنین شبهه ای یک نوع غلط اندازی و اشتباه افکنی است. چرا که اسلام با کمال صراحت دستور میدهد: «فَقاتِلُوا الَّتِی تَبغِی حَتّی تَفِیءَ إِلی أَمرِ اللّهِ (حجرات/۹)؛ با طبقه ستمگر نبرد کنید تا تسلیم فرمان خدا شود.»و علی (علیه السلام) میفرماید: «لن تقدس امه لا یؤخذ للضعیف فیها من القوی غیر متعتع; هرگز امتی که حق ضعیفان را از زورمندان با قاطعیت نگیرد، پاک و پاکیزه نمیشود.» و قبلا ذکر شد که قرآن نیروی انسان با استقامت را ده برابر نیروی انسانی که استقامت ندارد میداند، با توجه به این امور، به بیاساس بودن چنین شبهه ای آشکار میگردد.
بخاطر همین وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها مورد ظلم واقع میشوند سکوت نمیکنند حتی برای احقاق حق فدکشان فریاد میزنند. اینجا صبر دیگر معنا ندارد.
راهکار صبر: نگاه به شرایط سختتر دیگران
یکی از نسخههای خوب برای درمان بی صبری و جزع و فزع در مشکلات، توجه به شرایط سختتر دیگران است. در روایت داریم« أُنْظُرْ إِلی مَنْ هُوَ دُونَکَ وَ لاتَنْظُرْ إِلی مَنْ هُوَ فَوْقَکَ به پایین دست خود نگاه کن، نه به بالا دست خود.»درست است که در بعضی مادّیات و ثروتها بالاتر از تو هستند، امّا دقت کن ببین تو هم شرایط خوبی داری که بسیاری آرزوی آنرا دارند.همه چیز را من حیث المَجموع باید نگاه کرد. خداوند علیم و حکیم همهی بلاها را با عدل و ترازوی مساوات تقسیم کرده است.«أَلْمَصائِبُ بِالسَّوِیَّهِ مَقْسُومَهٌ بَیْنَ الْبَرِیَّهِ ؛ گرفتاری ها و ابتلائات به صورت مساوی و یکسان میان مردم تقسیم شده است.»همین الان بزرگترین مشکل زندگی را مد نظر بگیرید.
حالا سوال اینکه آیا شرایط بدتر از این میتونست باشه یا نه؟یکی از دوستان خوب من که ساکن تهران است، نقل میکردند: ایامی که ایشان در بیمارستان در تهران بستری بودند، مرحوم علامه امینی در تهران از دنیا رفتند و جسد ایشان را به نجف منتقل کردند و در کنار کتابخانهی ایشان دفن کردند. میفرمودند: قبل از مرگ، من به عیادت ایشان در بیمارستان رفتم. حال ایشان به شدت وخیم بود. ساعت آخر عمر ایشان بود. خدمت ایشان رفتم و سلام کردم. معمولاً وقتی به عیادت میروند، سؤال میکنند: حال شما چطور است؟ پاسخ بیمار هم این است که بهتر هستم، همانطور هستم یا بدتر شدم! من به ایشان عرض کردم: حال شما چطور است؟ ایشان هیچکدام از این سه پاسخ را ندادند. اینکه انسان باید بندگی را از این شخصیتهای برجسته یاد بگیرد. به من فرمودند: بهتر از بدتر هستم. گفتند: این جمله یعنی چه؟ فرمود: معنای این جمله؛ شکر خدا کردن است. من اگر بدتر از این بودم چه میکردم؟
ذکر مصیبت
یک شیعه وقتی به زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها نگاه میکند با این همه سختی و مشکل، مثل کوه استقامت بودند.اما کاری کردند که بالاخره همین بانو در بستر بیماری افتاد و ذره ذره در مقابل دیدگان امیرالمؤمنین (علیه السلام) آب شد. تا اینکه بعد از ماجرای جسارت به حضرت زهرا (ارواحنا فداه) در کوچه، حال حضرت وخیمتر شد و در بستر افتاد.آنقدر غم و اندوه بر حضرت زهرا ارواحنا فداه مستولی بود که ساعت به ساعت از حال میرفت. در یکی از روزها بلال را فراخواند و از او خواستند اذان بگوید تا یاد روزهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برایشان زنده شود. چراکه بلال بعد از شهادتِ آن حضرت برای کسی اذان نگفته بود.بلال!
اذان بگو که یاس کبود، دلتنگ است
اذان بگو که اذانِ تو، آسمان رنگ است
اذان بگو که پس از رحلتِ رسول خدا
مُصاحبِ دل من، نالهی شباهنگ است
اذان بگو به صدای بلند، افشا کن
که پشت پردهی ایمان، فریب و نیرنگ است
بلال برو بالای مأذنه بگو چه خبر شده! بگو که پارهی تن پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رنجها دیده!
اذان بگو که بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینههای خدانما سنگ است
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمالِ آینههایم مکدر از زنگ است
بیبی زهرا (سلام الله علیها) دلتنگ اذان بلال شده، ولی نه هر اذانی، بلکه تنها اذانی که بگوید:
بگو که اشهد انّ علی ولی الله
بگو که لحن مناجات من غمآهنگ است
بگو آی مردم! این همان علی است که پیغمبر در جلوی چشمان شما دستش را بالا آورد، حالا عدهای همان دستها را با طناب بستند! و کشانکشان به سوی مسجد میبرند! ایوای بر شما!
بگو که فاطمه در حشر گر که ناز کند
کُمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است
بلال! به این مردم یک پیغام دیگری را هم برسان:
بگو که فاطمه این یک دو روز مهمان است
سفر به خیر بگویید، وقت ما تنگ است
هنگامی که بلال به درخواست حضرت زهرا (ارواحنا فداه) به سمت مأذنه میرفت، حضرت به فضه فرمود: «بستر مرا نزدیک در ببر تا صدای اذان را بهتر بشنوم.» فضه بستر حضرت را در مکانی که امر فرموده بودند آماده کرد و بانوی پهلو شکسته در آن جای گرفت. آنگاه بلال اذان را شروع کرد و گفت: (الله اکبر). با صدای او حضرت زهرای اطهر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) نالهای کردند. تا هنگامی که بلال گفت: (اشهدُ اَنَّ مُحَمَّدً رَسُولُ الله)، صدای ناله حضرت ارواحنا فداه بلند شد و عرض کردند: «یا ابتاه! یا رسول الله! نامت بر مناره ها گفته میشود و جسمت در قبر است. وای پدرم!»آنگاه حضرت بیهوش شدند، و حسنین (علیهما السلام) دوان دوان نزد بلال آمدند و گفتند: «بلال، اذان را قطع کن که مادرمان از هوش رفت.»زهرا جان! شما نام بابا را شنیدید و بیهوش شدید؛ اما چه گذشت بر بانوان و دختران حسینت که از کوفه تا شام، صدای قرآن خواندن را از سربریده میشنیدند و میدیدند و وقتی صدا به ناله بلند میکردند، با تازیانه آنان را میزدند…





